تحقیق در مورد امام سجاد (ع) - با 52 صفحه مفید در قالب وورد
دوران زندگی
امام سجاد دارای القاب و کنیهها ی متعددی است که در کتب روایی و تاریخی ذکر شده است. دوران کودکی امام، در زمان جدّ بزرگوارش، حضرت امیر المومنین، و عموی ارجمندش، امام حسن مجتبی، گذشت. دورهی نوجوانی اش را تا شهادت پدر بزرگوارش، حضرت امام حسین، که حدود ده سال به طول انجامید در خدمت پدر گذراند. امام سجاد دارای چند همسر و فرزند بوده است.
بر اساس دلایل و برهانهای روشن و قطعی، در امامت علی بن الحسین علیهالسلام هیچ جای شکی باقی نیست.
مقاطع زندگی
زندگی پربرکت حضرت سجاد علیهالسلام را پس از دوران کودکی و نوجوانی میتوان به چند مقطع تقسیم کرد:
-- همراهی با امام حسین علیهالسلام از مدینه به کربلا تا هنگام شهادت
-- پس از شهادت پدر تا ورود به مدینه (رهبری نهضت پس از پدر
شهادت
امام پس از 35 سال مجاهده در میدانهای مختلف که تجسم جهادی به مراتب سختتر و جانکاهتر از جهاد رویاروی دشمن در میدان نبرد بود، با زمینهسازی فعالیتهای گسترده فرزند و نوه معصوم خود، امام باقر و امام صادق علیهما السلام، و استقلال کامل مکتب حیاتبخش امامت که همان اسلام ناب بود، و انسجام بخشیدن به جامعهی شیعی، به دست ولید بن عبدالملک مسموم شد و روح مطهرش به عالم قدس پر کشید. شهادت امام چهارم، مدینه و سایر جوامع اسلامی و عموم شیعیان را در غمی جانکاه فرو برد.
قیام بزرگ عاشورا ماندگارترین نهضت اسلامى است که در محرم سال 61 قمرى روى داده است. این نهضت داراى دو مرحله بود. برهه نخست، آفرینش و شکل گیرى و جهاد و جانبازى و دفاع از کرامت اسلامى و دعوت به اقامه عدل و احیاى دین محمدى و سنت و سیره نبوى و علوى بوده که به رهبرى امام حسین(ع) از نیمه ماه رجب سال 60 هجرى آغاز و در دهم محرم سال 61 هجرى به فرجام رسید. مرحله دوم، دوره پیام رسانى و تثبیت ارزشهاى نهضت و عرصه جهاد فرهنگى و تبیین آرمانهاى آن قیام مقدس بود که به رهبرى امام على بن الحسین(ع) تداوم یافت.
امامت شیعه و رهبرى نهضت کربلا در عصرى به امام سجاد(ع) منتهى گشت که او به همراه نزدیکترین افراد خاندان آل على(ع) به اسارت مى رفتند. آل على(ع) آماج تیرهاى ستم و تهمت و افترائات سیاستمداران بنى امیه قرار داشتند، ارزشهاى دینى دستخوش تحریف و تغییر امویان قرار گرفته، روحیه شجاعت و حمیت اسلامى و باورهاى دینى مردم سست، احکام دینى بازیچه نالایقان اموى شده، خرافه گرى رواج یافته، روحیه شهامت و شهادت طلبى در زیر شلاق و شکنجه و ارعاب امویان محو گشته بود. سختگیرى هاى بى حد و حصر، مصادره اموال و تخریب خانه هاى آل هاشم، محروم ساختن آنها از امتیازات جامعه اسلامى، جلوگیرى مردم از هرگونه ارتباط با خاندان وحى و به انزوا کشاندن امام معصوم(ع) از مهمترین سیاستهاى حاکمان اموى در مبارزه با اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بوده است.
امام زین العابدین(ع) در چنین عصر و جوى رسالت و امامت خود را آغاز کرد. در صورتى که تنها سه تن پیرو واقعى داشت، حرکت جهاد فرهنگى و پرورش شخصیتها را در دستور کار خود قرار داد و با یک حرکت عمیق و دامنه دار به ایفاى نقش پیشوایى خود پرداخت این رویکرد امام سجاد(ع) زمینه ساز انقلاب فرهنگى امام باقر(ع) و امام صادق(ع) گشت. از این رو برخى از نویسندگان، آن حضرت را «باعث الاسلام من جدید» نامیدند.
در زمینه حضور امام سجاد(ع) در نهضت حسینى جاى تردیدى نیست. امّا از صحنه هاى اجتماعى و سیاسى امام سجاد(ع) در برهه آغازین نهضت، آگاهى هاى زیادى از تاریخ به دست نمى آید، یعنى از نیمه رجب، نقطه آغاز نهضت کربلا تا شب دهم محرم، آخرین شب حیات امام حسین(ع) هیچگونه گزارشى در منابع تاریخى به چشم نمى خورد؛ آنچه که هست از این تاریخ به بعد است.
اولین صحنه گزارش شده حیات اجتماعى و سیاسى امام زین العابدین(ع) در قیام حسینى، مربوط به شب عاشورا است. او خود مى گوید:
شامگاه شب عاشورا پدرم یاران خود را به نزد خویش فراخواند. من در حالى که بیمار بودم نیز خدمت پدر رفتم تا گفتار او را بشنوم. پدرم فرمود: خدا را ستایش مى کنم و در تمام خوشى و ناخوشى او را سپاس مى گویم.... من یارانى بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بیتى فرمانبردارتر و به صله رحم پاى بندتر از اهل بیتم نمى شناسم. خداوند شما را جزاى نیک عنایت کند. من مى دانم که فردا کار ما با اینان به جنگ خواهد انجامید. من به شما اجازه مى دهم و بیعت خود را از شما بر مى دارم تا از سیاهى شب براى پیمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده کنید و هر یک از شما دست یک تن از اهل بیت مرا بگیرید و در شهرها پراکنده شوید تا خداوند فرج خویش را برایتان مقرر دارد.
این مردم تنها مرا مى خواهند و چون بر من دست یابند با شما کارى ندارند».
امام على بن الحسین(ع) در آن شب که بیمار نیز بود، شب غریبى را سپرى مى کرد. و با چشمان خویش عظمت روح حسین بن على(ع) و شهامت و وفادارى اصحاب را دید و خود را براى روزهاى واپسین آماده مى ساخت.
در صحنه دیگر از آن شب مى خوانیم که امام سجاد(ع) مى فرماید:
«شبى که بامداد آن پدرم کشته شد من بیمار بودم و عمه ام زینب پرستار من بود. پدرم در حالى که این بیتها را زمزمه مى کرد نزد من آمد:
یا دهر افٍّ لک من خلیل کَمْ لَکَ فى الاشراق و الأَصیل
من طالبٍ و صاحبٍ قتیل و الدّهر لایقَنُع بالبدیل
و انّما الأمر الى الجلیل و کلُّ حىٍّ سالکُ سبیل[8]
من مقصود پدرم را از خواندن این بیتها دریافتم و گریه گلویم را گرفت امّا گریه خود را باز داشتم و دانستم که مصیبت فرود آمده است».
تقریباً همه مورخان بر این باورند که امام سجاد(ع) در صحنه کربلا بیمار بود و این بیمارى نیز حکمت و مصلحت الهى براى امت اسلام بوده تا در سایه آن وجود حجت خداوند در زمین حفظ شود و امر خلافت و وصایت رسول(ص) تداوم یابد. و به همین دلیل در میدان رزم کربلا حضور نیافت.
او تنها بازمانده مرد از خاندان حسین(ع) بود که از کربلا زنده باز گشت تا پرچمدار هدایت امّت باشد.
پس از واقعه
حادثه خونین کربلا، عصر روز عاشورا با شهادت امام حسین(ع) و اصحابش پایان پذیرفت و بخش دوم نهضت حسینى به رهبرى امام على بن الحسین(ع) آغاز شد. حال وظیفه امام سجاد(ع) بود که آرمان کربلائیان را در لباس جهاد اسارت و در قالب جدال و مواعظ احسن به گوش همگان برساند. و مردمان مقهور سیاست جهالت پرورى امویان را به اسلام راستین، اسلام محمد و على(ع) و اسلام قرآن رهنمون گردد. مسؤولیت سترگ پیام رسانى عاشورائیان بر شانه هاى امام ساجدان و عارفان سنگینى مى کرد. او مى بایست در عصر نومیدى از پیروزى حرکت مسلحانه به روش دیگر به بیان مسأله رهبرى و امامت، لزوم شناخت امام عادل و نشانه هاى امام عدل و نشانه هاى رهبران فاسد و ستم پیشه بپردازد و مردم غافل و به جهل واداشته را به وظایف شان در برابر رهبر عادل و همت براى اصلاح جامعه بیدار سازد. تفکر اصیل اسلامى را براى جامعه تبیین نماید تا امید به ایجاد حکومت اسلامى توسط خاندان وحى را در دل همگان احیا سازد. از سوى دیگر او خود شاهد واقعه کربلا بود و همت گمارد؛ تا یاد و خاطره حماسهسازان عاشورا را در نهاد جامعه اسلامى بارور سازد. دشمن نیز همچون تمامى عصرها این نکته را دریافته بود که مرکز اصلى انقلابها و مبارزات عدالتخواهانه مردم، ولایت و امامت است. هدف قطعنامه عبیداللَّه بن زیاد که نوشته بود: «مردى از خاندان حسین(ع) را زنده مگذارید». حتى نوشته اند عبیدالله براى دستگیرى و تحویل امام زین العابدین و تحویل او به مأموران پسر زیاد، جایزه قرار داد.
حمید بن مسلم، گزارش نویس حادثه کربلا مى گوید: لشکریان به سراغ على بن الحسین رفتند، او بیمار افتاده بود. شمر خواست او را بکشد، چون ابن زیاد دستورداده بود تا تمامى مردان خاندان حسین(ع) کشته شوند. من مانع شدم و گفتم سبحان اللَّه! شما کودک و بیمار را مى کشید؟ در این هنگام عمر بن سعد رسید و گفت این بیمار را آسیب نرسانید.
یُریدونَ لِیُطفؤا نور اللَّهِ بأفواهِهِم و اللَّه متُّم نوره و لوکره الکافرون؛
مى خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا - گرچه کافران را ناخوش آید- نور خود را کامل خواهد گردانید.
نقش سیاسى امام سجاد(ع) در عصر اسارت
امام على بن الحسین(ع) تنها بازمانده مرد از خاندان حسین(ع) است که بى شک تداوم و بقاى قیام حسینى مرهون تلاش و مجاهدت او است. او اما سرفصلهاى مهمترین عملکرد امام زین العابدین(ع) در زمینه حادثه کربلا:
الف. انتقاد شدید از موضع فریبکاران کوفى
مورخان اسلامى نوشته اند که اسیران آل محمد(ص) را روز دوازدهم محرم وارد کوفه کردند. کوفه براى خاندان وحى شهرى آشنا بود، برخى از بانوان کاروان اسیران همچون زینب(س) روزگارى نه چندان دور، خود بانوى گرانقدر این شهر بود. این شهر مدتى مرکز حکومت امام على(ع) بود و مردم این شهر خاندان على(ع) را از یاد نبرده بودند. على بن الحسین را در حالى که تنى رنجور و آهن و غلى در گردن داشت وارد شهر کوفه نمودند.
على بن الحسین(ع) در سرزنش مردم شهر کوفه چنین فرمود:
مردم، آنکه مرا مى شناسد، مى شناسد. آنکه مرا نمى شناسد خود را به او مى شناسانم. من على، فرزند حسین، فرزند على بن ابیطالبم. من پسر آنم که حرمتش را در هم شکستند و نعمت و مال او را به غارت بردند و خاندان وى را اسیر کردند. من پسر آنم که در کنار نهر فرات سر بریدند، در حالى که نه به کسى ستم کرده و نه با کسى مکرى به کاربرده بود. من پسر آنم که او را از قفا سر بریدند و این مرا فخرى بزرگ است.
مردم آیا شما به پدرم نامه ننوشتید؟ و با او بیعت نکردید؟ و پیمان نبستید؟ و فریبش ندادید؟ و به پیکار او برنخاستید؟ چه زشتکارانید و چه بداندیشه و کردارید. اگر رسول خدا به شما بگوید: فرزندان من را کشتید! و حرمت مرا در هم شکستید! شما از امت من نیستید، به چه رویى به او خواهید نگریست؟
سخنان امام سجاد(ع) تحولى شگفت در کوفیان ایجاد کرد و از هر سو بانگ گریه برخاست. مردم یکدیگر را سرزنش کردند. سپس على بن الحسین(ع) بر این نکته تأکید کرد که سیرت ما باید چون سیرت رسول خدا باشد که نیکوترین سیرت است. مردم کوفه که مجذوب سخنان حماسى و مخلصانه سید ساجدان قرار گرفته بودند، فریاد برآوردند که ما فرمانبردار توایم و از تو نمى بریم و با هر کس که گویى پیکار مى کنیم و با آنکه خواهى در آشتى به سر مى بریم! یزید را مى گیریم و از ستمکاران بر تو بیزاریم.
امام على بن الحسین(ع) از موضع سست کوفیان آشنا بود فرمود:
هیهات! اى فریبکاران دغل باز، اى اسیران شهوت و آز. مى خواهید با من هم کارى کنید که با پدرانم کردید؟ نه به خدا. هنوز زخمى که زدهاید خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان است. تلخى این غمها گلوگیر و اندوه من تسکین ناپذیر است. از شما مى خواهم نه با ما باشید نه بر ما...
تحقیق در مورد امام سجاد (ع)