فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله نگاهی به زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی

اختصاصی از فی فوو دانلودمقاله نگاهی به زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 نفس عارفی،نفس حماسی،عشق شورانگیزی متمایز از هر عشقی؛سرشته در وجود کسی،که از هر سویش همه چیز و همه اشیاء به ناگهان به رقص و ترنم در می آید؛همه چیزی که از او زنده گی میافت،و به همه چیز جهان نیرو و شکوه میبخشید و بعد آنرا در پای معبود می ریخت؛به هر چیزی که دست می زد اسم پیدا می کرد و به هر چیزی که به زبان می آورد،شعر- چکامه و چامه می شد،که چنین ویژگی را می توان در شخصیت و روح مولانا یا خداوندگار بلخ در یافت .
مولانا جلال الدین محمد بلخی که به تاریخ ششم ربیع الاول 604 هـ .ق در شهر بلخ پا به عرصه وجود گذاشت،مگر در زادگاهش همه روزگاران زنده گی خود را بسر نبرد.هنوز سیزده سال از بهار زنده گی اش سپری نشده بود،پدرش بهاالدین مشهور به بهاولد رخت کوچیدن از میهن را به دوش بربست .پهن شدن فساد اخلاقی،سیاسی در دستگاه حکومت محمدخوارزمشاه تیره گی مناسبات بهاولد با خوارزمشاه،گسترش بسترهای داغ تشنج اجتماعی – سیاسی که به هویدا شدن وضع در جهت یورش مغولان منجرشد،پدر مولانا را به هجرت واداشت .
در نیمه راه هجرت بهاولد را باشیخ فریدالدین عطار اتفاق افتاد.درین برخورد او کتاب " اسرارنامه" خود را به مولانا هدیه داد و بهاولد را به تفاول از پسرش گفت :(( زود باشد که این پسر تو آتش در سوختگان عالم زند.)) گویی که دیگر سرنوشت مولانا را از همان آستانه جوانی اش به پیش گویی گرفته باشد.
اما پدر مولانا و خانواده اش با بسر بردن سالهای چندی در شهرهای متعدد،رخت اقامت همیشگی را در شهر قونیه به سال 626 هـ .ق بگسترد و همانجا پدرش نیز زنده گی را بدرود گفت .
پس از درگذشت بهاولد،مولانا مسولیت ارشاد تدریس و مدرسهء پدر را بدوش گرفت و در ضمن با آموزش و فراگیری دانش متداول آن عصر از فقه،حدیث،تفسیر،زبان،فلسفه اسلامی و یونانی،حساب،منطق،فزیک،متافزیک و فلسفه اخلاقی با پیمودن برق آسای آن به یک آموزگار،دانشمند و اندیشور بزرگ دست یازید به گفته خودش :(( من تحصیل ها کردم،در علوم رنجها بردم- که نزد من فضلا و محققان و زبرگان و نغول اندیشان آیند تا برایشان چیزهای نفیس و غریب و رفیق عرض کنم.))
چندی بعد سیدبرهان الدین ترمذی از یاران پدرش به دیدار خانواده مولانا می شتابد.مولانا از دیدار با آن برای کسب آموزش سود برده و به جامهء تصوف رو می آورد و با پیمودن کامل سیرسلوک تصوف به پیشوایی و رهبری این اهل طریقت دست می یازد.
ترمذی همچنان مولانا را برای تحصیل به حلب و دمشق می فرستد و در آنجا مدت هفت سال به آموزش و فراگیری دانش می پردازد.
پس از برگشت به قونیه،به عنوان یک مرد بلیغ،فصیح و آموزگار ارشد به تعالیم آموخته ها و اندیشه های خود می پردازد.به گفته پسرش :((درین آوان شمار مریدان مولانا بیش از ده هزار نفر می رسید که درین حلقه،درباریان و اعضای خانواده حکومت سلجوقی نیز شامل بودند.
در بیست وششم جمادی الاخر 642 برحسب اتفاق مولانا با شمس الدین محمد تبریزی برمی خورد و این برخورد همان سرآغاز انقلاب بزرگ در روح و اندیشه مولاناست و همان اخگری که آتش در سوختگان عالم زد.خلوت نشینی و تبادل افکار با شمس تبریزی مولانا را از زاهد سجاده نشین به سردسته بزم باده جویان دگرگون کرد .
روزی شمس از مولانا پرسید:" غرض از مجاهدت ریاضت و تکرار و دانستن علم چیست؟مولانا گفت :روش سنت و آداب شریعت .شمس گفت : اینها همه از روی ظاهر است .مولانا گفت : ورای این چیست ؟ شمس گفت : علم آنست که به معلومی رسی .
برخورد و روابط مولانا با شمس تبریزی بازتاب ناگواری بر خانواده و به ویژه بر مریدان اش بجا گذاشته،بسیاری از مریدانش از او پیوند خود را گسستند و بر او سرزنشها و نکوهشها فرستادند.
شمس تبریزی چنان هنایش ژرف بر هستی معنوی مولانا بجاگذاشت که به آفرینش بزرگترین آثار ادبی _ فلسفی عرفانی جهان پرداخت و از مولانای متصوف به یک مولانای شاعر سترگ که در همه حالش شاعر بود،درست کرد.
شاعری که در شعراش تصاویر به اوج بالندگی می رسد و انتخاب واژه ها و یا شیء که برای برخی از شاعران مهم است،برای او ارزش نداشت و همه چیز را شعری ساخت و روح عارفانه و حماسی خود را در کالبد اشعار می سپوخت و در سرودن شعر آهنگین خود هیچگاه زور نزده و در تصنع الفاظ،قواعد و آرایش زبان نپرداخته است و برای وانمود سازی قدرت تخیل خود زمانها و مکانهای مختلف را درهم آمیخته و حضور امروزی یا همیشگی به آن میداد.
مولانا با داشتن شور و شعف و عشق بزرگ و بر اثر شناخت،ارتباط و دلبستگی به شمس تبریزی از سال 642 هـ.ق به سرایش شعر پرداخت،و با موسیقی و سماع که در شعرش بازتاب دارد،الفت ناگسستنی پیدا کرد.
مولانا از طریق سمبولها،علامات و اشارات دنیای کثرت؛ راه را بسوی تصویر بزرگ یعنی حقیقت وجود حق می گشاید که از دید عرفانی مولانا؛وحدت وجود حق با تمام جهات خدایی نه داخل در اشیاء و نه برون از آن بلکه از جهت فعل در اشیاء و از جهت ذات برون از اشیاء است .
مولانا پیوند اتصالی حق با اشیاء را به سخن خودش"بی تکیف –بی قیاس" و منزه بودن ذات حق را از هرگونه غیریت ومبراء از جهات عدمیه که اتحاد با اشیاء ندارد بیان میدارد.
مولانا با تلاش و پویایی برای رسیدن به حقیقت وجود حق،عشق را یگانه دستاویز هدف اصلی و غایت درین ره میدانست .
مولانا با فلسفه عرفانی خود مساله پی بردن به حقیقت وجود حق را در صفحه تفکر انسانی بر پایه گفته های تمثیلی به بهترین وجه ترسیم کرد.به این نسبت ؛هگل فیلسوف آلمانی با آشنایی که از جهان اندیشه و عرفان مولانا داشت،او را " روح بر تر" نامید،و اینکه زبان شعر مولانا؛زبان عشق،صداقت و رهایی از تنگای تصنعات لفظی،تشریفات و پیچیدگی هاست و در آن واژگان خود را آزاد و بی آلایش می بساود؛گویند شاعر برجسته آلمان،مولانا را شاعر"روح و خدا"نامید.
برین بنیاد می توان ادعا کرد که مولانا نه تنها یک شاعر عرفانی و عاشق بلکه شاعری است حماسی که با برخورد شور انگیزی که با اشیا دارد از نظر معنوی و شکل باطنی نوعی از ویژگی حماسی را در شعر خود تبارز می دهد.
سرانجام به روز یکشنبه مصادف به پنجم ماه جمادی الاخر سال 672 هـ.ق قلب این شیدای شورانگیز از تپیدن و مغز متفکر او از اندیشیدن بازماند و به جاویدانگی در زندگی زبان،ادب،شعر،فلسفه عرفان و اندیشه پیوست،و جنازه اش را در آرامگاه خانواده اش بنام ارم باغچه در قونیه واقع در ترکیه کنونی به خاک سپردند.
زندگینامه
مولانا جلال الدین محمد بلخی(مولوی) جلال الدین محمد بن بهاءالدین محمد بن حسینی خطیبی بکری بلخی معروف به مولوی یا ملای روم یکی از بزرگترین عارفان ایرانی و از بزرگترین شاعران درجه اول ایران بشمار می رود. خانواده وی از خاندانهای محترم بلخ بود و گویا نسبش به ابوبکر خلیفه میرسد و پدرش از سوی مادر دخترزاده سلطان علاءالدین محمد خوارزمشاه بود و به همین جهت به بهاءالدین ولد معروف شد. وی در سال 604 هجری در بلخ ولادت یافت. چون پدرش از بزرگان مشایخ عصر بود و سلطان محمد خوارزمشاه با این سلسله لطفی نداشت، بهمین علت بهاءالدین در سال 609 هجری با خانواده خود خراسان را ترک کرد. از راه بغداد به مکه رفت و از آنجا در الجزیره ساکن شد و پس از نه سال اقامت در ملاطیه (ملطیه) سلطان علاءالدین کیقباد سلجوقی که عارف مشرب بود او را به پایتخت خود شهر قونیه دعوت کرد و این خاندان در آنجا مقیم شد. هنگام هجرت از خراسان جلال الدین پنج ساله بود و پدرش در سال 628 هجری در قونیه رحلت کرد. پس از مرگ پدر مدتی در خدمت سید برهان الدین ترمذی که از شاگردان پدرش بود و در سال 629 هجری به آن شهر آمده بود شاگردی کرد. سپس تا سال 645 هجری که شمس الدین تبریزی رحلت کرد جزو مریدان و شاگردان او بود. آنگاه خود جزو پیشوایان طریقت شد و طریقه ای فراهم ساخت که پس از وی انتشار یافت و به اسم طریقه مولویه معروف شد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   16 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نگاهی به زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی

تحقیق در مورد مولانا، منظومه شمسی عشق

اختصاصی از فی فوو تحقیق در مورد مولانا، منظومه شمسی عشق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مولانا، منظومه شمسی عشق


تحقیق در مورد مولانا، منظومه شمسی عشق

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه10

 

احمد افلاکی در مناقب العارفین آورده است: «حضرت مولانا پیوسته در شبهای دراز، دایم الله الله می‏فرمود و سر مبارک خود را بر دیوار مدرسه نهاده به آواز بلند چندانی الله الله می‏گفت که میان زمین و آسمان از صدای غلغله الله پر می‏شد.»

سودای مولانا، سودای خوش قرب به حضرت حق بود؛ وجودی لبریز از عشق و آتش که نه تاب هجران از دوست را داشت، و نه می‏توانست عافیت نشین سایه‏سار غفلت باشد.

مولانا، جان فرشته‏واری بود که قفس تن را شکسته می‏خواست؛ انگار آدمی از عالمی دیگر بود که غربت خاک، دامنگیرش شده باشد. چگونه می‏توانست زنده باشد، بی‏یار و بی‏یاد یار؛ که تمام زندگی‏اش جلوه‏ای از او بود.

مولانا، زندگی خود را وقف بزرگداشت نام عظیم و اعظم جان جهان کرده بود؛ هر چند به رنگها و گونه‏های متفاوت؛ گاه در کسوت شریعت و زمانی نیز در جامه طریقت.

زندگی مولانا همچون سرود پرشور روحی سرکش بود که با فراز و فرودهای عرفانی ـ حماسی سرشته شده باشد. آیا او اجدادش، نسل در نسل، منظمه روحانی و تابناکی بودند که چراغ دل را به آتش عشق حق زنده نگهداشته بودند. دلدادگانی رها از تعلق خاک، و رهروان راهی که مقصد ان بحر توحید بود.

جلال‏الدین در چنین محیطی سر برافراشت و از همان آغاز کودکی، زبانش با لفظ مبارک الله آشنا و دلش از عشق به حضرت حق لبریز شد. گفته‏اند که هنگام مهاجرت از بلخ، مولانا نج ساله بود. در مسیر هجرت، عطار، عارف شوریده نیشابور پس از دیدار مولانا و پدرش بهاء‏ولد (سلطان العلما)، آینده درخشان معنوی جلال الدین را به وی گوشزد کرد و کتاب الهی نامه خود را همچون یادگاری مقدس به مولانا هدیه داد.

جلال الدین از اوان کودکی تا آن هنگام که دانشمندی محترم و محبوب در شهر قونیه به شمار می‏رفت، با اهل عرفان و طریقت آشنایی و دوستیها

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مولانا، منظومه شمسی عشق

خوشتر آن باشد که سر دلبران / گفته آید در حدیث دیگران

اختصاصی از فی فوو خوشتر آن باشد که سر دلبران / گفته آید در حدیث دیگران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

خوشتر آن باشد که سر دلبران / گفته آید در حدیث دیگران


خوشتر آن باشد که سر دلبران / گفته آید در حدیث دیگران

• فایل Photoshop طرح : خوشتر آن باشد که سر دلبران / گفته آید در حدیث دیگران  

• شاعر: مولوی  

• طراح: نگاره نویسی  

• محتوای فایل: شامل فایل psd و eps طرح پس زمینه و jpg با رزولیشن 2500x2500 و فونت مورد استفاده

 

 

 

بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند

 

مولوی

مثنوی معنوی

دفتر اول

 

قصه رنجور و رنجوری بخواند / بعد از آن در پیش رنجورش نشاند

رنگ روی و نبض و قاروره بدید / هم علاماتش هم اسبابش شنید

گفت هر دارو که ایشان کرده‌اند / آن عمارت نیست ویران کرده‌اند

بی‌خبر بودند از حال درون / استعیذ الله مما یفترون

دید رنج و کشف شد بروی نهفت / لیک پنهان کرد وبا سلطان نگفت

رنجش از صفرا و از سودا نبود / بوی هر هیزم پدید آید ز دود

دید از زاریش کو زار دلست / تن خوشست و او گرفتار دلست

عاشقی پیداست از زاری دل / نیست بیماری چو بیماری دل

علت عاشق ز علتها جداست / عشق اصطرلاب اسرار خداست

عاشقی گر زین سر و گر زان سرست / عاقبت ما را بدان سر رهبرست

هرچه گویم عشق را شرح و بیان / چون به عشق آیم خجل باشم از آن

گرچه تفسیر زبان روشنگرست / لیک عشق بی‌زبان روشنترست

چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت / چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت

عقل در شرحش چو خر در گل بخفت / شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت

آفتاب آمد دلیل آفتاب / گر دلیلت باید از وی رو متاب

از وی ار سایه نشانی می‌دهد / شمس هر دم نور جانی می‌دهد

سایه خواب آرد ترا همچون سمر / چون برآید شمس انشق القمر

خود غریبی در جهان چون شمس نیست / شمس جان باقیست کاو را امس نیست

شمس در خارج اگر چه هست فرد / می‌توان هم مثل او تصویر کرد

شمس جان کو خارج آمد از اثیر / نبودش در ذهن و در خارج نظیر

در تصور ذات او را گنج کو / تا در آید در تصور مثل او

چون حدیث روی شمس الدین رسید / شمس چارم آسمان سر در کشید

واجب آید چونک آمد نام او / شرح کردن رمزی از انعام او

این نفس جان دامنم بر تافتست / بوی پیراهان یوسف یافتست

کز برای حق صحبت سالها / بازگو حالی از آن خوش حالها

تا زمین و آسمان خندان شود / عقل و روح و دیده صد چندان شود

لاتکلفنی فانی فی الفنا / کلت افهامی فلا احصی ثنا

کل شیء قاله غیرالمفیق / ان تکلف او تصلف لا یلیق

من چه گویم یک رگم هشیار نیست / شرح آن یاری که او را یار نیست

شرح این هجران و این خون جگر / این زمان بگذار تا وقت دگر

قال اطعمنی فانی جائع / واعتجل فالوقت سیف قاطع

صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق / نیست فردا گفتن از شرط طریق

تو مگر خود مرد صوفی نیستی / هست را از نسیه خیزد نیستی

گفتمش پوشیده خوشتر سر یار / خود تو در ضمن حکایت گوش‌دار

خوش‌تر آن باشد که سر دلبران / گفته آید در حدیث دیگران

گفت مکشوف و برهنه بی‌غلول / بازگو دفعم مده ای بوالفضول

پرده بردار و برهنه گو که من / می‌نخسپم با صنم با پیرهن

گفتم ار عریان شود او در عیان / نه تو مانی نه کنارت نه میان

آرزو می‌خواه لیک اندازه خواه / بر نتابد کوه را یک برگ کاه

آفتابی کز وی این عالم فروخت / اندکی گر پیش آید جمله سوخت

فتنه و آشوب و خون‌ریزی مجوی / بیش ازین از شمس تبریزی مگوی

این ندارد آخر از آغاز گوی / رو تمام این حکایت بازگوی

______________________________

** توجه: خواهشمندیم در صورت هرگونه مشکل در روند خرید و دریافت فایل از طریق بخش پشتیبانی در سایت مشکل خود را گزارش دهید. **

** درخواست طرح‌های مورد نظر شما با هزینه توافقی:

با ارسال شعر یا متن یا نوشته‌ی درخواستی خود به ایمیل negarehnevisi@gmail.com پس از پرداخت هزینه توافقی طرح مورد نظر خود را پس از پایان مهلت تعیین شده در ایمیل خود دریافت کنید. **


دانلود با لینک مستقیم


خوشتر آن باشد که سر دلبران / گفته آید در حدیث دیگران

معرفت شناسی از دیدگاه مولوی

اختصاصی از فی فوو معرفت شناسی از دیدگاه مولوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

معرفت شناسی از دیدگاه مولوی


معرفت شناسی از دیدگاه مولوی

پایان نامه کارشناسی ارشد علوم و معارف اسلامی

گرایش فلسفه و حکمت اسلامی

120 صفحه

چکیده:

معرفت شناسی یکی از شاخه های مهم فلسفه است که گاهی مباحث آن به صورت بنیادین و مقدم بر فلسفه و دیگر شاخه های آن قرار می گیرد. حکما و اندیشمندان مسلمان و نیز عرفا در مباحث مربوط به علم، علم النفس و در برخی ابواب منطق، این علم را مورد تحقیق قرار داده اند. مولوی در حکمت عرفانی خود که بخصوص در کتاب گران سنگ مثنوی نمودار است؛ به موضوع اندیشه، علم، تفکر و مبانی استخراج آن و شرایط و ابزار آن بسیار پرداخته است. وی همانطور که از تألیفاتش برمی آید، به عنوان عارفی که در عرصۀ عمل و تزکیه نفس همانند عرصۀ علم و تفکر قدم گذاشته است، عرفان نظری اش رنگ و بوی عارفانه دارد. مهم ترین مبنای عرفان، که حکمت نیز مؤید آن است، از وحدت و واحد و توحید سخن می گوید که در نهایت به «وحدت وجود» یا «وحدت شهود» ختم می شود. جلال الدین مولوی همواره این اصل بنیادین را در هر مطلبی از جمله مسأله شناخت و معرفت در نظر دارد. وی مبدأ و منشأ معارف را جان انسان می داند که می تواند عالی ترین نمود وحدتی باشد که بر کثرات عالم احاطه یابد. وی کثرات معارف، انواع، ابزار و منابع علم را در یک وحدت عالی، یکی می کند.

