انسان نیز بعنوان موجودی از موجودات هستی دائم در حال سیر،حرکت، تکاپو بوده و رو به مقصد دارد؛ چرا که انسان در هر کار خودیک «برای» دارد. چرا درس میخوانی؟ برای اینکه دانا و توانا بشوم.چرا کار میکنی؟ برای اینکه تحصیل در آمد و معیشت کنم. چراتحصیل معیشت میکنی؟ برای آنکه غذا تهیه کنم و همینطور در مقابلهر «چرا؟» یک «برای» وجود دارد و همین «برای» هاست که کار انسانرا معنادار میکند و اگر کاری که انجام میدهد در مقابل «چرا؟»«برای» نداشته باشد آن کار لغو، عبث و بیهوده تلقی میگردد. حکمااثبات کردهاند هیچگاه از انسان کاری که فاقد و عاری از هر گونهغرض و هدف باشد صادر نمیشود. بلکه عبثها نسبی است، یعنیمثلا فعلی که از یک شوق خیالی و یک ادراک خیالی منبعث میشودو دارای مقصودی متناسب با همان شوق و ادراک است، عبث نخواهدبود ولی با توجه به اینکه هدف عقلانی نیست آنرا عبث میخوانیم.بنابراین، انسان برای رسیدن به مقصد و مقصود خاصی فعالیت میکندو در حقیقت برای کارهای او علت غایی وجود دارد یعنی چیزیکه فاعل مختار کاری را برای رسیدن به آن انجام میدهد. البته هر«برای» و هر «غایتی» به نوبه خود ممکن است که یک «برای» دیگرداشته باشد ولی در نهایت امر باید منتهی شود به چیزی که «غایتبودن» و «مطلوبیتش» ذاتی اوست و دیگر «برای» ندارد، که به اصطلاحاندیشمندان و حکماء «خیر مطلق» و یا «مطلوب نهایی» نام دارد.
یکی از مسائل اسرارآمیز، مسأله «معاد» بوده و برای انسانها پیامآور نکات و اشارات خاصی است. درک درست و صحیح از اینموضوع تحول قابل توجه و اعتنایی را برای آدمی به ارمغان میآوردو او را در چگونه زیستن و بهتر زیستن و در مسیر هدایت قرار گرفتن وراه مستقیم را طی کردن یاری میدهد. از این رو، با عنایت به دقیق وعمیق بودن مسأله «معاد» و اسرارآمیز بودن آن سعی میشود با اجتنابو دوری از جمود فکری و استفاده از دقایق، نکات و اشارات آیات وروایات و تبیین آن با اصول فلسفی و ذوق عرفانی مباحث کلی وکلیدی در این موضوع و عوالم آن تشریح شود. در این راستا برای بهترو بیشتر فهمیدن اسرار و دقایق معاد و ابعاد آن، آیات قرآن و روایاتاصل قرار گرفته و از اصالت دادن به دیدگاهها و آراء اندیشمندان بهصورتی که مانع از تفکر آزاد شود، اجتناب شده است، به امید آنکهبرای ارباب بصیرت و معنا مفید باشد.
بازگشت به هستی