فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله سبک شعر رودکی با نظر سبک شناسان نسبت به رودکی

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله سبک شعر رودکی با نظر سبک شناسان نسبت به رودکی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله سبک شعر رودکی با نظر سبک شناسان نسبت به رودکی


دانلود مقاله سبک شعر رودکی با نظر سبک شناسان نسبت به رودکی

سبک شناسان در تاریخ شعر ایران با یک مسئله دشوار حل نشدنی روبرو هستند و از دیرباز در آن باب بحثهای بسیار کرده اند و به جایی هم نرسیده اند . « اول کسی که بعد از اسلام به زبان پارسی دری شعر گفت که بود ؟ » این سئوالی است که تذکره نویسان و ادبای ما از قدیم مطرح کرده اند و هنوز نتوانسته اند جواب درستی برای آن بیابند ،‌اما از مطالعة کتب تذکره نویسان و تایرخ نویسان ،‌چنین بر می آید که در دورة سامانیان شعر پارسی رونق و رواج پیدا کرد و به مرحلة اوج خود رسید و اول کسی که در راه پیشرفت و تکامل شعر پارسی قدم گذاشت ،‌رودکی سمرقندی بود که به تشویق سامانیان شعر پارسی را رونق خاصی بخشید.

شاهان سامانی برای احیاء و نشر فرهنگ ایرانی ،‌تلاشهای زیادی کردند که از آن جمله تشویق شاعران به سرودن شعر پارسی بود . بنابراین در زمان سامانیان شاعران بزرگی مانند رودکی و شهید بلخی ظهور کردند و باعث شدند شعر دری با تمام ویژگی هایش ولادت یابد و رشد و نما پیدا کند. و به بلوغ خود برسد. این شاعران پایة سخن را در روانی و پر باری و استواری به جایی می رساندند که سبک آنها در شاعری ، نمونه و سر مشق اخلاف قرار گرفت و حتی کسانی مانند عنصری و فرخی به عظمت مقام آنها در شارعی اذعان کردند.

سبک شاعرانی چون رودکی و کسایی و دقیقی ،‌ بر سادگی لفظ و آسانی معنی مبتنی بود . شاعر این دوره در پی تکلف و صنعت نبود . افکار و خیالهای خود را به همان صورت که به خاطرش می گذشت ،‌بیان می کردو برای ابداع تعبیر تازة خود را به تکلیف نمی انداخت . همین تازگی از قید پیرایه و تکلیف معنایی خیالهای خود را به همان صورت که به خاطرش می گذشت بیان می کرد و برای ابداع تعبیر تازة خود را به تکلیف نمی انداخت . همین آزادگی از قید پیرایه و تکلیف معانی خیالهای او را قدرت و تاثیری دیگر می داد. از این رو آنچه وصف و بیان آن مورد شاعر بود ،‌به خوبی در نظر مجسم می شد و شکل طبیعی خود را داشت . از انواع تعبیر ،‌بیشتر از همه وصف و تشبیه مورد نظر شاعر بود ،‌در تشبیه هم سادگی و طبیعی بودن اهمیت داشت و شاعر از امور محسوس و مشهود بیش از صور معقول و موهوم مایه می گرفت . مبالغه ها و اغراقهای خلاف عقل و عادت که در مدح و هجا ،‌بین شاعران ادوار بعد رواج داشت ، در اشعار این دوره به ندرت دیده می شود.

شامل 14 صفحه فایل ord قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سبک شعر رودکی با نظر سبک شناسان نسبت به رودکی

دانلود تحقیق تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب

اختصاصی از فی فوو دانلود تحقیق تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب


دانلود تحقیق تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده  سهراب

تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده  سهراب

شعر کوتاه «نشانی» در زمره‌ی معروف‌ترین سروده‌های سهراب سپهری است و از بسیاری جهات ‏می‌توان آن را در زمره‌ی شعرهای شاخص و خصیصه‌نمای این شاعر نامدار معاصر دانست. این شعر ‏نخستین بار در سال 1346 در مجموعه‌ای با عنوان حجم سبز منتشر گردید که مجلد هفتم (ماقبل ‏آخر) از هشت کتاب سپهری است. همچون اکثر شاعران،  سپهری با گذشت زمان اشعار پخته‌تری ‏نوشت که هم به‌لحاظ پیچیدگیِ اندیشه‌های مطرح شده در آن‌ها و هم از نظر فُرم و صناعات ادبی، ‏در مقایسه با شعرهای اولیه‌ی او (مثلاً در مجموعه‌ی مرگ رنگ یا زندگی خواب‌ها) در مرتبه‌ای ‏عالی‌تر قرار دارند. لذا « نشانی» را باید حاصل مرحله‌ای از شعرسراییِ سپهری دانست که او به مقام ‏شاعری صاحب‌ سبک نائل شده بود

از جمله به دلیلی که ذکر شد، بسیاری از منتقدان ادبی و محققانِ شعر معاصر « نشانی» را در ‏زمره‌ی اشعار مهم سپهری دانسته‌اند و بعضاً قرائت‌های نقادانه‌ای از آن به دست داده‌اند. برای مثال، ‏رضا براهنی در کتاب طلا در مس به منظور ارزیابی جایگاه سپهری در شعر معاصر ایران از «نشانی» ‏با عبارت « بهترین شعر کوتاه سپهری» یاد می‌کند (514) و در تحلیل نقادانه‌ی آن به‌منزله‌ی « یک ‏اسطوره‌ی جست‌ وجو» (515) می‌نویسد: «”نشانی“ از نظر تصویرگری و از نظر نشان دادن روح ‏جوینده‌ی بشر، یک شاهکار است» (519). ایضاً سیروس شمیسا هم در کتاب نقد شعر سهراب ‏سپهری اشاره می‌کند که: « یکی از شعرهای سپهری که شهرت بسیار یافته است، شعر ”نشانی“ از ‏کتاب حجم سبز است که برخی آن را بهترین شعر او دانسته‌اند»، هرچند که شمیسا خود با این ‏انتخاب موافق نیست (263).‏

صَرف نظر از دلایل متفاوتی که منتقدان و محققان برای برگزیدن «نشانی» به‌عنوان بهترین ‏شعر سپهری برشمرده‌اند، نکته‌ی مهم‌ تر این است که همگیِ ایشان تفسیری عرفانی (یا متکی به ‏مفاهیم عرفانی) از این شعر به دست داده‌اند. برای مثال، براهنی در تبیین سطر اول شعر («خانه‌ی ‏دوست کجاست؟») استدلال می‌کند که «خانه وسیله‌ی نجات از دربه‌ دری و بی هدفی است؛ و ‏دوست، عارفانه‌اش معبود، عاشقانه‌اش معشوق، و دوستانه‌اش همان خود دوست است. و یا شاید ‏تلفیقی از سه: یعنی هم معبود و معشوق و هم محبوب» (516). لذا « رهگذر» در این شعر « راهبر ‏است و نوعی پیر مغان است که رازها را از تیرگی نجات می‌دهد» (همان‌جا) و « گل تنهایی » ‏می‌تواند « گل اشراق و گل خلوت کردن معنوی و روحی » باشد (518). شمیسا نیز با استناد به ‏مفاهیم و مصطلحات عرفانی و با شاهد آوردن از آیات قرآن و متون ادبیِ عرفانی از قبیل مثنوی و ‏گلشن راز و منطق الطیر و اشعار حافظ و صائب، « نشانی » را قرائت می‌کند. از نظر او، « در این شعر، ‏دوست رمز خداوند است . . . نشانی، نشانیِ همین دوست است که در عرفان سنّتی بعد از طی ‏منازل هفتگانه می‌توان به او رسید» (4-263). مطابق قرائت شمیسا، این شعر واجد رمزگانی است ‏که در پرتو آموزه‌های عرفانی می‌توان از آن رمزگشایی کرد. در تلاش برای همین رمزگشایی، ‏شمیسا هفت نشانی‌ای را که سپهری در شعر خود برای رسیدن به خانه‌ی دوست برشمرده است ‏برحسب هفت منزل یا هفت وادیِ عرفان چنین معادل‌ سازی می‌کند:« درخت سپیدار = طلب، ‏کوچه‌باغ = عشق، گل تنهایی = استغنا، فواره‌ی اساطیر و ترس شفاف = معرفت و حیرت، صمیمیت ‏سیّال فضا = توحید، کودک روی کاج = حیرت، لانه‌ی نور = فقر و فنا» (264).‏

وجه اشتراک هر دو قرائتی که اشاره شد، استفاده از یک زمینه‌ی نظری برای یافتن معنا در ‏متن این شعر است. به عبارتی، هم براهنی و هم شمیسا فهم معنای شعر سپهری را در گرو دانستن ‏اصول و مفاهیمی فلسفی می‌دانند که خارج از متن این شعر و از راه تحقیقی تاریخی در کتب ‏عرفان باید جست. قصد من در مقاله‌ی حاضر این است که رهیافت متفاوتی را برای فهم معنای این ‏شعر اِعمال کنم. در این رهیافتِ فرمالیستی (یا شکل‌مبنایانه)، اُسِ اساس نقد را خود متنِ شعر ‏تشکیل می‌دهد و لاغیر. لذا در این‌جا ابتدا آراء فرمالیست‌ها («منتقدان نو») را درباره‌ی اهمیت ‏شکل در شعر به اجمال مرور خواهم کرد و در پایان قرائت نقادانه‌ای از « نشانی» به دست خواهم داد ‏که ــ برخلاف تفسیرهایی که اشاره شد ــ متن شعر سپهری را یگانه شالوده‌ی بحث درباره‌ی آن ‏محسوب می‌کند، با این هدف که از این طریق نمونه‌ای از توانمندی‌های نقد فرمالیستی در ادبیات ‏ارائه کرده باشم.‏

