در ماه 1321 ش در روستای بهرمان ، واقع در 60 کیلومتری شهر رفسنجان، در خانوادهای مذهبی متولد شدم پدرم میرزا علی هاشمی بهرمانی به خاطر علایق مذهبی که داشت نامم را محمد گذاشت .
پدرم دارای تحصیلات رایج قدیم و به قول معروف مکتب خانهای بود . در آن دوره در مکتبها قرآن، نهج البلاغه ،ادبیات فارسی ،معارف اسلامی و کتابهای دیگری همچون کلیله و دمنه تدریس میکردند. این دورهها را گذرانده بود. به این علت در منطقه و محدودهی جغرافیایی روستایمان از افراد باسواد به شمار می آمد .
پدرم سه ویژگی داشت : یکی اینکه او انسان مسلمان و متعبد و اهل ذکر و نماز و ادعیه و دعا و قرآن بود. با قرآن مؤانست داشت و اوقات فراغت خود را بیشتر با خواندن قرآن میگذراند. دوم اینکه از افراد صاحب نفوذ و محل رجوع مردم روستا بود و اهالی به دلایل مختلفی همچون گرفتاری مالی و مشکلات و مسایل دیگر به او رجوع میکردند از رفسنجانی و حتی از شهرهای دیگر مثل یزد مراجعه کننده داشت. این درحالی بود که طی کردن این مسیر 60 کیلومتری با وسایل سفر آن روز گار دشواری بود و این فاصله در طول دو روز طی میشد . با این حال پدرم با سعهی صدر گشاده رویی، مردم را میپذیرفت و میکوشید مشکلات آنان را برطرف کند. همین موضوع سبب شده بود منزل ما حالت یک کانون را پیدا کند. از مناطق دور و نزدیک هر کسی که به منزل ما مراجعه میکرد، مورد استقبال افراد خانواده قرار میگرفت و چون در آن ایام مسافر خانهای در آن حوالی نبود ما همیشه ،مهمان داشتیم و از این جهت مادر و خواهرهایم زحمت زیادی در پذیرایی از مهمانان میکشیدند. سومین ویژگی پدرم منیع الطبع و سخی بودن ایشان بود. او هر چه را که در دور و بر خود داشت میبخشید و میگفت خدا کریم است. هیچ وقت دارای ذخیرهی مالی نبود. مثلاً اگر ما در آن دوران باغ و درخت میوه داشتیم، ایشان میرفت به داخل باغ و به کارگران میگفت هر چه میوه در باغ است را بچینند و بستهبندی کنند.سپس همهی آنها را بین مردم توزیع میکرد و اندکی از آن هم به منزل می آورد.پدرم اگر هم بخاطر فروش محصولات کشاورزی رایج آن روز که عمدتاً پنبه و گندم بود پولی به دست میآورد آن را هم ذخیره نمیکرد بلکه به افراد نیازمند میبخشید. معاش، هم از طریق فروش همین محصولات کشاورزی تامین می شد. البته او ملک زیادی نداشت و اصطلاحاً خان و مالک بزرگ نبود. در آن ایام قناتی در منطقه وجود داشت. سهم روستا از آن قنات 96 حبه – سهم را یک حبه میگفتند – و سهم شخصی پدرم دوازده حبه یعنی بود. او برای این دوازده حبه، چهار زارع داشت که زمینها را بینشان تقسیم کرده بود. آنها کار زراعت را انجام میدادند و سهمی میبردند و یک بخش را هم به پدرم میدادند.
خانوادهی ما خانوادهی پرجمعیتی بود، 13 خواهر و برادر بودیم. آن ایام به دلیل نبود پزشک و بهداشت و ... معمولاً مرگ و میر کودکان زیاد بود به همین دلیل 4 تن از بچههای خانواده ی ما همه پیش از رسیدن به 5 سالگی مرحوم شدند و از مجموع آن 13 کودک خانواده، 9 نفر زنده ماندند و من در بین بازماندگان، آخرین فرزند خانواده هستم. البته بعد از من دو بچهی دیگر به دنیا آمدند و متاسفانه هر دو یکی در یک سال و نیمگی و دیگری در 5 سالگی مرحوم شدند و من ته تغاری خانواده شدم. آقای علی اکبر هاشمی اولاد پسر دوم خانواده بود. نه نفری ازما که باقی ماندند سه نفر اول خواهرانم بودند و اولاد چهارم حاج قاسم بود که مرحوم شد. اولاد پنجم آقای شیخ اکبر است. پس از ایشان یک خواهرو پس از آن سه تا پسر ( محمود و احمد و من ) هستیم.
در ایام کودکی من که اصول و فروع دین را از سه، چهار سالگی آموخته بودم، بچههای روستا را درمسجد جمع میکردم. به آنها نماز و احکام آموزشی می دادم و نماز میخواندیم. در بین همین بچهها بود که هیئت سینهزنی کودکان را راه انداختم. علم کوچکی هم درست کرده بودیم .و برای عاشورا در همان فضای محلی با بچهها عزاداری میکردیم. جذابیت عزاداریمان تاثیر زیادی داشت، خیلیها هم میآمدند سینهزنی میکردند.
