فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله بررسی اختلالات روانی در کودکان و نوجوانان و رفع دشواری های آنان

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله بررسی اختلالات روانی در کودکان و نوجوانان و رفع دشواری های آنان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


مقدمه
در زمینه بررسی اختلالات روانی در کودکان و نوجوانان و رفع دشواری¬های آنان، روانشناس و پزشک با مشکلاتی مواجه هستند که مربوط به سازش با محیط خانوادگی است.
کودک قسمت اول زندگی خود را که همه می¬دانند مهمترین قسمت از دوران زندگی است در خانواده خود می¬گذراند. نخستین تجربه¬های سازشی وی با پدر و مادر و خواهران و برادرانش تحقق می-یابند: وقتی صحبت از تعارض است، با آنها در تعارض است. به قسمی که اختلالات روانزاد که در زمینه عاطفی یا عقلی بروز می¬کنند همواره یا با تعارض¬های ادیپی و یا با تعارض¬های رقابت با برادر و خواهر در ارتباطند.
این تعارض¬ها همواره به وضوح با مصاحبه¬ای که در خلال آن اختلالات را برای ما توصیف می¬کنند آشکار نمی¬گردند، چه آنچه خود را نشان می¬دهد نتیجه است و نه علت که عمیق¬تر و غالباً پنهان است.
این علت عمیق در واقع در بسیاری از موارد نا-هشیار است. نه پدر و مادر از آن خبر دارند و نه خود کودک. به دلیل آنکه تربیت بر آن مهر سکوت می¬زند و آن را قلمرو ممنوع قسمتی از شخصیت اعلام می¬نماید و به نوعی جامه حفظ ظاهر به واقعی¬ترین افکار و احساسات می¬پوشاند. پس با پرسیدن نیست که خواهیم توانست به کشف انگیزه-های عمیقی اختلالات سازشی دست یابیم. به خصوص اگر تعارض شدیدی بین کودک و یکی از اعضای خانواده¬اش وجود داشته باشد برای مبرهن ساختن آن باید کودک را به برونریزی عمیق¬ترین احساساتش و شیوه¬ای که در عمق وجود خویش در رابطه با شخص مورد نظر برگزیده است، هدایت کنیم.
به دیگر سخن، باید کودک بتواند آنچه در دل دارد آزادانه بیان کند و نقاشی دقیقاً وسیله این بیان آزاد است. نقاشی خانواده به خصوص به کودک اجازه می¬دهد که تمایلات سر¬کوفته در زمینه نا¬هشیار خود را فرافکنی یعنی برونریزی کند و از این راه است که او می¬تواند واقعی¬ترین احساساتی را که نسبت به کسان خود دارد برای ما آشکار سازد.
مسلماً اگر به کودک دستور¬العمل محدود کننده¬ای داده شود مثل موقعی که به او گفته می¬شود: «خانواده¬ات را نقاشی کن»، ممکن است گمان کند که مجبور است به طوری کاملاً عینی، با رعایت ترتیب قد و سن و خصوصیات واقعی هر یک از اعضا و حفظ ظاهر در روابط بین اعضای خانواده، عمل کند.
اما غالباً جنبه شخصی فائق می¬گردد مخصوصاً همان طور که بعداً خواهیم دید اگر دستور¬العمل این باشد که: «خانواده¬ای را بکش که در خیال خود می¬توانی به وجود آوری». در این صورت، روشی که کودک براساس آن خود را در بین کسان خویش قرار می¬دهد بسیار تحت تأثیر حالت عاطفی، احساسات، خواسته¬ها، ترسها، کشش¬ها وفاصله¬جوئی¬ها یا انزجار¬های اوست و ما از این راه نسبت به شخصیت و تعارض¬های عمیق وی آگاه می¬شویم. پس نقاشی خانواده یک تست شخصیت است که می¬توان بر مبنای قوانین فرافکنی به تفسیر آن پرداخت. باید افزود که این تست، تستی است که شیوه به کار بستن آن آسان است. در مراجعات بالینی باید همواره سریع و خوب عمل کرد و این دو خواسته را به سختی می¬توان با هم آشتی داد. اما در تست نقاشی خانواده می¬توان بر این مشکل فائق آمد. چون این تست را می¬توان سریع اجرا و تفسیر کرد (تقریباً 30 دقیقه برای یک آزمونگر ورزیده). از سوی دیگر، همواره کودکان و نوجوانان به آزمایش شدن با این تست به خوبی تن در می¬دهند، از 6-5 سالگی به خوبی قابل اجراست و بالاخره جز به یک میز، یک ورق کاغذ و یک مداد، به لوازم دیگری نیاز ندارند.
ما شخصاً این تست را به صورت نظامدار در مرکز روانی-پزشکی خود به کار بسته¬ایم و با تدوین روشی خاص برای گذراندن و تفسیر، آن را ثمر بخش¬تر ساخته¬ایم.
در وهله نخست، به کودک نمی¬گوییم که: «خانواده-ات را نقاشی کن» بلکه به او می¬گوییم: «:یک خانواده را نقاشی کن، خانواده¬ای که در فکرت به وجود می¬آوری». در واقع در بین این دو دستور-العمل، در حدی که در برداشت اول به نظرمی¬رسد، تفاوت وجود ندارد. کودک با ترسیم خانواده خود به برونریزی خویش می¬پردازد و در نتیجه، تقریباً جنبه فاعلی و شخصی خود را به همان اندازه که اگر بنا بود خانواده¬ای خیالی ترسیم کند، در آن بیان می¬نماید. معذلک به گمان ما، دستور¬العملی که به کار می¬بندیم به دلیل آنکه توجه بچه را از خانواده خود منحرف می¬سازد و بدین ترتیب بی-شک فرافکنی شخصی¬ترین گرایش¬های او را آسان می-گرداند، قابل ترجیح است.
در وهله دوم، پس از اجرای نقاشی توسط کودک با او مصاحبه¬ای به عمل می¬آوریم که در آن از وی خواسته می¬شود نقاشی خود را شرح دهد، اشخاص ترسیم شده را مشخص کند، نقش، جنس، سن و روابط متقابل آنها را معین نماید. سپس در این تست به کاربرد روش مخصوصی که برای تست فرافکن دیگری فراهم کرده¬ایم و آن را روش ترجیح¬ها-همسانسازی-ها نامیده¬ایم، می¬پردازیم. این روش عبارت است از آنکه از کودک می¬خواهیم ترجیح¬ها و یا نفرت-های مختلف خود را نسبت به اشخاص مختلفی که در نقاشی آمده¬اند ابراز نماید، آنگاه به همسانسازی بپردازد یعنی بگوید دلش می¬خواست کدامیک از اشخاص نقاشی باشد. این روش دارای این مزیت بزرگ است که تفسیر شخصی خود کودک از تست را، که بیش از هر شخص دیگری معنای نقاشی خود را می¬داند، جانشین تفسیر روانشناس می¬سازد تفسیری که باید همواره کم و بیش با احتیاط تلقی شود.
در این اثر ما بر نتایج آماری آزمایش 1200 کودک و نوجوان متکی هستیم: 800 نقاشی به پسران و 400 نقاشی به دختران تعلق دارد (برای گروههای سنی پسران 100 نفر و گروههای سنی دختران 50 نفر از 6 تا 14 سالگی). این نمونه مورد آزمایش مرکب است از موارد بهنجاری، اختلالات خفیف خلق و خو، عقب ماندگی¬های ذهنی خفیف و حالات روان¬آزردگی. اینک تصور می¬کنیم که تعداد قابل ملاحظه تک بررسی¬ها در این نمونه، ما را مجاز می¬دارد که نتایج خود را دارای قابلیت تمایز بین حالات معمولی و حالات خاص یا اختلال-آمیز بدانیم.
از سوی دیگر براساس این نمونه، ما توانسته¬ایم به صورتی عمقی به بررسی معنای سرمایه¬گذاری درباره تصویر یک شخص، به خصوص در رابطه با همسانسازی نا¬هشیار و روابط عاطفی با دیگری (روابط موضوعی)، بپردازیم. مثلاً از این دست است وقتی که ما در تفسیر سرمایه¬گذاری رجحان یافته تصویر خود، از مفهوم بازگشت به خود¬دوستداری، مفهومی که از نظر استنتاج¬ها بسیار بارور است، سخن می¬گوییم. همچنین در این اثر ما بیش از پیش، عمل دفاع من علیه اضطراب را مورد تأکید قرار داده¬ایم چه، این مسئله به خصوص در نقاشی خانواده از اهمیت خاصی برخوردار است. به همین دلیل است که ما رابطه با فاصله را به منزله یک مکانیزم دفاعی متمایز کرده¬ایم.
این مفاهیم نو ما را به بازنگری عقده ادیپ هدایت کرده¬اند، مبحثی که نشان دهنده آن است که عقده ادیپ بیشتر از آنچه تصور می¬شود، نه تنها در قلمرو نورز¬ها بلکه در بسیاری از اختلالات سازشی در سطح خانواده و مدرسه، به عنوان علت دست دارد.

