فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق خط و تذهیب و نقاشی در اسلامى

اختصاصی از فی فوو دانلود تحقیق خط و تذهیب و نقاشی در اسلامى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق خط و تذهیب و نقاشی در اسلامى


دانلود تحقیق خط و تذهیب و نقاشی در اسلامى

دسته بندی : علوم انسانی _ هنر و گرافیک

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

حجم فایل:  (در قسمت پایین صفحه درج شده )

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ( در صورتی که متن زیر شکل نامناسبی دارد از ورد کپی شده )

شناسنامه گزارش نام گزارش: خط ، تذهیب و نقاشی در اسلام خط و تذهیب و نقاشی در اسلامى خط : به بیان قرآن زبان و خط ودایعى‏اند الهى در انسان که آدمى با آن از اسماء الله حکایت‏مى‏کند و به معرفت الله نائل مى‏گردد (4) .آیات متعددى در قرآن ناظر بر مراتب فوق است: الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان (5) ،اقرء و ربک الاکرم الذى علم بالقلم،علم الانسان ما لم یعلم (6) ،ن و القلم و ما یسطرون (7) ،قال علم آدم الاسماء کلها یا آدم انبئهم‏باسمائهم فلما نباهم باسمائهم (8) . قاضى احمد قمى در گلستان هنر در باب قلم پس از ذکر حدیث‏«اول خلق الله القلم‏»ابیاتى چنین مى‏آورد: هستى ز قلم رقم پذیرست زو شمع قلم فروغ گیرست سروى است قلم به باغ ادراک سایه ز رقم فکنده بر خاک او مى‏نویسد قلم یا نباتى است‏یا حیوانى.قلم حیوانى همان قلم موى نقاشان است که‏سپرسازان مانى فرهنگ و جادو طرازان ختاى و فرنگ به دستیارى آن اورنگ نشین‏کشور هنر و نقشبندان کارخانه قضا و قدرگشته‏اند،اما قلم کتابت نباتى است‏حسب الاشاره‏کثیر البشارة منتخب جریده موجودات و منتخب حضرت واجب بالذات نبى عربى‏محمد الابطحى علیه و آله افضل الصلوات و اکمل التحیات که فرموده‏«من کتب‏بحسن الخط بسم الله الرحمن الرحیم داخل الجنة به غیر الحساب‏».قاضى در ادامه از قول‏حضرت مولا على(ع)مى‏نویسد که غرض از حسن خط-نه هیمن لفظ بود و حرف و نقط: بل اصول صفا و خوبى بود زان اشارت به حسن خط فرمود باز در شرح حسن خط قاضى اشاره به قول على(ع)دارد که فرمود نیکویى خط زبان‏دست است و روشنى درون(حسن الخط لسان الید و بهجة الضمیر).بدینسان قاضى‏مقدمات کلام را فراهم مى‏کند تا بگوید:«الخط اصل فى الروح و ان ظهرت به جوارح‏الجسد» (9) و لازمه حسن خط ترک منهیات و محافظه صلوات است.پس باید روح ازکدورت پاک افتاده شود تا خط نیز نیکو و صاف و پاک گردد.از قول او افلاطون نیز خطرا«هندسه روحانى‏»مى‏دانسته که با اعضاى بدن ظاهر مى‏شود:«الخط هندسة روحانیة‏ظهرت بالة الجسمانیه‏».از این جهت افلاطون خط را مخصوص دست نکرده و به دست‏مقید نساخته که اعضاء را شامل است (10) . پیدایى خط نیز چونان شعر و موسیقى در وجهه نظر اسلامى هنرمندان مسلمان بنیادى‏میتولوژیک و الهامى و ازلى یافته است و در قصص مقدس درباره پیدایى خط روایات‏مختلفى است. ابن ندیم عقلى مذهب در الفهرست‏با کراهت این قول را که‏«حضرت آدم اول کسى‏بود که خطوط اسلامى را وضع کرد»روایت مى‏کند.به اعتقاد معاصران او که به قصص‏دینى تعلق خاطرى داشته‏اند آدم علیه السلام سیصد سال قبل از مرگش خطوط را در گل‏نوشت و به آتش پخت و وقتى که زمین را طوفان زد،آن خطوط سالم ماند و هر دسته وگروهى خط خود را یافتند و به همان گونه نوشتند» (11) . قاضى همین قصص را به صورتى دیگر بیان مى‏کند.به اعتقاد او حضرت آدم اول کسى‏است که خط عربى را نگاشت و قلم به دست گرفت.پس از آن شیث‏بن آدم به کار نگارش‏خط ادامه داد و در زمان حضرت ابراهیم(ع)خط عبرى نوشته ش

تعداد صفحات : 21 صفحه

  متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

پس از پرداخت، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

 
« پشتیبانی فروشگاه مرجع فایل این امکان را برای شما فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دانلود نمایید »
/images/spilit.png
 

دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق خط و تذهیب و نقاشی در اسلامى

تحقیق درباره دین فرهنگ و تمدن اسلامى

اختصاصی از فی فوو تحقیق درباره دین فرهنگ و تمدن اسلامى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره دین فرهنگ و تمدن اسلامى


تحقیق درباره دین فرهنگ و تمدن اسلامى

فرمت فایل :word( قابل ویرایش) تعداد صفحات:  68  صفحه

 

 

 

 

 

 

ساده ترین شیوه برخورد با یک واقعیت نادیده انگاشتن آن است و تلاش براى شناخت و پذیرش آن نشانه رشد و خردمندى.
دین فرهنگ و تمدّن وجوه و زوایاى گوناگون از بود و هست زیست بشرند و هندسه زندگى انسان از آغاز تا کنون بلکه تا پایان را نشان مى دهند. هیچ یک براى انسان پدیده اى بیگانه نیست که از بیرون به قلمرو حیات آمده باشد بلکه از هستیِ شکل یافته انسان و نسبت و پیوند او با دیگر واقعیتها بر آمده است. نه فرهنگ و تمدّن بر جایگاه دین مى نشیند و نه دین را مى توان بر جاى هیچ کدام نشاند.هم چنان که هیچ یک را نمى توان نادیده انگاشت. تا کنون کسانى که کوشیده اند دین را از متن زندگى بیرون برانند راه به جاى نبرده اند و در مقابل آنان که خواسته اند دیندارى را تمام ساحت وجودى انسان بدانند و تمامت زندگى را به دست دین بسپارند توفیقى نداشته اند.
دین و فرهنگ و تمدّن سه مقوله فراگیرند که به گونه هماهنگ و همخوان قلمرو زندگى انسان را پدید مى آورند. این سه جلوه پویاییِ حیات آدمى آن گاه که به مهر و
آشتى نشینند و یکدیگر را کامل کنند زندگى بالنده و انسانى; یعنى حیات آرمانى بشر رخ مى نماید.
در این نوشتار هدف آن است که پیوند این سه عنصر به طور کلى و بویژه جایگاه دین در این میان نموده شود.
براى این منظور در سه مقام به ترتیب: تعریف و شرح مفاهیم سیر تکامل مشترک و موازى دین و تمدّن و در پایان از عناصر تمدّنیِ دین سخن خواهد رفت.
در بخش نخست تلاش مى شود از رهگذر تعریف و تفسیر هر کدام نسبت مفهومى میان آنها آشکار گردد و در بخش دوّم هم گرایى و پیوند دین و تمدّن در مقام تحقق تاریخى آنها توصیف مى شوند و آن گاه نقش بنیادین دین در شکل گیرى عنصرها و ارکان سازنده تمدّن شرح خواهد شد تا پیوند ذاتى و ماهوى آنها روشن شود.
ییادآور مى شویم: نگاه این نوشتار به واقعیت دین فرهنگ و تمدّن است و در پى آن پیوند و خویشاوندى آنها در همین مقام جست و جو مى شود. اما باور ما آن است در گذر از تاریخ سرگذشتى که بر هر کدام رفته است به کلى از بایدها و واقعیتهاى بایسته خالى نبوده و نیست; بلکه در آینه تاریخِ حیات بشر بویژه در برهه هایى که انسانهاى صالح و خودساخته هدایت انسان و جامعه را بر عهده داشته اند و نیز در ساحتهاى زندگى امروز به گونه نسبى بایسته ها و واقعیتهایى از این سه عنصر آشکار است; زیرا اگر چه پاره اى کژراهه رویها و انحرافها و دور افتادنها از واقعیت دیده مى شود و به همان نسبت پاره اى جداییها رخ مى نمایاند; ولى جدا از جریانهاى سطحى و زودگذر متن زندگى انسانها به خوبى واقعیتهاى انسانى دین و فرهنگ و تمدّن راستین را نشان مى دهد. با توجه و نگاه ژرف به همین واقعیتهاست که هماره لایه هاى رویین دین و فرهنگ و تمدّن از سوى انسانهاى مصلح و واقع نگر مورد نقد و بازنگرى و تعدیل قرار مى گیرد و نو به نو شکل و هستى جدید پیدا مى کند تا آن که واقعیتِ هریک به تمام ظهور و بروز یابد.
دین
از آن جا که تعریف و شناخت ماهیت دین از تحلیل ساختارهاى دینى به دست مى آید متکلم فیلسوف روان شناس و جامعه شناس بر اساس نوع تحلیل از ساختارهاى یک دین به تعریفى از دین مى رسد. چون امروزه مباحث فلسفه دین کلام الهیات روان شناسى و جامعه شناسى دین گستره ویژه اى یافته است درباره تعریف دین آراى بسیار و گونه گون مطرح است.
در این جا مراد ما از دین دین آسمانى و وحیانى است که داراى سه بخش: عقاید و باورها احکام و آیینها اخلاق و ارزشهاست و در تعریف آن مى توان گفت:


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره دین فرهنگ و تمدن اسلامى

دانلود تحقیق کامل درمورد دین فرهنگ و تمدن اسلامى

اختصاصی از فی فوو دانلود تحقیق کامل درمورد دین فرهنگ و تمدن اسلامى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد دین فرهنگ و تمدن اسلامى


دانلود تحقیق کامل درمورد دین فرهنگ و تمدن اسلامى

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 35

 