   از نظر وی کثرت، حقیقتی ذاتی ندارد. کثرات مادون هریک با هر درجه ای از نمود و ظهور به مافوق خود اتصال دارند، به گونه ای که چشم راست بین همه را یکی می بیند. وی معتقد است که این مجموعه معارف انسانی به همراه ابزار و منابع آن، واحد کثیری است که همانند خود انسان و دیگر اشیاء عالم، به خودی خود حقیقتی ندارد و به قول وی چیزی جز اوهامی باطل نیست؛ مگر اینکه به واحد حقیقی متصل شود. جلال الدین همین وحدت و اتصال معارف انسانی را مهم ترین معیار برای صحت و مطابقت با حقیقت می داند. وی با اینکه جایگاه والایی برای معرفت و اندیشه قائل است و انسان را چیزی جز اندیشه نمی داند، درعین حال معتقد است اگر این اندیشه، وحدت خود و اتصال خود را از مبدء هستی و دریای علم الهی - که به واسطه انبیاء و اولیاء محقق می شود- دریافت ندارد؛ چیزی جز باطل و راهی جز ضلالت و گمراهی نخواهد داشت؛ و بر همین اساس است که مهم ترین مانع معرفت را شرک و کفر به خداوند تعالی معرفی می کند.


دانلود با لینک مستقیم


معرفت شناسی از دیدگاه مولوی

مقاله مولانا، آموزگار معنا

اختصاصی از فی فوو مقاله مولانا، آموزگار معنا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله مولانا، آموزگار معنا


مقاله مولانا، آموزگار معنا

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:14

رویکرد مجعول

2-رویکرد مکشوف

، در سه سطح قابل طرح شدن است:

1- حوزه فلسفه دین

حوزه فلسفه اخلاق

حوزه روان شناسی

انسان سنتی وامانده در قالب های کهن

مولانا، آموزگار معنا

مقدمه :روی آوری قشرهای گوناگون جویندگان حقیقت در سراسر جهان به آثار مولانا، آدمی را به یاد آن مصرع خود او در نی نامه می اندازد: که جفت بدحالان و خوشحالان1 شده است، بدحالان و خوش حالانی که هر یک از ظن خود یار2 او شده اند و هر یک به گوشه ای از ساحت روان او ورود کردهاند. خیل بی شمار مشتاقان، چاپ های متعدد آثار مولانا به زبانهای گوناگون، برگزاری کنگره ها و سمینارها... در جهان این سئوال را پیش می آورد که براستی در بازار نوفروشی3 مولانا چه متاعی عرضه می شود که این همه بر گرد او جمع آمده اند و این خریداران کالای او چه کسانی هستند، چه می خواهند؟...

بی گمان اینان هر که هستند آنانند که در فرآیند طلب خویش ز هزار خم چشیده اند و همه را بیازموده اند4 و سرانجام به شراب سرکش مولانا رسیده اند چرا که به این نتیجه رسیده اند بی مدد چون اویی، درهم ریختن ارزشها، اعتبارهای جهان و فرو شدن به دریا و در پی گوهر حقیقت کاری آسان نیست.

معنا، گمشده آنانی، نه چونان همه

غالب انسانها در اجبار چارچوب ها و قالب های عرفی و معمول زندگی، مجال و فرصت باطنی آن را نمی یابند که لحظه ها را به چراگاه رسالت5 ببرند و روزن وجود را به روی آفتابی که لب درگاه آنهاست بگشایند6... در روند زندگی هر چه این قیدها و بندها محکم تر می شوند رفته رفته اکثر آدمها نمادی از آن گاو در مثنوی می شوند که از دروازه تولد وارد جهان شده و از دروازه مرگ خارج می شوند و از آن همه زیبائیها، هنرها و معرفت‎ها... جز


دانلود با لینک مستقیم


مقاله مولانا، آموزگار معنا