الف- نحله‌ی موسوم به « نقد نو» در دهه‌ی 1930 توسط محققان برجسته‌ای پایه‌گذاری شد که برخی از ‏مشهورترین آن‌ها عبارت بودند از کلینت بروکس، جان کرو رنسم، ویلیام ک. ویمست، الن تِیت و ‏رابرت پن وارن. شالوده‌ی آراء این نظریه ‌پردازان این بود که ادبیات را نباید محمل تبیین مکاتب ‏فلسفی یا راهی برای شناخت رویدادهای تاریخی یا بازتاب زندگینامه‌ی مؤلف پنداشت. دیدگاه غالب ‏در نقد ادبی تا آن زمان، آثار ادبی را واجد موجودیتی قائم به ذات نمی‌دانست. ادبیات مجموعه‌ای از ‏متون محسوب می‌گردید که امکان شناخت امری دیگر را فراهم می‌ساخت. این « امر دیگر» ‏می‌ توانست یک نظام اخلاقی باشد و لذا استدلال می‌شد که عمده‌ ترین فایده‌ی‌ خواندن ادبیات، ‏تهذیب اخلاق است. از نظر گروهی دیگر از منتقدانِ سنتی که ادبیات را آینه‌ی تمام ‌نمای ذهنیت ‏مؤلف می‌دانستند، خواندن هر اثر ادبی حقایقی را درباره‌ی احوال شخصیِ نویسنده بر خواننده معلوم ‏می‌کرد. پیداست که در همه‌ی این رویکردها، آنچه اهمیت می ‌یافت محتوای آثار ادبی بود، اما خود ‏آن محتوا نیز در نهایت تابعی از عوامل تعیین‌کننده‌ی بیرونی محسوب می‌گردید، عواملی مانند ‏مکاتب فلسفی یا نظام‌های اخلاقی یا روانشناسیِ نویسنده. خدمت بزرگ فرمالیست‌ها به مطالعات ‏نقادانه‌ی ادبی این بود که با محوری‌ ساختن جایگاه شکل در نقد ادبی، ادبیات را به حوزه‌ای قائم به ‏ذات تبدیل کردند و آن را از جایگاهی برخوردار ساختند که تا پیش از آن زمان نداشت. ‏

...

 

 

 

16 ص فایل ورد


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب

مقاله ارسطو و فن شعر

اختصاصی از فی فوو مقاله ارسطو و فن شعر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله ارسطو و فن شعر


مقاله ارسطو و فن شعر

لینک پرداخت و دانلود "پایین مطلب:
فرمت فایل: word (قابل ویرایش)
تعداد صفحه: 56
فهرست مطالب:

 

1-درباب شعروتقلید

2- انواع شعر

3-انواع تقلید

4-منشا وانواع شعر

5- کمدی ، تراژدی ، حماسی

6-تعریف تراژدی

7-اندازه کردار

8-وحدت کردار

9- تاریخ و فلسفه 

10-کردار ساده و کردار مرکب

11-دگرگونی و بازشناخت

12-اجزاءتراژدی

13-اوصاف افسانه مضمون

14 – ترس وشفقت

15-سیرت اشخاص داستان

16- اقسام بازشناخت 

17-کیفیت تألیف تراژدی

 

قسمتی از متن:

 

-درباب شعروتقلید

سخن ما درباره شعرو انواع آن است، و اینکه خاصیت هر یک از آ« انواع چیست و افسانه شعر را چگونه باید ساخت تا شعر خوب باشد، آنگاه سخن از اجزاء و از سایر اموری که به این بحث مربوط است خواهیم راند وبا رعایت ترتیب طبیعی نخست از ان امری آغاز می کنیم که به حسب ترتیب مقدم هست. شعر حماسی و شعر تراژدی و همچنین شعر کمدی ونظم دیتی رامب و همچنین بخش عمده هنر نی زدن و چنگ نواختن به طور کلی انواع تقلید به شمار می آیند. اما در عین حال در سه جهت با یکدیگر تفاوت دارند، زیرا با وسایل تقلید در آنها مختلف است، یا موضوع متفاوت است ویا شیوه تقلید در آن ها تفاوت دارد.

همان گونه که پاره ای مردم، بسیاری از چیزها را که از طریق صنعت ویا بر سبیل عادت، تصویر می کنند به وسیله الوان و نقوش تقلید می نمایند، و بعضی دیگر آ« گونه چیزها را به وسیله اصوات تقلید می کنند، در هنرهای مذکور هم کار بر همین منوال است . تمام این هنر ها چیزها را به وسیله ایقاع و لغظ و آهنگ تقلید می کنند. نهایت آنکه این وسایل را گاهی با هم جمع می دارند و گاه جدا از یکدیگر به کار می برند، چنانکه در نی زدن و چنگ نواختن و هنرهایی از این گونه همچون هنز نواختن نی هایی که چند لوله دارد ، تقلید تنها به وسیله آهنگ و ایقاع انجام می گردد. در صورتیکه رقص فقط به وسیله ایقاع،  وبدون آهنگ انجام می پذیرد و سبب این امر آن است که رقاصان به مدد ایقاع هایی که اشکال رقص تعبیر و بیان آنهاست طبایع اشخاص و آنچه  را آنها انجام می دهند یا از آن رنج می برند تقلید می نمایند .

اما آن گونه هنر که به وسیله لفظ تقلید  از امور می کند، خواه آن لفظ به صورت نثر باشد یا شعر ،  وآن شعر هم خواه مرکب باشد از انواع و خواه نوعی واحد باشد تا هب امروز نام خاصی ندارد و هیچ لفظ مشترکی نیست که آن را بتوان به یطور یکسان، هم بر اداهای مقلدانه سوفرون و کسنارک اطلاق کرد وهم بر مکالمات سقراط ، یا اینکه هم برداستانهایی که در وزن ثلاثی سروده می شود و هم بر مکالمات اطلاق نمود وهم بر اشعاری که در مراثی ساخته می شود و امثال آنها، الا آنکه مردم را عادت بر این است که بین نوع اشعار و اوزان آنها حکم به اتحاد می کنند و بدین ملاحظه بعضی گویندگان را مرثیه پرداز و بعضی از حماسه سرا نام می نهند اما لفظ شاعر را بر همه اطلاق می کنند. لیکن آنها را نه از بابت موضوع و ماهیت کارشان شاعر می خوانند، بلکه فقط از بابت وزنی که در سخنان خویش به کار می برند چنانکه اگر کسی هم مطلبی از مقوله علم طب یا حکمت طبیعی را به سخن موزون اداکند برسبیل عادت او را نیز شاعر می خوانند. در صورتیکه بین سخن هومر و سخن انباذ قلس جزدر وزن هیچ شباهت ونیست و از انی رو صواب آن است که ازین دو یکی ار شاعر بخوانیم و آن دیگر را اگر حکیم طبیعی بخوانیم اولیتر است ، و همچنین اگر کسی اثری به وجود بیاورد که از مقوله تقلید باشد، و در آ« تمام اوزان مختلف را به هم در آمیزد چنانکه خرمون منظومه کنتورس ار ساخته است و اوزان مختلف را در آن بهم آمیخته است باید او را نیز شاعر بخوانیم، این هاست تفاوت هایی که در انی امورد باید در نظر گرفت . از فنون  و هنرها بعضی هم هستند که تمام وسایل سابق الذکر را ، چون ایقاع و آواز و وزن به کارمی برند. مثل اشعار دیتی رامب، نوموس، تراژدی و هم کمدی، الا آنکه بعضی از این فنون، وسایل سه گانه ، مذکور را با هم به کار می برند و بعضی هر یک را جداگانه

2- انواع شعر

کسانیکه تقلید می کنند کارشان توصیف کردارهای اشخاص است و این اشخاص نیز به حکم ضرورت یا نیکانند یا بدان چون اختلاف در سیرت تقریباً همواره به همین دو گونه منتهی می شود از آنکه تفاوت مردم همه در نیکو کاری و بدکاری است. اما کسانی را که شاعران وصف می کنند یا از حیث سیرت انها را برتر از آنچه هستند توصیف می کنند، یا فروتر از آنچه هستند و یا آنها را به حد میانه وصف می کنند و در این باب شاعران نظیر نقاشانند.

چنانکه پولی گنوت ، فی المثل مردم را بهتر از آنچه در واقع هستند تصویر می کرد و پوزون ، انها را بدتر از آنچه هستند تصویر می نمود. اما دیونی سیوس آنها را به همان گونه ، که در واقع چنان اند، نمایش می داد . ازین جا پیداست که هر یکی از انواع تقلید که آنها را برشمردیم از همنی جهات با یکدیگر تفاوت ها دارند و برحسب تفاوت موضوع با یکدیگر اختلاف پیدا کرده اند.

بدینگونه در رقص ودر نی زدن ودر چنگ نواختن نیز، همین تفاوت ها ممکن است پیش بیاید و همچنین در نثر وهم در شعری که با آواز همراه نباشد. چنانکه هومر فی المثل اشخاص داستان خویش را برتر از آنچه هستند تصویر می نماید و کلیو فون آنهارا چنان که هستند تصویر می نماید. اما همگون که از اهل ثاسوس بوده است و اولین سازنده اشعار پارودیا است، و همچنین نیکوخارس سازنده منظومه دییلیاد هر دو اشخاص داستان خویش را پست تر از آنچه هستند نمایش می دهد و این اختلاف در دیتی رامب و نوموس هم هست. چه ، دراین دوشیوه هم ممکن است مردم و اشخاص داستان به همان شیوه ای تصویر کرد که تیموثه و فیلوکس دز تصویر سیکلوپ ها کرده اند، و همین تفاوت است که تراژدی را هم از کمدی جدا می کند، زیرا این یکی مردم را فروتر از آنچه هستند تصویر می کند و آن دیگر برتر و بالاتر .

3-انواع تقلید

تفاویت دیگر نیز بین این هنرها هست و آن مربوط است به شیوه ای که هر یک از آنها درتقلید دارند. چون ، شاعر در عین آنکه موضوع واحدی را با وسایل واحد ومشابه تقلید می کند، ممکن است آن را به صورت روایت از زبان دیگری نقل کند، چنانکه هومر کرده است. یا آنکه از زبان خود گوینده و بی مداخله شخص راوی آن را نقل نماید ، ویا ممکن است که تمام اشخاص داستان را در حین حر کت ودر حال عمل تصویر بنماید.

این هاست تفاوت های سه گانه ای که در انواع تقلید –چنانکه در آغاز سخن گفتیم – وجود دارد. تفاوت هایی که مربوط است به وسایط تقلید، به موضوع تقلید ، و به شیوه تقلید . بدین ترتیب، از یک نظر می توان گفت سوفو کل و هومر هر دو یک نوع تقلید می کنند، چون موضوع تقلید هر دو اعمال و اطوار اشخاصی است که برتر و بالاتر از ما هستند، و از جهت دیگر نیز می توان گفت سوفوکل و اریستوفان هر دویک نوع تقلید می کنند چون هر دوشان اعمال و اطوار اشخاصی را تقلید می کنند که درحال عمل و حرکت هستند.

به قول بعضی به همین سبب است که آثار اینها را درام خوانده اند، زیرا که اینها در آثار خویش اشخاصی را تقلید می کنند که در حال عمل و حرکت هستند و برهمین نکته است که قوم دوریان تکیه می کنند و ادعا می نمایند که مخترع تراژدی و کمدی آنها بوده اند. اختراع کمدی را میگماریان به خویش نسبت می دهند . هم آن جماعت از قوم مذکور که در یونان ساکن اند این دعوی را دارند و معتقداند که این فن در دوره ای که حکومت عامه به دست آنها بوده به وجود آمد و هم آن جماعت از میگاری ها که ساکن جزیره سیسیل هستند واپی کارم شاعر مدتی قبل از ظهور کیونیدس و ماگنس در بین آن ها ظهور نمود این دعوی را دارند . اختراع تراژدی راهم بعضی از طوایف دوریان که ساکن پلوپونز هستند به خود نستب می دهند . باری این جماعت، در اثبات دعوی خویش از شباهت الفاظ شاهد می آورند. اینها ادعا دارند که دهکده را به زبان خویش کومه می گویند در صورتیکه قوم آتیک آن را دموس اصطلاح می کنند از این جا نتیجه می گیرند که لفظ کومدیان از ریشه کومازین به معنی بر پاکردن جشن و رقص و آواز مشتق نیست ، این نکته مأخوذ است که چون آن جماعت – که سازندگان نخستین کمدی بوده اند- درشهرها مورد تحقیر بوده اند فقط در کومه، یعنی دهکده ها تردد می نموده اند، همچنین حجت می آورند که لفظ حاکی از فعل و عمل را آنها دران می گویند- و لفظ درام از آن جاست – در صورتیکه مردم آتن برای آن معنی لفظ پراتیسن به کار می برند.

در باب تعداد و کیفیت تفاوت هایی که در امر تقلید هست این قدر کفایت دارد.

4-منشا وانواع شعر

چنین به نظر می آید که پیدایش شعر دو سبب داشته است ، هر دوسبب طبیعی . یکی تقلید است که در آدمی غریزی است و هم از عهد کودکی ظاهر می شود و فرق انسان با سایر جانوران استعداد دارد چنانکه انسان معارف اولیه  خود را از همین تقلید به دست می آورد و هم چنین همه مردم از تقلید لذت می برند.

شاهد این دعوی ، اموری است که در عالم واقع جریان دارد. چه موجوداتی که چشم انسان از دیدار آنها ناراحت می شود، اگر آنها را خوب تصویر نمایند از مشاهده تصویر آنها لذت حاصل می شود. چنانکه تماشای صورت جانوران پست و هم تماشای صورت مردار سبب التذاذ نیز می شود.

