اختصاصی از
فی فوو تحقیق زنان و آموزش - 18 صفحه وورد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مقدمه
خانوادههای طبقهی متوسط در دوران ملکه ویکتوریا مفاهیم خدمت و از خودگذشتگی را از ابتدای کودکی به گوش دختران میخواندند در حالی که پسران به استقلال تشویق میشدند دختران و پسران طبقه متوسط را از دوران بلوغ از یکدیگر جدا میکردند و دختران را وامیداشتند که از بازیهای خشن دست بکشند، زنانهتر لباس بپوشند و درس خواندن را کنار بگذارند از اینرو که تصور میشد زنان ذاتاً ضعیفاند و باید تمام انرژی خود را برای کارکرد طبیعیشان که پرورش فرزندان است ذخیره کنند در همین دوران پسران به جهان ِ تماماً مردانهی کار یا مدرسه پای میگذاشتند، و تشویق میشدند که برتحرک جسمی و فکری خود بیافزایند و هر چه بیشتر فعال و مستقل شوند. به این ترتیب دوران آموزش جوانان طبقه متوسط مدت زیادی طول میکشید اما در حالی که پسران به مدارس شبانهروزی میرفتند یا وارد بازار کار میشدند، دختران باید در خانه میماندند و خود را برای خانهداری آماده میکردند.
از سوی دیگر مدرسه رفتن برای کودکان طبقه کارگر تا سال 1880 اجباری نبود، اگرچه دولت براساس مصوبهی مجلس در سال 1870 اجازه تأسیس مدرسه برای ایشان را به هیئت امنای مدارس محلی میداد و مصوبهی دیگری در سال 1834 روزی 2 ساعت آموزش را برای کودکان کارگر کارخانهها الزامی کرده بود. هدف اصلی از آموزش کودکان طبقه کارگر این بود که اطاعت، نظم، پاکیزگی و احترام به قدرت را بیاموزند تا به اصطلاح کاستیهای خانوادهی کارگری جبران شود. به این کودکان خواندن و نوشتن یاد میدادند اما توجه بیشتر به آموزش اخلاقی و انضباط بود به پسرها باغبانی و نجاری یاد میدادند و به دخترها خیاطی و آشپزی و دیگر مهارتهای خانگی. هدف از این کار تولید انبوهی از کارگران مرد ماهر و سر به راه و همسران و مادران و خدمتکارانی خانگیتر بود. البته والدین و کارفرماها آموزش را برای دختران کمتر ضروری میدانستند. فرار از مدرسه در مورد دختران مجازات خفیفتری داشت زیرا احساس میشد که ماندن در خانه و کمک به مادر برای دختر جنبهی تربیتی دارد (دایهاوس، 1981).
عموماً عقیده دارند که سودآموزی به دلایل اقتصادی و سیاسی اجباری شد، اما به نظر آنا دیوین (1979) از آن جا که زنان حق رأی نداشتند درک علت شمول زنان در طرح آموزش همگانی چندان آسان نیست توضیحی که به نظر او میتوان ارائه داد این است که مرام زندگی خانگی از این راه گسترش مییافت چون با آموزش میشد الگوی خانوادهی طبقه متوسط را به طبقه کارگر تحمیل کرد پس آموزش به صورتی تدارک دیده میشد که دختران را برای مادر شدن آماده سازد تا بتوانند نسلی تندرست و مناسب برای آینده تربیت کنند.
در روند کٌندِ تدارک آموزش برای دختران در سدهی نوزدهم دو الگوی آموزشیِ متفاوت ظهور کرد الگوی اول که مبتنی برنگرش سنتی و نمونهی مجسمِ آن روش دوشیزه بِیل در کالج زان چلتنهم بود، دختران را به مهارتهای لازم برای ایفای نقش همسری و مادری مردان طبقه متوسط تجهیز میکرد. آموزش میبایست با تعلیم خانهداری و هنرهای زنانه دختران را در چشم همسر آیندهشان جذابتر سازد. این الگو به تقویت مرام زندگیِ خانگیِ طبقه متوسط سدهی نوزدهم کمک میکرد الگوی دوم را دوشیزه فرانسیس باس در کالج شمالی لندن به اجرا گذاشت دوشیزه باس معتقد بود که دختران اگر ازدواج نکنند غالباً نیاز به کسب درآمد دارند و حرفهی معمول برای زنان آبرومند طبقه متوسط «مدیریت داخلی» خانهها بود در کالج دوشیزه باس دختران از آموزشی مشابه پسران برخوردار میشدند اما راهی به آموزش عالی نداشتند؛ دانشگاه آکسفورد تا سال 1920 و دانشگاه کمبریج تا 1947 زنان را به صورت دانشجوی تمام وقت نمیپذیرفت با تلاشهای جنبش زنان در سدهی نوزدهم سرانجام کالجهای ویژهی زنان مانند گریتٌن در کمبریج راه را برای آموزش عالی زنان هموار کرد. برخی کالجهای زنان آموزشی معادل کالجهای مردانهی موجود ارائه میکردند اما در برخی دیگر برنامهی آموزشی متفاوت و به اصطلاح سبکتر بود.
دانلود با لینک مستقیم
تحقیق زنان و آموزش - 18 صفحه وورد