فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد آقامحمدخان قاجار

اختصاصی از فی فوو تحقیق در مورد آقامحمدخان قاجار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد آقامحمدخان قاجار


تحقیق در مورد آقامحمدخان قاجار

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه24

 

فهرست مطالب

 

فهرست مندرجات

آقامحمدخان قاجار

 

تبار و اطلاعات شخصی

آغا محمد خان قاجار. زاده: ۲۷ محرم ۱۱۵۵ هجری قمری برابر با ۲۷ خرداد ماه ۱۱۲۱ خورشیدی و ۱۷ ژوئن ۱۷۴۲ میلادی در دشت اشرفی در میانه راه ساری به گرگان؛

تاجگذاری: ۱۵ ربیع الثانی ۱۱۹۵ هجری قمری برابر با ۱ فروردین ماه ۱۱۶۱ خورشیدی و ۲۱ مارس ۱۷۸۲ میلادی در ساری؛

مرگ: ۲۱ ذی الحجه ۱۲۱۱ هجری قمری برابر ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۱۷۷ خورشیدی و ۱۷ می‌۱۷۹۸ میلادی در شوشی؛

 

 

 

آغامحمد خان فرزند محمد حسن خان قاجار و او نیز فرزند فتحعلی خان فرزند شاهقلی خان فرزند جهانسوزخان بود. مازندران و بارفروش (بابل امروزی) مرکز حکمرانی محمدحسن خان بود و فتحعلی خان حاکم گرگان و در استرآباد حکومت می‌کرد. اینان شیعه مذهب بودند. ندرقلی خان پس از کشتن فتح علی خان رقیب سرسخت خویش در خواجه ربیع طوس و با سعی و تلاش خویش به مقام شاهنشاهی رسید.

 

 

[ویرایش] ریشه‌های قدرت‌یابی دودمان قاجار

نوشتار اصلی: دودمان قاجار

 

قدرت یافتن دودمان قاجار به عهد صفوی و شاه عباس کبیر برمی‌گردد؛ ابتدا در شمال رود ارس ساکن بودند و در آن زمان بدلیل کمک‌های بزرگی که به دربار صفوی می‌نمودند، قدرت بیشتری یافتند و سپس دسته‌ای از آنان در غرب استرآباد و در دشت گرگان سکنی گزیدند. نادر شاه افشار در زمان حکومتش برای جلوگیری از به قدرت رسیدن محمد حسن خان که در هنگام قتل پدر ۱۲ سال بیش نداشت یوخاری‌باش‌ها که ساکنین بالادست رود گرگان بودند را به حکمرانی منسوب کرد تا بدین ترتیب با ایجاد شکاف و اختلاف میان طوایف قاجار نگران ناآرامی‌های داخلی نگردد و اشاقه‌باش‌ها زیر نظر حکومت ایشان گردند.

 

 

[ویرایش] آقامحمد در آغاز نوجوانی

زمانی که نادر و فرزندانش به قتل رسیدند، شاهرخ علی رغم میل باطنی اش برای به دست گرفتن قدرت تلاش می‌کرد. شاهرخ طرح دوستی با محمدحسن خان بست. با همکاری حاکم طبس ابراهیم خان را برکنار شدو شاهرخ به سلطنت رسید هرچند اندکی پس از ان شاهرخ شاه به دست دشمنانش نابینا گشت .آغا محمد خان در سن هفت سالگی بدلیل اینکه جسارت و زبان درازی در برابر عادلشاه، که از بستگان نادر شاه بود (بروایتی برادرزاده نادر شاه بود) بدستور وی اخته گردید.

 

 

[ویرایش] کریم‌خان و دودمان قاجار

چندی بعد محمد حسن خان سپاهی مجهز و بانظم ترتیب داد و به جنگ با کریم خان زند پرداخت. در جنگهای اولیه پیروزی با قجری‌ها گشت. اما در اثر اختلافات داخلی میان آنان محمدحسن خان شکست خورد و در حال عقب نشینی توسط برخی سرداران خود کشته شد. پس از آن خواهرانش را به شیراز فرستادند و یکی از آنان به عق


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد آقامحمدخان قاجار

دانلودمقاله وضعیت زن در دوره قاجار

اختصاصی از فی فوو دانلودمقاله وضعیت زن در دوره قاجار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه
مورخان دوره قاجار بیشتر به شرح حوادث سیاسی یا شیوه زندگانی شاهان و رجال پرداخته اند و علاقه ای به تبیین زندگی اجتماعی مردم که زنان نیمی از آنها بوده اند نشان نداده اند از این رو در لابه لای تالیف های خود به صورت پراکنده و غیر مستقیم به مسائل اجتماعی مردم اشاره کرده اند و چون اکثر مورخان به دربار وابسته بوده اند بیشتر به گزارش از وضع زنان درباری و خاندانهای اشرافی پرداخته اند اما مولفان اروپایی چون با فرهنگ ایرانی بیگانه بوده وزندگی ایرانیان از هر نظر برایشان جالب بوده به جزئیات آن توجه بیشتری داشته اند و از طرف دیگر مولفین اروپایی درنگارش بسیاری از مسائل اجتماعی و درباری با آزادی بیشتری سخن گفته اند و زنان و مردان عهد قاجار را خرافاتی و به دلیل برخوردار نبودن از آموزش ، فاقد بینش سیاسی اجتماعی لازم معرفی کرده اند.

الف ـ ازدواج
درجامعه عهد قاجار ،‌ فاصله چندانی بین کودک و ازدواج دختران وجود
نداشت . دختران اغلب از هفت تا سیزده سالگی ازدواج می کردند و عملاً به عنوان رکن مستقلی وارد معرکه زندگی خانوادگی می شدند . درواقع عواملی چون دست یابی به استقلال اقتصادی ،‌ رشد نسبتاً سریع دختران درآن روزگار و پایین بودن میانگین عمر ـ به دلیل شیوع بیماریهای گوناگون و عدم رعایت اصول بهداشتی ـ‌در افزایش این ازدواجهای زودرس موثربود . از طرفی باورهای اجتماعی رایج نیز در تحقق ازدواجهای بی تاثیر نبود . براین اساس ،‌ سعادتمندترین دختران آنهایی بودن که در خانه شوهر به بلوغ می رسیدند . زیرا تصور می شدکه بدین گونه ، آنان از وسوسه های نفسانی بیشتر در امان خواهند ماند. به خاطر همین باورها بود که بسیاری از ازدواجها در سنین قبل از بلوغ دختران انجام می شد. دختران و پسران تقریباً هیچ گونه اختیاری در برگزیدن همسر آینده خود نداشتند و حتی اغلب هنگامی که هنوز درگهواره بودند ،‌ آنان را برای هم نامزد می کردند و بار رسیدن به سن بلوغ و یا اندکی پیش از آن ،‌ به عقد یکدیگر در می آمدند.
از طرفی بی تجربکی ، حرمت نهادن به والدین ، و گاه فقدان احساس جنسی در دختران و پسرانی که هنگام ازدواج به بلوغ نرسیده بودند ،‌از جمله دلایل عدم اختیار کامل زوجین درامر ازدواج بود.
رایج ترین شکل ازدواج ، عقد دائم بود. مطابق شرع ،‌مرد می توانست تا چهار زن عقدی داشته باشد و در صورت مرگ یا طلاق یکی از آنها ، باز قادر بود که زن دیگری را جایگزین وی کند.
عدم تناسب جمعیتی و کثری زنان برمردان ،‌بیماری و یا پیرشدن سریع زنان به خاطر زایمانهای مکرر و فقدان بهداشت ، مصالح سیاسی و قومی ،‌ میل مردان ثروتمند ومتمول به کام جویی‌، با این دیدگاه که «زن جوان ،‌مرد پیر را جوان می کند .» و داشتن حرمسرا و زنان متعدد، نشانه شوکت و ثروت مرد است خود به خود ،‌نظام چند زنی را توجیه می کرد . افزون بر اینها ،‌ فرزندان بسیاری که از رهگذر این ازدواجها متولد می شدند‌،‌ می توانستند مایه غرور افراد شوند ،‌از سوی دیگر ،‌دختران و بیوه هایی که به دلایلی از ازدواج بازمانده بودند ،‌بی میل نبودند به همسری مردی تن در دهند که همسر یا همسران دیگری نیز داشت. درحقیقت دختر یا بیوه ای که از ازدواج محروم می ماند، ‌محکوم به تحمل ملامتهای بسیار بود.
ازدیگر شیوه های رایج ازدواج ،‌ ازدواج موقت یا صیغه کردن دختران و زنان بر اساس قرار داد و توافق بود. بدین طریق زن و مرد به مدت معینی که از یک ساعت تا نود و نه سال را شامل می شد ‌، با هم سپری می کردند . صیغه نود و نه ساله نوعی ترفند بود و هنگامی صورت می گرفت که مرد چهار زن عقد دائمی داشت واز لحاظ شرعی مجاز به عقد زن دیگری نبود. دراین گونه ازدواج ، مرد ملزم نبود که حتماً مدت قرارداد رابه اتمام برساند بلکه هر وقت که مایل بود ، می توانست پیش از انقضای مدت قانونی ،‌از زن صیغه ای خود جدا شود و با پرداخت مبلغی به عنوان مهریه ،‌خود را از قید او آزاد سازد.
کودکانی که از طریق این ازدواجها به دنیا می آمدند ،‌از جمله فرزندان مشروع محسوب می شدند و ترتبیت آنها را پدر به عهده می گرفت . البته چنانچه پدر مایل به نگهداری آنان درخانه خود نبود ،‌ متناسب با دارایی خود مستمری لازمی در حد نیاز پیش بینی  

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  99  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله وضعیت زن در دوره قاجار

دانلود مقاله آموزش و پرورش در دوره قاجار

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله آموزش و پرورش در دوره قاجار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

بعد از آنکه مأمون حضرت رضا (ع) را به زهر جفا مسموم ساخت، بیش از پیش عرصه بر سادات تنگ شد. مزدوران حکومت روز به روز بر آزار و اذیّت سادات افزودند، بطوریکه به ناچار یا متواری شدند، یا به لباس مبدل خود را از چشم مأمورین پنهان نگهداشتند. در این اوضاع و احوال شخصی به نام خواجه رئیس‌الدین که از دوستان خاندان رسالت بود و با تعدادی از این سادات رفت و آمد و رفاقتی داشت، آنان را به کوهبنان آورد و در حوالی ‌امام‌زاده سلیمان‌شاه که خارج از شهر بود سکنی داد.
سادات مذکور مدتی در این محل، ناشناس و گمنام زندگی می‌کردند، تا اینکه اهالی کوهبنان پی‌بردند که ایشان از سادات علویند. آنان را با عزت و احترام به شهر آوردند و خانه و مسکن در اختیارشان گذاشتند و رعایت جانبداری اولاد و اعقاب آنان را بر خود لازم شمردند و در حیات و مماتشان آنچه لازمة عزت و حرمت بود به جا آوردند و مدتها کفیل معاش آنان بودند تا خود صاحب خانه و ملک شدند. از بدو ورود به شهر به تحصیل و تکسیب علم پرداختند و به تعلیم و تعلم مشغول شدند. شهرت آنان موجب شد که جمعی از اهل تشیع از بلاد و امصار بعیده از جمله: علماء، عرفا، و زهّاد به کوهبنان روی آوردند و بالاخره در همة شهر‌ها علم و فضل و تشیّع و تولّای آنان به ائمه اطهار شهرت عظیم یافت.
حلقه‌های درس آنان حتی بعضی از حاکمان شهرهای اطراف را به خود جلب کرد. از جمله آخوند شریفا پسر ارشد ولیخان که معاصر میرداماد و در علم و فضل بی‌نظیر بود متعاقب والدش به کرمان آمد و سپس در کوهبنان سکنی گزید و مادام العمر به تعلیم و تعلم و تدریس و تدرّس اهل کوهبنان و کرمان همت گماشت. اسماعیل خان پسر بکتاشخان بعد از آنکه به حکومت رسید به کوهبنان آمد و متوطّن شد و کسب فیض نمود. شهرت روز افزون این مرکز علمی به جایی رسید که علاوه بر عنایت قاطبة مردم یزد و کرمان، بعضی از ملوک و سلاطین باج و خراج را از سلسلة سادات و اهل کوهبنان مرفوع و معاف می‌نمودند. ازجمله پادشاهان صفویّه که خالصه جات زرند و راور را به تیول سادات قرار داده و علاوه برآن همه ساله مبالغی جهت موؤنه معاش آنان قرار داده و عاید می‌داشتند. (منبع: تاریخ خطی میر ابوالحسن کوهبنانی)

خانقاه
خانقاه نیز یکی از مراکز تعلیم و تربیت کوهبنان بوده‌است. ساختمان مخروبه‌ای در وسط پارک برهان‌الدِینِ فعلی در دامنة کوه از زمانهای گذشته باقی مانده است که در بین اهل محل به «خانقاه شیخ ابوسعید» مشهور است. کوه و چشمة نزدیک به آن نیز به کوه و چشمة خانقاه مشهورند. دربارة قدمت تاریخی ساختمان مذکور آمده است:
« … چندین سال قبل که به کوهبنان رفته بودم آثار تاریخی آنجا را دیدم. یکی از آنها یعنی یادگاری قرن هشتم شامل چند بیت شعر کنده شده بر کوهی در حوالی آنجا بود که در مجلة آینده به چاپ رسید، دیگری را اینک در اینجا متذکر می‌گردم: در گوشة صفه‌ای واقع در بنایی متعلق به قرون ششم و هفتم هجری قمری مشهور به خانقاه ابوسعید که متأسفّانه در حال ویرانی بود و جابجا سبک و شیوة سلجوقی از ساختمان و گچ‌بریهای آن نمایان بود . محرابی گچ بری وجود داشت که افراد سودجو قسمتی از آن را بخاطر یافتن گنج ویران کرده بودند. مقداری از کتیبة آن که باقی‌مانده است به خط ثلث و بشرح زیر است: «قطب الاولیاء برهان الحق والدِین قدس الله روحه شب دوشنبه یازدهم صفر سنه ثمان… سبعاه» (1)
بنابر قصاید خواجو و مجد خوافی این تاریخ عقب‌تراز قرن هفتم و به دلایلی متقدِم بر دو دهة اوّل قرن ششم(2) نمی‌تواند باشد. رقم یکان ثمان یعنی هشت است دو رقم دهگان و صدگان آن آشفته و ناخوانا است، اما با مراجعه به جدول و فرمول(3) از هر دو چنین به دست می آید‌ که دوشنبه یازدهم صفر در سالهای هجری قمری با رقم یکان 8 فقط سه سال 528 ، 568 و 608 می‌تواند باشد.از آنجاکه بین رقم یکان و صدگان به وضوح محل خالی وجود ندارد رقم 608 منتفی است و از ارقام 528 و 568 با توجه به اندازة جای خالی و باقیماندة حروف کلمة «ستین» بهتر از «عشرین» جا می افتد‌ و بنابراین تاریخ وفات برهان الدین کوهبنانی 568 هجری قمری خواهد بود. با توجه به تحقیقات انجام شده، بنای خانقاه کوهبنان به سبک معماری دورة سلجوقی است و قدمت آن به سالهای قبل از 581، سال انقراض دولت سلجوقیان بر‌می‌گردد.
سلسله سلجوقیان به دست ملک دینار غُز در سال 581 برچیده می‌شود و در این تاریخ افضل الدین ابوحامد کوهبنانی در کوهبنان سکونت داشته، می‌نویسد: « مردم کرمان در آرزوی حاکمی بودند ولو آنکه از خارج آید در رمضان سال 581 ملک دینار متوجه کرمان شد. ظاهراً امیر مجاهد الدین کوهبنانی شش سال قبل از این سه بار قاصد به گرگان فرستاده بود و از او دعوت کرده بود. در سال 582 قلعة راور تسخیر شد. به فرمان ملک دینار آن را فروکوفتند و در این حمله زخمی(4) و روانة بردسیر شد و کوهبنان از قتل و غارت لشکریان غز مصون ماند، زیرا وجود افضل الدین در کوهبنان و شعری که برای ملک دینار سرود مانع حملة غزها شد‌ و فرزندان مجاهدالدّین نیز از حامیان غزها بودند. در نتیجه بناهای تاریخی‌ کوهبنان از جمله خانقاه، علما و دانشمندان‌ساکن در کوهبنان در امان‌ ماندند.
اطلاعات چندانی از بزرگانی که قبل و بعد از احداث خانقاه در این منطقه زندگی می‌کرده‌اند در اختیار نداریم و تحقیق در این مورد مجالی می‌خواهد و تخصصی، لذا ما بنا به بضاعت خود به معرفی تنی چند از بزرگان و مشاهیری که مدتی از عمر خود را در کوهبنان سپری کرده‌اند، اعم از آنکه بومی یا غیر بومی و به هر صورت منشأ خیر و برکت و خدمات ارزنده‌ای بوده‌اند می‌پردازیم. باشد اساتیدی که در این خصوص اطلاعاتی دارند بنا به وظیفه حق مطلب را ادا نمایند.
(1) اسلامپناه، محمدحسین، مجله آینده، فروردین 1372 ، ص 214
(2)در حاشیه مزارات کرمان. صفحه 162 از برهان الدین کوهبنانی (نیمه اول قرن ششم)
(3)جدول و مستفلد و رسالة تقویمهای متداول از آقای تقی ریاحی
(4)تاریخ کرمان، ص 453

مکتب خانه‌ها
واژة مکتب خود اسم مکان است و احتیاج به الحاق «خانه» ندارد ولی در زبان فارسی این نوع کلمات مستعمل است (فرهنگ معین). مکتب خانه یا مکتب به این معانی آمده است: جای کتاب خواندن، جایی که در آن نوشتن آموزند، دفتر خانه، جایی که در آن کودکان را تعلیم می‌کنند و نوشتن و جز آن می آموزانند و ‌ سبق می دهند، دبیرستان، کتاب، دبستان، مدرسه، مجموعة اندیشه ها و افکار، مجموع ‌هنرمندان یک ملت‌یا شهر...(1) در اینجا منظور ما از مکتب‌خانه مکانی است که در آنجا باروش خاص به کودکان آموزش می‌داده‌اند.
1) محل مکتب‌خانه‌ها:خانه‌های خشت و گلی که حیاطش را باغ یا باغچه‌ای تشکیل می‌داده و نقشة ساختمانی آن مانند سایر خانه‌ها از یک صفه و چند اتاق که همگی در یک ردیف ساخته شده بودند و صفه در وسط بوده‌است و احیاناً یک راهرو سرپوشیدة باریک بین صفه و اتاق داشته است که به اصطلاح محلی به آن «باریکه» می‌گفتند. این خانه‌ها در اصل خانه شخصی و مسکونی مکتبداران بوده که به این امر هم اختصاص می‌یافته است.
2) مکتب داران: آقایان یا خانمهایی بوده‌اند که اکثراً دانش مختصری داشته‌اند و بعضی حتی سواد نوشتن هم نداشته‌اند روخوانی قرآن و بعضی از کتب را به خوبی یاد داشته‌اند و سطح آگاهی آنان به بعضی از مسایل دینی نسبت به سایر افراد محل بیشتر بوده است و در بین مردم نیز از احترام خاصی برخوردار بوده‌اند.
3) هدف از تعلیم: آموزش روخوانی قرآن و بعضی از کتب مانند گلستان سعدی، نصاب الصبیان، معراجنامه، مختارنامه، و حتی کتبی مانند امیر ارسلان نامدار و غیره، و تعلیم نماز و مسائل مربوط به آن. بطوریکه دانش‌آموز پس از دو سه سال که در این مکتب‌خانه‌ها درس می‌خوانده، هم روخوانی قرآن را یاد می‌گرفته و هم بعضی از مسایل‌مذهبی را، و تا حدودی نیز سواد خواندن می‌آموخته است.
4) سن شاگردان: معمولاً سن دانش‌آموزان مکتب‌خانه‌های کوهبنان نیز مانند سایر شهرها بین چها تا هفت سالگی بوده ولی گاهی اوقات دانش‌آموز ده، دوازده ساله هم در مکتب‌خانه مشغول به تحصیل بوده‌است.
5) وسایل رفاهی و امکانات آموزشی: هر دانش‌آموزی که وارد مکتب‌خانه می‌شده لوازم مشروحة زیر را با خود می‌آورده است:
1- یک جعبه یا چیزی شبیه به آن که به عنوان میز در جلو خود بگذارد و آخر وقت پس از تعطیل درس، قرآن و لوازم خود را داخل آن بگذارد.
2- یک جزوه یک جزئی قرآن که جزء سی‌ام قرآن بوده است.
3- فرش، بیشتر بچه‌ها از یک پوست گوسفند باز شده و خشکیده که اصطلاحاً به آن پوسُو می‌گفتند استفاده می‌کردند.
4- خَطْ بر، یک تکه چوب نازک به اندازة مغزخودکار برای نشان دادن حروف و کلمات و جلوگیری از کشیده‌ شدن دست به روی خطوط قرآن.
6) محل تشکیل کلاس درس: محل تشکیل کلاس درس تابع فصول و شرایط آب و هوایی بوده است، بدین طریق که در فصل تابستان زیر سایة درختان و دیوارها، در بهار و پائیز با توجه به گرمی و سردی هوا ، در هوای آزاد یا در باریکه و صفه و در هوای سرد و یخبندان زمستان در اتاق نشیمن ملّا تشکیل می‌شده است که آخری از دو جهت برای دانش‌آموزان ناپسند بوده است:
1- به واسطة اینکه ملّا نیز تمام ساعات حضور داشته و از نزدیک آنان را زیر نظر می‌گرفته‌است و فرصت شیطنت پیدا نمی‌کردند.
2- هوای اتاق گاهی آنقدر سرد می‌شد که از شدت سرما می‌لرزیدند و گاهی دود زیادی که بواسطة سوختن هیزمهای تری که در بخاری دیواری بود چشمها به سوختن می‌افتاد و اشک همه سرازیر می‌شد و بیچاره آن دانش‌آموزی که در این حال و هوا می‌بایست با فوت کردن پی‌در‌پی آتش را شعله‌ور سازد.
7) شروع سال تحصیلی: هر روز از هر فصلی می‌توانست برای دانش‌آموزی شروع سال تحصیلی باشد. یعنی هر دانش‌آموزی که تصمیم می‌گرفت به مکتب‌خانه برود یا والدینش تصمیم می‌گرفتند همان روز شروع کار بوده که این امر موجب می‌شد که به ندرت دو دانش‌آموز همدرس باشند و پایان تحصیلات و فارغ التحصیل شدن زمانی بوده که خود دانش‌آموز به آنچه آموخته بسنده کند یا معلومات و محفوظات ملّا به اتمام برسد و لذا طول تحصیل بستگی به عواملی چند داشت که معمولا بین دو تا سه سال قرآن را فرا می‌گرفتند و احیاناً یکی دو سال نیز صرف آموختن سایر موارد می‌شد. بالاخره مشروطی و مردودی و اخراجی نداشت.
8) تعداد دانش‌آموزان: از یک نفر تا ده، پانزده نفر، دختر یا پسر و یا مختلط
9) حقوق ملا: مبلغی از پیش تعیین شده نبود که ماهانه یا روزانه پرداخت شود، هرکس بنا به وضعیّت مالی خود مبلغی می‌پرداخت و در مواقعی نیز هدیه‌ای می‌داد. شروع بعضی از سوره‌ها نیز بنا به عرف هدیه‌ای را می‌طلبید مثل سوره‌ یس.
10) چگونگی شروع درس و روش تدریس: هر دانش آموز در بدو ورود به مکتب‌خانه یکی دو روز آزاد بود که با محیط آشنا شود و فرار را بر قرار ترجیح ندهد. پس از آن، دانش‌آموز بدون اینکه حروف را بشناسد این سه عبارت را می‌آموخت؛ البته، از روی شکل عبارت و ریز و درشتی حروف که این سه، عبارت بودند از: هوالفتاح العلیم، بسم الله الرحمن الرحیم‌‌، ربی یسّر ولا تعسر.
تعلیم عبارات فوق دست کم دو سه روز وقت می‌گرفت، پس از آن نوبت حروف ( صامتها) بود. برای اینکه دانش‌آموز علاوه بر یادگیری حروف، ترتیب آنها را نیز یاد بگیرد و شکل آنها را کاملاً بشناسد حروف به صورت نامرتب در جزوه نوشته شده بود که دانش‌آموز می‌بایست (الف) را پیدا کند و سپس بگوید: « الف سرگردون (ب) را به کجا داری؟» بعد حرف «ب» را پیدا کند و بگوید: « بِ سرگردون (ت) را به کجا داری؟» به همین ترتیب تمام حروف را پیدا کند. برای آموزش مصوّتها نیز شیوة خاصی معمول بوده‌است. اولاً فتحه را (سُر)، ضمه را (بُر) و کسره را (زیر) می‌نامیدند و به همین ترتیب‌تنوین را نیز« دو سر»، « دو بر» و « دو زیر» می‌گفتند و برای تعلیم آنها هر کدام را جداگانه با حروف بکار می‌بردند و تعلیم می‌دادند. مثلاً برای یاد دادن فتحه (سر) اوّل حرف و پس از آن مصوت را نام می‌بردند و در آخر تلفّظ آن دو را با هم:
اَ = الف سر اَ بَ = ب سر بَ اُ = الف بر اُ بُ = ب بر بُ
برای آموزش تنوین نیز بدین صورت عمل می‌شد:
اً = الف دو سر اً (اَنْ) بٌ = ب دو بر بٌ (بْنً) تٍ = ت دو زیر تٍ (تٍنً)
آموزش کلمات: هر کلمه به روش هجی کردن تدریس می‌شده و هجی کردن عبارت از این بود که هر بخش از کلمه جداگانه حروف و مصو‏تش تلفّظ می‌شده و نوبت بخش بعدی می‌رسیده است. مثلاً برای یاد دادن کلمه‌های «کَلَمنْ – اَلْحمْدُ» چنین عمل می‌کردند:
کاف سر کَ لام سر لَ کَلَ- میم نون سر من کلمن الف لام سر اَلْ حِ میم سر هم الحم دا(دال) برد الحمد
دست کم چندین سوره بدین طریق تدریس می‌شد و پس از آن کلمات بدون هجی کردن تدریس می‌شده است مگر در مواردی که کلمات مشکل را نیز به همین روش تدریس می‌کرده‌اند.
11) تشویق و تنبیه دانش‌آموزان:
1- مواردی که دانش‌آموزان از تشویق ملا برخوردار می‌شدند عبارت بود از: منظم بودن، علاقه به درس، یادگیری بیشتر، اخلاق و رفتار خوب در خانه و مکتب‌خانه و کوچه و بازار، درستکار بودن، راستگویی و از این قبیل که تشویق عبارت بود از: بارک الله، آفرین و... و به ندرت هدیه ناقابلی که از طرف والدین تهیه شده بود بوسیلة ملّا به دانش‌آموز داده می‌شد.
2- عکس موارد بالا موجبات تنبیه را فراهم می‌ساخت و تنبیه نیز مراتب و درجات خاصی داشت، کتک با ترکه‌های چوب انار و کلیلو(2) که به کف دست یا پشت دستهای دانش‌آموزان می‌زدند. ترساندن دانش‌آموزان از « چاه مار و مور» نیز یکی از روشهای تنبیه بود. عمدتاً اتاق انباری خانة ملّا یک اتاق تاریک و بدون پنجره بود که طبق معمول آن زمان جایگاه چند خم جهت نگهداری غلّات و ظروف مسی و از این قبیل بود و ملّا وانمود می‌کرده‌است که درون این اتاق تاریک چاهی مخوف و پر از مار و مور است و دانش‌آموزان تنبل و دروغگو و بی‌انضباط را به درون آن می‌اندازد. هرچند هیچ دانش‌آموزی پا به درون این اتاق نگذاشته و حتی جرأت نزدیک شدن به آن را نداشته است ولی هرکدام مخوفترین وجهی از آن را در ذهن خود ترسیم کرده‌اند.
12) کلاغ مهمترین رسانة خبری ملّا: دروغگوئیها، اعمال و رفتار نامعقول، لجبازیها و سرکشی و نافرمانی دانش‌آموزان در خارج از مکتب‌خانه توسط والدین یا همسایگان به ملّا گزارش می‌شده است و ملّا برای اینکه حس بدبینی و عداوت دانش‌آموز را نسبت به مخبرین تحریک نکند، از کلاغی نام می‌برده است که برای او خبر می‌آورد.
13) ساعات کاری مکتب‌خانه: ساعات درس مکتب‌خانه حدود نیم ساعت پس از طلوع خورشید شروع می‌شده تا ظهر. دانش‌آموزانی که خانه‌هایشان به مکتب‌خانه نزدیک بوده برای صرف ناهار و رفت و برگشت یک ساعت فرصت داشتند و بقیه ناهارشان را که همراه آورده بودند در همان مکتب‌خانه صرف می‌کردند. و بعد از ظهر نیز تا حدود یک ساعت به غروب مانده کلاس درس دایر بوده است.
14) وظایف دانش‌آموزان غیر ازتحصیل: هر روز دست کم یک ساعت از وقت دانش‌آموزان بویژه در آخر وقت اختصاص به انجام کارهای شخصی ملّا داشت. دختران خانه و اتاق ملّا را آب و جارو می‌کردند و ظرفهای ملّا را می‌شستند و پسران تهیّه علوفه و آذوقة یکی دو گوسفند ملّا را بر عهده داشتند یا به قاصدی فرستاده می‌شدند. هیزم سوخت اجاق را فراهم می‌کردند و از این قبیل. نکته قابل توجه این است که هر چند این کارها خسته کننده و زحمت داشت ولی بچه‌ها با شوق و ذوق فراوان انتظار قبول زحمت را داشتند و حتی بر یکدیگر در انجام وظایف محوله سبقت می‌گرفتند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   22 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آموزش و پرورش در دوره قاجار

دانلود مقاله قاجار

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله قاجار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  20  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 

قاجار نام دودمانی است که از ۱۷۹۴ تا ۱۹۲۵ بر ایران فرمان راند. ایل قاجار یکی از طایفه های ترکمان بود که بر اثر هجوم مغول از آسیای مرکزی به ایران آمدند. شاه عباس بزرگ یک دسته از آنان را در استرآباد یعنی گرگان امروزی ساکن کرد.[۱]
مقدمه
قاجارها قبیله‌ای از ترکمان‌های منطقه استرآباد (گرگان) بودند. قدرت یافتن قاجارها به عهد صفوی و شاه عباس کبیر برمی‌گردد؛ ابتدا در شمال رود ارس ساکن بودند و در آن زمان بدلیل کمک‌های بزرگی که به دربار صفوی می‌نمودند، قدرت بیشتری یافتند و سپس دسته‌ای از آنان در غرب استرآباد و در دشت گرگان سکنی گزیدند.
ایشان تبار خود را به کسی به نام قاجار نویان می‌رساندند که از سرداران چنگیز بود. نام این قبیله ریشه در عبارت آقاجر به معنای جنگجوی جنگل[نیازمند منبع] دارد.قاجار از ریشه کلمه قاچار است که در ترکی به معنای فراری است. پس از حمله مغول به ایران و میان‌رودان، قاجارها نیز به همراه چند طایفه ترکمان و تاتار دیگر به شام کوچیدند. هنگامی که تیمور گورکانی به این نقطه تاخت قاجارها و دیگر کوچندگان را به بند کشید و سرانجام آنها را به خانقاه صفوی در آذرآبادگان بخشید. پس از آن قاجارها یکی از سازندگان سپاه قزلباش شدند.
سلطنت
نادر شاه افشار در زمان حکومتش برای جلوگیری از به قدرت رسیدن محمد حسن خان که در هنگام قتل پدر ۱۲ سال بیش نداشت یوخاری‌باش‌ها که ساکنین بالادست رود گرگان بودند را به حکمرانی منسوب کرد تا بدین ترتیب با ایجاد شکاف و چند گانگی میان طوایف قاجار نگران ناآرامی‌های داخلی نگردد و اشاقه‌باش‌ها زیر نظر حکومت ایشان گردند. در زمان آقا محمد خان قاجار این طایفه به دو قبیله اشاقه‌باش و یوخاری‌باش (به معنای ساکن ناحیه بالا - رودخانه- و ساکن ناحیه پایین - رودخانه) تقسیم شده بود و آقا محمد خان موفق گردید این دو قبیله را با هم متحد کرده و نیروی نظامی خود را استحکام بخشد.
در زمان این دودمان حکومتهای استانی در مناطق گوناگون سرزمین ایران با جنگ یا مصالحه از میان رفتند و جای خود را به سامانه‌ای فدرالی با تبعیت از دولت مرکزی دادند و «کشور» ایران دوباره زیر یک پرچم شکل گرفت. رنگها و ترتیب آنها در پرچم کنونی ایران از زمان این سلسله بیادگار مانده‌است.
جنگ‌های ایران و روس در زمان فتحعلی شاه قاجار به جدا شدن بخش‌هایی از قفقاز ار ایران شد.
ایران در زمان این دودمان با دنیای غرب آَشنا گردید. اولین کارخانه‌های تولید انبوه، تولید الکتریسیته، چاپخانه، تلگراف، تلفن، چراغ برق، شهرسازی مدرن، راهسازی مدرن، خط آهن، سالن اپرا (که بعداً به سالن تعذیه تغییر کاربری داد)، مدارس فنی به روش مدرن (از جمله دارلفنون که به همت امیر کبیر بنیاد گردید)، و اعزام اولین گروه‌ها از دانشجویان ایرانی به اروپا جهت تحصیل در شاخه‌های طب و مهندسی در زمان این سلسله صورت پذیرفت.
بازسازی ارتش ایران با روش مشق و تجهیز آنها به جنگ‌افزار نوین اروپایی نیز از زمان فتحعلی‌شاه قاجار - در قرارداد نظامی اش با ناپلیون امپراتور فرانسه - آغاز شد.
در زمان این سلسه و بعد از کشمکش بسیار بین شاهان قاجار و آزادی خواهان، جنبش مشروطه در ایران برپا شد و سرانجام ایران دارای مجلس (پارلمان) شد و بخشی از قدرت شاه به مجلس واگذار گردید.
سلسه قاجار با کودتای ۱۲۹۹ رضاخان قدرت را از دست داد. با انحلال سلسه قاجار توسط مجلس شورای ملی در ۹ آبان ۱۳۰۴، رضا شاه به سلطنت رسید. رضا شاه پس از به سلطنت رسیدن بسیاری از وزرا و سفرای دولت قاجاریه را که غالبا از وابستگان خاندان قاجار بودند به استخدام درآورد که این ارتباط حرفه‌ای تا پایان سلطنت محمد رضا شاه نیز ادامه یافت.
آغامحمدخان قاجار

 

آغا محمد خان قاجار بنیانگذار دودمان قاجاریه در ایران است. زاده: ۲۷ محرم ۱۱۵۵ هجری قمری برابر با ۲۷ خرداد ماه ۱۱۲۱ خورشیدی و ۱۷ ژوئن ۱۷۴۲ میلادی در دشت اشرفی در میانه راه ساری به گرگان؛
تاجگذاری: ۱۵ ربیع الثانی ۱۱۹۵ هجری قمری برابر با ۱ فروردین ماه ۱۱۶۱ خورشیدی و ۲۱ مارس ۱۷۸۲ میلادی در ساری؛
مرگ: ۲۱ ذی الحجه ۱۲۱۱ هجری قمری برابر ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۱۷۷ خورشیدی و ۱۷ مه ۱۷۹۸ میلادی در شوشا؛
آقامحمد خان فرزند محمد حسن خان قاجار و او نیز فرزند فتحعلی خان فرزند شاهقلی خان فرزند جهانسوزخان بود. مازندران و بارفروش (بابل امروزی) مرکز حکمرانی محمدحسن خان بود و فتحعلی خان حاکم گرگان و در استرآباد حکومت می‌کرد. اینان شیعه مذهب بودند. نادرقلی خان پس از کشتن فتح علی خان رقیب سرسخت خویش در خواجه ربیع طوس و با سعی و تلاش خویش به مقام شاهنشاهی رسید.
ریشه‌های قدرت‌یابی دودمان قاجار
قدرت یافتن دودمان قاجار به عهد صفوی و شاه عباس کبیر برمی‌گردد؛ ابتدا در شمال رود ارس ساکن بودند و در آن زمان بدلیل کمک‌های بزرگی که به دربار صفوی می‌نمودند، قدرت بیشتری یافتند و سپس دسته‌ای از آنان در غرب استرآباد و در دشت گرگان سکنی گزیدند. نادر شاه افشار در زمان حکومتش برای جلوگیری از به قدرت رسیدن محمد حسن خان که در هنگام قتل پدر ۱۲ سال بیش نداشت یوخاری‌باش‌ها که ساکنین بالادست رود گرگان بودند را به حکمرانی منسوب کرد تا بدین ترتیب با ایجاد شکاف و اختلاف میان طوایف قاجار نگران ناآرامی‌های داخلی نگردد و اشاقه‌باش‌ها زیر نظر حکومت ایشان گردند.وی را در میانسالی بیضه بریدند و برای همین آقامحمد خان را آغامحمد خان می نویسند . و به همین دلیل ریش در نیاورد
وضعیت ایران در زمان کودکی آقا محمد خان
زمانی که نادر و فرزندانش به قتل رسیدند، شاهرخ شاه برای به دست گرفتن قدرت تلاش می‌کرد. فرماندهی سپاه شاهرخ شاه به محمدحسن خان بعلت تجربه و تدبیر فوق العاده ایشان واگذارگردید . با همکاری حاکم طبس ابراهیم خان برکنار شدو شاهرخ به سلطنت رسید هرچند اندکی پس ازآن شاهرخ شاه به دست دشمنانش که در راس آنان پدر زن وی قرار داشت نابینا گشت . فرماندهان وفادار دست به کودتا زده شاهرخ شاه نابینا رامجددا برتخت سلطنت نشاندند.
کودکی و نوجوانی آقامحمدخان
ژان گور می‌نویسد:آقا محمد خان باریک اندام و متوسط القامه و دارای چشم‌های زیباوگیرنده ودهان کوچک بود . هرکس دهان کوچک و چشمان زیبای پسرک را می‌دید تصور می‌کرد در روح وی هوی و هوس غلبه دارد اما وقتی آن پسر ۱۳ ساله کلاه را از سر بر می‌داشت و چشم بیننده به پیشانی بلند وی می‌افتاد تغییر نظر می‌داد و می‌فهمید که کسی که دارای آن پیشانی بلند است مقهور هوی و هوس نمی‌شود.
آقامحمد خان تیر اندازی ، سوارکاری و خواندن و نوشتن و حفظ کردن قرآن رادر پیش جیران، مادر خود که از بهترین تیر اندازان بود فرا گرفت ودر ۱۳ سالگی جزو بهترین تیراندازان قشون محمدحسن خان بود و فرمانده دسته تجسس یا طلایه دار قشون پدرش گردید. در ۱۳ سالگی شجاع و با اراده بود و از مرگ ترسی نداشت.
کریم خان و قاجار
چندی بعد محمد حسن خان سپاهی مجهز و بانظم ترتیب داد و به جنگ با کریم خان زند پرداخت. در جنگهای اولیه پیروزی با قجری‌ها گشت. اما در نهایت شکست خورده و در میدان جنگ توسط سبزعلی بیک حاکم سابق استر آباد کشته و سرش از تن جدا گردید.سبزعلی بیک ازسال۱۱۶۹ تا ۱۱۷۲ در جنگ‌هایی که بین زند و قاجار در گرفت شرکت داشت و به کریم خان زند می‌گفت که تنها آروزی او دیدن جسد بی جان محمدحسن خان قاجار است.علت این کینه آنطور که گفته شده‌است علاقه سبز علی بیک به جیران، همسر محمدحسن خان قاجار بود که بسیار زیبا بود. کریم خان زند قول ده هزار تومان برای سر محمدحسن خان به سبزعلی بیک داده بود.درآن زمان محمدحسن خان ۴۵ سال داشت. وقتی سر بریده محمدحسن خان را به حضور کریم خان که در تهران بسر می‌برد رساندند؛از بوی سر محمد حسن خان احساس رضایت کرد و گفت :" من از این سر بوی لاشه احساس می‌کنم اما چون سر بریده دشمن من است از آن لذت می‌برم".
پسران محمد حسن خان اسیر می‌شوند
آقا محمد خان با همیاری حسینقلی خان پس از درگذشت پدرشان دست به جنگ‌های پارتیزانی زدند تا آن که خراج آن سال استرآباد توسط آقامحمدخان مورد سرقت قرارگرفت. همین امر سبب جنگ میان فرستادگان کریمخان زند و او شد که در نهایت دستگیر و به تهران برده شد . کریم خان همین که فهمید او دیگر خواجه‌است (و بر اساس فرهنگ آن زمان هیچ کس برای یک خواجه ارزشی قایل نمی‌باشد )امر کرد تا به تحصیل ذخیره آخرت بپردازد و از جاه طلبی دست بردارد.
پس از آن به شیراز منتقل شد و در اسارت به سر می‌برد.این روش معمول کریم خان زند بود تا با اسیر نگاه داشتن تعدادی از سران قبیله متمرد خطر شورش را از بین بده و در صورت هرگونه تحرک اسرا را تنبیه نماید. در همین زمان برادرآقامحمد خان حسینقلی خان جهانسوز در شمال ایران دست به یاغی گری زد. آقامحمدخان که می‌دانست از سوی کریمخان مواخذه خواهد شد از بیم جان خویش در حرم حضرت شاهچراغ خود رادخیل بست ؛ پس از آن کریم خان به وساطت اطرافیان خود او را مورد عفو قرار داد.
بنیان نهادن حکومت قاجاریه
آقا محمد خان در ۱۳ صفر سال ۱۱۹۳ هجری قمری (روز درگذشت کریم خان)، هنگامی که در باغ‌های اطراف شیراز به شکار مشغول بود، همین که عمه‌اش او را از مرگ شاه زند آگاه ساخت، فرار کرد و به شتاب خود را به تهران رسانید و در ورامین مدعی سلطنت بر ایران گشت. سپس به ساری و استرآباد رفت و با کمک سران اشاقه‌باش، براندازی زندیه و رسیدن به قدرت را طراحی نمود و ولایات گرگان و مازندران و گیلان را تحت حکمرانی خویش قرار داد. وی در این زمان برای مطیع کردن برادران خود به جنگ با آنان پرداخت و حتی یکبار تا پای مرگ رفت ولی سرانجام در بندپی نجات یافت و به ساری آمد و تاج سلطنتی را که توسط زرگران ساری ساخته شد بر سر نهاد و پایتخت خود را ساری نهاد و جشن نوروز را به دستور وی با تشریفات برگزار نمودند. پس از تسخیر شمال ایران بر آذربایجان و کرمانشاهان نیز دست یافت. حکومت زندیه در جنگ و ستیز میان شاهزادگان زند قرار گرفت ولی سرانجام لطفعلی خان زند با همیاری حاج ایراهیم خان کلانتر شیرازی بر تخت سلطنت نشست. آقا محمد خان از آن زمان به مدت ۱۵ سال با لطفعلی خان زند - که جوان بود و شجاع - به جنگ و تعقیب و گریز پرداخت. مهم‌ترین این نبردها، جنگ باباخان برادرزاده آقا محمدخان در سمیرم و محاصره شیراز و پس از آن محاصره طولانی کرمان در سال ۱۲۰۸ هجری قمری است .در این جنگها لطفعلی خان مقاومت زیادی از خود نشان داد.
فاجعه تاریخی کرمان
در اواخر تابستان همان سال قشون آقا محمد خان به کرمان نزدیک گشت. همه مردم کرمان بر آن عقیده بودند که قشون شاه قاجار در سرمای زمستان کرمان دوام نخواهد آورد و سرانجام مجبور به ترک آن دیار خواهند شد و برای همین هر شب بر بالای ابروج کرمان مردم شعر می‌خواندند و فحش‌های رکیکی نسبت به شاه قجر خطاب می‌دادند و او را مورد تمسخر قرار می‌دادند این فحش‌ها خان قاجار را خشمگین تر کرد.به دستور خان فاجار شهری در پیرامون شهر کرمان به صورت موقت ساخته شد تادر سمای زمستان نیز محاصره ادامه یابد.قحطی شهر را فرا گرفت. پس از حمله عمومی و سقوط کرمان سربازان وی تمامی کسانی را که در غیر از" بست" قرار داشتند یه قتل رسانده وتمامی اموال ودارایی‌ها را ضبط و به نوامیس تعرض کردند این وضع تا زمان فرمان توقف غارت توسط خان قاجار ادامه داشت.پس از آن و پس از انکه خان قاجار متوجه فرار موفق شهریار جوان زند گردید دستور داد که تمامی مردان کرمانی از چشم نابینا گردند و حتی کسانی را که به بست رفته بوند نیز از این دستور مجزا نکرد. بیست هزار جفت چشم به‌وسیله سپاه قاجار تقدیم خان شد.(سر پرسی سایکس این تعداد را هفتادهزار جفت می‌خواند).
اما لطفعلی خان زند به بم فرار کرد و قصد عزیمت به سیستان و بلوچستان را داشت ولی با خیانت حاکم بم دستگیر شد و در راین به فرستادگان آقامحمدخان تحویل داده شد شهریار زیبای زند به دستور آقا محمد خان توسط چهارپاداران مورد تجاوز جنسی قرار گرفت و چشم‌های شهریار زند ار کاسه خارج گردید.خان قاجار قصد داشت که به شهریار جوان افسار زده و در مسافرت‌ها به عنوان حیوان در پای رکاپ خود بدواندکه به علت ضعف و زخمهایی که برداشته بود این کار میسر نگردید.در تهران به زندگی لطفعلی خان خاتمه داده شد و سرانجام وی را در امامزاده زید تهران دفن کردندو اینچنین به زندگی شهریار زند دلیر ترین شمشیرزن شرق و زیباترین مردان روزگار پایان داده شد.
انتقال مرکز حکومت به تهران
او پس از قتح کامل جنوب ایران در واقع مقر حکم رانی خویش را در تهران نهاد (آن را دارالخلافه نامید) در حالیکه پایتخت وی هنوز ساری بود؛ سپس با سپاهی گسترده عازم قفقاز گشت تا حاکمان آنجا را مطیع خویش سازد در آنجا با مقاومت سرسختانه ابراهیم خلیل خان جوانشیر حاکم شوشی مواجه شد و سرانجام دست از محاصره این شهر برداشت و به تفلیس رفت. هراکلیوس حاکم تفلیس شهر را رها کرده و گریخت آغامحمدخان دستور ویران کردن قسمتی از شهر و قتل عام مردم داد و باردیگر سربازان وی در این شهر بدستور او به تجاوز به ناموس مردم دست زدند. تمام کلیساهای شهر ویران شد و روحانیون مسیحی دست بسته به رود ارس انداخته شدند. در نهایت آغا محمد خان با پانزده هزار تن از دختران و حتی پسران شهر که آنان را به اسارت گرفته بود به تهران بازگشت. اینان برای سواستفاده جنسی و نیز برای بردگی به ثروتمندان فروخته شدند. .
رویکرد به خراسان و ماورای نهر و براندازی افشاریان
بعد ار آن به خراسان لشکر کشید و شاهرخ، پسر نادر را که کور و پیر بود به همراه همه درباریانش به قتل رسانید تا انتقام کشتن فتحعلی‌خان را بگیرد. خان قاجار برای افشای محل جواهراتی که نادر از هند آورده بود شاهرخ را به حدی شکنجه کرد که وی در زیر این شکنجه‌ها جان سپرد. آقامحمدخان پس از کشف محل جواهرات نادر، آنان را روی سفره گسترد و از شدت عشق به طلا و جواهر، بر آنان غلتید. و سپس لشکرکشی به بخارا را قصد نمود که خبردار شد از جانب روس‌ها دیگر خطری نیست. برای همین حاکمان طرفدار روس آن دیار را سرکوب کرد و مرو را آزاد کرد و ازبکان را وادار به عقب نشینی نمود و بخارا را تحت الحمایه دولت ایران قرار داد و چون مردم آن دیار با وی مخالفتی نداشتند به آنان آزاری نرساند و پس از آن به دستور وی گروهی را به منظور تعقیب نادرقلی شاهرخ اقشار به هرات فرستاد و پس از آن تا کابل پیش رفتند ولی نادرقلی در کوه‌های هیمالیا در افغانستان مکان خود را تغییر می‌داد[مدرک] سرانجام از تعقیب وی دست برداشتند

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 20   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله قاجار