تعریف عملیاتی واژه ها:
1-ازدواج (marriage) :
جفت گرفتن زن کردن – شوهر کردن – با یکدیگر جفت و قرین شدن
در این تحقیق منظور از ازدواج رابطه حقوقی است که برای همیشه به وسیله ی عقد مخصوص بین زن و مرد حاصل شده است.
فصل اول
چکیده
ازدواج پیمان مقدسی است که در آن زن و مرد بر اساس یک تعهد قانونی،شرعی و عاطفی پیمان می بندند تا با تشکیل خانواده در یک زندگی مشترک ،نیازهای همدیگر را تامین و درنشیب و فرازها و تلخی و شیرینی های زندگی یار و غمخوار هم باشند.با این وجود،خانواده یکی از ارکان جامعه بشمار می رود و دستیابی به جامعه سالم در گرو سلامت خانو اده و تحقق خانواده سالم،مشروط به برخورداری معماران (زوجین)آن از سلامت روانی و داشتنرابطه ای مطلوب با یکدیگر است.دراین راستا،مطالعه حاضر به بررسی موانع ازدواج بین جوانان شهرستان اردکان که در کارخانه صدف این شهر مشغول به کارند می پردازدو آسیب ها و موانع اقتصادی،فرهنگی و اجتماعی،خانوادگی و فردی از دیدگاه آنها مورد ارزیابی قرار میدهد.
روش: این مطالعه به روش توصیفی -تحلیلی و مقطعی انجام گرفت و در آن 50 نفر ازکارکنان این کارخانه در رده ها و مدرکهای مختلف به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای ،انتخاب و با پرسشنامه ارزیابی قرار شدند. ابزار پژوهش در این مطالعه ،چهار حیطه کلی موانع (اقتصادی،اجتماعی-فرهنگی،خانوادگی و فردی)،را از مجموعه سوالات استخراج و تجزیه و تحلیل کرد. نتایج: در تجزیه و تحلیل نتایج این مطالعه مشخص شد که مهمترین موانع ازدواج به ترتیب اولویت:موانع اقتصادی،فرهنگی-اجتماعی ،فردی و خانوادگی بوده است.همچنین مهمترین موانع اقتصادی برای جوانان نداشتن شغل مناسب،نداشتن مسکن و مخارج ازدواج در برگزاری جشن عروسی،مهمترین موانع فرهنگی-اجتماعی:دوست پسر یا دوست دختر داشتن ،مشکلات اخلاقی بستگان عنوان شده است،همچنین نتایج این پژوهش نشان می دهد که بین دیدگاه جوانان پسر و دختر در مورد موانع ازدواج در بعضی گزینه ها تفاوت آماری معناداری وجود دارد.این تفاوت ها در مورد وسواس در انتخاب شوهر مناسب،ترس ا شکست در ازدواج ،وضع نامطلوب اقتصادی طرف مقابل و سیگاری بودن فرد،به نفع دانشجویان دختر و در مورد :ترس از جواب منفی طرف مقابل (دختر)،مخارج سنگین ازدواج،برگزاری جشن عروسی و نداشتن شغل مناسب ،به نفع جوانان پسر بوده است. بحث: نظر به این که ازدواج موفق زمینه ساز خانواده ای سالم و در نهایت نویددهنده جامعهای سالم است،رفع موانع ازدواج مخصوصاً موانع شغلی با ایجاد شغل و فرصت های شغلی مناسب برای جوانان توسط متولیان و برنامه ریزان جامعه می تواند آسیب ها وموانع ازدواج را به حداقل ممکن برساند.
مقدمه
زندگی در قرن بیست و یکم همه چیزش متفاوت است. تولدش، بزرگ شدنش، کار کردنش و حتی ازدواجش. هر روز یک آمار جدید منتشر می شود که سن ازدواج بالا رفته است، جوانان تمایلی به ازدواج ندارند و..
از گذشته های بسیار دور، ازدواج و تشکیل خانواده در هر دین و مسلکی مورد قبول بوده است به اعتقاد بسیاری از فلاسفه و دانشمندان فقط از طریق ازدواج است که فرد به آرامش واقعی دست پیدا می کند همان مساله ای که در قرآن کریم هم به آن اشاره شده است.
بالا رفتن سن ازدواج یکى از معضلات مهم جوامع بشرى است; زیرا با افزایش سن ازدواج، جوانان از شیوه بهنجار ارضاى غریزه جنسى و آثار و فواید آن محروم مى شوند. در جوامع گذشته پسران و دختران با رسیدن به سن بلوغ، یا کمى بعد از آن اقدام به ازدواج مى کردند و مجرّد ماندن یک نقص اجتماعى محسوب مى شد. اما با پیچیده تر شدن جوامع و ایجاد خواسته ها و انگیزه هاى کاذب، ذائقه اجتماعى تغییر یافت و به تبع این تغییر ذائقه، نیاز طبیعى و غریزى به ازدواج سرکوب و این روند، تا جایى پیش رفته که امروزه در بعضى جوامع غربى، جوانان بکلى از ازدواج سرباز زده اند و آن را مانعى براى آزادى خود تلقّى مى کنند. تنها زمانى به ازدواج روى مى آورند که نشاط جوانى را از دست بدهند و نیازمند یک پرستار یا مراقب هستند. متأسفانه این فرهنگ اشتباه جوامع اسلامى از جمله جامعه اسلامى ما را نیز تحت تأثیر خود قرار داده است، به گونه اى که افزایش رو به تزاید سن ازدواج در کشور، مشکلات فراوانى به دنبال داشته است. مشکلاتى همچون افسردگى و از بین رفتن نشاط در جوانان، ابتلا به وسواس زیاد در انتخاب همسر، مشکل آفرینى فرزندان بزرگ و ازدواج نکرده در خانه، افزایش اضطراب و نگرانى ـ بخصوص در دختران ـ بلاتکلیفى، از دست رفتن طراوت و زیبایى، ناامیدى و تصمیم به عدم ازدواج به خاطر کاهش میل به ازدواج، بى دقتى در انتخاب همسر، احتمال افزایش انحرافات، و ده ها مشکل از این قبیل که جوانان ما را، به چالش کشانده است.
این نکته ها بارها و بارها گفته شده است و کسی در صحت آنها شک ندارد، اما گاه مسائلی بوجود می آید که سن ازدواج را بالا می برد و تمایل افراد را به تشکیل خانواده و تداوم نسل کم می کند، عواملی که شاید روزی نبودند و حال وجودشان که قرار بود مایه آسایش انسان در دنیای تکنولوژی باشد دلیلی است تا بسیاری از جوانان از بزرگ ترین رویداد زندگی شان چشم بپوشند.
بیان مساله
زندگى در جوامع بشرى گذشته سادهتر بود و پیچیدگى و مشکلات امروز را نداشت و در نتیجه سن ازدواج پایینتر بود؛ ولى جوامع شهرنشین امروزى از پیچیدگى و مشکلات خاصى برخوردار است و همین امر باعث شده که جوانها نتوانند به راحتى تشکیل خانواده دهند و در نتیجه سن ازدواج بالاتر رفته است. آخرین آمارى که در دست است سن ازدواج پسرها را حدود 27 سال و دخترها را حدود 24 سال نشان مىدهد (جوانان و ازدواج، ص 43).
ازدواج علاوه بر پاسخگویی به نیاز های جنسی و عاطفی فرد، نیاز های اقتصادی، ارتباطات اجتماعی و فرهنگی او را نیز تنظیم می کند و به خاطر اهمیت و تاثیری که دارد، به عنوان هنجاری پذیرفته شده در تمامی کشور های دنیا به حساب می آید.
علاوه بر پیامد های یادشده، سن ازدواج می تواند تبعات اجتماعی و روانی نیز به همراه داشته باشد. ازدواج در سنین بالاتر به آن معنا است که جوانان باید دوره های طولانی تر را در خویشتنداری جنسی (الزام اخلاقی مالتوس) بگذرانند، که این خود باعث وارد شدن فشار روحی، روانی، افسردگی، اضطراب و به وجود آمدن بسیاری از امراض روانی دیگری در آنان می شود. ازدواج در سنین بالاعلاوه بر عوارض یادشده، باعث ایجاد فاصله بین والدین و فرزندان هم می شود. به موجب فاصله نسلی، شکاف و در مواردی تضاد نسلی به وجود می آید و همین امر همراه با بزرگ شدن بچه ها اختلاف سلیقه و نگرش های متفاوتی را در درون خانواده به ثمر می رساند.
اما افزایش سن ازدواج به افزایش سرمایه های اجتماعی منجر می شود و فرد با دیدی بازتر و اندیشمند تر همسر خود را انتخاب می نماید. می توان گفت که این تاخیر نقش مثبتی در زندگی فرد داشته است، ولی در بسیاری از مواقع افزایش بیش از حد سن ازدواج باعث سرخوردگی های عاطفی و روانی در فرد می شود که حتی توانمندی های فردی هم نمی تواند این سرخوردگی ها را درمان کند. در اصطلاح کلی می توان گفت که ازدواج فرد می بایست در سن مطلوب انجام شود نه آنقدر زود که صرفا مبتنی بر غرایز جنسی و یا اجبار های اقتصادی و اجتماعی باشد و نه آنقدر دیر که منجر به بروز اختلافات روانی و یا حتی آسیب های اجتماعی شود.
اهمیت و ضرورت تحقیق
امروزه یکی از معیارهای توسعه یافتگی جوامع بشری را وجود تحقیقات گسترده علمی – کاربردی در تمام سطوح اجتماعی – اقتصادی و صنعتی آن جامعه می دانند. و کشورهایی را توسعه یافته می دانند که به تحقیقات بهای کافی می دهند. امروزه ما شاهد هستیم که در کشور های توسعه یافته بخشی از درامد ناخالص خود را به امر تحقیفات اختصاص می دهند که متاسفانه در کشور ما نه تنها این امر تحقق نیافته است بلکه به تحقیقاتی که توسط محققان در گوشه و کنار این کشور به صورت جسته و گریخته انجام می شود نیز توجه کافی مبذول نمی شود و هرگز نتیجه این تحقیقات به کار گرفته نمی شود .
حال اگر ما معتقد به پیشرفت کشور خود هستیم باید نگرش خود را به امر تحقیق تغییر دهیم و این امر در بحث مهمی مانند ازدواج ضرورت بیشتری پیدا می کند.
اگر ما محور توسعه هر کشور را نسل جوان آن بدانیم و اگر به ازدواج به عنوان مهمترین عرصه زندگی نگاه کنیم ضرورت این تحقیق بیشتر بر ما آشکار می شود.
همچنین با تاملی بر آمار های ثبت شده مشخص می شود که تا چه اندازه جوانان در امر ازدواج سرگردانند و مشکلات و موانع موجود در سر راه آنها در به تأخیر انداختن سن ازدواج آنها مؤثر است .
بر اساس این آمار میانگین سن ازدواج مردان در ایران با تحول عمده ای روبه رو نبوده و همواره در اطراف سن 25 سال در نوسان است، ولی سن ازدواج زنان بین سال های 81- 1345 با افزایش تدریجی همراه بوده و این افزایش در یکی دو دهه اخیر شتاب بیشتری داشته است، به طوری که در سال 1381 بیش از یک چهارم دختران 29-25 ساله هنوز ازدواج نکرده بودند. همچنین سن متوسط ازدواج زنان در ایران طی سال های سرشماری (81-1345)، به تدریج افزایش یافته و از 4/18 سال به 2/23 سال رسیده در صورتی که سن متوسط مردان فقط از 25 سال به 9/25 سال رسیده است.
آمار های موجود در سالنامه آماری کشور نیز نشان می دهد که جمعیت افراد در سن ازدواج (مردان 34-24) و (زنان 29-15) در حال افزایش است، به گونه ای که از 19 میلیون و 848 هزار و 39 نفر در سال 81 به 21 میلیون و 421 هزار و 541 نفر در سال 83 رسیده است. در این آمار تعداد زنان در سن ازدواج بیشتر از مردان است.
حال با توجه به این آمار و ارقام در می یابیم تا چه اندازه تحقیق در مورد مسئله ازدواج مهم است زیرا این بالا رفتن سن ازدواج سبب می شود تا فساد و بی بند و باری در جامعه افزایش یابد و هرگاه نیروی جوان جامعه که کارامد ترین قشر جامعه می باشد دچار آسیب روانی شود جامعه رو به تباهی میرود.
پس واضح و مبرهن است که انجام تحقیقات در این زمینه – که البته کمتر کسی هم به سراغ آن رفته است – نه تنها مشکلات فردی را رفع می کند بلکه در ارتقای یک جامعه مؤثر است .
سؤالات تحقیق
1- بیکاری تا چه اندازه در به تأخیر افتادن سن ازدواج نقش دارد؟
2- مشکلات اقتصادی تا میزان سن ازدواج را بالا می برد؟
3- مشکل مسکن در به تعویق افتادن ازدواج تا چه اندازه اهمیت دارد؟
4- اشتغال به تحصیل تا چه اندازه مانع ازدواج جوانان می شود ؟
5- مخالفت والدین تا چه حد امر ازدواج را تحت تأثیر قرار می دهد ؟
6- آزادی روابط دختر و پسر در جامعه تا چه اندازه سن ازدواج را به تأخیر می اندازد؟
7- ترس از شکست در ازدواج در بالا بردن سن ازدواج چقدر مؤثر است ؟
8- نابرابری سطح تحصیلات پسر و دختر تا چه اندازه سن ازدواج را به تأخیر می اندازد؟
9- ازدواج ناموفق یکی از اعضای خانواده چه اندازه مانع ازدواج جوانان می شود؟
10- فقدان والدین تا چه میزان در بالا رفتن سن ازدواج تأثیر دارد؟
11- توقعات بیجا از همسر آینده در به تعویق افتادن ازدواج چقدر مؤثر است؟
12- ازدواج نکردن خواهران و برادران بزرگتر چه اندازه مانع ازدواج جوانان می شود؟
فرضیه های تحقیق
1- بیکاری یکی از مهمترین عوامل در به تأخیر افتادن سن ازدواج جوانا ن به شمار می رود.
2- مشکلات اقتصادی را می توان یکی از موانع مهم جوانان در بالا رفتن سن ازدواج تلقی کرد.
3- یکی از دلایل دیگر بالا رفتن سن ازدواج در جامعه مشکل مسکن است.
4- اشتغال به تحصیلات را از عوامل بالا رفتن سن ازدواج می توان به شمار آورد.
5- مخالفت والدین با تمایلات جوانان نسبت به ازدواج عاملی برای بالا رفتن سن ازدواج است.
6- یکی از دلایل بالا رفتن سن جوانان در ازدواج آزادی روابط پسر و دختر در اجتماع است.
7- ترس از شکست از عوامل دیگری است که در بالا رفتن سن ازدواج مؤثر است.
8- نابرابری سطح تحصیلات دختر و پسر در به تأخیر افتادن سن ازدواج مهم به شمار می رود.
9- یکی از دلایل بالا رفتن سن ازدواج در بین جوانان ازدواج نا موفق یکی از اعضای خانواده می باشد.
10-فقدان والدین می تواند در به تأخیر افتادن سن ازدواج جوانان مؤثر باشد.
11- توقعات بیجا از همسر آینده از عواملی می باشد که سن ازدواج جوانان را بالا می برد.
12- وجود خواهران و برادران مجرد بزرگتر در خانواده در بالا رفتن سن ازدواج جوانان مؤثر است.
فصل دوم
پیشینه تجربی تحقیق :
با بررسیهای گونان و مراجعه به سایتهای مختلف اینتر نت به این نتیجه رسیدیم که تا کنون در ایران تحقیقی تحت عنوان علت بالا رفتن سن ازدواج صورت نگرفته است.
ازدواج چیست؟
ازدواج، در جوامع انسانی یک رخداد ضروری و یکی از مهمترین نیازهای اجتماعی است که در عین سادگی، گاهی با فراز و نشیبهای بغرنج و پیچیدهای همراه میشود.
مفهوم ازدواج، در طول قرون و اعصار و تحت تأثیر تحولات اجتماعی، دگرگون شده است و در یک مسیر تکاملی، ضمن حفظ ارزشهای این پیوند، نوع نگرش مردان و زنان نسبت به آن نیز تحول یافته است.
ازدواج مجموعه ترتیبات همسرگزینی است که مورد تایید جامعه باشد. اگر روابط زناشویی میان زوجین به صورت نهادینه آغاز شود، ازدواج نقطه آغاز این روابط تلقی میشود. بنابراین ازدواج میتواند نقطه عزیمت زندگی یک زن یا یک شوهر در قالب خانواده باشد. این مفهوم ضرورتاً روابط زن و شوهر را متمایز از سایرپیوندهای بیرون از حریم خانواده میکند .
بنابراین روابط فاقد نیت ازدواج و فرزندپروری، نمیتواند ازدواج تلقی شود. یکسری تعاریف هم در دوره جدید مطرح شدهاند، این تعاریف میگوید؛ ازدواج روابط قانونی و رسمی بین یک زن و مرد بالغ به شکل نهادینه است که حقوق و تکالیفی را متوجه همدیگر میکند. این مفهوم از دیدگاه فمینیستی از مفهوم صیغهگری و مشابه آن یا زندگیهای رفاقتآمیز که بهتازگی در غرب باب شده، متمایز است و در مجموع بستگی به جامعهای دارد که روابط را چگونه تلقی می کند.
در ازدواج برای فردی که تازه وارد جامعه شده است یک جایگاه قانونی تعریف میکنیم تا ببینیم از لحاظ توارثی، حقوقی و منزلت به چه کسی وابسته است و جایگاه واقعیاش کجاست؟ انتقال حقوق هریک از طرفین زن و شوهر در ازدواج اتفاق میافتد، یکی حق محل سکونت، حق استفاده جنسی از طرف مقابل، حق استفاده از خدمات خانگی طرفین و حق استفاده از دارایی مشترک، که همان مایملک است.
در ازدواج به لحاظ اقتصادی یکجور پشتوانه مشترک مالی ایجاد میشود، که فرزندان میتوانند به آن تکیه کنند تا بعدها بتوانند وارد جامعه بشوند. ازدواج یکجور ایجاد نظام خویشاوندی هم هست یعنی فرد تعیین میکند با چه اقدامی و با کدام خصوصیات اجتماعی میخواهد وصلت کند.
لزوماً ازدواج باید به تایید عمومی برسد و مشروعیت بیابد. برخورد جامعه با این واقعه با زمانی که فرد مجرد است، متفاوت میباشد. از نظر فمنیستها کارکرد ازدواج متفاوت است. آنها میگویند، هویت جدیدی که برای زن متاهل ایجاد میشود، او را به عنوان جنس دوم در پایگاه فروتری تعریف میکند.
ازدواج یک ایدئولوژی و یک نظم تاریخی است که با یک رابطه ناهمنجسخواهانه بین زن و مرد اتفاق میافتد. زن از طریق دادوستدش و بده بستانش نظم خویشاوندی را حفظ میکند و این یک ترتیب تاریخی است که اتفاق میافتد. این ایدئولوژی و ترتیب تاریخی سبب شده که در دوره جدید نهادهای سیاسی تلقی نادرستی از ازدواج داشته باشند .
پیشینه عملی تحقیق
عنوان فارسی: مطالعه کیفی - کمی بر روی موانع ازدواج و عوامل تهدید کننده آن
عنوان لاتین:
تاریخ ارائه: 1382
محل دستیابی: دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
نوع تحقیق:
مقالات تحقیق
موضوعات مرتبط
مجری (مجریان): اشرف السادات موسوی استادیار دکتری تخصصی روانشناسی , سایر آثار
مقالات تحقیق:
کتابهای تحقیق:
محل اجرا: - علوم بهزیستی و توانبخشی - معاونت پژوهش
کلید واژه:
چکیده: تحقیق حاضر موانع ازدواج و عوامل تهدیدکننده آن را در دختران و زنان شهر تهران بررسی کرد. این تحقیق در سه مرحله و در قالب سه مطالعه مجزا انجام شد. مطالعه اول اولین مطالعه با هدف بررسی موانع ازدواج در دختران شهر تهران در رابطه با تحصیلات و اشتغال بود. روش جمعآوری اطلاعات گروه متمرکز و مجموعا در 8 جلسه و با شرکت دختران تحصیلکرده و شاغل، دختران دیپلمه و شاغل، دختران تحصیلکرده و غیرشاغل، و دختران دیپلمه و غیرشاغل اجراء گردید. مطالعه اول نشان داد که تمام دختران جامعه ایرانی تقریباً با موانع مشابهی (پیدا نکردن فرد مناسب؛ مخالفت و سختگیری خانواده با خواستگاران و یا فرد مورد نظر دختر؛ و داشتن تجربه شکست در رابطه قبلی چه به صورت عقد،نامزدی و یا دوست پسر) در امر ازدواج مواجه هستند. انتظار از ازدواج در طول سالهای اخیر تغییر کرده است ولی راهکار مناسبی برای رسیدن به ازدواج موفق توسط خانواده وجامعه به نسل جوان ارائه نشده است. ناهمگنی در این امر به موانع ازدواج و نیز ازدواجهای ناپایدار ختم میشود. مطالعه دوم در مطالعه دوم که با هدف بررسی میزان رضایت از زندگی زناشوئی و عوامل تهدیدکننده ازدواج در رابطه با اشتغال و تحصیلات در زنان متاهل تهران بود. 100 زن متاهل (از ازدواج آنها کمتر از 5 سال گذشته)، تحصیلکرده و شاغل، با 100 زن دیپلمه و شاغل ،و100 زن تحصیلکرده و خانهدار، و100 زن دیپلمه و خانهدار تهرانی مقایسه شدند. برای جمعآوری دادهها ی این مرحله، از پرسشنامههای رضایت زناشوئی گلومبوک-راست و پرسشنامه رضایت زناشوئی انریچ هم زمان استفاده گردید. نتایج نشان داد که تحصیلات و شغل زن نه تنها در امر ازدواج تاثیر منفی ندارد بلکه رضایت زناشوئی در زنان را افزایش میدهد.
اهمیت سن در ازدواج
سن در ازدواج از دو نظر دارای اهمیت است یکی از نظر روانی و دیگری از نظر فیزیولوژیکی .
1) جنبه روانی: انسان در فرایند رشد از نظر روانی در سنین مختلف دارای ویژگی های متفاوت می باشد. روان شناسی کودک با روان شناسی نوجوان، جوان و پیر متفاوت است. خصوصیات روانی یک نوجوان با ویژگی های روانی یک فرد سالخورده در اکثر زمینه ها قابل مقایسه نیست. بنابراین ازدواج یک مرد پنجاه یا شصت ساله با یک دختر 18 ساله به دلیل تفاوت فاز روانی به سعادت و خوشبختی نمی انجامد. دیر یا زود به علت عدم ارضای نیازهای روانی، این عروس جوان با دلمردگی به انتظار مرگ شوهر کهنسال خود روزشماری می نماید؛ یا خواهان طلاق می شود. از سوی دیگر این مرد کهنسال برای ارضای نیازهای همسر جوانش مجبور به تظاهر به جوانی و رفتارهای نامناسب با سن خود می شود و در نتیجه او نیز از مسیر طبیعی زندگی خارج می گردد و از نظر اجتماعی زبانزد خاص و عام می شود. و در مجالس و محافل ممکن است همسرش را با فرزندش اشتباه بگیرند و همه جا مجبور است وضعیت خود را توجیه کند. او برای کسب رضایت همسرش ، چنانچه ثروتمند باشد به خریدن جواهرات و لباس های گران قیمت و خانه و اتومبیل متوسل می شود و چنانچه عالم باشد کتاب ها و آثار خود را به او تقدیم می کند؛ ولی هیچیک از اینها او را ارضا نمی نماید. عکس این حالت یعنی ازدواج زن پیر با مرد جوان نیز همین وضع را خواهد داشت. بنابراین کسانی که قصد ازدواج دارند نباید تحت تأثیر پول، مقام اجتماعی، مقام علمی و سایر امتیازهای ارزشمند، سن همسر آینده خود را نادیده بگیرند.
2) جنبه فیزیولوژیکی: علاوه بر جنبه های روانی، ارضای غرائز جنسی خود مسئله مهمی است. پیرمردی که توانایی عمل جنسی او کاهش یافته و ازدواج وی با یک همسر جوان بیشتر جنبه ی صحبت و دیدار دارد، قادر نیست به غرایز جنسی همسر خود پاسخ دهد. به قول سعدی " نزن جوان را تیری بر پهلو ، به که پیری !". واقعیت امر چنین است جوانی که در کنار پیری نیاز به ارضای غرائز جنسی دارد (و او توانایی این کار را ندارد ) جز ملال و سرخوردگی در ازدواج چیز دیگری نصیبش نمی شود. بنابراین چنین ازدواجی به هیچ وجه فرجام خوبی نخواهد داشت و پایانش فساد و انحراف یا دلمردگی و آرزوی نجات از این بحران خواهد بود.
سن مناسب برای ازدواج
سن در ازدواج از دو نظر دارای اهمیت است؛ یکی از نظرروانی و دیگری از نظرفیزیولوژیکی. انسان در فرایند رشد از نظر روانی در سنین مختلف دارای ویژگی های متفاوت است. روان شناسی کودک با روانشناسی جوان قابل مقایسه نیست.بنابراین ازدواج یک مرد پنجاه یا شصت ساله با یک دختر 18 ساله به دلیل تفاوت فاز روانی به سعادت و خوشبختی نمی انجامد. دیر یا زود به علت عدم ارضای نیازهای روانی، این عروس جوان با دلمردگی به انتظار مرگ شوهر کهنسال خود روزشماری می نماید، یا خواهان طلاق می شود. از سوی دیگر این مرد کهنسال برای ارضای نیازهای همسرجوانش مجبور به تظاهر به جوانی و رفتارهای نامناسب با سن خود می شود و در نتیجه او نیز از مسیر طبیعی زندگی خارج می گردد و از نظر اجتماعی زبانزد خاص و عام می شود بنابراین کسانی که قصد ازدواج دارند نباید تحت تاثیر پول، مقام اجتماعی، مقام علمی و سایر امتیازهای ارزشمند، سن همسر آینده خود را نادیده بگیرند. دوم از جنبه فیزیولوژیکی که علاوه بر جنبه های روانی، ارضای غرائز جنسی خود مسئله مهمی است. بنابراین چنین ازدواجی به هیچ وجه فرجام خوبی نخواهد داشت و پایانش فساد وانحراف یا دلمردگی و آرزوی نجات از این بحران خواهد بود.
سن ازدواج در شرایط جغرافیایی و اقلیمی مختلف متفاوت است. معمولا در مناطق گرم، سن بلوغ و ازدواج پایین تر و در مناطق سرد و کوهستانی بالاتر است. مهم نیست که فرد در چه سنی بالغ می شود،مهم این است که دختر و پسر احساس کنند از نظر فیزیولوژیکی وروانی نیاز به ازدواج دارند. تشخیص زمان مناسب ازدواج از سوی دختر و پسر تازه بالغ مشکل است. در این مورد راهنمایی پدر و مادرو مشاوره با مشاور خانواده ضروری است. معمولا چون دختران از نظررشد بدنی و روانی از پسران جلوترند و رشد آنان سریعتر است، زودتربالغ و برای ازدواج آماده می شوند. به همین علت در اسلام سن تکلیف دختران نه سال و پسران 15 سال می باشد.در اینجا ذکر این نکته لازم است که چون اسلام دین جهان شمولی است، بنابراین حداقل سن تکلیف برای تمام مناطق اعم از سرد و گرم مشخص شده؛ یعنی روی زمین مناطقی هست که دختر در 9سالگی بالغ است ولی این بدان معنا نیست که این دختر 9 ساله باید حتما ازدواج کند. ازدواج زمانی واجب است که شرایط آن از نظر فیزیولوژیکی،روانی، فرهنگی و اقتصادی فراهم باشد و چنانچه انجام نگیرد فرد به گناه بیفتد. در ایران به طور عرف اکثر دختران بین 18 تا 25 سال ازدواج می کنند. پسرها نیز در روستاها در سنین پایین تر و در شهرها بین 25 تا 30 و گاه تا 35 سالگی ازدواج می کنند. تفاوت سن دختر و پسر با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی و عوامل فرهنگی متفاوت است.
سن ازدواج در گذر ایام
هر جامعه ای درمورد شکل پیوند جنسی، قوانینی دارد. از جمله این قوانین سن ازدواج است. سن ازدواج، سنی است که افراد در آن سن به زندگی زناشویی قدم می گذارند . طبق بررسی های به عمل آمده، عامل تعیین کننده آن در گذشته و حال تغییریافته است.
در پایان زمان ماقبل صنعتی و در ابتدای مرحله صنعتی شدن، مردان در سنین بالا تری ازدواج می کردند. علت اصلی تاخیر در ازدواج، به عدم آمادگی اقتصادی افراد برمی گردد، به این صورت که آماده شدن افراد برای ازدواج از نظر اقتصادی به زمان بیشتری نیاز دارد.
در نیمه دوم قرن بیستم و در آستانه قرن بیست و یکم، تنوع و ناهمانندی هنجاری های اجتماعی سبب شد تغییرات چشمگیری در نگاه یک فرد به همسرگزینی و شرایط پذیرش ازدواج رخ بدهد به طوری که این ناهمسانی ها تاثیرات خود را بر جوامع جهان سومی هم گذاشت و در نگاه این جوامع هم تغییراتی به مرور زمان به وجود آمد.
اما در ایران؛ سن ازدواج را در ایرانیان باستان دو یا سه سال پس از سن عادی بلوغ در نظر می گرفتند و سن عادی بلوغ در هر دو جنس مرد و زن، پانزده سالگی بود که در این سن کمربند مقدس به دختر و پسر اهدا می شد و آنان به این گونه پای به اجتماع می گذاشتند. سن ازدواج در ایرانیان باستان، هجده و نوزده سالگی بود. البته درهمان روزگاردر بعضی خانواده ها، پدران و مادرانی وجود داشتند که درباره ازدواج فرزندان خود که هنوز به دنیا نیامده یا خردسال بودند، به گفت وگو می پرداختند و این رسم گاهی اوقات موجب مرافعه و دعوا می شد...
از منظر قانونی هم اکنون سن ازدواج در ایران ۱۳ سال برای دختران و ۱۵ سال برای پسران است. ولی آمار و ارقام بیانگر این است که ازدواج زنان و مردان در ایران در گستره سنی ۳۵ - ۱۲ سال برای زنان و 40-15 سال برای مردان اتفاق می افتد.
براساس تحقیقات انجام شده در سال 1325، پسران در بیست سالگی ازدواج می کردند و دختران در نوزده سالگی، در سال 1345، سن ازدواج پسران به بیست و چهار سالگی و این سن در دختران به هجده سالگی کاهش یافت. پس از سال 1375، سن ازدواج مردان به بیست وشش سالگی و زنان به بیست ودو سالگی رسید و اکنون سن ازدواج مردان به میانگین 29-28 و سن زنان به 25-24 سال افزایش یافته است.
افزایش سن ازدواج و نقش آن در انحرافات اخلاقی جوانان
افزایش سن ازدواج و نقش آن در گسترش بی بند و باری های جنسی جوانان در سال های اخیر هرزگی، بی بند و باری جنسی، روابط دختر و پسر، حاملگی نامشروع، و دیگر انحرافات اخلاقی در میان جوانان افزایش چشمگیری یافته است. تبیین هایی که از انحرافات اخلاقی و بی بند و باری های جنسی جوانان شده، به ندرت محتوا و شرایط سنّی آنان را در نظر گرفته اند; اکثر مؤلفان انحرافات اخلاقی جوانان را از نظر نوع انگیزه با انحرافات اخلاقی بزرگسالان یکسان و مشابه دانسته اند. در این رویکرد، برخی به بررسی تأثیر انواع مشکلات خانوادگی، مشکلات روانی، آموزشی، و مسائل اقتصادی و اجتماعی اشاره نموده اند. آنان بر این عقیده اند که الگوی انحرافات اخلاقی در جوانان تفاوتی با الگوی بزرگسالان ندارد. انحرافات اخلاقی و اجتماعی جوانان از نظر نوع انگیزه با بزرگسالان تفاوت اساسی دارد.
افراد بزرگسال و کسانی که نقش آنان تا حدودی در خانواده و جامعه احراز شده، اگر اقدام به عمل خلاف می کنند و ـ مثلا ـ دست به خودکشی، خانه گریزی، و روابط جنسی با دیگران می زنند، ممکن است به خاطر مشکلات اقتصادی، عدم رضایت از زندگی و فزون خواهی باشد، اما بخش عمده انحرافات اخلاقی جوانان ریشه در نیازهای واقعی عاطفی و جنسی آن ها دارد که به خاطر محرومیت و فراهم نبودن شرایط ارضای مناسب و مشروع آن به جستوجوی راه های دیگر برای رسیدن به خواسته ها و آرزوهای خود برمی آیند.
بر اساس آموزه های دینی، اگر این غریزه به صورت شرعی و معقول و در زمان مناسب ارضا شود، باعث آرامش خاطر، رشد عاطفی، تأمین سلامت روانی و نیز استمرار حیات بشر می شود، و اگر امکان ارضای صحیح آن فراهم نیاید به صورت انحرافات جنسی، کامجویی بدلی، هم جنس گرایی و بی بند و باری جنسی ظاهر خواهد شد که سلامت روانی و جسمی فرد و جامعه را بر هم زده، عواقب ناگواری را به همراه خواهد داشت.
مهاجمان فرهنگی با شناخت دقیق از شرایط و ویژگی های سنّی، عاطفی و روانی جوانان و نوجوانان و نیز شناخت شرایط اقتصادی و سیاسی جامعه، سعی کرده اند از این نیاز طبیعی انسان، حداکثر سوء استفاده را برای تحقق اهداف خویش به عمل آورند.
یکی از مشکلات جوانان تجرّد و فراهم نبودن زمینه برای ازدواج است که به نوبه خود باعث انواع انحرافات و بی بند و باری های اخلاقی در جامعه و به ویژه در بین جوانان شده است. هرچند، تحقیق مستقلی در این زمینه انجام نشده، اما گزارش های ضمنی و مواردی که به طوری جانبی به این موضوع پرداخته اند، نشان دهنده رابطه مثبت بین افزایش سن ازدواج و انحرافات اخلاقی است. تأثیر افزایش سن ازدواج در انحرافات اخلاقی جوانان به قدری وسیع و گسترده است که تحقیقی مستقل و جداگانه ای را می طلبد. زمینه یابی ها و یافته های فراتحلیلی نشان می دهند که حتی در مواردی که به ظاهر هیچ ارتباطی با این موضوع ندارند نیز محرومیت از ازدواج و کامروایی های جنسی خارج از چارچوب خانواده، عامل اصلی است. بنابراین، گرچه نمی توان همه انحرافات اخلاقی و بی بند و باری های جنسی جوانان را ناشی از افزایش سن ازدواج دانست، اما به یقین بخش عمده ای از انحرافات اخلاقی جوانان، ریشه در این مسئله دارد.
راهکارها همان گونه که در طول این بررسی تأکید شد، افزایش سن ازدواج تنها یکی از عوامل انحرافات اخلاقی است که باید اقدامات پیشگیرانه درباره آن انجام شود.
قدر مسلّم این است که اقدامات پیشگیرانه در زمینه انحرافات اخلاقی و برنامه ریزی برای ازدواج در زمان مناسب، در قدم اوّل به خود جوانان مربوط می شود که با پی روی از دستورات اسلامی مبنی بر اقدام به موقع برای ازدواج و مقاومت در برابر وسوسه، از خطرات احتمالی پیشگیری کنند. در مرحله بعد، خانواده ها و سازمان های اجتماعی، به ویژه دولت، در مورد ازدواج جوانان نقش و مسئولیت خطیری را بر عهده دارند.
افزایش سن ازدواج و نقش آن در گسترش بی بند و باری های جنسی جوانان
در سال های اخیر هرزگی، بی بند و باری جنسی، روابط دختر و پسر، حاملگی نامشروع، سقط (کورتاژ) غیرقانونی و دیگر انحرافات اخلاقی در میان جوانان افزایش چشمگیری یافته است.
تبیین هایی که از انحرافات اخلاقی و بی بند و باری های جنسی جوانان شده، به ندرت محتوا و شرایط سنّی آنان را در نظر گرفته اند; اکثر مؤلفان انحرافات اخلاقی جوانان را از نظر نوع انگیزه با انحرافات اخلاقی بزرگسالان یکسان و مشابه دانسته اند. در این رویکرد، برخی به بررسی تأثیر انواع مشکلات خانوادگی، مشکلات روانی، آموزشی، و مسائل اقتصادی و اجتماعی اشاره نموده اند. آنان بر این عقیده اند که الگوی انحرافات اخلاقی در جوانان تفاوتی با الگوی بزرگسالان ندارد. اما کوهن (1982) معتقد است انحرافات اخلاقی و اجتماعی جوانان از نظر نوع انگیزه با بزرگسالان تفاوت اساسی دارد.16بر اساس یافته های او، افراد بزرگسال و کسانی که نقش آنان تا حدودی در خانواده و جامعه احراز شده، اگر اقدام به عمل خلاف می کنند و ـ مثلا ـ دست به خودکشی، خانه گریزی، و روابط جنسی با دیگران می زنند، ممکن است به خاطر مشکلات اقتصادی، عدم رضایت از زندگی و فزون خواهی باشد، اما بخش عمده انحرافات اخلاقی جوانان ریشه در نیازهای واقعی عاطفی و جنسی آن ها دارد که به خاطر محرومیت و فراهم نبودن شرایط ارضای مناسب و مشروع آن به جستوجوی راه های دیگر برای رسیدن به خواسته ها و آرزوهای خود برمی آیند.
بر اساس آموزه های دینی، اگر این غریزه به صورت شرعی و معقول و در زمان مناسب ارضا شود، باعث آرامش خاطر، رشد عاطفی، تأمین سلامت روانی و نیز استمرار حیات بشر می شود، و اگر امکان ارضای صحیح آن فراهم نیاید به صورت انحرافات جنسی، کامجویی بدلی، هم جنس گرایی و بی بند و باری جنسی ظاهر خواهد شد که سلامت روانی و جسمی فرد و جامعه را بر هم زده، عواقب ناگواری را به همراه خواهد داشت.
مهاجمان فرهنگی با شناخت دقیق از شرایط و ویژگی های سنّی، عاطفی و روانی جوانان و نوجوانان و نیز شناخت شرایط اقتصادی و سیاسی جامعه، سعی کرده اند از این نیاز طبیعی انسان، حداکثر سوء استفاده را برای تحقق اهداف خویش به عمل آورند.
توجه به آمارهای ارائه شده در زمینه انحرافات اخلاقی جوانان، راز تأکید ائمّه(علیهم السلام) مبنی بر ازدواج به موقع را برملا می سازد و ما را بیشتر به این نکته رهنمون می سازد که چرا در روایات توصیه شده که پدران و مادران در امر ازدواج فرزندان خود اقدام کنند.
یکی از وظایف و مسئولیت های والدین در برابر فرزندان برنامه ریزی برای ازدواج آن هاست. در روایات متعدد، بر به موقع شوهر دادن دختران تأکید گردیده و گوشزد شده که اگر به موقع در این زمینه اقدام نشود، از گمراهی و فساد ایمن نخواهند بود: «والاّ لم یُومَن علیهن الفتنة.»17
برای آنکه بیشتر به نقش و تأثیر افزایش سن ازدواج در اشاعه و گسترش انحرافات اخلاقی جوانان پی ببریم، به برخی تحقیقات انجام شده در این زمینه اشاره می کنیم:
الف. افزایش سن ازدواج و خودکشی
آمارهای ارائه شده درباره خودکشی در شهرهای ایران حکایت از آن دارند که در گذشته میزان خودکشی در میان گروه های سنّی بالا بیشتر بود، اما در 20 سال اخیر این الگو به هم خورده و میزان بالای خودکشی به سمت گروه های سنّی جوان تر گرایش پیدا کرده است.18 بر اساس پژوهش های جهانی و نیز برخی تحقیقات انجام شده در ایران، اکثر اقدام کنندگان به خودکشی را جوانان مجرد تشکیل می دهند.19
طبق نظریه «روان تحلیلگری» فروید، میان پدیده خودکشی و ناکامی در عشق، رابطه قوی وجود دارد. تحلیل او درباره جوانانی که اقدام به خودکشی می کنند این است که آنان در ارضای نیازهای جنسی خود ناکام شده و در اثر محرومیت و نومیدی از خواسته های خود اقدام به خودکشی می کنند. این تحلیل فروید اگرچه عمومیت ندارد، اما به یقین موارد بسیاری از خودکشی های جوانان به خاطر مشکلات ازدواج، و به ویژه در دختران به خاطر ماندن بیش از حد در خانه و احساس ناامیدی از ازدواج است.
در تحقیقی که به منظور بررسی عوامل اقدام به خودکشی بر روی 500 مورد انجام شد، این نتیجه به دست آمد که یکی از عوامل اصلی و عمده اقدام به خودکشی در جوانان، فراهم نشدن زمینه برای ازدواج آنان است.20
در مطالعه ای دیگر که بر روی 690 پرونده مربوط به خودکشی انجام گردید، آشکار شد که میزان خودکشی در سنین جوانی (16ـ30 سالگی) بسیار بالاست و بخش قابل توجهی از افرادی که اقدام به خودکشی کرده اند، در ازدواج ناموفق بوده یا از آن ناکام مانده اند. همچنین درپژوهشی که درسال1383به منظور بررسی علل خودکشی در شهر کرمانشاه انجام شد، این نتیجه به دست آمد که ازدواج در کاهش میزان خودکشی مؤثر است.21
ب. افزایش سن ازدواج و خانه گریزی دختران
فراز از خانه یکی از معضلات حاد اجتماعی است که عوامل مختلفی در آن دخالت دارند. نسبت دخترها و پسرها در فرار از خانه تقریباً مساوی است، اگرچه دخترها بیش از پسرها دستگیر می شوند. طبق گزارش خبرگزاری ایسنا در سال 1380، 4 هزار و 73 جوان و نوجوان فراری شناسایی شدند که بیشتر آنان را دختران تشکیل می دادند و 72 درصد دختران فراری بین 16 تا 25 سال داشتند.22
تجزیه و تحلیل ها نشان می دهند که در کنار موارد اختلافات خانوادگی، خشونت والدین، بی سرپرستی، فقر و پایین بودن سطح فرهنگ خانواده، درصد قابل توجهی از دختران فراری کسانی هستند که علی رغم نیاز شدید آن ها به ازدواج و داشتن خواستگارهای متعدد، والدین آن ها با ازدواجشان مخالفت کرده اند.
در یکی از پژوهش ها، تأثیر نقش والدین بر فرار 20 دختر جوان مورد بررسی قرار گرفت. از 20 مورد که با آن ها مصاحبه شده 16 نفر به اتفاق، کارکرد ناسالم خانواده را عامل فرار خود از خانه می دانند. با توجه به اظهارات این دختران، آن ها پیش از فرار، به نوعی درگیر یافتن یک حامی بوده اند که بتواند آن ها را دوست بدارد یا حمایت کند; مثل دوست شدن با یک یا چند پسر به قصد ازدواج، اما به علت مخالفت والدین، درگیری های خانوادگی شدت یافته و دختران نیز به دلیل اینکه نسبت به موقعیت خود اعتراض آگاهانه داشتند و خود را مستحق ظلم والدین نمی دانسته اند، به قصد رسیدن به رهایی و آرزوی ازدواج، راه فرار در پیش گرفته اند.23 در پژوهش دیگر نیز کارکرد ناسالم خانواده، عدم ارضای نیازهای عاطفی و بی توجهی والدین به ازدواج فرزندان به عنوان یکی از عوامل زمینه ساز بی بند و باری های اخلاقی و خانه گریزی دختران، یاد شده است.24
مسلماً این دختران نیاز شدید به یک منبع قدرت قابل اعتماد دارند تا از آنان حمایت کند. بر اساس این احساس و نیاز درونی است که هر یک خود را به شکلی تابع و تسلیم یک قدرت قابل اعتماد (از دیدگاه خودشان) کرده اند.
با توجه به اظهارات این دختران می توان چنین نتیجه گرفت که کارکرد ناسالم خانواده و مخالفت یا بی توجهی والدین به ازدواج فرزندان در فرار دختران تأثیر دارد.
در نهایت، این نکته را باید یادآور شد که به اعتقاد پژوهشگر، نوعی معصومیت خاموش در پشت این چهره های به ظاهر سرکش و ماجراجو، که تعدادشان هم کم نیست، وجود دارد و بسیاری از دختران و پسران جوان که در خیابان ها پرسه می زنند، کسانی هستند که به دلیل نداشتن شرایط مساعد خانوادگی و عدم حمایت های لازم از سوی نهادهای اجتماعی، نقش هایی را که در جامعه می توانستند به عنوان همسر و مادر یا پدر داشته باشند، به دست نیاورده اند.
ج. افزایش سن ازدواج و خودفروشی دختران
یکی دیگر از پیامدهای افزایش سن ازدواج و بی توجهی والدین به مسائل جوانان، به ویژه دختران جوان، انحرافات اخلاقی از نوع خودفروشی و روسپیگری است.
بر اساس یکی از تحقیقات انجام شده در این زمینه، از نظر توزیع فراوانی و درصدی مراجعان «مرکز مداخله در بحران و ستاد پذیرش و قرنطینه شمال بهزیستی استان تهران»، سن اکثر موارد ارجاعی این مرکز بین 16 تا 21 سالگی است.25 در تحقیقی که به منظور بررسی «عوامل زمینه ساز تن دادن زنان به روسپیگری» بر روی 147 زن و دختر روسپی انجام شده، نشان داده شده است که 62% سن آغاز به این کار، 13 تا 20 سالگی، یعنی دوران نوجوانی و سال های اولیه جوانی، بوده و 3/69% این دختران، فراهم نبودن شرایط ازدواج و بی توجهی و مخالفت والدین با ازدواج آن ها را علت این اقدام دانسته اند. به عبارت دیگر، این دختران به خاطر فراهم نشدن شرایط ازدواج، مجبور به ارضای نیازهای خود از راه های غیرمشروع شده اند.
ارتباط تنگاتنگ افزایش سن ازدواج یا به تعبیر دیگر، بی توجهی مسئولان و خانواده ها نسبت به ازدواج جوانان با بی بند و باری جنسی نه تنها در این تحقیق، بلکه در تحقیقات دیگر نیز گزارش شده است.26
علل افزایش سن ازدواج
با پیچیده تر شدن جوامع، انتقال از دوره کودکى به بزرگ سالى دشوارتر و مستلزم کسب آموزش ها و مهارت هاى بیشترى گردیده است. فاصله میان بلوغ جنسى و بلوغ اجتماعى ـ اقتصادى در جوامع جدید، محسوس تر گشته و خود را در طولانى شدن دوره نوجوانى و افزایش سن ازدواج نشان داده است. به هر تقدیر، سن ازدواج در هر جامعه اى بر حسب شرایط محیطى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى خاص آن جامعه تعیین مى گردد. سن ازدواج نه تنها در جوامع گوناگون متفاوت است، بلکه در جامعه اى واحد نیز در طول زمان، ثابت نمى ماند و بر طبق شرایط یاد شده، کم و زیاد مى شود.
کارشناسان امور اجتماعى عوامل زیادى براى افزایش سن ازدواج عنوان کرده اند که ما این عوامل را در سه بخش عمده، مطرح مى کنیم:
الف. عوامل اجتماعى
زندگى اجتماعى گرچه یکى از ضروریات حیات انسان است، به گونه اى که بشر بدون اجتماع قادر به ادامه زندگى نیست، ولى با این حال، اگر در برنامه ریزى و سیاست گذارى جامعه، دقت کافى نشود، مشکلات زیادى به وجود مى آید. برخى از عوامل افزایش سن ازدواج به مسائل اجتماعى برمى گردد:
1. افزایش جرایم و آسیب هاى اجتماعى و خانوادگى: بالا رفتن جرایم و آسیب هاى اجتماعى و خانوادگى مانند: اعتیاد، بى بند و بارى، همسرآزارى، طلاق، روابط سرد همسران، دخالت اطرافیان و مانند آن، نه تنها موجب از هم پاشیدگى خانواده ها شده، بلکه موجب سلب اعتماد جوانان از ازدواج گردیده و سبب شده است جوان امروز به ازدواج به عنوان عامل خوش بختى، نگاه نکند و سرنوشت خود را به کسانى که در دام این آسیب ها گرفتار شده اند، تشبیه کند. وقتى جوان به اطراف خود مى نگرد و ازدواج هایى را مى یابد که پس از مدت کوتاهى دچار بحران مى شوند و هر یک از پسر و دختر اظهار پشیمانى مى کنند که چرا زود خود را در این دام انداختند، انگیزه خود را از دست مى دهد و اجازه نمى دهد آزادى او به خاطر این سنّت اجتماعى به خطر افتد. بخصوص در مواردى که افراد در ازدواج شکست بخورند، نسبت به دوستان مجرّد خود احساس مسئولیت مى کنند و سعى مى نمایند آنها را از دچار شدن به سرنوشت خود باز دارند. در این وضعیت، طبیعى است که برخى دختران و پسران جوان تحت تأثیر قرار گیرند و نسبت به ازدواج بدبین شوند.
2. طولانى بودن تحصیلات دانشگاهى: طولانى بودن مدت تحصیلات دانشگاه و افزایش نسبت دختران به پسران، که طبق بعضى آمارها تنها 35/43 درصد کسانى که در کنکور شرکت مى کنند، پسر هستند، سبب شده است اولا، اغلب پسران و دختران تا پایان تحصیلات و بعد هم تا هنگام اشتغال، از ازدواج سرباز زنند. ثانیاً، دختران به علت داشتن تحصیلات دانشگاهى، حاضر به ازدواج با پسران پشت کنکور مانده نباشند و درصد بالایى از آنان بدون همسر بمانند، یا به ازدواج ناخواسته تن بدهند; چنان که امروز شاهد این معضل هستیم.
در جوامع سنّتى، بیشتر فنون و مهارت ها در خانواده و به صورت غیر رسمى به نسل جدید آموخته مى شد و کودکان غالباً وقتى به سن نوجوانى مى رسیدند، مهارت شغلى خود را فراگرفته بودند و نیازى نبود پس از بلوغ نیز سالیانى را صرف یادگیرى فنون و مهارت هاى مورد نیاز کنند. اما جوامع جدید چنان پیچیده شده اند که داشتن یک زندگى قابل قبول و متناسب با توقّعات جامعه در این گونه جوامع، اغلب مستلزم گذراندن یک دوره بلندمدت لى است. کسب مدارک تحصیلى موجب اعتبار اجتماعى و اقتصادى افراد مى گردد و زمینه استخدام آسان تر آنان را در مراکز ادارى، کارخانه ها و مانند آن فراهم مى کند. بنابراین، جوانان براى اینکه بتوانند در آینده از موقعیت اجتماعى و اقتصادى بهترى برخوردار شوند، ناگزیرند دهه سوم زندگى خود را نیز براى تحصیل صرف کنند. اشتغال به تحصیل امکان ازدواج بسیارى از جوانان را از بین مى برد; زیرا جوانانى که از امکانات خوبى برخوردار نیستند، نمى توانند همراه با تحصیل، هزینه یک خانواده را تأمین کنند. تحصیلات عالى براى زنان بیشتر از این نظر اهمیت دارد که موقعیت اجتماعى آنان را افزایش مى دهد. زنانى که تحصیلات بالاترى دارند، معمولا مى توانند با مردانى ازدواج کنند که از موقعیت اجتماعى و اقتصادى بالاترى برخوردارند.
3. به هم خوردن توازن دختر و پسر آماده ازدواج در روستاها: طبق آمارها، به علت مهاجرت پسران روستایى به شهرها براى جستجوى کار، جمعیت دختران روستایى آماده ازدواج دو برابر گذشته شده است. بنابراین، مشکل قبلى، یعنى عدم توازن پسر و دختر، در جوامع روستایى نمود بیشترى دارد. از سوى دیگر، پسران شهرى نیز تمایلى به وصلت با خا
دانلود مقاله درس روش تحقیق – ازدواج