فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله ارسطو و فن شعر

اختصاصی از فی فوو مقاله ارسطو و فن شعر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله ارسطو و فن شعر


مقاله ارسطو و فن شعر

لینک پرداخت و دانلود "پایین مطلب:
فرمت فایل: word (قابل ویرایش)
تعداد صفحه: 56
فهرست مطالب:

 

1-درباب شعروتقلید

2- انواع شعر

3-انواع تقلید

4-منشا وانواع شعر

5- کمدی ، تراژدی ، حماسی

6-تعریف تراژدی

7-اندازه کردار

8-وحدت کردار

9- تاریخ و فلسفه 

10-کردار ساده و کردار مرکب

11-دگرگونی و بازشناخت

12-اجزاءتراژدی

13-اوصاف افسانه مضمون

14 – ترس وشفقت

15-سیرت اشخاص داستان

16- اقسام بازشناخت 

17-کیفیت تألیف تراژدی

 

قسمتی از متن:

 

-درباب شعروتقلید

سخن ما درباره شعرو انواع آن است، و اینکه خاصیت هر یک از آ« انواع چیست و افسانه شعر را چگونه باید ساخت تا شعر خوب باشد، آنگاه سخن از اجزاء و از سایر اموری که به این بحث مربوط است خواهیم راند وبا رعایت ترتیب طبیعی نخست از ان امری آغاز می کنیم که به حسب ترتیب مقدم هست. شعر حماسی و شعر تراژدی و همچنین شعر کمدی ونظم دیتی رامب و همچنین بخش عمده هنر نی زدن و چنگ نواختن به طور کلی انواع تقلید به شمار می آیند. اما در عین حال در سه جهت با یکدیگر تفاوت دارند، زیرا با وسایل تقلید در آنها مختلف است، یا موضوع متفاوت است ویا شیوه تقلید در آن ها تفاوت دارد.

همان گونه که پاره ای مردم، بسیاری از چیزها را که از طریق صنعت ویا بر سبیل عادت، تصویر می کنند به وسیله الوان و نقوش تقلید می نمایند، و بعضی دیگر آ« گونه چیزها را به وسیله اصوات تقلید می کنند، در هنرهای مذکور هم کار بر همین منوال است . تمام این هنر ها چیزها را به وسیله ایقاع و لغظ و آهنگ تقلید می کنند. نهایت آنکه این وسایل را گاهی با هم جمع می دارند و گاه جدا از یکدیگر به کار می برند، چنانکه در نی زدن و چنگ نواختن و هنرهایی از این گونه همچون هنز نواختن نی هایی که چند لوله دارد ، تقلید تنها به وسیله آهنگ و ایقاع انجام می گردد. در صورتیکه رقص فقط به وسیله ایقاع،  وبدون آهنگ انجام می پذیرد و سبب این امر آن است که رقاصان به مدد ایقاع هایی که اشکال رقص تعبیر و بیان آنهاست طبایع اشخاص و آنچه  را آنها انجام می دهند یا از آن رنج می برند تقلید می نمایند .

اما آن گونه هنر که به وسیله لفظ تقلید  از امور می کند، خواه آن لفظ به صورت نثر باشد یا شعر ،  وآن شعر هم خواه مرکب باشد از انواع و خواه نوعی واحد باشد تا هب امروز نام خاصی ندارد و هیچ لفظ مشترکی نیست که آن را بتوان به یطور یکسان، هم بر اداهای مقلدانه سوفرون و کسنارک اطلاق کرد وهم بر مکالمات سقراط ، یا اینکه هم برداستانهایی که در وزن ثلاثی سروده می شود و هم بر مکالمات اطلاق نمود وهم بر اشعاری که در مراثی ساخته می شود و امثال آنها، الا آنکه مردم را عادت بر این است که بین نوع اشعار و اوزان آنها حکم به اتحاد می کنند و بدین ملاحظه بعضی گویندگان را مرثیه پرداز و بعضی از حماسه سرا نام می نهند اما لفظ شاعر را بر همه اطلاق می کنند. لیکن آنها را نه از بابت موضوع و ماهیت کارشان شاعر می خوانند، بلکه فقط از بابت وزنی که در سخنان خویش به کار می برند چنانکه اگر کسی هم مطلبی از مقوله علم طب یا حکمت طبیعی را به سخن موزون اداکند برسبیل عادت او را نیز شاعر می خوانند. در صورتیکه بین سخن هومر و سخن انباذ قلس جزدر وزن هیچ شباهت ونیست و از انی رو صواب آن است که ازین دو یکی ار شاعر بخوانیم و آن دیگر را اگر حکیم طبیعی بخوانیم اولیتر است ، و همچنین اگر کسی اثری به وجود بیاورد که از مقوله تقلید باشد، و در آ« تمام اوزان مختلف را به هم در آمیزد چنانکه خرمون منظومه کنتورس ار ساخته است و اوزان مختلف را در آن بهم آمیخته است باید او را نیز شاعر بخوانیم، این هاست تفاوت هایی که در انی امورد باید در نظر گرفت . از فنون  و هنرها بعضی هم هستند که تمام وسایل سابق الذکر را ، چون ایقاع و آواز و وزن به کارمی برند. مثل اشعار دیتی رامب، نوموس، تراژدی و هم کمدی، الا آنکه بعضی از این فنون، وسایل سه گانه ، مذکور را با هم به کار می برند و بعضی هر یک را جداگانه