 

 

 

 

 



فصل اول
نقاشی کودک به منزله نشانه هوش و بیان عواطف
توجه فزاینده¬ای که چندین دهه پیش نسبت به تحول روانی و دوره کودکی ابراز شده طرز بیان در نخستین سالهای زندگی و از آن میان به خصوص بازی و نقاشی منتهی گردیده است.
اما باید گفت که در این فاصله، به ارزش فراوان نوعی از نقاشی یعنی نقاشی آزاد دست یافته¬اند. این نوع نقاشی در مدارس سنتی آموخته نمی¬شد چه شاگردان را بیشتر به کشیدن از روی نمونه¬ها یا الگو¬هایی وادار می¬کردند. امروزه می¬دانیم که در نقاشی بدون الگو یا مدل، کودک به یک آفرینش واقعی می¬پردازد و در نتیجه می¬تواند به گونه¬ای غیر قابل مقایسه با نقاشی تقلیدی، آنچه را در درون او می¬گذرد بیان کند. وی با این عمل، بینش خاص خود را از جهانی که او را احاطه کرده است به دست می¬دهد و از این راه ما را درباره ویژگی¬های شخصیت خود آگاه می¬سازد.
1- نقاشی به منزله تست هوش
می¬دانیم که وقتی یک ورق کاغذ و یک مداد در اختیار کودکی در سنین پایین قرار دهیم به کشیدن چیزهای مختلفی دست می¬زند و به خصوص پیش از آنکه به نقاشی اشیا بپردازد دوست دارد که «آدمک¬هایی» بکشد.
اما او این آدمک¬ها را آنطور که می¬بیند نمی¬کشد، چه به هیچ وجه قادر به چنین کاری نیست، بلکه به گونه¬ای که آنها را درک می¬کند یا دقیق¬تر بگوییم به گونه¬ای که خود را درک می¬کند ب به نقاشی آنها می¬پردازد و این امر بستگی به درجه «رشد و رسیدگی» روانی-حرکتی او دارد. پس بدین ترتیب مفهومی که کودک از آغاز از«طرح بدنی» خود دارد تعیین کننده شکل¬بندی آدمک در هر سن خواهد بود. از اینجاست که توانسته¬اند وسیله¬ای برای ارزشیابی هوش استنتاج کنند:
به عنوان مثال، تست گودیناف معروف به تست آدمک، طراز عقلی آزمودنی را بر حسب کامل بودن، وجود تعادل کلی و غنای جزئیات آدمک ترسیم شده، تعیین می¬کند، و تست فه یا تستی که دستور¬العمل آن این است که «خانمی را بکش که داره در زیر بارون گردش می¬کنه» و مستلزم ایجاد توحید پیشرفته¬تر عناصر مختلف نقاشی است نیز امکان اندازه¬گیری طراز هوش را فراهم می¬سازد.
براساس نقاشی آزاد (که نشان دهنده اشخاص یا هر چیز دیگر است) نیز می¬توان، علاوه بر تعیین طراز هوش، به ارزشیابی نحوه ادراک خاص فرد پرداخت. مثلاً مینکفسکا دو نوع کودک را در مقابل هم قرار داده و برحسب تفاوت جنبه صوری نقاشی، آنها را حسی و تعقلی نامیده است:
در کودک حسی، طرز اجرای نقاشی کاملاً دقیق نیست اما جزئیات آن از راه یک پویائی آشکار به یکدیگر ربط داده شده¬اند.
در کودک تعقلی به عکس، طرز اجرای نقاشی بسیار دقیق است: هر موجود یا هر شیء با استحکام و انسجام و غالباً با قرینه¬سازی نقاشی شده است، اما هر یک از آنها مجزا و بی¬حرکت است و با بقیه ارتباطی ندارد.
2- نقاشی به منزله تست شخصیت
نقاشی فقط دارای عناصر شکلی یا صوری نیست. در کنار شکل، محتوا قرار دارد و در این محتوا چیزی از تمامی شخصیت منعکس می¬گردد.
پس نقاشی ارتجالی یک کودک سوای طراز عقلی و نحوه ادراک او از واقعیت، نکات گوناگون دیگری را برای ما، آشکار می¬سازد و مخصوصاً پرده از روی عواطف وی بر¬می¬دارد. به نظر نمی¬رسد که گودیناف به هنگام تدارک تست آدمک خود، به امکان تأثیر تمایلات عاطفی بر نقاشی کودک توجه داشته است. معذلک او باید به این نکته توجه می¬کرد که در تعدادی از موارد مورد آزمایش، بین نتایج تست آدمک وی و تستهای متداول هوش مانند تست بینه-سیمون یا مقیاس وکسلر برای کودکان مطابقت وجود ندارد.
به عکس مک هوور در 1949 به اهمیت مسئله پی برده بود و در عین تغییر دادن تست آدمک از راه دستور¬العمل نقاشی متوالی دو جنس مخالف، مسئله محتوا را نیز با احاطه فراوان مطرح می¬ساخت. به همین دلیل است که نخستین کتاب وی درباره «فرافکنی شخصیت در نقاشی یک شکل انسانی» است. باک نیز با پیشنهاد تست خود به نام «تست خانه، درخت، شخص» به خوبی درک کرده است که نقاشی آزاد وسیله¬ای عالی برای دست یافتن به شخصیت است. تست او دارای دو هنگام است: اولی غیر کلامی و خلاق، که با تحقق تصویری دستور¬العمل «خانه-درخت-شخص» بیان می¬شود و دومی کلامی و تفسیری، که از کودک تعریف، توصیف و تفسیر اشیای نقاشی شده و محیط آنها و نیز ارائه تداعی¬هایی درباره آنها خواسته می¬شود.
بوتونیه در کتاب خو زیر عنوان « نقاشی¬های کودکان» نکات بسیار معقول و به جایی را درباره این موضوع خاطرنشان ساخته است. وی گفته است: « نقاشی کودک، جدا از هوش و طراز تحول ذهنی او، مبین چیز دیگری است که عبارتست از نوعی فرافکنی هستی خاص وی و هستی خاص دیگران یا بهتر بگوییم طریقه¬ای که هستی خود و دیگران را حس می¬کند».
در جای دیگر چنین می¬نویسد: «بررسی نقاشی¬های کودک، ما را به گونه¬ای اجتناب ناپذیر به قلب مسائلی که برای او مطرح می¬شوند، تاریخچه زندگی وی و موقعیت¬هایی که در آن زندگی می¬کند، رهنمون می¬گردد».
3- فرافکنی و رمزگرائی
همان طور که بوتونیه به درستی بیان کرده است، نقاشی آزاد یک فرافکنی است. بدین معنا که تمامی شخصیت در اینجا در جستجوی راهی برای بیان خویشتن است و مخصوصاً عناصر نیمه هشیار و نا¬هشیار به پاس آزادی عمل آزمودنی به برون فکنده می¬شوند.
باید دانست که این فرافکنی عناصر نا¬هشیار شخصیت، در تعدادی از آزمونها به کار رفته است و به همین دلیل است که آنها را تستهای فرافکن می¬نامند.
نقاشی آزاد نمونه بارز یک آزمون فرافکن است. از این جهت که مخصوصاً بیان تمایلات نا¬هشیار را مسا= می¬سازد. پس باید در برابر نقاشیآزاد از خود پرسید که آشکار کننده چه سطحی از شخصیت است یا به عبارت دیگر سهم هشیار و ناهشیار در آن چیست؟
همان طور که می¬دانیم چنین پرسشی درباره سایر تستهای فرافکن مثلاً تست اندریافت موضوع موری (T.A.T)نیز مطرح می¬گردد. داستانی که فرد در مقابل یک لوح بیان می¬کند گاهی شکل خالص و محض. باز پدید¬آوری رویدادهای مختلف یا موقعیتی است که وی در آن زیسته است و در نتیجه به صورت تعقلی قابل تبیین است، و گاهی فرافکنی حالت یا تعارضی نا¬هشیار، به گونه¬ای غیر¬تعقلی است که باید مورد تفسیر قرار گیرد.
4- روان تحلیل¬گری
نا¬هشیاری در قلمرو روان تحلیل¬گری یعنی در قلمرو روشی قرار دارد که به بررسی اعماق ناشناخته روحیه آدمی می¬پردازد و توسط فروید پایه¬گذاری شده است.
اما روش تداعی لفظی آزاد که در روان تحلیل¬گری بزرگسالان به کار می¬رود در مورد کودکان قابل اعمال نیست. پس لازم بوده است که وسایلی که امکان بررسی پدید¬آوری¬های خود به خودی دوره خردسالی را فراهم می¬سازند یعنی بازی یا نقاشی-های آزاد را جانشین آن سازند.
مرگن اشترن در 1928 برای نخستین بار، فکر کاربرد نقاشی¬های ارتجالی یا خود به خودی یک کودک را به منظور تحلیل روانی او به کار بست.
از آن پس شماری از مؤلفان، روش تفسیر نقاشی¬های آزاد را با هدف تشخیصی یا درمانی به کار بسته-اند. از بین این مؤلفان باید مخصوصاً بودوئن ، برژ ، رامبر و دولتو مارت را نام برد.
5- خانواده¬ات را نقاشی کن
می¬توان با دادن دستور¬العملی به کودک، خلاقیت آزاد وی را تحت نظم معینی درآورد. به همین ترتیب است که در تست نقاشی خانواده عمل می-کنند.
همان طور که گفته¬ایم جهان کودک، خانواده اوست و روابطی که با آن برقرار می¬سازد برای فهم شخصیت او از اهمیت قاطعی برخوردار است.
قالب سنتی این است که به کودک بگویند: «خانواده¬ات را نقاشی کن». این دستور¬العملی است که مؤلفانی همچون مینکفسکا، پورو ، کان و گومیلا در فرانسه آپل در آمریکا، بارسلوس در برزیل، و فوکادا در ژاپن به کار بسته¬اند.
وظیفه خود می¬دانیم که در این زمینه ذکر خاصی از پورو کرده باشیم چون بررسی وی حاوی نکات بسیار جالبی است. وی درباره تست نقاشی خانواده، به عنوان یک تست فرافکن، در آغاز چنین می¬گوید: «هیچکس تردیدی ندارد که یک تست وقتی خوب است که بتوان به کمک آن فرافکنی شخصیت کلی فرد را، اعم از هشیار و نا¬هشیار، به دست آورد. اما این کار را باید با وسیله¬ای انجام داد که نسبتاً کم سازمان یافته باشد تا مزاحمتی برای این فرافکنی فراهم نسازد. اما در عین حال آنقدر سازمان یافته باشد که تحلیل شخصیت را از راه مقایسه با نتایج تجربی دیگر افراد امکان¬پذیر گرداند. تست نقاشی خانواده دقیقاً به این خواسته¬های متناقض پاسخ می¬دهد».
سپس پورو مزایای این آزمون را چنین توصیف می-کند:
«مشاهده ساده و بررسی جزئیات نقاشی، این امکان را فراهم می¬سازد که بتوان بدون آگاهی کودک، احساسات واقعی او را نسبت به کسانش شناخت و موقعیتی را که برای خود در خانواده قائل است دانست، و در یک کلمه، این نکته را دریافت که وی خانواده خود را چگونه مجسم می¬سازد و این نکته¬ای است که مهمتر از شناختن دقیق خانواده اوست».
پورو درباره ترکیب خانواده به گونه¬ای که در نقاشی منعکس شده است، و درباره اهمیت این نکته که پاره¬ای از اشخاص خانواده می¬توانند به فراموشی سپرده شده باشند، پافشاری می¬کند. وی این نکته را برجسته می¬سازد که نخستین شخصی که نقاشی شده است تقریباً همواره مهمترین شخص از نظر کودک است. وی به نشانه¬های ارزنده¬سازی و ناچیز شمردن اشاره می¬کند. و بالاخره ما را متوجه این نکته می¬سازد که منزلتی را که فرد در گروه خانوادگی برای خود قائل است؛ منزلتی که آشکار¬کننده طریقه¬ای است که خود را در نظر می-گیرد، مورد ملاحظه قرار دهیم.
6- یک خانواده را نقاشی کن
ما دیدیم که علیرغم خصیصه محدود کننده دستور-العمل قبلی که به کودک تحمیل می¬کند خانواده خود را نقاشی کند، فرافکنی همواره در کار است تا واقعیت را در جهت اشتغالات عاطفی آزمودنی، دگرگون سازد.
در هر حال ما فکر کرده¬ایم که این فرافکنی احساسات شخصی آسان¬تر می¬گردد اگر به کودک دستور¬العمل مبهم¬تری بدهیم یعنی به او بگوییم: «یک خانواده را نقاشی کن، یک خانواده به فکر خودت». تا آنجا که ما اطلاع داریم از بین کسانی که در این راه بر ما مقدم بوده¬اند تنها برژ است که دستور¬العمل خود را بدینگونه تدوین کرده است.
به این نکته اشاره کنیم که با اینکه از آزمودنی¬ها، با این دستور¬العمل گسترده¬تر، خواسته شده است به تخیل خود میدان دهند معذلک پاره¬ای از آنها به شدت به واقعیت پای¬بندند و خانواده خود را نقاشی می¬کنند. ما تفسیر این نوع نقاشی¬ها را بعداً خواهیم آورد.
اما برای اکثر آزمودنی¬ها، این دستور¬العمل جدید، آزادی کاملتری فراهم می¬سازد و از این راه، تمایلات نا¬هشیار با سهولت بیشتری بیان می-شوند. و همان طور که خواهیم دید بدین ترتیب است که کودک خواهد توانست از واقعیت فاصله بیشتری بگیرد و مثلاً خانواده¬ای را نقاشی کند که خود در آن جائی ندارد یا در مواردی دیگر، خود را در اشخاص مختلف نقاشی فرافکنی کند.
فصل ششم
روابط با والدین و تعارض¬های ادیپی
1- مرحله شکل¬گیری عقده ادیپی
بررسی تعارض¬های ناشی از رقابت برادرانه به صورت مجزا، کاری بالنسبه تصنعی است. چون شدت این تعارض¬ها و شیوه¬های ابراز آنها، به چگونگی روابط کود با والدین، وابسته¬اند.
باید به این نکته توجه شود که در حدود 6 یا 7 سالگی، یعنی سن آغاز تست ترسیم خانواده، از یکسو، کودک از لحاظ عقلی و بدنی نسبت به زندگی جنسی بیدار شده است و خواستار نوازش¬ها و صمیمیت عاطفی است. و از سوی دیگر، نسبت به روابط زن و مرد، صمیمیت والدین، راز و رمز باروری و تولد نوزادان کنجکاوی نشان می¬دهد.
بدین ترتیب در این سنین، تعارض¬های رقابت برادرانه به تعارض¬های ادیپی وابسته¬اند و در نتیجه،حسادتی که از تولد یک برادر کوچکتر به وجود می¬آید فقط در ارتباط با او نیست بلکه والدین نیز هدف این حسادت هستند، چون کودک می-خواهد جای آنها را بگیرد تا او هم فرزندی داشته باشد. در اینجا لازم است که دو مرحله تحول روانی-جنسی از یکدیگر متمایز شوند: مرحله پیش-ادیپی مرحله ادیپی.
در مرحله پیش-ادیپی، در نخستین سالهای زندگی، کودک رابطه¬ای «خطی» (دو نفره) با والد دایه، که معمولاً مادر است، دارد. کودک پسر باشد یا دختر، در این والد، فقط موضوع عشق خود را می-بیند و در این مرحله، مبنای رقابت برادرانه، امتناع از تقسیم مادر با برادر یا خواهر رقیب است.
در مرحله ادیپی، این رابطه خطی به صورت رابطه مثلثی در می¬آید و پدر و مادر برای کودک به منزله دو موجود متمایز با نقشهای عمدتاً متضاد، جلوه¬گر می¬شوند.
به طور اجمالی می¬توان گفت که دلبستگی به مادر جنبه بنیاد¬گرا و وا¬پس¬رونده دارد به این معنا که مادر برای کودک، معرف حمایت، ایمنی، عشق و تغذیه است و بعدها، هر بار که تمنیات اصلی زندگی مورد تهدید قرار گیرند، فرد، حتی اگر بزرگسال باشد، گرایش خواهد داشت که به گذشته، یعنی به سوی مادر حمایت¬گر، بازگردد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   125 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی اختلالات روانی در کودکان و نوجوانان و رفع دشواری های آنان

