در عصر شکوفایی تکنولوژی وتوسعه ارتباطات، بشر امروز باید بیشاز هر زمان دیگر با داشتن امکاناتموجود احساس آرامش و امنیت داشتهباشد. در آغاز هزاره سوم میلادی، درعصر گفتگوی تمدنها بیماری شایع وفراگیر این عصر «استرس» است. همهبه خوبی میدانیم که اولین بیماریهایناتوان کننده در عصر حاضر بیماریهایغیرواگیر است و نیز بخوبی میدانیم کهامروز دیگر شاخص سلامتی در دنیا،شاخص مرگ و میر کودکان، مادران وپوشش واکسیناسیون نیست، بلکهشاخص و معیار سلامتی جوامع وانسانها شاخص احساس «توانمندی»است.
امروز بیش از 500 میلیون بیمارروانی که 23 آنها را جوانان و زنانتشکیل میدهند در پشت دیوارسکوت و تنهایی در اوج ناتوانی به سرمیبرند. اعتیاد به دلیل بیمهارتی انسانبلای خانمانسوز قرن شده است، بهطوری که امروزه این مشکل و نیزانحرافات جنسی، خشونت، بزهکاری،فکر بسیاری از سیاستگزاران جهانی رابه خود مشغول کرده است.
آیا امروز بشر احساس تنهایینمیکند؟ صداقت در حضیض ذلت ونفاق در اوج عزت نیست؟ چرا انساندر عصر توسعه تکنولوژی درپایینترین درجه توسعه نیافتگی قراردارد؟ آیا جز این است که همه چیزبرای انسان تولید شده اما او خودتبدیل به ماشینی سرد، بیروح،مصرفکننده و کم تحرک شده است؟
امروزه در سراسر جهان هزارانمدیر (اگر با خود صادق باشند) بهناتوانی خود برای اداره جامعه معترفندو در جستجوی راهکاری برای حلمشکلات هستند در طول تاریخ همینانسانها بودند که ناجی بشریت شدهاندبا تفکر خود در سراسر جهان «انسان»را متوجه راه به خطا رفتهاش ساختهاندکه باید در ساختار تفکر خود اصلاحیبه وجود آورند و همه چیز (کار -تحصیل - ثروت - ازدواج) را برای«زندگی» بخواهند و نه «زندگی را برایهمه چیز»
آری، اگر امروز غول کنکور واضطراب ناشی از آن به میلیونها جوانما را ناتوان ساخته و دچار مشکل کردهاست و اعضای خانوادهشان را در عمقنگرانی و ناتوانی فرو برده است، برایاین باور غلط است که پذیرفته شدن دردانشگاه برابر با همه چیز از جملهزندگی شاد و خوشبختی است. و عدمپذیرش در دانشگاه یعنی زندگی درملال و بدبختی.
بشر امروز هدف اصلی زندگی راکه تعالی و شکوفایی انسان است، زیرپایش گذاشته است و این به دلیل همانبیمهارتی در زندگی است.
امروز اکثریت جوامع برای همهچیز مهارت دارند بجز زندگی، همهکار میکنند جز زندگی. برای همهچیز وقت دارند بجز زندگی!
آیا شما تا کنون تعریفی از زندگیبیان کرده یا نوشتهاید؟ اگر این کار راانجام دادهاید یک گام پیش هستید واگر انجام ندادهاید همین لحظه این کاررا انجام دهید زیرا که:
زندگی در جان، جانلحظه هاست
لحظهلحظه،لحظههارا دیدن است.
دوست عزیز به قول سهراب:
«چشمها را باید شست، جوردیگر باید دید»
«در حوضچه اکنون شنا بایدکرد.»
یاران! بیاییم گذشته و آینده را بهفراموشی بسپاریم و اکنون را دریابیم«بیاییم گوشهایمان را شنوا کنیم و سخنعلی علیه السلام را بشنویم کهفرمودند: «افسوس گذشته را نخوریمکه برنمی گردد و برای آینده نگراننباشیم که کسی او را ندیده.»
پس کسی که نیکو بیندیشد و عملکند نه تنها خودش در دریای مواجزندگی غرق نمیشود، بلکه نجاتدهنده دیگران نیز هست.
امروز ای برادر و خواهرم! ما بیشاز هر زمان نیازمند مهارت زندگیکردن هستیم و با افزایش سرعتتکنولوژی و افزایش جمعیت،نیازمندی ما به این مهارتها بیشتراست. امروز ما باید قادر باشیم که ازیک رویکرد «کل نگر» برایتوانمندکردن افراد و برای شناختخود، دیگران و محیط بهره بگیریم واین همان مهارتهای زندگی است.
سازمان جهانی بهداشت «1997»مهارتهای زندگی برای توانمند کردنبشر و ارتقای سلامت وی را چنینتعریف کرده است:
«مهارتهای زندگی» تواناییهایروانی، اجتماعی برای رفتار انطباقیو مؤثر هستند که افراد را قادرمیسازد تا بطور مؤثری با مقتضیات وچالشهای زندگی روزمره مقابلهکنند.
آموزش این مهارتها موجبارتقای رشد شخصی و اجتماعی،محافظت از حقوق انسانها و پیشگیریاز مشکلات روانی - اجتماعی میشود.
هر چند مهارتهای زندگیبیشمارند، اما سازمان جهانی بهداشتده مهارت عمده را به شرح زیر لیستنموده است:
1 - مهارت خودآگاهی
2 - مهارت ارتباط
3 - مهارت تصمیم گیری
4 - مهارت تفکر خلاق
5 - مهارت مقابله با هیجانات
6 - مهارت همدلی
7 - مهارت روابط بین فردی
8 - مهارت حل مسأله
9 - مهارت تفکر انتقادی
10 - مهارت مقابله با استرس.
اگر قرار باشد این مهارتها بخوبیآموزش داده شود حداقل نیاز به سیساعت زمان و اگر مکتوب شود بیش ازدوجلد کتاب خواهد شد، اما به اختصاربه سه مهارت مهمتر اشاره میشود:
مهارت خودآگاهی: یعنی هر فردقادر باشد، که به سؤال «من کیستم» درهمه ابعاد جسمی، روانی، اجتماعیمعنوی پاسخ دهد، یعنی نقاط قوت وضعف خود را بشناسد. از رسالت ومسؤولیت خود، آگاهی داشته باشد،ارزشهای خود را بشناسد. انگیزه لازمبرای شناخت و تغییر را همیشه در خودزنده نگه دارد; در واقع میتوان گفتکه باید همواره پاسبان حرم دل و حریمخود باشد.
مهارت همدلی: «همدلی ازهمزبانی خوشتر است.» بسیاری اززوجها، ساعتها در کنار هم هستند وگفتگو میکنند اما همدل نیستند.بسیاری از کارکنان، کارگران، جوانان،مدیران در کنار هم هستند اما با همنیستند. همدلی یعنی همانگونه کهدیگری میفهمد ما هم بفهمیم،همانگونه که او حس میکند ما هم حسکنیم و به اختصار میتوان گفت همدلییعنی «وحدت دلها.»
مهارت ارتباط: ما در همه لحظههانیازمند ارتباط هستیم، حال اگر این«ارتباط» با مهارت باشد توانمندیایجاد میکند و اگر بیمهارت باشدناتوانی; انسانهای افسرده، سرخورده ومأیوس تنها آدمهای بیمهارت درارتباط هستند. انسانهای خوش بین،موفق، مهارت ارتباط را میدانند وعمل میکنند. مهارت ارتباط یعنیپیداکردن «زبان مشترک». به عنوانمثال: زبان مشترک انسان و لامپروشنایی اتاق محل کار یا زندگیمانفشاردادن کلید برق است. همه ما اینزبان مشترک را میشناسیم اما آیا زبانمشترکی برای روشن شدن انسانیت،زندگی، عشق، شور و پویایی داریم؟
این به هنر ما بستگی دارد، اما بایدگفت کسانی بیشتر این مهارت را دارندکه هنر گوش کردن را در خود تقویتکردهاند. این افراد واژههای خوب را بهاستخدام خود درمیآورند، آنهاشناخت خوبی از انسان دارند، لذا زبانمشترک را به خوبی مییابند; این زبانمشترک رمز ارتباط است و ارتباط رمز ایجاد همدلی یعنی رمز ایجادوحدت دلهاست. باری اگر امروزمدیران ما با علوم مهارتهای ارتباطیآشنا شوند میتوانند بر دلها حکومتکنند نه بر جسمها.
پس بیاییم با کسب مهارتهایزندگی، زندگی کنیم و با استفاده ازلحظههای طلایی، خانواده و جامعهایپویا، خلاق، شاداب و امیدآفرین داشتهباشیم. و سخن آخر این که انتخاب باشماست
شامل 9 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله مهارت های زندگی