دین فرهنگ و تمدن اسلامى

ساده ترین شیوه برخورد با یک واقعیت نادیده انگاشتن آن است و تلاش براى شناخت و پذیرش آن نشانه رشد و خردمندى.
دین فرهنگ و تمدّن وجوه و زوایاى گوناگون از بود و هست زیست بشرند و هندسه زندگى انسان از آغاز تا کنون بلکه تا پایان را نشان مى دهند. هیچ یک براى انسان پدیده اى بیگانه نیست که از بیرون به قلمرو حیات آمده باشد بلکه از هستیِ شکل یافته انسان و نسبت و پیوند او با دیگر واقعیتها بر آمده است. نه فرهنگ و تمدّن بر جایگاه دین مى نشیند و نه دین را مى توان بر جاى هیچ کدام نشاند.هم چنان که هیچ یک را نمى توان نادیده انگاشت. تا کنون کسانى که کوشیده اند دین را از متن زندگى بیرون برانند راه به جاى نبرده اند و در مقابل آنان که خواسته اند دیندارى را تمام ساحت وجودى انسان بدانند و تمامت زندگى را به دست دین بسپارند توفیقى نداشته اند.
دین و فرهنگ و تمدّن سه مقوله فراگیرند که به گونه هماهنگ و همخوان قلمرو زندگى انسان را پدید مى آورند. این سه جلوه پویاییِ حیات آدمى آن گاه که به مهر و آشتى نشینند و یکدیگر را کامل کنند زندگى بالنده و انسانى; یعنى حیات آرمانى بشر رخ مى نماید.
در این نوشتار هدف آن است که پیوند این سه عنصر به طور کلى و بویژه جایگاه دین در این میان نموده شود.
براى این منظور در سه مقام به ترتیب: تعریف و شرح مفاهیم سیر تکامل مشترک و موازى دین و تمدّن و در پایان از عناصر تمدّنیِ دین سخن خواهد رفت.
در بخش نخست تلاش مى شود از رهگذر تعریف و تفسیر هر کدام نسبت مفهومى میان آنها آشکار گردد و در بخش دوّم هم گرایى و پیوند دین و تمدّن در مقام تحقق تاریخى آنها توصیف مى شوند و آن گاه نقش بنیادین دین در شکل گیرى عنصرها و ارکان سازنده تمدّن شرح خواهد شد تا پیوند ذاتى و ماهوى آنها روشن شود.
ییادآور مى شویم: نگاه این نوشتار به واقعیت دین فرهنگ و تمدّن است و در پى آن پیوند و خویشاوندى آنها در همین مقام جست و جو مى شود. اما باور ما آن است در گذر از تاریخ سرگذشتى که بر هر کدام رفته است به کلى از بایدها و واقعیتهاى بایسته خالى نبوده و نیست; بلکه در آینه تاریخِ حیات بشر بویژه در برهه هایى که انسانهاى صالح و خودساخته هدایت انسان و جامعه را بر عهده داشته اند و نیز در ساحتهاى زندگى امروز به گونه نسبى بایسته ها و واقعیتهایى از این سه عنصر آشکار است; زیرا اگر چه پاره اى کژراهه رویها و انحرافها و دور افتادنها از واقعیت دیده مى شود و به همان نسبت پاره اى جداییها رخ مى نمایاند; ولى جدا از جریانهاى سطحى و زودگذر متن زندگى انسانها به خوبى واقعیتهاى انسانى دین و فرهنگ و تمدّن راستین را نشان مى دهد. با توجه و نگاه ژرف به همین واقعیتهاست که هماره لایه هاى رویین دین و فرهنگ و تمدّن از سوى انسانهاى مصلح و واقع نگر مورد نقد و بازنگرى و تعدیل قرار مى گیرد و نو به نو شکل و هستى جدید پیدا مى کند تا آن که واقعیتِ هریک به تمام ظهور و بروز یابد.

دین

از آن جا که تعریف و شناخت ماهیت دین از تحلیل ساختارهاى دینى به دست مى آید متکلم فیلسوف روان شناس و جامعه شناس بر اساس نوع تحلیل از ساختارهاى یک دین به تعریفى از دین مى رسد. چون امروزه مباحث فلسفه دین کلام الهیات روان شناسى و جامعه شناسى دین گستره ویژه اى یافته است درباره تعریف دین آراى بسیار و گونه گون مطرح است.
در این جا مراد ما از دین دین آسمانى و وحیانى است که داراى سه بخش: عقاید و باورها احکام و آیینها اخلاق و ارزشهاست و در تعریف آن مى توان گفت: مدلول و فرانمود گزاره هاى هستى شناسانه و انسان شناسانه و مجموعه بایدها و نبایدها و شایدها و نشایدهاى مبتنى بر آن که از سوى خداوند براى کمال یابى و سعادتمندى بشر فرود آمده یا تنفیذ شده است.
در این تعریف به دو نیاز و انتظار اساسى و فطرى که دین براى بشر پاسخ مى دهد توجه شده است.
بخشى از دین مدلول مجموعه اى از گزاره هاى نظام مند در باره تفسیر هستى حیات انسان و حقایق تکوینى با نگرش الهى است که پاى بندى قلبى به آنها سبب کمال انسان مى گردد.
و بخش دیگر دین مجموعه معیارها و آموزه هاى بایسته و شایسته براى زندگى هستند که پاى بندى به آنها سعادت دنیوى و اخروى بشر را پایندان است.پس مراد از دین آن چیزى است که به واقع برنامه کمال یابى و سعادت مندى انسان را ارائه کند و دیندارى پاى بندى قلبى و رفتارى به چنین برنامه اى است.
آن بخش از دین که درباره تفسیر هستى است و نگاه هستى شناسانه انسان را جهت مى بخشد پیوند مستقیم با فرهنگ و تمدّن دارد; زیرا هر چه در این دو عرصه به ظهور مى رسد بر اندیشه ها و دریافتهاى هستى شناسانه انسانها استوار است. از همین روى باستان شناسان و پژوهشگران تاریخ با کاوش در آثار فرهنگى و تمدّنى قومهاى پیشین اندیشه ها و دریافتهاى آنان را از انسان و هستى بازخوانى مى کنند و به این واقعیت اعتراف دارند که در تاریخ بشر هر جامعه انسانى و یا هر امت بزرگى که پدید آمدند ممکن نبود در آغاز و انجام انسان و توجیه و علت یابى پدیده هاى هستى نیندیشند و در این گونه مسائل رأى و نظر روشنى حق یا باطل نداشته باشند.

فرهنگ

پژوهش و کند وکاو در شناسایى و پى بردن به کُنه فرهنگ از نگاه مشهورترین دایرة المعارفها و پاره اى از منابع جامعه شناسى و کتابهاى لغت این حقیقت را ثابت مى کند که وجود تکامل انسانى در معناى حقیقى (فرهنگ) در میان همه جامعه ها به عنوان چگونگى حیات بشرى پایندان شده است. اگر شمارى سلطه جویان یا پوچ گرایان بخواهند فرهنگ را تا حد یک بهشت پدیده هاى مبتذل فرو بکاهند و نام آن را فرهنگ یا امور فرهنگى بگذارند از حقیقت بى بهره بوده و شناختى از آن ندارند.زیرا اگر به معناهایى که براى فرهنگ در لغت و ادبیات اقوام آمده با دقت و درنگ بنگریم خواهیم دید بیش تر آن معناها بر حقیقتهاى ارزشى استوارند که اگر هم نمونه ها و افراد آنها تغییر پیدا کند اصل آن حقیقتها ثابت و استوارند.
(فرهنگ با کاف فارسى بر وزن ومعنى فرهنج است که علم و دانش و عقل و ادب و بزرگى و سنجیدگى و کتاب لغت فارسى و نام مادر کیکاوس مى باشد و شاخ درختى را نیز گویند که در زمین خوابانیده از جاى دیگر سر بر آورد و کاریز آب را نیز گفته اند چه (دهن فرهنگ) جایى را مى گویند از کاریز که آب بر روى زمین آید).1
یا نوشته اند:
1. فرهنگ در مردم شناسى راه و رسم زندگى یک جامعه است. آداب و عادتها واندیشه ها و اوضاعى که گروهى در آن شرکت دارند از نسلى به نسل دیگر انتقال پیدا مى کند و این انتقال پیش از آن که از راه وراثت باشد از راه آموختن است.2
2. استعدادهاى فکرى و اخلاقى پرورش یافته به وسیله آموزش.
3. ذوق اعتلا و گسترش یافته از راه تربیت فکرى و زیبایى شناختى.
4. آشنایى وعلاقه مندى به هنرهاى زیبا ادبیات و علوم جدا از مهارتهاى فنى و شفاهى.
5. شکل یکپارچه آگاهى اعتقاد و رفتار انسان که پیرو گنجایى فراگیرى او و سریان آگاهیها به نسلهاى بعدى است.3
فرهنگ در زبان عربى یا کلمه (الثقافه) بیان شده به معناى پیروزى تیزهوشى و مهارت سپس به معناى استعداد فراگیرى علوم و صنایع و ادبیات به کار رفته است.4
در ادبیات ایتالیا و یونان براى تعریف فرهنگ مفاهیم و عناصرى به کار رفته که از ارزشهاى تکاملى تربیت عقلانى و رشد اخلاقیات در انسان حکایت مى کند.5
در منابع آلمانى پس از این که عالى ترین حقیقتهاى ارزشى به عنوان معناى فرهنگ شمرده شده مانند: سعى در ظرافت و اصالت دادن و فرم بخشیدن به شخصیت انسانى و محدود ساختن و تغییردادن انگیزه ها و نیازهاى دانى(پست) به نیازهاى عالى به روشنى اشاره شده است: شروع فرهنگ با ظهور انسان در روى زمین بوده است; یعنى این حقایق که به عنوان معناى فرهنگ گفته شد ثابت و پایدارند.6
با توجه به معناها و تعریفهاى یاد شده مى توان گفت: فرهنگ عبارت است از: مجموعه دریافتها دانسته ها و یافته هاى رشد یافته عقلى واحساسى و اخلاقى که به زندگى انسان کمال و ارزش مى بخشد و مایه بازشناسى زندگى انسانى از زندگى حیوانى است.

دین و فرهنگ

از رهگذر معناى دین و فرهنگ و مقایسه تعریفها در هر کدام مى توان پیوند نزدیک آن دو را دریافت. اثر دین و فرهنگ بر یکدیگر بسیار پیچیده است. حتى شمارى که نخواسته اند سرچشمه آسمانى و الهى را براى ادیان بپذیرند بر این نظرند که : دینها بستگى ژرف به فرهنگها دارند. از هر ملتى دینى برمى آید که فراخور اسطوره ها آداب و رسوم یعنى فرهنگ خود او است.7
اما کسانى دیگر به حق بر اثرگذارى ژرف دین بر فرهنگ ملتها پاى مى فشارند.8 البته این اثرگذارى از دین ناب و بى پیرایه بر مى آید. وقتى که آموزه هاى دینى رخشان ناب و بى آمیغ باشند در فطرت انسان جا باز مى کنند و به کنشها و رفتار او شکل مى دهند.
ادیان الهى که در آغاز به زبان و فرهنگ هر قوم فرو فرستاده شده اند پس از پذیرفته شدن وگسترش در جامعه فرهنگى زنده و زاینده به وجود آورده اند که پیش از آن چنان فرهنگى نبوده است. براى نمونه بعثت پیامبر(ص) در جامعه بى فرهنگ جاهلى حرکت و انقلاب بزرگ فرهنگى پدید آورد و در زمانى اندک عرب خشن و بى فرهنگ را به مسلمانى فرهنگ دوست و آداب دان دگر کرد.
در حقیقت دین با وارد کردن عامل هدفدارى در درون فرهنگ عناصر تشکیل دهنده فرهنگ را از گسیختگى و رها بودن در برابر خواسته ها هواها و هوسها و گرایشهاى زودگذر بشرى مى رهاند.
با این جهت دارى است که فرهنگ هدفدار پدید مى آید. هدفى که بتواند حیات و رفتار و آداب آدمى را با شرایط محیطى و اجتماعى ریشه گرفته از پیشینه تاریخى و دانسته ها و استعدادها و خواسته هاى پیاپى او به خوبى بنمایاند و تفسیر کند.
بى گمان اگر براى انسان در تفسیر وابستگى به جهانى که در آن زندگى مى کند موضوع عشق و بندگى هدفدار در کارنباشد آن همه فرهنگهاى خیره کننده و گسترده در طول تاریخ به وجود نمى آمدند و آن همه آروزهاى رنگارنگ باورها و اندیشه هاى سازنده وهنرهاى باشکوه و جلال میدان جلوه گرى نمى یابیدند.
آدمى این کمال جوییها را با قرار گرفتن در جاذبه الهى در خود احساس مى کند و به آفرینندگى فرهنگى مى رسد. آموزه هاى وحیانى دین از یک سو جاذبه الهى را در خود نهفته دارند و از دیگر سوى روح هدف گرایى را در جان انسان زنده مى کنند و چونان عاملى زنده در پدیدارى فرهنگ و شکوفانى آن نقش مى آفرینند.
دین تمام سویه هاى فرهنگى مانند: زیباجویى علم گرایى منطق طلبى و آرمان خواهى انسانها را مى پذیرد; اما این گونه نیست که این امور درستى خود را از خواسته ها و آمالهاى فردى و جمعى با هر انگیزه و علتى بگیرند و هیچ کارى به برابرى وهمخوانى و سازگارى با حقایق و واقعیتهاى مستقل از آمالها نداشته باشند; زیرا در این صورت فرهنگ عامل پایایى و ویژگیِ کمالیِ خود را از دست مى دهد و چه بسا به پیروى از خواسته هاى سلطه گرایان هر گونه عامل ضد اخلاق و دین و شرافت انسانى با نام فرهنگ عرصه را بر فرهنگ ناب تنگ نماید.
پیوند دین و فرهنگ آن گاه استوار مى گردد که وجوه فرهنگى: قلم بیان قریحه و ذوق و کمال جویى با دو بال احساس واندیشه شکل بگیرد.به ظهور رسیدن سرآمدان فرهنگ ادبى چونان: مولوى حافظ سعدى و… دستاورد همین خویشاوندى و پیوند است.با این درآمیختگى فرهنگ علمى نیز زمینه سازوار براى رشد و شکوفایى پیدا مى کند.
پى یر روسو در تاریخ علوم مى نویسد:
(سه قرن بعد از مرگ پیغمبر شهر قرطبه Gordoue یک میلیون جمعیت هشتاد مدرسه عمومى وکتابخانه اى شامل ششصد هزار جلد کتاب داشت و زبان عربى زبان علمى جهان شده بود.
در این هنگام اشاعه علم از نو شروع شد. زکریاى رازى(923 ـ 850) مرض آبله و همکار او ابوالقاسم خلف بن عباس زهراوى(1003 ـ 913) سلعه و امراض ستون فقرات را کاملاً توصیف کرد.
ابن سینا(1037 ـ 980) پرنس علوم دانش طب را در دنیاى اسلام چنان رونق داد که یکى از پادشاهان کاستیل که آب آورده بود براى معالجه به شهر قرطبه نزد دشمنان خود رفت. ابن سینا و ابن رشد اندلسى (1198 ـ 1120) در قرون وسطى شهرت فراوان داشتند زیرا اقوام اروپایى خود را در اطلاع بر آثار ارسطو مدیون آنان مى دانستند).9
برانگیزاندن اسلام پیروان خود را به خردورزى اندیشه و فراگیرى علم و ادب و بهره ورى آیات قرآن از احساس ذوق و زیباییهاى ادبى و نیز توجه به جلوه هاى احساسى با هدف برانگیختن حس دینى مهرورزیها و رفتار و مشى اخلاقى در انسان به
مانند عاملهایى هستند که سبب شدند در اندک مدتى شهرهاى جهان اسلام آن روز به کانونهاى مهم فرهنگى دگر شوند و همه عناصر فرهنگ: دانش ادب اخلاق و دین به گونه سامان مند و به هم پیوسته و هدف مند به شکوفایى برسند.

تمدّن

در فرهنگ و لغت فارسى واژه تمدّن به معناى شهرنشین شدن به اخلاق و آداب شهریان خو گرفتن آمده است.10
گویا خواجه نصیرالدین طوسى نخستین کسى است که این واژه را در زبان فارسى به کار گرفته و آن را معنى و شرح کرده است:
(و چون وجود نوع بى معاونت صورت نمى بندد و معاونت بى اجتماع محال است پس نوع انسان بالطبع محتاج بود به اجتماع و این نوع اجتماع را که شرح دادیم تمدّن خوانند و تمدّن مشتق از مدینه بود و مدینه موضع اجتماع اشخاص که به انواع حرفتها و صناعتها تعاونى که سبب تعیّش بود مى کنند… و این است معنى آنچه حکما گویند: الانسان مدنى بالطبع یعنى محتاجٌ بالطبع الى الاجتماع المسمى بالتمدّن.)11
در زبان عربى معادل تمدّن کلمه (الحضارة) به معناى شهرنشینى است.
ابن خلدون از کلمه حضارت شهرى گرى و به خوى و اخلاق شهریان درآمدن و تیپ زندگى شهرى پذیرفتن را اراده مى کند.12
او در پژوهشهاى خود بیش تر از چشم انداز جامعه شناس عمران و حضارت به تاریخ بشر نگریسته و در حقیقت باب پژوهش در تاریخ تمدّن و تمدّن شناسى را گشوده است.
در غرب هم معناى تمدّن Givilisation است که از ریشه Civitas و Civis به معناى شهر و شهروندیت و Civil به معناى شهرى گرفته شده است.13
این هم معنایى و هم مفهومى در زبانهاى فارسى عربى و اروپایى مى تواند از همسویى تفکر بشرى در علوم اجتماعى و یا گرفتن و سریان مفاهیم از شرق به غرب حکایت کند; اما واژه تمدّن به مفهوم جدید مانند واژه فرهنگ جزئى از واژگان زبان عصر روشنگرى است:
(مفهوم تمدّن که در قرن هیجدهم سربرآورد در معناى آغازینش به خصوصیات ظریفِ آداب و رسوم توجه دارد. این واژه در نظر فیلسوفانِ اصطلاح طلب به سرعت قید و بندهاى اولیه اش را به دور مى افکند و روندى از آن مستفاد مى شود که بشریت را از جهل و خردستیزى مى رهاند.)14
واژه تمدّن و فرهنگ در سنّت انگلیسى ـ فرانسوى به مفهوم همانند و یکسان گرفته مى شود و بیش تر فرهنگ به مفهوم تمدّن به کار مى رود.
ادوار برنت تیلور (1917 ـ 1832) بى آن که میان آن دو فرق بگذارد مى نویسد:
(فرهنگ یا تمدّن به مفهوم وسیع کلمه در قدم شناسى مجموعه پیچیده اى است که شناخت باورها هنرها اخلاق حقوق آداب و رسوم و دیگر قابلیتها یا عاداتى را در بر مى گیرد که انسان به عنوان عضو جامعه کسب مى کند.)15
امیل دورکیم (1917 ـ 1858) نیز به پیروى از سنت فرانسوى خود همواره واژه فرهنگ را به تمدّن باز مى گرداند و تمدّن را مجموعه پدیده هاى اجتماعى معنى مى کند.16 ولى ماکس وبر (1920 ـ 1864) بنابر سنّت آلمانى که بیش تر بر جلوه هاى فرهنگى و مفهوم فرهنگ تکیه مى شود در فرق و جدایى میان تمدّن و فرهنگ تأکید دارد.17
کم کم شمارى از اندیشه وران غرب به جدایى بین مفهوم فرهنگ و تمدّن گرایش یافتند و گفتند: فرهنگ چونان جان و روح معنوى تاریخ یک ملت و
بشریت است و تمدّن به مانند جسم و پیکر مادى تاریخ ملتها.
این اندیشه هنوز بر فضاى ذهن بسیارى از اندیشوران حاکم است.18 در فضاى فکرى و فرهنگى ایران کسانى که در این باره پژوهش داشته اند مانند: دکتر على شریعتى19 علامه محمد تقى جعفرى20 دکتر محمد على اسلامى ندوشن21 و داریوش شایگان22 بر فرق بین فرهنگ و تمدّن تأکید دارند.
به هر روى واژه تمدّن مانند دیگر دریافتها و دانسته هاى علوم انسانى از دانسته ها و دریافتهاى انتزاعى است که به سازوارى دیدگاهها تعریفهاى گوناگون براى آن بیان شده است.
بهتر و دقیق تر آن است که فرهنگ و تمدّن را دو پدیده جداى از هم ولى در پیوسته به هم بدانیم به گونه اى که دوگونه نسبت میان آنها برقرار است: نخست نسبت زیربنا و روبنا به این معنى که فرهنگ مجموعه عوامل انسانى است که شالوده و زیربناى تمدّن قرار مى گیرد. دوم نسبت اثرپذیرى و اثرگذارى متقابل; یعنى همان گونه که تمدّن دستاورد عینى فرهنگ است در مقابل فرهنگ نیز در متن تمدّن غنا مى یابد و بارور مى شود. به طور دقیق همان نسبتى که علم با عمل دارد درباره فرهنگ و تمدّن در خور انگار است. از یک سو عمل بر مبناى علم و اندیشه و آگاهى استوار مى شود از دیگر سو عالم وقتى در فرایند عمل قرار مى گیرد علم و اندیشه او راسخ تر و پویایى و بالندگى بیش تر پیدا مى کند.

هم گرایى دین و تمدّن

در مقام تعریف آنچه براى فرهنگ و تمدّن یاد شد با وجود دیدگاه هاى گونه گون پیوند میان آن دو نمایان است. در مقام وجود خارجى تمدّن در بستر جامعه شکل مى گیرد و از آن جا که در جامعه هاى انسانى فرهنگ بر تمدّن از نظر زمانى پیش است مى توان گفت هیچ تمدّنى بدون پیش زمینه فرهنگى پدید نمى آید.
واقعیت این است که همان گونه که تمدّن را نمى توان مجرد و جدا از فرهنگ در نظر گرفت فرهنگها نیز به نوبه خود وامدار دین هستند. کم تر فرهنگِ به هم بافته و سامان مند و اثرگذارى مى توان یافت که از دین و چشم اندازهاى دینى جدا باشد. وقتى به تاریخ بشر مى نگریم مى بینیم مردمانى که در حوزه فرهنگها و قلمرو تمدّنها زیسته اند در پیدایش فرهنگ آنان و در پى آن در پیدایى تمدّن که بر شالوده آن استوار شده و اندیشه هاى دینى نقشِ بنیادین داشته اند.
دکتر شریعتى مى نویسد:
(اصولاً تاریخ و فرهنگ و سنّت در میان ملتها با روح مذهب تکوین یافته و حتى گاه به دست مذهب شکل گرفته است.)23
در درازاى تاریخ ادیان زاینده و سازنده بسیارى از تمدّنها بوده اند. به دنبال بعثتها فرهنگ دینى ویژه پدید مى آمد و سپس تمدّنى ویژه زاده مى شد. در تاریخ تمدّن تمدّنهاى بزرگ بیش تر با ادیان و مذاهب مهم شناخته مى شود.
هانتینگتون مى نویسد:
(دین ویژگى عمده هر تمدّنى است و به قول کریستفر داوسن: (ادیان بزرگ شالوده هایى است که تمدّنهاى بزرگ بر آن بنا شده اند.) از پنج دین جهانى که وبر برشمرده است چهار دین: مسیحیت اسلام هندوییسم و آیین کنفوسیوس تداعى کننده تمدّنهاى بزرگ هستند.)24
تمدّنها همان گونه که براساس منطقه هاى جغرافیایى و یا نژادى دسته بندى مى شوند براساس ادیان نیز تقسیم پذیرند; زیرا عناصر فرهنگى ادیان چونان روحى فناناپذیر در پیکره هر تمدّن حلول کرده اند. پس به هیچ روى نمى توان نقش سازنده و اثرگذار دین را در تاریخ تمدّن انسان نادیده انگاشت.
دیوید هیوم در بررسى تاریخ طبیعى دین مى نویسد:
(اگر در پژوهش مسائل اجتماعى عامل دین را از یاد ببریم
بخش بزرگى از تاریخ و تمدّن و میراث فرهنگى جامعه را باید کنار بگذاریم.)25
این حقیقتِ تاریخى; یعنى پیوند ناگسستنى دین و تمدّن از نگاه معرفت شناسانه به هر کدام نیز به دست مى آید. تمدّن پدیده اى است که از عقل و علم و وجدان و اخلاق و به کارگیرى تواناییهاى انسانها در پیوند با محیط و طبیعت و از کنش و واکنش میان آنها پدید مى آید.
دین نه تنها باهر یک از این عناصر پیوند نزدیک دارد که همه آنها در متن دین جاى دارند و از مبانى قوام بخشِ آن به شمار مى روند.
شناختى که از راه ادیان به دست مى آید بخش مهمى از تمدّنها را تشکیل مى دهد. اگر وجه فرهنگى و زیرساختهاى فکرى و عقلى تمدّنها وصف و به درستى روشن شود و یا رهیافتهاى اصلى و راستینى که تمدّنها براى بشر داشته اند بررسى شود مى بینیم دین و تمدّن هم در عناصر بنیادین و هم در دستاوردها و کارکردهاى انسانى داراى وجوه مشترکى هستند که براساس آنها پیوندشان سخت و استوار گردیده است. همین اشتراکها و هم گراییهاى ذاتى و ساختارى سبب شده در بستر زندگى یک سیر موازى و نزدیک به یکدیگر داشته باشند.

