ادوارد برنشتاین متفکر سوسیالدموکرات و از رهبران بزرگ سوسیال دموکراسی در آلمان: «سوسیالیسم چیزی نیست جز اِعمال اصل دموکراسی در اقتصاد».
سوسیالیسم
(سوسیالیسم اندیشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که هدف آن لغو مالکیت خصوصی ابزارهای تولید و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید است) ویکی پدیا
(سو سیالیسم یا جامعهباوری این اصطلاح که از واژهی «سوسیال»، به معنای اجتماعی، در زبان فرانسه، گرفته شده است،((درصفحه ی 189 کتاب در امدی بر ایدئولوژی های سیاسی چنین گفته شده که واژه ی سو سیالیست بر گرفته از واژه ی لاتینی سوسیر sociare به معنای ترکیب یا سهیم کردن است))
معناهای بسیاری دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – بطور کلی، و ادارهی آنها به سود همگان است.» اما چنین تعریفی اختلاف نظرها و روشهای سوسیالیستها و مدعیان بیشمار هواداری از سوسیالیسم را در باره مفاهیم این تعریف، روشن نمیکند. بهرحال، یک تعریف بیچون و چرا از سوسیالیسم ممکن نیست، زیرا مفهووم «مالکیت و نظارت عمومی» بسیار کشدار است و بر سر آن همراییِ نهایی وجود ندارد)نگاه نو
(نخستین کاربرد شناخته شده ان در 1827 در بریتانیا و در شمارهای از نشریه ی کو اپرا مگزین بود.) در امدی بر ایدئولوژی های سیاسی ص189
سابقه ی این مسلک سیاسی به پیش از زمان افلاطون می رسد که سوسیالیسم را (( اتوپییک)) یا ((یوتوپیا )) می خواندند . زیرا افلاطون و هم عصرانش گفته بودند:(( ثروت متعلق به عموم مردم است و باید به مصرف عموم برسد. چون تمرکز ثروت راه تفرقه مردم را هموار می سازد.))) مبانی اندیشه های سیاسی ص 164
(اگرچه سوسیالیست ها مدعی یک میراث فکری شده اند که قدمت ان به جمهوریت افلاطون یا مدینه فاضله تامس هابز بر می گردداما خاستگاه ان در قرن 19 قرار دارد.) در امدی بر ایدئولوژی های سیاسی ص190
(وسوسیالیسم جدید، در واقع، فراوردهی مستقیمِ انقلاب صنعتی برای اکثریت جامعه است) نگاه نو
(پیدایش سوسیالیسم واکنشی بود به شرایط اقتصادی و اجتماعی در اروپا در اثر رشد کاپیتالیسم صنعتی . زایش عقاید سوسیالیستی پیوند تنگاتنگی با ایجاد یک طبقه ی جدید اما در حال رشد از کارگران صنعتی داشت که از فقر و تحقیری که غالبا یکی از ویژگی های اوایل عصر صنعتی شدن بود رنج می بردند.) در امدی بر ایدئولوژی های سیاسی ص190
(نخستین سوسیالیستها کسانی بودند که به یک سیستم «اجتماعی» اعتقاد داشتند و آنچه همگی یکزبان با آن مخالف بودند نظام فردی اقتصاد موجود بود. این سوسیالیسها در زمینهی پدید آوردن آرمانشهرها (یوتوپیاها) تجربههایی نیز کردند. سوسیالیسم از آغاز پیدایش خود بر مدعاهای فرد در مقام عضو جامعه (نه در برابرجامعه) تکیه کرده است و این اندیشهی اصلی صورتها و عنوانهای بسیار گرفته است که از مهمترین آنها آناراشیسم، سندیکالیسم، سوسیالیسم مسیحی، سوسیالیسم دموکرات و بولشویسم است. هریک از این مکتبها اصولی خاص خود را دارند، اما هدف همهی آنها پدید آوردن اقتصادی است که در آن جامعه، مسئولیت شیوهی بهرهبرداری از ابزارهای تولید را داشته باشد.
اما در روشهای رسیدن به این هدف میان مکتبهای مختلف وابسته به این عنوان کلی اختلاف نظر زیاد وجود دارد.
پیدایش مارکسیسم در نمیهی قرن نوزدهم نقطه تحول بسیار بزرگی در اندیشهی سوسیالیستی است، زیرا از آن پس تا این زمان کمابیش همه جنبشهای سوسیالیست به نحوی و به درجهای زیر نفوذ و تاثیر آن بودهاند.) دانشنامه سیاسی داریوش آشوری
باور های سوسیالیسم
(سوسیالیست ها باور دارند که رابطه طبیعی میان انان به صورت همیازی است نه رقابت.
از نظر ان ها رقابت باعث می شود افراد به جان هم بیفتند. هر یک رز انان را ترغیب به انکار یا نادیده گرفتن طبیعت اجتماعی شان می کند.
نتیجتا رقابت باعث می شود که صفات فردی کمتر رشد کرده و بر عکس موجب تقویت خود پسندی و پرخاشگری در انان می شود. اما هم یاری دارای یک بار اخلاقی و اقتصادی است.
سوسیالیست ها باور دارند که افراد بشر قادرند علاوه بر انگیزه های مادی در اثر انگیزه های اخلاقی نیز به انگیزش در ایند. انگبزه ی اخلاقی برای داشتن پشتکار همانا ارزوی سهیم شدن در نفع عمومی است.
تعهد به مسائات یکی از ویژگی ها ی بارز ایدئولوژی سوسیالیسم هاست.مساوات همان ارزش سیایس است که که سوسیالیسم ها را از رقبایش به ویژه محافظه کاران و لیبرالیسم ها جدا می کند.
محافظه کاران معتقدند که جامعه دارای سلسله مراتب طبیعی است و لذا اندیشه ی مساوات اجتماعی را کاملا واهی می دانند.
لیبرال ها نیز در برابر مساوات متعهدند، ولی به این دلیل که تمامی افراد از ارزش اخلاقی مساوی بر خوردار بوده و لذا حق بهره مندی از حقوق مساوی و عزت را دارند. اما افراد از نظر استعداد ها و قابلیت های مادر زادی متفاوتند و از این رو حق دارند که بر مبنای انها پاداش داده شوند .ان کسانی که سخت کوشند و قابلیت هایی دارند در خور ان هستند که ثروت مند تر از کسانی باشند که فاقد این صفات هستند. به همین جهت لیبرال ها طرف دار تساوی فرصت برای افرادند. اما دلیلی نمی بینند که این تساو فرصت باید یا طبیعتا منجر به مساوات اجتماعی و اقتصادی شود.
بر عکس سوسیالیست ها بسیار اکراه دارند که نابرابری های افراد به لحاظ ثروت را بر حسب تفاوت های ذاتی افراد از حیث قابلیت ها تعیین نمایند.
سوسیالیست ها باور دارند که درست همان طور که کاپیتالیسم رواج رقابت و رفتار خود پسندانه افراد شده است نا برابری بشری نیز به مقدار زیادی نشانگر ساختار نابرابر جامعه است .
سوسیالیست ها باور دارند که مهم ترین شکل های عدم مساوات بشری ثمره رفتار نا برابر توسط جامعه است.
نتیجتا سوسیالیست ها فقط به این که فرصت مساوی برای رشد مهارت یا استعداد ها در اختیار افراد گذارده شود بسنده نکرده و بلکه خواستار مساوات اجتماعی در قالب این تضمین اساسی هستند که تمامی افراد نه فقط افراد ممتاز بتوانند بیشترین قابلیت های خود را به ظهور برسانند.
از نگاه سوسیالیست ها باید بین نیاز های یک فرد و خواست ها سلیقه های او تفاوت گذارد. یک نیاز ضرورتی است که احتیاج به براورده شدن دارد. ، فقط یک هوی و هوس زود گذر نیست. به همین دلیل سوسیالیست ها معتقدند که نیاز ها جنبه ی ضروری داشته و بر اوردن ان ها شالوده ی هستی کامل انسان را تشکیل می دهد در حالی که خواست ها یک موضوع قضاوت شخصی هستند و در اثر عوامل اجتماعی و فرهنگی شکل می گیرند. نیاز ها جنبه ی واقعی و جهان شمول دارند.و متعلق به تمامی مردم است.
لذا جاذبه ی یک نظریه اجتماعی مبتنی بر تامین نیازها ؛ در این است که به اساسی ترین احتیاجات بشر می پردازد.
دیدگاه یک سوسیالیست در باره ی ازادی ،مشخصا مثبت است زیرا ازادی را به معنای را به معنای رضایت خاطر یا ابراز وجود تعبیر مکند. از نگاه سوسیالیست ها ازادی نه تنها به معنای براوردن نیاز های اساسی فیزیولوژیکی مانند خوراک و سرپناه و... است،بلکه یک رشته نیاز مهم تر مانند نیاز به هم دلی و محبت و رضایت خاطر را که زاییده کار خلاق است شامل می شود. چون چنین نیازهایی در سراسر جهان یکسان است.از این رو منابع مادی باید اشکارا به ترزی توضیع شود که دست کم نیاز های اساسی هر یک از افراد بشر را بر اورده سازد.
بنابر این از دیدگاه یک سوسیالیست اشتیاق برای مساوات طلبی در واقع وسیله ایست برای گسترش ازادی.
با این که سوسیالیت ها در باره ی مزیت مساوات اجتماعی و اقتصادی هم رای می باشند اما در خصوص میزان این مساوات اختلاف نظر دارند.
مارکسیست ها معتقدند که نا برابری ناشی از وجود مالکیت خصوصی است ،و منجر به توزیع نا برابر قدرت اقتصادی میان بورژوازی((واژه ی مارکسیستی که دلالت دارد بر طبقه ی حاکم در یک جامعه یعنی مالکان ثروت مولد. در امدی بر ایدئولوژی های سیاسی ص
558)) دارای مالکیت و پرولتالیای((واژه ی مارکسیستی که دلالت دارد بر طبقه ای که فقط از طریق نیروی کارش امرار معاش می کند. . در امدی بر ایدئولوژی های سیاسی ص559))فاقد مالکیت می شود. از نظر مارکس برابری فقط از راه الغای کامل مالکیت خصوصی و دست یابی به یک جامعه ی بدون طبقات همکان پذیر است.
برابری اجتماعی فقط زمانی بر قرار می شود که ثروت مولد ((در عرف مارکسیسم به معنای سرمایه است)) متعلق به تمامی مردم باشد.
ولی تلاش سوسیال دموکرات ها بیشتر در این راستاست که کاپیتالیسم را مهار کنند. انان باور دارندکه نا برابری نه تنها نشان دهنده ی مالکیت ثروت است بلکه نشان دهنده ی این حقیقت نیز می باشد که ثروت با توجه به شرایط دست مزد ها و حقوق ها به طرزی نابرابر تقسیم شده است. لذا نیازی نیست که دارایی شخصی را لغو کرد بلکه این ثروت باید صرفا به گونه ای مساوی تر در درون جامعه سر شکن شودک. از این رو سوسیال دموکرات ها طرف دار مساوات بیشتر به لحاظ توضیع ثروت اند. نه برابری مطلق .به عقیده ی انان می توان مساوات را از راه انتقال مجدد ثروت از ثروت مندان به فقیران اجاد کرد،مثلا از راه توسعه دولت رفاه عمومی یا عرضه کردن یک نظام مترقی مالیات بندی.) در امدی بر ایدئولوژی های سیاسی ص 201-199و203
نا کامی های سوسیالیسم و درسهایی از ان
.( تاریخ حیات چپ فرقه گرا همانگونه که نمایندگان خود این نوع «چپ» شب و روز فریاد می کنند، تاریخ تلاش برای نفوذ در جنبش کارگری است. این عین واقعیتی است که همه جا بر زبان می رانند. بخش دروغ حرف آنها این است که می گویند قصدشان آن است که با نفوذ خود، جنبش کارگری را به سوسیالیسم راه برند!!! آنها می خواهند جنبش کارگری را به تسمه نقاله قدرت خویش مبدل سازند. می خواهند با نیروی کارگران شکلی از دولت بورژوازی را جایگزین شکل دیگر سازند. آنها با سازمانیابی ضد کار مزدی توده های کارگر از بیخ و بن سر ستیز دارند. درست به همین دلیل در نهاد هستی سیاسی خویش همجوش و همگرا و همپیوند سندیکالیسم هستند.)simaiesicialisna.com
(در اواخر قرن بیستم سوسیالیسم چندین مورد از شور بختی را تحمل کرد که برخی از ان ها به اعلام مرگ سوسیالیسم انجامید .بد ترین این شور بختی ها بی شک سقوط کمونیسم در انقلاب های 1991-1989اروپای شرقی بود .) در امدی بر ایدئولوژی های سیاسی ص 192
(مرحوم خلیل ملکی تبریزی می نویسد))به خصوص از زمانی که گی موله رهبر حزب سوسیالیست فرانسه دز راس حکومت قرار گرفت شکافی در حزب به وجود امد. فاجعه الجزایر و حمله به کانال سوئز از طرف اینگلیس و فرانسه و اسرائیل حزب سوسیالیسم فرانسه را بیشتر از احزاب دیگر اروپای غربی دچار تشتت ساخت و پس از انشعابی که صورت گرفت کوششی برای جامعیتبخشیدن به تمام عناصر سوسیالیسم به عمل امد...و عدهای از جناح چپ حزب رادیکال به رهبری مندس فرانس به انشعابیون پیوستند.) مبانی اندیشه های سیاسی ص180
(سوسیالیست های قرن بیست و یکم می توانند از دستاوردها و ناکامی های سوسیالیسم قرن بیستم چیزهای زیادی بیاموزند؛اول اینکه خط مشی های دولت باید در راستای بهبود شرایط کاری و استانداردهای زندگی مردم جهت دهی شوند. این امر به معنای سرمایه گذاری کلان در اموری همانند مسکن مناسب، وسایل زندگی، حمل ونقل عمومی، نگرانی های زیست محیطی و تقویت زیرساخت هاست. همبستگی و ماموریت های خارجی نباید به سرمایه گذاری های وسیع و طولانی مدت در راستای توسعه و تعمیق پیشرفت های مادی طبقات داخلی نظام های سوسیالیست ترجیح داده شوند. هرگونه همبستگی از داخل کشور شروع می شود.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 22 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلودمقاله سوسیالیسم