خلاصه
با توجه به اهمیت کتاب و کتابخانه در جهان اسلام، که ناشی از تعالیم این مکتب آسمانی است، و وجود احادیث و روایات بیشماری از رسول اکرم و ائمه درباره دانش و پژوهش، جایگاه کتاب و کتابخانه در تمدن اسلام به وضوح آشکار می شود.
در دوران تمدن اسلامی دو دوره کلی و بارز وجود دارد، دوران رشد و شکوفایی علم و دانش در این تمدن، که باعث به وجود آمدن کتابخانه های بسیار بزرگ و کاملی شد که به کمک دانشمندان و محققان آن زمان به وجود آمدند و دیگر دوره افوق که در این دوره به دلایل مختلفی از جمله عوامل درونی و بیرونی، افول علم و دانش و در کنار آن کم رنگ شدن نقش کتابخانه ها در جهان اسلام را شاهد می باشیم.
کلید واژه ها: ایران- تاریخ- تمدن اسلامی – کتاب – کتابخانه ها
مقدمه
کتاب و کتابخانه در تمدن از درجه و جایگاه ویژه و والایی برخوردار بوده است. این جایگاه بیشتر ناشی از تعالیم مکتب اسلام اس0ت. اسلام؛ مکتب علم و دانش، و مسلمانان را به دانش اندوزی توصیه می کند. احادیث و روایات بیشماری از نبی اکرم و ائمه – علیهم السلام- درباره فضایل علم و دانش که از طریق کتاب و کتابخانه منتقل می شوند، وجود دارد.
با توجه به عنایت خاصی که مکتب اسلام به علم و دانش داشته است و راه بهروزی و سعادتمندی را از آن علما می داند، بدیهی است که توجه به کتاب به عنوان ابزاری با ارزش برای انتشار علوم در خور توجه و دقت است و نباید فراموش کرد که معجزه پیامبر اسلام خود، کتاب است و در دومین سوره قرآن کریم در ابتدا به کتاب اشاره دارد. " ذالک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین" (بقره، 2).
اگر چه در روزگاران قدیم، کتاب همچون زمان حال گسترش پیدا نکرده بود، و افراد با سواد و کسانی که می توانستند بنویسند و بخوانند قشر وسیعی از جامعه نبودند، اما مسلمانان به ویژه در رابطه با اعتقادات دینی خود مبنی بر حفظ و نگهداری قرآن کریم از دستبرد حوادث روزگار و ثبت و ضبط آنچه از پیامبر اسلام می شنیدند، خود را موظف به نگارش می دانستند و بر حفظ و نگهداری آنها مراقبت می کردند.
مسلمانان هر چه از زمان پیامبر دورتر می شدند، خود را به نگارش و ثبت و ضبط وقایع نیازمند تر می دیدند و پا به پای تکامل خط و به همراه حفظ و ضبط قرآن کریم و آثار پیامبران و معصومین برای کسب اطلاع و آگاهی از اندوخته های اقوام دیگر نیز، تلاش وافر می نمودند.
ابزار و وسایل کتابت در دوران اسلام
مسلمانان در آغاز، تعالیم دینی خویش را از طریق به یاد سپاری به نسل های بعد و دیگران انتقال می دادند. هر چند مواردی موجود است که مسلمانان از پوست حیوانات و دیگر ابزار نوشتاری نیز استفاده می کرده اند.1
با پیدایش و ورود پاپیروس، مخصوصا، رونق صنعت کاغذ سازی در میان مسلمانان، در عرصه تعلیم و تعلم و کتابت دگرگونی عمده ای پدیدار شد و به آن سرعت بخشید. نباید فراموش کرد که ورود علوم و دانش یونانی و کشاکش فکری فرق و مذاهب اسلامی از دیگر عواملی بودند که بر رونق بازار کتاب و حرفه های وابسته به آن افزودند.
کتابخانه های تمدن اسلامی
تاریخچه ایجاد کتابخانه و جمع آوری کتاب به عهد باستان باز می گردد. بی شک کتابخانه و کتابداری ردپایی بر گذرگاههای پیچاپیچ تمدن، از عهد باستان تا عصر حاضر، بر جا گذاشته است. ایجاد کتابخانه در روزگار باستان به سومریان، بابلیان، آشوریان و مصریان نسبت داده می شود.
سومریان، در حدود 2700 سال پیش از میلاد مسیح کتابخانه های شخصی، مذهبی و ذولتی بر پا کرده بودند و مشهور است که کتابخانه تلو مجموعه ای متجاوز از 30000 لوح گلین داشته است. بابلیان که تمدن سومریان را به ارث برده بودند، سبک نگارش و سرشت مواد نوشتنی را حفظ کردند و مهم ترین کتابخانه در آن زمان کتابخانه بورسیپا بود. اما کتابداری به منزله یک پیشه به دوران آشوریان باز می گردد. آشور بانیپال، پاادشاه آشوری که از 668 تا 626 قبل از میلاد می زیسته، نخستین مفسر کار کتابدار در نظر گرفته می شود. تمدن باستانی مصریان همزمان با تمدن های سومریان، بابلیان و آشوریان شکوفا شد. اما، مصریان از نظر شکل کتاب و مواد نوشتنی با آنها تفاوت بسیار داشتند. ماده نوشتنی آنها برگ پاپیروس بود، از قلم مو مانندی به منزله ابزار نگارش استفاده می کردند. مصر باستان کتابخانه های بی شماری، از قبیل کتابخانه های شخصی، معبدی و بایگانیهای دولتی داشت.
اما کتاب در اسلام، خود داستانی دیگر دارد: آغاز پیام وحی با فرمان خواندن، سوگند خوردن به قلم که نمادی است برای نوشتن، فراخوان مکرر به تعلیم و تعلم، پافشاری به کتابت، رویکرد گسترده پیروان آیین اسلام به فراگیری خواندن و نوشتن، همه و همه نمودهایی از این گذشته است. به اینها باید مصحف نویسی را نیز افزود که خود فصلی پردامنه و درخور پژوهشی مستقل است. زیرا اهتمام ویژه مسلمانان به قرآن آنان را وا داشته است تا ظریفترین و دقیقترین ارایه ها را در نگارش و تزیین این کتاب آسمانی به کار گیرند.
مسلمانان از اواخر قرن دوم هجری به جمع آوری کتب علاقه زیادی نشان داده اندف اما دقیقاً معلوم نیست که آغاز تشکیل کتابخانه به کدام سال و کدام شخص باز می گردد. آن چه که مشخص است این که کتابخانه های عمومی پدیده ای متعلق به قرن چهارم هجری می باشد. خزانه الحکمه ها که پیش از دارالعم ها به وجود آمده بودند، به معنی واقعی کلمه، عمومی به شمار نمی رفتند.2
مدارکی وجود دارند که حکایت از ایجاد کتابخانه های مساجد در قرن چهارم هجری دارند. در همان حال ممکن است که آغاز کتابخانه های شخصی به شکل محدود آن مربوط به قرن سوم هجری باشد.
