لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه51
بخشی از فهرست مطالب
فردوسی
4
نظم داستانهای حماسی
7
عطار نیشابوری
20
آثار عطار
25
منظومهها
25
فوت عطار
26
فردوسی
از آغاز بــایــد کـه دانـی درست سرمـــایــه گوهران از نخست
کـــه یــزدان ز ناچیز چیز آفرید بـــدان تـــا توانایی آرد پدید
سـرمـایه گــوهران این چــــهار بـرآورده بیرنج و بیروزگار
یــــکی آتشی بــر شده تـابناک میان آب و باد از بر تیره خاک
نخستین که آتش به جنبش دمـید زگرمیش پس خشکی آمد پدید
وزان پـس ز آرام سردی نــــمود ز سردی همان بــازتر میفزود
چو این چار گوهر بــه جای آمدند ز بــــهر سپنجی سرای آمدند
گــــهرها یــک انــدر دگر ساخته ز هــــر گونه گردن برافراخته
پـــدیـــد آمـد این گــنبد تـیزرو شگفتی نــماینده نــو بـه نـو
ابـر ده و دو هفت شد کـــدخــدای گـــرفتند هر یـک سزاوار جای
در بـــخشش و دادن آمـــد پدیــد بـبخشید دانا چنان چون سزید
فلکـها یــک انــدر دگــر بسته شد بـجنبید چون کار پیوسته شـد
چودریاوچونکوهوچوندشتوراغ زمین شد به کردار روشن چراغ
ابوالقاسم فردوسی از لحاظ زنده کردن تاریخ و داستان ملی و از جهت نفس تازه دمیدن به زبان فارسی بی شبهه بزرگترین شاعر ایران زمین است. و دیگر سرایندگان و گویندگان ما در این هنر به پایة او نمیرسند استادی به بزرگی تاریخ که دریچهای به جهان ادبیات گشود هم او بود که پارسی را زنده کرد و با شیوایی سخن، ادبیات را ماندگار کرد. تا آنجا که آوازهاش تا کرانها پیچید.
فردوسی یکی از ستارگان درخشان آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامآور ملت ایران است و به سبب همین عظمت مقاوم و مرتبت، زندگی او مانند سایر بزرگان درجه اول ایرانی با افسانهها و روایات مختلف آمیخته شده است.
دریغا شخصی بدین بزرگی و مقام، شرح حال و تاریخ زندگیاش ناقص و مجهول است و آنچه بر ما معلوم است اندکی از بسیار است. تولد او در سال 329 در قریه باژ از ناحیه طبران طوس بوده یعنی همان جا که امروزه آرامگاه اوست. فردوسی مردی وطنپرست و در میهن پرستی استوار بود. این مطلب را میتوان در جای جای شاهنامه و خصوصاً از شور و عشقی که فردوسی در ستایش ایران و نژاد ایرانی دارد به خوبی دریافت. وی سی و پنج سال برای سرودن شاهنامه رنج برد و تمام دارایی خود را از دست داد و در پایان عمر تهیدست شد چرا که عشق به ایران و ایرانی تا آنجا در وجودش رسوخ کرده بود که بر آن شد تاریخ میهن خود و افتخارات گذشته آن را که در خطر نیستی و فراموشی میدید احیا کند و بتواند از بلاغت و فصاحت معجزهآسا و شیوایی سخن خود بهرهمند شود و آن را از زوال و فراموشی برهاند. و باید گفت که در این راه خدایی کرد. تا آنجا که حتی در مرگ پسرش از ادامه کار باز نایستاد تا شاهنامه را همانگونه که از نامش بر میآید جاودان نماید، برای ایرانی که میخواست جاودان بماند. زبان از گفتن هر آنچه در این 35 سال بر او گذشته، قاصر است. باشد که پاسش «بداریم این دردانه تاریخ را».
فردوسی از تاریخ نیاکان خود و از داستانها و افسانهها و تاریخ ایران اطلاع و یا به داشتن آنها شوق و علاقه داشت و تربیت خانوادگی وی را بر این داشت که بدون مشوق و محرک، خود به این کار عظیم دست زند. در حالی که تذکرهنویسان در شرح حال فردوسی نوشتهاند که او به تشویق سلطان محمود به نظم شاهنامه پرداخت و علت این اشتباه آن است که نام محمود را در نسخ موجود شاهنامه، که دومین نسخة شاهنامه فردوسی است خود شاعر گنجانیده است.
نسخه اول شاهنامه که منحصر بود به منظوم ساختن متن شاهنامه ابومنصوری، هنگامی آغاز شد که 19 سال از عمر دولت سامانی باقی بود و اگر فردوسی تقدیم منظومة خود را به پادشاهی لازم میشمرد ناگزیر به درگاه آل سامان که خریدار اینگونه آثار بود، روی مینمود و به هر حال نمیتوانست در آن تاریخ به درگاه سلطانی که هنوز روی کار نیامده بود بشتابد. محمود، ترک زاد غزنوی نه تنها در شاهنامهی استاد طوس تأثیری نداشت، بلکه تنها کار او قصد قتل گوینده آن به گناه دوست داشتن نژاد ایرانی و اعتقاد به تشیع بوده است و بس.
نظم داستانهای حماسی:
فردوسی ظاهراً در اوان قتل دقیقی حدود (369-376) به نظم داستانهایی مشغول بوده که بعضی از داستانهای منفرد مانند «بیژن و گرازان» را باید در رأس همه قرار داد. داستان بیژن و گرازان یا رزم بیژن و گرازان و یا داستان منیژه و بیژن از داستانهای مشهور قدیم بود که غیر از فردوسی برخی دیگر شعرای عهد غزنوی نیز اشاراتی بدان کردهاند. این ابیات منوچهری یکی از آن اشارات است:
شبی چون چاه بیژن تنگ و تاریک چـــو بــیـژن در میان چـاه او من
ثــــریـــا چون منیژه بر سر چاه دو چشم من بر او چون چشم بیژن
و در یک قطعه منسوب به فردوسی نیز اشاراتی به داستان بیژن میبینیم:
در ایـوانها نقش بـیـژن هــنوز بــه زنــدان افــراسیاب انـدر است
و این بیت اخیر از شهرت فراوان داستان بیژن و منیژه حکایت میکند تا بدانجا که تصاویر آنها را در ایوانها و بر دیوار خانهها نیز نقش میکردهاند. فردوسی بنابر آنچه از تحقیق در سبک کلام وی در داستان بیژن و گرازان بر میآید، این داستان را در ایام جوانی سروده بود.
یکی از دلایل این مدعا استعمال الفهای اطلاقی فراوانی است که زیاد از حد در این داستانها دیده میشود. دلیل این امر آن است که فردوسی چنانکه در دیگر موارد شاهنامه دیده میشود، هنوز به نهایت پختگی و استادی و مهارت نرسیده بود. برای مثال در میان نود بیت از یک قسمت این داستان ابیات زیر دارای الفهای اطلاقیست:
بپیچید بــر خــویشتن بیژنا کـه چون رزم سازم برهنه تنا
زتـــورانیان من بدین خنجرا بـبـرم فـراوان سـران را سـرا
به پیمان جدا کرد از او خنجرا به چربی کشیدش به بند اندرا
چو آمد بــه نزدیک شاه اندرا گــو دست بسته بــرهنه سرا
تحقیق در مورد شاعران ایران