حــافظ
پیشگفتار
هنگامی که پرتو درخشان آیین مقدس اسلام،با معارف شکوفا وپرباروبالنده الهی،سراسرجهان ظلمانی راروشن ساخت و مسلمانان متفکّر وجویندگان حقیقت وکمال انسانی را ازچشمه زلال دانش ومعرفت سیراب کرد، همگان را برانگیخت که از جوانب وجنبه های گوناگون،درباب توحیدو شناخت حق وراههای وصول به حقیقت مطلق و غایت ونهایت وجود بیندیشند. بدین روی از حق تعالی وقرآن کریم و احادیث واقوال وسیرت نبوی وپیشوایان دین کمک گرفتند و اندیشه عالی خداشناسی وسیروسلوک طریق معرفت را رشد دادند و پروردند وآن را به صورت مکتبی پر ارج وبسیار بزرگ وپهناوردرآوردند.
این اندیشه تابناک واین سیروسلوک ،یک مکتب فکری و علمی به وجودآوردکه آن راعرفان نامیدند وراه ورسم طریقت را تصوف نام نهادند.
در این تحقیق سعی برآن شده که در ابتدا به شرح تصوف وعرفان بپردازم و بعد به عرفان حافظ، وعرفان را از جهت های گوناگون شناسایی کنیم وببینیم که عرفان وقتی وارد شعرمیشود دچارچه حالتی می گردد وحافظ چطور از این عرفان بهره مندگشته است.
دراین تحقیق ابتدا تحلیلی ازعرفان راداریم وبعد نگاهی به عارفان وجنبه هایی ازعرفان رندانه وشاعرانه و زبان شعرحافظ می اندازیم و درخاتمه ویژگیهای دوران حافظ مورد بررسی قرار گرفته است .
در ابتدای شروع مباحث اصلی ، این نکته را پس از سپاسگزاری از خداوند متعال لازم می دانم که از استاد ارجمندم آقای وکیلیان کمال تشکر را داشته باشم که مرا در انجام این تحقیق یاری نموده اند.
مع الوصف،اینجانب با مراجعه به کتابخانه آستان قدس و مطالعه کتابهایی در این باره توانسته ام مطالبی را در حد بضاعت خویش تهیه نمایم ، امیدوارم که مورد توجه استاد ارجمندم قرار بگیرد.
عرفان در شعر فارسی
برای اطلاع بیشتر درباره عرفان حافظ لازم است ابتدا تصوف و عرفان را به اختصار شرح دهیم تا بتوانیم عرفانِ خاص حافظ را بفهمیم0تصوف وعرفان یکی از جریانهای مهم اجتماعی و فکری ایرانیان بعد اسلام ومسلمانان دیگر است و صوفیه که پیروان این مکتب اند ، یکی از فرقه های نیرومند فعـال اسلامی به شمار میروند.
مهمترین نکته ای که صوفیان بدان پایبندند وآن را هدف اصلی و مقصد نهایی سیروسلوک خودقرار داده اند عشق به خداوند ورسیدن به او در همین جهان است. به گفته دیگر ، صوفیه خود را پیرو آیین محبت وعاشق حق می دانند زیرا معتقدند تمام کائنات وذرات عالم همه به ذات خداوند متصل می باشند . این عقیده را وحدت وجود می نامند به این جهت صوفیان بر آنند که بین طلب ومطلوب وحدت برقرار است . عارف برای رسیدن به حق که مقصد اصلی اوست به کارهایی دست می زند و به راههایی می رود که آن را سیروسلوک میگویندعارفان برای به جا آوردن آداب وآیینهای عارفانه خود جائی دارند که آن را خانقاه می گویند ومراد از میکده،خرابات،دیر مغان و...در اشعار عرفانی گاهی همین خانقاه است،در شعر حافظ این اصطلاحات به معنی خانقاه خیالی و دلخواه شاعر است .
نگاهی به عارف و عرفان
کسی که می خواهد،دلش از همه قیود مادّی آزاد شود و به هیچ چیز دنیا به عنوان هدف ننگرد وعلاقه مند است از همه چیز در راه رسیدن به معشوق بهره بگیرد،کسی که عاشق پاکی جان است و در این راه مشغول مجاهده است،کسی که می خواهد در همه اعمال و رفتارش تسلیم حق باشد و قلبش آراسته به مقام رضا گرددو به جز پروردگار تکیه نکند و امر ونهی کسی را جز خدا اطاعت ننماید و فکرو اندیشه ای جز خدا ندارد،دارای مقام عرفان و عارف است.شناخت واقعی حق،آگاهی به هدف انبیا درک امامان و توجه علمی و عقلی به مدرسه آن بزرگواران واز همه مهمترآراسته شدن به آنچه که خدا وآنچه عارفان واقعی به آن دعوت کرده اندعرفان وصاحب این حقایق عارف است.بنابراین سیر عارفانه ، از تزکیه درون وتصفیه حال وآراستن دل به جذبه و محبت وعشق وکشش شروع می شود و با اتصّال به ملکوت وغیب الغیوب و رسیدن به مقام قرب وآراسته شدن نفس به حالت مطمئنه وراضیه ومرضیه ختم میگردد،که البته به آن مبدا وهین منتها در قرآن اشاره شده:1 (إنا الله وإنّاإلَیهِ راجِعونْ إلی ربَّکَ مُنْتَها ها،إرْجَعی إلی رَبِّکَ راضیتهً مرضیَتهً فَاُدْخُلی فی عِبادی وَاَدْخُلی جَنَتَّی.) (1)
تحلیلی از عرفان
ریشه عرفان را،که دارای دو جنبه نظری و عملی است،باید در اعماق جان وسّر وجود انسان جستجو کرد0عرفان از انسان موجودی برتر،وجودی والامنبعی پر خیر متحرکّی توانا ، سالکی خالـص، رزمنـده ای پر توان بوجـود می آورد،عرفان جوهره حیات انسانی،صراط مستقیم الهی، و حرارت روحی و عشق درونی و گرمترین شعله محبّت آدمی به خدای جهان آفرین است،عرفان راه خدا،مسلک اَنبیاء و مایه جان اولیاءِ و طریق اصفیاء ِومدرسه پر قدرت امامان(ع)است .عرفان به معنای شهودعظمت حق تعالی از طریق بینائی دل است واین بینائی حاصل معرفت انسان به حقّ است،این معرفت جز از طریق شناخت انبیاءِ و امامان و قرآن و پیروی از آنان به دست نمی آید، و عبادت بدون عرفان برنامه ای است خشک و اعمالی است کم ارزش،عرفان آزادی از خود پرستی،رهایی از زندان مادیّت ومقیّد شدن به قیدبندگی حق ومنوّر شدن جان به نورالله وصبغه الهی بر خود زدن است!صَبْغَتهَ الله وَمَنْاَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَتهً اهل عرفان با توجه به مکتب الهی معتقدند:برای رسیدن به حقّ و حقیقت بایستی مراحلی را طی کرد،تا نفس بتواند از حقّ و حقیقت بر طبق استعداد خود آگاهی حاصل نماید و تفاوت اینان با حکما(فلاسفه)این است که تنها گرو استدلال عقلی نمی گردند، بلکه با وجود تصدیق آن، به یک مرحله ای که فوق آن است قایل هستند وآن را مرحله مشهود می نامند و می گویند پس از آنکه نفس از مقام حسّ وعقل و برهان صعود کند،می تواند با ممارست معنوی و معراج روحانی به مقام بالاتری ترقّی نماید وحقایقی را بدون یاری برهان و حسّ دریابد ومشاهده کند و بطور کلّی از مر حله دانش،به مرحله بینش برسدواین چنین دانشی که در برابر حکمت استدلالی،عرفان نا میده می شود
هادیان راه عرفان
انبیاءِ و امامان سر حلقه عارفان اند و کسی مانند آنان خدا را نشناخت و به برنامه های الهی عمل نکرد حالی مانند حال آنان نبودو به مانند آن بزرگواران کسی به مقام قرب نرسید0مخلصین ،صابرین ، متوکلین ، عباد صالحین، مقربین ، تعبیرات بلندی است که قرآن از مقامات روحی و عملی آنان نموده وقتی گفته می شود عبادالله ، اصفیاء الله ، اولیاء الله ، مصداق اتّم واکمل آنا ن اند0
انبیاءِ ضامن اجرا مسائل فکری و روحی و اخلاقی وعملی را که از طرف خداوند برای رشد انسان فر ستاده شده بود ،ایمان وی به خدا و روز جزا قرار داده و در تمام زمینه های حیات فرزندان آدم را تشویق به پیاده کردن دستورات الهی به خصوص مقررّات روحی و اخلاقی نمودند، در این زمینه هر کس بیشتر به درک برنامه ها وواقعیات بر آمد،بیشتر تشنه حرکت وعاشق رسیدن به مقام قرب شد و چون عشق بیشتری پیدا کرد وانبیا و امامان استعداد وسیع او را دیدند برنامه های بیشتری در اختیارش گذاشته و بعضی تا جایی حرکت کردند که صاحب سّر و دارنده علم بلایا ومنایا شدند .
عرفان عملی و نظری
همانطور که در قبل اشاره شد برای عرفان دو جنبه در نظر داشتند ، یک جنبه نظری و دو، جنبه عملی ، از دیدگاه استاد مطهری : مسئله عرفا ن عملی ، مسئله انسان و شناخت انسان است ، انسان از اولین مرحله خاکی بودن تا آن مرحله ای که قران کریم آن را
(( لقاء الله )) می نامند .(یا اَیُهَا الْاِنْسانُ إنَّکَ کادِحُ إلی رَبُکَ کَدْحاً فَمُلا فیهٍ )از کجا تاکجا!
کسیکه می خواهد درباره عرفان حافظ بحث کند ، یک قسمت از کارش این باید باشد که حافظ در این وادی ای که الان ما تعبیر کردیم به ((وادی ناشناخته )) و وادی سیر و سلوک چه گامهایی برداشته است و چه حالات و مقاماتی از عرفان را در شعر خودش منعکس کرده است و بخشی از ارزش حافظ به این درک می شود که این حالات معنوی چگونه توانسته است در اشعارش منعکس کند.
از دیدگاه استاد مطهری
عرفان نظری یعنی جهان بینی عرفانی، بینش عرفانی، یعنی آن نظری که عارف و عرفان درباره جهان و هستی دارد ، که بطور معلم با هر فیلسوفی مختلف و متباین است تا چه رسد به غیر فیلسوف ، یعنی طبقه عرفا یک جهان بینی خاصی دارند که با سایر جهان بینی ها متفاوت است ، از جنبه نظری اظهار نظر کردن ، درواقع این است که خداوند در نظر عارف چگونه توصیف و شناخته می شود و انسان در واقع این است که خدا در نظر عارف چگونه است ، عارف در انسان چه می بیند و انسان راچه تشخیص می دهد .
زندگی ومحیط اجتماعی حافظ
اززندگی شخصی حافظ وشاعران بزرگ قدیم ایران اطلاع درستی در دست نیست و همین امر سبب شده است که مردم و تذکره نویسان داستانهای عجیب و غریبی درباره آنان بسازندوافسانه وحقیقت را با هم در آمیزند،ولی آنچه که مسلم است این است که حافظ در حدود سال 726ه0ق در شیراز متولد شده است ودرحدود791ه0ق در همان شهردرگذشته است درجوانی وپیری دچارتنگدستی بوده است ودر عهد شباب دردکانی به شغل خمیرگیری اشتغال داشته است0
حافظ با بسیاری از شاهان ووزیران عصرخویش رابطه دوستانه داشته ومورداحترام انان بوده است،از آن جمله شاه شیخ ابوالحق اینجو،شاه شجاع مظفری و... روابط حافظ با امیران ووزیران یاد شده به صورت ستایش یا انتقاد در شعراومنعکس است0
حافظ شاعری است متفکرو مانندهمه شاعران اندیشه ورایران و جهان به علوم وفنون زمان خود تسلط داشته است یعنی اوقرآن ،تفسیر،فقه،تصوف،کلام،حکمت و فنون دیگر عصر خویش را می دانسته است اگر حافظ با اطلاعات زمان خود مجهز نمی بود نمی توانست غزلهای افسون آمیز و پرمایه وعمیق خود را خلق کند .
دوران زندگی حافظ
دوره تیره وسختی بوده است.هرج و مرج فساد،دشمنی،فقروفاقه بیداد می کرده حافظ در همه احوال اندیشه نیکوو کردار پسندیده را در نظردارد،یعنی راستی،دوری از ریا ودروغ را که بدترین آفت وفساد فردی و اجتماعی است.حافظ با دیده امید وخوش بینی،به جهان می نگردو با اندیشه نیک تلخی ها را به شیرینی هجران را به وصال،غم رابه سرور،تاریکی را به روشنی بدل می سازد.
در جهان تفکر حافظ حتی اگر وضعی از بی وفائی یار و هجران او پیش بیایدوشاعربخواهد از آن سخن گویدو گله پیش دلدار برد،چنان با ظرافت سخن می گویدو از اندیشه نومیدانه دور می شودکه حیرت آور است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 31 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلودمقاله عرفان حــافظ