فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره آخوند خراسانی و پیشوایی مشروطه

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله کامل درباره آخوند خراسانی و پیشوایی مشروطه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره آخوند خراسانی و پیشوایی مشروطه


دانلود مقاله کامل درباره آخوند خراسانی و پیشوایی مشروطه

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :39

 

بخشی از متن مقاله

آخوند خراسانی و پیشوایی مشروطه

آخوند خراسانی از سلسله حماسه سازان تاریخ ایران است. وی مرجع تقلید، مدرس کم‌نظیر حوزه علمیه نجف و رهبر انقلاب مشروطه بود. تمامی تاریخ‌نویسان مشروطه حتی مخالفان رهبری او را در نهضت مشروطه پذیرفته‌اند. اما شگفت! که درباره‌اش کمتر از سایر دست اندرکاران نهضت مشروطه سخن به میان آمده است.

صدها کتاب و مقاله درباره مشروطه نگاشته شده است، اما هنوز جای حرف باقی است. انقلاب مشروطه پیچیده‌ترین رخداد سیاسی تاریخ معاصر ایران تا پیش از انقلاب اسلامی است. دوران رهبران مشروطه از متن رخدادها و دسیسه‌های انگلیس و روسیه برای به انحراف کشاندن مشروطه، موجب شد تا قیام مشروطه بین شب و سپیده دست و پا بزند. آخوند خراسانی کوشید به سان آفتاب نیمه شب، زوایای تاریک این نهضت را روشن سازد.

آخوند خراسانی در سال 1255 هـ .ق در مشهد دیده به جهان گشود، پدرش، ملاحسین هراتی علاوه بر تبلیغ، به تجارت ابریشم نیز مشغول بود. ملاحسین روحانی وارسته‌ای بود که برای امرار معاش هماره در بین راه هرات و مشهد، در رفت‌و آمد بود. وی در سفرهای تبلیغی‌اش مردم را با کلام اسلامی آشنا می‌ساخت. در یکی از همین سفرها، در کاشان ازدواج کرد. ثمره این ازدواج، چهار پسر به نام‌های نصرالله، محمدرضا، غلامرضا و محمدکاظم (آخوند خراسانی) بود. سرانجام مهر پیشوای هشتمین امام، او را به مشهد کشاند تا برای همیشه در شهر شهادت ساکن شود. (1)

آخوند خراسانی در 12 سالگی وارد حوزه علمیه مشهد شد. ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول فقه را در حوزه مشهد فرا گرفت. در 18 سالگی ازدواج کرد و در 32 سالگی، همراه کاروان زیارتی عتبات عالیات، برای ادامه تحصیل عازم نجف شد. شوق تحصیل او را بر آن داشت تا سرپرستی همسر و فرزند نوباوه‌اش را به پدرش بسپارد و آنها را به خاطر مشکلات سفر، همراه خود نبرد.

کاروان زایران مشهدی به سبزوار رسید. قافله برای استراحت رحل اقامت افکند تا پس از توقفی کوتاه به سوی عراق، حرکت را آغاز کند. آخوند خراسانی، آوازه دانش ملا هادی سبزواری را شنیده بود،بدین خلطر تصمیم گرفت از کاروان جدا شود و برای بهره جستن از دریای علم آن حکیم فرزانه در سبزوار بماند. آخوند، ماه‌های رجب، شعبان و رمضان 1277 هـ . ق را در حوزه علمیه سبزوار گذراند و از درس فیلسوف بزرگ عصر، ملا هادی سبزواری بهره برد. (2) آخوند از سبزوار به تهران رفت و حدود 13 ماه در مدرسه صدر، در درس ملاحسین خویی و میرزاابولحسن جلوه شرکت کرد.(3)

سرانجام پس از یک سال به حوزه علمیه نجف راه یفات و از درس‌های شخ انصاری و میرزا حسن شیرازی استفاده‌های فراوان برد. (4) آخوند خراسانی شب و روز برای دانش‌اندوزی و به دست آوردن تقوا می‌کوشید و در این راه از هیچ مشکلی نمی‌هراسید. خودش می‌گوید:

«تنها خوراک من فکر بود. ولی قانع نبودم. هیچگاه نشد که گلایه کنم. شش ساعت بیشتر نمی‌خوابیدم. شبها بیدار بودم. با ستارگان دوست شده بودم. خواب با شکم خالی بسیار مشکل است.» (5)

آخوند خراسانی، غرق در درس و مطالعه بود که ناگهان نامه‌های رشته افکارش را گسست و اشک از دیدگانش روان ساخت. فرزند خردسالش دیده از جهان فرو بست. آخوند نامه‌ای به پدر نوشت و از او درخواست کرد که همسر داغدارش را به نجف بیاورد. ملاحسین همراه عروسش به نجف آمد و خود مدتی در نجف ماند و پس از زیارت اماکن مقدسه به مشهد برگشت.

داغ مرگ فرزند اندک اندک از ذهن آخوند و همسرش محو می‌شد. زن و مرد جوان در انتظار تولد فرزند دیگری، روزشماری می‌کردند. اما باز هم، مصیبت برخانه سایه افکند. فرزند، قبل از تولد مرد.(6)

همچنین مرگ همسرش آتش به جانش زد. دیگر تاب مقاومت نداشت. مرگ دو فرزند، کمر طاقتش را در جوانی خم کرد و مرگ همسر نیز می‌رفت که کمر طاقتش را خرد کند. تنها حرم حضرت علی (ع) و دامن پرمهر اشک توانست قامتش را راست کند.

آخوند سال‌ها در درس شیخ‌انصاری و میرزای شیرازی شرکت کرد. وی از همان ابتدا با پشتکاری کم نظیر، راه‌های پیشرفت‌ را می‌پیمود. آخوند از زرنگترین شاگردان درس شیخ انصاری و میرزای شیرازی بود.

- دوری رهبران مشروطه از متن رخدادها و دسیسه‌های انگلیس و روسیه برای به انحراف کشاندن مشروطه، موجب شد تا قیام مشروطه بین شب و سپیده دست و پا بزند. آخوند خراسانی کوشید به سان آفتاب نیمه شب، زوایای تاریک این نهضت را روشن سازد.

آخوند در کنار تحصیل، به عبادت و شب زنده‌داری نیز اهمیت فراوان می‌داد. او برای زیارت مرقد مطهر امام‌حسین (ع) بارها به کربلا رفت. در یکی از این سفرها، پس از زیارت در درس آیه‌الله آخوند اردکانی (متوفای 1302 هـ .ق) شرک کرد. آخوند اردکانی، نظر شیخ‌انصاری را در مساله‌ای بیان کرد و سپس بر نظر او چند اشکال کرد. آخوند، اشکال‌ها را در ذهن خود وارسی کرد. اشکال‌ها درست بود. پس از برگشت به نجف و شرکت در درس شیخ انصاری، اشکال‌های اردکانی را به استاد بازگو کرد. شیخ انصاری یکی از اشکال‌ها را پذیرفت. اما اشکال دوم را رد کرد. آخوند به دفاع از اشکال دوم اردکانی پرداخت. استاد دوباره پاسخ گفت. اما آخوند، دفاعیه استاد را قانع کننده ندانست و بار دیگر اشکال را با بیانی دیگر مطرح کرد. گفت و شنود شاگرد و استاد به درازا کشید. صدها طلبه که در درس شیخ انصاری شرکت کرده بودند، در شگفت بودند که چگونه طلبه‌ای جوان که 25 سال بیش نداشت و کمتر از سه سال بود که به درس شیخ انصاری راه یافته بود، چگونه بی محابا با دلیل‌های قوی، به استاد اشکال می‌کند. یکی از طلاب به دیگران گفت: این آخوند (آخوند خراسانی) را ببینید که دارد گفتار آن آخوند (آخوند اردکانی) را تائید می‌کند. از آن زمان به بعد در همه نجف او را با لقب «آخوند» صدا می‌کردند.(8)

آخوند از سال 1378 هـ .ق تا سال 1291 هـ .ق، بیش از 13 سال در درس خارج استادان برجسته حوزه علمیه نجف شرکت کرد. بیش از دو سال در درس شیخ انصاری شرکت کرد. بیش از دو سال در درس شیخ انصاری شرکت کرد و پس از وفات او (1281 هـ. ق)، دو سال به درس آیه‌الله سید علی شوشتری (متوفای 1283 هـ .ق) راه یافت. آخوند سالها در درس آیت‌الله شیخ راضی بن محمد نجفی (متوفای 1290 هـ .ق) و آیت الله سید مهدی مجتهد قزوینی ادامه تحصیل داد. آخوند بیش از 13 سال در درس میرزای شیرازی شرکت کرد، تا اینکه استاد در سال 1291 هـ .ق به سامرا هجرت کرد. بیشتر شاگردانش نیز همراه استاد به سامرا رفتند. اما آخوند در نجف ماند و به تدریس ادامه داد (9) البته برخی از نویسندگان می‌نویسند: آخوند نیز به سامرا رفت، ولی پس از مدت کوتاهی به سفارش میرزای شیرازی به نجف برگشت و به تدریس مشغول شد.

