ارسطو از نظر مسلمین صاحب مقام و عنوان (معلم اول) است و شخصیتی است که همه علوم و معارف به او منتهی می شود. فلاسفه اسلامی از کتاب النفس ارسطو الگو گرفته و به موازت همین الگو کتابهایی در علم النفس تألیف کرده اند، و لیکن نتوانستند از خط سیری که ارسطو در علم النفس و روان شناسی مشخص کرده بود، جز در مواردی معدودی پای خود را فراتر نهند. همانگونه که ابن سینا در کتاب النفس «الشفاء» و نیز دیگر نوشته های خود از جمله « النجات» به موازات گفته های ارسطو بحث کرده است.
در واقع می توان گفت که بافت فکری ابن سینا و دیگر فلاسفه ای که از او پیروی کرده اند، درباره نفس و طبقه بندی آن به نفس نباتی، حیوانی و انسانی و تقسیم حواس و ادراکات و سایر قوای نفسانی، همان بافت ارسطویی و بر روال نظریۀ وی مبتنی است.
فلاسفه اسلامی همچنین پاره ای از آراء افلاطون دربارۀ نفس و روان را ملاک اندیشه های خود قرار داده اند. کتاب « فیدون» که مسلمین از آن به عنوان فادن یاد می کنند و کتاب جمهوریت که به آن مدینه فاضله می گویند، این دو کتاب در واقع عبارت از یک سلسله مباحث روان شناسی یونانی است که با طرز نگرش فلاسفه و متفکران یونان درباره جان و جهان، دارای پیوند عمیق و دقیقی است، ولی با سبک بینش و روش مطالعات اسلامی در زمینه علم النفس و روان شناسی و در نهایت با جهان بینی آن چندان تناسب و هماهنگی ندارد. گر چه بررسی های روانی محققان و فلاسفه اسلامی در حد برخی از اصول و مبانی، احیاناً با سبک مطالعات فلاسفه یونان هماهنگی دارد.
کندی در تعریف نفس چنین آورده است :
«نفس نخستین استکمال جسم طبیعی بالقوه ذی جهات است که عیناً همان تعریف نفس ارسطویی است. »
کندی در بیان طبیعت نفس چنین می گوید :
«نفس جوهری بسیط، روحانی و الهی است که طول و عرض و عمق ندارد بلکه نوریست از انوار الهی.»
کندی برای نفس قوای مختلفی را می شناسد که مهمترین آنها قوه حسی و قوه عقلی می باشد، قوای دیگر نفس عبارتست از مصوّره ، نامیه ، شهویه ، غضبیّه ، بین دو قوه یاد شده قرار گرفته اند. [ص 16]
فارابی در تقسیم بندی نفس علاوه بر نفس انسانی ، حیوانی و نباتی معتقد است که افلاک نیز دارای نفس می باشند که بدان نفس فکلی می گویند. حقیقت نفس فلکی با نفوس سه گانه یاد شده تفاوت دارد. اما این نفس تا حدودی با نفس ناطقۀ انسانی متجانس است. فارابی همچنین عقیده دارد که حرکت دورانی فکر سماوی، ناشی از وجود همچین نفس فلکی است که پیوسته ادامه یافته است.
فارابی نیز در تعریف نفس پیرو ارسطو است و چنین می گوید :
« نفس نخستین استکمال جسم طبیعی آلی بالقوه ذی حیات است» [ص 16]
از دیدگاه فارابی نفس بتدریج کار خود را از قوایی که برای انجام خواسته های نفس در خدمت آن گماشته شده اند آغاز کرده و به قوایی که وظیفه آنها ادراک است می رسند، و در نهایت از این رهگذر انواع نفس نباتی، حیوانی و انسانی موجودیت پیدا می کند، در این میان قوه عاقله و نیرویی که وظیفه ادراک را ایفا می کند، ویژه انسان است.
ابن سینا از نظر نگرش به تعریف ارسطو راه جدیدی را طی می کند، زیرا او اجسام طبیعی را مورد مطالعه قرار داده و آنها را از نظر قوای فعاله به دو نوع تقسیم می کند،
- قوایی که تسخیری و جبری عمل می کنند.
- قوایی که با قصد و اختیار و اراده کار می کنند.
نفس طبیعی نام و عنوان قوای فعالیت بر سبیل تسخیر و اجبار، عمل یک بعدی انجام می دهد.
نفس نباتی نام قوای فعالی است که به طور تسخیری به افعالی چند بعدی می انجامد.
اما نفس انسانی ، نام قوای فعالی است که بر سبیل اختیار ، فعلی را در جهت یک هدف انجام می دهد.
انسان، در رابطه با مفهوم نخستین نفس با حیوان و نبات مشترک است و در جهت مفهوم دوم با فرشتگان دارای وجه مشترک می باشد.
علم النفس شفا شاید مهترین بخش از مجموعه شفاست که ابن سینا به پیروی از شیوه ارسطو در آن درباره نفس به بحث پرداخته و نفس را چنین تعریف نموده است :
« نفس کمال اول است ، برای جسم طبیعی آلی» که همان تعریف ارسطو است. [ص 20]
عزت نفس داشتن و حفظ حرمت دیگران
به اعتقاد روان شناسان افراد بهنجار خود و زندگی خود را دوست دارند و به همین سبب دانسته دست به حرکتی نمی زنند که مورد بی احترامی و نفرت دیگران واقع شوند. و به عبارت دیگر حبّ الذات و شخصیت خود را به خطر می اندازد. بلکه بر عکس همه کوشش آنها بر این هدف استوار است که به جلب محبت و احترام دیگران بپردازند. و به همین منظور غالباً به صورت پنهان یا آشکار حرمت دیگران را رعایت می کنند. در حالی که افراد نابهنجار نه تنها از خود بیزارند، بلکه نفرت خویش را به دیگران نیز نشان می دهند، و آنان را افرادی شایسته و در خور احترام نمی دانند. و قهراً این چنین کسانی نفرت و انزجار سایرین را نسبت به خود برمی انگیزند و در نتیجه خود را مطرود و متصور جمع احساس نموده و تعادل رفتاری و شخصیتی خود را از دست می دهند.
شامل 79 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود تحقیق تعریف نفس از دیدگاه ارسطو، فارابی، ابن سینا و ....