سیر موازى تکامل دین و تمدّن

از روزى که صورت نوعى انسان و توان مسؤولیت پذیرى او با آفرینش حضرت آدم(ع) آغاز شد دین و تمدّن در یک فرایند تکاملى همگام و پیوسته جلو آمده اند. تاریخ بعثتها و ادیان نشان مى دهد که آنها فرهنگ و تمدّن بشر را گام به گام به جلو رانده اند. در چشم انداز تاریخ نیز بشرى را مى بینیم که هر چه منحنى رشد و تکامل او بالا رفته به دین و شریعتى کامل تر از شریعت پیشین بستگى خاطر پیدا کرده است.
در این باره اگر بخواهیم واقعیتهاى تاریخ را جست وجو کنیم بهتر است از
چشم انداز قرآن سیر تکامل ادیان و شریعتها را در نگاهى کلى و گذرا مورد بررسى قرار دهیم. قرآن استوارترین و صادق ترین متنى است که محتواى شریعتها و وحى پیامبران را براى ما بازگفته است.
امّا پیش از آن لازم است به گفتمانى اشاره کنیم که در اساس مى توان دین و تمدّن را مشمول قانون تکامل دانست یا خیر.
پژوهش گران تاریخ ادیان در این که آیا دین از آغاز پیدایش سیر تکاملى داشته یا از ابتدا کامل بوده است دو دیدگاه دارند:
گروهى بر این نظرند که دین در چهره خرافى و بت پرستى ظهور کرد و پس از قرنها تطوّر و تکامل سرانجام بشر به اعتقاد توحیدى دست یافت. شمارى دیگر باور به آفریدگار بزرگ و خداى یگانه را دیرین و کهن ترین باور بشر مى دانند و شرک و بت پرستى را پدیده اى بیرونى و روى داده بر ساحَت دین و کژ راهه روى از اصلِ دیندارى مى شمارند.26
اگرچه در یک نگاه کلى به تاریخ عمومى دین در جامعه هاى بشرى این دو دیدگاه در خور انگار است. ولى این که حرکت روبه کمال ادیان الهى و آسمانى; یعنى حرکت از مرحله ساده و قلمرو محدود به مرحله ژرف تر و فراگیر وجود داشته است و آیینها و دینهاى آسمانى با وجود پاره اى اختلافها کامل کننده و تمام کننده یکدیگر بوده اند جاى انکار نیست.
وقتى پیامبرى در جامعه اى برانگیخته مى شد که جامعه از ساختار اجتماعى و فرهنگى بسیار ساده اى برخوردار بود و مردمان آن روزگار درمرحله پایین از اندیشه و تفکر به سر مى بردند. روشن است که در چنان جامعه اى امکان طرح گسترده احکام یا ارائه آموزه هاى بلند و ژرف دینى نبوده است. اما کم کم که ساختار اجتماعى جامعه پیچیده تر مى شد و مردم در ساحت فرهنگ و اندیشه رشد مى یافتند پیامبر جدید با شریعت کامل تر برانگیخته مى شد و سازوار با فرهنگ و مدنیت آنان وحى فرو فرستاده مى شد.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد دین فرهنگ و تمدن اسلامى

پروژه قوه مقننه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران. doc

اختصاصی از فی فوو پروژه قوه مقننه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران. doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پروژه قوه مقننه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران. doc


پروژه قوه مقننه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران. doc

 

 

 

 

 

نوع فایل: word

قابل ویرایش 15 صفحه

 

مقدمه:

بر اساس اصل 57 قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه، قواى حاکم در جمهورى اسلامى ایران هستند که البته زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت و مستقل از یکدیگر مى‏باشند. در این نوشتار نگاهى داریم به «قوه مقننه» در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران و اختیارات و وظایف این قوّه را بررسى خواهیم کرد.

بر اساس اصل 57 قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، «قواى حاکم در جمهورى اسلامى ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت، بر طبق اصول آینده این قانون اعمال مى‏گردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.»

بر اساس اصل 58 قانون اساسى، «اعمال قوه مقننه از طریق مجلس شوراى اسلامى است که اعضاى آن را نمایندگان منتخب مردم تشکیل مى‏دهند.»

فصل ششم قانون اساسى، مربوط به قوه مقننه و مجلس است. مجلس، مهمترین رکن تصمیم‏گیرى در جمهورى اسلامى ایران است.

بر اساس اصل 59، طریقه دیگرى نیز براى اعمال قوه مقننه وجود دارد. در این اصل آمده است: «در مسایل بسیار مهم اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى، ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه‏پرسى و مراجعه مستقیم به آراى مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آراى عمومى باید به تصویب دوسوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.»

بر اساس قانون همه‏پرسى: «همه‏پرسى، به پیشنهاد رئیس جمهورى یا یکصد نفر از نمایندگان مجلس شوراى اسلامى و تصویب 32 مجموع نمایندگان صورت خواهد گرفت.»(2)

«این مصوبه، همانند سایر مصوبات باید به شوراى نگهبان براى اظهارنظر فرستاده شود.»(3)

«نظارت بر همه‏پرسى به عهده شوراى نگهبان است.»(4)

در ارتباط با اصل 58 (اعمال قوه مقننه از طریق مجلس) دو نکته قابل ذکر است:

1- هرچند امر قانونگذارى در جمهورى اسلامى ایران از طریق مجلس است، اما معنایش این نیست که مصوبات مجلس به تنهایى داراى اعتبار است و براى رسمیت و قانونیت یافتن آنها نیازى به تأیید هیچ مرکز و نهادى نیست. بنابراین، اگر بر اساس اصل 72، 91، 94 و 112، براى قانونى شدن مصوبات مجلس، نظر تأییدى شوراى نگهبانى و در پاره‏اى از موارد، مجمع تشخیص مصلحت نظام لازم شمرده شده است، منافاتى با اصل مزبور (58) ندارد.

2- مرجع قانونگذارى بودن مجلس، منافاتى با محدود بودن حق قانونگذارى آن ندارد. به تعبیر دیگر، هرچند مجلس، حق قانونگذارى دارد، اما بر اساس قانون اساسى، در برخى از زمینه‏ها حق قانونگذارى ندارد. در اصل 71 آمده است: «مجلس شوراى اسلامى در عموم مسائل در حدود مقرر در قانون اساسى مى‏تواند قانون وضع کند».

 

فهرست مطالب:

چکیده:

شرایط انتخاب‏کنندگان و انتخاب‏شوندگان و تعداد نمایندگان مجلس

کیفیت جلسات و مذاکرات مجلس

وظایف و اختیارات مجلس شوراى اسلامى

پی نوشت ها

 

منابع و مأخذ:

1- مدرس حوزه و عضو هیأت علمى دانشگاه علوم پزشکى بابل، محقق و نویسنده.

2ـ ماده 36 قانون همه‏پرسى، مصوب 4/4/1368.

3- همان، ماده 27.

4- همان، ماده 37.

5- اصل 72.

6ـ صحیفه نور، ج 19، ص 171.

7- ماده 28 تا 30 قانون انتخابات مجلس شوراى اسلامى، مصوب 7/9/1378.

8- ماده 27 قانون انتخابات و ماده 3 قانون اصلاح قانون انتخابات، مصوب 25/8/1379.


دانلود با لینک مستقیم


پروژه قوه مقننه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران. doc

تحقیق در مورد تاثیر تحریم‏هاى اقتصادى امریکا بر امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران

اختصاصی از فی فوو تحقیق در مورد تاثیر تحریم‏هاى اقتصادى امریکا بر امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تاثیر تحریم‏هاى اقتصادى امریکا بر امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران


تحقیق در مورد تاثیر تحریم‏هاى اقتصادى امریکا بر امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه19

فهرست مطالب

مقدمه‏اى در بیان علل ظهور شرایط تنازعى در روابط ایران و امریکا

 

پیامد ظهور بحران در روابط خارجى کشورهاى جهان سوم

 

روند تحریم‏هاى امریکا علیه جمهورى اسلامى ایران

 

الف: تحریم ناشى از اشغال سفارت امریکا

 

ب: تحریم ناشى از انفجار پایگاه تفنگداران امریکایى در بیروت

 

جنجال‏هاى متنوع وپردامنه‏اى در روابط ایران و امریکا شکل گرفته است. این جدال‏ها بر رویکردهاى‏متفاوت و حتى متضاد رهبران و مقامات عالیه دو کشور استوار مى‏باشد. نوع رفتار واتهامات متقابل ایران و امریکا به گونه‏اى نمایان گردیده که مبتنى بر رنجش عمیق سیاسى‏آنان مى‏باشد. چنین روندى از حوادث، بر توانمندى و مؤلفه‏هاى امنیت ملى جمهورى‏اسلامى ایران تاثیرات قابل توجهى برجاى گذاشته است.

 

جدال‏هاى سیاسى یکى از اصلى‏ترین مؤلفه‏هاى کاهنده امنیت ملى محسوب‏مى‏گردند. این امر مى‏تواند در سطوح مختلفى ظاهر گردد. زمانى که کشورها با تهدیدات‏ساختارى و کارکردى رو به رو مى‏شوند، انگاره‏هاى امنیتى در ادراک رهبران و مقامات‏عالیه آنان تقویت مى‏شود; زیرا آنان براى مقابله با تهدیدات، نیازمند ابزارهاى متنوعى‏خواهند بود. تهیه و به کارگیرى این ابزارها طبعا با هزینه‏هاى فراگیرى براى کشورهاهمراه مى‏گردد. جدال‏هاى ایران و امریکا نیز با هزینه‏هاى متنوعى در حوزه منافع ملى ومزیت‏هاى ژئوپلتیکى همراه بوده است.

 

در روند چالش‏هاى متقابل ایران و ایالات متحده، امریکایى‏ها از الگوهاى گوناگونى‏براى محدود کردن اهداف یاست‏خارجى جمهورى اسلامى ایران بهره گرفته‏اند. این‏امر بیان‏گر «استراتژى جنگ کم شدت Low Intensive War Strategy »علیه ایران‏مى‏باشد.

 

این استراتژى از نمادهاى سیاسى، اقتصادى، نظامى، عملیات پنهان، جنگ تبلیغاتى وحقوقى برخوردار بوده است. البته گروه‏ها و جناح‏هاى مختلفى در روند برنامه ریزى‏استراتژیک امریکا نقش داشته‏اند. هر یک از این مجموعه‏ها بر اجراى رویکردهاى‏خاصى تاکید دارند. بنابراین، در میان نخبگان امریکایى، جلوه‏هایى از

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تاثیر تحریم‏هاى اقتصادى امریکا بر امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران