فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد عبرت و تربیت در قرآن و نهج‏ البلاغه

اختصاصی از فی فوو تحقیق در مورد عبرت و تربیت در قرآن و نهج‏ البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد عبرت و تربیت در قرآن و نهج‏ البلاغه


تحقیق در مورد عبرت و تربیت در قرآن و نهج‏ البلاغه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه17

 

عبرت و تربیت در قرآن و نهج‏البلاغه

.

 

 

منابع عبرت و شیوه‏هاى عبرت‏آموزى
عبرتها به وسعت دنیا گسترده است. هر پدیده، آیه‏اى از آیات الهى است و پیامى دربردارد. هر کس دیده‏اى عبرت بین داشته باشد، مى‏تواند از لابلاى پدیده‏ها، پیامها را دریابد. براى آگاهى و بیدارى انسان هشدارها داده شده است و عبرتها بى‏پرده و آشکار رخ نموده‏اند. به فرموده امیرالمؤمنین(ع)، اگر انسان چشم باز کند و ببیند، وسایل بینایى او فراهم است، و اگر گوش شنوا داشته باشد، سخنان حق گفته شده است و اگر اهل هدایت باشد، وسایل هدایت فراهم است:
وَلَقَدْ بُصِّرْتُمْ اِنْ اَبْصَرْتُمْ، وَ أُسْمِعْتُمْ اِنْ سَمِعْتُمْ، وَ هُدِیتُم اِنِ اهْتَدَیْتُمْ، وَبِحَقٍّ اَقُولُ لَکُمْ: لَقَدْ جاهَرَتْکُمُ الْعِبَرُ وَ زُجِرْتُمْ بِما فیهِ مُزْدَجَرٌ.23
آن حقایق را به شما نیزنشان دادند، ولى دیدن نخواستید و به گوش شما رسانیدند، ولى شنیدن نخواستید، شما را راه نمودند، ولى ره‏یافتن نخواستید، براستى مى‏گویم که عبرتها و اندرزها بر شما آشکار بود و از آنچه مى‏باید دورى جویید شما را منع کردند .
ولى افسوس که از این همه منابع عبرت‏آموز، اندکى از مردم پند مى‏گیرند و بخش عظیمى از مردم چشم عبرت‏بین ندارند و همچنان در شهوات نفس و غفلتها گرفتارند:
مَا اَکْثَرُ العِبَرُ وَ اَقَلُّ الاِعْتِبَارُ.24
عبرتها چه بسیارند و عبرت گیرچه کم!
در این بخش به مهمترین منابع و شیوه‏هاى عبرت‏آموزى اشاره مى‏کنیم. و پیش از آن، ذکر این نکته را لازم مى‏دانیم که منابع عبرت و شیوه‏هاى عبرت‏آموزى، دو مبحث جداگانه است و هر کدام بحث مستقلى دارد، ولى با توجه به این‏که این دو مبحث بسیار به هم نزدیک هستند و شناخت هر منبع، اتخاذِ روشى را به دنبال دارد،این دو را در یک مبحث ذکرمى کنیم:
الف. دنیا، سراى عبرت
یک نگاه عموعى به دنیا و ویژگیها و سنتهاى حاکم بر آن، جداى از وقایع تاریخى، پندهاى فراوانى به انسان مى‏دهد. قوانینى بر دنیا حاکم است که هر یک مى‏تواند درس عبرتى براى انسان باشد. شناخت دنیا و آشنایى با خصوصیات آن، تأثیر قابل ملاحظه‏اى در سلوک و رفتار فراگیرنده مى‏گذارد. شاید امیرالمؤمنین(ع)، تنها کسى باشد که به طور جامع به توصیف ابعاد و ویژگیهاى مختلف دنیا پرداخته و به قصد تأثیرگذارى و عبرت‏دهى از آن سخن گفته است، تعابیر، تشبیهات و تمثیلات گوناگونى که در باب دنیا، در کلام على(ع) وجود دارد، همه حاکى از همین مطلب است.
تعابیرى چون: «اَلدُّنْیَا دارٌ مُنِىَ لَهَا الفَنَاءُ25 ...»، «اَلدُّنْیَا دَارُ فَنَاءٍ و عَنَاءٍ و غِیَرٍ و عِبَرٍ...26»، «[الدنیا] دَارُ حَرْبٍ وَ سَلْبٍ وَ نَهْبٍ وَعَطْبٍ...27»، «اِنّهَا دَارُ شُخُوصٍ و مَحَلَّةُ تَنْغِیصٍ28...»، «دارٌ بِالْبَلاَءِ مَحْفُوفَةٌ29...»، «مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ الحَیَّةِ30...»، و صدها تعبیر دیگر، همه درصددِ دادن شناختِ عبرت‏آموز به انسانهاست. چنانچه گذشت، خود حضرت، پس از توصیه‏هاى فراوان در ابعاد گوناگون به فرزندش امام مجتبى(ع)، هدف خود را از این همه سفارش چنین بیان مى‏فرماید:
یَا بُنَىَّ اِنّى قَدْ انْبَأتُکَ عَنِ الدُّنْیَا وَ حَالِهَا، وَ زَوَالِهَا وَ انْتِقَالِهَا وَ أنْبَاْتُکَ عَنِ الآخِرَةِ وَ مَا اَعَدَّ لِأهْلِهَا فِیهَا وَ ضَرَبْتُ لَکَ فِیهِمَا الأمْثَالُ، لِتَعْتَبِرَ بِهَا وَ تَحْذُوَ عَلَیْهَا.31
پسر عزیزم! من تورا از دنیا و تحولات گوناگونش و نابودى ودست به دست گردیدنش آگاه کردم و از آخرت و آنچه براى انسانها در آنجا فراهم است اطلاع دادم و براى تو از هر دو مثال زدم تا به آن پندپذیرى و براساس آن در زندگى گام بردارى.
طبق این کلام، دادن این شناخت در مورد دنیا و آخرت به این دلیل است که فراگیرنده از آن عبرت بگیرد و مسیر زندگى را بر آن اساس پایه‏گذارى کند. بنابراین یکى از شیوه‏هاى عبرت‏آموزى، توصیف دنیا و بیان ویژگیها و سنتهاى رایج آن براى فراگیرنده است.
ب. تاریخ، مدرسه عبرت‏آموزى
تاریخ و حوادث مختلف آن، از ابتداى آفرینش تاکنون، از مهمترین و اصلى‏ترین منابع عبرت‏آموزى است که در منابع اسلامى به صورت گسترده‏اى به آن اشاره شده است. بخش عظیمى از آیات قرآن، ذکر مباحث تاریخى در قالب داستان، قصه و خاطره تاریخى است و همه اینها با هدف پندآموزى و عبرت‏دهى به مخاطبان صورت گرفته است. زیرا غالبا پس از ذکر هر قصه یا جریان تاریخى، به این هدف اشاره شده است. مثلاً، پس از ذکر داستان حضرت یوسف(ع)، به عنوان نتیجه تربیتى آن، چنین مى‏فرماید:
«لَقَدْ کَانَ فِى قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِولِى الاَلْبَابِ، مَا کَانَ حَدِیثا یُفْتَرى وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الّذِىَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَى‏ءٍ وَ هُدَىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤمِنُونَ.32
در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان اندیشه بود! اینها داستان دروغین نبود؛ بلکه وحى آسمانى است، و هماهنگ است با آنچه پیش‏روى او (از کتاب آسمانى پیشین) قرار دارد، و شرح هر چیزى (که پایه سعادت انسان است)؛ و هدایت و رحمتى است براى گروهى که ایمان مى‏آورند!
در این آیه شریفه به چند مطلب اشاره شده است:
1. غرض از ذکر این داستان، عبرتها و پندهایى است که در آن نهفته است. داستان فوق آیینه‏اى است که مى‏توان در آن عوامل پیروزى و شکست، کامیابى و ناکامى، خوشبختى و بدبختى، سربلندى و ذلت و خلاصه آنچه در زندگى انسان ارزشمند و یا بى‏ارزش است، را دید، آیینه‏اى که عصاره تمام تجربیات اقوام پیشین و رهبران بزرگ در آن به چشم مى‏خورد و مشاهده آن، عمر کوتاه مدتِ هر انسانى را به اندازه عمرِ تمام بشریت طولانى مى‏کند.
2. داستان فوق بیان واقعیتهاست و از آمیختگى با دروغ و افتراء منزه است.
3. تنها صاحبان عقل و اندیشه هستند که توانایى مشاهده این نقوش عبرت را بر صفحه این آیینه عجیب دارند.
4. هر آنچه انسان به آن نیاز دارد و در سعادت و تکامل او دخیل است، در این آیات آمده است و به همین دلیل، مایه هدایت و رحمت براى همه کسانى است که ایمان مى‏آورند.33
نمونه این نوع نتیجه‏گیرى در جاى جاى قرآن کریم به چشم مى‏خورد. امیرالمؤمنین(ع) نیز در نهج‏البلاغه، بخش عظیمى از تلاش خود را به بیان عبرتهاى تاریخى اختصاص داده است. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مى‏شود:
ـ وَ اِنَّ لَکُمْ فِى القُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبَرةٌ. اَیْنَ العَمَالِقَةُ وَ ابْنَاءُ العَمَالِقَةِ، اَیْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ اَبْنَاءُ الفَرَاعِنَةُ.34
همانا در قرنهاى گذشته براى شماعبرتى است، عمالقه (پادشاهان حجاز و یمن) و فرزندانشان کجا رفتند؟ فرعونها و فرزندانشان کجایند؟
واعْتَبِروا بِمَا قَدْ رَأَیْتُمْ مِنْ مَصَارِعِ الْقُرُونِ قَبْلَکُمْ، قَدْ تَزَایَلَتْ اَوْ صَالُهُمْ، وَزَالَتْ أَبْصَارُهُمْ وَأَسْمَاعُهُمْ، وَذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَعِزُّهُم.35
ـ و از آنچه برگذشتگان شما رفت عبرت گیرید که چگونه بندبند اعضاى بدنشان از هم گسست، چشم و گوششان نابود شد و شرف و شکوهشان از خاطره‏ها محو گردید.
ـ فَاعْتَبِرُوا بِمَا اَصَابَ الاُمَمُ المُسْتَکْبِرینَ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنْ بَأسِ اللّهِ وَصَوْلاتِهِ وَوَقَایِعِهِ وَمَثُلاَتِهِ.36
از آنچه از عذاب و صولت خدا و وقایع و عقوبتهاى او به امتهاى مستکبر پیش از شما رسید پند گیرید.
ـ و احْذَرُوا مَانُزِّلَ بِالاْءُمَمِ قَبْلَکُمْ مِنَ الْمَثُلاَتِ بِسُوءِ الاَْفْعَالِ37... .
از کیفرهایى که در اثر کردار بد و کارهاى ناپسند بر امت‏هاى پیشین واقع شده برحذر باشید.
ـ فَاعْتَبِرُوا بِحَال وَلَدِ اِسْمَاعِیلَ وَبَنِى‏اِسحقِ وَ بَنِى‏یَعْقُوبَ عَلَیْهِمِ السَّلامُ.38
از حال فرزندان اسماعیل، فرزندان اسحاق و فرزندان یعقوب عبرت گیرید.
امام(ع) با بیان سرگذشت اقوام و ملل گذشته و توصیف زندگى و مرگ آنها، مردم را به عبرت‏گیرى از سرانجام نیک و بد آنها فرامى‏خواند. مربیان نیز مى‏توانند در تربیت متربیان خود، از همین روش بهره بگیرند و با بیان تاریخ و حوادث تلخ و شیرین آن، درس زندگى به آنها بیاموزند. بررسى این سرگذشتها، متربیان را با مباحثى آشنا خواهند ساخت که در پرتو آن به نکاتى دست خواهند یافت که در سیر و سلوک آنها، تأثیر عمیقى مى‏گذارد. نکاتى مانند:
1. خداوند مفسدان را به سبب فساد و ظلمشان هلاک مى‏کند.
2. تأخیر توبه و ندامت تا زمان نزول بلا سودى به حال انسان ندارد.
3. خداوند بندگان مؤمنش را یارى مى‏دهد و در دل دشمنان آنها رعب و وحشت ایجاد مى‏کند.
4. خداوند فتنه‏ها و توطئه‏هاى منافقین و بدخواهان را خنثى مى‏کند.
5. تغییر سرنوشت انسانها، به خواست و رفتار خود آنها بستگى دارد.
و دهها نکات تربیتى دیگر که همگى درسها و عبرتهایى هستند که تربیت‏آموزان خردمند مى‏توانند به آنها دست یابند و آنها را در زندگى خود به‏کار بندند.
براى سهولت دستیابى این افراد به این نتایج گرانبها، بهتر است مربى قبل از بیان تاریخ، سؤالاتى در همین زمینه طرح کند و اذهان آنان را آماده سازد. او به هنگام بیان تاریخ، با طرح سؤالاتى دیگر، به تجزیه و تحلیل آن بپردازد و نکات ارزشى و یا ضد ارزشى داستان را با کمک آنها مشخص کند و در پایان، موقعیت کنونى تربیت‏آموزان را با آن پیش‏آمدها تطبیق دهد و عبرتها و درسهاى آن را بیان کند.39 البته گاهى هم بهتر است نتیجه‏گیرى را به خود آنان واگذار نماید.
کته قابل توجه اینکه به موازات مطالعه تاریخ، با سیر و سفر در آفاق و انفس‏نیز، مى‏توان به همان نتایج دست یافت. به عبارتى دیگر، بیان تاریخ و سیر و سفر در روى زمین، دو روى یک سکه‏اند که یکى از طریق حس شنوایى و دیگرى از طریق حس بینایى، انسان را به تفکر و اندیشه در سرگذشت پیشینیان فرا مى‏خواند. تاریخ فقط حوادث وقوع یافته و عکسهاى خشک و بى‏روح آنها را براى ما مجسم مى‏سازد، در حالى که آثار باقیمانده از دورانهاى قدیم، در نقاط مختلف کره زمین، اسناد زنده و گویایى است که اشکال و صور و نقوش دل و روح، تفکرات، قدرت و عظمت و یا حقارت و زبونى اقوام گذشته را به ما نشان مى‏دهد. ویرانه کاخهاى ستمگران، بناهاى شگفت‏انگیز اهرام مصر، برج بابل و کاخهاى کسرى، آثار تمدن قوم سبأ و هزاران آثار به‏جاى مانده از اقوام گذشته در گوشه و کنار جهان، هر یک در عین خاموشى، هزاران زبان دارند و سخنها مى‏گویند.
قرآن کریم در آیاتى گوناگون و گاه به صورت امر، انسان را به سیر در زمین دعوت مى‏کند.
سِیرُوا فِى الاَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ.40
در روى زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا رسید!
و در آیه‏اى دیگر در قالب استفهام انکارى مردم را به این امر فرا مى‏خواند.
اَفَلَمْ یَسِیرُوا فِى الاَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبْ یَعْقِلُونَ بِهَا .41
آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دلهایى داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند؟
این فراخوانى، اهداف مقدسى را دنبال مى‏کند که در آیات مختلف به آن اشاره شده است. اهدافى مانند بیدارى قلوب،42 درک عاقبت پیشینیانى که از نظر قدرت و قوت و خدم و حشم بر انسانهاى کنونى برترى داشتند،43 درک عاقبت گنهکاران و دروغگویان،44 درک چگونگى خلقت و عظمت آن و دیدن شگفتیهاى خلقت45 و... که هر کدام از آن به تنهایى براى پنددهى و عبرت‏آموزى به انسان کافى است.
امیرالمؤمنین(ع) نیز مطالعه آثار گذشتگان را وسیله عبرت و مایه هشدار مى‏داند:
اَوَ لَیْسَ لَکُمْ فِى آثَارِ الاَوَّلِینَ مُزْدَجِرٌ وَ فى آبائِکُم الْماضین تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبِرٌ انْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؟46
آیا براى شما در آثار پیشینیان وسیله عبرتى نیست که شما را (از کرداربد) بازدارد؟ و آیا اگر اندیشه کنید در زندگى پدران خود، آگاهى و عبرت‏آموزى نیست؟
و در جاى دیگر آن حضرت، از تأثیر و نفوذ این آثار بى‏زبان، در چشمان عبرت‏گیر و گوشهاى شنوا سخن مى‏گوید:
وَ لَئِنْ عَمِیتَ آثارُهُمْ وَ انْقَطَعَتْ اَخْبَارُهُمْ، لَقَدْ رَجَعَتْ فِیهِمْ اَبْصَارُ العِبَرِ وَسَمِعَتْ عَنْهُمْ آذانُ العُقُولِ وَتَکَلَّمُوا مِنْ غَیْرِ جِهَاتِ النُّطْقِ.47
و اگرچه آثارشان محوشده و اخبارشان منقطع گشته است، ولى چشمهاى عبرت بین، آنها را مى‏نگرد و گوش هوش، اخبارشان را مى‏شنود و با غیرزبان خود با ما حرف مى‏زنند.
به هر حال سیر در زمین و به تعبیر امروزى، جهانگردى و گردشگرى، یکى از شیوه‏هاى عبرت‏آموزى است که مربیان مى‏توانند از این طریق، تربیت‏آموزان خود را در موقعیت عبرت و تأثیرپذیرى از آثار به جاى مانده از پیشینیان قرار دهند. چرا که جهانگردى با هدف عبرت‏آموزى، قلب انسان را خاشع و دانا، چشم او را بینا و گوش وى را شنوا مى‏گرداند و از خمودى و جمود رهایى مى‏بخشد.
البته جهانگردى صورت دیگرى هم دارد و آن گردشگرى با هدف هوسرانى، بى بند و بارى، سرگرمیهاى ناسالم، انتقال فرهنگهاى مبتذل و غیره است که به آن سیاحت گفته مى‏شود و اسلام آن را نهى کرده است.48 شاید حدیث «لاسِیَاحَةَ (فِى الاِسْلاَمِ)...»49 اشاره به همین مطلب باشد. گردشگرى با این هدف، قلب را مى‏میراند و چشم و گوش را از درک حقایق باز مى‏دارد.
ج. شگفتیهاى خلقت منبعى دیگر
در قرآن منبع دیگرى از عبرت‏آموزى وجود دارد که مى‏توان از آن با عنوان شگفتیهاى خلقت نام‏برد، مانند نزول باران، چهارپایان، میوه‏ها،50 دگرگونى شب و روز51. قرآن همه اینها را آیات الهى و مایه عبرت دانسته است. عبرت بودن این آیات از آن جهت است که چگونگى خلقت آنها و بهره‏مندى فراوان انسان از آنها، موجب شگفتى او مى‏شود و وى را به تفکر و اندیشه درباره خالق قدرتمند آنها وادار مى‏کند. براستى، این قادر مطلق کیست که با نزول باران، زمینهاى مرده و درختان پژمرده را دوباره زنده و شاداب مى‏گرداند و خلقت چهارپایان و میوه‏ها را مایه حیات انسانها قرار مى‏دهد و نوشیدنى گوارا و زندگى‏بخش براى انسان، به‏نام شیر، از لابلاى خون و غذاى هضم شده دورن معده52 بیرون مى‏آورد. آیا خلقت شب و روز و نقش حیاتى آن در تعدیل درجه حرارت هوا و بارور شدن گیاهان و حیات همه موجودات مایه شگفتى نیست؟ تفکر در همه این عجایب، انسان را به عظمت و قدرت خالق آن رهنمون مى‏کند و به کُرنش و خضوع در برابر او وامى‏دارد. وظیفه مربى، توصیف شگفتیهاى خلقت،و آشنا ساختن تربیت‏آموزان با آیات الهى است که خود انگیزه آنان را در جهت تفکر و تدبر در آیات الهى بیشتر مى‏کند.
د. تجربه‏هاى اولیه زندگى، عبرتى دیگر
انسان سرمایه عظیمى به نام عمر دارد که منبع ارزشمند دیگرى براى تنبیه و عبرت‏آموزى اوست. تأمل انسان در آنچه که تاکنون بر وى رفته است و حوادث تلخ و شیرینى که پشت سر گذاشته است مى‏تواند براى او راهنماى خوبى جهت پیمودن راه درست زندگى باشد. عقل، حکم مى‏کند که از تجارب گذشته پند گیریم53 و یک تجربه را تکرار نکنیم، چرا که گفته‏اند: آزموده را آزمودن خطاست، و مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمى‏شود.
وظیفه مربى در این باب، تذکر و یادآورى حوادثِ گذشته و بیان پیروزى‏ها و شکست‏ها و ناکامیها و تبیین علت آنهاست. امیرالمومنین(ع)، آنجا که علت هلاک ملتها را بیان مى‏کند، به همین نکته اشاره کرده است:
وَ فِى دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْبٍ وَ مَا اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبِرٌ وَ مَا کُلُّ ذِى قَلبٍ بِلَبِیبٍ ولاَکُلُّ ذِى سَمْعٍ بِسَمیعٍ ولاکُلُّ ناظِرٍ بِبَصِیرٍ.54
و در سختیهایى که با آنها روبه‏رو هستید و مشکلاتى که پشت سر گذاشتید، درسهاى عبرت فراوان وجود دارد، اما افسوس که هر صاحب دلى، اندیشمند و هر صاحب گوشى، شنوا و هر صاحب چشمى، اهل بصیرت نیست.
به هر حال آنچه گذشت مصادیق بارزى از منابع عبرت‏آموزى بود که هریک، اتخاذ روشى را نیز در پى داشت. روشهاى دیگرى مانند بیان خاطرات عبرت‏آموز، سر زدن به مقابر و مزارها، عیادت بیماران خصوصا بیماران صعب العلاج، سرزدن به خانه سالمندان و مشاهده انسانهاى از کارافتاده‏اى که روزى بانشاط و قدرت زائد الوصفى دنیا را تسخیر کرده بودند، و تفکر در صدها حادثه کوچک و بزرگ و تلخ و شیرینى که روزانه در اطراف انسان رخ مى‏دهد، همه مى‏تواند انسان را در عبرت‏آموزى و پندپذیرى یارى دهد.
آسیب‏شناسى روشى
به‏کارگیرى هر روشى ممکن است با مشکلاتى مواجه شود و در نتیجه آسیبهایى را نیز به دنبال داشته باشد. این مشکلات ممکن است به دلیل وجود محدودیتهایى در ناحیه خود روش، مربى، فراگیرنده و یا هر سه مورد باشد. در اینجا در خود روش مشکل خاصى به نظر نمى‏رسد، زیرا این روش عمدتا با بیان تاریخ و دیدن آثار بجاى مانده از گذشتگان و سیر در آفاق و انفس سر و کار دارد که براى انسانها جاذبه دارد.
در ناحیه مربى، همان مشکلى که در بسیارى از روشهاى دیگر مشاهده مى‏شود، در این روش هم وجود دارد و آن دوگانگى در قول و فعل مربى است. خود به آنچه مى‏گوید عمل نمى‏کند و به فرموده امیرالمؤمنین(ع):
یَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لاَیَعْتَبِرُ وَ یُبالِغُ فِى الْمَوْعِظَةِ وَ لاَیَتَّعِظُ فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِّلٌ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ.55
عبرت آموختن‏را توصیف مى‏کند ولى خود عبرت نمى‏گیرد؛ موعظه بسیار مى‏کند امّا خود موعظه نمى‏پذیرد؛ سخن بسیار مى‏گوید امّا عمل کم مى‏کند .
آرى برخى از مربیان در توصیف عبرتها مهارت خاصى دارند، اما خود بهره‏اى از آن نمى‏برند، در موعظه ید طولایى دارند، ولى خود پندپذیر نیستند و در گفتار از همه پیشى مى‏گیرند، ولى در عمل از گروه بازمى‏مانند. اما اگر مربى از هر جهت صلاحیت تربیت کردن را داشته باشد و بر امر عبرت‏آموزى و تکنیکهاى آن واقف باشد، مشکلى از این ناحیه پیش نمى‏آید.
اما در ناحیه تربیت‏آموزان، عمدتا دو مشکل قابل تصور است، یکى غفلت فراگیرنده و محروم بودن او از داشتن قلبى خاضع و خاشع دربرابر آیات الهى است که هرچه این غفلت و سنگدلى بیشتر باشد، دایره تأثیر شیوه‏هاى عبرت‏آموزى محدودتر خواهد بود. حل این مشکل چندان آسان نیست و به زمان وسیعى نیازمند است. دوم ضعف روحى و عدم آمادگى روانى تربیت‏آموز است که اگر او ظرفیت و آمادگى لازم را نداشته باشد، ممکن است ذکر یک رویداد تاریخى و یا دیدن آثار مخروبه پیشینیان و یا یک صحنه عبرت‏آموز مثل تصادف و ... تأثیر منفى در وى داشته باشد و او را دچار وحشت، بیمارى و بیزارى از زندگى کند. حل این مشکل، داشتن یک مربى آگاه و ماهرى است که به همه جوانب تربیت آشنا باشد.
نتیجه
از مباحث گذشته مى‏توان نتیجه گرفت که عبرت، حالتى است که در اثر امورى خاص براى انسان پدید مى‏آید. طى این حالت انسان از امرى محسوس و ظاهرى به معرفتى باطنى و غیرمحسوس دست مى‏یابد. پیامد این معرفت تغییرى است که در سلوک و رفتار انسان به‏وجود مى‏آید. نقش عمده را در ایجاد چنین حالتى خود فرد به‏عهده دارد و از این لحاظ عبرت یک روش خودتربیتى محسوب مى‏شود. در عین حال، ممکن است دیگران نیز زمینه ایجاد چنین حالتى را در فرد فراهم کنند که در این صورت به نظر نگارنده یک روش دیگرتربیتى قلمداد مى‏شود. عمده‏ترین منبع عبرت‏آموزى، دنیا و تاریخ انسان است، و عمده‏ترین روش آن آشنایى با دنیا و سنتهاى حاکم بر زندگى بشر در طول تاریخ است. به فرموده امیرالمؤمنین(ع):
اگر انسان دنیا را از روى شهرهاى ویران شده و خانه‏هاى درهم فروریخته بشناسد، خواهد دید که دنیا یادآورى کننده‏اى دلسوز و واعظى گویاست و همچون دوستى مهربان است که در رسیدن اندوهى به انسان بخل مى‏ورزد.56
پى‏نوشت‏ها
1. قرآن کریم، سوره حشر، آیه2.
2. سوره یوسف، آیه 111.
3. خوانسارى، جمال‏الدین محمد، شرح غررالحکم ودررالحکم، تهران: دانشگاه تهران، 1373، ج3، ص284، شماره 4493.
4. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فى غریب القرآن، تهران: مکتبة المرتضویه، ماده «عبر»، ص320.
5. ابن‏منظور، لسان العرب، بیروت: داراحیاء التراث العربى، 1408ق، جلد9، ص18، ماده «عبر».
6. راغب اصفهانى، مفردات، واژه «عبر»، ص320.
7. نهج البلاغه صبحى صالح، نامه 31.
8. شرح غررالحکم و دررالحکم، ج3، ص316، کلام 4574.
9. عبرت‏آموزى روش رمزها و آیه‏هاست و در کشف رموز، عنصر تفکر و اندیشه ضرورى است. چرا که به فرموده على(ع) «مَنْ تَفَکَّرَ اَبْصَرَ» («نهج‏البلاغه» نامه 31). قرآن مجید در آیات فراوانى، خصوصیات کسانى را که مى‏توانند از این روش بهره‏مند شوند، ذکر کرده است. این کتاب الهى، معمولاً پس از ذکر یک مثل، داستان، جریان تاریخى و یا ذکر عجائب خلقت، در قالب «اِنَّ فِى ذلِکَ لاَآیَةً لِقَوْمٍ ...» یا «... لاَآیاتٍ لِقَوْمٍ ...» به خصوصیات این افراد مى‏پردازد، خصوصیاتى مانند اهل تعقل و تفکر بودن، اهل ذکر بودن، چشم بینا و گوش شنوا داشتن، اهل بصیرت بودن و غیره که همگى مى‏توانند فرد را در کشف رمزها و درک عبرتها یارى دهند.
10. باقرى، خسرو، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، تهران: دفتر امور کمک آموزشى و کتابخانه‏هاى وزارت آموزش و پرورش، 1368، ص154.
11. براى تبیین ویژگیهاى رشد در دوره‏هاى مختلف از نظریه رشدشناختى پیاژه استفاده شده است. ر. ک.دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى(2)، تهران: سازمان سمت، 1375، ج2، ص577ـ625.
12. نهج‏البلاغه، حکمت 208.
13. همان، خطبه 103.
14. همان، خطبه 153.
15. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج3، ص75، کلام 3863.
16. نهج البلاغه: نامه 31.
17. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص291، کلام 1121.
18. شرح غررالحکم ودررالکلم، ج1، ص221، کلام 789.
19. نهج البلاغه، خطبه 16.
20. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج5، ص217، کلام 8056.
21. نهج البلاغه، نامه 49.
22. همان، نامه 69.
23. همان، خطبه 20.
24. همان، حکمت 297.
25. همان، خطبه 45.
26. همان، خطبه 114.
27. همان، خطبه 191.
28. همان، خطبه 196.
29. همان، خطبه 226.
30. همان، حکمت 119.
31. همان، نامه 31.
32. سوره یوسف، آیه 111.
33. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیرنمونه ، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371، ج10، ص100.
34. نهج البلاغه، خطبه 182.
35. همان، خطبه 161.
36. همان، خطبه 192.
37. همان، خطبه 192.
38. همان، خطبه 192.
39. النحلاوى، عبدالرحمن، اصول التربیة الاسلامیّة وأسالیبها، بیروت: دارالفکر المعاصر، 1403 ق، ص274.
40. سوره نمل، آیه 69.
41. سوره حج، آیه 46.
42. همان.
43. سوره یوسف، آیه 109، روم، آیه 9 و42، فاطر،آیه 44، غافر،آیه 21 و72 و محمد، آیه 10.
44. سوره انعام، آیه 11 و سوره نمل، آیه 69.
45. سوره عنکبوت، آیه 20.
46. نهج‏البلاغه، خطبه 99.
47. همان، خطبه 221.
48. تفسیر نمونه، ج16، ص459.
49. البته عبارت «فى الاسلام» در متن حدیث نیست، وآن راصاحب کتاب نهایة‏الادب، به هنگام تبیین لغت «سیاحة»، به آن اضافه کرده است. متن حدیث چنین است: «اِنَّ اللّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى أَعْطَى مُحَمَداً(ص) شَرایِعَ نُوحٍ وَ ابْراهِیمَ وَمُوسى وَعیسى: التُّوحِیدَ، وَالاِخْلاَصَ وَخَلَعَ الاَْنْدادَ، وَالفِطْرَةَ، وَالْحَنَفِیَّة السَّمْحَةَ، لاَرُهْبَانِیَّةَ وَلاسِیَاحَةَ...» بحارالانوار، ج68، ص320.
50. سوره نحل، آیه 65 ـ 67 و سوره مؤمنون، آیه 21.
51. سوره نور، آیه 44.
52. سوره نحل، آیه 65ـ67.
53. «انّما اَلْعَاقِلُ مَنْ وَعَظَتْهُ التَّجَارُبُ؛ عاقل کسى است که از تجربه‏ها پند گیرد»، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج3، ص75، کلام 3863.
54. نهج‏البلاغه، خطبه 88
55. همان، حکمت 150.
56. همان، خطبه 223.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد عبرت و تربیت در قرآن و نهج‏ البلاغه
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.