2- انواع شعر

کسانیکه تقلید می کنند کارشان توصیف کردارهای اشخاص است و این اشخاص نیز به حکم ضرورت یا نیکانند یا بدان چون اختلاف در سیرت تقریباً همواره به همین دو گونه منتهی می شود از آنکه تفاوت مردم همه در نیکو کاری و بدکاری است. اما کسانی را که شاعران وصف می کنند یا از حیث سیرت انها را برتر از آنچه هستند توصیف می کنند، یا فروتر از آنچه هستند و یا آنها را به حد میانه وصف می کنند و در این باب شاعران نظیر نقاشانند.

چنانکه پولی گنوت ، فی المثل مردم را بهتر از آنچه در واقع هستند تصویر می کرد و پوزون ، انها را بدتر از آنچه هستند تصویر می نمود. اما دیونی سیوس آنها را به همان گونه ، که در واقع چنان اند، نمایش می داد . ازین جا پیداست که هر یکی از انواع تقلید که آنها را برشمردیم از همنی جهات با یکدیگر تفاوت ها دارند و برحسب تفاوت موضوع با یکدیگر اختلاف پیدا کرده اند.

بدینگونه در رقص ودر نی زدن ودر چنگ نواختن نیز، همین تفاوت ها ممکن است پیش بیاید و همچنین در نثر وهم در شعری که با آواز همراه نباشد. چنانکه هومر فی المثل اشخاص داستان خویش را برتر از آنچه هستند تصویر می نماید و کلیو فون آنهارا چنان که هستند تصویر می نماید. اما همگون که از اهل ثاسوس بوده است و اولین سازنده اشعار پارودیا است، و همچنین نیکوخارس سازنده منظومه دییلیاد هر دو اشخاص داستان خویش را پست تر از آنچه هستند نمایش می دهد و این اختلاف در دیتی رامب و نوموس هم هست. چه ، دراین دوشیوه هم ممکن است مردم و اشخاص داستان به همان شیوه ای تصویر کرد که تیموثه و فیلوکس دز تصویر سیکلوپ ها کرده اند، و همین تفاوت است که تراژدی را هم از کمدی جدا می کند، زیرا این یکی مردم را فروتر از آنچه هستند تصویر می کند و آن دیگر برتر و بالاتر .

3-انواع تقلید

تفاویت دیگر نیز بین این هنرها هست و آن مربوط است به شیوه ای که هر یک از آنها درتقلید دارند. چون ، شاعر در عین آنکه موضوع واحدی را با وسایل واحد ومشابه تقلید می کند، ممکن است آن را به صورت روایت از زبان دیگری نقل کند، چنانکه هومر کرده است. یا آنکه از زبان خود گوینده و بی مداخله شخص راوی آن را نقل نماید ، ویا ممکن است که تمام اشخاص داستان را در حین حر کت ودر حال عمل تصویر بنماید.

این هاست تفاوت های سه گانه ای که در انواع تقلید –چنانکه در آغاز سخن گفتیم – وجود دارد. تفاوت هایی که مربوط است به وسایط تقلید، به موضوع تقلید ، و به شیوه تقلید . بدین ترتیب، از یک نظر می توان گفت سوفو کل و هومر هر دو یک نوع تقلید می کنند، چون موضوع تقلید هر دو اعمال و اطوار اشخاصی است که برتر و بالاتر از ما هستند، و از جهت دیگر نیز می توان گفت سوفوکل و اریستوفان هر دویک نوع تقلید می کنند چون هر دوشان اعمال و اطوار اشخاصی را تقلید می کنند که درحال عمل و حرکت هستند.

به قول بعضی به همین سبب است که آثار اینها را درام خوانده اند، زیرا که اینها در آثار خویش اشخاصی را تقلید می کنند که در حال عمل و حرکت هستند و برهمین نکته است که قوم دوریان تکیه می کنند و ادعا می نمایند که مخترع تراژدی و کمدی آنها بوده اند. اختراع کمدی را میگماریان به خویش نسبت می دهند . هم آن جماعت از قوم مذکور که در یونان ساکن اند این دعوی را دارند و معتقداند که این فن در دوره ای که حکومت عامه به دست آنها بوده به وجود آمد و هم آن جماعت از میگاری ها که ساکن جزیره سیسیل هستند واپی کارم شاعر مدتی قبل از ظهور کیونیدس و ماگنس در بین آن ها ظهور نمود این دعوی را دارند . اختراع تراژدی راهم بعضی از طوایف دوریان که ساکن پلوپونز هستند به خود نستب می دهند . باری این جماعت، در اثبات دعوی خویش از شباهت الفاظ شاهد می آورند. اینها ادعا دارند که دهکده را به زبان خویش کومه می گویند در صورتیکه قوم آتیک آن را دموس اصطلاح می کنند از این جا نتیجه می گیرند که لفظ کومدیان از ریشه کومازین به معنی بر پاکردن جشن و رقص و آواز مشتق نیست ، این نکته مأخوذ است که چون آن جماعت – که سازندگان نخستین کمدی بوده اند- درشهرها مورد تحقیر بوده اند فقط در کومه، یعنی دهکده ها تردد می نموده اند، همچنین حجت می آورند که لفظ حاکی از فعل و عمل را آنها دران می گویند- و لفظ درام از آن جاست – در صورتیکه مردم آتن برای آن معنی لفظ پراتیسن به کار می برند.

در باب تعداد و کیفیت تفاوت هایی که در امر تقلید هست این قدر کفایت دارد.

4-منشا وانواع شعر

چنین به نظر می آید که پیدایش شعر دو سبب داشته است ، هر دوسبب طبیعی . یکی تقلید است که در آدمی غریزی است و هم از عهد کودکی ظاهر می شود و فرق انسان با سایر جانوران استعداد دارد چنانکه انسان معارف اولیه  خود را از همین تقلید به دست می آورد و هم چنین همه مردم از تقلید لذت می برند.

شاهد این دعوی ، اموری است که در عالم واقع جریان دارد. چه موجوداتی که چشم انسان از دیدار آنها ناراحت می شود، اگر آنها را خوب تصویر نمایند از مشاهده تصویر آنها لذت حاصل می شود. چنانکه تماشای صورت جانوران پست و هم تماشای صورت مردار سبب التذاذ نیز می شود.

سبب این است که دانش آموزی نیز خود لذتی دارد که مخصوص حکما و فلاسفه نیست بلکه سایرمردن نیز در این لذت شریک هستند. هر چند بهره ای که آنها از این لذت دانش اموزی می برند بسیار نیست. از همین روست ، که مشاهده تصاویری که شبیه اصل باشند موجب خوش آیندی می شود زیرا ما از مشاهده این تصاویر اطلاع و معرفت به احوال اصل آن صورت ها پیدا می کنیم و آنچه را در آن صورت ها بدان دلالت هست در می یابیم . مثل اینکه بگوییم این تصویر ، صورت فلان است و اگر خود جهت که موضوع خود را تقلید می کند بلکه از آن لحاظ که در آن کمال صنعت به کار رفته ، ویا از آن جهت که دارای رنگ دلپذیر هست ویا از جهاتی نظیر و مشابه اینها، سبب خوشایندی خاطر ما می شود.

پس چون غریزه تقلید و محاکات در نهاد ما طبیعی بود، چنانکه ذوق آهنگ و ایقاع وبه علاوه ذوق اوزان که نیز جز اجزاء ایقاع ها چیزی نیستند، کسانی که هم از آغاز امر در این گونه امور بیشتر استعداد داشتند اندک اندک پیشتر رفتند و به بدیهه گویی پرداختند و هم از بدیهه گویی ا«ها بود که شعر پدید آمد. آنگاه شعر، بروفق طبع و نهاد شاعران گونه گون گشت. آنها که طبع بلند داشتند افعال بزرگ و اعمال بزرگان را تصویر کردند و آنها که طبع شان پست و فرومایه بود به توصیف اعمال دونان و فرومایگان پرداختند . این دسته اخیر هجویات سرودند وآن دسته نخست ، به نظم سرودهای دینی و ستایش ها دست زدند.

از گویندگانی که پیش از هومر بوده اند، شعری از این نوع در دست نداریم  هر چند احتمال دارد که پیش از او، بسیاری دیگر ، شعر گفته باشند. اما از عهد هومر به بعد می توان بعضی نمونه ها ازین نوع شعر ذکر کرد . چنانکه قطعه شعر موسوم به مرگیتس او از این نوع است و هم چنین اشعاری از همین نوع را می توان یادآوری کرد که در آنها به مناسبت توافق با موضوع ، وزنی را که معروف به ایامبو می باشد به کار برده اند. این گونه اشعار را تا هم امروز از آن جهت ایامبیک می گویند که آنها را برای هجو کردن یکدیگر به کار می برده اند. بنابراین شاعران قدیم ، بعضی به اوزان هروئیک پهلوانی شعر سرودند و بعضی باوزن ایامبیک

هومر در نوع جدی وعالی شعر ، گوینده ای توانابود، نه فقط در فخامت و زیبایی شعر سرآمد شاعران شد بلکه از این حیث هم که آثار خویش را قوت و تأثیری از آن گونه که شایسته درام است می بخشد ، برسایر شاعران مزیت داشت و به همان گونه نیز ، اولین کس بود که راه ورسم کمدی را به شاعران بعد آموخت و هزل را که دیگران به صورت هجویات در می آورند، او به صورت درام در آورد. زیرا که آن قطعه شعر او که موسوم است به مرگیتس نسبت به کمدی ها همان مقامی را دارد که ایلیاد و اودیسه او نسبت به آثار تراژدی دارد.

و چون تراژدی و کمدی پدید آمد، شاعران هر یک بروفق طبع و مذاق خویش یکی از این دو شیوه را پیش گرفتند، بعضی به جای آنکه شعر ایامبیک بسرایند سرینده کمدی شدند و برخی به جای انکه شعر هروییک بگویند گوینده تراژدی گشتند . زیرا این فنون ادبی که تازه پدید آمده بود از انواع سابق برتر وپسندیده تر بود.

بحث در اینکه آیا، تراژدی از لحاظ اجزاء خویش به کمال ممکن رسیده است یا نه وتحقیق در این باب در حد خویش و یا اعتبار امکان نمایش، خود مسله دیگری است. البته تراژدی در اصل از بدیهه گویی به وجود آمد، همچنان که کمدی نیز از همین امر نشات یافته بود، به طوری که اولی از اشعار سرایندگان دیتی رامب پدید آمد و دومی مبدا ظهورش ترانه های فالیک بود که هنوز در بعضی بلاد متداول است. باری تراژدی اندک اندک با اجزا خاص خویش توسعه یافت، وبعد از تبدلات بسیار، صورت نهایی را که مقتضی طبیعی آن بود، یافت و دیگر به همان حال باقی ماند.

اول اشیل تعداد بازیگران را از یکی به دوتا رسانید و در عین حال از اهمیت گروه خنیاگران کست و برای گفت و گو اهمیت بیشتر قایل شد سپس سوفو کل شماره بازیگران را به سه نفر بالابرد و بفرمود تا صحنه نمایش را نقاشی بنمایند.

از آن پس تراژدی افسانه های ساده و کوتاهی را که جهت مضمون آن متداول بود کنار نهاد و طول و تفصیلی یافت، همچنین زبان شوخ و لطیفی راکه به سبب اشتمال برمضامین ساتیریک ازقدیم در آن به کار می رفت، ترک کرد به دنبال آن وقار و جلالی به دست آورد. از جهت وزن نیز به جای وزن رباعی تروکائیک  وزن ثلاثی ایامبیک در آن متداول گشت . وزن رباعی هم که در آغاز به کار می رفت سببش آن بود که رد آن زمان شعر تراژدی جنبه ساتیریک داشت و به رقص نزدیک بود اما وقتی ، لحن و طرز مکالمه در آن وارد گشت طبیعت خودش مناسب ترین وزنی را که شایسته آن بود به وی القا کرد.زیرا از تمام اوزان، وزن ثلاثی ایامبیک بیشتر بالحن مکالمه سازگار است، و شاهد صدق این دعوی آن است که در محاورات عادی ما وزن ثلاثی ایامبی مکرر به کار می رود . در صورتیکه وزن سداسی را خیلی به ندرت، و آن هم فقط در مواقعی که از سیاق محاوره و مکالمه خارج شده باشیم استعمال می کنیم .

تعداد حوادث ضمنی و هم چنین تعداد اجزاء دیگر تراژدی نیز که محسنات و پیرایه ها به شمار می آمدند البته اندک اندک افزونی یافت. اما در باب این امور باید به همین اندازه اکتفا کرد . زیرا بحث و تحقیق در باب هر یک از آنها سخن را به درازا خواهد کشاند.

5- کمدی ، تراژدی ، حماسی

اما کمدی چنانکه گفتیم تقلید است از اطوار و اخلاق زشت ، نه این که تقلید بدترین صفات انسان باشد، بلکه فقط تقلید اطوار شرم آوری است که موجب ریشخند و استهزاء می شود. آنچه موجب ریشخند و استهزاء می شود نیز امری است که در آن عیب و زشتی هست اما از آن عیب و زشتی گزندی به کسی نمی رسد. چنانکه آن نقاب ها که بازیگران از روی هزل و شوخی بر چهره می گذارند، زشت و ناهنجار هست اما به کسی آزار می رساند.

دگرگونی هایی که بر تراژدی روی داده است و هم چنینی نام کسانی که تراژدی نوشته اند ، برمانامعلوم نیست ، اما کمدی به سبب آنکه چندان قدری نداشته است مبدأ پیدایش آن بر ما پوشیده مانده است و این بی اعتنایی به کمدی چندان بود که آرکونت تا این اواخر برای کمدی گروه خاصی از سرایندگان تعیین نمی کرد، و پیش از این ها تعداد این گروه در کمدی بسته به میل داوطلبان بود .فقط از وقتی که کمدی صورت خاص خود را گرفت. نام شاعرانی که کارشان کمدی بود در بین مردم شهرت یافت اما باز این نکته ، که نقاب ها و پیش گفتار یا تعداد بازیگران کمدی و اینگونه امور را اول بار چه کسی ایجاد کرده است بر ما معلوم نیست. جز اینکه فرک افسانه پردازی کمدی به اپیکارم و فورمیس منتهی می شود. این فکر نخست در سیسیل پدیدآمد  و در آتن ، کراتس اولین کسی بود که شیوه ایامبیک را رها کرد و در صدد تألیف افسانه ها و مضامین عمومی بی آنکه نظر به شخص معین داشته باشد بر آمد.