دانلود مقاله پیامدهای تشخیص و مفهوم اختلالات شخصیتی

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله پیامدهای تشخیص و مفهوم اختلالات شخصیتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

پیامدهای تشخیص و مفهوم اختلالات شخصیتی

 

 

 

چکیده:
این مقاله چندین موضوع مرتبط با تعریف و تشخیص اختلال شخصیتی(اختلالات روانی) را ،همانطور که در در ویرایش سوم و چهارم (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) تعریف شده،بازبینی می کند. مخصوصا باز بینی ها ، تصورات اختلالات شخصیتی و تشخیص این اختلالات هستند. مقوله های (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) اختلالات شخصیتی،همچنین در شرایط روان سنجی شان بازبینی شده اند . یک بازبینی ادبیات تشخیص اختلالات شخصیتی پیشنهاد می دهد که تصورات (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) و تعریفات اختلالات شخصیتی، در سطوح کمی و مفهومی حیرت آور هستند.این مقاله با پیشنهادی برای رویکرد تناوبی ممکن ، جهت تغییرات تشخیص (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) اختلالات روانی نتیجه گیری می کند.
کلمات کلیدی :شخصیت،اختلالات شخصیتی تشخیص،(راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی)
بازشناسی رسمی رابطه بالینی اختلالات شخصیتی ، در ویرایش سوم تشخیص و اختلالات روانی آماری دستی(راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی سوم ، انجمن روان سنجی آمریکایی 1980 ) ،دو دهه قبل به طور قابل توجهی علاقه ی دانشمندان را بر این اوضاع تحریک کرد.
تحقیق بیرون آمده در تشخیص و جنبه های مفهومی مقوله های (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) اختلالات شخصیتی،شروع به اظهار این می کنند که این مفاهیم در چندین سطح حیرت آور هستند. این مقاله وضع تجربی تشخیص اختلالات شخصیتی براساس (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) را بازبینی میکند. در بافت این بازبینی، موضوعات مربوط به طبقه بندی و تئوری ، تعاریف و توصیفات اختلالات شخصیتی و تشخیص های معتبر و قابل اعتماد بحث شده است. دیدگاه طبقه بندی (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) همچنین با روش های جایگزین،رویکرد های مبتنی بر تئوری و کمی ویژه،در تضاد است.
بحث و گفت و گوی این نواحی در پیشنهاداتی برای تغییرات ممکن در تعاریف مفهوم سازی اختلالات شخصیتی ها ( بعنوان یک معنی بهبود کیفیت تشخیص اختلالات شخصیتی) به اوج رسیده است.
پیامدهای طبقه بندی اختلالات شخصیتی
در این بخش،روابط بین تئوری و طبقه بندی بازبینی شده است.جنبه های تئوری طبقه بندی ،اشاره کرده:نبود تئوری صریح مفاهیم(راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی)وبرخی از مشکلات،بعنوان یک نتیجه بدست می آید.این بخش با پیشنهاداتی نتیجه گیری می کند،که یک دیدگاه هدایت شده به طبقه بندی اختلالات شخصیتی،ممکن است بنیاد مفیدی در جهت استقرار نهایی یک طبقه بندی" مبتنی بر تئوری" اختلالات شخصیتی را،فراهم آورد.
تئوری و طبقه بندی اختلالات شخصیتی(راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی)
تعیین متغیرها روی هر کدام که پایه گذاری می شوند، اولین گام در توسعه ی نمای طبقه بندی است.
برای دسته بندی اختلالات شخصیتی ، بسیار ی از امکانات روان شناسی وجود دارد:
ارائه ی نشانه ها،سبب شناسی،محل در فضای عامل،دنیای تجسمی درونی،یادگیری تاریخ سطرحهای شناختی،ساخت و اساس روان شناسی فیزیولوژی اعصاب- کارکرد های روان شناسی رفتار- الگوهای روان شناسی رشدی- تغییرات ژنتیکی روان شناسی- عمل های روان شناسی دفاعی- اداره کردن روان شناسی رفتار های میان فردی و قاعده روان شناسی شیمی اعصاب.
هر کدام از این متغیرها ،با مجموعه فرضیات نظری اساسی که مفاهیمی برای مفاهیمی روان شناسی ،
گزینش رفتار و عملکرد روانشناسی و پیش بینی روان شناسی دارد، حمل می شوند.