روزی آخوند به سامرا رفت و پس از زیارت مرقد امام حسن عسگری (ع) و امام هادی(ع) در درس استاد پیشین خود شرکت کرد. آخوند اشکالی به نظریه میرزای شیرازی وارد ساخت. استاد پاسخ گفت. آخوند اشکال را با بیانی دیگر تکرار کرد. استاد دوباره پاسخ داد … پرسش و پاسخ ادامه یافت. سرانجام آخوند به احترام استاد، لب فرو بست. روز بعد، میرزای شیرازی پیش از آغاز درس گفت: در بحث دیروز، حق با آخوند بود.

اندک اندک آوازه علمی آخوند در حوزه علمیه نجف پیچید و روز به روز بر شمار شاگردانش افزوده شد. وی دیگر یکی از مجتهدان و مدرسان مشهور نجف به حساب می‌آمد و به عنوان یکی از ممتازترین شاگردان میرزای شیرازی، مورد احترام طلاب و علما بود. میرزای شیرازی مقام علمی او را به طلبه‌ها گوشزد کرد. آخوند تا هنگامی که میرزای شیرازی زنده بود، به احترام استاد خود، بالای منبر نمی‌رفت، روی زمین می‌نشست و درس می‌گفت.

میرزای شیرازی در سال 1312 هـ .ق دار فانی را وداع گفت. آخوند مدتی پس از رحلت استادش به سامرا رفت. پس از زیارت مرقد امامان، به سوی منزل استاد به راه افتاد. کوبه درب منزل را بوسید و پیشانی بر ان گذاشت و زار زار گریست.

میرزا علی آقا، طلبه جوانی بود که در بسیاری از مجالس همراه آخوند بود. برخی از شاگردان آخوند به وی گفتند: شما اکنون مجتهدی هستنید همتای مرحوم میرزای شیرازی، چرا پسر جوانش را همه‌جا همراه خود می‌برید؟! آخوند پاسخ داد: او پسر استاد من است. احترام او بر من لازم است.(10)

شاگردان میرزای شیرازی پس از رحلت استاد به نجف آمدند و در درس آخوند شرکت کردند. صدها طلبه در درس او حاضر شدند. محتوای دروس، بیان‌رسا و پرهیز از بحث‌های بی‌فایده در اصول فقه وی، موجب شد تا انبوه تشنگان دانش به محفل درسی او راه یابند. سال به سال درس آخوند شلوغ‌تر شد. روزی طلبه‌ای در پایان درس، شاگردان را شمرد. در آن روز، 154 نفر در کلاس حضور داشتند. آخوند یک دوره خارج اصول فقه را به مدت شش سال تمام می‌کرد. اما پس از این که «کفایه الاصول» را نوشت، این دوره به سه سال کاهش یافت.

بی‌تردید آخوند، از موفق‌ترین استادان تاریخ حوزه‌های علمیه شیعه است. برخی از نویسندگان شمار شاگردانش را تا سه هزار نفر نیز نوشته‌اند. صدها مجتهد در درس آخوند تربیت یافت.(11)

آوازه علمی آخوند از مرزها گذشت. «شیخ الاسلام» امپراطوری عثمانی که در آن زمان به عراق آمده بود، همراه شماری از همراهان در درس آخوند شرکت کرد. همهمه‌ای بین طلاب بلند شد به احترام او برخاستند. شیخ‌الاسلام نزدیکتر رفت. آخوند با دیدن وی، درس را به بررسی نظر ابوحنیفه در یکی از مسایل علم اصول کشاند و به خوبی نظر او را بیان کرد.

شیخ‌الاسلام سنی در شگفت بود که چگونه استاد شیعی، نظر پیشوای اهل سنت را پذیرفته است؟ اما اندکی بعد، سخنان آخوند او را متوجه اشتباهش ساخت. آخوند چند اشکال علمی بر نظر ابوحنیفه وارد ساخت و سپس نظر مجتهدان شیعه در آن مساله را مطرح کرد و سپس از «شیخ‌الاسلام» خواست تا به منبر بروند تا همه از سخنانش استفاده کنند، اما روحانی اهل سنت به احوالپرسی با آخوند بسنده کرد.

شیخ‌الاسلام از قدرت علمی و احترام آخوند چنان به وجد آمده بود که تا مدت‌ها بعد، هماره از آن دیدار به یادماندنی سخن می‌گفت. (12)

آخوند از ابتدای جوانی تا آخر عمرش، هر روز به زیارت حرم حضرت علی (ع) مشرف می‌شد. و سپس عازم مسجد هندی می‌شد و در آنجا درس می‌گفت. شب‌ها پس از اقامه نماز جماعت در صحن حرم، در منزلش برای برخی از شاگردان ممتازش، درس می‌گفت. نمازهای مستحبی‌اش، حتی در سنین پیری ترک نشد. در ماه رمضان برای طلبه‌های سخنرانی می‌کرد.

اواخر عمر، زیارت را (شاید به خاطر پیری) طول نمی‌داد. یکی از مریدانش به وی گفت: شما کمی بیشتر در حرم بمانید. تا همه زایران متوجه آداب زیارت شما بشوند. آخوند دست به ریش خود گرفت و گفت: در این آخر عمر، با این ریش سفید به خدا شرک بورزم و خودنمایی کنم؟!

یکی از همسایگان آخوند می‌گفت: ناله سوزناک و صدای گریه آخوند در نیمه‌های شب، قلب هر سنگدلی را می‌لرزاند.

آخوند به تمیزی سر و وضع و لباس اهمیت فراوانی می‌داد. همراه سه فرزند که همگی آنها متاهل بودند، در یک خانه زندگی می‌کرد. چهار خانواده، چهار اتاق داشتند. روزی یکی از پسرانش از تنگی جا به پدر شکایت کرد. پدر گفت: اگر قرار باشد که خانه‌های این شهر را بین نیازمندان تقسیم کنند، به ما بیش از این نمی‌رسد.

نیمه شبی، حلقه درب منزل وی به صدا آمد. آخوند که تا آن موقع مشغول مطالعه بود، درب را گشود. طلبه‌ای جوان که زنش در وضع زایمان بود، پشت درب بود. او منزل قابله را نمی‌دانست، آخوند همراه طلبه، به منزل قابله رفت، سپس برگشت و مقداری پول، پارچه و مواد خوراکی برای آن طلبه‌ فرستاد.

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره آخوند خراسانی و پیشوایی مشروطه

آخوند زاده و لائیسیته

اختصاصی از فی فوو آخوند زاده و لائیسیته دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

آخوند زاده و لائیسیته


آخوند زاده و لائیسیته

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از متن اصلی :

 

*چهره های سرشناس فراوانی هستند که که چند ده و حتی چند صد سالی زودتر از عصر خود  متولد می شوند.در تاریخ ایران بی شک یکی از آنها میرزا فتحعلی آخوندزاده(1813-1878) است.

 

   

 

*آخوند زاده  در یک خانواده مذهبی تولد یافت و حتی مدتی به تحصیل علوم دینی پرداخت.اما در بیست سالگی در شهر گنجه به علت آشنایی با میرزا شفیع گنجوی  و سپس آشنایی با مدرنیته و علوم جدید و فراگیری زبان روسی و آشنایی با زبان  فرانسه،به کلی دچار دگرگونی در افکار شد.

 

* آخوند زاده را بی شک باید اولین بنیانگذار اندیشه لائیسیته  در ایران خواند.سکولاریسم مد نظر آخوند زاده تفاوتی عمده با دیگر رفورمیست ها و روشنفکران هم عصرش نظیر ملکم خان و طالبوف ،داشت.بر خلاف این دو که معتقد به روشنفکری دینی بودند، وی نه تنها خواهان جدایی کامل دین از سیاست بود ،بلکه به طور کلی دین را عامل اصلی مشکلات جامعه دانسته و قشر روحانیت را به طور کلی غیرقابل دفاع می شمارد.از جمله در جوابیه ای که به رساله "یک کلمه"نوشته مستشار الدوله می دهد ،چنین می گوید:"... به خیال شما چنان می رسد که گویا به امداد احکام شریعت، کونستیتوسیون (قانون)فرانسه را در مشرق زمین مجری می توان داشت. حاشا و کلا، بلکه محال و ممتنع است."

 

این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمتword  در اختیار شما قرار می‌گیرد

 

تعداد صفحات : 6

یونی شاپ


دانلود با لینک مستقیم


آخوند زاده و لائیسیته