بخش اول : سالهای قبل از پیروزی انقلاب
فصل اول : در کنار خانواده 8-1
1-خانواده 2
2-تحصیلات 6
فصل دوم : در جستجوی راه 20-9
1-عزیمت به قم 10
2-مدرسهی حجتیه 11
3-اساتید 12
4-فضای قم بین سالهای 7-133613
5-کار و تحصیل 15
6-اولین دیدار با امام 16
7-فوت پدر 17
8-رحلت آیت اله بروجردی 17
9-انجمنهای ایالتی و ولایتی 19
فصل سوم : سرآغاز فصلی نو 39-21
1-عزیمت به تهران و دستگیری توسط ساواک22
2-در مدرسهی کمال23
3-دستگیری مجدد27
4-شرکت در مسجد جلیل 31
5-واقعهی 15 خرداد 32
6- محلهی کاشی هفت 33
7-اشتغال در دانشگاه صنعتی شریف 34
8-بازدید شاه از دانشگاه 37
9-فضای سیاسی کشور 38
فصل چهارم : مبارزه در عرصهی بینالملل 80-40
1-سفر به آمریکا 41
2-ورود به کالیفرنیا 42
3- ورود به دانشگاه 46
4-نشریه روحانیت و 15 خرداد47
5-نامه ای به امام50
6-نامهای به بهشتی 51
7-شالودهی انجمن اسلامی فارسی زبانان 52
8-فعالیتهای تبلیغاتی 54
9-اختلافات هیأت دبیره 58
10-منابع مالی انجمن 63
11- خدمات ارزندهی انجمن 64
12- سازمان مجاهدین خلق 66
13-نشریه اسلام مکتب مبارزه 68
14-بنیصدر در همکاری با انجمن 70
15- خویشتنداری 72
16-آشنایی با بنیصدر 75
17-سفر اکبر هاشمی به اروپا و آمریکا 77
18- سفر شاه به آمریکا 79
بخش دوم : انقلاب اسلامی و سالهای بعد از آن
فصل اول : در رکاب امام 93-81
1-عزیمت به پاریس 82
2- اطرافیان امام در نوفل لوشاتو 83
3-تقسیم کار 84
4-ملاقات به جهت سازش 87
5- مشارکت امام درامور 88
6-قصد ماندن ندارم 89
7- هدایت انقلاب 90
8-ملاقات ژیکاردستن با امام 92
فصل دوم : مردی که جهان را تکان داد 114-94
1-امام و دیگر مصلحین 95
2-زمزمهی بازگشت 98
3-روزهای پر التهاب 102
4-دولت موقت 103
5- حزب جمهوری اسلامی 106
6-انتخابات ریاست جمهوری 111
7-اتحاد مخالفان 113
فصل سوم : در خدمت به نظام 115
1- ازدواج117
2- از بازرگانان تا باهنر 118
3-عمل انجام شده 123
4-اصلاحات در صدا وسیما 124
5-خط مشی سازمان 131
6-دو جریان مخالف: 139
الف ) تبلیغات خارجی 139
ب) تأییدات رهبری 146
7- در جلسات هیات دولت148
8 - ماجرای پخش سریال اُشین 149
9- درسهایی از قرآن 154
10- شورای عالی تبلیغات حج156
11- جریان عزل آقای منتظری 159
12- تفاهم بینالمللی 164
13- حماسه آفرینی 172
14- در مظان اتهام 175
15- ماجرای مک فارلین 177
16- پذیرش قطعنامه 598 179
17- شکلگیری جمع روحانیون مبارز 182
18- انس اکبر آقا با احمدآقا 184
19- بازنگری قانون اساسی 185
20- تشدید بیماری امام در روزهای بحرانی 192
21- ارتحال امام 195
22- انتخابات ریاست جمهوری آقای هاشمی 197
23- تبلیغ در صدا و سیما 201
24- استعفا از صدا و سیما 202
فصل چهارم : در حوزهی اجرایی 250-204
1-قائم مقامی وزارت خارجه 205
2-سفر به آلمان 207
3- سفر به کویت 208
4-سفر به عربستان 209
5-معاون اجرائی رئیس جمهور 214
6- مخالفت مجلس سوم و چهارم با دولت سازندگی 221
7-مساله تمدید ریاست جمهوری هاشمی
8-انتخابات مجلس پنجم و کارگزاران سازندگی
9-حمایت کارگزاران از کاندیداتوری آقای خاتمی
10-علل پیروی آقای خاتمی
11-ارزیابی عملکرد دورهی اول دولت خاتمی
12-مجمع تشخیص مصلحت نظام
13-ستاد مبارزه با مواد مخدر
فهرست منابع و ماخذ -
شامل 255 صفحه فایل word
دانلود تحقیق سال های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی