لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه59
فهرست مطالب
نقش زن در دفاع مقدس از نظرگاه دینی و عرفانی
حضور نظامی
حضور غیر نظامی
حضور زنان صدر اسلام
در جبهههای نبرد
دوران پیامبری حضرت رسول صلی الله علیه و آله
نسیبه بنت کعب
همین طو که جلو میرفتیم یک مرتبه به ما حمله شد. برادران موضع گرفتند و من کنار صندوق مهمات ماندم و برایشان خشاب پر میکردم. درگیری که شدید شد عبدالله نوری پور کلتی به من داد که موقع لزوم از آن استفاده کنم. یک حس بد نسبت به اسلحه داشتم. تا آخر مدتی هم که کردستان بودم مسلح نشدم. فقط یک نارنجک داشتم و به پیشنهاد شهید چمران یک قوطی گاز اشک آور. خلاصه درگیری شدید شد. تعداد آنها زیاد بود و مشرف بر ما بودند. تنها توانستم در فرصتهایی که تیر نمیآمد، سرم را بلند کنم و چند عکس بگیرم. در همان حال برادر جهانگیر آمد که خشاب اسلحهاش را پر کنم، گفت: منصور تیر خورده. من هول کردم، یعنی میترسیدم اگر او را ببینم حالم به هم بخورد. خدا رحمتشان کند. شهدای پاک و با ایمانی بودند. میان آن گلوله باران کولهام را برداشتم و سینه خیز به طرف برادر منصور رفتم. تنها یاد خدا و ایمان به او کمکم کرد. دیدم تیر به بازویش خورده و به سختی نفس میکشد. با کارد سنگری آستینش را پاره کردم و زخم را شستم و یک سری کارهای مقدماتی را انجام دادم. در تمام لحظاتی که بالای سر شهید منصور اوسطی بودم به رفتار و گفتارش در طول آن راهپیمایی سخت میاندیشیدم. میان راه بودیم که شهید گفت: ‹‹بچهها من امشب با شهدایی که در پاوه شهید شدهاند، شام میخورم، برای آنها پیغامی ندارید؟›› شهید مرادی با خوشحالی گفت: یعنی ما هم شهید میشویم؟ منصور اوسطی گفت: شماها را نمیدانم، امّا امشب من پیش آنها خواهم رفت. شهید منصور اوسطی را به پادگان مریوان بردند و آن والا مقام در راه به شهادت رسیده بود. شهید وصیت کرده بود دستمال سرخی را که همراه دارد (بقیه گروه هم داشتند) نیمی را بالای مزارش آویزان کنند، نیمی را هم همراهشان بگذارند تا در قیامت اینچنین محشور شود. آن وقت فکر کنید من فردای آن شب به تهران آمدم و آن جو روزنامه، آن منیّتها و حال و هوا را که دیدم سریع خودم را به بانه رساندم.
خواهر خاکبازنژاد از جمله زنان مدیر و مدبری است که در جبهههای جنوب و غرب به خوبی شناخته شده بود وی پیرامون فعالیتهایش میگوید: در سال 65 به غرب کشور سفر داشتیم در گروه ما 70 الی 80 خواهر به همراه 12 برادر آماده شده بودند و قرار بود که شب عید نوروز به رزمندگان سبزی پلو و ماهی بدهیم، اکیپ خودمان را از سنندج تا جنوب سلیمانیه مستقر کردیم . چند تن ماهی و مقداری زیادی سبزی آماده کردیم و با ماشینهای سردخانه دار بردیم و بالاخره موفق شدیم شب به رزمندگان سبزی پلو و ماهی بدهیم .
تحقیق در مورد نقش زن در دفاع مقدس از نظرگاه دینی و عرفانی