 اما حماسه ، مشابهتی که با تراژدی دارد، فقط در این است که آن نیز یک نوع تقلید است که به وسیله وزن ، از احوال  و اطوار مردمان بزرگ وجدی انجام می شود. لیکن اختلاف آن با تراژدی ازین بابت است که همواره وزن واحدی دارد، و شیوه بیان آن نیز برخلاف تراژدی نقل وروایت است. هم چنین از حیث طول مدت نیز بین این دو تفاوت هست. چون تراژدی سعی دارد که تا ممکن است به مدت یک دوره آفتاب محدود بماند و یا اندکی از آن تجاوز کند. در صورتیک هحماسه از لحاظ  زمان محدود نیست. پس از ین حیث نیز بین آنها تفاوت هست هر چند در آغاز حال ، شاعران نه در تراژدی مقید به زمان بودند ونه در حماسه بدان تقلیدی داشتند. لیکن اجزاء و عناصری که  در ترکیب این هر دو فن داخل است. بعضی بین هردومشترک است وبرخی مخصوص  تراژدی است. ازین رو هر کس بتواند در تراژدی بین نیک و بد آن فرق بگذارد در حماسه نیز می تواند نیک  و بد را بشناسد و فرق بگذارد . چون عناصر و اجزایی که در حماسه هست در تراژدی هم موجود است. در صورتیکه عناصر و اجزا تراژدی در حماسه وجود ندارد. در باب تقلید وبه وسیله وزن سداسی، ونیز در باب کمدی، ازین پس سخن خواهیم گفت.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله ارسطو و فن شعر

تحقیق برخی نظریه های افلاطون

اختصاصی از فی فوو تحقیق برخی نظریه های افلاطون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق برخی نظریه های افلاطون


تحقیق برخی نظریه های افلاطون

لینک پرداخت و دانلود "پایین مطلب:
فرمت فایل: word (قابل ویرایش)
تعداد صفحه: 34
فهرست مطالب:

برخی نظریه های افلاطون
منابع تحقیق:
چکیده ای از زندگی نامه:
آثار افلاطون
تعریفی از عالم مثل:
یک مثال
دانش و اعتقاد :
جهان معقول
چکیده ای از سیاست
روح و سرنوشت آن

قسمتی از متن:

بر این پایه می بینیم که جوهر واقعیتی است فوق حس، یعنی بوسیله حواس نمی توان بر آن معرفت پیدا کرد و روح انسانی در آن زمان که فارغ از قیود جسم بوده بر جواهر اشراف داشته است جوهر ماهیت غیرمادی دارد و نمونه بارز آن اعدادو اشکال هندسیند که ما بازایی در عالم ماده و طبیعت ندارند. در زمینه اخلاقیات حقیقت و زیبایی و خیر موضوع علم است، یعنی آن کمال اخلاقی که سقراط زندگی انسانی را متعلق بدان شمرد حقیقت واقعی دارد. در عرصه ریاضیات تا آنجا که مولود ژرفنگریهای نظری است حقیقت مقدار و حقیقت تساوی موضوع علم است خلاصه کلام آن که واقعیت از آن این جواهر است و گرنه واقعیات محسوس حقیقتاً واقعیت ندارند و از مقوله عوارض و ظواهرند و آدمی در حیات آن جهانی به سیر و تامل در همین حقایق مشغول بوده است افلاطون در رساله موسوم به فیدون همین معنا را به طرزی شاعرانه آورده و می گوید روح، پر و بال زنان اوج گیرد و به آسمان لاجوردی صعود می کند و در آن سوی آسمان، مرغزاری با شکوه را گسترده می یابد و در آن جای ذرات را نظاره می کند و از منظر آن متلذذ می گردد. به محض اینکه روح به جهان محسوسات فرود آمد، کمال و جلالی را که در آن دنیا مشاهده کرده بود به خاطر می آورد و در معرفتی که بر محسوسات پیدا می کند آن خاطره مدخلیت دارد و این نکته را افلاطون در رساله فیدون به اثبات رسانیده است اما چون ما چیزهایی به ظاهر مادی را می بینیم و حکم به عدم تساوی کامل آنها می کنیم معلوم می شود که ما قبلا خود تساوی را که همان جوهر تساوی باشد دیده ایم و آن را معیار قرار می دهیم و چیزهای مساوی را با آن مقایسه می کنیم. پس اگر از هنگامی که به دنیا آمده ایم به وسیله حواس پنجگانه مان چیزهای مساوی با هم را دریافته ایم، ناگزیر قبل از ولادتمان جوهرتساوی یا برابری فی حد ذاته را دانسته بوده ایم . پس برای ادراک چیزهای محسوس ناگزیر از معرفت یافتن بر جوهر ماورای حسی آن هستیم و این معرفت همان معرفتی است که روح پیش از آن که به قالب جسم در آید، از آن برخوردار بوده است.
بعد از اینکه فرضیه مربوط به تذکر را افلاطون در رساله منون آورد، متوجه تعمق در جوهر شد و کوشش کرد تا ثبات و تغییر ناپذیری وی را بنماید وحساب آن را از چیزهای محسوس جدا و آن را تنها موضوع علم معرفی کند. شاهد قول ارسطو که پیش از این یاد کردیم و در ان از کراتیل شاگرد هرقلیطوس که خود استاد افلاطون بود، سخن رفته، مناظره ای است که در رساله افلاطون به نام «کراتیل» آمده است. طرفداران هرقلیطوس برای اینکه صیرورت اشیا را بنمایانند زبان را به عنوان دلیل شاهد می آوردند و می گفتند که نامهایی که با آنها اشیا را می نامیم بر حرکت عام دلالت دارند افلاطون بعد از اینکه در رساله کراتیل این نظریه های عجیب مربوط به زبان را به باد تمسخر می گیرد، ثابت می کند که اشیا فی حد ذاته پذیرایی نوعی ثبات و دوامند. درست است که چیزهای زیبا مدام تغییر صورت می دهند ولی این هم هست که جوهر زیبایی یا جمال فی حد ذاته لایتغیر می ماند در واقع چگونه می توان قبول کرد، آن چیزی که حقیقتا وجود دارد در معرض تغییر قرار گیرد؟ نه تنها وجود واقعی اشیا مستلزم دوام و ثبات انهاست بلکه این دوام و ثبات لازمه معرفتی هم هست که ما بر آنها داریم معرفت یافتن بر یک چیز مشروط به ثبات آن چیز است بنابراین اگر کاینات تغییر پذیر بودند و ثبات در آنها راه نداشت.اصلا حصول معرفت غیر ممکن بود. پس جریان و تغییر اشیا هر چه باشد ذوات و جواهر که موضوع عامند دگرگونی نمی پذیرند و ثابت و دائمیند و این نکته نتیجه مطالبی است که افلاطون در کراتیل پرورانده است اما افلاطون دوباره و با قوتی بیشتر در رساله ی فیدون معترض این نکته می شود و می گوید تنها محسوسات در معرض تغییرند و ذات و جوهر همواره همان است که بود .
به کمک همین استدلال است که افلاطون به گفته های هرقلیطوس و پروتاغورس پاسخ می دهد چوم حکمت این دو فیلسوف را وابسته به یکدیگر می داند. گفتن این که انسان معیار همه اشیا است، به این معنی که اشیا برای هر کس همان است که می نماید در حکم تصدیق تغییر و تبدیل عام است. اما این تغییر و تبدیل فقط بر واقعیات محسوس عارض می گردد، واقعیت حقیقی که همان جوهر باشد بدون تغییر باقی می ماند افلاطون از خواندن نوشته های برمانیدس تاثیر بسیار پذیرفته بود و بر سر بسیاری مسائل با او توافق نام داشت و از لحاظی که مذکور افتاد افلاطون در واقع آشتی دهنده ی دو جریان بزرگ فلسفی است که بر نخستین دوران رشد و تکامل اندیشه یونانی حکمفرما بود. وجود دستخوش صیرورت و زوال که منظور نظر هرقلیطوس بود وجود محسوس است ولی همانطوری که برمانیدس متذکر شده وجود فی حد ذاته که موضوع علم محض است جاودانه به یک حال باقی می ماند.