 

اگر چه معماران (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی3) به دنبال توسعه یک شمای طبقه بندی atheoretical ،بر اساس ارائه نشانه شناسی،هستند. بحثی در مورد درجه ای" که (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی3)، atheoretical است(مثال:فااوست و ماینر1986؛میلون1981) و این که چنین هدفی حتی مطلوب است،" وجود دارد(مثال:فرانسس1980؛کلرمن،ویلانت،اسپیتزر،ومایکل1984).
دیگران پیشنهاد کرده اند که تصویب یک چارچوب نظری برای مفهوم اختلالات، ممکن است مثمر ثمر باشد. همپل(1961) ،برای مثال،شده است که مفروضات و پیش بینی های به دست آمده از تئوری می تواند برای اعتبار تجربی و تحریف ، تست وقرار داده شده باشند. استدلالهای مشابهی توسط دیگران ساخته شده است(مثال:کنتول و رووتر1994؛لیوسلی و جکسون1992؛موری1991؛شوارتز و ویگینز1986؛اسکینر1981)، اشاره می کند که تئوری، در ایجاد اعتبار سازه ی مفاهیم و توسعه علوم بالینی، مفید است. موری(1991) پیشنهاد کرده است که سیستم(راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) اساسا توصیفی، سیستم مبتنی بر شباهت طبقه بندی، هستند. چنین سیستمی، اگرچه در اوایل یک سیستم طبقه بندی سودمند هست(دیویس ومیلون1995؛موری1991)، ذاتا به شرح مفاهیم و ویژگی های مرتبط با آنها محدود شده است. شرح به تنهایی، با این حال،نمی تواند توضیح یا پیش بینی ای از این مفاهیم را فراهم نماید(همپل1961؛شووارتز و ویگینز1986).
موری(1991) می خواهدتا کار مدین را بررسی کند(1989؛مورفی و مدین1985)،که پیشنهاد کرده است که مفاهیم به سادگی مجموع ویژگی های مستقل نیستند،اما در عوض پیرامون نظریه مردم درباره جهان برگزار شده است.به عنوان یک مثال،مدین(1989) مفهوم "پرنده" را ارائه می دهد. ویژگی هایی از قبیل "منقار"، پر "،" جناح "، در خود آنها،تنها" توده ای از ویژگی های پرنده "هستند.مگر اینکه آنها توسط چندین انسجام زیربنایی، و یا "ساختار پرنده" همدیگر را نگه داشته اند. مورفی و مدین(1985) نشان می دهند که یک تصویر از هر دو ویژگی ها و روابط که کراوات این ویژگی ها را با هم گره می زنند، لازم است انسجام مفهوم را ایجاد کنند. که است : "نظریه کمک می کند تا بین مفاهیم در یک دامنه مرتبط شوند و ویژگی هایی که به مفهوم داخلی هستند را ساخته شوند "(ص 289).
غیبت ویژه در توصیفات (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) اختلالات شخصیتی،آن ویژگی هایی اختلالات شخصیتی هستند که ویژگی های تشخیصی رابه یک مفهوم منسجم گره می زند.
توصیف ساده اختلالات شخصیتی از طریق یک خصوصیت ویژگی های آنها، توانایی استخراج توضیحات یا پیش بینی از این مفاهیم را محدود می کند. و باعث اختلال در توانایی بررسی اعتبار سازه در ارتباط با همان مفاهیم می شود.

 

به سوی یک دیدگاه سازه ی معتبر برای طبقه بندی اختلال شخصیتی
چندین مدل تئوری مختلف جهت محاسبه برای دلیل شناسی یا حفاظت اختلالات شخصیتی ارائه شده است(ر ک.کلارکین ولنزنوگر،1996). پس از محدوده این مقاله برای بازبینی این نظریه ها و حمایت تجربی ناکافی داده شده آنها، اکنون زود است تا مدافع هر یک از آنها جهت خدمت رساندن "بعنوان یک چهارچوب راهنمایی برای طبقه بندی اختلالات شخصیتی ها"، باشیم.
بنابراین، جمع آوری تحقیق بازبینی شده در قسمت های زیر نشان می دهد که مفهوم (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) اختلالات شخصیتی، تاسیس شده در کمیسیون اتفاق نظر (میلون،1986)،از کارایی محدود شده و در حال حضر ،پیشبرد قابل توجه یک علم بالینی اختلالات شخصیتی ها را بعید ساخته است.
اگر توصیفات بالینی بر پایه کمیسیون ، عقیده اکثریت مردم باشد، زیاد رضایت بخش نیست و اگر برای در بر گرفتن یک نظریه ترتیب دادن اختلالات شخصیتی زود است تا یک سیستم طبقه بندی را قاب کند، پس این سوال به وجود می آِید که چه چیزی یک گام میانی منطقی برای تسهیل مطالعه علمی اختلالات شخصیتی را به وجود آورده است؟ رویکرد ممکن، یک راهنمایی مقدماتی با روش های تجربی است که تاسیس سازه معتبر را تایید می کند و در نمونه گیری مقتضی و متولوژی زمین خورده است.
یک رویکرد و دیدگاه مطلع تجربی مشابه جهت مطالعه و طبقه بندی اختلالات شخصیتی ها ، بازبینی فعلی را با تاکید قرارگرفته در یافته های تحقیق موجود مربوط به تشخیص و مفهوم سازی مفاهیم (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) اختلالات شخصیتی، راهنمایی می کند.
با تمرکز براین، بعید است که ناحیه این مقاله، یک گفتگوی دقیق و عمیق دیدگاه معتبر سازه و متولوژی وابسته اش را فراهم کند.
خوانندگان علاقه مند در عوض به بازبینی های عالی پیدا شده در بلش فیلد(1986)،جکسون و لیوسلی(1995)،اسکینر(1986) واستراک و لوور(1994)، مراجعه کرده اند.
پیامد های رده بندی و ساختار تعریفی اختلالات شخصیتی
در قسمت های زیر ، مشخصات طبقه بندی (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) اختلالات شخصیتی با )مدل های دیگر در شرایط فرضیات متضمن،رویکرد و زمانی که قابل دسترس است ،داده مربوطه وابسته به رده بندی اختلالات شخصیتی،مفهوم سازی و تشریحات)،تقابل دارد.
بازنمایی ابعادی اختلالات شخصیتی بر ضدباز نمایی قطعی:
چنانکه توسط کانتول و روتر(1994)برجسته شده، سنت در پزشکی شامل روان پزشکی بر اساس مقوله های تشخیصی رده بندی شده است. روان شناسان بطور تاریخی یک دیدگاه ابعادی را طرفداری می کرده اند. از آنجاییکه دیدگاه مطلق فرض می کند که تفاوت های معنی دار و ناپیوستگی در مابین وجود دارد که کدام طبیعی و مختل شده است.دیدگاه ابعادی فرض می کند که یک پیوستار بین این مفاهیم وجود دارد و تفاوت های افزاینده در طول این پیوستار تفاوت های فردی معنا دار را نمایش می دهد . دیدگاه قاطع یا مطلق بیشتر دلالت دارد که اختلالات ناپیوسته،طبقات طبیعی را نشان می دهد(کانت ول و روتر،1994). از آنجاییکه نظریه ابعادی دلالت دارد که اختلالات ، (مقوله های مصنوعی تعیین شده توسط انتخاب اختیاری ها در امتداد یک پیوستار)را نمایش می دهند(کلین وریسو،1993).
این مسئله که مزایای بزرگتری می تواند از طریق یک مدلسازی بعد در مقابل مدل سازی مطلق اختلالات شخصیتی محقق شوند که بحث عظیمی درون مشخصات اختلالات شخصیتی ها دریافت شده است.یک اظهار نظر کمک کننده به این بحث این است که پراکندگی و گستردگی مشخصات اختلالات شخصیتی به پیوسته شدن بیشتر از ناپیوسته شدن، میل می کنند. (فرانسیس،کلارکین،گیلمور،هارت،براون،1984؛کاس،اسکودول،چارلز،اسپیتزر،ویلیامز،1985؛لیوسلی، شردر،جکسون،جانگ1994؛زیمرمن وکوریل1990).
بعلاوه مدل های ابعادی اختلالات شخصیتی ،مزایای روان سنجی را ثابت کرده اند.
دریک مقاله ی (1992) ویدجر ، 15 مطالعه از 16 مطالعه که قابل اعتماد و یا اعتبار داده بعنوان یک تابع سیستم بازنمای بکارگرفته شده ) مطلق یا ابعادی(،مقایسه کرد، آشکار کرد که مدل سازی ابعادی در قابلیت اعتماد بزرگتر و ضریب اعتبار، نتیجه داده است.
با وجود اینکه مدل های ابعادی نقاط قوت زیادی از قبیل بزگترین پایایی ،توانایی برای تمیز دادن بزرگترین دامنه تفاوت های فردی و پتانسیل برای تحلیل پارامتری آمار ،دارند. آنها فاقد بسیاری از جنبه های مطلوب مدل های قطعی هستند .(انجمن روانپزشکی آمریکا1994؛کلین و ریسو 1993)
مقوله های تشخیصی ، برای مثال، و باعث اختلال در توانایی برای بررسی اعتبار سازه در ارتباط با مفاهیمی ارتباطات را از طریق استفاده از یک اصطلاح واحد برای انتقال مقدار زیادی از اطلاعات ،تسهیل می کند.
این عملکرد ارتباطات، مخصوصا در ارتقاء و دسترسی پژوهش بر روی اشخاصی که مشابهت های احاطه شده را توسط برچسب شخصیتی تقسیم می کنند، مفید است.
تشخیص، هم چنین می تواند رفتار های موثری را پیشنهاد دهد.(مثال:درمان رفتاری دیالکتیکی در مورد سرحد اختلالات شخصیتی؛لاینهان1993) به همین نحو، رویکردهای ابعادی مستقل از مشکلات نیستند.
همانطور که برای مفاهیم اختلالات شخصیتی بکار گرفته شد ، این سختی ها شامل تعیین تعداد ابعاد مربوط برای سنجیدن (مثال:ایسنک1987)،تاسیس روش شناسی های پذیرفته شده ی پهن برای اجرای چنین سنجش هایی، دشواری در ارتباط ابعادی داده ها، گرایش تاریخی ، تصمیم گری بالینی برای مطلق شدن در طبیعت و یا سرشت، می شوند.(ویدجر و سندرسون1995)
ویدجر و سندرسون(1995) ،بلشفیلد و مک الروی (1995)رویکرد هایی را که اجازه ی یکپارچگی الگوهای مطلق و ابعادی در طبقه بندی اختلالات شخصیتی را می دهد، بازبینی میکنند.

 

الگو های کلاسیک و اولیه ی دسته بندی ها
از آنجایی که الگوی کلاسیک ویژگی های فلسفه مشابه را با رویکرئ های مطلق برای طبقه بندی تقسیم می کند،الگوی نخست ترکیبی از رویکرد های مطلق و ابعادی را نمایش می دهد.
چنانچه الگوهای کلاسیک و اولیه شخصیت و اختلالات شخصیتی توسط دیگران شرح داده شده اند.
آنها به طور خلاصه در بافت سنجش (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی)اختلالات روانی شرح داده اند:
رویکرد (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) در برابر سنجش اختلالات شخصیتی ترکیبی از الگو های کلاسیک و نمونه های نخست را نمایش می دهد.
مشخصه های همسان با الگوی کلاسیک شامل:
(a) ریشه در الگوی بیماری ها، همانگونه که با توصیف نشانه گان بالینی واستفاده از تشخیص نشان داده شده است.
(b) بطور مساوی مشخصات مطابق مجموعه مدارک استفاده شده در تعریف مقوله عضویت وزن شده اند
(c) مفهوم مرز بین ناهنجاری و هنجار نرم،بعنوان تفکیک شدن توسط کاربرد تشخیص ها جهت حضور شاخص در برابر غیاب اختلالات درست تعریف شده است
(d) مفهوم توزیع اساسی دو مقوله ای اختلالات ما بین استفاده از تشخیص برای شاخص اختلالات حضور یاغیاب و
(e) دو نمونه مساوی از دسته بندی های تشخیصی بعنوان افرادی که متعلق به مفهوم تشخیص در عبارت های درجه شدت-پهنای ویژگی های بارز و آشکار یا حضور مشخصه های ویژه وخاص- متمایز نیستند
جنبه های سنجش (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) اختلالات روانی که با مدل نخست همسان هستند،شامل:

 

الف)استفاده مجموعه های شرایط polythetic که ناهمگنی درون گروهی را نادیده می گیرد و
ب)تحمل همپوشی بین گروهی،یا تخصیص چند تشخیصی
باوجود اینکه رویکرد (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) بسیاری از مشخصه های مشابه را با الگوی کلاسیک نمایش می دهد،ممکن است موردی که در شیوه حقیقی است،باشد،فرایند دسته بندی فیزیولوژی اختلالات ممکن است از دسته بندی طبیعی، همانطور که در رویکرد نخست با مثال نشان داده شده، بازتاب بهتری داشته باشد.کانتور،اسمیت،فرنچ و مزیچ(1980)،برای مثال فرایند تشخیص روانپزشکی بعنوان وظیفه دسته بندی نخست نشان داده شده است.آنها فهمیدند که درجه ی توافق، در استفاده از برچسب های تشخیص،در واقع وابسته به تعداد نخستین مشخصه های نمایش داده شده توسط بیمار بود.بیمارانی که بیشتر با مشخصه های بارز مقوله تشخیص نشان داده شده اند، بیشتر به طور قابل اعتماد توسط متخصص بالینی تشخیص داده شده اند نسبت به اینکه با مشخصه های بارز کمتری تشخیص داده شده اند.
این و دیگر مطالعات(دیویس،بلشفیلد،مک الروی1993؛لیونسی،ریفر،شلدون،وست 1987) پیشنهاد می دهند که رویه های مقایسه مبتنی بر تشابه، بر روی نمایندگی پایه گذاری شود یا مرکزیت مشخصات بالینی در میان آنهایی است که بوسیله متخصصان بالینی در تشخیص های تصمیم گیری استفاده کرده اند.بطور مشابه قضاوت متخصصان بالینی به نظر می رسد ایجاب کند که اگر یک مقوله باشد، انبوهی از راه ها برای یک نفر است تا یک مثال معرف .
مدلهای نمونه اولیه بدون زیان شان نیستند.بنابراین(ویدجر،فرانسس1985)
اول:اطلاعات اشتقاقی از یک نمونه اولیه بیشتر پیچیده تر و متنوع تر از آن دیدگاه کلاسیک است.انواع نتیجه گیری ها ممکن است مانند مجموعه های تیره بیشتر از مقوله های ناپیوسته ظاهر شوند.
دوم:بدلیل ناهمگنی درون گروهی و همپوشی بین گروهی ذاتی در دیدگاه های نمونه اولیه،دانش یک تشخیص فردی شاید جز به جز مفید و کمک کننده نباشد.
سوم:ارتباط خلاصه اطلاعات تشخیصی خیلی دشوار است.بطوریکه اگر بیمار بطور کامل توصیف شده باشد.،چندین بعد یا رابطه باید شمرده شود.
اختلالات شخصیتی و ارتباطات مرتبه ای سازه ها
بلشفیلد(1986) و اسکینر(1986)مزایای هم پیوند را باسیستم های طبقه بندی مرتبه ای مشخص می کنند.طبق یک قانون،سیستم های مشابه جهت تجسم کردن آسان خیلی حائز اهمیت و مستعد فرو ریختن سیستم های پیچیده، با روابط پیچیده ،داخل واحد های قابل اداره کردن، است.
روابط مرتبه ای در طول اختلالات و صفات همپیوند و رفتار ها ،بوسیله درخت های تصمیم تشخیصی یا مدل های بنیادی مفهومی فراگیر می تواند نشان داده شود.هردوی این مدل های مرتبه ای فرض می کنند که افراد می توانند بعنوان اعضای یک زیرمجموعه نمایش داده شوند،که به نوبت می توانند بوسیله گروه های پیاپی و پشت سرهم در سطوح بالاتر در یک سلسله مراتب رده بندی شود.بطوریکه سازه ها (یا بیماری ها)در طول خطهای عمودی جامعیت یا پهنا ،سازمان یافته شده اند.آنها در شرایط همگنی و ناهمگنی عضویت،تغییر می کنند.(بلشفیلد ودراگونز1976)
درختهای تصمیم تشخیصی :
درختهای تصمیم تشخیصی مانند مدل هایی برای تشخیص تفاضلی در یک ناحیه نشانه عمده،عمل می کنند.بطور تئوری،این قبیل مدل ها فرض میکنند که بعضی پدیده های بالینی متضاد و ناهمگن،شاید بهترین تصور باشند،بطوریکه محصول یک زیست اصولی تنها ،بیشتر از چندین بیماری متمایز و وابسته،مراحل را طی میکند(کلین و ریسو1993).همینطور،قوانین محدودیتی مرتبه ای هم پیوند با مد های مشابه،برای کاهش همبودی ،بوسیله محدود کردن تعداد تشخیص های تعیین شده برای یک بیمار عمل میکنند.
سلسله مراتب ترتیبی می تواند بر اساس یک تغییر اصول محدودیتی مرتبه ای ،پایه گذاری شود که شامل :سبب شناسی،خشونت،کانون رفتار و وقایع نگاری است(کلین و ریسو1993).
یک مثال از یک شمای مبتنی بر ویژگی بالینی ،در سیستم (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) میتواند در تشخیص تفاضلی اختلالات روانی برجسته باشد(ر ک به (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی)،انجمن اعصاب و روان آمریکا،1994،صفحات 696-697 ).این طور است که معمولا مورد با همان شما،بعنوان یک پیشرفت در طول یک درخت تصمیم است.انواع تصمیمات تشخیصی در حوزه ،باریکتر و خیلی معین می شوند.
اگرچه اعضای مقوله های زیردست می توانند در هر سطح بالادست مرتبه بندی،طبقه بندی شوند.ضمیمه A از کتاب (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی4) ،شامل درختهای تصمیم تشخیصی برای تغییر اختلالات است.بنابراین،هیچ درخت تصمیم مشابهی، بطور رسمی برای اختلالات شخصیتی ها طرح نشده است.(موری،1988)یک مثال این متودولوژی برای اسکیزوئید اختلالات شخصیتی ،ارائه می دهد.
مدل های ساختاری مفهومی
صفات واعمال رفتاری نمونه ی در ارتباط با صفات(باس و کریک،1987) نیز می توانند در امتداد خطوط سلسله مراتبی از شمول برگزار شود.که در آن صفات بعنوان دسته یا خلاصه ای از اعمال رفتاری ،عمل می کنند.با وسعت و شمول یک صفت خاص تعیین شده، توسط دامنه و تنوع اعمال رفتاری است که می توان توسط برچسب صفت،قرار گرفته شود.(کلارک،لیونسی، وموری،1997؛همپسون،جان،وگلدبرگ،1986)
برای مثال، برونگرایی، هیئت مدیره صفت فرمانروا،است که توسط برخی از محققان به زیر عوامل قابل معاشرت بودن وتکانشگری یافت شده است(ایسنک و ایسنک،1969).صفات زیر این صفات رفتاری حد واسط ، به دقت مانند پرحرفی و بی خیالی ی تعریف شده اند(همپسون و همکاران).و بدانید که نمونه های رفتاری ، مانند تمایل به صحبت با غریبه ها یا عمل بدون دور اندیشی، است.( ایسنک و ایسنک،1969)
در شرح و توصیف شخصیت،مفیدترین مفاهیم در شرایط اقتصادی(به عنوان :شمول رده، توصیفی، و سهولت از تصویربرداری ذهنی فهرست شده اند) تمایل به آن دسته از مفاهیمی دارند که در سطح متوسط از انتزاع هستند( نه بیش از حد خاص و نه بیش از حد انتزاعی)(جان،همپسون،وگلدبرگ،1991).
محققان به تازگی به دنبال شناسایی ساختار هایی هستند که ، به مفاهیم تشخیصی اختلالات شخصیتی خاص ارشد هستند. و ترسیم اعمال رفتاری ای را انجام می دهند که آنها را تعریف می کند.
به عنوان مثال،تغییرات همگام با بازنمایی ابعادی مفاهیم اختلالات شخصیتی،وابعاد صفت مافوق برای این تغییرات همگام که در مطالعات متعددی مورد بررسی قرارگرفه ،تشکیل می دهد.
در (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی5) ،10 اختلالات شخصیتی داخل 3 خوشه ی نشانه شناختی تقسیم شده است:
عجیب و غریب(پارانوئید،مبتلا به اختلال روانی،اسکیزوتایپی)واضطرابی ترس (اجتنابی، وسواسی، وابستگی(، و نامنظم دراماتیک (مرز، تاریخی، خودشیفته، ضداجتماعی).
مطالعات چند متغیره برخی از پشتیبانی از این طرح خوشه بندی سلسله مراتبی ارائه می کنند()
روابط میان اختلالات شخصیتی، صفات ارشد آنها، و صفات و رفتار تابع خود را نیز مورد بررسی قرار گرفته است.