سبب این است که دانش آموزی نیز خود لذتی دارد که مخصوص حکما و فلاسفه نیست بلکه سایرمردن نیز در این لذت شریک هستند. هر چند بهره ای که آنها از این لذت دانش اموزی می برند بسیار نیست. از همین روست ، که مشاهده تصاویری که شبیه اصل باشند موجب خوش آیندی می شود زیرا ما از مشاهده این تصاویر اطلاع و معرفت به احوال اصل آن صورت ها پیدا می کنیم و آنچه را در آن صورت ها بدان دلالت هست در می یابیم . مثل اینکه بگوییم این تصویر ، صورت فلان است و اگر خود جهت که موضوع خود را تقلید می کند بلکه از آن لحاظ که در آن کمال صنعت به کار رفته ، ویا از آن جهت که دارای رنگ دلپذیر هست ویا از جهاتی نظیر و مشابه اینها، سبب خوشایندی خاطر ما می شود.

پس چون غریزه تقلید و محاکات در نهاد ما طبیعی بود، چنانکه ذوق آهنگ و ایقاع وبه علاوه ذوق اوزان که نیز جز اجزاء ایقاع ها چیزی نیستند، کسانی که هم از آغاز امر در این گونه امور بیشتر استعداد داشتند اندک اندک پیشتر رفتند و به بدیهه گویی پرداختند و هم از بدیهه گویی ا«ها بود که شعر پدید آمد. آنگاه شعر، بروفق طبع و نهاد شاعران گونه گون گشت. آنها که طبع بلند داشتند افعال بزرگ و اعمال بزرگان را تصویر کردند و آنها که طبع شان پست و فرومایه بود به توصیف اعمال دونان و فرومایگان پرداختند . این دسته اخیر هجویات سرودند وآن دسته نخست ، به نظم سرودهای دینی و ستایش ها دست زدند.

از گویندگانی که پیش از هومر بوده اند، شعری از این نوع در دست نداریم  هر چند احتمال دارد که پیش از او، بسیاری دیگر ، شعر گفته باشند. اما از عهد هومر به بعد می توان بعضی نمونه ها ازین نوع شعر ذکر کرد . چنانکه قطعه شعر موسوم به مرگیتس او از این نوع است و هم چنین اشعاری از همین نوع را می توان یادآوری کرد که در آنها به مناسبت توافق با موضوع ، وزنی را که معروف به ایامبو می باشد به کار برده اند. این گونه اشعار را تا هم امروز از آن جهت ایامبیک می گویند که آنها را برای هجو کردن یکدیگر به کار می برده اند. بنابراین شاعران قدیم ، بعضی به اوزان هروئیک پهلوانی شعر سرودند و بعضی باوزن ایامبیک

هومر در نوع جدی وعالی شعر ، گوینده ای توانابود، نه فقط در فخامت و زیبایی شعر سرآمد شاعران شد بلکه از این حیث هم که آثار خویش را قوت و تأثیری از آن گونه که شایسته درام است می بخشد ، برسایر شاعران مزیت داشت و به همان گونه نیز ، اولین کس بود که راه ورسم کمدی را به شاعران بعد آموخت و هزل را که دیگران به صورت هجویات در می آورند، او به صورت درام در آورد. زیرا که آن قطعه شعر او که موسوم است به مرگیتس نسبت به کمدی ها همان مقامی را دارد که ایلیاد و اودیسه او نسبت به آثار تراژدی دارد.

و چون تراژدی و کمدی پدید آمد، شاعران هر یک بروفق طبع و مذاق خویش یکی از این دو شیوه را پیش گرفتند، بعضی به جای آنکه شعر ایامبیک بسرایند سرینده کمدی شدند و برخی به جای انکه شعر هروییک بگویند گوینده تراژدی گشتند . زیرا این فنون ادبی که تازه پدید آمده بود از انواع سابق برتر وپسندیده تر بود.

بحث در اینکه آیا، تراژدی از لحاظ اجزاء خویش به کمال ممکن رسیده است یا نه وتحقیق در این باب در حد خویش و یا اعتبار امکان نمایش، خود مسله دیگری است. البته تراژدی در اصل از بدیهه گویی به وجود آمد، همچنان که کمدی نیز از همین امر نشات یافته بود، به طوری که اولی از اشعار سرایندگان دیتی رامب پدید آمد و دومی مبدا ظهورش ترانه های فالیک بود که هنوز در بعضی بلاد متداول است. باری تراژدی اندک اندک با اجزا خاص خویش توسعه یافت، وبعد از تبدلات بسیار، صورت نهایی را که مقتضی طبیعی آن بود، یافت و دیگر به همان حال باقی ماند.

اول اشیل تعداد بازیگران را از یکی به دوتا رسانید و در عین حال از اهمیت گروه خنیاگران کست و برای گفت و گو اهمیت بیشتر قایل شد سپس سوفو کل شماره بازیگران را به سه نفر بالابرد و بفرمود تا صحنه نمایش را نقاشی بنمایند.

