آفتها موجودات زنده ای هستند که در مکان نامناسب و در زمان نامناسب، برحسب میل انسان، ظاهر میشوند. آنچه مورد نظر است این است که چگونه انسانها، مخصوصا از طریق استفاده از آفت کشها با آفات کنار میآیند. استفاده از آفت کشها بیش از سال 1900، به ندرت توجه دولت یا مقررات را به طور عمده به خود جلب کرد. بر عکس، از اواخر دهه 1900، حشره کشها (افت کشها) منبع اصلی کشمکشهای سیاسی و سیاسی در بسیاری کشورها هستند. در حقیقت، مسئله کاهش افت کش، موضوع اصلی این کتاب، تا حدودی پاسخی به ناکامی طرح ریزی برنامههای نظارتی مناسب در مورد افت کشها میباشد. اگر چه، کاهش استفاده از افت کشها به طور اجتناب ناپذیر بر مهارت برای کاهش طبیعت و کاربرد زمین که در اصل هویت فرهنگی باقی مانده است، تاثیر میگذارد. تلاشها برای کاهش استفاده از آفت کش از درک بهتر در مورد تاریخچه کنترل آفات و آفت کشها، بهره من بود . این بخش یک طرح اولیه مختصر در مورد نکات اصلی فراهم میسازد و این نکات را با مثالهایی برای ایالت (مرکز) واشنگتن توضیح میدهد.
تغییر بینشها درباره افتها و افت کشها: آفات بعنوان تهدیدات محیطی: با آغاز قرن 19، مشکلات آفت به اندازه کافی جدی شد تا توجه جمعی را ایجاب نماید. با انقلاب صنعنتی، کشاورزی قسمتی از اقدامی سرمایه داری گشت و معاش کشاورزان از این بهینه رفع شد. در کشاورزی تجاری، مشکل آفات، یک جنبه جدید یعنی بازاریابی نقدینه محصول، بجای کاربرد معاشی، به خود گرفت بدین معنی که کشاورزان بر درآمد نقدینه متکی بودند.
اگر پول قرضی گرفته شده برای تهیه کردن سرمایه غلات مورد استفاده قرار میگرفت که جنبه مهمی از کشاورزی تجاری بود، آنگاه سطح خاصی از درآمد نقدینه برای خدمات مربوطه به بدهی، ضروری بود.تحت این شرایط، ضرر ناشی از آفات، تهدیدی برای وجود مستمر این اقدام بود. بنابراین کنترل آفات تبدیل به راه حلی برای مشکل محیطی شد. آفت کشها، یکی از جدین روش جدید بود که برای کنترل آفات معرفی شد. محصولاتی که در قرن 19 و پیش از آن گسترش یافته بود. شامل، نفت، سولفور، نیکوتین، دوتنون، مخلصه بابوبه، حشره کش سبز زنگ سمی و اسید آرسنیک، هستند (هاوارد 1930، پرکینژ 1982، صفحه 1). آفت کشها تنها تکنولوژی کنترل آفت نیستند که در قرن 19 معرفی شد، اما پیشرفت گزینهها هم بسته به افزایش جنبه تجاری کشاورزی بود. برای مثال، یکی از موفقترین کاربردهای کنترل بیولوژیکی که تا حال شناخته شده است. معرفی سوسک کفشدوزک استرالیائی و انگل حشره دو بال برای کنترل درجه بندی (میزان) توده پنبه ای در مرکبات کالیفرنیا بود. (دی باچ و روزن، 1991) همانگونه که دیچارد سوور تاریخ شناس به صورت مجاب کننده ای مورد بحث قرار داد، اشتیاق برای کنترل بیولوژیکی به طور گسترده ای از سوی پرورش دهندگان مرکبات به صورت مبتکرانه و به شدت تجاری، برانگیخته شد. (سوور، 1996). بنابراین با وجود روش کنترل افت، این شیوههای جدید همگی نشان داد که آسیب آفات موفقیت تجاری کشاورزان را تهدید میکند. کنترل آفات، شامل استفاده از آفت کشها، روشی برای کنترل پیشامد محیطی بود و افت کش، تکنولوژی انتخابی در طی قرن بیستم شد. بعد از 1900، صنایع هم علاوه بر کشاورزی شروع به متکی شدن بر افت کشها برای موفقیت تجاری شدند. منبع اصلی تغییر در دههای 1950و194، اختراع بسیاری مصنوعات جدید، آفت کشهای آلی، بود که با موفقیت حشره کشهای DDT پس از سال 1939 به فعالیت واداشته شد. (ترغیب شدند). پرکینز، 1978). در سال 1950، صنایع شیمیایی گسترده وسیعی از حشره کشها را مشخص کرد که ارزان، چند کاربردی و موثر در بسیاری مکانها بودند.