 

تحقیقات تجربی در حال ظهور نشان می دهد که خوشه بندی (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) ممکن نیست نسبت به مدل های دیگر ارائه شده از پیکربندی اختلالات شخصیتی، بهینه باشد.
مدل دیگری که بیشترین توجه به تاریخ را دریافت کرده، مدل پنج عامل است.
ابعاد شخصیتی مدل 5 عاملی، از مطالعات عامل تحلیلی ویژگی های شخصیتی نرمال به دست آمده است،شامل عوامل ارشد که به طور سنتی( surgency یا برونگرایی)، سازگاری، وظیفه شناسی، ثبات عاطفی(در مقابل روان)، و فرهنگ(یا عقل و یا باز بودن به تجربه)برچسب خورده اند.
اگر چه پژوهش در حال ظهور در این زمینه عدم وجود منحصر به فرد پنج پروفیل های عامل مربوط به مفاهیم اختلالات شخصیتی فرد را نشان می دهد، به نظر می رسد که این مدل 5 عاملی را به خود و برای وسعت پاتولوژیاختلالات شخصیتی اختصاص داده است.
تعدادی از مطالعات متنوع انجمن را مورد بررسی قرار داده است که این ابعاد مدل 5 عاملی را با اختلالات شخصیتی های مختلف به اشتراک گذاشته است.
به طور کلی، این مطالعات نشان می دهد که روان یکی از ویژگی های اصلی اختلالات شخصیتی آسیب شناسی است.(با استثنای احتمالی ضد اجتماعی اختلالات شخصیتی(.
افراط(نمایشی و خودشیفتگی)و کسری(اجتنابی، اسکیزوئید، اسکیزوتایپی(
در برونگرایی اغلب مشاهده شده است، به عنوان افراط(وسواس)و یا کسری(ضد اجتماعی، مرزی، نمایشی، پارانوئید(در وجدان. باز بودن به تجربه، به نظر می رسد با آسیب شناسی اختلالات شخصیتی،حداقل مرتبط باشد.
سازمان افقی ابعاد مربوط به توصیف اختلال شخصیتی
تشخیص چند محوری.(راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی4)،با سازمان چند محوری آن، می تواندبرای داشتن چارچوب افقی،در نظر گرفته شود (میلون 1991)، همانطور که کلاس های مختلف)و احتمالا مستقل) ویژگی های در امتداد خطوط موازی، سازماندهی می کنند..در نظر گرفتن همزمان هر یک از این ویژگی های توصیفی مستقل از شخص اجازه می دهد شرح کاملتری از تصویر بالینی آن را به عنوان منبع داده ها بیشتر شامل شود.
در (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) به طور مشخص وجود ندارد با این حال، هر گونه بحث در مورد منطق که به نمایندگی اختلالات( syndromalمحور I)، و اختلالات شخصیتی (محور( II بر روی محورهای جداگانه ، منجر می شود.
لیوسلی و همکاران (1994) نشان می دهند که یک عامل ممکن نتیجه گیری در قرار دادن این مفاهیم در دو محور مجزا، فرض علل مختلف بود، که در آن سندرم های بالینی در نظر گرفته شده بودند تا یک منشا بیولوژیکی و اختلالات شخصیتی منشاء روانی، داشته باشند.
لیوسلی و همکاران، (1994) اعتبار تمایز محور I و II بر اساس مفروضات مشابه را می پرسند، بررسی تحقیق آنها درشباهت علل شرایط محور I و II ،اهمیت هر دو زیست زادی و اجزاء روانی اجتماعی در توسعه این اختلالات را نشان می دهد.
آنها همچنین مفروضات را زیر سوال برده اند که شرایط محور II شامل الگوهای پایدار و مادام العمر است، در حالی که مفاهیم محور I نشان دهنده شرایط گذرا و متغیر در نظر شدت و مدت زمان است.در نظر آنها داده ها نشان می دهد که ویژگی های اختلالات شخصیتی نرم و قابل انعطافاست ، حتی در درون قاب زمان کوتاه، که برخی از شرایط محور I ،ثبات قابل توجه زمانی را نشان می دهند(جنون جوانی،دیستایمیک،سو استفاده از الکل).
مشکل دیگر مفهومی در ارتباط با تمایز محور I و II ،میزان قابل توجهی از همبودی مشاهده شده بین این شرایط است،یک موضوع در برخی از جزئیات در بخش بعدی مطرح شده است.
شباهت میان صفات در همان سطح سلسله مراتبی.
در حالی که سازمان سلسله مراتبی(عمودی) صفات و اعمال رفتاری بر اساس رده وسعت و شمول است، سازمان افقی به درجه ای از شباهت میان صفات و اعمال رفتاری در همان سطح سلسله مراتبی اشاره دارد(گلدبرگ، 1998، مک کورمیک و گلدبرگ، 1997).
مدل های افقی،که بصورت ابعادی فرض میکند که جمله ویژگی های صفت، متمایل به تجزیه و تحلیل پارامتری هستند ، روابط میان صفات و ویژگی های صفت در همان سطح از وسعت را، با شناسایی مکان های مربوطه خود در فضای چند بعدی، مشخص می کند.
به عنوان مثال، در مورد عامل تحلیلی روش،دید سلسله مراتبی، توسط ستون ماتریس عوامل گرفته شده است، در حالی که از نظر افقی، در ردیف ماتریس تمرکز دارد(مک گورمیک وگلدبرگ1997).
مک کورمیک و گلدبرگ بیشتر توجه داشتند که تحلیلگران عامل، به مدت طولانی تشخیص داده اند که بسیاری از اقلام ویژگی شخصیت بیشتر تمایل دارند تا به بطور رسمی پیچیده تر باشند)به عنوان مثال، در قابل ملاحظه ای در دو یا چند عامل بارمی شود (نسبت به اینکه بطور رسمی یک صدا باشند .(به عنوان مثال، فقط قابل ملاحظه ای بر روی یک عامل بارمی شوند( .آنها توجه دارند که مدلهای عمودی تمایل دارند تا پیچیدگی فاکتوریل و یا چند بعدی نمایش داده شده توسط اقلام، نادیده گرفته شود، و درعوض بخشی به عاملی که خیلی بیشتر بارمیگذارد، اختصاص داده می شود.نتیجه این روش رایج این است که احتمال این که موارد مشابه به احتمال زیاد نشان دهنده مخلوط از دو یا بیشتر از دو عامل است را، نادیده می گیرد.
اگر چه معمولا کمتر از مدل سلسله مراتبی تحقیق شده اند، چند نمونه از استفاده از این روش برای مطالعه صفات شخصیتی طبیعی (به عنوان مثال،هوفستی،د راد،و گلدبرگ، 1992 )وجود دارد، اگر چه برنامه های کاربردی تعداد نسبتا اندکی از این رویکرد به مطالعه مسیرهای پیاده روی اختلالات شخصیتی وجود داشته است(سولدز و همکاران،1993؛ویگینز وپینکوس،1989)، ابزار بالقوه برای اطلاع رسانی مدل سازی اختلالات شخصیتیها وجود دارد.
یک فقدان نسبی یکصدایی در میان ویژگی های علامت اختلالات شخصیتی ، که تحقیقات اولیه نشان می دهد که باید مورد شود (به عنوان مثال، هایلر و همکاران، 1990)، حمایت بیشتری برای برتری بعدی یا نمونه اولیه از مدل سازی اختلالات شخصیتی ها اضافه می کند.

 

انتخاب ویژگی های معیار اختلالات شخصیتی
از آنجا که ویژگی های تشخیصی در تعریف اختلالات شخصیتی گنجانده شده است، مناطق مختلف توجه را تضمین می کند، شامل تعریف مفهومی از اختلالات شخصیتی و ماهیت واحد های خاص می شود، که ساختار را تعریف میکنند.
تعریف مفهومی اختلالات شخصیتی
. (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) اختلالات روانی، بدون بیان روشنی از منطق و پایه نظری برای هر مفهوم تشخیصی ارائه شده است. بدون توصیف یک اساس مفهومی که مفهوم اختلالات شخصیتی ساخته شده است، آزمون کفایت ویژگی های تعریفی مفهوم،برای اجرا، دشوار است ، همانطور که طبیعت مفهوم، تعریف نشده باقی می ماند.
موری(1991) پیشنهاد کرد که مجموعه معیار (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) اختلالات روانی و قوانین خاصی برای تشخیص ،( حضور پنج نفر از نه معیار)معنای ساختاری که برچسب تشخیصی تلاش برای نشان خارج نمی کند.معنای چنین، او اشاره میکند،توسط مجموعه های دیگری از ویژگی های مرتبط با تعریفی، و اظهارات درباره علت، البته، و پاسخ به درمان،ممکن است مکمل شود.
در نتیجه،موری (1991) پیشنهاد کرد که مقوله های تشخیصی در (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) با توصیف یک متغیر مداخله مک کورکوداله ومهل (1948) مطابقت دارد.اگر مقوله های (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) به عنوان مثال در نظر گرفته شده است، تعاریف عملیاتی مقوله های تشخیصی، شاخص های سازه فرضی خود ساختار را نشان میدهند نه ساختار خودشان را.
موری (1991) بیشتر اشاره میکند،استفاده از معیارهای (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) به عنوان استانداردی برای اعتبار اقدامات ارزیابی که ادعامیکند تا نتایج مفاهیم (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) در جسمیت دادن تشخیص ارزیابیمیکند ، که در آن، متغیر مداخله)مفهوم (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی))، در حال حاضربطور نامناسب به وضعیت ساختار فرضی تبدیل شده است.

 

یک نمونه از بی کفایتی و transiency (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) مفاهیم اختلالات شخصیتی، در پژوهش موری (1988) مشهود است، که به بررسی تاثیر تغییرات نسبتا جزئی در معیار تشخیصی از (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی3)به (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی3 ((انجمن روانپزشکی آمریکا، 1987 )بر روی درصد از افراد مبتلا به اختلالات شخصیتی داشتند،پرداخت.
به طور کلی، (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) منجر به یک افزایش شدید در تعداد اختلالات شخصیتی تشخیص داده شده است.در مورد اختلالات شخصیتی خودشیفتگی (NPD)، 6.2٪ نمونه خود این تشخیص را زمانی که معیارهای (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) استفاده کرده بودند، دریافت می کنند، در حالی که 22 درصد نمونه های مشابه با اختلالات شخصیتی خود شیفتگی، زمانیکه معیارهای (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) مورد استفاده قرار گرفته بودند تشخیص داده شده بودند)یک افزایش 550٪ (. علاوه بر این، درجه همگرایی فهرست شده توسط کاپا،زمانیکه موارد مشابه با توجه به قوانین تصمیم گیری برای اختلالات شخصیتی خودشیفتگی در هر دو (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی3) و (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی3) تشخیص داده شده بود، تنها 0.38 بود.اختلاف قابل توجه در تصمیم گیری های تشخیصی به عنوان تابعی از تغییرات جزئی در تعریف اختلال به نظر نمی رسد به اختلالات شخصیتی محدود شده باشد.(بعنوان مثال:کندلر،نیل،کسلر،هیس وایوز،1992)
و ممکن است یک مشکل ذاتی در ارتباط با طبقه بندی گروه از اختلالات روانی را منعکس کند. پژوهش دیویس و همکاران.(1993)،نیز به مشکلات مفهومی در تعریف (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) اختلالات شخصیتی، اشاره می کند.آنها از روانشناسان و روانپزشکان برای تشخیص 20 مورد سابقه ، با 6 سابقه با معیارهای (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی3) اختلالات روانی خودشیفتگی تعبیه شده است.تعدادی از معیارهای اختلالات شخصیتی خودشیفتگی در سراسر تاریخ( 2،4 یا 6 معیار)متنوع بودند. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که پزشکان با توجه به تعداد مطلق ویژگی های مورد نیاز برای تشخیص، تشخیص دهند.برعکس، تمایلی به تشخیص با توجه به درجهی حضور آن دسته از ویژگی هایی که بیشتر ویژگی های این اختلالبوند، وجود داشت.

