فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد پیامبر و حاکمیت سیاسی

اختصاصی از فی فوو تحقیق در مورد پیامبر و حاکمیت سیاسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد پیامبر و حاکمیت سیاسی


تحقیق در مورد پیامبر و حاکمیت سیاسی

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه19

 

فهرست مطالب

ندارد

پیامبر و حاکمیت سیاسی

 مقدمه

پیامبر در چه زمانی به رسالت مبعوث شد؟ اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان او چگونه بود؟

خداوند پیامبر را هنگامی فرستاد که پیامبران حضور نداشتند و امتها در خواب غفلت بودند و رشته های درستی و انسانیت از هم گسسته بود.

پس پیامبر به میان خلق آمد در حالیکه کتابهای پیامبران پیشین را تصدیق کرد و با نوری هدایتگر انسانها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند و آن نور قران کریم است.(خطبه 158)

خداوند سبحان، محمد را هنگامی مبعوث فرمود که دنیا به مراحل پایانی رسیده نشانه های آخرت نزدیک و رونق آن به تاریکی گراییده و اهل خود را به پاداشته، جای آن ناهموار آماده نیستی و نابودی، زمانش در شرف پایان و نشانه های نابودی آن آشکار، موجودات در آستانه مرگ، حلقه زندگی آن شکسته و اسباب حیات در هم ریخته، پرچمهای دنیا پوسیده و پرده هایش دریده و عمرها به کوتاهی رسیده بود. دراین هنگام خداوند پیامبررا ابلاغ کننده رسالت، افتخار آفرین امت، چونان باران بهاری برای تشنگان حقیقت آن روزگاران، مایه سربلندی مسلمانان و عزت وشرافت یارانش قرار داد.(خطبه 198)

خدا پیامبر اسلام را زمانی فرستاد که مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته ها ی دین پاره شده و ستونهای ایمان و یقین ناپایدار بود. در اصول دین اختلاف داشته و امورمردم پراکنده بود؛ راه رهایی دشوار و پناهگاهی وجود نداشت؛ چراغ هدایت بی نورو کوردلی همگان را فرا گرفته بود.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد پیامبر و حاکمیت سیاسی

تحقیق در مورد پیامبر و حاکمیت سیاسی

اختصاصی از فی فوو تحقیق در مورد پیامبر و حاکمیت سیاسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد پیامبر و حاکمیت سیاسی


تحقیق در مورد پیامبر و حاکمیت سیاسی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:19

فهرست مطالب ندارد

پیامبر و حاکمیت سیاسی

 مقدمه

پیامبر در چه زمانی به رسالت مبعوث شد؟ اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان او چگونه بود؟

خداوند پیامبر را هنگامی فرستاد که پیامبران حضور نداشتند و امتها در خواب غفلت بودند و رشته های درستی و انسانیت از هم گسسته بود.

پس پیامبر به میان خلق آمد در حالیکه کتابهای پیامبران پیشین را تصدیق کرد و با نوری هدایتگر انسانها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند و آن نور قران کریم است.(خطبه 158)

خداوند سبحان، محمد را هنگامی مبعوث فرمود که دنیا به مراحل پایانی رسیده نشانه های آخرت نزدیک و رونق آن به تاریکی گراییده و اهل خود را به پاداشته، جای آن ناهموار آماده نیستی و نابودی، زمانش در شرف پایان و نشانه های نابودی آن آشکار، موجودات در آستانه مرگ، حلقه زندگی آن شکسته و اسباب حیات در هم ریخته، پرچمهای دنیا پوسیده و پرده هایش دریده و عمرها به کوتاهی رسیده بود. دراین هنگام خداوند پیامبررا ابلاغ کننده رسالت، افتخار آفرین امت، چونان باران بهاری برای تشنگان حقیقت آن روزگاران، مایه سربلندی مسلمانان و عزت وشرافت یارانش قرار داد.(خطبه 198)

خدا پیامبر اسلام را زمانی فرستاد که مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته ها ی دین پاره شده و ستونهای ایمان و یقین ناپایدار بود. در اصول دین اختلاف داشته و امورمردم پراکنده بود؛ راه رهایی دشوار و پناهگاهی وجود نداشت؛ چراغ هدایت بی نورو کوردلی همگان را فرا گرفته بود.

خدای رحمان معصیت می شد و شیطان یاری می گردید؛ ایمان بدون یاور مانده و ستونهای آن ویران گردیده و نشانه های آن انکار شده، راههای آن ویران و جاده های آن کهنه و فراموش شده بود. مردم جاهلی شیطان را اطاعت می کردند و به راههای او می رفتند و در آبشخور شیطان سیراب می شدند. با دست مردم جاهلیت، نشانه های شیطان آشکار و پرچم او برافراشته گردید. فتنه ها، مردم را لگدمال کرده و با سمهای محکم خود نابودشان کرده و پابرجا ایستاده بود.

اما مردم حیران و سرگردان، بی خبر و فریب خورده، در کنار بهترین خانه و بدترین همسایگان زندگی می کردند. خواب آنها بیداری و سرمه چشم آنها اشک بود؛ در سرزمینی که دانشمند آن لب فرو بسته و جاهل گرامی بود.(خطبه 2)

خدا پیامبر را پس از یک دورران طولانی که دیگر پیامبران نبودند فرستاد؛زمانی که میان طرفداران مذاهب گوناگون نزاع درگرفته و راه اختلاف می پیمودند. پس او را در پی پیامبران فرستاد و وحی را با فرستادن پیامبر ختم فرمود. پس پیامبر با تمام مخالفانی که به حق پشت کردند و از آن منحرف گشتند به مبارزه پرداخت.(خطبه 133)

شهادت می دهم که حضرت محمد بنده و فرستاده برگزیده و انتخاب شده اوست که در فضل و برتری همتایی ندارد و هرگز فقدان او جبران نگردد؛ شهرهایی به وجود او روشن گشت پس از آنکه گمراهی وحشتناکی همه جا را فرا گرفته بود و جهل و نادانی بر اندیشه ها غالب قساوت و سنگدلی بر دلها مسلط بود و مردم حلال را حرام می شمردند و دانشمندان را تحقیر می کردند و جدای از دین الهی زندگی کرده و در حال کفر و بی دینی جان می سپردند.(خطبه 151)

خدا پیامبر اسلام را هنگامی مبعوث فرمود که از زمان بعثت پیامبران پیشین مدتها گذشته و ملتها به خواب عمیقی فرو خفته بودند. فتنه و فساد جهان را فرا گرفته و اعمال زشت رواج یافته بود. آتش جنگ همه جا زبانه می کشید و دنیا بی نور و پر از مکر و فریب گشته بود، برگهای درخت زندگی به زردی گراییده و از میوه آن خبری نبود، آب حیات فرو خشکیده و نشانه های هدایت کهنه و ویران شده بود. پرچمهای هلاکت و گمراهی آشکار و دنیا با قیافه زشتی به مردم می نگریست و با چهره ای عبوس و غم آلود با اهل دنیا روبرو می گشت. میوه درخت دنیا در جاهلیت، فتنه و خوراکش مردار بود. در درونش وحشت و اضطراب و بر بیرون شمشیرهای ستم حکومت داشت.(خطبه 89)

خداوند پیامبر اسلام حضرت محمد را هشدار دهنده جهانیان مبعوث فرمود تا امین و پاسدار وحی الهی باشد. آنگاه که شما ملت عرب، بدترین دین را داشته و در بدترین خانه زندگی می کردید؛ میان غارها، سنگهای خشن و مارهای سمی خطرناک فاقد شنوایی، به سر می بردید، ابهای آلوده می نوشیدید و غذاهای ناگوار می خوردید؛ خون یکدیگر را به ناحق می ریختید و پیوند خویشاوندی را می بریدید؛ بتها میان شما پرستش می شد و مفاسد و گناهان شما را فرا گرفته بود.(خطبه 26)

 

 

سمت‌گیری اجتماعی فعالیت‌های پیامبر

چانچه از دلایل اعتقادی و جامعه شناختی بعثت پیامبر در مکه بگذریم به لحاظ تاریخی این امر مسلم است که پیامبر در مکه متولد و تا هنگام رسالت در آن شهر در کنار عشیره خود ریسته است و بر این اساس ابلاغ رسالت او نیز در مکه و ابتدا بر عشیره خود بوده است.1  لیکن به دلایل نکاتی که ذکر آن آمد و گواه تاریخی تلاش‌های 13 ساله پیامبر (ص) ، مکه (به جز تعدادی از گروندگان) هیچ گونه انعطافی را در پذیرش آئین جدید از خود نشان نداد. شاید بتوان در علت‌یابی این مسئله سابقه غیرتمدنی این جامعه را نیز در دفاع سرسخت از باورهای خود و مقابله جدی با آئینی که با پیوستن به جامعه دیگر به سرعت طبیعت مدنی خود را ظاهر کرد، مؤثر دانست. در روایات تاریخی دعوت اولیخ پیامبر را در مکه سری و مخفیانه اعلام کرده‌اند. 2 به طور مثال واقدی مدت زمان پنهانی پیامبر را سه سال دانسته است. 3 با ملاحظه اولین گروندگان به پیامبر وضعیت اجتماعی و جهت گیری‌های آئین جدید تا حدودی مشخص می‌شود.

 

صف‌بندی‌ اصلی، مقدنیّان بی‌بضاعت و متنفذان ثروتمند

محمد بن سعد از زهری نقل می‌کند که ایمان آورندگان نخستین، عمدتاً از میان طبقات پایین و جوانان بودند.4 این موضوع را هم فهرست ایمان آورندگان و هم روایات دیگر تأیید می‌کنند.5 قریش معتقد بود که تنها مستضعفان و ضعفا از محمد پیروی می‌کنند.6  طبری در تفسیر خود اشاره می‌کند که قریش به حضرت رسول گفتند: همنشینان تو بنده‌ها یا آزاد کرده‌های فلان طایفه هستند ای محمد با تو فقط بی‌چیزان و مسکینان و ضعفای مردم، نشست و برخاست می‌کنند.7 بلاذری نیز می‌نویسد: قریش با دیدن اصحاب پیامبر گفتند: که به این مردان پست نظر افکنید. آیا این‌ها هستند که خداوند از میان همه ما برایشان منت نهاده است.8  بسیاری از گروندگان به پیامبر نیز از قبیله قریش نبودند. تعدادی از آنان برده‌ها و اسیرانی بودند که از مناطق دیگر به مکه آورده شده بودند و برخی نیز از دیگر مناطق به پیامبر پیوسته بودند. به طور مثال عدوه بن زبیر خبّاب بین ارّت را از مستضعفین دانسته و درباره‌ی او می‌گوید: «او را که در مکه شکنجه می‌دادند تا از اسلام برگردد.»9 از عراق و از ناحیه کسکر بوده است. خباب را اُمّ انمار آزاد کرد و اوجزو موالی و آزاد شدگان درآمد.10 صهیب بن سنان در بیزانس به اسارت گرفته شده است واو را یکی از افراد بنی کلب خرید و به مکه برد و عبدالله بن جدعان تیمی از ثروتمندان معروف مکه او را خرید. صهیب با آل جدعان بود.11 تا آن‌که حضرت رسول به رسالت مبعوث شد و او اسلام آورد. بلال بن رباح نیز از اسرای حبشه است. عروه بن زبیر او را نیزاز مستضعفان دانسته و درباره‌ی او می‌گوید: صاحب او جبه بن جمحی او را آزار می‌داد تا او از دینش برگردد و او هیچ سخنی از آن‌چه ایشان به او تلقین می‌کردند به زبان نیاورد. 12

عمار یاسر از قبیله عنس از قبایل عربستان جنوبی بود، عمار که مادرش کنیز ابو حذیفه بود بر طبق رسم جاهلیت می‌بایست خود برده ابو حذیفه باشد. ابوحذیفه او را آزاد کرد و عمار جزو «موالی» بود 13 و به خاطر همین استصغاف پیشین بود که وقتی عمر حکم حکومت کوفه را برای عمار نوشت گفت: این را به خاطر سخن خداوند کرده است که «نُریدُ اَن نُمَنَّ عَلَی اَلّذینَ استُضْعفُوا فی‌الَارضْ» 14 خداوند نیز به پیامبر دستور می‌دهد که از این گروندگان ضعیف حمایت کرده و مراقب آنان باشد «کسانی را که هر بامداد و شبانگاه پروردگار خویش را می‌خوانند و خواستار خشنودی او هستند، طرد مکن . نه چیزی از حساب آنها بر عهده‌ی تو است و نه چیزی از حساب تو بر عهده‌ی ایشان. اگر آن‌ها را طرد کنی در زمره‌ی ستمکاران هستی.» 15

 

پیامبر و حاکمیت سیاسی

دوران مکه، آغاز رسالت پیامبر

خدا رسول (ص) را فرستاد تا جهانیان را از راه و رسمی که در پیش گرفته اند بیم دهد و او را امین دستورهای آسمانی خود قرار داد، در آن حال شما ای گروه عرب! بدترین دین را داشتید و در بدترین سرزمین زندگی می کردید. در بین سنگ های خشن و مارهای گزنده ای می خوابیدید، از آب تیره می نوشیدید، غذای خوبی نداشتید، خون یکدیگر را می ریختید، پیوند خویش را از یکدیگر می بریدید و با آنان ستیزه می کردید، بت ها در میان شما برپا بود و گناهان دست و بال شما را بسته بود1. 

اوضاع اجتماعی

چنین محیطی بود که حضرت محمد (ص) فرستاده خدا و خاتم پیامبران و احیا کننده سنت مذهب راستین ابراهیم و اسماعیل در مکه ظهور کرد و با دعوت به یکتا پرستی و دوری گزیدن از شرک رسالت خود را آغاز کرد. در این هنگام، قدرت سیاسی و اقتصادی شهر را دو گروه نیرومند در دست داشتند؛ این دو گروه با آن که از نظر ترکیب ساختمان اجتماعی دارای تفاوت بسیار بودند به خاطر حفظ منابع مشترک با یکدیگر همکاری می کردند:

1_ شیوخ یا رؤسای قبیله که به حکم سنت موروثی، فرمانفرمایی تیره و خاندان ها را به عهده داشتند.

2_  ثروتمندانی که از راه تجارت و با خواری مال های فراوان اندوخته بودند و می کوشیدند آن را نگهداری کنند و چندان که می توانند بر آن بیفزایند.  در اجتماع مکه در آن روزها صورت نیمه شهری و نیمه قبیله ای داشت گاه یک تن، از هر دو منبع قدرت و در آمد برخوردار بود؛ به طور مثال ولید بن فعیده و ابوسفیان هم رئیس و فرمانروای خاندان بودند و هم مال های خود را از راه مضاربه یا تجارت در شهرهای دور دست به کار می انداختند2. از همان ابتدای کار مشخص بود که جوهره ی حاکم بر جامعه قبیله ای مکه که با تکیه بر اقتدار سیاسی و معنوی قریش از تعصب و تصلب بیشتری در دفاع از خود برخوردار بود، بزرگ ترین مانع در تحول و دگرگونی آینده به شمار خواهد رفت و در برابر هر دگردیسی جوهری و حتی فرمایشی خارج از چهارچوب های رایج مقاومت خواهد کرد. علاوه بر آن تجارت پر سود اشراف این شهر که مرهون تقدس کعبه و بتان مستقر در آن و همچنین موقعیت جغرافیایی مکه در جزیره العرب بود، ارمغانی جز جامعه ی طبقاتی برای این شهر به همراه نداشت. در این شرایط طبیعی به نظر می رسد که هر اندیشه و آرمانی که _ به طور مستقیم و غیر مستقیم _  موجب گردد تا اقتدار قبیله و هنجارهای رسوب کرده و پذیرفته شد ه آن و بنیادهای تئوریک جامعه طبقاتی حاکم تضعیف گردد، مقاومت شدید حاکمان و حامیان این جامعه روبرو خواهد گردید.

قرآن مقابله ثروتمندان و طبقات اشراف را نه در ارتباط با پیامبر اسلام بلکه در مورد همه پیامبران به عنوان یک واقعیت تاریخی و عمومی بیان می دارد. « وما ارسلنا فی قریه عن نذیر الاّ قال فترفوها انا بما ارسلتم به کافرون و قالوا نحن اکثر اموالا و اولاد و ما نحن بمعذبین3. این موضوع در مورد شهر مکه که محور معیشت و اقتصادش بر تجارت قرار داشت، امری محرز و مشخص بود4.

 

نقش هجرت در استقرار حکومت

هجرت مرحله‏اى بزرگ در زندگى اسلام است و از دیدگاه ما در باب تاریخ حکومت اسلامى، قطعاً مهمترین مرحله پیدایش حکومت اسلامى است. پیامبر خدا(ص) در نتیجه زیستن در جوّ سیاسى و ادارى شهر مکه، از درایت و خبرگى لازم برخوردار بود. آن حضرت در آغاز هجرت، به چند جهت باید با دشوارى‏هاى فراوان در تأسیس نظام ادارى شهر مقابله‏کند.
نخست: شهر یثرب به لحاظ ناهمگونى میان شهروندان از هرگونه نظام ادارى کامل و مناسب تهى بود و اصولاً افراد و اجتماع یثرب فرهنگ نظم اجتماعى و ادارى نداشتند.


دوم: رابطه میان قبیله اوس و خزرج و رابطه همه آنها با یهودیان بر پایه جنگ و خونریزى بود و لذا امنیت شهر همیشه نگران کننده مى‏نمود و مردم را بر آن داشت تا خانه‏هاى خود را در مجتمعات مسکونى، جدا از هم، به شکل پادگان‏هاى نظامى بنا کنند.


سوم: سه گروه که دشمن اسلام بودند، از ساکنان شهر به شمار مى‏آمدند:
1. اعراب (به استثناى اوس و خزرج): مانند خطمه، بنو واقف، بنو سلیم که در سال اول
هجرت اسلام نیاوردند و اسلام بسیارى از ایشان تا سال چهارم هجرت به تأخیر افتاد.[9]
2. منافقین: گروهى که عمل به شعائر اسلامى مى‏کردند ولى با طرح سیاسى اسلام و
تشکیل حکومت اسلامى با ریاست پیامبر(ص)مخالف بودند.
3. یهودیان: که نمونه عینى مخالفین فرهنگى، سیاسى، اجتماعى با اسلام، به اعتبار آیین و
دولت و نظام سیاسى - اجتماعى بر مبناى اسلامى به حساب مى‏آمدند.

این دشوارى سه بُعدى، در راه تلاش پیامبر(ص)براى سازماندهى نخستین جامعه
اسلامى، بسیار مهم و حساس بود.

پیمان برادرى، نخستین قانون دولت اسلامى

یکى از مهمترین تدبیرهاى پیامبر براى رفع مشکلات و موانع موجود و تکوین سازمان‏جامعه جدید، عقد برادرى و اخوت میان مهاجر و انصار بود. این پیمان نامه در واقع‏قانون مختصرى بود که وظایف اولیه مدنى افراد را به عنوان شهروندهایى که بایدهمکارى متقابل با یکدیگر داشته باشند، بیان مى‏کرد. پیامبر با این پیمان، آزادى دینىِ‏یهود را تضمین کرد و میان مسلمانان و یهود اتّحاد برقرار ساخت. بدین ترتیب قدرت وسلطه‏اى عمومى ایجاد کرد که تا پیش از آن اعراب با آن آشنا نبودند. پیمان نامه چنین
آغازمى‏شود:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم، هذا کتاب من محمّد النبى بین المؤمنین و المسلمین و من قریش و الیثرب و من تبعهم فلحق بهم و جاهد معهم اِنّهم امة واحدة...»[10]

پیامبر (ص) با اجراى برنامه پیمان برادرى و سازمان دادن به این امر مهم، به قصد بناى جامعه سیاسى دولت اسلامى، گام پیشرفته‏ترى برداشت.

مراحل تأسیس سازمان ادارى پیامبر اکرم(ص) در مدینه

مرحله اول، از آغاز هجرت تا سال چهارم (جنگ خندق) بود. در این مرحله اداره امور شهر مدینه و همه مسؤولیت‏ها زیر نظر شخص پیامبر بود و جز اذان و کتابت وحى را به هیچ کس واگذار ننمود مگر زمانى که به سفر و یا جنگ مى‏رفت. بدلیل هجوم مهاجرین مکه و مهاجرت برخى از افراد قبایل عرب، جمعیت این شهر زیاد شد و در نتیجه مشکلات مسکن و اقتصادى ظاهر گشت.


مرحله دوم، بعد از جنگ خندق تا سال نهم هجرى (فتح مکه) است. در این مرحله اقبال عشایر عرب به آیین اسلام افزون شد و تب مهاجرت به شهر مدینه فرو نشست. بسیارى از سران عشایر جدیدالاسلام از سوى پیامبر نزد قبایلشان باز مى‏گشتند و به حل و فصل مشکلات روزانه مردم مى‏پرداختند. نمایندگان پیامبر مسؤولیتى شبیه به مسؤولیت قضایى‏داشتند.


مرحله سوم، پس از فتح مکه تا رحلت حضرت رسول(ص) که در آن متصرفات حکومت اسلامى توسعه یافت و تمام شبه جزیره عربستان و عمده شهرهاى آباد جز و منطقه جغرافیایى اسلام درآمد و در نتیجه در سازمان اداره اسلامى نیز تحوّلات کیفى و کمى صورت گرفت.

سازمانهای اداری و مالی در زمان رسول خدا (ص):

اندیشه حکومت اسلامى، طبق آیات قرآن کریم و رهنمودهاى پیامبر(ص) به صحابه،
دلالت بر احساس فطرى بشر در تشکیل دولت دارد.
[1] علّامه طباطبایى(ره) با استناد به آیه:
فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة اللّه التى فطرالناس علیها لا تبدیل لخلق اللّه ذلک الدین القیّم
و لکن اکثر الناس لا یعلمون
[2] لزوم دولت اسلامى را اثبات مى‏کند و در توضیح آن، یادآور
مى‏شود: فطرى بودن نیاز به تشکیلات حکومتى، به حدى بود که وقتى پیامبر(ص) پس از
هجرت به مدینه، دست به ایجاد دولت اسلامى زد، مردم با وجود پرسش‏هایى که در زمینه
حیض و اهله و انفاق و دیگر مسائل عادى مطرح مى‏کردند و از پیامبر(ص) توضیح
مى‏خواستند، در مورد تشکیل دولت هیچگونه پرسشى مطرح نکرده و توضیحى نخواستند.
حتى جریان‏هاى پس از رحلت آن حضرت نیز با تمامى فراز و نشیب، از همین احساس
فطرى سرچشمه مى‏گرفت. همه به انگیزه فطرت احساس مى‏کردند که چرخ جامعه اسلامى
بدون گرداننده، گردش نخواهد کرد و دین اسلام این واقعیت را، که درجامعه اسلامى باید
حکومتى وجود داشته باشد، امضاى قطعى نموده است.[3]

طبیعى است که اسلام براى فعلیت بخشیدن به اهداف عالى خویش در
زمینه‏هاى‏گوناگون سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و حتى عبادى، نیازمند وجود
دولت است.

سیاست های مالی پیامبر :

در دوران ابتداى ظهور اسلام در مکه، جامعه مسلمانان بسیار
کوچک بود و نیازى به دریافت مالیات وجود نداشت. پس از فتح
مکه موقعیت دولت اسلامى تثبیت شد. پیامبر مأموران مالیاتى را
براى دریافت زکات به کلیه قبایل عرب، به استثناى یک یا دو
مورد، اعزام کرد. تا مطالبات را دریافت کنند. با این‏که دریافت
مالیات زمین در زمان حیات پیامبر آغاز شده بود، اما مبلغ آن
بسیار کم بود و فقط به دو صورت تسهیم محصولاتى زراعى از یک قبیله یهود دریافت
گردید. جمع آورى جزیه نیز در زمان پیامبر آغاز شد. با این‏حال، این مالیات از نظر مبلغ،
زمان و نحوه دریافت قاعده‏مند نشده و با شیوه‏اى ساده و در مقیاس کوچک بود. با وجود
سادگى ساختار مالى، نکته داراى اهمیت، تأکید زیاد به پولى کردن اقتصاد بود. معاملات
تجارى اعراب قبل از اسلام با استفاده از سکه‏هاى سایر ملت‏ها انجام مى‏شد که بیشتر
دینارهاى روم شرقى و درهم‏هاى ایرانى بود. اعراب داراى شیوه توزین پولى خاص خود
بودند و این سکه‏ها را با توجه به روش خود وزن مى‏کردند و محاسبات ارزش پول را انجام
مى‏دادند. بدین معنا که گویا آنها سکه نیستند. اوزان طلا و نقره به ترتیب درهم ودینار «مثقال»
نامیده مى‏شدند. وزن هفت دینار، برابر ده درهم بود. وزن هر دینار برابر 72 دانه جو و با اندازه
مشخص بود. از آنجا که این روش پولى براى جمع کردن زکات مشکلى ایجاد نمى‏کرد، مورد
تصویب پیامبر قرار گرفت. خلفاى بعدى سعى کردند واحد پولى دقیق‏ترى ایجاد کنند.[16]

نتیجه گیری :

حکومت اسلامى مبتنى بر مشروعیت سلطه حاکم از ناحیه حق
تعالى است و پیامبر(ص) بعنوان قائد و حاکم از روز آغازین به قصد
بناى اجتماع سیاسى و دولت، چهارچوب کلّى مسؤولیت خود را
بعنوان رهبر و حاکم امت و دولت و بر اساس نبوت و رسالتى که
داشت پى‏ریزى کرد. نتیجه این شد که آن حضرت پس از هجرت به
مدینه، بلافاصله تشکیل دولت داده و خود شخصاً به رتق و فتق
امور پرداختند. تشکیل سازمان‏هاى متعدد از سوى پیامبر(ص) نشان
دهنده این است که اسلام علاوه بر حکومت، سازمان هم دارد و این
سازمان به حکم تأسّى بر پیامبر قابل اقتباس است و نوع اقتباس هم
بدین‏گونه است که معیارهاى برگرفته شده از این سازمان قابل
پى‏گیرى در هر حکومت اسلامى در هر عصراست.

مهم‏ترین دستاورد سازمان و دولت اسلامى پیامبر(ص) ارائه این
اصل مى‏باشد که تشکیل حکومت اسلامى و حفظ آن در صورت
وجود شرایط و رفع موانع، از اهم واجبات الهى، بلکه مقدم‏ترین
فریضه دینى است و این خود خط بطلانى است براندیشه جدایى
دین از سیاست در طول تاریخ و ما امروز مفتخریم که پیروزى
انقلاب اسلامى در ایران و تأسیس جمهورى اسلامى بر مبناى
ولایت عامه فقیه، طرح فرضى حکومت در اسلام را از مرحله
اندیشه به عرصه عمل درآورده است.

  1. فیض، نهج البلاغه، خطبه 26.
  2. شهیدی، سید جعفر، پس از پنجاه سال، امیرکبیر، تهران 1358، ص 22.
  3. سبا، 34_35.
  4. دین و دولت در اسلام، غلامرضا ظریفیان شفیعی، ناشر: میراث ملل، چاپ اول: تهران پاییز 1376

 

پاورقی:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ سوره  شعرا /  آیه 214

2ـ بلاذری/ جلد 1/ صفحه 11

3ـ ابن سعد/ جلد 1/ صفحه 132

4ـ ابن سعد/ جلد 1/ صفحه 133

5ـ زریاب خوئی/ صفحه 117

6ـ ابن ابی شیبه/ المصنف فی‌الاحادیث‌ الاثار/ بیروت/ جلد 7/ صفحه 347

7ـ طبری/ جامع‌البیان فی تفسیر‌القرآن/ جلد 7/ صفحه 130

8ـ بلاذری/ همان‌جا/ جلد 1/ صفحه 156

9ـ ابن سعد/ جلد 2/ صفحه 116

10ـ بلاذری/ جلد 1 / صفحه 176

11ـ همان/ صفحه 180

12ـ همان/ صفحه 185

13ـ همان/ جلد 1/ صفحه 108

14ـ همان/ جلد 1/ صفحه 163

15ـ سوره انعام/ آیه

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد پیامبر و حاکمیت سیاسی

دانلود کامل پایان نامه رشته حقوق با موضوع حاکمیت قانون

اختصاصی از فی فوو دانلود کامل پایان نامه رشته حقوق با موضوع حاکمیت قانون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود کامل پایان نامه رشته حقوق با موضوع حاکمیت قانون


دانلود کامل پایان نامه رشته حقوق با موضوع حاکمیت قانون

 

 

 

 

 

 

 

در این پست می توانید متن کامل این پایان نامه را  با فرمت ورد word دانلود نمائید:

 

 حاکمیت قانون

قانون یا حاکمیت قانون؟

 در بسیاری از نوشته‌هایم به مسأله قانون و حاکمیت قانون پرداخته‌ام، اما از آنجا که این پرداختن‌ها در حاشیه مطالب دیگر و طبعا بصورت خلاصه مطرح شده است، لذا ممکن است موجب سوء برداشت‌هایی شده باشد که مقصود نویسنده نبوده، البته نامه‌های متبادله با جناب حجاریان فرصتی بود که به این مسأله پرداخته شود، اما یادداشت‌ آقای بیژن حکمت موجب آن شد که به این مسأله به صورت مستقل بپردازم. و به جای پرداختن به تک تک موارد مذکور در یادداشت آقای حکمت که ممکن است موجب از قلم افتادن مطالبی شود ،مسأله را از زاویه خودم مطرح می‌کنم و امیدوارم که پاسخ‌های آن موارد نیز در آن یافت شود که اگر نشد، فرصت پرداختن مجدد هم هست. فقط یک نکته کوچک را اشاره کنم که آقای حکمت در یادداشت خودشان در تعریضی به عنوان کتاب «معمای حاکمیت قانون» اشاره کرده‌اند (البته به صورت کاملاً حاشیه‌ای) مبنی بر این که اگر چیزی معماست چگونه می‌تواند مبنای یک راهبرد قرار گیرد؟ در توضیح این نکته عرض کنم که اولاً؛ عنوان مورد نظر من برای آن کتاب موانع حاکمیت قانون در ایران بود که ناشر محترم به دلایل خاص خود و اصول چاپ ،خواهان تغییر نام شد که من هم مخالفتی نکردم. ثانیا؛ بر فرض که چنین عنوانی باشد، خوب کتاب در صدد رمزگشایی از این معماست، معمایی که مسأله اصلی ایران بویژه در یک قرن اخیر بوده است.

 1ـ ابتدا باید تعریف قانون و حقوق و نتایج مترتب براین تعریف برای ما مشخص باشد. آقای دکتر ناصر کاتوزیان از میان مجموعه تعاریف حقوق این تعریف را می‌پسندد که حقوق: «مجموعه‌ای از قواعد الزآور و کلی است که به منظور ایجاد نظم و استقرار عدالت، بر زندگی اجتماعی انسان حکومت می‌کند و اجرای آن از طرف دولت تضمین می‌شود.» (کتاب فلسفه حقوق، ص 549)، بنابراین الزآور بودن، کلی بودن، تضمین اجرا و اجتماعی بودن به معنای ایجاد نظم و استقرار عدالت ویژگی‌های عام قاعده حقوقی است. فارغ از این ویژگی‌های عام، روشن و صریح و قابل فهم و بدون ابهام و ایهام بودن، مشروع بوده مرجع قانون‌گذاری نیز از دیگر ویژگی‌های قانون است.

ساختار نظام‌های جدید حول عناصر اصلی حقوق شکل گرفته‌اند. مرجعی که قانون را تصویب می‌کند (قوه مقننه)، مرجعی که موظف به اجرای آن است (قوه مجریه) و مرجعی که با رسیدگی خود مانع از تخلف از اجرای قانون و حقوق می‌شود(قوه قضائیه). و از اینجاست که اصل تفکیک قوا شکل گرفته است. و چنین استقلال و تفکیکی به نسبت لازمه تحقق شعار حاکمیت قانون است.

2ـ حاکمیت قانون مستلزم وجود دستگاه قضایی مستقل است و بدون چنین عنصری نمی‌توان از حاکمیت قانون سخن گفت. اما دموکراسی و وجود نهاد قانون‌گذاری دموکراتیک هم از دو جهت دیگر به حاکمیت قانون یاری می‌رسانند. مجلس دموکراتیک از یک جهت با تصویب قوانین متناسب با خواست عمومی و نظم اجتماعی، کمابیش منافع عمومی را در نظر می‌گیرد، حداقل در بلندمدت چنین منافعی را بیش از نهاد قانون‌گذاری غیر دموکراتیک محقق می‌کند. و از سوی دیگر به دلیل مردمی بودنش، نقش نظارتی خود را بر قوه اجرایی اعمال می‌کند. طبیعی است که انتخابی و دموکراتیک بودن قوه مجریه هم به تحقق حاکمیت قانون کمک می‌کند، اما به نظر من اهمیت آن در تحقق این هدف به اندازه دستگاه قضایی مستقل و مجلس دموکراتیک نیست.

3ـ عملی شدن حاکمیت قانون، به وضعیت نهادهای سیاسی مقوم حاکمیت قانون مربوط می‌شد، اما این نهادها در خلاء و انتزاع شکل نمی‌گیرد. مسأله اصلی ساختار اجتماعی است. اگر بتوان مجموعه سه قوه مذکور را کمابیش دولت (state) نامید، در این صورت این قوا وقتی ویژگی‌های فوق را پیدا می‌کند که قدرت واقعی و بالقوه در ساختار اجتماعی متمرکز باشد. مثلاً طبقات اجتماعی، ‌نهادهای مدنی از جمله مطبوعات، احزاب، انجمن‌ها و سندیکاها و.. قدرتمند باشند و اجازه ندهند دولت واقعیتی مستقل از جامعه و مردم پیدا کند. و در این میان منبع درآمدهای حکومت از اهمیت زیادی برخوردار می‌شود. و به میزانی که دولت برای گذران امور خود از مردم مستقل باشد، طبعاً در برابر آنها نیز پاسخگو نخواهد بود و همین امر منشاء خودکامگی و نقض قانون و استقلال قوا خواهد شد.

4ـ نقض حاکمیت قانون چه معنایی دارد؟ منظور از نقض حاکمیت قانون، هر نقضی از قانون نیست. چرا که میلیون‌ها پرونده تشکیل‌یافته در دادسراها معرف وجود نقض قانون از طرف جامعه است. این گونه موارد نقض در همه جوامع است و به آنهارسیدگی می‌شود. نقض حاکمیت قانون به معنای نقض نظام‌مند قانون از سوی افراد قدرتمندی است که فراتر از قانون عمل می‌کنند و ناقض قانون نه تنها مجازاتی نمی‌شود، بلکه چه بسا جایزه هم می‌گیرد.

با این تعریف وجود چنین قدرت فراقانونی فی‌نفسه به معنای نقض حاکمیت قانون است، حتی اگر موارد نقضی را شاهد نباشیم! و این نکته بسیار مهمی است. زیرا قانونی که در ذیل قدرت فراقانونی اجرا شود، اعتبار و اصالت ندارد و صرفا در جهت آن قدرت فوق عمل می‌کند و اگر چنین نکند، اراده لازم برای نقض آن به جریان می‌افتد. در چنین محیطی قانون معنایی صوری دارد، حتی اگر 99 درصد آن اجرا شود، زیرا این 99 درصد هم به این دلیل اجرا می‌شود که اراده مافوق قانون چنین اجازه‌ای را صادر کرده است. مثل برده‌ای که زندگی او در اختیار ارباب است. حتی اگر ارباب مطلقاً قصد کشتن و آزار وی را نداشته باشد و حتی به محبت هم کند ،باز هم او برده است، زیرا اگر ارباب قصد کشتن او را بنماید، می‌تواند بدون مانع انجام دهد. بنابراین حاکمیت قانون به یک معنا کل تجزیه‌ناپذیر است. گرچه در عمل و برای سهولت برای آن نیز شاخص تعیین می‌شود، تا سرایت نقض قانون در سطوح مختلف سنجیده شود.

5ـ در فضایی که حاکمیت قانون نیست، سخن گفتن از مباحث قانونی، بیشتر نوعی احتجاج له و علیه یکدیگر است و هیچ اعتبار خارجی ندارد. اصولاً رفتار مجریان و معنای قانون در فضایی که حاکمیت قانون نیست، به کلی متفاوت با جامعه دارای حاکمیت قانون است، از این رو مباحث پیرامون معنا، یا تفسیر قانون، خالی از معنای واقعی است. در چنین فضایی سخن گفتن از تغییر قانون چه معنایی دارد؟ وقتی که درک نسبی مشترک از ماده قانونی وجود ندارد، چه چیزی را می‌خواهیم تغییر دهیم؟ مسأله اصلی وجود قدرت فراتر از قانون است، حتی اگر بخواهیم قانون را تغییر دهیم و اصلاح کنیم، مقدمه لازم آن قرار دادن قانون ،فوق هر مقام و قدرتی است. برخی افراد فکر می‌کنند که وجود افراد فراقانونی می‌تواند ناشی از قانون باشد!! در حالی که چنین مسأله‌ای امکان‌پذیر نیست، چطور ممکن است که قانون بتواند قدرتی فراتر از خود را تأسیس کند. حتی اگر در موارد استثنایی و بسیار نادر بتوان چنین حقی را در نظر گرفت، چگونه می‌توان به صورت قاعده آن را تأسیس کرد؟!

6ـ تردیدی نیست که وجود قوانین مبهم و کش‌دار (که در واقع قانون نیستند) زمینه سوءاستفاده از قانون را برای اصحاب قدرت فراهم می‌کند، اما این فقط ظاهر قضیه است، زیرا وقتی که قدرت فراقانونی موجود باشد، اگر هم نتوان با تعبیر و تفسیر دلخواه قانون را در جهت مطامع خویش در آورد ،صریحاً آن را نادیده گرفته و دور می‌زند، و اتفاقاً نوشتن چنین مواد مبهم و غیر صریح هم محصول همان قدرت فراقانونی در جامعه است.

7ـ برخی افراد معتقدند که تا قانون (و بویژه قانون اساسی) اصلاح نشود، اقدامی اصلاحی صورت نخواهد گرفت. من با این ایده که ابهام و تعقید در قانون اساسی هست موافقم و مشکلات آن را هم کمابیش می‌دانم، اما با ایده مذکور موافق نیستم. زیرا پذیرش چنین ایده‌ای حداقل یکی از نتایج زیر را در بردارد.

الف‌ـ حکومت‌کنندگان مطابق میثاق موجود (قانون اساسی) عمل می‌کنند و از این حیث تخلفی نکرده‌اند (حتی اگر برداشت و تفسیر آنان از قانون اساسی با ما فرق کند). و این عین ادعای صاحبان قدرت است. و از آنجا که ساز و کار تغییر مسالمت‌آمیز قانون هم در قانون آمده و دست خودشان است، پس لزوماً راه برای اصلاح مسالمت‌آمیز بسته می‌شود و راه غیر مسالمت‌آمیز را هم به سختی می‌توان اصلاح نامید یا به اصلاح رساند.ضمن این که با پذیرش این گزاره متهمین هم تبرئه شده اند.

ب‌ـ اگر معتقدین به این ایده در کنار این گزاره به نقض حاکیت قانون و تخلف‌های آشکار در تضییع حقوق ملت نیز معتقد باشند، در این صورت چرا نمی‌پذیرند که تمام آن تفاسیر از قانون اساسی ،در شرایطی صورت می‌گیرد که نقض قانون به راحتی انجام می‌شود و هیچ کس را یارای جلوگیری از آن نیست. آیا چنین تفاسیری اعتبار دارد؟ مثل آدم قلدری است که از قرارداد فی‌مابین خود و دیگری تفسیر خودش را ارایه و حاکم کند و اگر هم جای تفسیر به نفع او نداشت، زیر قرارداد می‌زند، آیا کسی که می‌تواند زیر قرارداد بزند، تفسیر بی‌طرفانه و حقوقی از قانون ارایه می‌کند؟ یا این تفسیر در جهت منافع خودش است تا به نقض قانون متهم نشود؟ اگر کسی به نقض حاکمیت قانون اعتقاد داشته باشد، در درجه اول و پیش از هر اقدام دیگری باید این مشکل را حل کند که در پرتو حل این مشکل تفاسیر از قانون نیز تغییر خواهد کرد بویژه آن که صرفا پس از این مرحله است که قانون ماهیت وجودی خود را نشان خواهد داد و معلوم خواهد شد که آیا اشکال دارد یا خیر؟

ج‌ـ اگر کسی توان و قدرت لازم را برای تغییر و اصلاح قانون اساسی دارد، طبعاً و به طریق اولی توان محقق کردن حاکمیت قانون را خیلی بیشتر باید داشته باشد و چه بهتر که ابتدا این کار را انجام دهد، زیرا بدون حل قدرت فراقانونی، بهترین قانون‌هایی که نقض شده و حاکم نباشند، از بدترین قانون‌هایی که حاکمیت دارند بدتر هستند.

 

(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


دانلود کامل پایان نامه رشته حقوق با موضوع حاکمیت قانون

مقاله حاکمیت شرکتی و مدیریت سود

اختصاصی از فی فوو مقاله حاکمیت شرکتی و مدیریت سود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله حاکمیت شرکتی و مدیریت سود


مقاله حاکمیت شرکتی و مدیریت سود
دانلود مقاله بررسی حاکمیت شرکتی و مدیریت سود
این فایل در قالب Word قابل ویرایش، آماده پرینت و ارائه به عنوان پروژه پایانی می باشد
 
قالب: Word
 
تعداد صفحات: 18

توضیحات:

چکیده:
هدف از انجام این تحقیق این است که عوامل مختلف حاکمیت شرکتی تا چه اندازه می توانند در کاهش مدیریت سود توسط مدیران شرکت ها و همچنین بهبود محتوای اطلاعاتی سودهای منتشر شده مؤثر باشند.
در این تحقیق هشت عامل ( ماکلیت نهادی، تمرکز مالکیت، نفوذ مدیر عامل، دوگانگی وظیفه مدیر عامل، اندازه هیأت مدیره، استقلال هیأت مدیره، اتکای بر بدهی و مدت زمان تصدی مدیر عامل) از تحقیقات مختلف، مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت این نتیجه حاصل شد که: از بین این هشت عامل، مالکیت نهادی و استقلال هیأت مدیره بیشترین تأثیر را برای کاهش مدیریت سود و همچنین بهبود محتوای اطلاعاتی سودها را دارا هستند. البته بقیه عوامل هم به عنوان شیوه های حاکمیت شرکتی می توانند در کاهش مدیریت سود مؤثر باشند.
کلمات کلیدی: مدیریت سود، حاکمیت شرکتی، مالکیت نهادی، استقلال هیأت مدیره

دانلود با لینک مستقیم


مقاله حاکمیت شرکتی و مدیریت سود