از آن پس تراژدی افسانه های ساده و کوتاهی را که جهت مضمون آن متداول بود کنار نهاد و طول و تفصیلی یافت، همچنین زبان شوخ و لطیفی راکه به سبب اشتمال برمضامین ساتیریک ازقدیم در آن به کار می رفت، ترک کرد به دنبال آن وقار و جلالی به دست آورد. از جهت وزن نیز به جای وزن رباعی تروکائیک  وزن ثلاثی ایامبیک در آن متداول گشت . وزن رباعی هم که در آغاز به کار می رفت سببش آن بود که رد آن زمان شعر تراژدی جنبه ساتیریک داشت و به رقص نزدیک بود اما وقتی ، لحن و طرز مکالمه در آن وارد گشت طبیعت خودش مناسب ترین وزنی را که شایسته آن بود به وی القا کرد.زیرا از تمام اوزان، وزن ثلاثی ایامبیک بیشتر بالحن مکالمه سازگار است، و شاهد صدق این دعوی آن است که در محاورات عادی ما وزن ثلاثی ایامبی مکرر به کار می رود . در صورتیکه وزن سداسی را خیلی به ندرت، و آن هم فقط در مواقعی که از سیاق محاوره و مکالمه خارج شده باشیم استعمال می کنیم .

تعداد حوادث ضمنی و هم چنین تعداد اجزاء دیگر تراژدی نیز که محسنات و پیرایه ها به شمار می آمدند البته اندک اندک افزونی یافت. اما در باب این امور باید به همین اندازه اکتفا کرد . زیرا بحث و تحقیق در باب هر یک از آنها سخن را به درازا خواهد کشاند.

5- کمدی ، تراژدی ، حماسی

اما کمدی چنانکه گفتیم تقلید است از اطوار و اخلاق زشت ، نه این که تقلید بدترین صفات انسان باشد، بلکه فقط تقلید اطوار شرم آوری است که موجب ریشخند و استهزاء می شود. آنچه موجب ریشخند و استهزاء می شود نیز امری است که در آن عیب و زشتی هست اما از آن عیب و زشتی گزندی به کسی نمی رسد. چنانکه آن نقاب ها که بازیگران از روی هزل و شوخی بر چهره می گذارند، زشت و ناهنجار هست اما به کسی آزار می رساند.

دگرگونی هایی که بر تراژدی روی داده است و هم چنینی نام کسانی که تراژدی نوشته اند ، برمانامعلوم نیست ، اما کمدی به سبب آنکه چندان قدری نداشته است مبدأ پیدایش آن بر ما پوشیده مانده است و این بی اعتنایی به کمدی چندان بود که آرکونت تا این اواخر برای کمدی گروه خاصی از سرایندگان تعیین نمی کرد، و پیش از این ها تعداد این گروه در کمدی بسته به میل داوطلبان بود .فقط از وقتی که کمدی صورت خاص خود را گرفت. نام شاعرانی که کارشان کمدی بود در بین مردم شهرت یافت اما باز این نکته ، که نقاب ها و پیش گفتار یا تعداد بازیگران کمدی و اینگونه امور را اول بار چه کسی ایجاد کرده است بر ما معلوم نیست. جز اینکه فرک افسانه پردازی کمدی به اپیکارم و فورمیس منتهی می شود. این فکر نخست در سیسیل پدیدآمد  و در آتن ، کراتس اولین کسی بود که شیوه ایامبیک را رها کرد و در صدد تألیف افسانه ها و مضامین عمومی بی آنکه نظر به شخص معین داشته باشد بر آمد.

 اما حماسه ، مشابهتی که با تراژدی دارد، فقط در این است که آن نیز یک نوع تقلید است که به وسیله وزن ، از احوال  و اطوار مردمان بزرگ وجدی انجام می شود. لیکن اختلاف آن با تراژدی ازین بابت است که همواره وزن واحدی دارد، و شیوه بیان آن نیز برخلاف تراژدی نقل وروایت است. هم چنین از حیث طول مدت نیز بین این دو تفاوت هست. چون تراژدی سعی دارد که تا ممکن است به مدت یک دوره آفتاب محدود بماند و یا اندکی از آن تجاوز کند. در صورتیک هحماسه از لحاظ  زمان محدود نیست. پس از ین حیث نیز بین آنها تفاوت هست هر چند در آغاز حال ، شاعران نه در تراژدی مقید به زمان بودند ونه در حماسه بدان تقلیدی داشتند. لیکن اجزاء و عناصری که  در ترکیب این هر دو فن داخل است. بعضی بین هردومشترک است وبرخی مخصوص  تراژدی است. ازین رو هر کس بتواند در تراژدی بین نیک و بد آن فرق بگذارد در حماسه نیز می تواند نیک  و بد را بشناسد و فرق بگذارد . چون عناصر و اجزایی که در حماسه هست در تراژدی هم موجود است. در صورتیکه عناصر و اجزا تراژدی در حماسه وجود ندارد. در باب تقلید وبه وسیله وزن سداسی، ونیز در باب کمدی، ازین پس سخن خواهیم گفت.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله ارسطو و فن شعر

دانلود تحقیق آثار منوچهری

اختصاصی از فی فوو دانلود تحقیق آثار منوچهری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق آثار منوچهری


دانلود تحقیق آثار منوچهری

 

مشخصات این فایل
عنوان:  آثار منوچهری
فرمت فایل :word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات : 149

این مقاله در مورد  آثار منوچهری می باشد.

 

بخشی از تیترها به همراه مختصری از توضیحات هر تیتر از مقاله آثار منوچهری

در وصف خزان و مدح احمد بن عبدالصمد وزیر سلطان مسعود
المنّه الله که این ماه خزانست                                          ماه شدن و آمدن راه رزانست
جناس لاحق
آبی چویکی کیسگکی از خز زردست                               در کیسه یکی بیضة کافور کلانست
تشبیه
واندر دل آن بیضة کافور ریاحی                                       ده نافه و ده نافگک مشک نهانست
جناس زائد
وان سیب بکردار یکی مردم بیمار                                    کز جملة اعضا و تن او را دو رخانست
تشبیه
یک نیمه رخش زرد و دگر نیمه رخش سرخ                       اینرا هیجان دم و آنرا یرقانست
لف و نشر
وان نار همیدون بزنی حامله ماند                                    واندر شکم حامله مشتی پسرانست
تشبیه
مادر، بچه را تا زشکم نارد بیرون                                   بستر نکند، وین نه نهانست عیانست
تضاد
انگور بکردار زنی غالیه رنگست                                    و او را شکمی همچو یکی غالیه دانست
تشبیه
انگور سیاهست و چو ماهست و عجب نیست                 زیرا که سیاهی صفت ماه روانست
مصرع دوم اقتباس است از حرف بزرگان
بیشوی شد آبستن، چون مریم عمران                             وین قصه بسی خوبتر و خوشتر از آنست
تشبیه
آبستنی دختر عمران به پسر بود                                    آبستنی دختر انگور به جانست
تشبیه (لف و نشر)
آن روح خداوند همه خلق جهان بود                                 وین راح خداوند همه خلق جهانست
جناس لاحق (لف و نشر)

(ادامه دارد)

در مدح وزیر سلطان مسعود غزنوی
ولیکن ماه دارد قصد بالا                                                   فروشد آفتاب از کوه بابل
تضاد
من و تو غافلیم و ماه و خورشید                                       بر این گردون گردان نیست غافل
مذهب کلامی
بیامد اوفتان خیزان بر من                                                 چنان مرغی که باشد نیم بسمل
تضاد
حکیمان زمانه راست گفتند                                             که جاهل گردد اندر عشق، عاقل
جناس لاحق
که عاشق قدر وصل آنگاه داند                                           که عاجز گردد از هجران عاجل
سجع متوازن
بدین زودی ندانستم که ما را                                         سفر باشد به عاجل یا به آجل
جناس مضارع

(ادامه دارد)

در مدح سلطان مسعود غزنوی
چون بادگری من بگشایم، تو ببندی                                 ور بادگری هیچ ببندم بگشایی
تضاد، تکرار
من در دگران زان نگرم تا بحقیقت                                    قدر تو بدانم که زخویی بچه جایی
حُسن تعلیل
پاکیزه دلست این ملک شرق و ملک را                             پاکیزه دلی باید و پاکیزه دهایی
حُسن طلب
از طاعت او حلقه کند قیصر در گوش                                 وز خدمت فغفور کند پشت دوتایی
اغراق
چون قصد به ری کرد و به قزوین و به ساوه                        شد بوی و بها از همه بویی و بهایی
جناس تام
چون قصد کیا کرد به گرگان و به آمل                                بگذاشت کیا مملکت خویش و کیایی
جناس زائد

(ادامه دارد)

رباعیها
هر کار که هست جز به کام تو مباد                                  هر خصم که هست جز به دام تو مباد
جناس لاحق
هر سکّه که هست جز به نام تو مباد                               هر خطبه که هست جز به بام تو مباد
جناس خط
دیوان، ص 228
تاریک شد از مهر دل افروزم روز                                         شد تیره شب از آه جگرسوزم روز
تضاد
شد روشنی از روز و سیاهی ز شبم                                اکنون نه شبم شبست و نه روزم روز
تکرار

(ادامه دارد)

بیتهای پراکنده
درع بش، آتش جبین، گنبدسرین و آتش کتف مشک دم،عنبرخوی وشمشادموی وسرویال
تنسیق صفات
آهو با شیر کی تواند کوشید                                         جوگک با باز کی تواند پرّید
ارسال مثل                                                          
چو رستم گشت در کوشش، چو حاتم گشت در بخشش     چو لقمان در حکمت، چو سلمان گشت در عرفان
حسن طلب- تلمیح
دیوان، صص 230 و 231

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق آثار منوچهری