دیدیم که خصیصه جوهر ثبات آن است خصیصه دیگر آن وحدت است که باثبات پیوند ناگسستنی دارد جوهر واحد است و اشیا متکثر. از منون گرفته تا رساله های دیگر افلاطون همه جا می گوید آن عنصر اساسی که ماهیت شییء بدان است، یکی است، تکثر مصادیق آن هر چه می خواهد باشد در باب این عقیده افلاطون به خصوص در رساله های فیدون و جمهور به بسط و تفصیل پرداخته است. در رساله معروف به جمهور بر سر تقابل وحدت جوهر و کثرت اشیا پافشاری کرده می گوید عوام در هر مرحله رؤیت اشیا زیبا متوقف می گردند بی آنکه تا حد سیر و تماشای خود زیبایی اوج گیرند فقط فیلسوف قادر به درک حقیقت و جوهر به مثابه وحدت مطلق است. در رساله فیدون مسئله وحدت جوهر از این جهت منظور نظر قرار گرفته که جوهر بسیط است نه مرکب در صورتی که اشیا محسوس از راه ترکیب عناصرمتعدد تشکیل شده اند ثبات و پایایی جوهر هم به علت همین بسط بودن آن است اشیا مرکب به علت مرکب بودن در معرض تجزیه و فساد همان تغییر و تبدیل است. در اینجا نیز افلاطون با تایید وحدت نفس وجود با برمانیدس همساز می گردد و بدین طریق به دست افلاطون مشکل دیرینه وحدت و کثرت حل می شود. کثرت و تغییر فقط به اشیا محسوس تعلق دارد ولی جوهر برتر از محسوس همچنانکه پایا و لایتغیر است، وحدتی خدشه ناپذیر دارد.
سرانجام وجه تمایز دیگر جوهر از اشیا محسوس این است که کیفیت محض و کمال مطلق کیفیت است. در همین رساله فیدون آمده است که اشیا محسوس با جواهر مشابهت دارند و خواهان تشبه بدانند ولی کاملا به این حد نمی رسند و نسبت به سرمشق و مقتدای خود ناقص باقی می مانند اشیا مساوی کاملا مساوی نیستند. تساوی آنها به کمال و اطلاق نفس تساوی نمی رسد. این نقص و کمی از آنجا ناشی می شود که دو چیز مساوی از نظرگاههای مختلف گاهی مساوی و گاهی نامساوی جلوه می کنند و حال آنکه مساوی با لذات هیچگاه نامساوی نیست از اینرو افلاطون در رساله جمهور می گوید که اشیا محسوس دو پهلو و دو رویه اند. چیزهای زیبا و درست و مقدس از یک جنبه نه زیبایند، نه درست و نه مقدس چیزهای بزرگ در عین حال کوچکند و چیزهای کوچک در عین حال بزرگ همه این چیزها که در عین حال هم واجد و هم فاقد کیفیتند بین هستی و نیستی در گردشند. تنها جوهر، که کیفیت محض ایت هستی است و مطلق وجود را مصداق می دهد.- در اینجا نیز اندیشه افلاطون و برمانیدس توافق دارند اگر درست است که اشیا محسوس در عین حال هم به هستی می خورند و هم به نیستی متحقق بالذات چیزی جز هستی محض و بری از هرگونه شایبه نیستی نتواند بود.
پس افلاطون جوهر را از اشیا محسوس متمایز می کند و آن را مثال می نامد. اما مثال به علت نداشتن صفاتی نظیر ثبوت و وحدت و کمال از جهان محسوسات فراتر می رود و جهان واقعیت اصیل و حقیقی را تشکیل می دهد. چه، بزرگترین خطا این است که چیزهای مادی را واقعیت حقیقی پنداریم. افلاطون کسانی را که فقط به آنچه میتوان دید و در دست گرفت اعتقاد دارند، به باد تمسخر می گیردو می گوید آنان که واقعیت نامرئی را نمی بینند کورند و نابینایان راستین آن کسانی نیستند که با چشم ظاهر نمی بینند، آنان که ناتوان از دیدن به دیده معینند کورند، زیرا که چشم دل هزار بار ارزنده تر از چشم سر است. واقعیت حقیق غیر جسمانی نادیدنی و ناپساویدنی است. حواس، ما را می فریبند زیرا که ظاهر و جلوه متغیر را به ما می شناسانند. فقط دیده روحانی که همان عقل باشد ذات امور و وجود با لذات دگرگونی ناپذیر را به ما می شناساند. افلاطون تمایزی عمیق میان وجود محسوس یا به تعبیر خودش نامرئی و وجود معقول قایل است و این دو جهان را کاملا از یکدیگر متمایز می شمارد جهان محسوس همان جهان کثرت اشیا است اشیایی که زاده می شوند و می میرند و هیچگاه به کمال نوع خود نمی رسند و مردد میان هستی و نیستی شناورند جهان معقول همان دنیای مثل یا ذوات ابدی است که در رساله فدر آنجا که افلاطون به وصف مکاشفه ای که روح از آن جهان داشته می پردازد، آنها را «تجلیاتی کامل ، بسیط، آرام وهمایون پرتو افکن در دل روشنایی محض می خواند.
اما افلاطون به این اکتفا نمی کند که جهان مثل را همچون دنیایی جدا برفراز عالم محسوسات قرار دهد بلکه بر آن مثال را علت وجود اشیا قلمداد می کند به این اعتبار مثال موضوع علم قرار می گیرد، زیرا که علم عبارت از جستجوی علت است. مسئله اساسی دانش طبیعت این است که علل به وجود آورنده اشیا کدامند پاسخ افلاطون به سوال مزبور این است که فلاسفه قدیم یونان بیهوده علت های وجودی کاینات را در اصول و مبادی مادی جستجو می کردند. عالم محسوسات همچنانکه عالم واقعیت حقیقی نیست ، عالم علی حقیقی هم نیست در عالم حسّ موثر حقیقی وجود ندارد. علت حقیقی کاینات را باید در جهان معقولات سراغ گرفت و علت حقیقی چیزی جز مثال نیست.
این فرضیه در رساله فیدون نقل شده است. افلاطون داستانی را به سقراط نسبت می دهد که همانطور که گفتیم مشتمل بر قسمتی از افکار خود سقراط است ولی بخش دیگر آن مربوط به فرضیه مثال یعنی فلسفه شخص افلاطون می شود سقراط مدعی می شود که در جوانی در پی جستجوی علل اشیا بوده است و چون افکار فلاسفه ای که علت وجود را در ماده می جستند او را قانع نمی کرد با شوق و شور به حکمت انکساغورس روی نمود و می دانیم که در آیین فلسفی انکساغورس علت حقیقی عقل است و سقراط این نتیجه را از آن گرفت که عقل به بهتریم نظام را در کون و مکان به وجود آورده و افلاطون گفتارخود را این طور ادامه می دهد که علت حقیقی اشیا بهترین و کاملترین نظام است. بنابراین اگر علت اشیا را در عناصر مادی متشکله آنها بجوییم راهی خطا پیموده ایم: این عناصر تنها شرط لازم تاثیر علت حقیقیند. مقدّر اشیا این است که راه کمال را بپویند و کمال جویی آنان علت وجودی آنان است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق برخی نظریه های افلاطون

تحقیق کامپیوتر - کوانتم 57 ص - ورد

اختصاصی از فی فوو تحقیق کامپیوتر - کوانتم 57 ص - ورد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق کامپیوتر - کوانتم 57 ص - ورد


تحقیق کامپیوتر - کوانتم  57 ص - ورد

چرا کامپیوتر کوانتومی مطالعه می‌شود؟

 

در جامع رایج، کامپیوترها،‌ در همه جا،  روز و شب به کار می‌روند. کامپیوترها در زندگی معمولی ما و حرفه‌ ما نقش اصلی را دارند.

اخیراً‌ هنگام به کارگیری کامپیوترهای کنونی،  در موقعیتهای مختلف با مشکلاتی مواجه شده‌ایم. یکی از این مشکلات اطمینان به ارتباط بین کامپیوترها در شبکه می‌باشد. این مشکل جدی است. هنگامی که یک مدرک سری بین دو کامپیوتر مبادله می‌شود می‌تواند توسط دستة‌سومی از کامپیوترها هم خوانده شود.

برای پیشگیری از چنین مشکلاتی سیستمهای رمزی مورد توجه قرار گرفت و به صورت وسیع بر روی آن تحقیق شد. از میان انواع مختلف سیستمهای رمزی، سیستمهای رمزی کلید عمومی RSA بیشتر استفاده شد.

 این سیستمها بر اساس عامل مشترک یک عدد صحیح بزرگ عمل می‌کنند که به سختی انجام می‌شود و یا ممکن است حتی با ابرکامپیوترهای رایج هم سالها طول بکشد،‌ تا حل شود. طرح رمزی کنونی به وسیلة‌ تمرکز بر یک نقطه کم توان کامپیوتر انجام می‌شود.

از آنجایی که ساختن این سیستمها ساده است به صورت معمول در ارتباط بین کامپیوترها به کار می‌روند.

هر چند در سال 1994، p-shor  در آزمایشگاه «AT, T » کشف کرد که چنین عامل مشترکی ممکن است با یک نمونه کامپیوتر که ماشینی ترینگ کوانتومی خوانده می‌شود و اساس یک کامپیوتر کوانتومی است،‌ بسیار سریع تر محاسبه می‌شود. این کشف به نوعی به کامپیوتر کوانتومی برجستگی داده است که ممکن است به رمز گشاینده‌های کامپیوتر فرصت دهد تا با موفقیت،‌ حتی به نفوذ ناپذیرترین سیستمهای طرح رمزی عملاً‌ در زمانی کوتاه یورش برند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق کامپیوتر - کوانتم 57 ص - ورد

دانلود فایل فلش هواوی huawei y560-cl00بیلد نامبر c92b134 با لینک مستقیم

اختصاصی از فی فوو دانلود فایل فلش هواوی huawei y560-cl00بیلد نامبر c92b134 با لینک مستقیم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

موضوع :

دانلود فایل فلش هواوی huawei y560-cl00بیلد نامبر c92b134 با لینک مستقیم 

مشخصه فایل : 

huawei_y560-cl00_firmware_v100r001c92b134_chinese channels.zip

تست شده و بدون اشکال

میتوانید فایل فلش این مدل گوشی را از طریق لینک مستقیم دانلود نمایید

با تشکر گروه آدا فایل

 

 

 

ز

a


دانلود با لینک مستقیم


دانلود فایل فلش هواوی huawei y560-cl00بیلد نامبر c92b134 با لینک مستقیم