 

به این ترتیب، یک مشتری خاص تنها شاید چهار یا کمتر ویژگی های مرکزی را آشکار کندو هنوز هم تشخیص را اغلب بیشتر از یک مشتری که پنج یا بیشتر ویژگی های بسیاری با محوریت کمتر آشکارمی کند، دریافت میکند..
مفهوم این تحقیق این است که پزشکان برخی از ویژگی های به عنوان نماینده بیشتر از اختلالات شخصیتی می بینن. )همچنین نگاه کنید به کانتور و همکاران، 1980؛ لیوسلی و همکاران، 1987 )، و از آن است که وجود این ویژگی ها، تعداد مطلق از ویژگی های ارائه، که قضاوت تشخیصی را هدایت می کنند.
سطح استنباط از جمله ویژگی های معیار.
نظریه پردازان بحث کرده اند که واحدهای خاص باید ساختارهای اختلالات شخصیتیرا تعریف کنند.. میلون (1991)، برای مثال، این سوال را مطرح کرده است که آیا چنین واحدهایی باید محدود به مشاهده پذیر و یا شامل فرآیندها یا ساختارهای استنباط باشند. شیا (1992) از جمله استنباط در مورد انگیزه در معیارهای تشخیصی ارائه کرده است. او پیشنهاد کرده است که عدم توجه به این متغیر ممکن است، در بخش حساب کاربری، برای درجه بالایی از همبودی سراسر اختلالات شخصیتیها مشاهده شده است. در حمایت، شیا یک مثال اختلالات جنون و اجتنابی ارائه می دهد ، که غالبا مشاهده شده است تا به رغم ملاحضات نظری مشترک رخ می دهند، که نشان می دهد آنها کاملا متفاوت رخ می دهد. در حالی که افرادی که هر دو اختلال را نمایش میدهند، ممکن است روابط اجتماعی فقیر، اجتنابی در واقع آرزوی داشتن چنین روابطی را دارند، در حالی که جنون بی تفاوت باقی می ماند.
مشکل با شامل شدن عدم مشاهده پذیربودن مانند انگیزه در ارتباط است، با این حال، که قابلیت اطمینان در ارزیابی به طور معمول رنج می برد )میلون، 1991؛ شیا، 1992 )است، حتی اگر اعتبار محتوا افزایش یافته باشد.
یکی دیگر از مسائل مربوط ، حدی است که به یک طبقه تشخیصی باید شرح یک ساختار و یا نمونه مشخص از ساختار، و یا ترکیبی از اینها شامل شود.(لیوسلی وجکسون،1992؛شیا|،1992)
شیا (1992)، برای مثال، مشاهده کرد که برخی از مجموعه معیار خاص اختلالات شخصیتی ها به برای توصیف ساختار ظاهر شده اند، در حالی که معیارهای سایر اختلالات یک ساختار اساسی را نمایش می دهد. شیا ارائه می دهد که نمونه ای از اختلالات شخصیتی خودشیفتگی ، که هر دو توصیف ساخت و مظاهر سازه در طول تعریف معیار ها را،ثابت می کند. در حالی که بزرگ نمایی به عنوان یک علامت معیار(به عنوان مثال، از اساسی ساختار) ذکر شده است، معیار دیگر در همان مجموعه برای اشاره به تظاهرات این ساختار مشابه ظاهر می شود(به عنوان مثال، مشکلات به عنوان منحصر به فرد در نظر گرفته شده، حس حق) است. شیا بیشتر اشاره می کند که تغییرات در سطح استنتاج در سراسر و درون معیار مجموعه اختلالات شخصیتی ، در رابطه با سازمان معیارهای polythetic ، به احتمال زیاد در عدم اطمینان بیشتر به دلیل به ناهمگونی افزایش موارد نتیجه دهد.

 

تعداد ابعاد زمینه ای حاضر درمیان ویژگی های معیار.
وسعت و شمول ویژگی های انتخاب شده برای تعریف یک ساختار تشخیصی که اثر مستقیم بر روی مسائل مربوط به قابلیت اطمینان، اعتبار، و پوشش را دارد،انتخاب شده است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 61   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پیامدهای تشخیص و مفهوم اختلالات شخصیتی

پایان نامه بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین

اختصاصی از فی فوو پایان نامه بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین


پایان نامه بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین

فایل : word

قابل ویرایش و آماده چاپ

تعداد صفحه :145

 

پایان نامه برای دریافت کارشناسی ارشد ( M.A )

 

گرایش :  روان شناسی و آموزش کودکان استثنایی

 

عنوان :

 

بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین

 

 

 

مقدمه

 

بی شک خانواده، نخستین و مهمترین آموزشگاه و پرورشگاه انسان به شمار می آید و یکی از نهادهای اصلی و مقدس هرجامعه است. این خانواده است که فرایند شدن انسان را از قوه به فعل فراهم می کند و تسهیل می سازد و پس از یک زمینه مناسب وراثتی، مهمترین و ضروری ترین نیاز برای رشد یک انسان محسوب می شود و از این نظر خانواده، حیاتی ترین نقش را به عهده دارد. حساس ترین ایام زندگی یک فرد در خانه، در خانواده و در دامن مادر سپری می شود. از این رو قابل تعجب نیست که ریشه اکثر مشکلات رفتاری و ناهنجاریهای عاطفی، اجتماعی و روانی را باید در خانواده جستجو کرد. فرار نوجوانان از خانه، پرخاشگری، بی اختیاری در نگهداری ادرار، ناخن جویدن، اعتیاد، بزهکاری، اضطراب و نظایر آن جلوه هایی از عدم آموزش و عدم برقراری رابطه درست با کودکان و نوجوانان است (به پژوه، 1383).

 

مطالعات گوناگون نشان داده اند مشکلات بهداشت روانی در کودکان و نوجوانان بیش از سایر اقشار جامعه مشاهده می شود. افسردگی، اضطراب، خودکشی، بزهکاری، مصرف مواد مخدر، شکست تحصیلی و ترک تحصیل از جمله مشکلاتی به شمار می آیند که در دوران کودکی و نوجوانی مشاهده می شود که ناشی از عوامل متعددی چون ژنتیک، اختلال های خانوادگی، تبعیض های اجتماعی، برخوردهای نامناسب افراد خانواده، مدرسه، اجتماع و مجموعه ای از عوامل (خدایاری فرد، 1382).

 

کودک کافی است که عادی به دنیا بیاید و خانواده و محیطی مناسب در اختیارش باشد تا ببالد و رشد کند و به جایگاه ارزشمند خود برسد. اما زندگی خانوادگی، محیط اجتماعی، بهداشتی، آموزشی و فرهنگی بسیاری از مردم جهان چنان است که دستیابی به چنین مقصودی را دشوار و گاهی امکان ناپذیر می سازد. ما غالباً فرزندان خود را به دلیل خطاها و اختلال ها محکوم می کنیم، یا آنها را به باد ناسزا و تنبیه می گیریم و فراموش می کنیم به جای آن باید خطاها و ندانم کاریهای خودمان را دلیل بروز مشکلات آنها بدانیم (کاکاوند، 1385).

 

اختلالات عاطفی- رفتاری، بویژه به سبب وضعیت نامتعادل و متحول زندگی خانوادگی و اجتماعی در یکی از دو دهه اخیر در کشور ما، بیش از هر زمان دیگری گریبانگیر گروههای وسیعی از کودکان شده است. نابسامانیهای خانوادگی، کمبود آموزشی و پرورشی و بهداشتی، جابجا شدن گروههای اجتماعی و فشارهای ناشی از آن، رشد نامعقول جمعیت، مهاجرتهای بی رویه، آوارگی، فقر و اعتیاد گسترده، دل آزردگی و افسردگی و پرخاشجویی و شکوه گیریهای حاصل از غیبت یا فقدان سرپرست در بسیاری از خانواده ها و... بسیاری از عوامل مهم دیگر سبب شده است که اختلالات عاطفی و رفتاری کودکان وسعت بی سابقه ای بیابد (لطف آبادی، 1387).

 

غیبت های طولانی پدران از خانه، ساعت های طولانی دوری مادران از خانواده تحولات و بحران های شدید اقتصادی و اجتماعی و از همه مهمتر کم رنگ شدن ارزشی های مذهبی و اخلاقی را باید عامل اصلی این بی ثباتی ها در خانواده دانست (نوابی نژاد، 1379).

 

از آن جا که مادر اولین کسی است که نوزاد با او رابطه برقرار می کند، لذا مهم ترین نقش را در پرورش ویژگیهای روانی و عاطفی کودک به عهده دارد و کانون سلامتی یا بیماری محسوب می شود. تحقیقات نشان داده اند اختلالات رفتاری کودکان ارتباط تنگاتنگی با مشکلات روانی والدین دارد. هرچه مشکل روانی والدین شدیدتر باشد ظهور اختلال های رفتاری کودکان سریع تر خواهد بود (بلانز و همکاران، 1991).

 

مطالعات نشان داده اند که مشکلات رفتاری فرزندان با اختلال روان پزشکی والدین رابطه دارد (زیما و همکاران، 1996؛ راتروکوینتون، 1984).

 

اگر در خانواده شرایط و روابط ناسالم و منفی وجود داشته باشد، تأثیری بر روی فرزندان خواهد گذاشت و منش های عاطفی ناهنجاری در آن ها شکل خواهد گرفت. نقش های منفی از قبیل حسادت، پرخاشگری، احساس عدم امنیت، مضطرب، پرخاشگری، ناسازگاری و افسرده می گردد. لسلت (1987) ناسازگاری کودکان و نوجوانان را ناشی از شکست در دوران کودکی و در خلال دوران دلبستگی مادر می داند (اسماعیلی، 1383).