در نتیجه، جنگل داری، خانهها و باغها، موسسات خدماتی و تجاری و محلهای صنعتی و تفریحی همگی شروع به بکارگیری حشره کشها کردند. بر مرور گسترده در مورد معرفی و گسترش افت کشها به ورتون (1974)، دونلپ (1981) و پرکینز (1982) مراجعه کنید اگر چه علی رغم موفقیتهای تجاری افت کشها، عوامل متعددی روشی را که مردم آفات و افت کشها را میدیدند، تغییر داد. مقاومت افت کشها، نابودی دشمنان طبیعی و حشرات سودمند توسط افت کشها، پیشرفت استراتژیها کنترل گزینه ای، مشکلات سلامت عمومی آسیب به حیات وحش و موجودات زنده غیر هدف، آلودگی آبهای زمینی و جدیدتر از همه کابوس بهم خوردگی سیستم غدد درون ریز، به طور ویژه ای مهم بود.
مقاومت: مقاومت ارگانسیم آفات در مقابل آفت کشها اولین موج جدید، دیدگاههای اصلاحی بود. این پدیده اولین بار بعنوان حادثه مهمی در باغهای سیب مورد در ایالات واشنگتن در سال 1908 مورد توجه قرار گرفت، هنگامی که مقیاس سن جوس دیگر به درمان شستشوی سولفورآهک (کلسیم) پاسخ نداد. (پارکینز، 1982 صفحات 34-36). اگر چه، دشوار و دردسر ساز بود، مقاومت، صنعت تجاری اصلی را تا زمانی که حشره شناسان در الوزیانا در سال 1954 نتیجه گیری کردند که شبشک پنبه مقاومت را در حشره کشهای هیدروکربن کلرینه شده که عموما استفاده میشد.
متحول کرده است، مورد تهدید قرار نگرفت. (روزل و کلوور، 1955) . متصدیان شورای پنبه ملی، انجمن کاری که ارائه دهنده تمامی بخشها برای صنعت پنبه است، به سرعت برای جانبداری از تحقیق در مورد راه حلهای بلند مدت تر حرکت کرد که شامل شیوههای کنترل آفات با اتکای کمتری به کاربرد دیرینه از افت کشها بود (کنگره امریکا، 1958)حشره شناس کانادایی ای، وی، آی برون در سال 1960 نتیجه گیری کرد که (دوره طلایی) برای حشره کش ها گذشته است بدین علت که مقاومت بسیار رایج شده است. (برون، 1961) مقاومت افزایش بی .وقفه خود را تا امروز ادامه داده است به علاوه، اولین و مهمترین وقوع آن در حشرات که با نمونههایی از علفهای هرز مقام در برابر علف کشها و بیماریهای قارچی مقاوم در برابر قارچ کشها شروع به سازگار شدن بودند. مقاومت هم با مقاومت نامطلوب همراه بود بدین معنی که جمعیت آفات عدم حساسیت به مواد شیمیایی ای نشان داد که هرگز علیه آنها استفاده نشده بود. (هولومن 1993، موس و روبین 1993، بران 1994، تا باشنیک،1994، کنگره امریکا 1995). مقاومت نشان داد که توانایی حشره کشها برای کنترل طبیعت، محدود و ضعیف شده بود.
نابودی دشمنان طبیعی و حشرات سودمند: مشکلات افت حشره تنها یک نوع از مشکلات آفات است اما کنترل حشرات بی فایده (ناخواسته) با یک محدودیت جدی، مختل شد حشره کشها که حشرات درد سر ساز را هدف داشتند، حشرات غیر هدف را نیز کشتند برخی از این تلفات غیر عمدی حشرات انگلی و شکار گر بودند که از حشرات آفتی تغذیه میکردند. به عبارتی آنها دشمنان طبیعی گونههای آفات بودند و هنگامی که آشکار میشوند، سرکوبی آفات اصلی را ایجاد میکنند. دیگر موارد با میزان مرگ و میر غیر عمدی هم، فوایدی ایجاد مینماید، برای مثال، گرده افشانی و تولید عسل برای زنبورها درک این گروه دوم از مشکلات، نیاز به درک کاملتر اکولوژی جمعیت آفات دارد. افزایش در آفات حشرات بر اثر کاربرد حشره کشها اولین نشانه یک مشکل بود. اگر چه، حشره کشها، برای کشتن آفات طراحی شده بودند و بنابراین این مفهوم که آنها میتوانند جمعیت آفات را افزایش دهند، ضد شهودی بود.
کارهای آزماشگاهی و تئوری در طی تقریبا سه دهه، از اواسط دهه 1920 تا اواسط دهه 1950، اصلی را ایجاد کرد که نابودی دشمنان طبیعی احتمالا پیامد استفاده از حشره کشها میباشد (فولسون، 1927، بویس 1939، کلوزن 1936، سویئت من 1936، استوینر 1938، تامپسون، 1939، دباچ 1946، دی پر 1956، پرکینز 1982 صفحات 38 تا 144.نابودی حشرات گرده افشان و تولید کنندگان عسل هم مشکلی بود که بعد از سال 1945 بخاطر افزایش استفاده از حشره کشهای آلی مصنوعی جدید جدی شد، زنبورهای عسل یک حشره گرده افشان فوق العاده مهم هستند که تقریبا سالانه منجر به 10 میلیارد دلار افزایش تولید محصول میشد. کشاورزان تقریبا 4 میلیارد دلار در سال صرف میکردند تا کندوهای زنبور را برای گرده افشانی و تولید بیشتر اجاره کنند بیش از 4 میلیارد دلار در سال بخاطر گرده افشانی ناکافی، که بیشتر آن به خاطر آسیب حشره کشها به زنبورهای عسل ایجاد شده بود، به هدر رفت. کالج 1993، به ارکسیون 1994 مراجعه کنید)
همراه با نابودی دشمنان طبیعی، نابودی زنبورهای عسل و دیگر گرده افشانها، علامتی برای حشره شناسان و کشاورزان بود که تکنولوژی بر پایه آفت کشها به صورت بالقوه قابل اطمینان نبود. شیوههای جدید کنترل آفات مورد نیاز بودند.
پیشرفت گزینهها:
طرفداران کشاورزی آلی پس از سال 1945 افزایش قدرت یافتند، اما اشتیاق آنها برای کاهش اتکا به آفت کشها، برخوردهای مهمی بر تحقیقات دانشمندان نداشت. در عوض، مقاومت و نابودی دشمنان طبیعی و سودمندان حشره شناسان را تحریک کرد که آنها پیش از همه با این پدیده مورد تاثیر قرار گرفته بودند.
در دهه 1940 تحقیقات حشره شناسان در دانشگاههای کشور و اداره کشاورزی امریکا شروع شد و استراتژیهای جدید برای کنترل جستجو کرد که به طور کامل متکی به حشره کشها نبود آنها به نیاز برای توسعه روشهای جدید کنترل آفات آگاه بودند که برای کشاورزان برای دیگر مصرف کنندگان آفت کشها کارآیی داشته باشد. به عبارت دیگر آنها تلاشهای ابتکاری خود را برای متناسب ساختن شرایط اجتماعی و اقتصادی کشور میخواستند. دو استراتژی جدید از این کار پدیدار شد: کنترل یکپارچه آفات (IPM) و کنترل جمعیت کلی (TPM) و پرکینز 1982، صفحات 61 تا 126 . TPM مبداء خود را در تحقیق کنترل بیولوژیکی انجام شده در کالیفرنیا و نیاز کشاورزی مردم کالیفرنیا برای پاسخ به صنعت کشاورزی به شدت تجاری شده داشت. IPM بر استفاده از مقاومت گیاه میزبان متکی بود و سرکوبی توسط دشمنان طبیعی صورت میگرفت. هر وسیله دیگری برای سرکوبی آفات، شامل آفت کشها، تابع ساختار مقاومت گیاه میزبان و دشمنان طبیعی بود. IPM طراحی شده بود تا با جستجو کردن مکانهای خاصی از زمینههای انفرادی برای اندازههای جمعیت آفات و جمعیت دشمنان طبیعی عمل کند. آموزش معمولا غیر قابل حصول و غیر ضروری به نظر میرسید. تمامی اپراتورهای کنترل آفات مجبور بودند برای سرکوبی آفات سطوح پایین چیزی را انجام دهید که از نظر اقتصادی کنترل آن مقرون به صرفه باشد.
پس از سال 1959، IPM تبدیل به مهمترین استراتژی تحقیقی در حشره شناسی امریکا شد حتی با وجود اینکه سالها طول کشید تا تنها اجرای موفقیت آمیز محدودی از IPM در مزارع بدست آید. IPM مبداء خود را در اداره کشاورزی امریکا، مخصوصا درباره کار در مورد پاسخ به حشره کرم مارپیچ و شپشک پنبه داشت.
در سال 1952، محققان توانایی تکنیک عقیم کننده مردان را برای سرکوب جمعیت خاصی از حشره کرم مارپیچ در سطوح به شدت کم، سطوح که به احتمال زیاد حقیقتا «نابود کننده» بودند، نشان دادند. از این کار استراتژی TPM بوجود آمد که بر پایه حمله علیه جمعیت آفات در منطقه بسیار بزرگی از زمینهای کشاورزی و نه تنها مزارع شخصی کشاورزان بود. آفت کشها و دیگر روشها در ابتدا برای کاهش جمعیت تا سطح کم مورد استفاده قرار میگرفت، پس از آن روش عقیق ساز مردان برای سرکوبی آن به میزان هر چه بیشتر مورد استفاده قرار گرفت که احتمالا حتی تا نقطه نابودی ادامه داشته است. TPM تحقیقات بیشتری را در طی دهههای 1960 و 1970 آموزش داد اما این روش یک تکنولوژی سخت و دست و پاگیر برای معرفی بود. تمامی صاحبان زمینها در یک منطقه مورد نظر مجبور بودند در این برنامه مشارکت داشته باشند، یک دستاور اجتماعی که کسب آن مشکل بود. هر دوی IPM و TPM طراحی شده بودند تا کنترل حشرات را از مقاومت و نابودی دشمنان طبیعی برهانند. هر یک با محدودیتهایی موفق بودند اما هیچ کدام هنوز جای روشهای بر پایه حشره کشها را نگرفته بودند. سهولت واقتصادی بودن استفاده از آفت کشها در مقایسه با IPM و به خصوص TPM، کشاورزان و دیگران کنترل کنندگان آفات را به ادامه استفاده از مواد شیمیایی بر میانگیخت. تنها زمانی که مقاومت و نابودی دشمنان طبیعی جدی شد، IPM TPM وفاداری بیشتری به دست آورند. در غیر این صورت برنامههای کار تحقیقی برای گزنهها مخصوصا IPM ، برانگیخته شد.
مشکلات بهداشتی:
مواد شیمیایی برای سلامت انسان، سلامت حیوانات وحشی و زندگی گیاهان خطر ناک هستند. دراین زمان، مشکلات بهداشتی، موضوع اصلی برای برانگیختن نیرویی برای اجرای قوانین حشره کشها بود. اهمیت اولیه 1) مشکلات خریداران در مورد ته ماندههای حشره کشها در داخل غذا، 2) زهر مزمن و شدید آفت کشها بر روی کارگران مزارع ودیگر کسانی که از نظر شغلی درمعرض آن قرار داند و 3) زهر مزمن و شدید برای حیات وحش بود.
ته ماندههای خشره کشها داخل غذا
حتی بیش از پیدایش آفت کشهای آلی، مصنوعی، ته ماندهها، جر و بحثهای داغی را بر میانگیخت. مخصوصا در دسرها سرب و آرسنیک و فلورین بودند. (ورتون 1974). برای اکثر بخشهای، ترکیبات حاوی این مواد تنها میوه جات و سبزیجات مورد استفاده قرار میگرفت. تنها محصولاتی با ارزش کافی که هزینههایی برای حفاظت آنها قابل توجیه است.
متاسفانه ، تلاشها برای سامان دادن به این ته مانده پیش از سال 1938 بحث انگیز و غیر کاربردی از کار در آمد. قانون غذا، دارو و لوازم آرایشی فدرال سال 1938 راهی را برای این امر که چگونه امیدهای سازمان غذا ودارو (FDA) راه حلهای قابل اجرایی برای بحثها در مورد ته مانده میباشد، گشود. (ورتون 1974 صفحات 247-243). اگرچه، وقوع ناگهانی جنگ جهانی دوم، اجرای قانون جدید را مختل کرد . بعلاوه، اختراع DDT در سال 1939، تلاش ابتکاری فوق العاده را برای یافتن آفت کشهای جدید دیگر برانگیخته بود. توجه همایشی مستمر درباره رویدادهای زهر شناسانه مطرح شده توسط آفت کشهای جدید شکل گیری کمیته انتخاب برای بررسی در مورد استفاده از مواد شیمیایی در غذاها و لوازم آرایشی در سال 1950 ، تحریک و ترغیب کرد. این کمیته در فرصتهای تبلیغاتی مناسب بین سال 1950 تا 1952 تحت ریاست جیمز جی دلانی (دموکرات ، نیویروک) بصورت بی وقفه وضعیت ته ماندهها را بررسی میکرد. در سال 1954، نماینده ای.ال . میلر (جمهوری خواه، بنراسکا) که در کمیته دلانی خدمت میکرد، به صورت موفقیت آمیزی اجازه عبور پیشنهاد اصلاحی برای قانون غذا، دارو و مواد آرایشی فدرال را در صدر قرار داد (پرکینز، 1982، صفحات 29-34).
تحت آماده سازیهای جدید، تولید کنندگانی که میخواستندآفت کشی را دارد و ستد کنند که ته ماندههایی روی محصولات باقی میگذارد، نیاز به فراهم ساختن اطلاعاتی برای تحقیقات زهرشناسی در FDA پیش اینکه محصول بتواند فروخته شود داشتند.
FDA از این دادهها ودیگر اطلاعات در مورد سودمندی مواد شیمیایی، برای ایجاد یک مقاومت برای ته ماندهها استفاده کرد. اگر پیشنهاد اصلاحی میلر به طور کامل توجه فراینده ای را که به ته ماندهای حشره کشها در غذا معطوف شده بود، حل نکرد.
دلانی به توجه درباره نیروهای بالقوه برای فعالیتهای غذایی ایجاد کننده سرطان با پیشنهاد کردن، پیشناد اصلاحی دیگری به قانون غذا، دارو و لوازم آرایش فدرال پاسخ داد. در سال 1958 پیشنهاد اصلاحی دلانیاذعان میداشت که هیچ افزودنی هنگامی که توسط انسان و حیوانات بلعیده نمی تواند، مطمئن تلقی شود اگر این افزودنی هنگامی که توسط انسان و حیوانات بلعیده میشود باعث ایجاد سرطان شود و بنابر این باید ممنوع گردد.
آفت کشهایی که هنگامی که غذا در حال آماده شدن بود، متمرکز شده بودند. در اوایل دهه 1980 EPA، به سمت سامان دادن حشره کشهایی حرکت کرد که در طی فرآیند آماده سازی غذا با محدود کردن ته ماندههایشان در سطوحی که کمتر از یک در یک میلیون شانسی برای سرطان در تمام مدت زندگی ایجاد میکرد، متمرکز شده بودند، سیاستی که دقیقا در پیشنهاد اصلاحی دلانی نیامده بود. روش EPA هم اجتناب از مقاومتها برای چنین آفت کشی در غذاهای ناآمده بود، حتی زمانی که قانون غذاهای غیر آماده رااداره میکرد (پیشنهاد اصلاحی میلر) یک ریوکرد سودمند دارای خطر تنظیم شده بود. (ملریل 1944، فلام 1995). بحثهای علمی در ماده لیست در حال رشد مواد غذایی که تحت پیشنهاد اصلاحی دلانی باید باز داشت میشدند، گودش میکرد. برخی بحث میکردند که بهترین روش برای حفظ سلامت مشتریان پیروی از دلانی و کاملا ممنوع کردن هر نوع ماده سرطان زا میباشد. دیگران میگفتند که آزمایشات بر روی جوندگان در مورد سرطان زا بودن میتواند معتبر و ارزشمند باشد. مذاکرات اضافی در سال 1987 توسط آکادمی ملی علوم نشان داد که «گفته متناقض نمای دلانی» ممکن است باعث شود که تلاش شدیدی برای پیروی دلانی باعث افزایش و نه کاهش مشکلات بهداشتی گردد (انجمن تحقیقاتی ملی ، 1987) . در سال 1992، انجمن دفاع منابع طبیعی (NPDC) دادرسی را علیه سازمان حفظ محیط زیست EPA ارائه داد (کاسمن، 1994، مریل، 1994).
NRDC در خواست کرد که EPA باید پیشنهاد اصلاحی دلانی را با ممنوع کردن سرطان زاها اجرایی نماید. اگرچه ممکن است نتیجه کاملا با آنچه توسط NRDC تصور میشود متفاوت باشد. در سال 1993 دولت کلینتون نشان داد که میخواهد محدودیت شدیدی علیه مواد سرطان زا در غذاهای آماده نشان دهد و به مقاومتها در تمامی غذاها بر پایه اصل منفعت با خطر در پیشنهاد میلر سامان بدهد. (اسچیدر 1993). هنگامی که جمهوریخواهان در سال 1994 قدرت را در کنگره با یک عزم راسخ برای کاهش مقررات محیطی فدرال نابود کردند، مشخص شد که روزهای باقیمانده برای پیشنهاد اصلاحی دلانی به نظر اندک است. گروههای فعال دز زمینه محیط زیست،اگرچه عقیده دارند که پیشنهاد اصلاحی دلانی قانون کلیدی برای دور کردن ملت از اتکا به افت کشها است و احتمالا با هر ابطالی ضدیت دارد. (فلدمن1994). هر کس یک آفت کش را به کار میبرد باید به «سمی بودن شدید» یا سمی بودن نسبی آن توجه نماید. جذب کردن، استنشاق و تماس پوستی ، سه راه اصلی درمعرض بودن برای کارگران است. آفت کشهایی که پیش از سال 1940 مورد استفاده قرار میگرفت به طور بالقوه ممنوع بودند اما بیسایری از مواد شیمیایی که پس از آن استفاده میشدند به نسبت مواد سمی شدید کمتری داشتند. اگرچه پس از سال 1940، برخی آفت کشهای جدید آلی مصنوعی، مواد سمی شدید بسیار زیادی داشتند. معمولا، خطر ناکترین مواد حشره کشها بودند اما برخی قارچ کشها و دیگر مواد هم برای استفاده نیاز به مراقبت داشتند و دهه 1950متون بهداشت شغلی شروع پر شدن با گزارشاتی در مورد بیماریهای شغلی به وجود آمده بوسیله آفت کشها کرد. (مدی 1990). در دهه 1960 پیشامدهایی برای کارگران مزارع در مورد آفت کشها یکی از دلایل بر پا کننده میتینگ برای سزارچاوز و اتحادیه کارگران مزارع در کالیفرنیا شد. کمیته سازمانی اتحادیه کارگران مزارع 1965) در برخی موارد، شیوع، سمومیت کاری درارتباط با مشکلاتی از مقاومت و نابودی دشمنان طبیعی رخ میداد. برای مثال، یک پزشک در تگزاس جنوبی یک افزایش 400 درصدی در موارد مسمومیت را در سال 1964 به ثبت رساند یعنی هنگامی که تولید کنندگان پنبه. بعلت مقاومت شپشک پنبه در مقابل هیدروکربن کلریده شده آن را به ارگانو فسفات تغییر دادند (گالا هر 1967، ریچ 1968). سمی شدن شدید که در آن آغاز بیماری سریع است و بی شک با استفاده از آفت کشها مرتبط است، نسبتا آسان به ثبت میرسد.
چیزی که دشوارتر است، موقعیتهای دیریته است که ممکن است در دورههای بسیار طولانی از زمان توسعه یابند. با این وجود، برخی تحقیقات ارتباطی میان آفت کشها و تاثیر دیرینه وپیچیده یافته است. برای مثال، در دهه 1970 عقیم شدن مردان کارگر در تولید گیاهان DBCP مربوط به آفت کشها بود (گیگلیو 1993) مانند 2، 4-D که باعث ایجاد سرطان در کارگران جنگل دارای و کشاورزان غلات میشوند، مطرح کود، ادعایی که هنوز بحث وجدل را در میان متخصصان امراض واگیر دارد. بر میانگیزد. (ابراهیم، 1991).
تلاشهای سیاسی و قانونی و علمی به طور طعنه آمیزی تاثیرات ته ماندههای آفت کشها که تصور میشد به شکل چشم گیری در معرض بودن شغلی را کوچک جلوه میداد، مورد خطاب قرار داد. رویداد سعی بودن شدید مخصوصا در میان کارگران مزارع و به رغم تجمع شواهد علمی که به وضوح علل را روشن میسازد، تا امروزه ادامه یافته است. عدم قدرت این کارگران در مقایسه با صاحبان زمین که از آفت کشها استفاده میکنند این موقعیت الف بار و غیرعادلانه را باعث میگردد. در زیر، ما جزئیات بیشتری از یک وقوع بی اساس خاص از مسمومیت در سال 1993 در
در باغات ایالت واشنگتن از حشره کش موین پوس را شرح میدهیم.
مسمومیت حیات وحش:
مردم تنها گونه ای نبودند که مضرانه توسط آفت کشها تحت تاثیر قرار میگرفتند. بسیاری گونههای حیات وحش هم به صورت ناخواسته در معرض آفت کشهایی که در کشاورزی، جنگل داری، کشاورزی مناظر طبیعی و دیگر مکانها استفاده میشد، قرار داشتند احتمالا اینگونه بود که برخی جمعیت از چند گونه به صورت مضرانه ای با آفت کشهای آرسینکی و دیگر آفت کشهایی که بیش از سال 1940 مورد استفاده قرار میگرفت تحت تاثیر قرار گرفتند. اگر چه، افزایش وسیع در استفاده از آفت کشها که پس از سال 1945 رخ داد، موج قابل روئین بسیار بیشتری از شیوع بیماری و مرگ و میر ار اوایل دهه 1960 آغاز کرد. کتاب بسیار مشهودی که چاپ آن در صفحه سیاسی تکان دهنده بود: کتاب بهار خاموش راشل کارسون (کارسون 1962). کارسون اولین تئو.ری اکولوژیکی گسترده را درباره تاثیرات آفت کشها، فراهم ساخت تحقیق منطقی بهار خاموش نشان میداد که برخی مشکلات دیرین در مورد مسمومیت حیوانات وحشی و حیات وحش، اصل فکروی را تشکیل داده است. به طور ویژه، وی استفاده قدرتمندی از مرگ حیات وحش از
1) معالجه جنگلها برای شب پرهها
2) معالجه مراتع و جنگلها برای مورچه آتش افروز
3) معالجه مردابها از پشتهها
4) معالجه محیط دانشگاه برای بیماری نارون هلندی، ایجاد نمود
اگر چه، احتمال مهمترین دلیل برای موفقیت بهار خاموش برای نظام محیطی قوی آن بود. این امر، گزارشی تخصصی با اصل .و تصویری برای تجسم کردن یک راه بهتر برای کنار آمدن با آفات بود. هر چند کارسون در فراهم ساختن زنگ خطر در مورد خطرات آفت کش شد، موفق بود، کتاب وی برای کم کردن استفاده از مواد شیمیایی خطرناک برای حیات وحش، کافی نبود، تحقیقات بیشتر DDT و دیگر هیدروکربنهای کلرینه شده را با مرگ پرندگان شکاری خاص در هر دوی امریکا شمالی واروپا از طریق نحیف کردن پوسته تخم آنها، ارتباط میداد. پرندگان مثل باز تیزپر دیگر نیم توانستند بر تخمی بخوابند که به اندازه کافی برای آوردن یک جوجه به زندگی قوی بود. هنگامی که تولید مثل بسته شد، پرندگان ناپدید شدند. هیچ کس، حتی منتقدان شدید الحن در مورد آفت کشها هم هرگز در سال 1940 تصور نمی کردند که مقدار کمی از این مشکلات میتواند با متابولیسم کلسیم در پرندگان مرتبط باشند. بنابراین کشف تاثیر ضعیف شدن پوسته تخم مرغ احتمالا بیش از استفاده از این مواد غیر ممکن بود. اگر چه زمانی که این تاثیر درک سند، نشان داد که مقدار کمی از این مواد شیمیایی ظاهرا میتواند پیامدهای شدیدا موثر با گسترده وسیع و غیر قابل پیش بینی داشته باشد ضعیف شدن پوسته توسط DDT در تخمهای عقاب گر احتمالا در تصمیم گیری بر ممنوعیت مواد پس از سال 1972 در ایالات متحده موثر بود.تردیدی که DDT شاید ماده سرطان زا برای انسان باشد هم نقش مهمی در این امر بازی کرد (دون لپ 1981، صفحات 235-231)
مشکلات مشهور در دهههای 1980 و 1990: توجه به مقاومت، نابودی دشمنان طبیعی و موجودات سودمند و مشکلات بهداشتی همگی در صحنه سیاسی فعال باقی ماندن اگر چه، دو مشکل خاص، شهرت خاص کسب کرد.
آلودگی آبهای زمینی:
راشل کارسون به روشنی آلودگی منابع آب زیرزمینی را از طریق آفت کشها به صور مقاله ای در بهار خاموش شناسایی کرد. کارسون شواهدی را تنظیم کرد که آفت کشها آب سطحی را آلوده کردهاند اما مورد وی برای آسیب رساندن به آب زیرزمینی، تنظیم نشده بود.
(کارسون،1962، صفحات43-41) اختلاف در مورد استدلال وی وجود داشت به ایندلیل که برخی متخصصان این امر را ناممکن میدانستند که آفت کشها به داخل ذخایر آب زیرزمینی حرکت کنند(دوور، 199) . در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1985، این هتویو به سرعت شروع به تغییر کرد. EPA و آژاننهای نظارت ملی چهار آفت کش را بعنوان آلوده کنندههای آب زیرزمینی مشخص کرد. الدیکارب، یک حشره کش در نیویورک و ویسکونسین، Dicp، یک ماده ضدعفونی کننده وداروی دفع حشره در کالیفرنیا، اریزونا، کالورینای جنوبی و ماریلند، EDB، یک افزودنی ضدعفونی کننده و سوختنی در جورجیا،هاوایی، کالیفرنیا و فلوریدا، اترازین، یک علف کش در نبراسکا. اخیرا، گزارشی در ایالت واشنگتن در مورد وقوع آلودگی آفت کشها در آب زیرزمینی به ثبت رسید ( بوور، 1990، کوهن1990، پیکناتلو وکوهن، 1990، دیتر 1990، ائتلاف سموم واشنگتن و گسترش مشارکت دانشگاه ایالت واشنگتن 1994، استرتاج 1995 ) شفاف سازی این موضوع هنوز صورت نگرفته است واحتمالا این فگرانی در مورد افت کشها ودیگر آلابندهها در آب زیرزمینی در سالهای آینده افزایش خواهد یافت. غدههای درون ریز، ارگانی هستند که هورمونهایی ترشح میکنند که به تمامی قسمتهای بدن حمل میشود آنها تاثیری در یک محل کوچک از محصولات شان ایجاد میکنند. ترشحات غدد درون ریز، توام با مواد شیمیایی تولید شده با سلولهای عصبی، نقش مهمی در مشارکت در فعالیتهای مختلف در بدن و در سامان دادن به پیشرفت وعملکرد اندامها از دوران جنسی تا بزرگسالی بازی میکرد. اگر چه بسیاری عملکردها در سیستم تناسلی در تمامی موجودات (حیوانات) مهره دار مخصوصات متکی به سطوح و انواع متعدد هورمونها میباشد. در هر دو افراد مونث و مذکر، نابودی با ناهنجاریهایی در سیستم تناسلی، اشکالاتی را در رشد و عملکرد اندامها و ساختارهایی که در تولید مثل دخالت دارند. ایجاد مینماید. تحقیقات بلند مدت وپیچیده برای مطرح کردن این داستان مورد نیاز بود. در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980، یک تئوری جدید و مفصل تر شروع به پیدا یش کرد، تمامی موجودات زنده، از لقاح یا مرگ، در یک دریایی اکسنوستروژنها، مواد شیمیایی که تاثیرات استروژنهای طبیعی را تقلید میکنند، غوطه ور هستند. در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990، تئوکولبورن و دیگران، تئوری اکسنوستروژن را بیشتر گسترش دادند، هر دوی حیات وحش و انسانهای اکنون از آسیب جدی از وان جهانی برای اکسنوستروژنهای رنج میبرند.
که بسیاری از آنها آفت کشها بودند. آنها تاکید کردند که اندامهایی به خصوص در خطر هستند آنهایی هستند که به صورت طبیعی به هورمونهای جنسی پاسخ دادند که به صورت اولیه اندامهای تناسلی بودند. شیوع نابودی درون ریز، که توسط کودبورن و همکارانش توصیف شد، بهت آور بود.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 53 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله آفات، افت کشها و محیط زیست چشم اندازی تاریخی درباره احتمال کاهش افت کش