کتابخانه های جهان اسلام به چهار دسته تقسیم می شوند:
الف- کتابخانه های شخصی
ب – کتابخانه های مساجد
ج- کتابخانه های عمومی
د- کتابخانه های نیمه عمومی
این طبقه بندی تکیه بر بنیان گذاران و استفاده کنندگان از کتابخانه دارد. در کتابخانه خای شخصی عمومی و نیمه عمومی بنیان گذاران افراد خاصی بودن و تنها میزان استفاده کنند گان آنها را از جدا می کنند. درحالی که در کتابخانه های مساجد بنیانگذاران خاصی را نداریم.
الف: کتابخانه های شخصی
به آن دسته از کتابخانه ها گفته می شود که علما و دانشمندان برای استفادههای شخصی تاسیس می کردند. می توان گفت که در میان علمای شیعه – مثل علمای سایر مذاهب – بر پا داشتن کتابخانه های شخصی امری مرسوم بوده است اما دقیقا نمی توان مشخص کرد که اولین کتابخانه شخصی را چه کسی پدید آورد و یا تعداد آنها چقدر بوده است. در میان علمای شیعه که دارای کتابخانه های شخصی بر جسته ای بودند می توان از : محمد بن مسعود عیاشی سید رضی سید مرتضی شرف الدین محمد و شیخ طوسی نام برد.
ب: کتابخانه های مساجد
مساجد قدیمیترین مراکز آموزشی در اسلام هستند. با توجه به توجه به جایگاه خاص مسجد در میان مسلمان مردم علما و دانشمندان به مساجد کتاب وقف می کردند و به این ترتیب بود که کتابخانه های مساجد به وجود آمدند و گویا در هرمسجد جامع بزرگ یک کتابخانه هم وجود داشت. 3
ج:کتابخانه های عمومی
این دسته از کتابخانه ها به کتابخانه هایی گفته می شود که برای استفاده همگانی، بدون توجه به پایگاه اجتماعی، علمی و مذهبی استفاده کنندگان ساخته شده بودند. " در آغاز قرن چهارم هجری نیاز به وجود یک کتابخانه عمومی بشدت احساس می شد. نهظت علمی در این دوره وسعتی قابل ملاحظه داشت. خزانه الحکمه ها به معنای واقعی کلمه عمومی نبودند... که بایستی به کتابخانه های عمومی تبدیل می شدند، به این ترتیب دارالعلم ها به وجود آمدند و به معنای واقعی کلمه عمومی بودند. به این ترتیب که جا و مکان و مستمری کافی و نیز قلم و دوات و کاغذ در اختیار مراجعان و محققان قرار می دادند."4
کتابخانه های عمومی بخشی از دارالعلم ها و در واقع مهمترین بخش آنها را تشکیل می دادند. پایه گذاران آنها گاهی چهره های برجسته حوزه های علمی بودند.
معرفی برخی از کتابخانه های عمومی دوران اسلامی
کتابخانه حلب
تاریخ بنیاد این کتابخانه مشخص نیست. اما دو چهره شناخته شده با آن پیوند خورده اند: سیف الدوله حمدانی (356 ه.ق) در قرن چهارم و ثابت بن اسلم (460ه.ق) در قرن پنجم. این کتابخانه دارای بیش از ده هزار جلد کتاب بود که سیف الدوله و شاید اشخاص دیگر- وقف آن کرده بود. این کتابخانه با تسلط فاطمیان اسماعیلی بر حلب طعمه حریق شد. 5
کتابخانه شاپور
شاپور بن اردشیر در سال 381 هجری موسسه ای را در محله بین السورین کرخ بغداد بنا کرد و به روایت بیشتر منابع، اسم دارالعلم بر آن نهاد. برخی منابع اسم دارالکتب را برای این کتابخانه به کار برده اند. شاپور که در زمان بهاء الدوله بویهی چندین نوبت به وزارت رسید، پیش از آن به علت شغل کتابت، دارای فرهنگ غنی و روابط دوستانه با دانشمندان بود. وی در اصل ایرانی و شیعه مذهب بود و به همین جهت کرخ را به عنوان جایگاه کتابخانه برگزید. این کتابخانه در حدود ده هزار جلد کتاب در موضوعات مختلف مانند: علوم دینی، ادبیات، فلسفه ، نجوم، هندسه، پزشکی و دیگر شاخه های علم داشت.
هر چند این کتابخانه موسسه ای شیعی بود و توسط شیعیان اداره می شد، اما فرق مختلف تسنن نیز در این کتابخانه جای خود را داشتند. بنابر این کتابخانه شاپور فقط به شیعیان بغداد اختصاص نداشت، بلکه در دسترس کلیه ساکنان این شهر بود. 6
کتابخانه سید رضی
با آن که سید رضی ( 406ه.ق) از چهره های شناخته شده و مشهور قرن های چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است، از دارالعلم او اطلاعات اندکی در اختیار داریم. سید رضی در بغداد دارالعلمی ساخت که خود نیز در آن کتابخانه درس می گفت و دانشجویان برای شنیدن درس و استفاده از کتابها بدان مرکز می رفتند. سید رضی از اموال شخصی خود هزینه های کامل دانش اندوزان را پرداخت می کرد.
کتابخانه سید مرتضی
سید مرتضی (436 ه.ق) همانند برادرش، سید رضی، از شخصیت های علمی و سیاسی شیعی در قرن پنجم است. طبق برخی از منابع وی مدتی ناظر کتابخانه شاپور بود. او دارالعلمی در بغداد بنا کرد که در حدود هشتاد هزار جلد کتاب داشت. این کتابخانه پس از کتابخانه عمومی بنی عمار در طرابلس، بزرگترین کتابخانه بود. وی نیز به شاگردانش ماهانه مرتبی و مقرری پرداخت می کرد. از شاگردان او می توان از شیخ طوسی نام برد.
د- کتابخانه های نیمه عمومی
کتابخانه های نیمه عمومی به کتابخانه هایی اطلاق می شود که بنیان گذاران، آنها را برای استفاده شخصی خویش بر پا می کردند و در همان حال تمام اقشار مردم نمی توانستند از آنها بهره گیرند و فقط طبقات بالای مردم توانایی ورود به کتابخانه ها را داشتند. این کتابخانه ها به امرا، پادشاهان و حکامی وابسته بودند که بیشتر کتابخانه ها را برای مصالح سیاسی و ستایش انگیزی فرهنگی خویش دایر می کردند.7 این دسته از کتابخانه ها نیز به محققان کمکهای مالی می کردند و زمینه پژوهشهای آزاد آنها را تامین می نمودند 8. از این گونه کتابخانه ها می توان به موارد زیر اشاره نمود:
کتابخانه فارس
این کتابخانه توسط عظد الدوله در فارس تاسیس شد. این کتابخانه از کتابخانه های معتبر زمان خویش به حساب می آمد و در مورد آن ، مقدسی از جغرافیدانان و سیاحان بنام قرن چهارم ، در توصیف این کتابخانه چنین می نویسد: این کتابخانه زیر نظر یک کتابدار، از نیکو کاران شهر اداره می شود. هیچ کتابی وجود ندارد که در دانشگاههای گوناگون تصنیف شده باشد و در آن وجود نداشته باشد. این کتابخانه داری فهرستهایی است که موجودی آن در آنها نوشته شده است.
کتابخانه رامهرمز
این کتابخانه در شهر رامهر مز ، در کنار خلیج فارس ، توسط ابن سوار کانب ساخته شد. که در آن موقوفاتی نیز وجود داشت.
کتابخانه بصره
کتابخانه بصره نیز توسط ابن سوار کاتب در شهر بصره ساخته شد. که نسبت به کتابخانه رامهرمز بزگتر و گسترده تر بود. به کسانی که در این کتابخانه بطور مستمر مطا لعه و تحقیق می کردند ماهیانه پرداخت می شد و در آنجا همیشه یک استاد کلام معتزلی تدریس می کرد 9
کتابخانه ابن شاه مردان
این کتابخانه نیز در شهر بصره واقع بود و به آن کتابخانه بصره نیز می گفتند که توسط وزیر ابو کالیجار دیلمی، ابو منصور بن شاه مردان ساخته شده بود. در این کتابخانه نوزده هزار جلد کتاب وجود داشت. 10
کتابخانه صاحب بن عباد
این کتابخانه در شهر ری که یکی از کانونهای تشیع بود ساخته شده بود. این کتابخانه به ادعای آرتور بوپ به اندازه مجموع کتابخانه های اروپا در قرن دهم میلادی کتاب داشت. تعداد کتابها به روایت خود صاحب به دویست و ششهزار جلد می رسیده است.
استفاده از این کتابخانه نه تنها رایگان بود بلکه برای تشویق امر آموزش و پژوهش به هر محقق 1000 در هم نیز پاداش داده می شد. 11 این کتابخانه با ارزش با یورش محمود غزنوی به ری ، به آتش کشیده شد و کتابهای کلامی ، فلسفه و. نحوی آن در پای دار علما سوختند و بقیه که در حدود صد بار شتر بودند به خراسان فرستاده شدند. 12
چگونگی اداره کتابخانه ها و نحوه در آمد و مخارج آنها
اداره کتابخانه ها در آن زمان بدین شکل بود که یک نفر به عنوان سر پرست بر کار کارکنان کتابخانه نظارت می کرد. عزل و نصب کتابداران و کارمندان با او بود و به کلیه امور ادری کتابخانه نظارتد می کرد. شخصی نیز به عنوان مدیر فنی یا کتابدار نیز وجود داشت که به کارهای غیر اداری رسیدگی می کرد و افرادی را که در زیر دست او بودند، راهنمایی می نمود. این افراد در کتابخانه ها عبارت بودند از:چند تن وراق و نساخ برای نسخه برداری از کتابها، صحاف برای جلد کردن آنها و تذهیب کارانی برای طلا کاری و تزیین کتابها، زیر دست مدیر فنی یا همان کتابدار در کتابخانه ها می کردند.
کتابخانه های عمومی و نیمه عمومی، عمدتاً از طریق موقوفاتی که واقف بر آنها در نظر می گرفت، تامین مالی می شدند. اما در این میان می توان از کمکهای مردمی و مخصوصا امرا و سلاطین نام برد.
شیوه های تهیه کتاب
تشکیل و گسترش کتابخانه ها، از طریق کار نسخه برداران و نیز از طریق کتابهایی که برای شخص موسس تالیف می شده و اهدای کتابهای نفیس برای ابراز مراتب حق شناسی به موسس و بالاخره از طریق خریدارای منظم کتاب صورت می گرفته است. اما در میان تمام شیوه ها ، شیوه وقف قابل توجه تر است.
کتابخانه های ایران اسلامی
کتابخانه های اسلامی با گسترش علم و دانش توسعه یافت. از این رو قرن اول هجری طبعاً دوره آغاز و پیدایش بوده است. از قرن دوم تا ششم هجری و نیز کمی از اوایل قرن هفتم هجری دوران تکامل و اوج پیشرفت کتابخانه های اسلامی به شمار می رود و دوره انحطاط و افوق از اواخر قرن هفتم با هجوم اقوام بیگانه و علل دیگر شروع می شود.
ایران یکی از کشورهای پهناور اسلامی، آن روزگار محسوب می شد، به تنهایی طی قرن های نخستین اسلامی بیش از 600 کتابخانه را دارا بود که آوازه برخی از آنها در سراسر جهان پیچده بود. همین عامل باعث شد تا بسیاری از دانشمندان از دورترین نقاط جهان اسلام یعنی اندلس و دیگر نقاط به ایران آمده و از کتابخانه ها و مراکز فرهنگی این کشور بهره ها ببرند. 13
از قدیمی ترین کتابخانه های ایران اسلامی می توان از کتابخانه ابوالوفا بن سلمه در همدان نام برد که آثار مهمی درباره موضوعهای مرسوم در سده سوم هجری در آن گرد آمده بود.
کتابخانه رصد خانه مراغه که به همت خواجه نصیر الدین طوسی در جوار رصد خانه برپا شد و کتابهایی که از غارت کتابخانه های شهرهای بغداد، دمشق، حلب، موصل، خراسان، الموت، سمرقند، بخارا، مرو، قزوین، ساوه و نیشابور بدست آمده بود، در آنجا جمع آوری شد. همچنین خود خواجه، مامورانی را به اطراف عالم می فرستاد که هر جا کتاب مفیدی یافتند، خریداری شود، در اثر تلاش وی در مدت کوتاهی کتابهای رصدخانه به چهارصدهزار جلد رسید. 14
از دیگر کتابخانه های اسلامی، کتابخانه شیخ صفی الدین اردبیلی، که از کتابخانه های مشهور سده هشتم هجری است را باید نام برد. مریدان شیخ کتابهای بسیاری به این کتابخانه هدیه کردند، که نسخه های خطی به جای مانده از آن کتابخانه حاوی ارزش تاریخی زیادی است. در دوره حکومت فتحعلی شاه قاجار به هنگام رویدادهای آذربایجان (جنگ ایران و روس) کتابهای این کتابخانه به وسیله فاتحان روس به عنوان امانت به منظور مطالعه و استنساخ به تفلیس برده شد و هم اکنون در موسسه شرق شناسی لنینگراد نگهداری می شود. 15
آل سامان در خراسان و ماوراء النهر حکومت نیرومندی تشکیل دادند که در قرن چهارم به عظمت و قدرت خود رسید؛ آنان که مروج مذهب اسماعیلیه بودند، دربخارا، مقر حکومت خود، کتابخانه ای مفصل ایجاد کردند.
کتابخانه نوح بن منصور در هر فن از علوم اسلامی در آن کتابی یافت می شد. به قول ابن سینا توصیف آن کتابخانه آمده است: " در آن کتابخانه برخی از کتابها را دیدم که اغلب مردم نام آنها را هم نشنیده اند و نسخه هایی را مشاهده کردم که تا آن روز ندیده بودم و دیگر پس از آن روز ندیدم..." به گفته او اتاقهای زیادی وجود داشت و هر یک آکنده از صندوقهای کتاب بوده است. 16
از مشهور ترین کتابخانه هایی ایران می توان از کتابخانه مسعود بن ابراهیم غزنوی که کتابدار آن مسعود بن سعد سلمان، شاعر معروف قرن ششم بوده یاد کرد. همچنین کتابخانه امام محمد غزالی در شهر طوس، کتابخانه صابونیه در نیشابور، کتابخانه نظامیه نیشابور، کتابخانه رشید الدین و طواط در خوارزم از مراکز فرهنگی مهم ناحیه خراسان بزرگ بوده اند. 17
از دیگر کتابخانه های سرزمین ایران باید از کتابخانه عضد الدوله دیلمی در شیراز یاد کرد. در این کتابخانه کتابها بر اساس موضوع و نام مولف طبقه بندی شده بود، بطوریکه اثار مربوط به هر حوزه از علوم و فنون و ادبیات به همراه فهرست آنها در اتاقی مخصوص نگهداری می شد. ازدیگر کتابخانه های آن سامان، کتابخانه مجدالدوله و معزالدوله دیلمی را می توان ذکر کرد. از نفائس کتابخانه عضدالدوله دیلمی همین بس که علامه بشاری درباره آن گفته است:" من در تمام ممالک اسلامی نظیر آن را ندیده و گویی آن را نمونه یک فردوس برین ساخته اند". همچنین مقدسی درباره آن افزوده است: " از هر کتابی که تا آن روزگار تالیف شده بود، نسخه ای در این کتابخانه یافت می شد" 18
کتابخانه صاحب بن عباد در ری حاوی 117 هزار جلد کتاب بوده که تنها فهرست آن شامل ده مجلد می شده است. این کتابخانه پس از مدتی نام دارالکتب را به خود گرفت و از طرف صاحب بن عباد وقف مردم شد، به این ترتیب عالمان آن عصر به راحتی می توانستند از مجموعه آن کتابخانه بهره مند شوند. مورخان آمار کتابهای آن کتابخانه را تا سیصد هزار جلد نیز ذکر کرده اند. 19
کتابخانه دارالعلم شاپور فرزند اردشیر دارای بیش از صد هزار جلد کتاب بوده که از کتابهای روم، چین، هند، عراق و کتابهای باستانی ایرانی استنساخ شده بود. این کتابخانه در اواخر قرن چهارم هجری به سال 381 قمری تاسیس شد.20
از کتابخانه های قدیمی و مشهور ایران، کتابخانه نظامیه اصفهان، کتابخانه سیدنا حسن صباح، کتابخانه ابوالفضل عمید و فاضل دیلمی، کتابخانه شمس المعالی در طبس، کتابخانه رستم بن شهریار در ری، کتابخانه انوشیروان در کاشکان، مهلان ساوجی و بو طاهر در ساوه، کتابخانه آل خجندیان در اصفهان و کتابخانه ربع رشیدی در تبریز را می توان نام برد. 21
از جمله قدیمی ترین و کهنترین کتابخانه های اسلامی که به رغم حوادث مخرب روزگار هنوز پا برجاست، کتابخانه مبارک آستان قدس رضوی در مشهد مقدس است که در حدود یک هزار سال از تاسیس آن می گذرد. این کتابخانه را مورخان تا سال 1348 بر مبنای وقف نامه مورخ رمضان 421 هجری – که در مجلدی از قرآن کریم نوشته شده – کهنترین سند برای اثبات وجود این کتابخانه می دانُستند. در آن سال در اثر تخریب و تعمیر برخی بیوتات قدیمی آستان تعدادی قرآن بسیار نفیس در کنج یکی از انبارها بدست آمد. وقف نامه های مندرج در این قرآن دیگر به سال 393 هجری وقف شده، در میان آنها وجود داشت. 22
دلایل افول کتابخانه های اسلامی
سرنوشت کتابخانه های اسلامی بسیار غم انگیز و اسفناک است. کتابخانه های بزرگ اسلامی در جنگهای داخلی و کشمکشهای مذهبی و یا بی اعتنایی حکام به نابودی کشیده شد. در نابودی کتابخانه های اسلامی می نوان دو عامل را ذکر کرد:
الف:عواملی برونی
ب: عوامل درونی
البته باید به این دو عامل مصائب دیگری نظیر زلزله و آتش سوزی را نیز اضافه نمود.
عوامل برونی
این عوامل شامل اعمال خشونت بار و وحشیگریهایی است که قدرتهای بیگانه نسبت به جهان اسلام مرتکب شدند. مثلا، خیمنز، کاردینال اسپانیایی که از توجه همطنان خود به مطالعات اسلامی شکایت داشت،
دستور داد تا هشتاد هزار کتاب عربی را در میدان عمومی غرناطه بسوزانند. 23
در نابودی کتابخانههای اسلامی تاراج مسیحیان را در جنگهای صلیبی و حمله مغولان به بلاد اسلامی را نباید فراموش کرد. 24
کتابخانهةای اسلامی، علاوه بر ویرانی شاهد نوعی دیگر از حملات بیگانگان نیز بوده است. از حدود قرن یازدهم سیل دانشمندان و دلالان حریص کتاب از اروپا به کشورهای اسلامی و عربی سرازیر شد. اینان به جست و جو، یافتن و خریدن قانونی یا غیر قانونی – تقریباً هر دست نوشتهای که دسترسی یافتند پرداختند. 25
عوامل درونی
عوامل درونی متوجه خود مسلمانان است که شاهد از دست دادن انبوهی از ذخایر علمی و فرهنگی کشورشان بودهاند. بیتردید تعداد انبوهی کتاب بر اثر بیمبالاتی، غفلت و نادانی از بین رفته است.بیکفایتی خلفای فاطمی و افراط در اعمال قدرت و عیاشی، 26 بیتوجهی و اهمیت ندادن عثمانیها به میراث فرهنگی سرزمین تحت سلطه خود از همه آشکارتر و واضحتر است. به عنوان مثال، به هنگان گشایش کتابخانه قبه المال در مسجد اموی دمشق، سلطان عبدالحمید دوم در پاسخ به پیشنهاد امپراتور آلمان، ویلیام دوم، در سال 1899 دستور داد تا این کتابخانه را که مدتی مدید قفل بر در داشت، بگشایند و محتویات آن را بررسی کنند. پس از انجام این کار، سلطان دستور داد تا بخش اعظم مجموعه کمیاب و شگفتانیز کتابخانه را به عنوان هدیه شخصی او نزد پادشاه آلمان بفرستند. 27
مورخان آلمان در برآورد میزان خسارت وارده به پیکر علمی جهان اسلام در اثر نابودی کتابخانههای مهم اسلامی، بیشترین عامل را از آن مغولان، صلیبیون، مسیحیان غربی، مذهبیون متعصب و آتشسوزی دانستهاند. اما با این همه احوال این همه به معنای از بین رفتن کلیه میراث علما دوره اسلامی نبوده، بلکه شمار زیادی از آثار اسلامی به دلیل مالکیت خصوصی از گزند این عوامل دور مانده و آسیبی ندیدهاند.
نتیجه
کتابخانه در قلمور تمدن دارای ارج و منزلت والایی بوده است. میراث عظیم فرهنگی مدونی که در طی اعصار و قرون بر جای مانده، مبین آن است که این نهاد فرهنگی در ادوار درخشان تمدن اسلامی فضیلت فراوانی داشته و از ارکان اساسی جامعه اسلامی محسوب میشده است. اصولاً شکوفایی در ادوار با ثبات صورت میگیرد و نهادهایی چون مدرسه، دانشگاه، دارالعم ، بیت الحکمه و کتابخانه در یک جامعه با ثبات و مشحون وحدت از صلح، پیشرفت ایجاد می شدند. هر زمان چنین زمینههایی در قلمرو تمدن اسلامی فراهم بوده، کتابخانههای عظیمی در آن ایجاد شده و رشد کرده که به کانونهای فرهنگی روز روزگار خود نیز تبدیل شدهاند.
در روزگاری که انحطاط فرهنکی جوامع اروپایی را فراگرفته بود و مردمان این جوامع مصائب و تیره روزیهای قرون وسطی را تجربه میکردند، در این سوی جهان، در حوزه تمدن اسلامی، زمینه مساعدی برای ایجاد و رشد نهادهای فرهنگی به وجود آمده بود. در راستای تحقق تعالیم دین مبین اسلام که طلب علم و دانش را فریضه میدانست، تاسیس کتابخانه در گوشه و کنار ممالک اسلامی مورد توجه حکام و دانشکندان معارف خواه بوده است.
یادداشتها :
1- استپچویج ، الکساندر. کتاب درپویه تاریخ، ترجمه حمیدرضا آژزیر و حمید رضا شیخی. مشهد. آستان قدس رضوی . 1373، ص 275
2- العش، یوسف. کتابخانههای عمومی و نیمهعمومی عربی در قرون وسطی (بینالنهرین، مصر) ترجمه دکتر اسدالله علوی. مشهد. آستان قدس رضوی. 1372
3- اشپولر، برتولد. تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، ج 3، تهران. علمی و فرهنگی، 1369 علمی و فرهنگی ، 1369، جلد اول، ص 201
4- یوسف العش، ص 164
5- همان کتاب، ص 127
6- همان کتاب، ص 137
7- شلبی، احمد تاریخ آموزش در اسلام. ترجمه محمد حسین ساکت. ج 2 تهران. دفتر نشر و فرهنگ اسلامی. 1370 ص 160
8- نخستین. مهدی. تاریخ سرچشمههای اسلامی آموزش و پرورش غرب ترجمه عبدالله ظهیری. مشهد. آستان قدس رضوی. 1367. ص 80
9- مقدسی. ابوعبدالله. احسن التقاسیم فیبر معرفهالاقاسیم. ترجمه علینقی منزوی، تهران. شرکت مولفان و مترجمان ایران. 1361. بخش 2، ص 668
10- ابن جوزی. المنتظم. تحقیق از محمدعبدالقادر عطا. بیروت. دارالکتب العلمیه، 1992، ج 16، ص 224
11- تاریخ سرچشمههای اسلامی آموزش و پرورش غرب، ص 91
12- ابن اثیر. الکامل فیبر التاریخ. تصحیح محمد یوسف الدقاق. بیروت. دارالکتب العلمیه 1987 . ج 9. ص 372
13- عقیقی بخشایشی. عبدالرحیم. کتاب و کتابخانه: زیر مبنای تمدن و علوم اسلامی. قم. دفتر نشر نوید اسلام. 1356 . ص 164
14- آزاد. اسدالله. آشنایی با کتاب و کتابخانه. مشهد. کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی. بیتا . ص 19
15- همان کتاب، ص 20
16- کتاب و کتابخانه : زیر مبنای تمدن و علوم اسلامی. ص 123
17- حاکمیو اسماعیل. « سهم ایرانیان در تاسیس کتابخانههای اسلامی تا قرن هشتم هجری» مجموعه مقالات ارائه شده در سمینار کتاب و کتابداری در 4-2 خرداد 1360. مشهد کتابخانه مرکزی دانشگاه فردوسی. 1360 . ص 65
18- کتاب و کتابخانه : زیمبنای تمدن و علوم اسلامی، ص 164
19- همان کتاب. ص 165
20- فرحزاد. محمد . «نگاهی به کتابخانههای ایران در دورهاسلامی». فروغ صبح دانایی، ش 6، 1373، ص 4
21- کتاب و کتابخانه : زیر مبنای تمدن و علوم اسلامی. ص 167
22- انصاری. نوشآفرین. وقفنامهها و تارخ کتابخانه و کتابداری. یادنامه ادیب نیشابوری، تهران. موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مکگیل ( دانشگاه تهران) 1365 ، ص 98
23- مکی سباعی. محمد. تاریخ کتابخانههای مساجد. ترجمه محمد عباسپور، محمد جواد مهدوی. مشهد. بنیاد پژوهشهای اسلامی . 1373. ص 177
24- المردی. جانسون. « کتابخانههای جهان اسلام » ترجمه علی شکویی نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانس دانشگاه تبریز، دوره 31 (بهار 1362) ص 87
25- تاریخ کتابخانههای مساجد. ص 179
26- دورانت. ویل. تاریخ تمدن عصر ایمان (کتاب دوم. تمدن اسلامی ) ترجمه ابولقاسم پاینده. تهران آموزش و انقلاب اسلامی، 1368 ، ص 314
27- تاریخ کتابخانههای مساجد، ص 181
A Look at Book and Library in Islamic Civilization and Its Position in Islamic Iran and the Reasons for Decline of Libaries in Islamic Word
Babak Oliadonichi
Rasoul Abbzsi
Abstract
Considering the importance of book and library in Islamic world, which is resulted from the teaching of this divine school, and presence of several sayings and anecdotes by the great prophet and Imams on knowledge oan research, the position of book and library in Islamic civilization becomes clear. There are two general and distinct periods in Islamic civilization: the age of growth and flowering of science and knowledge in this civilization, which caused the creation of very large and comprehensive libraries established with the help of scientists and researchers of that time.
And the other one, that is, the age of decline, when due to several reasons including internal and external factors, we witness the decline of science and knowledge together with fade of the role of libraries in the Islamic word.
Key words: Iran, History, Islamic Civilization, Book, Libraries
دکتر غلامحسین سعیدیان
مناصب و عملکرد امیر خان ترکمان در دوره صفویه و سرانجام کار او
چکیده
امیرخان ترکمان، نوادهی امیرخان موصلو، یکی از سرداران ترکمان بود که در دوره سلطنت شاه اسماعیل دوم منصب ریاست طایفه خود را کسب کرد. چون در قتل شاه اسماعیل دوم شرکت داشت به پاس این خدمت، شاه محمد خدابنده وی را به امیرالمرایی آذربایجان منصوب کرد و خواهر یا دختر فاطمه بیگم سلطان را هم به عقد ازدواج او در آورد.
امیرخان به منظور تثبیت موقعیت خود، با سران طوایف مختلف عقد مودت بست و چنین وانمود کرد که به منظور تقویت و پشتیبانی از دولت صفوی هم که شده، بایستی اتحاد و اتفاق بین سران طوایف برقرار باشد امیرخان در حوزه حکمرانی خود به مرور نفوذ زیادی پیدا کرد و در ابتدای امر به حمزه میرزای ولیعهد نزدیک شد به طوری که اعتماد و اطمینان وی را به خود جلب کرد این امر مایه تحریک و حسد و کینه سایر نزدیکان و ندیمان شاهزاده، خصوصاً سرداران استاجلو و شاملو گشت و در نهایت باعث عزل امیرخان از امیرالمرایی و زندانی شدنش در قلعه قهقهه گردید. عزل و حبس امیرخان به تحریک سرداران شاملو واستاجلو، آتش اختلاف طوایف بزرگ قزلباش را شعلهورتر کرد. آنان بیش از پیش به هم نزدیک شدند و جون خبر قتل امیرخان را در قهقهه شندیدند، آشکارا بر حمزه میرزا قیام کردند و با او از در جنگ برآوند. سرانجام این گونه تحریکات و دشمنیهای داخلی این بود که علاوه بر کشته شدن حمزه میرزا، نیروی مقاومت ایران را نیز در برابر سپاهان عثمانی در هم شکست و موجب از دست رفتن سراسر قفقاز و قسمت بزرگی از آذربایجان در زمان سلطنت شاه محمد خدابنده گردید.
کلید واژهها
امیر المرایی امیر خان، شاه محمد، میرزا، طایفه ترکمان، قلعه قهقهه.
Article topic: positions and performances of Amirikhan-e-Torkman in Safavid period and outcome of his work.
Abstract:
Amir Khan Torkaman_ Amir Khan Moslovs grandson_was one of the Torkman tribes master who attained the tribe governor (head) in the shah esmail. II. Due to his participation in shah esmail II murder; shah mohamad khoda bandeh appointed him as a Azarbaijan master and conclude a marriage him to his own daughter or sister _ fatemeh Beigam sultan.
In order to establish his position, Amir khan made contract with deffernt tribes heads and Feign that there must be union and support safavid governance. Amir khan penetrate gradually in his governship domain and at first he approached to successor Hamzeh mirza so that he trusted him that lead to stimulations jealousy and rancour of the trusted him that other relatives and slaves of prince, specialy estajlo and Shamlo commanders and finally led to deposal of Amir khan from master position and being jailed in Ghahghahed castle. Desposal and jailing of Amir khan that led to stimulation of Shamlo and Estjlo commanders increased the difference between big tribes of Ghezelbash. They approached to each other and when they heard Amikhan murder in Ghhghaheh, obviously vevalted against Hamzeh mirza and fought to them. The result of the internal stimulations and enmities wadthwt in addition of Hamzeh Mirza death (murder), resistant strength of Iran against Osmani armies also decreased and lead to destruction of whole ghafgaz and big portion of Azarbaijan in kingdom period of Shah Mohammad khodabandeh.
Keywords:
Amir khans master, Shah Mohamad, Hamzeh Mirza, Torkoman tribe, Ghahgaheh castle.
مقدمه
سلسله صفوی به کمک سران طوایف خصوصاً طوایف استاجلو، فشار، تکلو، ذوالقدر، روملو، شاملو، و قاجار ایجاد گردید. در بدو امر، بین شاه اسماعیل اول و سران طوایف، حالت مرید و مرادی حاکم بود به طوری که هیچ کس در مقابل شاه، قادر به اظهار وجود نبود. پس از فوت شاه اسماعیل در سال 930 ه. ق و آغاز سلطنت شاه طهماسب اول، آن هم در سن یازدهسالگی، سران قزلباش، کم کم فرصت اظهار وجود به دست آورده و در این راستا، در سبقت گرفتن از یکدیگر جهت تقرب به دستگاه سلطنت به منظور کسب قدرت و ثروت از هیچ گونه فریب و ریا و عهد شکنی و نزاع، دریغ نمیورزیدند. پس از مرگ شاه طهماسب اول در 17ربیع الاول 984 ه. ق و کشته شدن حیدر میرزای ولیعهد و به سلطنت رسیدن اسماعیل میرزا با عنوان شاه اسماعیل دوم، جنگ قدرت در میان سران طوایف بیش از پیش شدت گرفت و همین اختلافات باعث ضعف و ناتوانی حکومت مرکزی و حملات مکرر قوای عثمانی به مرزهای شمال غربی کشور گردید. در همین زمان امیرخان ترکمان به دستور شاه اسماعیل دوم، ریاست طوایف ترکمان را عهدهدار شد، چون در کشتن شاه اسماعیل دوم دستیار پریخان خانم بود. شاه محمد هم به پاداش این خدمت، وی را به امیر الامرایی آذربایجان منصوب کرد و به قولی، خواهر خود فاطمه بیگم سلطان، و به قولی دیگر، دختر خود به همین نام را به عقد ازدواج او درآورد. در این تحقیق ضمن معرفی امیرخان عملکرد او نیز با دیگر اتفاقات و سرانجام و پیامدها مورد بررسی قرار میگیرد.
آذربایجان بزرگ و امیرخان ترکمان
از تاریخ و محل تولد و دوران کودکی و نوجوانی امیرخان اطلاع دقیقی در دست نیست و همین قدر معلوم است که وی در زمان سلطنت شاه اسماعیل دوم (1)، رئیس طایفه ترکمان (2) و نواده امیرخان موصلولله (3) شاه طهماسب اول (4) بوده است. وی در کشتن شاه اسماعیل دوم دستیار پنجره پریخان خانم (5) بوده و شاه محمد (6) هم به پاداش این خدمت وی را به امیرالامرایی آذربایجان منصوب کرد و خوهد خانم خود فاطمه بیگم سلطان را به عقد ازدواج او درآورد. (7)
امیرخان به منظور تثبیت موقعیت خود با پیره محمدخان ریش سفید طایفه استاجلو(8) عقد پدر و فرزند بست و این امر در مجلسی صورت گرفت که همه امیران بزرگ قزلباش در آن مجلس حضور داشتند و هر دوی آنها در حضور حاضرین سوگند یاد کردند که اختلافات و دشمنیهای دیرین را کنار بگذارند به کلی گذشته را فراموش کنند و به منظور تقویت و پشتیبانی دولت صفوی هم که شده، با یکدگیر متحد باشند. بدین وسیله بود که با با فراهم کردن زمینه اتفاق واتحاد، هر چند موقتی، بین سران قزلاش، او یکی از کارگردانان اصلی دورهای از سلطنت شاه محمد خدابنده گردید. (9)
توضیح این که در نخستین سالهای پادشاهی شاه محمد، گروهی از کردان مطیع ایران که میان ولایت وان و آذربایجان به سر میبردند، چون از ضعف و اختلال دولت صفوی .و نفاق سران قزلباش آگاهی یافتند، به سبب اشتراک مذهب با مردم عثمانی، به آن دولت توجه کردند، خسرو پاشا حاکم وان هم به دستور باب عالی، ایشان را به غارت کردن نواحی غربی آذربایجان برانگیخت و سپس خود نیز با کردان یاغی در تجاوز به خاک ایران، تشریک مساعی نمود. در این زمان بود که امیرخان ترکمان از جانب شاه محمد خدابنده، به امیرالامرایی آذربایجان منصوب گشت ولی هنوز به محل مامویت خود از پایتخت (10) حرکت نکرده بود، به همین جهت مهاجمان کرد ایرانی و ترک عثمانی، شبیخون زنان را نواحی سلماس، ارومیه و خوی تاختند و آن حدود را به باد غارت دادند و جمعی از مردم بیگناه را کشتند و یا به اسیری گرفتند. در همان حال بود که امیرخان ترکمان از پایتخت به آذربایجان عزیمت کرد ولی دامنه تجاوز به حدی بود که او نتوانست سریعاً کاری از پیش ببرد. (11) در همان زمان، سلطان مراد خان امپراتور عثمانی(12) چون اوضاع ایران را برای کشور گشایی و جبران شکستهای پیشین در بالکان مساعد دید، و بر خلاف عهدنامه صلح فیبر ما بین(13) یکی از فرماندهان نامی خود را به نام مصطفی باشا، معروف به لله پاشا، وزیر ثانی را به فرماندهی یا به اصطلاح آن زمان، به سر عسکری سپاه عظیمی روانه ایران ساخت. مصطفی پاشا در روز 26 ماه صفر سال 986 ه. ق از اسکو تاری به عزم تسخیر ایران حرکت کرد و از طریق ارز روم، سپاه مزبور، به ولایت قارص رفت و به تعمیر قلعه آنجا مشغول شد. در صورتی که یکی از شرایط صلح شاه طهماسب اول با سلطان سلیمان قانونی (14) این بود که ولایت و قلعه قارص همچنان ویران بماند و طرفین به آباد کردن آنجا که در حقیقت منطقه بیطرفی میان چغور سعد و ارمنستان، از متصرفات ایران و ولایت ارزروم، از متصرفات عثمانی بود، توجه نکنند. (15)
مصطفی پاشا، از تعمیر قلعه قارص، از آنجا وارد خاک قفقاز شد و جون این خبر به قزوین به پایتخت ایران رسید، از جانب شاه محمد پادشاه وقت به امیرخان ترکمان بیگلر بیگی چغور سعد، دستور داده شده که به اتفاق یکدیگر از پیشرفت قوای ترکگ در خاک ایران جلوگیری کنند، سواران امام قلی خان و محمدخان به محض دریافت دستور شاه، برای رفع دشمن به یکدیگر پیوستند، ولی امیرخان ترکمان بیگلر بیگی آذربایجان، به علت خصومتی به که میان طوایف ترکمان طوایف استاجلو بود، با وجود انعقاد عقد پدر و فرزند با پیره محمد خان ریش سفید طایفه استاجلو، بدون در نظر گرفتن این پیمان، به ایشان کمکی نکرد و سپاه آن دو، اگر چه رشادتهای زیادی در مقابل دشمن از خود نشان دادند، اما به علت نفاق بین سرداران قزلباش، از سپاه دشمن شکست خوردند و بسیاری از سرداران سپاه و سربازان ایران کشته شدند و مصطفی پاشا دو کله منار از سرگشتگان ایرانی بر پا کرد. (17)
مصطفی پاشا بعد از ارتکاب این جنایت هولناک که نامش را پیروزی گذاشت، به طرف گرجستان لشکر کشید و قلعه تفلیس را با شهر گوری، پایتخت آن روز سلاطین گرجستان به آسانی تصرف کرد. جون این خبرها به قزوین رسید، خیرالنسا بیگم به مهد علیا(18)، همسر شاه محمد خدابنده که به خاطر ضعف شوهرش، زمام امور ایران را در دست داشت، فرمان جمعآوری سپاه را داد و با پسر ارشد خود حمزه میرزای ولیعهد و جمعی از بزرگان دولتت قرلباش، به عزم جلوگیری از پیشروی دشمن، راه آذربایجان پیش گرفت و از آن طریق وارد قفقاز شده و در قراباغ توقف نمود. در همان اوان به فرمان سلطان عثمانی، دستهای از سپاهیان تاتار نیز از طرف محمد گرای خان به کمک قوای عثمانی به شروان تاخته و گروهی از سرداران و سپاهیان قزلباش را کشته بودند، میرزا سلمان وزیر (19) با چند تن از سران سپاه ایران به اتفاق سربازان تحت امر خویش مامور شدند که به شروان بتازند و سپاه تاتار و ترک را از آن ناحیه بیرون کنند. پس از عزیمت آنان به طرف محل مامویت، در جنگی که میان قوای قزلباش و تاتار در نزدیکی قلعه شماخی در گرفت، شکست در سپاه دشمن افتاد وسرانجام با کمک عادل گرای خان، برادر امیر تاتار، ولایت شروان دوباره به تصرف ایران درآمد. (20)
مهد علیا اصرار داشت که میرزا سلمان وزیر و دیگر سرداران، به منظور تعقیب قوای عثمانی، به قلعه دربند بتازند و با گرفتن آن قلعه، دست ترکان را یکباره و برای همیشه از ولایت شروان کوتاه کنند، ولی میرزا سلمان وزیر و همراهمانش بر خلاف فرمان مهد علیا، با عادل گرای خان و غنایمی که به دست آمده بود به قراباغ بازگشتند. این امر مایه رنجش ملکه از سرداران قرلباش و میرزا سلمان وزیر گردید به طوری که ایشان را مورد سرزنش و عتاب قرار داد. در این گیرو دار چون سرداران با او بیادبانه سخن گفتند، به عنوان اعتراض در شدت سرمای زمستان، از قراباغ به قزوین پایتخت کشور بازگشت. (21)
اما چندی نگذشت که سرداران قزلباش، چون از قدرتنمایی و استبداد رابی مهد علیا راضی بودند و نیز حکامی که با ماموران خویش به فرمان مهد علیا از مناصب و مقامات خود معزول گشته و به پایتخت آمده بودند، برای برانداختن او فرصتی میجستند، از طرفی ضعف نفس و درویش مسلکی و ناتوانی شاه محمد خدابنده و روش تسلیم و احترام و اطاعتی که نسبت به زن خود پیش گرفته بود نیز بیشتر بر استبداد و خودرأیی ملکه و ناخرسندی و چیرگی سرادارن قزلباش میافزود. عاقبت ظهر روز یکشنبه اول جمادیالثانی سال 987 ه. ق عدهای از امرای قزلباش به بهانه اینکه عادلگرای خان تاتار معشوق ملکه میباشد، بیادبانه به حرمسرای شاهی داخل شدند و مهد علیا را که به آغوش شاه پناه برده بود، به قهر از آغوش او به در آوردند و پیش رویش خفه کردند، پس از آن مادر پیر ملکه را هم هیچ گونه تقصیری نداشت، با جمعی از بستگان وی و چند تن از اعیان مازندران کشتند و اموال همگی را به یغما بردند. (22) به دنبال این فجایع، در پایتخت اوباش شهر بهکشتن مازندرانیها و عارتخانههای ایشان پرداختند. (23) این مردم کشی تا پایان آن روز ادامه داشت. در همین حال، عادلگرای خان تاتار هم با صد تن از ملازمان و امیرزادگان کشته شدند، حمزه میرزا پسر بزرگ و ولیعهد شاه هم از بیم جان خویش باچند تن از ملازمان خاص خود به پشت بام حرمخانه پناه برد و آنجا را سنگربندی کرده بودند. غروب آن روز آتش فتنه کمی فرونشست، شاه محمد امر به دفن کردن کشتگان داد و جسد ملکه را هم که به قولی برهنه در صحرا افکنده بودند، شبانه در جوار امامزاده حسین قزوین به خاک سپردند. (24)
پس از کشته شدن مهد علیا اختیار امور کشور به دست کشندگان و میرزا سلمان جابری وزیر افتاد. (25) سرداران مذکور با یکدیگر پیمان دوستی بستند و حکومت ولایات ایران را میان خود تقسیم کردند و شاه محمد که از پادشاهی جز نام چیزی نداشت نخست به صوا بدید ایشان برای برخی ار نواحی خراسان حکام تازهای معین کرد تا دست تسلط علی قلی خان شاملو لله عباسمیرزا را از آن نواحی کوتاه کنند. (26) سپس برای جلوگیری یاز پیشروی قوای عثمانی در خاک ایران و باز پس گرفتن ولایات از دست رفته، عازم آذربایجان شد و شهر تبریز را مرکز اردو و عملیات نظامی خویش ساخت. پس از ورود شاه محمد به تبریز چون خبر رسید که محمد گرایخان امیر تاتار، برای گرفتن انتقام خون برادر خود عادل گرایخان چند تن از دیگر برادران خویش را به جانب شروان فرستاده است، به همین سبب مقرر شد که میرزا سلمان وزیر با امیرخان ترکمان امیرالامرای آذربایجان به اتفاق جمعی یاز سرداران و سواران قزلباش برای جلوگیری از مهاجمان تاتار عازم شروان شوند ولی پیش از آنکه این سپاه به قراباغ رسد، امرای تاتار به شروان درآمدند و به سبب کثرت نیروی نظامی به آسانی بر حکمران ایرانی آنجا که اندک سپاهی در اختیار داشت، غالب شدند و سراسر شروان را غارت کردند و گروهی از زنان و کودکان را نیز به اسارت گرفتند. (27)
میرزا سلمان و امیرخان و دیگر همراهان چون به شروان رسیدند، به علت اختلافات گوناگون و نفاق و خصومت عمیقی که بین سرداران قزلباش وجود داشت، کاری از پیش نبردند و به تبریز باز گشتند. (28) چون قسمت مهمی از شروان به سبب تاخت و تاز امرای تاتار از تصرف حکام ایرانی بدر رفته بود، لذا اولیای دولت ایران به چاره جویی پرداختند. سرانام نتیجه این شد که چون ولایت شروان مسکن طوایف قاجار بود، به همین سبب، پیکر خان زیاد اغلی قاجار به حکومت آن خطه منصوب شد و وی پس از این انتصاب با تنی چند از امیران آن طایفه، که به نواحی مختلف آن سرزمین مامور شده بودند، به شروان رفتند. پیکر خان در شروان مستقر شد و هر یک از حکام نیز در محل خود استقرار یافتند. (29) در آغاز سال 989 ه. ق یک بار دیگر غازی گرایخان، برادر محمد گرایخان به دستیاری عثمان پاشا سردار ترک از راه دربند به شروان تاختند. در جنگی میان پیکر خان زیاد اغلی قاجار و مهاجمان تاتار در نزدیکی شهر شماخی درگرفت، غازی گرایخان اسیر سپاه ایران شد و سپاه تاتار نیز در هم شکسته شد. (30)
اندک زمانی پس از شکست امرای تاتار از سپاه ایران، پیکر خان حاکم شروان در گذشت و چون در همان سال شاه محمد و حمزه میرزای ولیعهد از آذربایجان به قروین مراجعت کردند. (31) عثمان پاشا سردار ترک موقع را غنیمت دانست و از دربند به قلعه شماخی تاخت و پس از تسخیر آن قلعه، دست حکام ایرانی را به کلی از ولایت شروان کوتاه ساخت. (32) شاه محمد و حمزه میرزا که در آن موقع جهت سرکوب علی قلی خان شاملو در خراسان بودند، پس از مصالحه با علی قلی خان، از خراسان به قزوین برگشتند و زمستان آخر سال 991 ه. ق و آغاز سال 992 ه.ق را در پایتخت به سر بردند. پس از آنکه سپاهیان عثمانی بعد از تسخیر شروان چغور سعد (ارمنستان) را نیز به فرماندهی فرهای پاشا، تسخیر نمودند، امیر خان ترکمان بیگلر بیگ آذربایجان، جهت چارهجویی وزیر خود را روانه قزوین کرد و از شاه محمد و حمزه میرزای ولیعهد استدعا نمود که برای دفع دشمن بار دیگر از اوضاع نابهسامان قفقاز، اردوی سلطنتی را مجدداً از قزوین به سوی آذربایجان گسیل داشتند، همین که اردوی شاه
دانلود مقاله کتاب و کتابخانه در تمدن اسلامی و جایگاه آن در ایران و دلایل افول این کتابخانه ها