این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 140 صفحه می باشد.
فهرست مطالب
فصل اول-مقدمه ۸
طرح مسأله ۱۳
ضرورت تحقیق ۱۸
انگیزه و انتخاب موضوع ۲۱
هدف از انجام تحقیق ۲۲
فرضیههای پژوهش ۲۲
سؤالات پژوهش ۲۳
تعاریف واژهها ۲۴
مددکار ۲۶
مددجو ۲۷
الف – مددجو در مددکاری فردی ۲۷
ب – مددجو در مددکاری گروهی ۲۸
ج- مددجو درمددکاری جامعهای ۲۸
د – ابزار کار در مددکاری فردی ۲۸
هـ – ابزار کار در مددکاری گروهی ۲۹
و – ابزار کار در مددکاری جامعهای ۲۹
فصل دوم-قسمت اول: نقش مددکاران اجتماعی ۳۲
مقدمه ۳۲
منشور اخلاقی مددکاران اجتماعی ۳۴
اعتماد به نفس در حرفه مددکاری ۴۱
اصول رعایت اخلاق در مددکاری اجتماعی ۴۲
برابری انسانها از حقوق اجتماعی و رابطه آن با حرفه مددکاری ۴۴
اصول مصاحبه و مشاوره در مددکاری اجتماعی ۴۶
الف – اصول کلی که در هنگام مصاحبه باید رعایت شود ۴۷
ب – اصولی که قبل از انجا مصاحبه باید رعایت شوند ۵۲
ج – اصولی که به هنگام مصاحبه باید رعایت شود ۵۴
د – اصولی که پس از اجرای مصاحبه باید رعایت شوند ۶۱
قسمت دوم: نقش پدر ۶۳
معنی پدر برای کودک ۶۳
نقش پدر ۶۴
ارتباط نوزاد با مادر ۶۵
بیپدری و پرخاشگری کودکان ۶۸
حضور پدر و پیشرفت تحصیلی ۶۹
لزوم نقش پدر و مادر درکنار هم ۶۹
تأثیر کدام یک از والدین بیشتر است؟ ۷۲
آغاز هویت یابی کودک ۷۳
قسمت سوم نقش مددکاران اجتماعی در جلوگیری از انحرافات ۷۶
مقدمه ۷۶
علل و انگیزه اکثر انحرافات در کودکان تکوالدی ۷۷
حمایت از بی سرپرستان در جوامع باستانی ایران ۷۹
حمایت از بی سرپرستان از ظهور اسلام تا انقلاب مشروطیت ۷۹
بی سرپرستی در دوره استیلای مغولان و ترکان ۸۰
بی سرپرستی در عصر پهلوی ۸۱
بی سرپرستی در عصر جمهوری اسلامی ایران ۸۶
انواع خانواده های محروم از پدر ۸۷
عوامل مؤثر تکوالدی ۸۸
۱-طلاق ۸۸
۲-اعتیاد ۸۹
مشکل کار کودکان بیسرپرست ۹۰
محل سکونت نامناسب و انحرافات ۹۰
مسکن نامناسب خانواده های بی سرپرست ۹۲
وسایل زندگی خانواده های بی سرپرست ۹۳
مشکلات زنان خودسرپرست ۹۳
۱-مشکلات اقتصادی ۹۴
۲-مشکلات روحی و عاطفی ۹۵
۳-فرزندان تکوالدی و مشکلات آنان ۹۶
آثار شوم یتیمی بر کودکان ۹۷
فصل سوم-مقدمه ۱۰۰
روش تحقیق و تکنیکهای جمعآوری اطلاعات ۱۰۰
نمونه و روش نمونه گیری ۱۰۱
ابزار اندازه گیری ۱۰۱
روش جمعآوری اطلاعات ۱۰۲
روش آماری ۱۰۳
فصل چهارم-توصیف و تحلیل دادهها ۱۰۴
نتایج دادههای آماری ۱۲۷
خلاصه و نتیجه گیری ۱۲۹
محدودیتها ۱۳۳
پیشنهادها ۱۳۴
منابع ۱۳۶
مقدمه
میان خلق جهان همچو شانه باید بود که خویش را همه وقف گره گشایی کرد
اگر نشان طلبی دوستان مخلص را ببین که یاد تو در روز بینوایی کرد
موافقاند به هم نوع خویش حیوانات ندانم از چه بشر از بشر جدایی کرد
صغیر اصفهانی
طبیعی است که یکی از ویژگیهای تحول جامعه انسانی بعد از انقلاب صنعتی تکثر و پیچیدگی سازمانها و نهادها است. با صنعتی شدن جامعه حوزههای صنعتی و شهرهای صنعتی پدید می آیند و شیوه تازهای در تقسیم کار شکل می گیرد که با شیوه گذشته بسیار متفاوت است از این جهت دورکیم[۱] می گوید جامعه صنعتی بر مبنای تقسیم کار ارگانیک شکل گرفته است در حالی که جامعه کشاورزی بر مبنای کار مکانیک.
برای اینکه بهتر به نقش مددکاری به عنوان یکی از شیوه های انطباق و سازگاری انسان با محیط پی ببریم لازم است نخست تفاوتهای اساسی این دو جامعه را بشناسیم زیرا نقش اساسی مددکاری حل مشکلات انسانها در رابطه با جامعه پیچیده صنعتی یا جامعه به اصطلاح ارگانیک است. جامعه کشاورزی بطور کلی جامعهای است که بر محور خانواده شکل گرفته و سازمانها در چنین جامعهای بسیار ساده و محدودند. محور زندگی خانواده گسترده است و روابط افراد در زمینه کار تولید در آموزش، پرورش و فرهنگ پذیری در آن شکل می گیرد و در نتیجه جامعه بافت بسیار سادهای دارد و افراد از ابتدا تا زمانی که زنده هستند در این بستر گسترده خانواده زندگی می کنند و خانواده و خویشاوندی به صورت شبکه وسیع تمام این امکانات را برای کار فراهم می کند.
به تدریج که صنعت توسعه پیدا می کند تحول عظیمی در بافت و ساخت جامعه پیدا می شود به نحوی که خانواده گسترده بتدریج تجزیه می شود و به خانواده های هستهای تبدیل می شود همراه با آن مقداری از وظایف و کارکردهای آن به سازمانهایی دیگر واگذار می شود. مانند مدرسه، کارخانه، بیمارستان و … به تدریج جامعه[۲] جای اجتماع[۳] را می گیرد. یعنی روابط عقلانی در کنار روابط عاطفی رشد می کند و در آئین و مقررات به جای آداب و رسوم این روابط را تنظیم می کند.
شرایط ایجاب می کند که انسان برای زندگی در چنین جامعه پیچیدهای آماده شود و طبیعی است که آماده شدن به این آسانیها به این آسانیها میسر نمی شود و درنتیجه عدم انطباق و ناسازگاری با شیوه زندگی نوین پدید می آید و حرکت از زندگی در اجتماع به زندگی در جامعه تبدیل می شود. تفاوت بین اجتماع و جامعه بر اساس بیشتر در این است که روابط اجتماع محلی چهره به چهره و بر اساس عواطف و تعلق گروهی شکل گرفته است و در حالی که جامعه روابط دیگری را طلب می کند و دیگر چهره به چهره نیست. انسان در جامعه پیچیده جدید در رابطه با نهادها مشکل دارد برای اینکه این نهادهای تازه را نمی شناسد و قوانین حاکم بر این نهادها را نمی داند از این جهت احتیاج شدیدی به کمک دارد تا بتواند در این دنیای ناشناخته و پیچیده راه خود را بیابد و با افراد غریبه رابطه برقرار کند. بیگانه گریزی که خصلت اصلی جوامع روستایی و محلی است باید جای خود را به آشنایی دائمی با افراد غریبه بدهد، یعنی فرد بتواند به راحتی با افراد غیرخودی هم به همان آسانی ارتباط برقرار کند که با خودی، زیرا مشکلات او در دست افرادی است که دیگر مثل گذشته با او آشنا نیستند شما هر روز با گروه جدیدی برخورد می کنید که همه چهرهها برایتان ناشناخته است و در نتیجه باید منش و خوی تازهای در انسان پرورش پیدا کند که بتواند به راحتی با افراد غیر خودی هم ارتباط برقرار بکند و شاید یکی از بزرگ ترین مشکلاتی که در مرحله گذر است همان درآمیختگی گروههای قومی- فرهنگی، زبانی و حتی مذهبی گوناگون در شهرها است.
یعنی شهرها دیگر آن یک دستی روستا را ندارد و زندگی در آن به نگرش تازهای نیاز دارد که بتوانددر شهرها با این نوع تنوع و تکثر گویشها، خلقیات و فرهنگها و … زندگی بکند و این مستلزم پیداشدن روحیه مساعد است. مستلزم شکل گرفتن آن چیزی است که به آن یکدلی می گوییم. افراد در جامعه جدید باید نقشهای بسیار زیادی را به عهده بگیرند که اکثر آنها با هم ممکن است در تضاد باشند. ولی مسئله ایفای نقش در جامعه بسیار مهم است و این بدان احتیاج دارد که افراد با ایفای نقش و نقشهای متفاوت آشنا شوند و مهارت پیدا کنند و این امکان ندارد مگر اینکه در آنها همدلی یا یکدلی به وجود آید. یعنی اینکه افراد بتوانند خودشان را در نقشهای متفاوت ببینند و افراد دیگر را در نقشهای متفاوت بفهمند، نقش آنها را بفهمند و با آنان همدلی داشته باشند مثلاً اگر ارباب رجوع یکدلی نداشته باشد به هیچ وجه نمی تواند خودش را در قالب کارمندی که پشت میز نشسته احساس کند و در نتیجه نمی تواند با آن ارتباط و دیالوگ واقعی برقرار کند، نمی تواند مشکلات او را بفهمد و نمی تواند محدودیتهای او را درک کند. در نتیجه جامعه درحال گذار جامعهای است که به شدت دچار تعارض نقشها می شود و همچنین نقشهایی که خود فرد باید ایفا کند. به دلایل تکثرش، به دلیل پیچیدگیش، به دلیل تعارضهایی که بین آنها وجود دارد از ایفای آنها عاجز می شود.
اما درباره توسعه اگر بخواهیم توسعه را تعریف کنیم بطور کوتاه می توانیم بگوییم که توسعه فراگردی است که دو روند اصلی بر آن حاکم است یکی روند تکثر و تنوع است یعنی تنوع ساختارها و بافتها و سازمان هاست و دیگری افزایش روزافزون نهادها و سازمان هاست که هر دو اینها باعث می شود که جامعه از حالت ساده به پیچیده گرایش پیدا کند.
پس جامعه توسعه نیافته جامعهای است که از نظر ساختها و نقشها و پایگاهها یا موقعیت های اجتماعی بسیار پیچیده است . از این جهت در توسعه با مسائل انسانی زیادی مواجه هستیم زیرا رشته های عاطفی و تعقل خانوادگی و خویشاوندی کم و بیش سست شده و فرد تنها می شود.
پیچیدگی دشواریهای امروز بشر و فشارهای روحی و جسمی ناشی از زندگی پرهیاهوی قرن حاضر، حرفه مددکاری را به صورت یک نیاز اجتماعی مطرح کرده است.
امروزه نقش مددکاران اجتماعی در تحولات و حمایت از بیسرپرستان، بخصوص در جوامع در گذار غیر قابل انکار است.
طرح مسأله
مسأله اصلی در پژوهش حاضر بررسی دیدگاههای افراد مختلف در جامعه نسبت به نقش مددکاران اجتماعی در رابطه با حمایت و جلوگیری از انحراف کودکان بیسرپرست است.
در سالهای اخیر برای اولین بار انسان با مسائلی مثل کهنسالی، توانبخشی، بیسرپرستی، مشکلات و معضلات بخش عظیمی از جوانان موجه است. در گذشته در خانواده گسترده امکاناتی برای نگهداری پیران و معلولین و همچنین کودکان بیسرپرست فراهم بود ولی در جامعه صنعتی دیگر امکان نگهدای افراد معلول و پیر یا کودکان به اصطلاح عقب مانده وجود ندارد. اینها به تدریج زیر پوشش خدمات مددکاری، بهداشتی و خدمات گوناگونی می روند که جامعه برایشان فراهم می کند.
به هر حال به تدریج مسائل پیچیدهای پیدا می شود مانند تنهایی، مسئله انطباق با محیط شهر، مسائل روانی که ناشی از استرس ها و تعارضهای نقش به وجود می آید.
غالباً در جوامع پیچیده امروز اینها همه باید به کمک نظام فعالی مثل نظام مددکاری حل و فصل شود و از این جهت بدون مددکاری و خدمات آن جامعه نمی تواند این مسیر بسیار ناهموار و بسیار سخت گذار از جامعه کشاورزی با جامعه صنعتی را طی کند. از این جهت مددکاران امروز در تمام حوزه ها چه در حوزه تولید و کار و مشکلاتی که افراد در انطباق خود با شرایط تولید صنعتی و فنی پیچیده دارند چه در حوزه روابط اجتماعی نقش مهمی در حل مشکلات افراد به خصوص بیسرپرستان دارند.
مشکل معلولین و از کارافتادگان و سالمندان و … یکی از زمینه هایی است که مددکاری می تواند در حل آن نقش مهمی داشته باشد. مسائل ناشی از مهاجرتهای بزرگی که به دلیل جنگ و یا سوانح طبیعی ممکن است پیش بیاید یا زاغه نشینی ناشی از موج مهاجرتهایی که از روستا به شهرها در جریان است کمک مددکاران را طلب می کند. مسئله انفجار جمعیت از معضلاتی است که مددکاری می تواند با یاددادن شیوه های جلوگیری از بارداری تا حدی در کنترل آن مؤثر باشد.
خلاصه وقتی نگاه می کنیم می بینیم که مددکاری در اجرای هدف اساسی خود که همان انطباق انسان عصر کشاورزی با پیچیدگی های جامعه در حال توسعه و صنعتی است. در تمام حوزه های عمل و رفتار انسان نقش مهمی در تسهیل و انطباق و سازگاری مجدد به عهده دارد. اگر به تاریخ پیدایش مددکاری نگاه کنیم نشان می دهدکه مددکاری از سال ۱۹۲۰ در امریکا شکل گرفته است. علت آن نیازی بوده که زندگی شهری صنعتی مطرح کرده است. در ایران هم باز می بینیم شکل گیری سازمانهای خدمات اجتماعی و مددکاری همراه است با روند صنعتی شدن جامعه، شکل گیری شهرهای بزرگ و مسائل پیچیدهای که در شهر بزرگ مانند کجرویها، مشکل جوانان و رشد جمعیت، کمبود مسکن و هزاران مشکل دیگر است که خود ناشی از پیچیده شدن جامعه از یکسو و انفجار نیازها از سوی دیگر است.
به علاوه در گذشته چون آگاهی کم بود شناخت از نارساییها و کمبود و تنگناهای زندگی هم به همان میزان کم بود در نتیجه توقع و نارضایتی هم زیاد نبود مثلاً افراد مریض می شدند ولی نیازی هم احتمالاً به مراجعه پزشک نمی کردند و این را به عنوان تقدیر و سرنوشت زندگی خود می پذیرفتند. ولی امروز در روستاهای خیلی عقب مانده هم مردم نیاز به درمان به هنگام بیماری را احساس می کنند. در نتیجه و خود به خود اینها مسائل تازهای را مطرح می کند که باید جامعه برایش راه حلهایی پیدا بکند. طبیعی است که در برابر موج انفجار نیازها و مشکلاتی که جامعه امروز با آن مواجه است دولتها هم نمی توانند مثل گذشته نسبت به این مشکلات و معضلات بیتفاوت باشند در نتیجه یک سری تعهدات و مسئولیتهای تازه برایشان ایجاد می شود. که همان به اصطلاح تأمین رفاه اجتماعی برای جامعه است که یک بعد مهم آن همین خدمات مددکاری و مددکاری اجتماعی است.
از این جهت وقتی عمیقاً به مسئله نگاه کنیم می بینیم که بین فرآیند توسعه و رشد مددکاری نوعی همبستگی نزدیکی وجود دارد. این بدان معنی است که اگر دولت نتواند در روند توسعه و گسترش شهرنشینی و صنعتی شدن امکانات کافی مددکاری اجتماعی را فراهم بکند، جامعه پس از مشکلات لاینحل خواهد شد و در نتیجه جامعه نابسامان و رنجوری خواهد بود. از آنجا که مشکلات روز به روز زیادتر می شود و امکان حل مشکلات به همان اندازه رشد پیدا نمی کند اگر در جهت تقویت نظام مددکاری اجتماعی کاری انجام نگیرد خود به خود مسائل و مشکلات به روی هم انباشته می شود و نهایتاً به گره کوری تبدیل می شود از این جهت بدون شک یکی از ضرورتهای بازسازی و ایجاد توسعه، تقویت نهادهای گوناگون است برای کمک به مردم در جهت حل مشکلاتشان که خدمات مددکاری می تواند یکی از آنها باشد. خدمات مددکاری می تواند اطلاعات کافی در اختیار افراد بگذارد و می تواند با روشهای نهایی که با ۷۰ سال تجربه بدست آورده در حل مشکلات مردم به ویژه گروههای مستمند و با درآمدهای پایین که هم آگاهیهایشان کمتر است و هم امکانات محدودی دارند مؤثر باشد، متأسفانه در کشور ما هنوز مددکاری به عنوان یک فعالیت مهم و یک دانش کاربردی شناخته نشده است و جایگاه و نقش آن هنوز در جامعه بسیار مبهم و ناشناخته باقی مانده است از این جهت تصور می شود لازم است در جهت معرفی این حرفه در جامعه ما تلاش بیشتری شود تا جامعه به امکانات بسیار وسیعی که این حرفه می تواند در اختیار جامعه برای حل مشکلاتش بگذارد بیشتر آشنا شود و بالطبع بهتر بتواند از این امکانات استفاده کند.
طبیعی است که این امر نیازمند به این است که رسانه ها، مجلات و روزنامه ها و خود نظام آموزشی این پدیده تازه را بیشتر به جامعه بشناساند و بکوشد که جامعه از این مسائل آگاه بوشد و در این راه کمک کند به ویژه دولتها در شکل گیری نهادهای مددکاری نقش مهمی دارند و به نظر می رسد در درجه اول مسئله برخورد فرهنگی با این قضیه است که بایدحل شود. تا زمانی که جامعه نیاز به مددکاری را احساس نکند، خود به خود نهضت مددکاری در جامعه شکل نمی گیرد زیرا ضرورتش احساس نمی شود و در نهایت این آگاهی جمعی است که می تواند به رشد مددکاری کمک کند[۴].
ضرورت تحقیق
یکی از هدفهای مددکاری آن است که به عنوان مثال به مددجوی تهی دست و خانوادهاش کمک نماید تا از یک امنیت اقتصادی از طریق مزایای بیمههای اجتماعی، بازنشستگی و کمکهای دولت و حمایت سازمانهای خدمات برخوردار شوند.
هدفهای مددکاری محدود به رفع گرفتاریهای اقتصادی و یا درمان بیماریها و ناراحتی های جسمانی و روانی نیستند این هدفها بیشتر شامل رشد کامل انسان و استفاده از استعدادهای خلاق است که برای تکامل انسان در وجود هر فردی به ودیعه گذاشته شده است. با اعتقاد به این اصول مددکاری اجتماعی در پی آن نیست که تکیه گاهی برای گرفتاران و رنج دیده مان فراهم سازد بلکه می کوشد تا از فرد رنج دیده گرفتار، انسانی بسازد که نیازمند تکیه گاهی نباشد. «اصل قادرسازی» در کنار این مسائل شخص مددکار نیز مهم است، به عنوان کسی که مجری و پیاده کننده اصول و هدفهای حرفه مددکاری می باشد و باید علاقه مند به حرفه مددکاری و نگرش مثبت به کارآیی آن حرفه داشته باشد. در صورتی که می تواندخدمات خود را به نحو مطلوب ارائه دهد که به علوم انسانی از جمله روان شناسی جامعه، زبان شناسی ، اقتصاد و …» آگاه باشد و به حرفه خود نیز علاقه و اعتقاد داشته باشد و در محیط کار او نیز باید امکاناتی که در رابطه با مددکار است فراهم باشد تا بتواند با کمترین مسائل و مشکلات بیشترین خدمات را به نحو مطلوب ارائه دهد عدم آشنایی مسئولین و مددجویان موجب بروز مشکل می شود. زیرا این فرم شناسایی موجب ارجاع انواع کارهای متفرقه مددجو به مددکاری می شود و اصل اساسی این حرفه از جمله اصل قادرسازی مددجو تحتالشعاع قرار می گیرد. از طرفی به خاطر عدم شناخت حرفه مددکاری از طریق مسئولین شکل مددجو آن طور که باید حل نمی گردد.
یکی از وظایف مهم مددکاران در بیمارستانها همکاری با پرسنل و پرستاران آن مؤسسه است. مددکار اجتماعی برای کمک به مددجویش به صورت مورد و در ارتباط با مشکل مددجو «اعم از اقتصادی و اجتماعی» با پزشک و پرستار مربوطه ، همکاریهای لازم را انجام می دهند و در واقع او رابط بین دو گروه است. مددکار اجتماعی با در اختیار گذاشتن اطلاعاتی در مورد مسائل اجتماعی، روحی، شخصیتی، اقتصادی بیمار در دست پزشک و یا پرستار مربوطه در واقع در جهت بهبودی وضعیت او قدم بر می دارد از طرف دیگر از آنجا که نمی توانیم در هیچ مؤسسهای تمام خدمات را به عهده یک نفر محول کنیم. بنابراین پرسنل و پرستاران نیز نمی توانند همه نوع خدمتی را به بیمار ارائه دهند و در واقع می توانیم بگوییم که بعضی از خدمات که لازمه بیماران است در تخصص چنین افرادی نیست. به این منظور متوجه می شویم که یک مددکار به همراه پزشک و پرستار می تواند یک تیم درمانی تشکیل دهد که در این تیم با در جریان گذاشتن یکدیگر از اوضاع و احوال بیماران و تقسیم خدمات لازم ، کارها را در جهت بهبود بیماران تسریع بخشند همان طور که یک مددکار در جهت بهبود مددجویش تلاش می کند و در این راه به عمل یک سری مسائل و مشکلات و محدودیتها می تواند رابط خوبی با پرسنل و پرستاران برای استفاده از کمکهای آنها باشد، یک پزشک و پرستار نیز می بایست برای بیماران بخصوص بیماران موردی که دچار مسائل و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و حتی فکری و روحی هستند تلاش نماید و از طرفی از آنجا که حل این نوع مشکلات در تخصص این افراد نیست لزوماً این احتیاج پیش می آید که آنها را به مددکار بیمارستان ارجاع دهد که ارجاع این نوع موردها وابسته به داشتن آگاهی از فعالیتهای مددکاران در بیمارستان است. در بعضی از بیمارستانها عموماً مشاهده می شود که به علت عدم آگاهی پرسنل و نیز پرستاران از حرفه مددکاری و نیز فعالیتهای مددکاران و اقدامات آنان بعضی از بیماران بخصوص بیماران خاص که نیاز مبرم به خدمات درمانی در بیمارستان دارد بدون اخذ هیچ نوع خدماتی از بیمارستان ترخیص می شوند از آنجا که سخن از همکاری این قبیل مسئولین برای هر چه بهتر و سریع تر بهبودیافتن بیماران است، بنابراین آگاهی داشتن از حدود فعالیتها، مسئولیتها و نیز عملکردهای مسئولین همکار، از عوامل مهم بوده که می بایست به آن توجه بشود به این منظور در این تحقیق به دنبال این مسأله هستیم که متوجه شویم و دریابیم آگاهی مسئولین از مددکاران اجتماعی در بیمارستان (بطور اخص کادر پزشکی) به چه میزان و چگونه است؟
پایان نامه بررسی دیدگاههای افراد مختلف در جامعه نسبت به نقش مددکاران اجتماعی در رابطه با جلوگیری از انحراف کودکان بی سرپرست