 

مطالعات لی[1] و همکاران (1987 ) نشان داده که آسیب روانی مادر موجب اختلالات عاطفی هیجانی و مشکلات تحصیلی فرزندان می شود ( به نقل از محمد اسماعیل ، 1382 ) .

 

تحقیقات نشان داده اند که یکی از علل ابتلای به انواع اختلال های روانی و یکی از منابع آسیب روانی کودک ، در ماهیت تعامل آن ها با والدین شان بالاخص با والدین بیمار می باشد . هترینگتون[2] و همکاران ( همان منبع ).

 

نتایج تحقیقات یافته های آماری نشان داد که : 61 درصد از مادران کودکان مبتلا به اختلال رفتاری هیجانی مشکوک به عدم سلامت روان هستند که این میزان برحسب اختلالات رفتاری کودکان متفاوت می باشد ( همان منبع ) .

 

متأسفانه در مورد اختلالهای مربوط به کودکان مطالعات اندکی صورت گرفته است و اطلاعات موجود بیشتر براساس مطالعات انجام شده در مورد بزرگسالان است (نلسون و ایزرائل، ترجمه، خدایاری فرد، 1382) با توجه به اهمیت مطالب فوق پژوهشگر بر آن شد تا به بررسی این موضوع بپردازد.


 

 


[1] Lee

[2] Hetherington

 

 


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین

تحقیق درصد جمعیت هر جامعه‌ای حداقل به یک نوع از اختلالات اضطرابی دچارند

اختصاصی از فی فوو تحقیق درصد جمعیت هر جامعه‌ای حداقل به یک نوع از اختلالات اضطرابی دچارند دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درصد جمعیت هر جامعه‌ای حداقل به یک نوع از اختلالات اضطرابی دچارند


تحقیق درصد جمعیت هر جامعه‌ای حداقل به یک نوع از اختلالات اضطرابی دچارند

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

 

تعداد صفحه:14

فهرست

مشاوره درAIDS

علائم بالینیAIDS

عوارض عصبی و روانپزشکی

علل دمانس درHIV

عوامل اضطراب زا در HIV و AIDS

درمان :

انواع فوبیا :

:

افسردگی و اختلال خلقی :

علائم بالینی :

و.............

مقدمه

سندرم نقص ایمنی ـ اکتسابی (AIDS) و اختلالات وابسته به آن به همراه اعتیاد، ماهیت مراقبت های بهداشتی را در سراسر دنیا تغییر داده است0 تیم های بهداشت روانی در سه زمینه با مشکل AIDS درگیر هستند :

 

نوعی آنسفالیت تحت حاد است که به دمانس تحت قشری پیشرونده بدون نشانه های عصبی موضعی منجر می شود . فقدان علائم قشری کلاسیک (آفازی) تا مراحل بیماری از علائم این اختلال است .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درصد جمعیت هر جامعه‌ای حداقل به یک نوع از اختلالات اضطرابی دچارند

دانلود تحقیق اختلالات رفتاری کودکان و نوجوانان ( با نمودار)

اختصاصی از فی فوو دانلود تحقیق اختلالات رفتاری کودکان و نوجوانان ( با نمودار) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق اختلالات رفتاری کودکان و نوجوانان ( با نمودار)


دانلود تحقیق اختلالات رفتاری کودکان و نوجوانان ( با نمودار)

تعداد صفحات :     36    فرمت فایل: word(قابل ویرایش)     فهرست مطالب:

چکیـده

مقـدمه

بیان مسئله

اهمیت مسئله

ضرورت و اهمیت موضوع

هـدف از انجام این تحقیق

فرضیـه ها

تعاریف مفهومی و عملیاتی

مفهومی :

مقدمه و پیشینه ی تحقیق

نظریه شخصیت در دیدگاه راتر

BP= f (E & RV)

انسان از دیدگاه راتر

مقـدمه

روش تحقیق

روش تحقیق به صورت آزمایشی (شبه آزمایشی )و در دو دبیرستان

جامعـه آماری

ابزار پژوهش

روش اجرا

روش تجـزیه و تحلیل

بحث و نتیجـه گیـری

چکیـده :

در این پژوهش ابتدا به نوعی اختلال رفتاری کودکان و نوجوانان به نام میزان منبع کنترل درونی و بیرونی پرداخته می شود که چون آمار قابل توجهی از کودکان و نوجوانان مبتلا به این اختلال روان شناختی، توانایی کنترل رفتارهای خود در محیط های سازمان یافته ای چون مدرسه را ندارند و این اختلال روز به روز افزایش یافته و به دلایل عدیده ای باعث کاهش فرآیند یاددهی و یادگیری در کلاس درس می شود، لذا از اهمیت ویژه ای جهت بررسی و اقدام، برخوردار است. که متأسفانه بعضی از اولیاء آموزش و پرورش که به غیر از انگیزه های آموزشی در گود آموزش و پرورش قرار گرفته اند در این زمینه نه تنها تلاشی ندارند بلکه اگر کسانی بنا به ضرورتِ کار عملی ناگزیر باشند به ادارات آموزش و پرورش مراجعه کنند، با استقبال خیلی خوب و دلگرم کننده ای روبرو نمی شوند که در این خصوص در قسمت محدودیتهای تحقیق اشاره ای خواهد شد.

در این تحقیق با استفاده از فرمول و جدول (T-Test) در مقایسه ای که نمرات پسران بین سال 85 و 86 انجام گردید Sig به دست آمده 194/0 می باشد که مشخص گردید نکات معنی دار نمی باشد.

ـ در مقایسه ای که بین نمرات کسب شده ی دختران و پسران سال 86 انجام شد Sig به دست آمده 516/0 می باشد که نشان می دهد تفاوت معنادار نیست.

ـ در مقایسه ی نمرات دختران و پسران در سال 85 Sig به دست آمده 1333/0 چون از 05/0= آلفا که 05/0 است بزرگتر است تفاوت معنادار است.

امید است در آینده علت معنادار بودن این قسمت توسط محققین مشخص و اعلام گردد.


مقـدمه

موضوع تحقیق: بررسی و مقایسه میزان منبع کنترل درونی و بیرونی در سال تحصیلی 85 و 86 دانش آموزان دبیرستانی شهرستان چناران با اجرای آزمون و تست راتر می باشد.

این موضوع به لحاظ این که تاکنون در مراکز آموزشی کمتر مورد توجه قرار گرفته دارای ویژگی های خاصی می باشد که یکی از این ویژگی ها در مدارس، جالب بودن نتیجه اجرای تست راتر برای دست اندرکاران آموزشی می باشد که در فرایند تعلیم و تربیت خیلی مؤثر می باشد و لازم است آموزش و پرورش به عنوان متولی این امر در جهت بسط و گسترش و کمک به مراکز تحقیقاتی همت بیشتری از خود نشان داده و در جهت شفاف نمودن توانمندی های بالقوه معلمان و دانش آموزان قدم های بلندتری بردارد.

بی شک در دنیای کنونی با فراهم بودن امکانات سمعی و بصری، محققین و پژوهشگران و حتی اولیاء دانش آموزان درخواهند یافت که چه تفاوت فاحشی بین آموزش و پرورش کشور ما و کشورهای پیشرفته وجود دارد. و لازم است مسئولین آموزش و پرورش از روزمرّگی درآمده و افقهای دورتری را رصد نموده و زمینه ی ایجاد انگیزش در معلمان جهت ورود به دنیای جدید تعلیم و تربیت فراهم نمایند.

بیان مسئله

از آن جائی که عوامل مختلفی در جریان یادگیری دخیل می باشند لازم است در حوزه ی آموزش و پرورش در جهت شناسایی آنها توسط اساتید فن اقدام و نسبت به رفع یا کاهش عوارض آن تلاش نمود.

آزمون یا تست استاندارد راتر در حال حاضر جزء آزمون هایی است که غیر از متخصصین علم روانشناسی و کارشناسان این امر کمتر با آن آشنایی دارند به همین خاطر در مراحل مختلف تحقیق می بایستی نسبت به کاربرد آن در حوزه ی تعلیم و تربیت برای افراد متعددی توضیح داده و آنها را توجیه نمود. لذا در این خصوص نیاز به آگاه سازی مجموعه ی عواملی که در جریان اجرا با آنها سروکار داریم می باشد. از مهمترین عوامل مؤثر در یادگیری، اختلالات ناشناخته ای است که در دانش آموزان مشاهده می شود و تأثیر زیادی در افت آموزشی و تحصیلی آنها دارد.

در این تحقیق یکی از اختلالات غیرمحسوس که تأثیر زیادی در افزایش و کاهش منبع کنترل درونی و بیرونی دارد و در حالت طبیعی و عادی قابل مشاهده نیست و فقط از طریق تست و آزمون قابل مشاهده است می پردازیم.

آزمون با تست استاندارد راتر در این پژوهش به کار گرفته شده و در بین 15 دانش آموز دختر دبیرستان شاهد کوثر و 15 دانش آموز پسر سال اول دبیرستان شهید مطهری شهرستان چناران در سال تحصیلی 86 ـ 85 اجرا گردید. بعد از یک سال در سال تحصیلی 87 ـ 86 همان آزمون در بین دانش آموزان ذکر شده مجدداً تکرار گردید.

نتایج به دست آمده قابل توجه و دارای تغییرات معنی داری می باشد. این عملیات در چهار نمودار مقایسه ای میزان افزایش یا کاهش منبع کنترل درونی و بیرونی هر یک از دانش آموزان در صفحات 18 و 19 و 20 و 21 به تصویر کشیده شده است که با یک نگاه می توان تغییرات ذکر شده را مشاهده نمود و نسبت به موارد مورد نظر تجزیه و تحلیل کرد.

ابزار به کار گرفته شده در این تحقیق تست استاندارد راتر می باشد که دستورالعمل و
نمونه ی آزمون آن در صفحه ی 30 و 29 آورده شده است.

تست ذکرشده میزان منبع کنترل درونی و بیرونی افراد را مشخص می کند و اختلالات مشخص شده معمولاً ناشی از نگرش و اعتقادات رفتاری فرد نسبت به انجام امور می باشد و در صورت نیاز به درمان با عمل به توصیه های مشاوران و کارشناسان مربوطه قابل علاج و پیشگیری است. انتظار می رود در عصر دانایی هر چه زودتر نسبت به توانمند کردن نسل جدید و آینده سازان جامعه اقدام گردد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق اختلالات رفتاری کودکان و نوجوانان ( با نمودار)