لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:11
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
سرِ آن ندارد : مجاز از تصمیم ، برآید آفتاب : تشخیص
به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد؟ بزه کردی و نکردند مؤذّنان ثوابی
صبح که جان من برآمد : تشخیص ، بزه : کنایه از بی خبری
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
بلبلان : نماد صبح ، بمردند و نماند : تضاد ، غرابی : نماد شب
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم؟ که به روی دوست ماند که بر افکند نقابی
( حسن تعلیل ) ، نفحات صبح : تشبیه
سرم از خدای خواهد که به پایش اندر افتد که در آب ، مرده بهتر که در آرزوی آب
سرم از خدای خواهد : مجاز از وجود ، آب : استعاره از معشوق ، آرزوی آب : تمثیل
دل من به مرد آن است که با غمش برآید مگسی کجا تواند که بیفتد عقابی؟
دل من: کنایه از این که جرأت ندارد ، مرد: مجاز از قدرت و توان ، مگسی عقابی : تضاد
دل هم چو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی
دل هم چو سنگت : تشبیه ، آب چشم: استعاره از اشک ،
از در درآمدی و من از خود به در شدم گویی کز این جهان به جهان دگر شدم
درآمدی و در شدم : تضاد
بررسی بخشی از آرایه های شعر حافظ
