دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 19
جایگاه زن در اندیشه اسلام
بنابر باور توحیدی، اسلام آخرین دین الهی و جامعترین و کاملترین ادیان بوده و کتاب آسمانی قرآن که معجزه پیامبر ختمی مرتبت حضرت محمد (ص) می باشد حاوی عالی ترین و جامعترین مفاهیم و مضامین مورد نیاز بشر در همه اعصار می باشد.
یکی از مسائل مهم و اساسی مطرح در جوامع امروز، مباحث مربوط به زنان، حقوق و جایگاه ایشان در نظام های فکری و سیاسی است.
لذا طبیعی است که دین اسلام که مدعی ارائه بهترین و کاملترین اصول زندگی بشر می باشد، در این زمینه به بحث و ارائه نظر پرداخته باشد.
بنابراین بررسی جایگاه زن در اندیشه اسلامی از دو جهت حائز اهمیت است؛ اول آنکه تبیین این مطلب به خودی خود و جهت درک و شناخت عموم افراد به خصوص زنان، مفید می باشد؛ دوم نحوه نگرش دینی که کاملترین ادیان بوده و به سعادت و کمال انسانی توجه ویژه ای داشته است به مسأله زن، قابل تأمل و بررسی می باشد.
البته باید توجه داشت که بررسی این موضوع بایستی کاملاً علمی و منطقی و براساس آموزه های اصیل اسلامی صورت گیرد. چه بسا دیده می شود که به نام دین، حقوق مسلم و طبیعی زن مورد خدشه قرار گرفته و یا اینکه به بهانه حقوق طبیعی زن، حدود الهی و آسمانی دین نادیده گرفته می شود. این افراط وتفریط ها زاییده جهل و عدم آگاهی از اصول اسلام می باشد.
به این جهت ضروری است که اندیشه دینی در زمینه های مختلف ازجمله دیدگاه اسلام نسبت به زن، به دقت تبیین و تحلیل گردد.
این نوشتار تلاشی است در جهت بیانی اجمالی از دیدگاه های اسلامی در خصوص زن و بررسی نقش و جایگاه زن در اندیشه اسلامی.
نگاه به زن در طول تاریخ
در سیر تاریخی از آغاز آفرینش تا به امروز، در تمام سرزمینها، اقوام، آیینها، فرهنگها، اجتماعات و فلسفههای گوناگون، از یک زاویه به زن نگریسته نشده است. به عبارت دیگر، زن در هر سرزمینی، فرهنگ و فلسفهای با شخصیتی متفاوت و گاه متضاد شناخته شده و می شود. نگرش به زن در برخی فرهنگها چنان منفی و دور از واقعیت بوده که وی را عاری از روح انسانی دانسته و او را از قلمرو انسانیت و برخورداری از شخصیت انسانی خارج کردهاند. همین بینش و تفکر سبب شده است گروهی از انسانها در گذشته و حال، با زن به مثابه ابزار مادی صرف برخورد کنند.
بنابراین میتوان گفت، در طول تاریخ نگرش ها و برخوردهای متفاوتی درباره زن وجود داشته است که در این بخش به گوشهای از این دیدگاه ها میپردازیم.
الف. زن در تمدنهای بزرگ
یونان، روم و ایران، سه تمدن بزرگ و شناخته شده در تاریخ جهان هستند که علم و فرهنگ از این سه تمدن سرچشمه گرفته است. هند و چین نیز به عنوان دو کشور پرجمعیت و با سابقهای طولانی، جوامعی هستندکه وضع زن در آنها به اختصار بررسی میشود.
- یونان
در یونان قدیم، زن شخصیت انسانی نداشت و به آسانی، خرید و فروش یا هبه میشد. یونانی ها، زن را موجودی شیطانی میدانستند و وظیفه او را خدمت به مرد و ارضا کننده غریزه جنسی او میشمردند. به همین دلیل، زن درتمدن بزرگ یونان جایگاهی نداشت. سقراط، سلوک با زن را نوعی زجر و ریاضتکشی میدانست و چشیدن این زهر و تحمل این زجر را برای تقویت اراده و مالکیت نفس، مفید میشمرد.
پس از سال ها و قرن ها تلاش، زن از آن پندارهای پست و غیر انسانی خارج شد و جایگاهی شایسته به دست آورد، ولی این تلاشها نیز نتوانست زن را به مقام واقعی خود برساند؛ زیرا به تدریج، زن مظهر فساد و فحشا و ارضاکننده شهوت مردان گردید.
- روم
زنان در روم، مانند کودکان، همیشه قیم و ولی داشتند و تحت کفالت مردی به سر میبردند. مادر بودن و همسر بودن در این امر بیتأثیر بود. زن در روم قدیم، شخصیت حقوقی به شمار نمیآمد، بلکه به عنوان یک شیء، قابل تملک و خرید و فروش بود. پدر یا شوهر میتوانست دختر یا زن خود را بفروشد یا قرض و اجاره دهد و حتی میتوانست او را بکشد.
رومی ها زن را مظهر تام شیطان و از نوع ارواح آزارگر میدانستند. از این رو، با او رفتاری خشونتآمیز داشتند و حتی از خندیدن و سخن گفتن وی جلوگیری میکردند. براساس همین اندیشه، در پارلمان روم مقرر شد که زن موجودی شریر است و باید با او رفتاری حیوانی داشت.
- ایران
در ایران باستان، به دلیل وجود طبقات اجتماعی مختلف، وضع زن نیز متفاوت بود. زنان اشراف و بزرگان از حقوق بیشتری در مقایسه با دیگر زنان برخوردار بودند، ولی زنان طبقات پایین، وضعی مانند دیگر جوامع داشتند و حتی از حقوق اولیه انسانیشان محروم بودند. به طور کلی میتوان گفت وضع زن در ایران باستان نسبت به دیگر جوامع متمدن آن روز بهتر بود. هرچند جایگاه واقعی خود را نداشت و رفتار مناسبی با او نمیشد.
- هند و چین
در باورهای هندوان، زن روح انسانی نداشت و بدون مرد زندگی برای او بیمعنا و مفهوم بود. از این رو، پس از مرگ شوهر باید همراه جسد او سوزانده می شد. در غیر این صورت، باید نزد بستگان خود میماند و کمخوری و عبادت را پیشه خود میساخت و تا پایان عمر، دیگر حق ازدواج نداشت. به طور کلی، در هند زنان به عنوان خدمتکار و کنیز شناخته میشدند و شوهر، ارباب او شمرده میشد.
همچنین زن در چین، موقعیت اجتماعی بسیار پایینی داشت. چینیها زن را به کلی از فکر و عقل، بینصیب میدانستند. زنان چینی، مانند اسیرانی در دست جلادان بیرحم گرفتار بودند و کمترین خطای ایشان، مجازاتهای بزرگی در پی داشت. در مقابل، جرم و جفای مرد به او، هیچ گونه سرزنش یا مجازاتی در پی نداشت.
در سرودههای چینی آمده است: «در دنیا، چیزی پستتر و ارزانتر از زن نیست.» در آن زمان، اگر فردی صاحب فرزند دختر میشد خویشان و نزدیکان با تأسف تمام، به پدر و خویشان نزدیک نوزاد تسلیت میگفتند و دختر بودن نوزاد را نوعی خشم از جانب نیاکان میدانستند.
ب. حقوق زن در جاهلیت
در دوران جاهلیت، زنان گرفتار ننگآورترین شرایط و سختترین مصیبتها بودند. اعراب در این دوران دختران خود را زنده به گور کرده و به این کار افتخار می کردند. مرد میتوانست زن خود را به طور رایگان یا در مقابل چیزی به دیگران ببخشد و مردان میتوانستند بدون هیچگونه قید و شرطی از زنان بهره ببرند.
ج. زن در غرب
در گذشته، زن در جوامع غربی، ارزش و احترامی نداشت. در مجامع اسپانیایی و ایتالیایی، پس از بحثهای فراوانی که درباره روح زن میان کاتولیکها صورت گرفت، آنان سرانجام به این نتیجه رسیدند که جز مریم مقدس که دارای روح انسانی است، دیگر زنان برزخ میان انسان و حیوان هستند.
شاید فرانسه، نخستین دولت غربی باشد که برای زن شخصیت انسانی قائل شد؛ زیرا مجمع دینی فرانسه در سال 586م. پس از بحث و بررسی فراوان چنین نظر داد که زن انسان است، ولی برای خدمت مرد آفریده شده است.
تا حدود سال 1900م. زن در اروپا چنان حقی نداشت که مرد ناگزیر باشد از روی قانون آن را محترم بدارد. استقلال و شخصیت انسانی و حقوقی زن در ردیف یک برده بود و در هیچ موردی، حقوق مساوی با مرد نداشت، هرچند همواره مسئولیت و وظیفهای بیش از مرد داشت.
تا یکی دو قرن پیش، زن در جوامع غربی، حق مالکیت بر اموال خود را نداشت و مرد میتوانست بدون رضایت همسرش، در اموال متعلق به او هرگونه دخل و تصرفی روا دارد.
با انقلاب صنعتی و دگرگونیهای پس از آن و نیز جنگهای جهانی اول و دوم، از شمار مردان کاسته شد و بسیاری از خانوادهها بیسرپرست شدند. از این رو، زنان و کودکان به کارخانهها روی آوردند و کارخانهها نیز در اعلانهای خود، کارگران زن و کودکان را به کار فراخواندند. زنان، کارگران ارزانتر و مناسبتری بودند و کارفرمایان آنان را بر مردان سرکش و گرانقیمت ترجیح میدادند. در این وضعیت، یافتن شغل مناسب برای مرد مشکل شده بود و زن نیز با حقوق اندک نمیتوانست معیشت خانواده را تأمین کند. کم کم زمینههای قیام زنان برای افزایش سطح دستمزد فراهم گردید و به تدریج، نخستین قانونی که بیانگر استقلال مالکیت زن در دستمزد و کارکرد خود بود، در پارلمان انگلستان به تصویب رسید.
زنان به جای خانه، به کارخانه گام نهادند و به ادارهها و اجتماع روی آوردند. ولی در همه جا از امتیازها و حقوق انسانی بیبهره بودند. بنابراین، زن در همه جا کوشید مانند مرد شود؛ کار مرد را انجام دهد؛ مانند او فکر کند و مانند او حرف بزند؛ سیگار بکشد؛ لباس مردانه بپوشد و مردانه راه برود.
پس از آن، تلاشهای بسیاری شد تا زن از حقوق اولیه انسانیاش برخوردار شود و حقوقی سازگار با شأن خود به دست آورد. به تدریج، جنبش های فمینیستی شکل گرفت که هدف آنها برای حقوق زن و مرد بود. در نگاه اول، این حرکتها به سود زنان و برای به دست آوردن حقوق تضییع شده آنان بود. ولی چون در جنبشهای طرفداری از زن، به نقش حیاتی همسر بودن و مادر بودن زن در خانواده توجهی نشد، نارضایتی زنان را از دستاوردهای اینگونه حرکتها در پی داشت. «اکنون سردمداران جنبشهای آزادی زنان در جهان غرب، زبان به اعتراف گشودهاند که ممکن است زنان امروز به آزادی و برابری رسیده باشند، ولی هیچ گاه به این فلاکت و بدبختی نبوده اند.»
در سند کنفرانس جمعیت و توسعه، به عنوان جمعبندی مسائل دهه اخیر آمده است:
دگرگونیهای چشمگیری در وضعیت زنان در بسیاری از کشورها رخ داده است، از جمله، افزایش میزان تحصیلات، افزایش نیروی کار زن در مسائل مختلف، افزایش درآمد زنان و ... ولی این تغییرها، روند مثبتی را در وضعیت زندگی زنان ایجاد نکرده است. در بعضی از کشورها به دلیل مشارکت نداشتن همسران در مسئولیت ها، زنان افزون بر مشاغل بیرون از منزل، همچنان تمامی مسئولیتهای خانواده را نیز به دوش می کشند که این خود، فشاری مضاعف بر دوش این جمعیت است.
موناشارن، نویسنده امریکایی در مقاله «اشتباه فمینیست ها» می نویسند:
آزادی زنان برای ما افزایش درآمد، سیگار ویژه زنان، حق انتخاب برای تنها زیستن و تشکیل خانواده یک نفره، ایجاد مراکز بحران تجاوز، اعتبارات فردی، عشق آزاد و زنان متخصص بیماریهای زنان را به ارمغان آورد، ولی در ازای آن، چیزی را به غارت برد که خوشبختی بسیاری از زنان در گرو آن است و آن وجود «همسر» و «خانواده» است.
جمع بندی سیاستها و برنامههای اعمال شده در زمینه زنان در سطح بین المللی بدین جا رسید که در بسیاری از کشورها (بیشتر کشورهای غربی)، خانواده، قربانی اصلی اجرای این برنامهها شد. امروزه، تضعیف این رکن اصلی اجتماع، زمینه ساز حرکتهای مذهبی و اخلاقی برای تقویت کیان خانواده شده است. در شرایط کنونی، دنیا در جستجوی الگویی متعادل است؛ الگویی که آرامش گم شده را به کانون خانواده و زنان بازگرداند.
دیدگاه اسلام نسبت به زن
به موازات نگرش های ناعادلانه ای که در طول تاریخ نسبت به زن وجود داشته است، همواره تفکر و نگرش دیگری نیز در سیر تاریخ، منادی ارزش، فضیلت، کرامت و شخصیت انسانی زن بوده و بشریت را به سوی آن فراخوانده است. این اندیشه که از آغاز آفرینش تا بعثت حضرت محمد (ص) استمرار داشته، دین خداست که رسولان الهی در تمام سرزمینها میان اقوام و فرهنگها ترویج کردهاند و کاملترین شکل آن در دین اسلام تجلی یافت.
پس از ظهور اسلام و حاکمیت قوانین اسلامی، وضعیت زنان به کلی دگرگون شد. اسلام، حق زندگی شرافتمندانه در اجتماع را به زنان بخشید و اجازه شرکت در فعالیتهای اجتماعی- به شرط رعایت موازین شرعی- را داد. همچنین زنان میتوانستند مانند مردان با پیامبر بیعت کنند.
اسلام اعلام کرد زن، برده، کنیز و پست نیست، بلکه مظهر جمال الهی و مدرسه انسانسازی است. در حقیقت، آموزههای اسلامی، زن را در جایگاه حقیقی اش قرار داد؛ نه او را به عنوان بردهای بیاراده پذیرفتند و نه آزادی بیحساب و کتاب و خلاف طبیعت برای او قائل شدند. دست بخشایشگر اسلام، پردههای تاریکی و جهالت را از جمال زیبای زن برداشت و او را به عنوان انسان به رسمیت شناخت و گوهر شرف و حسن بر دامانش فرو ریخت و تاج بزرگی و افتخار بر سر او نهاد.
آفرینش زن
زن در آموزههای اسلام و آیات قرآن جایگاه ویژهای دارد. اسلام، ساختمان فکری جوامع گذشت نسبت به زن را ویران کرد و شخصیتی ارزشمند برایش قائل شد. اسلام به سرشتی واحد در طبیعت زن و مرد اعتقاد دارد. استاد مطهری در این باره می نویسد:
قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی می فرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظر سرشت مردان آفریده ایم.
در دیدگاه اسلامی زن در آفرینش در بعد روحی و جسمی از همان گوهری آفریده شده که مرد آفریده شده است و هر دو جنس در جوهر و ماهیت، یکسان و یگانهاند و تمایز و فرقی در حقیقت و ماهیت میان زن و مرد نیست. اندیشه یکسانی و یگانگی ماهوی زن و مرد، اندیشهای قرآنی است که از آیات الهی به روشنی به دست می آید.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «یا ایها الناس اتقوا ربَّکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها بثَّ منها رجالا کثیرا و نساء ... »
«ای مردم از پروردگارتان بپرهیزید، همان کسی که همه شما را از نفس واحده آفرید و جفتش را نیز از او آفرید و از آن دو مردان و زنان بسیاری منتشر ساخت ....»
منظور از نفس در این آیه کریمه همانا گوهر و ذات و اصل و واقعیت عینی شیء است.
بدین ترتیب مفاد آیه مزبور بر این مبنا قرار یافته است که اولاً همه انسانها از هر صنف -زن یا مرد- از یک ذات و گوهر خلق شدهاند و مبدأ قابلی آفرینش همه افراد یک چیز است.
ثانیاً اولین زن که همسر اولین مرد است، او هم از همان ذات و گوهر عینی آفریده شده نه از گوهر دیگر و نه فرع بر مرد و زائد بر او و طفیلی وی. بلکه خداوند اولین زن را از همان ذات و اصلی آفریده است که همه مردها و زن ها را از همان اصل خلق کرده است.
آیات ذیل نیز موید مطلب فوق می باشد:
«اوست که شما را از نفس واحدی آفرید و جفت وی را از آن پدید آورد.»
«آفرید شما را از نفس واحد سپس جفت وی را از آن پدید آورد.»
البته لازم به ذکر است که در این زمینه نظر دیگری نیز مطرح می باشد مبنی بر اینکه؛ خلقت زن از زائده خلقت مرد می باشد.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید