فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله فعل معتل و قواعد عربی

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله فعل معتل و قواعد عربی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

به فعلی که در ریشة آن حرف علّه (و، ی، ا) وجود داشته باشد «فعل معتل» می‌گویند.
مانند:«وعد، یسر، قول، بیع، دعو، رمی و …»
انواع فعل معتل
از این جهت که حرف عله چندمین حرف ریشه باشد فعل معتل، به سه دسته تقسیم می شود: مثال، اجوف، ناقص

 

1-معتل مثال: فعلی است که اولین حرف ریشة آن، حرف عله می باشد.
الف)مثال واوی مانند:وعد(وعده داد)، وصل(رسید)، ودع(رها کرد، ترک کرد)، وهب(بخشید)…
ب)مثال یائی مانند یقظ (بیدار شد)، یسر(آسان شد)، یئس(ناامید و مأیوس شد)…
2معتل اجوف: فعلی است که دومین حرف ریشة آن، حرف عله می باشد.
الف)اجوف واوی مانند: قول (گفت)، عود(بازگشت)…
ب)اجوف یائی مانند: بیع(فروخت)، سیر(حرکت کرد)…
3-معتل ناقص: فعلی است که سومین حرف ریشة آن، حرف عله می باشد.
الف)ناقص واوی مانند: دعو(دعوت کرد، خواند)، تلو (تلاوت کرد)…
ب)ناقص یائی مانند: رمی (پرتاب کرد)، هدی (هدایت کرد)…
وجود حروف عله در ریشة فعل های معتل باعث می شود که تلفظ بعضی از صیغه ها دشوار یا غیر ممکن باشد به همین دلیل برای حل این مشکل تغییراتی در فعل های معتل به وجود می آوریم که به این تغییرات «اعلال» می گویند.
مثلاُ «قول» برای تلفظ راحت تر به «قال» تبدیل می شود و «یرمی» به «یرمیُ»، «لم تقول» به «لم تقل».
بنابراین به تغییراتی که در فعل معتل ایجاد می شود«اعلال» می گویند.
انواع اعلال
در فعل معتل سه نوع اعلال (تغییر) بوجود می آید:(اعلال به قلب، اعلال به حذف، اعلال به اسکان)
الف)اعلال به قلب:
هرگاه یک حرف عله به حرف علة دیگری تبدیل شود به این نوع تغییر «اعلال به قلب» می گویند.
مانند: قول قال بیع باع یخشیُ یخشی
ب)اعلال به حذف:
هرگاه حرف عله حذف شود به این نوع تغییر، «اعلال به حذف» می گویند.
مانند:یدعوون یدعون لم یقول لم یقل
ج)اعلال به اسکان:
هرگاه حرف علة متحرک، ساکن شود به این نوع تغییر «اعلال به اسکان» می گویند.
مانند: یرمی یرمی یقول یقول
سؤال: اعلال فعل های معتل بر چه اساسی و با توجه به چه قواعدی انجام می شود؟
جواب: اگرچه اعلال هریک از سه نوع معتل (مثال، اجوف، ناقص) را باید جداگانه یاد گرفت اما بعضی از قواعد و اصول اعلال وجود دارد که تقریباً در اکثر فعل های معتل اجرا و رعایت می شود.
اصول اعلال
1-معمولاً حرف عله متحرکی که حرف قبلی اش ساکن باشد، حرکتش را به حرف قبلی منتقل می کند(و خودش ساکن می شود)
مانند: یَبِیْعُ یَبِیْعُ یَقْوُلُ یَقُوْلُ (اعلال به اسکان)
2-هرگاه دو حرف ساکن کنار هم قرار گیرند به این حالت «التقای ساکنین» می گویند که باید این حالت را از بین برد بنابراین حرف علة ساکن را حذف می کنیم (برای رفع التقای ساکنین)
یقولن یقلن یقول لم یقول لم یقل
3-معمولاً حرف عله متحرک باید با حرکت حرف قبل از خودش تناسب داشته باشد در غیر این صورت باید به حرف علة متناسب با حرکت ماقبل خود، تبدیل شود.
تناسب حرف با حرکت ماقبلش عبارتست از: فتحه با الف(َ ا)- کسره با یاء(ِ-ی)- ضمه با واو(ُ و)
مانند: قول قال بیع باع
دو تذکر مهم:
1-صداهای کشیدة (ا-و-ی) در حقیقت حرکتشان ساکن می باشد (دانستن این مورد برای تشخیص التقای ساکنین، ضروری است)
2-در همة فعل های ماضی معتل، تغییرات صیغه های 6 تا 14 دقیقاً همانند هم می باشد بنابراین اگر در صیغة (6) ماضی اعلال انجام شود همان اعلال در بقیة صیغه ها نیز تا صیغة (14) انجام شود.
اعلال فعل ها (مثال، اجوف، ناقص)
تذکر مهم: همانطوریکه می دانید حرکت عین الفعل در ریشه های مختلف با هم تفاوت دارد و این تفاوت حرکت در چگونگی اعلال ها بسیار مؤثر و مهم است.
معتل مثال: وعد ِ یوعد (وعد-یعد)
وهب َ یوهب (وهب- یهب)
الف-ماضی
معتل مثال در ماضی هیچ اعلالی ندارد و مانند فعل های معمولی صرف می شود.
وعد وعدا وعدوا وعدت وعدتا وعدن / وعدت وعدتما وعدتم وعدت وعدتما وعدتن / وعدت وعدنا
وهب وهبا وهبوا وهبت وهبتا وهبن / وهبت وهبتما وهبتم وهبت وهبتما وهبتن / وهبت وهبنا
ب-مضارع
معتل مثال واوی در مضارع در تمامی صیغه ها حرف عله حذف می شود(اعلال به حذف)
یوعد یعد یوهب یهب
یعد یعدان یعدون تعد تعدان یعدن / تعد تعدان تعدون تعدین تعدان تعدن / اعد نعد
یهب یهبان یهبون تهب تهبان یهبن / تهب تهبان تهبون تهبین تهبان تهبن/ اهب نهب
الف)شش صیغة امر مخاطب از ریشة (وعد ِ)، (وهب َ) را بنویسید.
ب)در جملة زیر، فعل معتل و نوع آن را مشخص کنید.
اخذ المعلم الکتاب من التلمیذ و سأل منه عن الدرس و وصف التلمیذ له الدرس.
ج)با توجه به حرکت عین الفعل، مضارع و امر صیغة 7 (للمخاطب) فعل های زیر را بنویسید. (همراه با ترجمة آن ها)
(وصف ِ): (وقف ِ): (وصل ِ): (ودع َ):

 

اعلال در اجوف
الف-ماضی
در پنج صیغة اول، حرف عله به الف تبدیل می شود (اعلال به قلب)
1)قولا قال با توجه به اصل تناسب حرف عله با فتحة ماقبل آخر تناسب ندارد
2)قولا قالا بنابراین باید تبدیل به «ا» شود. (در پنج صیغه)
3)قولوا قالوا قول قال بیع باع
4)قولت قالت
5)قولتا قالتا
از صیغه 6 تا 14 حرف عله حذف می شود (اعلال به حذف)
6)قولن قلن از صیغة 6 تا 14 نیز ابتدا بخاطر تناسب حرف عله به «ا» تبدیل
7)قولت قلت می شود 6)قولن قالن ، 6)بیعن باعن
8)قولتما قلتما اما با انجام دادن این کار التقای ساکنین پیش می آید پس حرف
9)قولتم قلتم عله ساکن را حذف می کنیم. قالن قلن، باعن بعن
10)قولت قلت البته برای تعیین حرکت اولین حرف در صیغه های 6 تا 14 به
11)قولتما قلتما این صورت عمل می کنیم که اگر حرف عله در اصل «و» باشد
قولتن قلتن حرکت 12)حرف اول را ضمه می دهیم قلن(قول) عدن(عود)
13)قولت قلت و اگر حرف حرف عله در اصل «یـ» باشد حرکت حرف اول را
14)قولنا قلنا کسره می دهیم:بعن(بیع)، سرن(سیر)
الف)چهارده صیغة ماضی «بیع» را صرف کنید.
ب)با توجه به صیغة ضمیر، فعل مناسب را در جای خالی قرار دهید و جمله را ترجمه کنید.
هن ………(قال)هن……….(فاز) هن ……….. (سار) هن …………(عاش)
أنا…………(قال) انت……...(فاز) أنا…………. (سار) انت …………(عاش)

 

اجوف
ب-مضارع
- در تمامی چهارده صیغه، حرف عله حرکتش را به حرف ما قبل می دهد اعلال به اسکان
یقول یقول
یقولان یقولان
یقولون یقولون
تقول تقول
تقولان تقولان
6)یقولن یقولن یقلن
تقول تقول
تقولان تقولان
تقولون تقولون
تقولین تقولین
تقولان تقولان
12)تقولن تقولن تقلن
اقول اقول
نقول نقول
بر اساس اصل اول حرف علة متحرک که حرف قبلی اش ساکن است،
حرکتس به حرف قبل منتقل می شود و خودش ساکن می شود
یقول یقول
اجوف یائی نیز در تمامی صیغه ها به همین صورت است.
یبیع یبیع
در دو صیغة «6 و 12» نیز بعد از اعلال به اسکان حالت التقای ساکنین
پیش می آید. بنابراین برای از بین بردن التقای ساکنین حرف عله
ساکن حذف می شود.
6)یقولن یقولن یقلن
12)تقولن تقولن تقلن
اجوف یائی نیز به همین صورت می باشد.
6)یبیعن یبیعن یبیعن
12)تبیعن تبیعن تبعن

 

نکته: مضارع اجوف در صیغه های پنجگانه (1-4-7-13-14) اگر به هر دلیلی مجزوم شوند (امر، نهی، لم…) دچار التقای ساکنین می شوند به همین دلیل حرف عله حذف می‌شود.
7-تقول قول قل 1-یقول لایقول لایقل
7-تبیع بیع بع 13-ابیع لم ابیع لم ابع
تمرین
الف)چهارده صیغة مضارع «بیع» را صرف کنید همراه با شش صیغة امر مخاطب آن.
ب)صیغة 1 مضارع فعل های اجوف زیر را بنویسید. (با توجه به حرکت عین الفعل آن‌ها) و معانی آن ها را یاد بگیرید.
«قال-عاد-فاز- ذاق- کان- تاب- راح-مات ( ُ )/ باع-سار-جاء-عاش- لاق ( ِ )»
ج)فعل های زیر را مجزوم کنید.
تعود : اقول : نسیر : تخاف ‌
تعود، تکون، تنوب ( ُ )/ تسیر، تعیش ( ِ )
ناقص:دعو یدعو (دعا-یدعو)/ رمی یرمی (رمی- یرمی)
نکتة مهم: در فعل معتل ناقص هرگاه حرف عله به ضمیر متصل «و» و «یـ» برسد (یعنی کنار هم قرار گیرند) حرف عله باید حذف شود.
الف)ماضی
1-دعو دعا… صیغة اول حرف عله به «ا» تبدیل می شود (1)حرف عله به خاطر تناسب با حرکت ماقبل
2-دعوا … صیغة دوم اعلال ندارد تبدیل به الف می شود (اعلال به قلب) دعو دعا
3-دعووا دعوا… ضیغة سوم حرف عله حذف می شود (3) حرف عله به دلیل رسیدن به ضمیر«و»
4-دعوت دعت … صیغة چهارم حرف عله حذف می شود حذف می شود:دعووا دعوا،رمیوا رموا
5-دعوتا دعتا… صیغة پنجم حرف عله حذف می شود (4 و 5) حرف عله که به «ت» تأنیث می رسد، حرف میشود
6-دعون … صیغة «6 تا 14» هیچ اعلالی ندارد.
7-دعوت 8-دعوتما 9-دعوتم
10-دعوت 11-دعوتما 12-دعوتن
13-دعوت 14-دعونا
نکته: معتل ماضی اگر عین الفعلش مکسور باشد (مانند:رضی، نسی، خشی، بقی) فقط در یک صیغه اعلال دارد (صیغة 3)رضیوا رضوا (زیرا در صیغة اول خودش تناسب دارد و در صیغة «4 و 5» نیز حرف عله حذف نمی شود.)
تمرین
الف)چهارده صیغة ماضی رمی را صرف کنید.
ب)جای خالی را با صیغة مناسب فعل معتل پر کنید. (با توجه به صیغة ضمیرهای داده شده)
هو …………. هی ……………. هم ………………. هن ……………..(رجو)
هو …………. هی ……………. هم ………………. هن ……………..(مشی)
ج)صیغة فعل های زیر را تشخیص دهید و آیا در این فعل ها اعلال صورت گرفته است؟
دعوا: دعوا: دعوت:
دعت: نسی: نسوا:
ناقص
ب)مضارع
- در صیغه های پنجگانه (1-4-7-13-14) ضمه ( ُ ) از آخر فعل حذف می شود اعلال به اسکان
- در صیغه های (3 و 9 و 10) حرف عله حذف می شود.
1-یدعو
یدعو
2-یدعوان
یدعوان
3-یدعوون
یدعون
4-تدعو
تدعو
5-تدعوان
تدعوان
6-یدعون
یدعون
7-تدعو
تدعو
8-تدعوان
تدعوان
9-تدعوون
تدعون
10-تدعووین
تدعین
11-تدعوان
تدعوان
12-تدعون
تدعون
13-ادعوا
ادعو
14-ندعو
ندعو
- در صیغه های پنجگانه، روی حرف عله، ضمه ( ُ ) قرار دارد و به دلیل اینکه تلفظ حرف علة مضموم در آخر فعل دشوار است ضمه را حذف می کنم و در حقیقت حرف عله، ساکن می شود.
- با توجه به نکتة صفحة قبل، حرف عله هرگاه به ضمیر «و» (در صیغة 3 و 9) و ضمیر «یـ» (در صیغة 10) برسد حذف می شود.
- در بقیة صیغه ها نیز اعلال وجود ندارد.
نکتة مهم: مضارع ناقص در صیغه های پنجگانه که همیشه اعلال به اسکان می شود اگر به هر دلیلی مجزوم شود (امر، نهی، لم…) برای جزم آن، حرف عله را حذف می کنیم
تدعو لاتدع (مجزوم به حذف حرف عله) ترمی لاترم(مجزوم به حذف حرف عله)
تدعو ادع(مجزوم به حذف حرف عله) یهدی لم یهد(مجزوم به حذف حرف عله)
تمرین
الف)چهارده صیغة مضارع (رمی ِ) و شش صیغة امر مخاطب آن را صرف کید.
ب)صیغة اول مضارع فعل های زیر را (با توجه به حرکت عین الفعل) بنویسید و نوع اعلال آن ها را ذکر کنید.
دعا-رجا-تلا-عفا ُ / هذی-رمی-مشی-جری-شفی ِ / نسی-رضی
ج)فعل های زیر را مجزوم کنید:
تتلو : ترجو : تهدی :
تخشی : یدعوان :
د) نوع اعلال فعل ها را با ذکر صیغة آن ها بنویسید:
یرمون: یهدی: یدعوان:
یهدیان: اهدی: ترجین:

 

خلاصة اعلال ها
مثال
ماضی: اعلال ندارد
مضارع: تمامی صیغه ها اعلال به حذف
اجوف:
ماضی: صیغة 1 تا 5 اعلال به قلب (تناسب 6 تا 14 اعلال به حذف (التقای ساکنین)
مضارع: تمامی صیغه ها اعلال به اسکان (اصل اول) 6 و 12 اعلال به حذف (التقای ساکنین)
ناقص:
ماضی:صیغة 1 اعلال به قلب (تناسب)- 3و4و5 اعلال به حذف- 6 تا 14 اعلال ندارد همنطور 2
مضارع: صیغه های پنجگانه اعلال به اسکان –3و 9 و 10 اعلال به حذف-بقیة صیغه‌ها اعلال ندارد.
در قواعد فعل های معتل، علاوه بر اصول اعلال به خلاصة موارد نیز دقت کنید:
 حرکت عین الفعل در ریشه های مختلف با یکدیگر تفاوت دارد به همین دلیل صرف و گاهی اعلال فعل ها با هم تفاوت دارد:
مثال:وعد یعد- وهب یهب / اجوف: قال یقول، باع یبیع، خاف یخاف / ناقص:دعا یدعو –رمی یرمی- خسی یخشی
صدای کشیدة «آ» در عربی به دو صورت نوشته می شود: «ی» و «ا»
بنابراین در «رمی» و «دعا» حرف عله به الف تبدیل شده (اعلال به قلب) ولی نحوة نوشتن آن متفاوت است در «رمی» چون ناقص یائی بوده الف به صورت «ی» نوشته می شود: مانند:«هدی، مشی، جری» و در «دعا» چون ناقص واوی بوده الف به صورت «ا» نوشته می شود مانند :«رجا، تلا، عفا»
 تلفظ حرکت (ُ) روی حرف عله در آخر فعل (معتل ناقص) دشوار است.(و-ی)
«یدعو- یتلو- یرمی- یهدی» بنابراین حرف عله را ساکن می کنیم:یدعو- یتلو- یرمی- یهدی
 در معتل ناقص هرگاه حرف عله به ضمیر متصل (و، ی) برسد حذف می شود(3-9-10)
 جزم معتل ناقص در صیغه های پنجگانه بوسیلة حذف حرف عله می باشد.
 بعد از انجام اعلال ممکن است بعضی از صیغه ها شبیه هم شوند(مضارع ناقص)
 در فعل های معتل موارد دیگری نیز وجود دارد که یادگیری آن ها ضرورت کمتری دارد.

 

مجهول کردن فعل های معتل
برای مجهول کردن فعل های معتل به همان روش مجهول کردن فعل های صحیح عمل می کنیم اما در برخی موارد، (به خاطر تغییر حرکت) اعلال ها و موارد خاصی نیز بوجود می آید:
معتل مثال
 در ماضی همانند مجرد عمل می کنیم. وصف وصف
 در مضارع مجهول از معتل مثال حرف عله حذف نمی شود.
یصف (یوصف) یوصف
معتل اجوف
در ماضی مجهول حرف عله به «یـ » تبدیل می شود:
قال قیل باع بیع
 در مضارع نیز حرف عله به «ا» تبدیل می شود:
یقول یقال یبیع یباع
معتل ناقص
 در ماضی (ناقص واوی) حرف «ا» به «ی» تبدیل می شود: دعا دعی
 در مضارع نیز حرف عله (به خاطر تناسب با فتحة عین الفعل) به الف تبدیل می‌شود «ی»
یدعو یدعی یرمی یرمی
تمرین
فعل های زیر را همانند الگوهای بالا، مجهول کنید.
مثال: وعد یعد اجوف: ذاق یدوق ناقص عفا یعفو
معتل مزید
مبحث اصلی معتلات مزید از کتاب عربی 3 حذف شده است اما در عربی 3 فقط به صورت یک نکته ، به این موضوع اشاره ای شده است به همین دلیل ما نیز در این کتاب به صورت خلاصه به این موضوع می پردازیم:
اکثر فعل های مزید، اعلالشان همانند مجرد آن ها است.
معتل مثال
در دو باب « افعال» و «استفعال» بدون تغییر صرف می شود (و در مصدر حرف «و» بخاطر تناسب به «یـ» تبدیل می شود)
«وجد» أوجد- یوجد اوجاد ایجاد
«وضح» استوضح – یستوضح (استوضاح) استیضاح
معتل اجوف
در دو باب افعال و استفعال
- در ماضی، حرف عله به «ا» تبدیل می شود (به خاطر تناسب) و همانند مجرد از صیغة 6 تا 14 حرف عله حذف می شود.
- در مضارع حرف عله به «یـ» تبدیل می شود (به خاطر تناسب)
قوم افعال
ماضی (اقوم) اقام، اقاما، اقاموا ………
مضارع (یقوم) یقیم، یقیمان، یقیمون ……………
• در مصدر نیز حرف عله، حذف می شود و در آخر «ة» نوشته می شود.
اقوام اقامه استقوام استقامه
در ماضی تمام بابهای حرف عله در آخر فعل به صورت ی نوشته می شود.
هدی (اهتدی) اهتدی قضی (انقضی) انقضی
در مضارع باب های «تفعل» و «تفاعل» نیز در صیغه های پنجگانه آخر فعل به صورت «ی» نوشته می شود.
ولی (یتولی) یتولی

 

فعل از نظر نوع ریشه (معتل/ صحیح)
الف: معتل : مثال – اجوف- ناقص
ب: صحیح: مهموز- مضاعف- سالم
الف) فعل معتل: فعلی است که در حروف اصلی آن، حرف عله «و، ا، ی» باشد. در قسمت فعل های معتل با انواع فعل معتل کاملاً آشنا شدیم.
ب)فعل صحیح: به فعلی که در حروف اصلی آن، حرف عله نباشد، فعل «صحیح» می گویند فعل صحیح 3 نوع می باشد.
1-فعل مهموز: به فعلی که یکی از حروف اصلی آن، همزه باشد، «مهموز» گفته می‌شود.
مانند: أکل : (خورد) سأل : (سؤال کرد)
الف:همزه در اکثر موارد باید روی حرف دیگری قرار گیرد بنابراین صورت های مختلفی خواهد داشت (أ-ؤ- ئـ- یء)
مانند:«اخذ، یؤمن، جئت، یخطیء)
ب: در کلمة مهموز اگر دو همزه (اولی مفتوح و دومی ساکن) در اول کلمه، کنار هم قرار گیرند معمولاً با هم ادغام شده و تبدیل به «آ» می شوند.
مانند: ءاخر آخر ءامنوا آمنوا
2- فعل مضاعف
به فعلی که دو حرف از حروف اصلی آن همانند هم باشد، «مضاعف» گفته می شود.
مانند: «مرر (عبور کرد)، قلل (کم شد)، دلل(دلالت کرد)، سرر (شاد کرد)، منن (منت نهاد) و ………….»
معمولاً دو حرف همانند در هم ادغام می شود و تشدید می گیرد. «مر، قل، دل، سر، منّ و …………»
به صرف «سرر» در چهارده صیغه ماضی و مضارع توجه کنید:
ماضی: (فقط پنج صیغة اول ادغام می شود)
سر سرا سروا سررت سررتما سررتم سررت
سرت سرتا سررن سررت سررتما سررتن سررنا
مضارع:( در همة صیغه ها غیر از دو صیغة 6 و 12 ادغام می شود)
یسر یسران یسرون تسر تسران تسرون اسر
تسر تسران یسررن تسرین تسران تسررن نَسر
نکتة مهم:
فعل مضارع مضاعف در صیغه های پنجگانه (1و4و7و13و14) در صورت مجزوم شدن استثناء را فتحه می گیرد. مانند:
تسرُّ لاتسرَّ (مضارع مجزوم) یضلّ لم یضلَّ (مضارع مجزوم)
و نمونه هایی از کتاب درسی : اللهم رد کل غریب، اللهم فک کل اسیر، اللهم سد فقرنا بغناک
هر سه، فعل امر (مجزوم) هستند که مضارع آن ها به ترتیب «ترد، تفک، تسد» می باشد.
تمرین
فعل های مضاعف زیر را مجزوم کنید.
اسر نرد یعد
3-فعل سالم
به فعلی صحیحی که مهموز یا مضاعف نباشد، «سالم» گفته می شود (یعنی فعلی که در ریشة آن، حرف عله همزه و یا دو حرف همانند وجود نداشته باشد) بیشتر فعل ها در عربی، سالم هستند. مانند: «ذهب، جهد، سبق، شهد، عام، عمل و ………»
تمرین
نوع فعل های زیر را از نظر ریشه، مشخص کنید:
ارسلوا: یصلون: وعدت: یحبون:
فتش: یمر: یرمی: ینزل:
جاهد: یسب: لاتسمح: انقلب:
«درس سوم»
نقش های منصوبی در کتاب عربی (3) با نقش های منصوبی جدید آشنا می شویم که شامل: مفعول مطلق، مفعول فیه، حال، تمییز و مستثنی و منادی است.
مفعول مطلق
مصدری است منصوب که با فعل جمله، هم ریشه است و برای تأکید یا بیان کیفیت انجام فعل به کار می رود.
اگر مفعول مطلق، تنها به کار برود فقط برای تأکید می باشد که معمولاً در آخر جله می آید به این نوع مفعول مطلق «تأکیدی» می گویند مانند:
«فرحت من زیارتک فرحاً» «نزل الله القرآن تنزیلاً» «جلس الرجل علی الکرسی جلوساً»
(از دیدار تو مطمئناً شاد شدم) (خداوند قرآن را قطعاً نازل کرد) (مرد حتماً روی صندلی نشست)
 هدف از به کار بردن مفعول مطلق تأکیدی، فقط تأکید مفهوم جمله است تا شنوندة جمله به آن، اطمینان کامل پیدا کند، به همین دلیل، در ترجمة آن از کلمات تأکیدی مانند:«حتماً، قطعاً، مطمئناً، مسلماً، محققاً، بی شک، کاملاً …» استفاده می شود.
2-مفعول مطلق نوعی
اگر همراه مفعول مطلق، صفت یا مضاف الیه بیاید به این نوع مفعول مطلق «نوعی» یا بیانی می گویند.
«فرحت من زیارتک فرحاً کثیراً» «جلس الرجل علی الکرسی جلوس السلاطین»
(از دیدار تو بسیار شاد شدم) (مرد روی صندلی نشست همانند پادشاهان»
 همانطوری که در این دو مثال می بینید، مفعول مطلق، به دلیل داشتن صفت یا مضاف الیه می تواند کیفیت و نوع انجام فعل را بیان کند.
اگر همراه مفعول مطلق نوعی، مضاف الیه بیاید برای ترجمة آن می توان از این کلمات استفاده کرد:«همانند، همچون و …»
و اگر همراه مفعول مطلق نوعی، صفت بیاید برای ترجمه آن می توان از این کلمات استفاده کرد:
«بسیار، (به +صفت)، به نیکی، ….»
تکرار و تمرین:
یجتهد الطالب فی دروسه اجتهاد الآملین : دانش آموز در درس هایش همانند انسان های امیدوار تلاش می‌کند.
یجتهد الطالب فی دروسه اجتهاداً بالغاً : دانش آموز در درس هایش بسیار تلاش می کند.
أنا فتحا لک فتحاً مبینا : همانا برای تو به آشکار فتح کردیم.
نکته مهم (استثناء)
گفتیم که مفعول مطلق، مصدری هم ریشه فعل جمله است اما برخی از مفعول های مطلق،فعلشان از جمله حذف می شود واین مفعول مطلق بدون فعل خودش به کار می‌رود بنابراین،موارد زیر،همگی مفعول مطلق هستند.
(اگر چه که فعل آن ها در جمله ذکر نمی شود)
ایضا (نیز وهمچنین) حقا (واقعا ،به راستی )،جدا اضافه(علاوه بر آن ) شکرا(متشکرم) عفوا(ببخشید) رجا(خواهش می کنم) سمعا وطاعه(به چشم ،اطاعت می شود)حمدا (سپاس می گویم) حتما،سبحان،معاذ(سبحان الله ،سبحان الذی «منزه است» معاذ الله «پناه به خدا» و..
تذکر: مهمترین ویژگی مفعول مطلق این است، که مصدری هم ریشه فعل جمله است.
آشنایی با مصدرها در تشخیص مفعول مطلق اهمیت زیادی دارد.
مفعول فیه:اسمی است که زمان یا مکان وقوع فعل را نشان میدهد.
معمولا ظرف های زمان ومکان می توانند «مفعول فیه» شوند. اعراب مفعول فیه منصوب است.
«ساذهب الی السوق غدا» (فردا به بازار خواهیم رفت)«اکتب الان رساله»(اکنون نامه ای را می نویسم)
«جلست عند صدیقی ظهرا» (هنگام ظهر نزد دوستم نشستم)
«ان الکترون یدور حول النواه» (الکترون اطراف هسته می چرخد)
نکته مهم:چون مفعول فیه زمان یامکان وقوع جمله را بیان می کنند معمولا با پرسیدن این دو سوال کجا/چه زمان می توان مفعول فیه را تشخیص داد. با دقت در ترجمه مثال های بالااین نکته را آزمایش کنید.
تذکر: مفعول فیه میتواند در قسمت های مختلف جمله قرار گیرد اگر چه اصل بر این است که در انتهای جمله باشد.

ظرف: ظرف اسمی است که موقعیت زمان یا مکان رابیان می کند (ظرف زمان /ظرف مکان ) که در فارسی به آن قید زمان ومکان می گویند.
مهمترین ظرف های مکان عبارتند از:
فوق وراء اثناء حیث لدن
تحت حول نحو مع لدی
خلف بین یمینا عند هنا
امام خلال یسارا جنب هناک
ومهمترین ظرف های زمان عبارتد از :
الان قبل ظهرا ابدا اسبوعا
الیوم بعد لیلا دائما شهرا
غدا عند مساء لحظه صیفا
امس عندما عشاء ساعه شتاء
حین عندئذ صباحا فورا خریفا
حینما حینئذ صباح لما ربیعا
نکته: در بعضی مواقع ظرف، نقش مفعول فیه ندارد بلکه نقش دیگری دارد:
الف) اگرظرف و یا هر اسمی که موقعیت زمان یا مکان را بیان میکند مجرور شود(مضاف الیه و یا مجرور به حرف جر) در این صورت مفعول فیه نمی باشد.مانند:
«مرت الطائره من فوق المدینه» «نسافر الی القریه فی الصیف» «ساکتب انشاء فی یوم الجمعه»
(هواپیما از بالای شهرعبور کرد)(در تابستان به روستا مسافرت میکنیم)(در روز جمعه انشائی خواهیم نوشت)
ب)بعضی از ظرف ها مانند(یوم،نهار،لیل،مساء،صباح و..) ممکن است درجمله نقش های دیگری مثل (مبتدا، خبر،فاعل،مفعول به و..) داشته باشند و در این صورت مفعول فیه نیستند.
«ان یوم الفصل….» «هوالذی خلق الیل والنهار»

 

موارد خاص
1-برخی از اسمهای شرط واسم های استفهامی که معنی زمان یا مکان را داشته باشند نیز معمولا «مفعول فیه» می باشند البته به شرط اینکه بعد از اسم استفهام فعل تام بیاید.مانند: متی ترجع؟ این تذهب؟
اسم شرط :اذا (هرگاه) اینما(هرجا) اسم استفهام: متی(چه زمان) این (کجا)
2-«عند غروب الشمس»(هنگام غروب خورشید) «عند الرجل«(نزد مرد)
3-برخی از اسم ها خودشان ظرف نیستند ولی اگر قبل از کلمه ای که معنی ظرف دارد قرار گیرند، مفعول فیه می شوند مانند:
الف9 کل وبعض «اطالع الصحیفه کل یوم» «اشاهد التلفاز بعضی الاحیان»
(هر روز ، روزنامه رامطالعه می کنم) (بعضی وقت ها تلویزیون نگاه می کنم)
ب)اسم های اشاره:«اسافر هذا الاسبوع» «کنت شابا تلک الایام»
(این هفته به مسافرت می روم) (جوان بودم آن روزها)
تمرین (47)
مفعول فیه را درجملات زیر مشخص کنید:
-لکن الانسان یغوص الان فی اعماق البحار
-یذهبون الی المسجد عند الغروب
-صرح الفیزیایی المسلم بعد حصوله علی الحائزه تصریحا حیث یشیر الی القران
-هو لا یکذب ابدا
حال
نقشی است منصوب که حالت وچگونگی فاعل یا مفعول و یا نائب فاعل .. را در هنگام انجام فعل ، بیان میکند.
ذوالحال :به اسمی که حال برای آن به کار می رود.«ذوالحال» یا «صاحب حال» می گویند.
ذوالحال همیشه معرفه است.
یستمع التلمیذ للدرس صامتا اویس من مکانه حزینا
رایت التلامیذ جالسین فی الصف اذهب الی المدرسه ماشیا
در ترجمه حال می توان از کلمه «در حالیکه» استفاده کرد
سوال:آیا همیشه حال اسم است؟ و به عبارتی دیگر آیا فقط اسم می تواند حال شود؟
جواب: خیر گاهی یک اسم، گاهی یک فعل (جمله فعلیه) وگاهی یک جمله اسمیه، حال می شوند.
حال مفرد
انواع حال حال جمله اسمیه
حال جمله فعلیه
1-حال مفرد:اسمی است نکره، منصوب و مشتق که از نظر تعداد وجنس با صاحب حال مطابقت دارد:
جاء التلمیذ ضاحکا جاء التلمیذان ضاحکین جاء التلمیذ ضاحکین
جاءت التلمیذه ضاحکه جاء التلمیذتان ضاحکتین جاء التلمیذات ضاحکات
منظور از حال مفرد این است که حال یک اسم باشد (جمله نباشد) و این اسم ممکن است از نظر تعداد، مفرد، مثنی یا جمع باشد بنابراین دراینجا «مفرد» به معنی یکی بودن نیست.(به مثال های بالا دقت کنید)
گاهی یک جمله، حالت را بیان می کند که به آن «جمله حالیه» می گویند جلمه حالیه محلا منصوب می باشد.
2-حال جمله اسمیه:
گاهی یک جمله اسمیه حالت را بیان می کند(که این جمله اسمیه، خودش دارای مبتدا و خبر است)
معمولا در شروع جمله حالیه اسمیه، حرف «و» قراردارد که به آن «واوحالیه» می گویند که درهنگام ترجمه به صورت«در حالیکه»ترجمه می شود.
جاء الطفل و هو ضاحک (کودک آمد در حالیکه او می خندید)
جاء الاطفال و هم ضاحکون تصلی المومنات و هن خاشعات
3-حال جمله فعلیه:
گاهی نیز یک فعل(ماضی ویا مضارع) حالت را بیان می کند که این فعل خودش یک جمله فعلیه محسوب می شود بنابراین به این نوع حال «حال جمله فعلیه » میگویند.(جمله حالیه فعلیه)
جاء الطفل یضحک (کودک آمد در حالیکه می خندید)
اخذت الکتاب و قد دفعت قیمته (کتاب را گرفتم در حالیکه قیمت آن را پرداخته بودم)
جاووا اباهم عشاء یبکون (هنگم شب نزد پدرشان آمدند در حالیکه گریه میکردند)
صاح الفارس وقد یئس من فرسه (سوار کار فریاد زد در حالیکه از اسبش ناامید شده بود)

 

خلاصه انواع حال:
نوع حال نوع اعراب
کلماتی که حال می شوند اسم مفرد منصوب ظاهرا
فعل جمله حالیه(فعلیه) منصوب محلا
مبتدا و خبر جمله حالیه (اسمیه) منصوب محلا
چند تذکر –ذوالحال باید معرفه باشد.
ذوالحال نقش نیست بلکه خود ذوالحال ممکن است فاعل یا مفعول و یا نائب فاعل باشد بنابراین می توان نتیجه گرفت که ذوالحال گاهی ممکن است اسم وگاهی ضمیر بارز گاهی ضمیر مستتر باشد.
حال از نظر تعداد وجنس تابع ذوالحال است –یک جمله می تواند چندین حال داشته باشد-جمله حالیه، محلا منصوب است.
در حال جمله اسمیه دقت کنید که اعراب خبر مثل همیشه مرفوع است و نباید با حال مفرد اشتباه شود.

 

روش ترجمه انواع حال
-حال مفرد را میتوان به صورت قید حالت («ان» «با» و …) ترجمه کرد و یا به صورت یک جمله با مقدمه «در حالیکه »«جاء الرجل ضاحکا» (مرد خندان/با خنده آمد) و یا (مرد آمد در حالیکه خندان بود)
با دقت در ترجمه جمله حالیه متوجه می شوید که گاهی با اینکه جمله حالیه یک فعل مضارع است ولی در ترجمه به صورت ماضی استمراری ترجمه شده بنابراین می توان گفت که :
چگونگی ترجمه زمان حال به زمان جمله قبل از آن (یعنی جمله اصلی)بستگی دارد به این صورت که اگر جمله اصلی ماضی باشد حال را نیز به صورت ماضی ترجمه میکنیم:
بنابراین: اگر جمله قبل از حال، دارای فعل ماضی باشد جمله های حالیه را به ترتیب زیر ترجمه می کنیم:
الف) اگر جمله حالیه،یک فعل مضارع و یا یک جمله اسمیه باشد،آن را به صورت «ماضی استمراری» ترجمه میکنیم:
جمله اصلی (ماضی)+حال (مضارع)<= ماضی استمراری رجع الطفل یضحک (کودک بازگشت در حالیکه می خندید)
جمله اصلی (ماضی)+حال (جمله اسمیه)<= ماضی استمراری رجع الطفل وهو ضاحک (کودک بازگشت در حالیکه می خندید)
ب)اگر جمله حالیه ،یک فعل ماضی باشد،آن را به صورت ماضی بعید(و یا ماضی ساده) ترجمه میکنیم:
جمله اصلی(ماضی)+حال(ماضی)<= ماضی بعید خرج الطالب و قد کتب درسه
(دانش آموز بیرون رفت در حالیکه درسش را نوشته بود)
نکته مهم: «تفاوت جمله حالیه با جمله وصفیه»
از نظر لفظ جمله حالیه جمله ای است که برای یک اسم معرفه(ذوالحال) به کار می رود در صورتی که جمله وصفیه جمله ای است که برای یک اسم نکره(موصوف) به کار می رود.
از نظر معنی:در ترجمه جمله اسمیه از کلمه «در حالیکه» استفاده می شود و حالت را بیان می کند ولی درترجمه جمله وصفیه بعد از ترجمه اسم نکره از کلمه«که» استفاده می شود.
جاءت الطالبه تضحک آمد دانش آموز در حالیکه می خندید
جاءت طالبه تضحک آمد دانش آموزی که می خندید
تمرین 48
در جملات زیر حال و نوع آن را مشخص کنید.(ضمنا ذوالحال را نیزمشخص کنید)
-یا اولادی اسلمتم طائعین وهاجرتم مختارین -نظرت الخنساء الی الافق قائله
-انی یدوم لها الصفاء و قد فقدت اباها واخویها -رایت صدیقی یمشی فی السوق
-ابتعد الرجل و هو ضاحک -یعیش الفقراء مظلومین
«سؤالات چهارگزینه ای»
241- عین السؤال المناسب للعباره التالیه «نهض أویس من مکانه حزیناً»:
1)کیف نهض أویس؟ 2)أنی نهض أویس من مکانه؟
3)لماذا نهض اویس؟ متی نهض اویس من مکانه؟
242-ای کلمه لاتناسب الفراغ لاسلوب الحال؟ (سراسری تجربی-78)
«خرج الطلاب من جلسه الامتحان ……….»
1)إبتساماً 2)فرحین 3)ضاحکین 4)یبتسمون
243- کدام پاسخ در برگیرندة حال نیست؟ (سراسری هنر-74)
1)رأیت التلمیذ و هو یکتب الدرس 2)رأیت تملیذ المدرسه یکتب الدرس
3)رأیت تلمیذاً یکتب الدرس 4)رأیت التلمیذ یکتب الدرس
244-فی ای جواب جاء الحال؟
1)جاءت امرأه تسجع ابناءها إلی الحرب 2)جاءت الخنساءُ أولادها إلی الحرب
3)تستقبل الخنساء العادین من ساحه المعرکه4)کان أویس مشتاقاً لزیاره النبی
245-ما هو الصحیح للفراغ «الطالبات یستمعن ألی الدرس ……..» :
1)صامته 2)صامتات 3)صامتین 4)صامتات
246-عین الخطا للفراغ فی اسلوب الحال «رأیت الرجال …….. فی غرفه المدیر»:
1)وهم جالسون 2)یجلسون 3)و هم جالسین 4)جالسین
247-ما هو الصحیح للفراغ «جاءَ الأطفال و هم ………..»:
1)فرحین 2)فرحون 3)فرحاً 4)فرحه
248-میز الخطا للفراغ لایجاد اسلوب الحال:«هجم المسلمون علی الاعداء …..» (سراسری هنر 78)
1)مکبرین 2)و هم مکبرون 3)و هم یکبرون 4)و هم مکبرین
249-عین «الوال» الحالیه: (سراسری هنر 82)
1) (وافجر و لیال عشر…) 2)لاتطلب و لا تسأل ما لافائده فیه
3)هولاء یدعون ربهم و یطلبون منه العزه 4)تقدمت الامه و هی تدعو ألی العمل
250-عین الاصح و الادق فی الترجمه «نظر الی السماء یفتش عن موضع الشمس»:
1)به آسمان نگاه کرد و به دنبال محل خورشید گشت.
2)به آسمان نگاه می کرد در حالیکه به دنبال محل خورشید می گشت.
3)به آسمان نگاه کرد در حالیکه به دنبال محل خورشید می گشت.
4)به آسمان نگاه کرد در حالیکه به دنبال محل خورشید می گردد.

تمییز
اسمی است منصوب، نکره و جامد که ابهام کلمه یا جملة قبل از خود را از بین می برد.
به این جمله دقت کنید «محمد افضل منک» (محمد از تو برتر است)
با دقت در این جمله متوجه می شوید که کلمة «افضل» (برتر) ابهام دارد زیرا این سؤال برای شنونده مطرح می شود که از چه نظر محمد برتر است؟ از نظر ایمان یا ثروت یا تلاش یا کار و ………..؟ کدامیک؟
بنابراین کلمة «افضل» (برتر) به دلیل ابهام نیاز به تمییز دارد تا ابهام آن را از بین ببرد:
«محمد افضل منک ایماناً» (محمد از تو برتر است از نظر ایمان) و یا «مالاً، اجتهاداً، عملاً و …»
تذکر: در ترجمة تمییز می توان از کلماتی مانند:«از جهت، از نظر» استفاده کرد.
اکنون که با تمییز آشنا شدیم می خواهیم بدانیم که در چه مواردی ابهام وجود دارد و یا به عبارتی دیگر، تمییز در چه مواردی استفاده می شود؟
مواردی، که در آن تمییز به کار می رود عبارتند از:
1-بعد از اسم تفضیل
کان اصدق الناس قولاً ان اکمل المومنین ایماناً احسنهم اخلاقاً
(صادق ترین مردم بود از نظر سخن) (همانا کامل ترین مؤمنان از نظر ایمان بهترین آن ها را از نظر اخلاق است)
الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثواباً (نیکی های ماندگار در نزد پروردگارت بهتر است از نظر ثواب)
2-بعد از فعل های دارای ابهام
برخی از فعل ها در جمله طوری بیان می شوند که دارای ابهام می شوند بطوریکه در ذهن شنونده سؤال «از چه نظر- از چه چیز» بوجود می آید بعضی از این فعل ها عبارتند از:
حسن (نیکو شد)- کبر (بزرگ شد)- طاب(خوب و نیکو شد)- زاد (زیاد کرد)- ازداد(زیاد شد)- تقدم (پیشرفت کرد)- ملا (پر کرد) امتلا (پر شد)- فجر (شکافت)- کفی بـ … (کافی شد)……
مانند: حسن الولد ادباً یتقدم الشعب علماً طابت الارض تربه
کفی بالله شهیداً ملأ القدح ماء رب زدنی علماً
3-بعد از کلماتی که بیانگر مقدار هستند (وزن، پیمانه، مساحت، طول و …)
اسم منصوبی که بعد از موارد زیر قرار می گیرد تمییز است.
الف) واحد وزن
عندی مثقال ذهباً لیست فی قلبی ذره حسداً
(نزد من یک مثقال طلا است) (در قلب من ذره ای حسادت نیست)
ب)واحد پیمانه (حجم)
اشتریت مترین قماشاً (خریدم دو متر پارچه)
4- معدودها تمییز هستند.
اعداد نیز دارای ابهام هستند زیرا زمانیکه عدد را بیان می کنیم اگر معدود نداشته باشد، شنونده نمی داند که آن عدد تعداد چه چیزی را بیان می کند بنابراین معدودها نیز به نوعی تمییز هستند حتی اگر اعرابشان منصوب نباشند معدود اعداد 3 تا 10 مجرور است ولی تمییز محسوب می شود.
فی الصف سبعه طلاب (در کلاس هفت دانش آموز وجود دارد)
- بعد از «کم» استفهام (سؤالی) اسم منصوبی قرار می گیرد که تمییز است: کم رجلاً فی البیت؟ (چند مرد در خانه است؟)

 

تذکر مهم
تفاوت حال مفرد و تمییز: حال مفرد و تمییز هر دو، اسم نکره و منصوب هستند ولی مهمترین تفاوت آن دو در این است که معمولاً حال مفرد مشتق است ولی تمییز جامد است.
ترجمة تمییز
اگرچه در ترجمة تمییز می توانیم از کلماتی مانند (از نظر، از جهت، از لحاظ …) استفاده کنیم ولی برای ترجمة روان تر و دقیق تر به صورت زیر عمل می کنیم:
• اگر تمییز، برای اسم تفضیل باشد به طور یک جا (اسم تفضیل+ تمییز) ترجمه می شود. مانند:
«اکثراً اجتهداً» : پر تلاش تر «افضل اخلاقاً» خوش اخلاق تر
«افضل ایماناً» : با ایمان تر «أصدق الناس قولاً»: راستگو ترین مردم
• اگر تمییز برای فعل لازم بیاید، به صورت فاعل ترجمه می شود:
حسن الولد ادباً (ادب فرزند نیکو شد) یتقدم الشعب علماً (علم ملت پیشرفت می کند)
• اگر تمییز برای فعل متعدی بیاید، به صورت مفعول ترجمه می شود. (را، با)
شربت قدحاً لبناً (نوشیدم یک ظرف شیر را) ملأت القدح ماء (ظرف را با‌ آب پر کردم)
رب زدنی علماً (پروردگارا، علم من را زیاد کن)
• و گاهی نیز تمییز را با استفاده از کلماتی مانند (از لحاظ، از…) ترجمه می کنیم
کفی بالله شهیداً (خداوند از لحاظ گواه بودن کافی است)

 

تمرین (49)
تمییز را در عبارت های زیر مشخص کنید.
- من الذی ارفع شأناً و اعز مقاماً؟
- کان بین الناس احسنهم عملاً
- هو خیر الناس ایماناً
- فجرنا الارض عیوناً
- طاب الرجل خلقاً
- ان الشجره البریه اصلب عوداً و الرواتع الخضره ارق جلوداً.
«سؤالات چهار گزینه ای»
251-میز الصحیح للفراغ «اصبح اکثر الناس ……»:
1)متکلماً 2)مؤدباً 3)صبوراً 4)صبراً

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   95 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فعل معتل و قواعد عربی
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.