فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق شهریار ملک الشعرای پس از بهار

اختصاصی از فی فوو دانلود تحقیق شهریار ملک الشعرای پس از بهار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق شهریار ملک الشعرای پس از بهار


دانلود تحقیق شهریار ملک الشعرای پس از بهار

مقدمه:
روز27 شهریور (میزان) روزملی شعر وادب ایران؛ روز خاموشی سید محمد حسین بهجت تبریزی متولد (آذرما ه 1285 – شهریورماه 1367 هش) بزرگترین غزلسرای معاصر زبان فارسی است. شهریارشاعرعاشقی که از 83 سال زندگی شصت سال آنرا در بیتابی فراق معشوقه سپری کرد. سرگذشت شهریار ازاندوه سرشاراست، این شاعر توانا افسانه ی عشق وشیدایی در زبان عام وخاص مردم ایران و آذربایجان بود وهست.
آهنگ پر سوز وگدازی که در ایران به آواز استاد بنان اجرا شده است و در افغانستان کپی آنرا ناشناس خوانده است، برای اهل دل توجیه اشکار دارد. این شعر از رگه های باریک اندام تخیل در انسان عبور میکند و موی برجان خواننده و شنونده راست میسازد.
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا        بی وفا حالا که من افتاده ام ازپا چرا
زندگی شهریار
 
شهریار به سال ۱۲۸۵ در روستای خشگناب در بخش قره‌چمن آذربایجان ایران در اطراف تبریز متولد شد. پدرش حاج میر آقا خشگنابی نام داشت که در تبریز وکیل بود. پس از پایان سیکل اول متوسطه در تبریز در سال ۱۳۰۰ برای ادامهٔ تحصیل از تبریز به تهران رفت و در مدرسهٔ دارالفنون (تا ۱۳۰۳) و پس از آن در رشتهٔ پزشکی ادامهٔ تحصیل داد. حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری «به علل عشقی و ناراحتی خیال و پیش‌آمدهای دیگر» ترک تحصیل کرد (زاهدی ۱۳۳۷، ص ۵۹). پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در ادارهٔ ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت و به سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. بعدها دانشگاه تبریز وی را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان استاد افتخاری دانشکده ادبیات تبریز را نیز به وی اعطا نمود.
 
محمد حسین شهریار
سید محمدحسین بهجت تبریزی (۱۲۸۵ - ۲۷ شهریور ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (قبل از آن بهجت) شاعر ایرانی بود که شعرهایی به زبان‌های فارسی و ترکی آذربایجانی دارد. از شعرهای معروف او می‌توان به «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» به فارسی و «حیدر بابایه سلام» (به معنی سلام بر حیدر بابا) به ترکی آذربایجانی اشاره کرد. روز وفات این شاعر در این ایران «روز ملی شعر» نام‌گذاری شده‌است.[1]
گفته می‌شود، شهریار سال آخر رشته پزشکی بود که عاشق دختری شد. پس از مدتی خواستگاری نیز از سوی دربار برای دختر پیدا می‌شود. گویا خانواده دختر با توجه به وضع مالی محمدحسین تصمیم می‌گیرند که دختر خود را به خواستگار مرفه‌تر بدهند. این شکست عشقی بر شهریار بسیار گران آمد و با این که فقط یک سال به پایان دوره ۷ ساله رشته پزشکی مانده بود ترک تحصیل کرد. غم عشق حتی باعث مریضی و بستری شدن وی در بیمارستان می‌شود. ماجرای بیماری شهریار به گوش دختر می‌رسد و همراه شوهرش به عیادت محمد در بیمارستان می‌رود. شهریار پس از این دیدار در بیمارستان شعری را که دو بیت آن در زیر آمده است، در بستر می‌سراید. این شعر بعد ها با صدای غلامحسین بنان به صورت آواز خوانده شد.
 
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا         بی وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم        دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
شهریار بعد از این شکست عشقی که منجر به ترک تحصیل وی می شود به صورت جدی به شعر روی آورده و منظومه های زیادی را می سراید.
   
در آستانه یکصدمین سال تولد «محمدحسین شهریار» ناگفته‌هایی از زندگی این شاعر بلند آوازه معاصر توسط دخترش «شهرزاد بهجت تبریزی» منتشر شده است.
به گزارش فارس در بخشی از این ناگفته‌ها می‌خوانیم: پدرم سیدمحمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار در سال 1285 هجری (شمسی) در تبریز متولد شده است. پدرش از وکلای درجه یک تبریز و مردی نسبتا متمول بوده که گرسنگان بیشماری از خوان کرم او سیر می‌شدند و فکر می‌کنم همین بلندی طبع و بخشندگی پدرم، صفاتی است که از پدرش به ارث برده است.
پدرم ایام کودکی را در قراء خشگناب و قیش فورشاق گذرانیده، که هیچوقت خاطرات خوشی را که در دهکده‌های مزبور داشته فراموش نکرد. اولین شعرش را در چهارسالگی سروده و آن موقعی بوده که مستخدمشان به نام «رویه» برای ناهارش آبگوشت تهیه کرده بود.
درباره خاطرات ایام کودکیش می‌گوید: روزی با بچه‌های محل مشغول بازی بودم، بعد از مراجعت به خانه به درخت بزرگی که در وسط حیاط خانه بود خیره شده و شروع به خواندن شعر کردم. سخنانی موزونی که نمی‌دانستم چگونه به مغز و زبان من می‌آمدند که ناگهان پدرم مرا صدا کرد، به صدای بلند پدرم برگشتم، با حالتی تعجب آمیز پرسید: این اشعار را از کجا یاد گرفتی؟ گفتم: کسی یادم نداده، ‌خودم می‌گویم. اول باور نکرد ولی بعد از اینکه مطمئن شد، در حالیکه صدایش از شوق می‌لرزید به صدای بلند مادرم را صدا کرد و گفت: بیا ببین چه پسری داریم!

 

 

شامل 22 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق شهریار ملک الشعرای پس از بهار