فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود پاورپوینت امام حسن (ع) - 71 اسلاید

اختصاصی از فی فوو دانلود پاورپوینت امام حسن (ع) - 71 اسلاید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت امام حسن (ع) - 71 اسلاید


دانلود پاورپوینت امام حسن (ع) - 71 اسلاید

 

 

 

 

پیشنهاد صلح: از طرف معاویه

هدف از انعقاد صلح: شکست روحی ومعنوی در موالیان اهل بیت ـ ایجاد جنگ روانی

علل پذیرش صلح از سوی امام:   1- علت اصلی حفظ و پاسداری

تشیع، شیعیان و موالیان اهل بیت بود    2- ضعف و سستی مردم کوفه و

 تأثیرپذیری آنها در برابر جنگهای روانی معاویه و حکام شام    3- احساس

 تنهایی امام و کوتاهی یاران امام

در نتـیـجه امام ناچار شدند دورانـدیـشی ویژه ای به کار برند که بعـدها

 امامان معصـوم تاکتیک و ابتکارشان را تأیید کردند. 

برای دانلود کل پاپورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت امام حسن (ع) - 71 اسلاید

دانلود مقاله زندگی امام جعفر صادق (ع)

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله زندگی امام جعفر صادق (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

خصوصیات فردی

 

تولد، کنیه ، القاب

 

ششمین پیشوای مسلمین درسپیده دم روز جمعه ، هفدهم ربیالاول،سال83 قمری درمدینه چشم به جهان گشود.نام مبارکش جعفر، کنیه اش ابوعبدالله والقابش هجری صابر ، فاضل ، طاهر ، قاهر ، باقی ، کامل ،
منجی ، فاطر ، صادق است .
ملقب شدن امام به هریک ازلقبهای یادشده بیانگرتجلی ظهوربیشترآن صفت در وجود مبارک ایشان است وگرنه امام صادق ودیگرامامان معصوم مظهرهمه ی ارزش ها وملقب به صفات نیک هستند.

 

پدر، مادر، فرزندان

 

پدربزرگوارپیشوای ششم،امام باقر(ع) ومادرارجمندش«ام فروه» دخترقاسم بن محمد بن ابی بکراست.پدرام فروه ازچهره های برجسته ومحدثان زنده ی احادیث اهل بیت و درزمان خودجزء فقیهان هفتگانه ی مدینه بشمارمی رفت. وموردوثوق واعتماد امام سجاد (ع) بود.مادرش «اسماء» دخترعبدالرحمن بن ابوبکراست.
تعداد فرزندان امام درمنابع تاریخی مختلف نوشته شده است.بعضی هفت نفرذکر کرده اند:شش پسرویک دختر؛موسی ( پیشوای هفتم ) ،اسماعیل ،محمد،علی،عبدالله و ام فروه. ولی مشهورده نفرذکرکرده اندویک پسربه نام عباس ودودختربه نام های اسماء وفاطمه برآن افزودند.اسماعیل،عبدالله وام فروه،مادرشان فاطمه،دخترحسین بن علی بن حسین ،وبنا به گفته ی حافظ عبدالعزیز،فاطمه دخترحسین اثرم،فرزندامام حسن مجتبی است ومادرموسی،محمد،اسحاق وفاطمه ی کبری،ام ولدی به نام «حمیده ی

 


بربریه»وعباس,علی وفاطمه ی صغری ازمادران دیگری هستند.(1)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


(1) از کتاب زندگانی امام صادق (ع) ، نوشته ی آقای علی رفیعی .صفحه ی :15- 16 – 17 .

 

فضائل و مکارم اخلاقی

 

 

 

امامان علیهم السّلام , بندگان برگزیده ی خداوند هستند و اراده بر عصمت و طهارت آنان از هر گونه کژی و پلیدی تعلق گرفته است ؛ از این رو , وجود مبارکشان مظهر تمامی ارزشها و کمالات نفسانی و فضائل اخلاقی است.

 

الف) اخلاق فردی

 

1-عبادت و بندگی خدا
شناخت عمیق امام صادق (ع) از مقام ربوبی حق تعالی , او را در میدان عمل به عبادتی گسترده و خالصانه وا می داشت ؛ چرا که خداوند می فرماید:
«انَّما یَخشَی اللهَ مِن عَبادِهِ العُلَماءُ »
از میان بندگان خدا , تنها دانشمندان از خدا می ترسند.
آن حضرت , مصداق کامل این آیه شریفه در عصر خود , و چهره ی بی نظیر عارفان مقام ربوبی و عابدان ساحت مقدسش بود.اعتراف دانشمندان و شخصیتهای معاصر امام (ع) درباره ی مقام عبادت و بندگی آن حضرت و مشاهدات آنان در این زمینه - با آنکه به یقین می توان گفت هیچکدام از آنان به مقام عبودیت آن گرامی پی نبردند- ما را تا حدی به شناخت این ویژگی امام (ع) رهنمون می سازد.

 

2- زهد و بی علاقگی نسبت به دنیا
آن آگاهی و شناختی که امام صادق (ع) را به عبادت الهی و ایجاد انس و ارتباط تنگا تنگ با معبود و لقای او وامی داشت , او را نسبت به جلوه ها و مظاهر فریبنده ی دنیا و مناصب آن نیز بی علاقه و بی رغبت می کرد.از آنجا که امامان ,از جمله امام صادق (ع) بالاترین و عمیقترین شناخت را از ماهیت دنیا و آخرت و نعمت ها و لذت های مادی و معنوی دنیوی و اخروی دارند , بالاترین مرتبه ی زهد را نیز دارا می باشند ؛ از این رو , تنها در حدّ ضرورت و کمک گرفتن از آن برای دستیابی به مقام قرب و رضوان الهی از دنیا بهره می جستند.

 

3- رضا و تسلیم در برابر حق
تسلیم در برابر حق تعالی , نشانه ی کمال عبودیت است. از این رو از امام صادق (ع) چنین نقل شده است :
« رَاسُ طاعَهِ اللهِ الصّبرُ و الرِّضا عَنِ اللهِ فیما اَحَبَّ العبدُ , اَو کَرِهَ. »
بالاترین درجه ی طاعت و بندگی خدا , پایداری و خشنودی از خداست , در آنچه که مورد تمایل و علاقه ی بنده است , یا آنچه که مورد کراهت و ناخشنودی اوست.
انسان وقتی به قضای الهی راضی و در برابر مشیّت و فرمان او تسلیم باشد , تهیدستی و بی نیازی , خوشی و گرفتاری , زندگی و مرگ , عزّت و ذلّت , سلامتی و بیماری و ... همه را از خدا می داند و هیچ گاه لب به اعتراض و شکوه نمی گشاید.

 

ب) اخلاق اجتماعی

 

1- جود و بخشش
بخششهای امام صادق (ع) به نیاز مندان را به دو بخش می توان تقسیم کرد:بخششهای آشکار و بخششهای پنهانی .امام (ع) در موضوع بخشش , همواره عالیترین مرحله ی آن – که بخشش تا حدّ بی نیازی طرف باشد – را برمی گزید.
بخش عمده ای ازبخشش های امام (ع) را بخشش های شبانه و پنهانی تشکیل می داد.«هشام بن سالم » می گوید :
روش امام صادق (ع) این بود که چون پاسی از شب می گذشت , مقداری پول بر می داشت و کیسه ای نان و گوشت بر دوش می گرفت و برای نیازمندان مدینه می برد و میان آنان تقسیم می کرد ؛ بدون آنکه او را بشناسند. چون امام (ع) در گذشت و این کمک ها قطع شد , مردم دانستند که آنکه به آنان کمک می کرد , امام صادق (ع) بود.

 

2- برد باری و گذشت
امام صادق (ع) میوه شجره طیبه ی رسالت و از سلاله ی پاک پیامبر «رحمه للعالمین » است. از این رو , همچون جدّ بزرگوارش , رسول خدا (ص) نسبت به امت بسیار مهربان و دلسوز بود و سعی می کرد در سختیها و تنگدستیها در کنار مردم و از نظر زندگی همسان با آنان باشد.(1)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(1) از کتاب زندگانی امام صادق (ع) ، نوشته ی آقای علی رفیعی . صفحه ی :-28 – 29-30-31-32-33-

 


امامت امام صادق

 

 

 


دوران سی ویک ساله ی زندگی امام صادق (ع)همراه جدوپدربزرگوارش،دوران آمادگی آن حضرت برای پذیرش رسالت سنگین امامت درشرایط سخت برخوردعقاید واصطکاک افرادبود؛هم ازنظراندوختن تجربه های علمی وعملی دربرخوردباجریانت مختلف سیاسی،فکری وفرهنگی که دردوران امامت امام سجاد وامام باقربه شکل
های گوناگون نمود پیداکرده بود،وهم ازنظریافته های نفسانی وتهذیب نفس وکمالات معنوی. حضرت امام صادق(ع)پس ازرحلت پدربزرگوارش،امام باقر(ع)،درذیحجه سال 144هجری قمری درحالی که سی ویک سال واندی ازسنش می گذشت ،امامت منصب امامت شد.
آن حضرت درآن شرایط حساس،بارسنگین رسالت علوی ومسئولیت بازسازی ساختارفرهنگی نظام توحیدی رابردوش گرفت. اوضاع نابسامان اواخردوران حکومت امویان وشرایط ویژه ی فرهنگی دوران امامت امام صادق(ع)ونیززمینه های فراهم آمده توسط امام باقروامام سجاد موجب شد تا پیشوای ششم به یک برنامه ی اصلاحی بنیادین همت گمارد ومنشاءامید صادقی آن حضرت درآن شرایط حساس،بارسنگین رسالت علوی ومسئولیت بازسازی ساختارفرهنگی نظام توحیدی رابردوش گرفت.اوضاع نابسامان اواخردوران حکومت امویان وشرایط ویژه ی فرهنگی دوران امامت امام صادق(ع)ونیززمینه های فراهم آمده توسط امام باقروامام سجاد موجب شد تا پیشوای ششم به یک برنامه ی اصلاحی بنیادین همت گمارد ومنشاءامید صادقی باشد که شیعه سال ها انتظار آن رامی کشید. امام (ع) برای تحقق بخشیدن این رسالت مهم دواصل اساسی رامدنظرقرارداد:
نخست خود راازجریانات وکشمکش های سیاسی بین امویان وعباسیان کنارکشید،امام دراین کشمکش ها به گونه ای موضع گرفت که هیچ یک ازاطراف درگیری نتوانستند ازوجودامام به نفع خودسود ببرندویا آن گرامی رامتهم به مخالفت باخود نمایند. دوم ، کلیه ی فعالیت های معترضانه نسبت به دستگاه خلافت درپوشش«تقیه» انجام داد وآن رابه عنوان ابزاروتاکتیکی مؤثربرای اجرای سیاست های اصولی خود به کارگرفت وعمل در چاچوب آن رابه یاران خویش توصیه کرد.(1)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(1) از کتاب زندگانی امام صادق (ع) ، نوشته ی آقای علی رفیعی . صفحه ی :66-67-69-140.

 


شرایط سیاسی – اجتماعی دوران امامت

 

 

 

پیشوای ششم (ع) در حساس ترین شرایط سیاسی , اجتماعی و فرهنگی , کشتی امامت را با موفقیت فزون از حدّ انتظار به ساحل نجات رهنمون ساخت.برای نقش امام صادق (ع) در پاسداری و گسترش فرهنگ امامت , لزم است نسبت به اواع و شرایط سیاسی , اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه ی اسلامی در دوران امامت آن حضرت ناخت اجمالی پیدا کنیم.
جامعه ی اسلامی در دوران امامت امام صادق (ع) با فراز و نشیب ها و تحولات سیاسی – اجتماعی مهمی روبه رو بود.این دوره از تاریخ اسلام که در بر گیرنده ی بخش پایانی قرن نخست و اغاز قرن دوم هجری بشمار می رود ,از نظر مورخان , دوره ی بروز فتنه ها , آشوب ها و بی ثباتی سیاسی در جامعه ی اسلامی است.اداره ی سیاسی کشور اسلامی در نیمه ی دوم قرن نخست و اوایل قرن دوم هجری به دست غاصبانه و بی کفایت بنی امیه و خاندان نالایق مروان بود.موضعگیری صریح و آشکار زمامداران اموی و کار گزاران آنان در برابر اسلام ناب و جبهه ی امامت , جنایات هولناک و کم نظیر آنان در حق مصلحان , حق جویان و آزادیخواهان , بویژه خویشان و خاندان پیامبر (ص) , ایجاد جوّ وحشت و اختناق در سطح جامعه , وارد آمدن فشار اقتصادی توانفرسا بر توده های مردم , بی کفایتی , خودکامگی و قدرت طلبی زمامداران اموی و ...همه از عواملی بود که در دامن زدن به فتنه ها , شورش ها , قیام های آزادیخواهانه ی مردمی و بی ثباتی ها و تحولات پی درپی در درون دستگاه خلافت موثّر بود که در نهایت به سرنگونی و اضمحلال آن منتهی شد .
با در هم پیچیده شدن طومار حکومت امویان در بخش پایانی نیمه ی اول از قرن دوم که مقارن با هیجدهمین سال امامت امام صادق (ع) بود , عباسیان که در حقیقت روی دیگر سکّه امویان بودند , بر مسند خلافت تکیه زدند.آنان به لحاظ آنکه در اغاز راه بودند ,شرایط سیاسی ایجاب نمی کرد که حرف آخر را همان روزهای نخست مبارزه و هنگام بدست گرفتن قدرت بزنند ؛ لیکن پس از استوار ساختن پایه های حکومت غاصبانه ی خود , در قبال اسلام ناب , امامان شیعه , حق طلبان و مردم , همان سیاستی را در پیش گرفتند که بنی امیه داشتند و بلکه در بعضی جهات , بدتر و ستمگرانه تر از آنان ؛ چندانکه بعضی از افرادی که هر دو دوره را درک کرده بودند , آزرو می کردند:
«ای کاش , ستم مروانیان برای ما باز می گشت و ای کاش عدالت عباسیان در آتش می افتاد.»
جوّ ناامنی و اختناق ,برخورد با مخالفان حکومت با شدیدترین وجه , بروز و گسترش عصیان ها , مخالفتها و موضعگیری ها علیه دستگاه خلافت , در هر دو دولت امویان و عباسیان , به چشم می خورد.
بعضی از شورشها و حرکت هایی که علیه حکمرانان اموی در این دوره از تاریخ اسلام روی داد عبارت است از : شورش حارث بن سریج , قیام مردم آفریقا , قیام زید بن علی و فرزندش یحیی , نهضت عبدالله معاویه و حرکت سازمان یافته عباسیان.
در حکومت عباسیان نیز , شورش ها و قیام های مردمی از علویان و غیر علویان ادامه داشت که از آن جمله می توان از شورش مردم جزیره , شورش مردم موصل , قیام محمد بن عبد الله بن حسن و برادرش ابراهیم نام برد.(1)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


(1) از کتاب زندگانی امام صادق (ع) ، نوشته ی آقای علی رفیعی . صفحه ی:71-72-73

 

زمامداران آن دوران

 



امام صادق(ع)دردوران امامت خود با پنج تن ازخلفای اموی به نام های هشام، ولید،یزید،ابراهیم ومروان حمارمعاصربود.خط مشی کلی خلفای یادشده درارتباط با مسائل سیاسی ودربرخوردباامامان،علویان ومردم،همان خط مشیی بودکه نیاکان آنان برای ایشان ترسیم کرده بودند.حفظ قدرت وحکومت ومبارزه باهرکس وهرجریانی که حکومت وسلطنت آنان را به خطراندازد،اساسی ترین هدف آنان بود.وتمام برخوردها و موضع گیری هایشان درهمین راستا صورت می گرفت.
هشام مردی سیاستمداروخشن بودوبا مخالفان حکومتش،بویژه شیعیان به
تندی و خشونت رفتار می کرد .کارگزاران او افرادی خونریز بودند و عرصه را بر مردم تنگ کرده بودند .
هشام بازیدبن علی برخوردی خصمانه داشت،قیام اوراسرکوب کردو اورا
به شهادت رسانید. ولید دومین خلیفه ی معاصرامام(ع)مردی غوطه وردرفساد وعیاشی ومیگساری بود. توهین او به قرآن کریم وپاره پاره کردن آن ونیزسوزاندن پیکرمطهرزید و به شهادت رساندن یحیی ، نشانه های بی دینی وضدیت اوبا خاندان پیامبراست. پس ازولید،یزید،ابراهیم ومروان حماربرتخت سلطنت نشستند.دوران حکومت آنان دوران بحران آشوب وهرج ومرج حکومت امویان بشمار می رفت.سرانجام با قتل مروان حماردرسال132،حکومت امویان سرنگون شد. نخستین خلیفه ی عباسی معاصر امام صادق(ع)ابوالعباس سفاح است که درسال 132هجری با وی بیعت شد. سفاح درآغازخلافتش با دومشکل اساسی روبرو بود:
نخست،وجود باقیمانده ی امویان که درنقاط مختلف پراکنده بودند ودوم،علویانی که به عنوان محوراساسی ومورداعتمادمبارزه علیه امویان مطرح ودرمیان توده های مردم از نفوذ ومحبوبیت ویژه ای برخوردا بودند. سفاح برای تثبیت پایه های لرزان حکومت خودو برداشتن این دو خطر اساسی از سرراه،دست به کارشد.فرماندهان وکارگزاران وی درشهرها مأموریت یافتند به جست وجوی خانه به خانه ی بنی امیه بپردازندوآنان را درهرکوی و برزخی که یافتند به فجیع ترین شکل به قتل برسانند.مورخان نوشته اند:سفاح هشتاد نفر ازامویان رابه بهانه ی مهمانی ودادن جایزه دعوت کرد،سپس فرمان قتل همه ی آنان راصادرکرد و آنان درزیرفرش ،آخرین نفس های خود را می کشیدند وفریاد می زدند.سفاح پس ازآن فرشی برروی اجساد نیمه جان آنان انداخت ومشغول خوردن غذا شد. سفاح باایجادوتشدیدجوناامنی برای امویان وکشتارگروه زیادی ازآنان وحتی نقش قبرمرده هاوسوزاندن پیکرهاشان،مانع نخست راتا حدزیادی ازسرراه حکومت خود برداشت وشهرهارا ازلوث وجودامویان پاک کرد. کشتارمردم توسط سفاح به بنی امیه محدودنمی شد.وی به حدی دراین سیاست افراط کرد که لقب «سفاح»(بسیارخونریز)رابه خودگرفت. منصوردومین وآخرین خلیفه ی عباسی معاصرامام صادق(ع)است که پس ازبرادر خود سفاح به خلافت رسیدو22سال حکومت کرد.وی درشرایطی به حکومت رسید که
ارکان حکومت عباسیان استوارنشده بود؛زیرامخالفان بویژه علویان ودررأس آنان امام صادق(ع)همچنان به عنوان یک کانون خطربرای وی مطرح بودند.منصوربرای برداشتن موانع وخطرات ازسرراه حکومت خودواستوارساختن پایه های آن ، ازسیاست زوروتزویراستفاده کرد.وی این دوابزارراچنان درهم آمیخت ودرخدمت اهداف خویش قرار داد که مورخان وجود اوراآمیزه ای ازخیروشردانسته اند؛درصورتی که عملکرد
وی نشان داد که سراسروجوداوشراست. وی آنجاکه لازم می نمود،چهره ی فرعون گونه ی خودراباپوشش نفاق وتزویرمی
پوشانیدوازخودچهره ای مقدس،دانش دوست،پرهیزگاروزاهد ارائه می کرد.داستانها و بعضی افسانه هایی که دراین ارتباط برای اونقل یاساخته شده درهمین راستاوبمنظور پوشش نهادن به جنایات وکشتارهای فراوانی است که وی دربرنامه ی کارخود داشت.(1)

 

 

 

 

 


از کتاب زندگانی امام صادق (ع) ، نوشته ی آقای علی رفیعی . صفحه ی :99-103-106.

 

 

 

معجزات امام صادق

 

1- زنده کردن چهار پرنده .
حضرت ابراهیم (ع) به خداوند گفت : پروردگارا به من نشان ده که چگونه مرده ها را زنده می کنی.
خداوند فرمود: چهار پرنده را بگیر و گوشت آنها را در هم آمیز.آنگاه هر بخشی را بر سر کوهی قرار ده سپس آن پرندگان را بخوان تا شتابان به سوی تو آیند.
یونس بن ظبیان گوید : همراه جماعتی نزد امام صادق (ع) بودم.از او درباره ی قول خداوند به ابراهیم سوال کردم که به او فرمود:«خذ اربعه من الطیرفصر هن » (چهار پرنده بگیر و گوشت آنها را در هم آمیز ).سوال این است که آیا این پرنده ها از یک نوع بودند یا انواع مختلفی را تشکیل می دادند ؟
امام (ع) فرمود : آیا می خواهید همانند زنده شدن آن چهار مرغ را به شما نشان دهم؟
گفتیم :آری.
و صدا زد : ای طاووس ! ای کلاغ ! ای باز ! ای کبوتر ! و همه ی آنها در نزد او حاضر شدند و آنگاه دستور داد , که همه ی آنان را سربریدند و بال های آنان را کندند و قطعه قطعه کردند و گوشت آنها را مخلوط کردند.سپس امام سر طاووس را گرفت و ما دیدیم که گوشت و استخوان و بال او از سایر پرندگان جدا گردید و به سر او ملحق گردید و طاووس در جلوی روی حضرت ایستاد. بعد از آن به کلاغ و باز و کبوتر ندا داد و آنها نیز نزد او ایستادند و به این صورت همه ی پرندگان نزد او زنده شدند.

 

2- مشاهده از راه دور.
ابو بصیر گوید : نزد امام صادق (ع) رفتم تا بعضی از حوائجم را برآورده سازم. امام (ع) فرمود.چرا تو را گرفته و غمگین می بینم ؟
عرض کردم : از خبر آمدن و با در عراق و یاد خانواده ام که در آنجا به سر می بردند غمگینم.
حضرت فرمود : چهره ات را برگردان ! چهره ام را برگرداندم . سپس فرمود : داخل منزل خود شو ! داخل شدم و دیدم همه ی خانواده ام از کوچک و بزرگ در منزلم سالم به سر می بردند و از منزل بیرون آمدم . آنگاه امام (ع) فرمود : چهره ات را برگردان ! برگرداندم و دیگر چیزی را مشاهده نکردم.
3- مشاهده ی یاران مهدی (ع).
ابوبصیر گوید : نزد امام صادق (ع) بودم و مردی از خراسان نیز وجود داشت و با زبانی صحبت می کرد که من نمی فهمیدم . سپس چیزی گفت که من فهمیدم و شنیدم که حضرت می فرماید : پای خود را بر روی زمین حرکت ده ناگهان خود را در سرزمینی دیدیم که اسب سوارانی در آن بودند که سرهای خود را بر کوهه ی زین اسب گذارده بودند. امام (ع) فرمود:اینها از اصحاب قائم (ع) هستند.
4- آگاهی از زبان حیوانات.
سالم گوید: ما در حیاط متزل امام صادق (ع) بودیم که گنجشکها فریاد می زدند. حضرت فرمود :می فهمید چه می گویند ؟
عرض کردیم : فدایت شویم ما از زبان آنها آگاهی نداریم که چه می گویند.
فرمود : می گویند , خداوندا ما مخلوقی از مخلوقات تو هستیم و نیاز مند رزق تومی باشیم . ما را غذا بده وسیراب کن .(1)

 

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  18  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله زندگی امام جعفر صادق (ع)

دانلودمقاله حضرت امیرالمومنین علی (ع)

اختصاصی از فی فوو دانلودمقاله حضرت امیرالمومنین علی (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام سی سال بعد از عام الفیل، روز جمعه سیرده رجب در خانة خدا متولد شد، و در سال چهلم از هجرت شب نوزدهم ماه رمضان المبارک، وقت طلوع فجر با شمشیر ابن ملجم مرادی ضربت خورد و شب بیست و یکم همان ماه به شهادت رسید.
بنابراین عمر با برکت حضرت شصت و سه سال بود. ده سال قبل از بعثت و بیست و سه سال در حضور رسول اکرم صلی الله علیه و آله، و سی سال بعد از رحلت حضرت اکرم زندگی کرد. زندگی علی زندگی پر برکتی بود برای اسلام بلکه برای بشریت. و اگر آن بزرگوار نبود تاریخ، تاریخ نبود گوشه‌های درخشندة ‌تاریخ، روزهای عمر امیرالمؤمنین علیه السلام است.
سخن گفتن دربارة‌ امیرالمؤمنین(ع) کار آسانی نیست و ما فقط به ذکر فرازهایی کوتاه از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام در این نوشته می پردازیم.
لقب:
امیرالمؤمنین، یعسوب الدّین، یعسوب المؤمنین، قائد الغرُّ المحجَّلین، امام المتّقین، سیّد الاوصیاء، اسدالله، مرتضى، حیدر، أَنزع، قَضْم، وصىّ، ولىّ و ... .
کنیه: ابوتراب، ابو الائمّه، ابوالحسن و ... .

 


پدر: عمران عبدمناف معروف به ابوطالب.

 

مادر: فاطمه بنت اسد، نوه هاشم، اولین زن هاشمیه‌اى که با مرد هاشمى، ابوطالب ازدواج کرد؛ و چون در پرورش حضرت رسول دخالت داشت، حضرت او را به عنوان مادر خطاب مى‌نمود.
علی کیست ؟
راستی جواب این سؤال چیست؟ اگر نگوییم ممکن نیست، کاری است دشوار. جاحظ که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید: »سخن گفتن دربارة علی ممکن نیست. اگر قرار است حق علی ادا شودـ گویند غلو است، و اگر حق او ادا نشود دربارة‌ علی ظلم است.«
خلیل نموی که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید: »چه گویم دربارة کسی که دوست و دشمن فضایل او را انکار نمودند. دوست به واسطة ‌ترس، و دشمن به واسطة‌ حسد. و مع الوصف عالم از فضایل او پر شد.« نظیر این گونه کلمات دربار‌ة ‌امیرالمؤمنین از غیر شیعه فراوان است و چه بهتر که دربارة‌ فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام از زبان قرآن سخن بگوییم.
ولو انّ ما فی الارض من شجرة اقلام البحر یمدّه من بعده سبعة‌ ابحر ما نفدت کلمات الله …
»اگر جداً درختهای روی زمین قلم گردد و آب دریاها مرکب گردد تا هفت مرتبه، برای نوشتن کلمات خدا، کلمات خداوند متعال را پایانی نیست،« معدن آن کلمات از نظر شیعه، امیرالمؤمنین علیه السلام است. در دعایی که از ناحیة‌ مقدسه به توسط محمد بن عثمان به ما رسیده است (در دستور است که باید در هر روز ماه رجب خوانده شود) می خوانیم: فجعلتهم معادن کلماتک یعنی : »آنانرا معادن کلمات خود قرار داده ای.« و چه خوش سروده است:
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که ترکنی سر انگشت و صفحه بشماری
و بهتر از این سروده، شعری است که دربارة‌ امیرالمؤمنین علیه السلام سروده شده است:
تویی آن نقطة بالای فاء فوق ایدیهم که در وقت تنزل تحت بسم الله را بایی
امیرالمؤمنین علیه السلام از نظر فضیلت نسبی، پدری چون حضرت ابی طالب علیه السلام دارد که باید گفت برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله بهترین یاور بوده و نظیر او برای نصرت اسلام کمتر دیده شده است.
مادر امیرالمؤنین(ع) فاطمة بنت اسد است که باید گفت برای رسول اکرم(ص) مادری به تمام معنی بود. فاطمه زنی است که در مسجد الحرام درد زاییدن را گرفت و چون به خانه خدا پناه برد، دیوار خانه شکافته شد و وارد خانة‌ خدا گشت. سه روز در خانة‌ خدا مهمان عالم ملکوت بود و روز چهارم به بچه ای چون بارة ماه از خانة‌ خدا بیرون آمد و می گفت: »ندا آمده است که اسم این بچه از اسم خداوند مشتق شده، نام او را علی بگذارید!« و این فضیلت برای احدی تا به حال پدید نیامده است.
و اما فضیلت امیرالمؤمنین از جهت حسب:
ایمان امیرالمؤمنین(ع)
ایمان امیرالمؤمنین و مقام شهودی او را نمی توان درک کرد. همین مقدار بس است که بگوییم عمر هنگام مرگ شش نفر را حاضر نمود و برای هر کدام عیبی یاد آور شد اما راجع به امیرالمؤمنین گفت: یا علی لووازن ایمانک ایمان اهل السّموات والارض لیزید ایمانک ایمانهم.
»ای علی، اگر ایمان همة خلایق را با ایمان تو مقایسه نماییم ایمان تو بر ایمان آنها برتری دارد.« و این جمله، جمله ای بود که مکرر از زبان رسول اکرم صلی الله علیه و آله شنیده می شد.
علم امیرالمؤمنین(ع)
پروردگار عالم در قرآن، علم امیرالمؤمنین را چنین توصیف می کند:ویقول الّذین کفروا لست مرسلا قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم ومن عنده الکتاب .
کفّار می گویند تو پیامبر نیستی. در جواب آنان بگو برای رسالتم شاهدی چون خداوند و کسی که علم همة‌ قرآن نزد او است کفایت می کند.
ما اگر این آیة‌ شریفه را با آیة‌ 40 از سورة نمل مقایسه کنیم علم امیرالمؤمنین (ع) واضحتر می شود.
قال الّذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک…...
»آنکه مقدار بسیار کم از علم قرآن نزدش بود گفت می آورم آن را ـ تخت بلقیس‌ـ به یک چشم به هم زدن.«
امام صادق علیه السلام می فرماید علم او در مقابل علم ما قطره ای بود از دریا.
امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه میزان دانش خویش را بازگو می کند.
سلونی قبل ان تفقدونی والله لوشئت لا خبر کل رجل بمخرجه ومولجه و جمیع شانه لفعلت.
از من بپرسید هرچه می خواهید قبل از آنکه مرا نیابید. به خدا اگر بخواهیم، همه را از هنگام تولد و هنگام مرگ و سرانجام زندگی او در این جهان خبر خواهیم داد.«
و در خطبة دیگری می فرماید: سلونی قبل ان تفقدونی و الّذی نفسی بیده ما سلتمونی عن شیی فیما بینکم و بین السّاعة‌الاّ ان انّبّئکم به.
»از من بپرسید هر چه که می خواهید قبل از آنکه مرا نیابید. به خدا هیچ چیزی نیست از اکنون تا روز قیامت که از من پرسش کنید مگر آنکه جواب آن را خواهم داد.
تقوای امیرالمؤمنین(ع) عمر بن الخطاب در هنگام مرگ شش نفر را برای خلافت انتخاب کرد: عبدالرحمن بن عوف و عثمان، طلحه و زبیر، سعد وقاص و امیرالمؤمنین علیه السلام. آنان در اتاقی گرد آمدند. عبدالرحمن بن عوف دست امیرالمؤمنین را گرفت و گفت: »بیعت می کنم با تو که خلیفة‌ مسلمانها باشی مشروط بر اینکه به کتاب خدا و سنت رسول اکرم و روش ابی بکر و عمر عمل کنی.« امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: »خلیفه می شوم مشروط بر اینکه به کتاب خدا و سنت رسول اکرم و اجتها د خودم عمل کنم.« این عمل چندین مرتبه تکرار شد تا سرانجام عثمان شرایط خلافت را پذیرفت. از نظر سیاسی این قضیه بسیار عجیب است. امیرالمؤمنین می توانست با هر شرطی که گفته شد، خلافت را قبول کند و بعداً اگر مصلحت نمی دید می توانست به آن شرایط عمل نکند. مگر عثمان به شرایط عمل کرد؟ ولی تقوای امیرالمؤمنین مانع بود. در نهج البلاغه می‌خوانیم:
والله لو اعطیت الاقالیم السّبعة‌ وما تحت افلاکها علی ان اعصی فی نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلت.
»به خدا سوگند اگر تمام جهان را بمن دهند که پوست جو را به ناحق از دهان مورچه ای بگیرم من این کار را نخواهم کرد.«
به امیرالمؤمنین گفتند معاویه با پول ما مردم را بدور خودش گرد آورده است، چرا شما چنین نمی کنید؟ فرمود: »آیا از من می خواهید که با ظلم و گناه منصب به دست آورم؟« روزی که خلافت را قبول کرد در خطابه ای آتشین فرمود: »بیت المال باید به اهلش تقسیم شود و برابری اسلامی باید مراعات شود.« مدّتی نگذشت که نگرانیها و هیاهوها برخاست.
شبی عدّه ای و از جمله طلحه و زبیر خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و چون برخاستند سخن گویند، امیرالمؤمنین شمع را خاموش کرد و فرمود: » این شمع بیت المال است و چون حرفها شخصی است و برای وضعیت مسلمانها نیست، سوختن شمع بیت المال اشکال دارد« سرانجام، مقدمة‌ جنگ جمل و به دنبالة‌ آن جنگ صفین و جنگ با خوارج تهیه شد.
امیرالمؤمنین شخصیتی است که حاضر نیست حسن بن علی، قبل از مسلمانها بهرة خود را از بیت المال بگیرد و کسی مثل زینب کبری از گردن بندی به عنوان عاریة‌ مضمونه استفاده کند. این فقط قطره ای از دریای فضایل امیرالمؤمین علیه السلام است .
عبادات امیرالمؤمنین(ع)
زندگی امیرالمؤمنین(ع) به تقویت اسلام و مسلمین گذشت.آن حضرت بیش از بیست قطعه زمین را آباد و برای محتاجین وقف کرد.
جنگهای امیرالمؤمنین و فداکاریهای او برای اسلام، محتاج گرفتن و نوشتن نیست. مطلبی که باید به آن توجه داشت، رابطة‌ او است با خدا در همان جنگها و در حال اشتغال به کارها.
در نهج البلاغه می خوانیم: یتململ کتململ السّلیم یقول آه من قلّةالزّاد و بعد السّفر و وحشة‌ الطّریق.امیرالمؤمنین با فغان می گفت: آه از کمی زاد و دوری سفر و وحشت راه.
ابن عباس می گوید: » امیرالمؤمنین را در میدان دیدم که به آسمان خیره است دانستم که منتظر اول وقت است تا نماز بگذارد. در میانة‌ میدان در کوزه شکسته ای برایش آب آوردم، غضب کرد و فرمود: من شمشیر می زنم تا حکم خدا را احیاء کنم پس قانون را زیر پا نمی گذارم و از کوزة‌ لب شکسته آب نمی نوشم. در لیلة الهریر که شب سختی در جنگ صفین بود، سجادة امیرالمؤمنین علیه السلام در دل شب در میانة‌ میدان انداخته شد و صدای تکبیرهای علی (ع) شنیده می شد. دختر امیرالمؤمنین می فرماید: شب نوزدهم که شب شهادت علی بود، پدرم بعد از افطار تا صبح عبادت کرد، گاهی بیرون می آمد و به آسمان نگاه می کرد و می گفت:
الّذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و بتفکرون فی خلق السّموات و الارض ربّنا ما خلقت ذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النّار !
و هنگامی که شمشیر به فرق مبارکش فرود آمد نخستین کلامش با فرزندش حسن چنین بود: حسن وقت نماز می گذرد، برای نماز مهیا شو!
بابی انت و امّی یا امیرالمؤمنین روحی فداک.
سیاست امیرالمؤمنین(ع)
اگر سیاست به معنی رسیدن به مقصود است از هر راهی که میسّر شد، امیرالمؤمنین از این سیاست مبرّا است. این همان سیاستی است که امیرالمؤمنین آن را خلاف تقوا تشخیص می داد و می فرمود: لولا التّقی لکنت ادهی العرب. اگر تقوا نبود، من سیاستمدارترین فرد عرب بودم.«ولی اگر سیاست حسن تدبیر و مملکت داری است، امیرالمؤمنین بزرگترین سیاستمدارترین است. از نود و چهار کشور، عقلا و علما، بزرگان سیاست و کیاست آمدند و پس از دو سال تفکر و تبادل افکار منشور شورای ملل را نوشتند. بسیاری از بزرگان دستورالعمل امیرالمؤمنین علیه السلام را به مالک اشتر با آن منشور شورای ملل مقایسه نمودند و به اقرار همه، دستورالعمل امیرالمؤمنین بهتر و محکمتر و علمی تر از منشور شورای ملل است. این را نیز نباید از نظر دور داشت که امیرالمؤمنین علیه السلام دستورالعمل مالک اشتر را بدون فرصت در هنگام حرکت مالک اشتر به مصر نوشته است. نظیر همین دستورالعمل، دستورالعمل دیگری است که امیرالمؤمنین(ع) برای محمد بن ابی بکر نوشته است، و موقعی که محمد بن ابی بکر شهید شد، به دست معاویه افتاد و برای معاویه چنان جالب بود که دستور داد آن را در خزینه ضبط کنند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 19   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله حضرت امیرالمومنین علی (ع)

سیره اخلاقی و سیاسی امام سجاد (ع) (سیره هدایتی)

اختصاصی از فی فوو سیره اخلاقی و سیاسی امام سجاد (ع) (سیره هدایتی) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

سیره اخلاقی و سیاسی امام سجاد (ع) (سیره هدایتی)


سیره اخلاقی و سیاسی امام سجاد (ع) (سیره هدایتی)

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات:130

 

 

 

چکیده؛
خداوند منان هدف از خلقت انسان را عبادت خویش بیان می دارد و آن را رحمت معرفی نموده و طریقی در بر گزیدن بهترین ها، که این مهم جز با معرفت خداوند و جز از طریق برگزیدگان حق و معرفت آنان به دست نیاید. لذا در سیر تحقق این مهم، تحقیق پایانی حاضر انجام گردیده که بیان سیره هدایتی امام سجاد در دوران امامت حضرت و نحوه نشر معارف اسلام بدست اوست که بصورتی ویژه در قالب مناجات و نیایش و عبادات ارائه گردیده و بر سه محور استوار است.
محور اول؛ اعتقادات است که در باب حضرت حق، شناخت خداوند و توصیف اوست و در دنباله بحث خالقیت خداوند بیان می‎شود و چون الله خالق است، چگونگی زیست او را مقدّر می‎کند لذا در ادامه مبحث، ربوبیّت مطرح می گردد و در نتیجه پرستش و عبادت هم خاص ذات اوست و باید به خداوند امید داشته باشیم و از رحمت خداوند ناامید نباشیم. خدای متعال، پیامبران را برای انجام رسالت خود برگزید و بدنبال نبوت امامت که در اسلام امری ضروری بوده و حیات جامعه اسلامی بدون آن غیر ممکن است مطرح می‎شود مبحث بعدی مرگ و بازگشت انسان به سوی خدا یعنی معاد است که مطرح می‎شود و اینکه درسیر جزای رب العالمین در قیامت، مساله شفاعت از جمله مسائل مهم در حسابرسی اعمال بندگان است.
محور دوم؛ اخلاق است؛ انسان باید نسبت به نفس خودش محاسبه و مراقبه داشته باشد و حسنات را انجام و از سیئات دوری نماید. ذکر خداوند بر دهان بشر جاری باشد و شکر نعمتهای او را داشته باشد و اینکه تقوی و پارسائی در دنیا و یقین در عقیدت داشته و زهد بر اساس تقوی و صبر در برابر مصائب و رضا و تسلیم در برابر پروردگار و توکل به خداوند درکارها را پیشه خود سازد و حسن ظن به خداوند متعال داشته و اظهار فقرو حاجت پیش دیگران نکند در زندگی قناعت به آنچه خدا قسمت او کرده و کفاف در رزق داشته و در رفتار با مردم حسن سلوک داشته باشد و نیز در برابر مردمی که به او بد کرده اند عفو و اغماض داشته و دنیا را بازار آخرت بداند و از محرمات بپرهیزد و باز اینکه طمع نسبت به مال مردم نداشته و از یاد خداوند غفلت نداشته باشد در کارها نیت را خالص نموده و از ریا و بخل و حسد و خشم و غضب دوری کند و اگر این رذایل از ا وسر زد، با توبه بدرگاه پروردگار خویش لباس مذلت و خواری را از خود دور سازد.
محور سوم، احکام است، انسان با نماز، در مقابل خدای گرانقدر می ایستد و با روزه پوششی بر اعضای خود می زند و با دادن زکات مالش را خالص و آراسته می کند و با رفتن به حج مورد مغفرت خدا قرار می‎گیرد و با جهاد در راه خدا بهشت را بر خود واجب می کند و با امر به معروف و نهی از منکر، سنتهای سنیّه را زنده می دارد و از بدعتهای ناصواب دوری می گزیند و از خداوند جهت اداء قرض و دین کمک می خواهد و از حدود و قوانین حاکم بر جامعه تعدی نمی کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه 1
بخش اول؛ اعتقادات
فصل اول؛ توحید 3
1-1-1. الوهیّت 3
1-1-2. خالقیت 7
1-1-5. ربوبیّت 10
1-1-4. عبادت 14
1-1-5. امید و ناامیدی 18
1-1-6. دعا 21
فصل دوم؛ نبوت 26
1-2-1. نبوت 26
فصل سوم؛ امامت 29
1-3-1. امامت 29
فصل چهارم؛ جزای رب العالمین 36
1-4- 1. جزای رب العالمین (معاد) 36
1-4-2. شفاعت 41
بخش دوم؛ اخلاق
مقدمه؛ محاسبه و مراقبه نفس 43
فصل اول؛ حسنات 46
2-1-1. ذکر 51
2-1-2. شکر 53
2-1-3. تقوی 56
2-1-4. پارسائی 59
2-1-5. یقین 60
2-1-6. زهد 62
2-1-7. صبر 64
2-1-8. رضا و تسلیم 66
2-1-9. توکل 68
2-1-10. حسن ظن به خداوند متعال 70
2-1-11. فقر و غنی 72
2-1-12. قناعت و کفاف در زرق 74
2-1-13. حسن سلوک و خوش رفتاری با مردم 76
2-1-14. عفو و اغماض 83
فصل دوم؛ سیئات 86
2-2-1. دنیا 86
2-2-2. پرهیز از محرمات 90
2-2-3. طمع 94
2-2-4. غفلت 96
2-2-5. نیت 98
2-2-6. ریا 100
2-2-7. بخل 102
2-2-8. حسد 103
2-2-9. خشم و غضب 105
2-2-10. توبه 107
بخش سوم؛ احکام
3-1. نماز 110
3-2. روزه 113
3-3. زکات 115
3-4. دین (قرض) 119
3-5. حج 120
3-6. جهاد 123
3-7. امر به معروف و نهی از منکر 125
3-8. رعایت حدود الهی 126
نتیجه 128
فهرست منابع و مآخذ 129
کتابنامه 130

 


دانلود با لینک مستقیم


سیره اخلاقی و سیاسی امام سجاد (ع) (سیره هدایتی)

دانلود مقاله خلافت امام علی (ع)

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله خلافت امام علی (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 


مقدمه:
مولانا جلال الدین مولوی که از شاعران بزرگ و برجسته ی ایران اسلامی است، خدمت عظیمی به عرفان، اسلام و ادبیات ایران و جهان کرده است و هنوز هم کلیات مثنوی معنوی و دیوان شمس او از ارزشمندترین آثار الهام بخش معارف اسلامی است. او در شرحی بر حدیث معروف پیامبر اکرم (ص) که فرمودند: هر کس بخواهد عالم آدم، تقوای نوح، بردباری ابراهیم، هیبت موسی (ع) . عبارات عیسی (ع) را ببیند به علی بنگرد می گوید:
تا صورت پیوند جهان بود علی بود تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود سلطان سخا و کرم و جود علی بود
مسجود ملائک که شد آدم، زعلی بود آدم چو یکی قبله و مقصود علی بود
هم آدم و هم شیث و هم ایوب و هم ادریس هم یوسف و هم یونس و هم هود علی بود
آن شیر دلاور که ز بهر طمع نفس در خوان جهان پنجه نیالود علی بود
آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن کردش صفت عصمت و بستود علی بود
آن عارف سجاد که خاک درش از قبر از کنگره عرش برافزود علی بود
آن شاه سرافراز که اندر ره اسلام تا کار نشد، هیچ نیاسود علی بود
آن قلعه گشایی که در از قلعه ی خیبر برکند به یک حمله و بگشود علی بود
چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم از روی یقین در همه موجود علی بود
این کفر نباشد، سخن کفر نه این است تا هست علی باشد و تا بود علی بود
سر دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان شمس الحق تبریز که بنمود علی بود

 

چه گویم درباره کسی که: دوستانش از بیمی که داشتند و دشمنانش از حسدی که در دل می پروراندند فضائل او را پنهان کردند و مع‌ذلک شهرت فضیلتش جهان را گرفت . علی علیه السلام به واسطه ی شدت عدالتش شهید شد زیرا مردم طاقت تحمل قوانین او را نداشتند . ای سرو من! آیا این رواست که به جای فراهم آمدن به خدمتت درباره ات اختلاف پیدا کنند؟ بعضی از آنها تو را از دست دادند و تو را نیافتند. «گروهی تو را از دست دادند و یافتند» و فرقه ای تو را یافته آنگه از دست دادند، بی شک، این شگفت حیرت زایی است . علی علیه السلام نزدیک ترین مردم خدا و بهترین فرد از نظر منزلت و بالاترین کس از جهت فداکاری و مجاهدت است . و ما در زمان پیامبر (ص) به علی (ع) چنان می نگریستیم که بر ستاره نگاه می کنیم .
قهرمانیهای امام علی علیه السلام فقط منحصر به میدان های کارزار نیست بلکه او در روشن اندیشی، پاکی وجدان، سحربیان، عمق و کمال انسانیت، شور و حرارت ایمان، بلندی همت و فکر، یاوری و هواداری از رنج دیده ها در قبال جفاکاران و فروتنی در مقابل حق، هر کجا که تجلی کند نیز قهرمان بود .
ما نیز بر آن شدیم که با سیری در آیات کلام ا… مجید از علی (ع) بنویسیم، آن امامی که خود حقیقت قرآن است و از لیله القدر و چه نیکو فرمود خداوند سبحان که «لیله القدر» «و ماأدریک ما لیله القدر» اگر شب قدر را نتوان دریافت، روز قدر را که نموداری از «علی اعلی» است چگونه می توان یافت؟
و از این رو در دعای فرج می خوانیم: «یا محمد یا علی، یا علی یا محمد، اکفیانی فإنکما کافیان و انصرانی فإنکما ناصران» چون دو آیینه در برابر هم، محمد (ص) را که اسوه و الگوی همگان است به نص صریح قرآن «و لکم فی رسول ا… اسوه حسنه» باید با علی (ع) شناخت و علی (ع) را با محمد صلی ا… علیه و آله و سلم، و غیرمعصوم ار توان توصیف و معرفی چهره های معصوم نیست، چرا که اگر بخواهند به بیان آرند، جز به یافتن و صداق و ارائه آن نه ممکن می شود و نه سزاوار است.
و به حق گفته اند که : «علیٌ علیٌ» علی، علی است و سخن تمام است. که برای این نسخه ی بی مثل و ماند بشریت. اگر نظیری بتوان تصور کرد تنها وجود مبارک و مقدس پیامبر رحمت، حضرت محمد بن عبدا… (ص) و بعد وجود مقدس حضرت بقیه ا… اعظم حضرت امام زمان، مهدی موعود علیه السلام است و دیگران از رسیدن به اوج فضائیل بی انتهای او عاجزند و هر چه بیشتر مطالعه کنند و بیشتر مقایسه نمایند بر این عجز و حیرت و سرگردانی افزوده خواهد شد.
او دلیری بی همتا بود و مبارزی قلعه گشا، هرگز به دشمن پشت نکرد و هیچگاه حریف را از دست نداد… به هر سو شتافت غلبه کرد و به هر کس رو آورد چیره شد. گاه به دو شمشیر نبرد می کرد و گاه بی اسلحه، هیبت داشت و چون کوه عظمت، پهنة میدان، زیر پای او می ریزد و صحنه نبرد، در کنار او می خروشید و در عین حال چنان بلند همت بود که امر می کرد: ای سپاهیان! تا دشمن ستیزه آغاز ننماید، بر او حمله می برید و چون درمانده و رو به گریزنهد، او را دنبال می کند و چون زخمی شد و درافتاد او را می کشد… و در عین حال داد او، حق دادگی به کمال داد و عدل وی، عدل عدالت، به تمام نهاد.
چندان عدل ورزید که از شدت دادگری در محراب عبادت کشتاه شد و آن آیت خدایی، بگاه دعا، غرقه به خون گشت. به هر حال باید در ادب او نگریست، در فصاحت کلامش دقت کرد، در مضامین بکر او. در تحلیلات روانی وی، در کشف رموز اخلاقی و اجتماعیش تأمل کرد چرا که همه و همه اعجاب آور است و تمام، شگفت انگیز. حال آنانکه علی را بدین قصد رو کرده اند، گوییم، در علی علیه السلام چه ها یافته اند؟ و یا چه ها از علی درک کرده اند؟ و به خاطر همان یافته های و درک شده ها، او را به والاترین گونه تقدیس کرده اند. آن یافته ها را هر جان آزاد آدمیزاد می جوید و همان ها فضیلت های مشترک انسان هاست و مشخصه ی انسانیت آنها.
امید آنکه این کوشش، مقبول حق قرار گیرد و سعی مشکور به حساب آید.
آیه ی خلافت
«و إذقال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یمیفک الدماء و نحن نسبح و بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون الی قوله تعالی و ما کنتم تکتمون»
بقره آیه 30 الی 33
«و آنگاه که خداوند به ملائکه فرمود: من خلیفه ای بر روی زمین قرار خواهم داد. ملائکه گفتند: آیا کسی را که در زمین خلیفه قرار می دهدی که در آن فساد و خونریزی می کند؟ در حالی که ما تو را تقدیر و تقدیس می کنیم. خداوند متعال فرمود: که آن چه من می دانم شما نمی دانید… و می دانم آنچه پنهان می کردید.
خلیفه کسی است که جانشین دیگری می شود. در قرآن این کلمه جز دو مورد در هیچ جای دیگر به صورت مفرد به کار نرفته است. الف: مورد فوق ب،‌ سوره صاد آیه 26 «ای داوود ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم پس میان مردم به حق و درستی حکم نما»… در سایر موارد در قرآن کلمه ی خلیفه به صورت جمع به کار رفته است.
1- سوره ی انعام آیه ی 165. 2- سوره ی یونس آیه ی 14 و 73. 3- سوره ی اعراف آیه ی 69. 4- سوره ی اعراف آیه ی 74. 5- سوره نحل آیه ی 62.
1- دوست آنکه شما را در زمین جانشین قرار داد. 2- پس شما را بعد از آنان جانشینانشان قرار دادیم. 3- و آنان را جانشین قرار دادیم. 4- بیاد آوررید آن زمان که شما را جانشینان قوم هلاک شده ی نوح گردانیم. 5- و به یاد آورید آن زمان را که شما را جانشینان قوم عاد گردانیدیم. 6- آیا چه کسی درمانده و گرفتاری را که او را می خواند، اجابت می کند و گرفتاری را از او می زداید و شما را در زمین جانشین می گرداند.
منظور از خلافت در این آیات چیست؟ شاید در بسیاری از آیات خلافت معنای جایگزینی گذشتگان در زندگی دنیا و جانشین شدن در مقام آنان باشد، لیکن در دو آیه ای که به صورت لفظ مفرد آورده شده است منظور جانشینی خداوند است، و نکته ی قابل تأمل اینکه خداوند قبل از اینکه این مخلوق را بیافریند، او را به عنوان خلیفه به ملائکه معرفی می نماید، در حالی که اگر منظور خلافت و جانشینی در مورد حیات دنیا باشد، این اعلام خلافت انسان، صلاحیت معرفی نداشت. علاوه بر این وجود عبارت «فانکم بین الناس بالحق» در آیه دوم فقط با این معنای خلافت الهی سازگار است. خلافت یعنی اینکه خلیفه نماینده ی خلیفه گذار است در موردی که خلیفه شده است. از این لحاظ است که می بینیم خداوند همه ی اسماء را به آدم می آموزد تا او را برای نیاز ساخته و ملاک اعطای خلافت الهی را تحقق بخشد. البته این آموزش و تعلیم به الفاظ و معنای ذهنی آنها نسبت بلکه به حقایق و مصادیق یعنی خارجی آنهاست. خلاصه اینکه خلافت الهی و اثر مدار علم شهودی (نه کسبی و حصولی) به همه ی اسماء الهی است و آن علمی است که توسط خداوند به خلیفه رسیده باشد و این است راز خلافت و ملاک آن. بنابراین بنا به منطق قرآن هر فردی شایستگی خلافت و جانشینی خدا و رسول خدا را ندارد. البته کار مسئله ی رهبری معصوم که عهد و پیمان الهی بود تا سرحد حکومت همچون یزیدی که خود را خلیفه ی رسول ا… (ص) می دانست سقوط کرد و جاهل به جای عالم ؟ و تمام معیارهای ارزشمند الهی را لغو و هر شخصی با هر قدرتی یا هر ملاکی جامعه را به هر سویی که می خواست می برد و به جای کسی که فریاد می زد: «سلونی قبل ان یفقدونی» و متأسفانه هنوز بدن معطر پیامبر (ص) هم دفن نشده بود، سراغ کسی رفتند که می گفت: مرا رها کنید که اطلاعاتی ندارم، و به جای درگاه علم پیامبر (ص) سراغ کسی رفتند که بارها در مسائل گوناگون متحیر و از علی علیه السلام کمک می گرفت و می گفت: اگر علی (ع) به فریادم نمی رسید و مرا از این بن بست ها بیرون نمی آورد، آنکس را که او خود، جانشین لایق خویش می دانست، به عنوان رهبری شایسته و عادل ندانستند. در حالی که احادیثی از نبی مکرم اسلام (ص) که در آنها اشاره به خلافت علی علیه السلام است، بسیار می باشد. و آنچه با قید «خلیفتی من بعدی» نیز همراه باشد، کم نیست، با این همه علی (ع) را رها کرده و به سراغ دیگران رفتند.
آیه ی امامت
«و اذابتلی ابراهیم ربه بکلمات فأتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین»
سوره بقره آیه ی 124
«و آنگاه که ابراهیم را خدایش با کلماتی بیاموزد و او آنها را به اتمام رسانید، (و از آزمایش پیروز بیرون آمد) فرمود: من تو را امامی بر مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: و از ذریه و نسل من نیز؟ فرمود عهد و پیمان من به ستمگران نمی رسد».
بعد از آنکه خداوند حضرت ابراهیم را با حوادثی از قبیل گذشتن از مال و جان و فرزند در آزمود و او از عهده ی تمام امتحانات الهی بر‌آمد، خداوند او را به مقام امامت و رهبری نصب نمود. متن فرمان و ابلاغ چنین بود: «انی جاعلک للناس اماما» «من تو را برای مردم و به نفع آنان به مقام امامت نصب نمودم». در این ابلاغ از جمله ی «انی جاعلک» «من تو را نصب کردم» استفاده می شود که: 1- نصب امام باید به دست خدا باشد و بس. 2- امام باید تمام قوانین حاکم بر انسان را بداند. 3- امام باید از نتیجه ی حتمی راهی که که انتخاب می کند آگاه باشد. 4- امام باید در رهبری خود منافع خویش را در نظر نگیرد و عوامل درونی و بیرونی متحرک او نباشد. 5- امام باید عادل بوده و عالی ترین صفات برجسته ی انسانی را در حد اعلی داشته باشد. و ناگفته پیداست که هم وجود این شرایط در افراد معمولی یافت نمی شود و هم مردم از وجود این شرایط در افراد مختلف بی خبرند. در زبان فارسی مثلی است که می گوید: «هر چه بگند نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک». مردمی که نقطه ی ضعف و جهل و انحراف دارند باید از طریق رهبری امامی معصوم و واجد شرایط هدایت شوند. وای به روزی که خود رهبر و امام مردم نقاظ ضعف و انحراف داشته و جهل و تردید داشته و یا دارای غرور و ترس و بخل باشد. یا رب مباد که کوری عصا کش کور دگر شود. بنابراین هم سپردن مردم به امام غیرمعصوم ظلم و توهین به مقام انسانیت است و هم سپردن چنان امام و رهبری به خود مردمی که از غیب خبر ندارند جفا است. و آنهم معمولاً مردمی که رشد نکرده اند و عقلشان در چشمشان است. راه دور نرویم. در همین جوامع مترقی امروزی اگر گفته شود فلان نوجوان گمنام بهتر از فلان گروه و حزب سیاستمدار و کهنه کار قدرت انتخاب و تصمیم گیری و رشد دادن را دارد، آیا دنیای شرق و غرب می پذیرد؟ هرگز، زیرا انسان محکوم غرائز خود است و چه بسیار کمند افرادی که صد در صد حق پیشه و دور از جو حاکم و محیط زدگی و امثال آن باشند. در قرآن می خوانیم که مردم می گفتند: چرا قرآن بر مرد سرشناس افراد مکه و طائف نازل نشد؟ «قالو لولا ننزل هذا القرآن علی رجل من القرینین العظیم» آنها خیال می کردند همین که فلان شخص سرشناس و معروف یا سرمایه دار است، باید روحی هم بر او نازل شود. آری این است نمونه ای از شعور بسیاری از مردم آن دیار. مگر نه این است که همه ی مردم از پای خطبه رسول خدا پا به فرار و به سوی مال التجاره رفتند و مشغول خرید شدند و کسی جز چند نفر باقی نماند.» کوتاه سخن آنکه با داشتن این تجربه های تلخ چگونه می توانیم مسئله ی مهمی همچون رهبری امت را در اختیار مردم بگذاریمو این است دلیل آنکه عقیده ی ما در مسئله ی رهبری امت آن است که باید امام نیز همچون پیامبر از طرف خدا معین شود. در اینجا از مرحوم آیت ا… شهید صدر نقل می کنیم، ایشان هم از بیان چند مقدمه نتیجه می گیرند که شیوه ی تعیین امام تنها باید از راه انتصاب و از طریق خدا و رسول باشد و اینک مقامات: 1- پیامبر عهده دار دگرگونی همه جانبه در یک انقلاب بزرگ و عقیدتی و فکری و علمی و سیاسی برای همیشه و تبدیل یک سیستم جاهلی به یک نظام اسلامی انسانی بود. این از یک سو، 2- از سوی دیگر بیست و سه سال مدت بعثت آن هم با وضعی که مسلمان ها در مکه در خفقان و فشار و ترس و در مدینه متحمل انواع مشکلات و جنگها و توطئه های دشمنان بودند، آری بیست و سه سال با آن همه گرفتاری برای حل آن دگرگونی کم است. 3- مسئله ی دیگری را هم که نباید از نظر دور داشت این است که پیامبر (ص) ناگهان از دنیا نرفت تا بگوییم زمانی برای بررسی مسئله ی رهبری امامت و ارائه کار نداشت و یا باید بعد از پیامبر (ص) کار ادامه یابد و برای تداوم اینکه به فکر تداوم انقلاب و حل دگرگونی ها و هدایت مردم باشد، جامعه را رها کرد و از دنیا رحلت نمود. این نظریه قابل قبول نیست، زیرا:
یک انسان عادی هرگز حاضر نیست کوچک ترین کاری را انجام داده رها کند و آن را به شخصی نسپارد، حال با سوز و گدازی که قرآن برای حضرت محمد (ص) بیان می کند، آنجا که می گوید «حریص علیکم» پیامبر برای شما می سوزد و برای هدایتتان حرص می زند. چگونه ممکن است که این چنین نسبت به هدایت مردم و نظام اسلامی جامعه بی تفاوت بوده و حاضر باشد که مردم را به حال خود رها کند؟ آیا پیامبر در سفر جنگ تبوک که هشتاد روز طول کشید، کسی را در مدینه به جای خود نگذاشت؟ آیا می توان قبول کرد که ابوبکر برای بعد از خود به فکر مسلمانان بود اما حضرت محمد (ص) نبود؟ بنابراین این نظریه قابل قبول نیست، نظریه دوم آن است که بگوییم پیامبر از دنیا رفت و رهبری امت را به شورا و انتخاب خود مردم واگذار کرد: این نظریه هم سؤال انگیز است. زیرا چرا ابوبکر مثل پیامبر رهبری امت را به شورا واگذار نکرد؟ و مشخصاً دخالت نمود و عمر را نصب کرد؟!! چرا عمر در رهبری امت همه پرسی نکرد؟ بلکه شورایی تشکیل داد مرکب از شش نفر آن هم شورایی که عملاً یک دیکتاتوری بود. زیرا گفته بود در این شورا کسی رهبر است که از میان شش نفر، عبدالرحمن بن عوف به او توجه داشته باشد! این چه شورایی است که در اعضای آن یک نفر حق وتو داشته باشد و نظریه آن دسته قابل قبول باشد که این یک نفر در میان آن دسته باشد. آیا این شورا است یا دیکتاتوری؟!! سؤال دیگر اینکه طبق نظریه ی مردم جواب ماجرای غدیر را چه باید گفت؟ اکنون نظریه ی اول و دم قابل قبول نیست تنها یک راه باقی می ماند و آن نظریه ی سوم است، که خود پیامبر (ص) که آن همه دلسوز مردم است، شخص لایقی را که در شناخت و عمل به مکتب و قدرت رهبری و اداره ی درست جامعه از همه ی افراد بهتر است و دارای هر گونه صلاحیت علمی و فکری بوده و سابقه ای درخشان دارد. برای رهبری امت انتخاب و نصب و او را به مردم معرفی می نماید و احادیثی که در شرح فضائل معنوی و مقامات علی علیه السلام، از پیامبر اکرم (ص) صادر شده است بسیار و بیش از چند هزار بوده، چندان که دانشمندانی از اهل سنت، کتبی مستقل در باب مناقب، خلافت، ولایت و نظایر آن نوشته اند و به ارائه ی اسناد فضیلت علی بن ابی طالب را بر سایرین منحصر ساخته اند.
نکتة جالب: نکته ای را که باید توجه نمود این است که قرآن مسئله ی امامت را کلمه ی (عهدی)، نام برده و همین که حضرت ابراهیم علیه السلام مقام امامت را برای فرزندان خود طلب نمودند. خداوند پاسخ داد که عهد من (که میان مقام امامت است) به افراد ظالم و ستمگر نمی رسد. «لاینال عهدی الظالمین». اکنون که امامت عهد و پیمان خداست، ما نباید آن را با شورا حل کنیم، چون شورا مربوط به کار مردم است نه عهد خدا و لذا در دو آیه ای که مسئله ی شورا بیان شده است، کلمه ی «امر» آمده (و امرهم شورا، کار مردم با ایمان با مشورت انجام می گیرد و یا به پیامبر دستور داده می شود که «وشاورهم فی الامر» در مسائل مردمی با خود آنان مشورت کن، و توجه دارید که مورد مشورت در هر دو آیه کا و عمل مردم و مربوط به مسائل اجتماعی است و هرگز شامل مسئله ی امامت که عهد و پیمان الهی است نمی شود.
آیه ولایت
انما ولیکم ا… و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و هم راکعون. و من یتول ا… و رسوله و والذین امنوا فان حزب ا… هم الغالبون.» سوره مائده آیات 55-56
«ولی و سرپرست شما تنها خداست و پیامبر او و کسانی که ایمان آورده اند و نماز را بر پا می دارند و در حالی که در رکوعند زکات می دهند و کسانی که خدا و رسولش و این مؤمنین را دوست بدارند و در حزب خدا وارد شوند که البته سرانجام پیروزی با حزب خدا می باشد.
تشریح آیه: مفسرین خاصه و عامه بالاتفاق در بیان شأن نزول این آیه ی شریفه که در آن به ولایت و سرپرستی علی بن ابیطالب علیه السلام در کنار ولایت خدا و رسول خدا (ص) تصریح شده است نوشته اند: روزی امیرالمؤمنین علی (ع) در مسجد مشغول عبادت و نماز بودند. هنگامی که حضرت به رکوع رفتند سائلی وارد مسجد شد و تقاضای کمک کرد. آن بزرگوار در همان حال رکوع انگشتر خود را به سائل نشان داده و سائل نیز آن را از انگشت مبارک حضرت خارج نمود و شادمان از مسجد بیرون رفت. اهمیت این عمل خیر و شایسته ی امام به اندازه ای زیاد بود که خداوند متعال به خاطر آن آیه شریفة فوق را نازل نمود. همچنین در روایتی از ابوذر رحمه ا… علیه نقل شده است که در شأن نزول این آیه گفت: روزی با رسول خدا (ص) در مسجد نماز می خواندم، سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد. اما کسی به او توجه نکرد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که درمسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ولی کسی مرا مساعدت نکرد، در این هنگام علی (ع) که در حال رکوع بودند، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کردند و سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. پیامبر اکرم (ص) که ناظر این واقعه بودند و بعد از فارع شدن از نماز، سربه سوی آسمان بلند کرد‌ و با خدای خود مناجات نمود و عرضه داشت: «اللهم و انا محمد نبیک و وصیک اللهم ما شرح لی صدری و یسرلی ا مری واجعل لی وزیرا من اهلی علیا و اشدد به ظهری»
(خداوندا من محمد پیامبر و برگزیده ی تو هستم، سینه ی مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان فرما و از خاندانم علی علیه السلام را وزیر من گردان تا به وسیله ی او پشتم قوی و محکم گردد.»
ابوذر می گوید هنوز دعای پیامبر (ص) پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر (ص) گفت بخوان پیامبر فرمود: چه بخوانم. گفت: بخوان «انما ولیکم ا… و رسوله والذین امنوا… تا آخر»
«منابع سخن ابوذر و آیه ولایت»
مجمع البیان جلد 3 و 4 صفحه 324 ذیل آیه ی شریفه ی مورد بحث
تفسیر المیزان جلد 1 صفحه ی 1 تا 24 و تفسیر نمونه جلد 4 صفحه ی 422
؟ در کتاب کشاف جلد 1 صفحه ی 272 ذیل آیه ی شریفه
بیضاوی در تفسیر خود جلد 1 صفحه ی 272 ذیل آیه ی شریفه
فخر رازی در تفسیر معروف خود جلد 12 صفحه ی 26 ذیل آیه ی شریفه
سبوطی در کتاب المنشور جلد 2 صفحه 322 ذیل آیه ی شریفه
خوارزمی در مناقب امیرالمؤمنین صفحه ی 187
و جمعی دیگر از علمای اهل سنت.
آیه ی وزارت و حدیت منزلت
«واجعل لی وزیرا من اهلی هارون اخی اشدد به ازری و اشرکه من امری کی نسجک کثیرا»
«خدایا از اهلم وزیری برایم قرار ده. هارون برادرم را، پشتم را به وسیله ی او محکم گران و او را شریک در کارم قرار بده تا تو را زیاد یاد کنیم». سوره ی طه آیات 29 الی 33
این آیه سنت وزارت را برای علی علیه السلام ثابت می کند و این قول پیامبر اکرم (ص) است در خبری که همه فرق اسلامی آن را روایت کرده اند: «انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی» «یعنی عو نزد من مثل هارون نسبت به موسی (ع) هستی، با این تفاوت که بعد از من پیامبری نیست.» پس حضرتش با این حدیث گران قدر جمیع مراتب هارون نسبت به موسی را برای او ثابت کرد. بنابراین علی علیه السلام وزیر رسول خدا (ص) و پشتیبان آن حضرت است و اگر او خاتم پیامبران نبود، شریک امر او نیز بود. و روایت است از علی علیه السلام که فرمود: «قال رسول ا… صلی ا… علیه و آله: یا علی انت منی و انا منک» پیامبر اکرم (ص) به علی (ع) فرمود: یا علی تو از من هستی و من از تو هستم، «حال با دقت در جمله ی «واشرکه فی امری» چیزی را غیر از شرکت در امر ارشاد و دعوت مردم به سوی حق اثبات می کند. چرا که مسئله ی شرکت در ارشاد امر به معروف و نهی از منکر و گسترش دعوت حق وظیفه ی فرد مسلمان است و این چیزی نیست که پیامبر (ص) برای علی علیه السلام بخواهد. بنابراین آن حضرت جز ولایت خاصه چیزی را برای آن حضرت نمی خواستند و جمله ی «وزیرا من اهلی» نیز آن را تأیید و تقویت می کند. به تعبیر دیگر وظایفی وجود دارد که کار همه ی افراد نیست و آن حفظ آئین پیامبر (ص) از هر گونه انحراف و تحریف و تفسیر هر گونه ابهامی که (محتوای آئین برای بعضی رخ دهد. و رهبری امت در غیاب پیامبر (ص) و بعد از او و کمک بسیار مؤثر در پیشبرد اهداف الهی اوست. که این وظیفه با توجه به تأکید خدا و رسولش تنها بر دوش معصومین (ع) گذارده شده است.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   49 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله خلافت امام علی (ع)