فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله قارچ روی برنج

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله قارچ روی برنج دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

گروههای سازگاری رویش در قارچ Bipolaris oryzae :
بیماری لکه قهوه‌‌ای (Brown spot) برنج، یکی از بیماری های بذر زاد برنج است که در کلیه مراحل رشدی از خزانه تا مزرعه روی گیاه دیده می‌‌شود و خساراتی را از جنبه کیفی و کمی بر روی محصول بوجود می‌‌آورد. هر چند این بیماری در بیشتر نقاط کشور که در آنها برنج کشت می‌‌شود وجود دارد، ولی اطلاعات دقیقی از پراکندگی بیماری و تنوع گونه‌‌ها و همچنین میزان خسارتهای وارده موجود نیست. از این رو مطالعاتی در زمینه‌‌های مختلف این بیماری انجام شده که اهداف آن عبارت بودند از:
-شناسایی گونه‌‌های قارچ بیماری لکه قهوه‌‌ای برنج در گیلان
- مطالعات بیماری زایی جدایه های بدست آمده
- واکنش برخی از ارقام برنج در مقابل قارچ عامل بیماری.
برای این منظور، ابتدا از 91 مزرعه برنج در استان گیلان نمونه برداری شد و نمونه های گیاهی جمع آوری شده جهت جدا سازی قارچ عامل بیماری، روی محیط PDA و کاغذ صافی قرار داده شدند. بدین ترتیب120 جدایه بدست آمد. برای اسپوزایی جدایه ها روی محیط کشت Twa+wheat +Straw (Top water Agar) کشت داده‌‌شدند. سپس صفات موفولژی کنیدی و کیندیوفر، فرایند تشکیل کنیدی و نحوه جوانه زنی آنها، جهت تشخیص تا کسنومیکی مطالعه گردید. بررسی بیماری زایی جدایه های این گونه روی برنج رقم خزر و هاشمی در محیط آکواریوم انجام گرفت و علائم به صورت لکه های نکروتیک بیضی شکل، قهوه‌‌ای تیره با هاله زردوگاهی بهم پیوسته در روی برگها مشاهده شد.که ودر موارد پیشرفته نیز خشکیدگی برگ، دیده شد.
لکه ها به طرف غلاف برگ نیز توسعه یافته و باعث ایجاد لکه های بیضی تا مستطیلی شکل به رنگ قهوه‌‌ای تیره، مایل به سیاه روی غلاف میشدند. برای بررسی و اکنش ارقام برنج نسبت به قارچ عامل بیماری دورقم برنج به اسامی هاشمی و خزر در مرحله برگ مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاصله نشان داد که در مرحله برگ، تفاوت معنی داری از نظر میزان آلودگی بین ارقام مذکور وجود ندارد. علاوه بر این جدایه های جمع آوری شده از نظر گروههای سازگاری رویشی مورد بررسی قرار گرفتند و دو گروه سازگاری رویشی با سرگروهی جدایه های 1و 4 مرتب گردیدند.پ

 

مقدمه:

 

برنج با نام علمیoryzae sativa به عنوان یک محصول مهم استراتژیک در کشاورزی جهان بعد از گندم قرار می گیرد. این محصول نقش بسیار مهمی در تغذیه مردم جهان و نیز کشور ما دارد. براساس آمار منتشر شده از سوی سازمان خواربار کشاورزی FAO در سال 1997 سطح زیر کشت برنج حدود 151 میلیون هکتار در جهان بوده است و کشورهای هند و چین با 75 میلیون هکتار نزدیک %50 از سطح زیر کشت برنج را به خود اختصاص داده اند.(1)
سطح زیر کشت برنج در کشور ایران در سال 1380 معادل 563 هزار هکتار برآورد شده است که معادل 4% درصد سطوح زیر کشت برنج جهان است. 75% از اراضی زیر کشت برنج در استان های ساحلی دریای خزر یعنی گیلان، گلستان و مازندان می باشد. با توجه به اینکه محصول برای رشد مناسب نیازمند آب و هوای مرطوب و نسبتاً گرم است لذا نواحی محور ساحلی در جنوب مازندران نواحی مناسب برای کاشت برنج به حساب می‌‌آیند.
در سال 81 استان مازندان با تولید 93813 تن شلتوک حدود 40% اراضی کشت برنج را به خود اختصاص داده است و در میان شهرهای تولید کننده این محصول مقام اول را دارا می باشد . در استان گیلان در همین سال سطحی معادل 230 هزار هکتار کشت شده است و تولید معادل 675/011/1 تن شلتوک داشته و متوسط عملکرد آن 3/4 تن در هکتار می باشد. این در حالی است که در سال 1374 معادل یک میلیون صد هزار تن برنج از خارج وارد گردید.
بالاترین آمار سطح زیر کشت برنج معادل 600 هزار هکتار در سال 1375 است و در سال بعد آن یعنی در سال 1376 به علت کاهش بارندگی و کمبودباران به خصوص در استان های فارس و خوزستان میزان کشت آن به 61% کاهش داشته است .
انجام فعالیت های تحقیقاتی روی برنج از دوران قبل از انقلاب در دو استان شمالی کشور شروع شد و بعد از انقلاب نیز ادامه یافت. این مطالعات بیشتر حول مسائلی از قبیل:
1) بررسی و شناسایی عوامل خسارت زا اعم از آفات و بیماری ها و نحوه کنترل آنها
2) مطالعه در زمینه نیازهای غذایی گیاه برنج

 

3) عملیات به زراعی و به نژادی در راستای افزایش عملکرد این محصول و معرفی ارقامی همچون خزر- بینام و سپیدرو است که در حال حاضر نه تنها در دو استان مازندران و گیلان بلکه در سایر نقاط برنج خیز نیز کشت می گردد.

 

طبق آمار بدست آمده سطح زیر کشت برنج مربوط به هر کدام از ارقام ذکر شده در استان مازندران عبارت است از: سطح زیر کشت رقم خزر معادل 49217 هزار هکتار، 20285 هزار هکتار رقم سپیدرود 1380 هکتار رقم بجار به عنوان یک رقم پر محصول (وجمعاً 8/30 درصد سطح زیر کشت)، 75 هزار هکتار رقم بینام، 69118 هکتار انواع صدری، 15 هکتار ارقام حسنی و غریب به عنوان برنج های بومی و جمعاً 2/69 درصد سطح زیرکشت بوده است.(4)
خصوصیات گیاه شناسی برنج:
برنج محصولی است مربوط به مناطق گرم ،پرآب و از رده تک لپه ای ها و تیره غلات و جنس oryzae که دارای حدود 25 گونه است ( 1و 8 و 13) و گونه معروف آن Sativa oryza می باشد این گونه یک گونه با گسترش جهانی است و در اکثر نقاط جهان کاشته می شود. این محصول دارای ریشه‌‌های افشان، ساقه‌‌های راست توخالی ، با تعدادی گره روی ساقه و گل آذین خوشه می باشد. برنج بر خلاف سایر غلات دارای 6 پرچم است. مادگی این محصول دارای تخمدان یک حجره ای، با یک تخمک است، میوه برنج گندمک است، بدین معنی که پوسته های میوه و پوسته دانه با با هم رشد می نمایند.

 

خصوصیات بذر شناسی :

 

میوه برنج از نوع گندم بوده و بوسیله یک پوسته سخت سیلسی پوشیده می شود این پوسته از دو پوشش تشکیل شده است که عبارتند از : لماو پالئا . لما عمدتاً دارای ریشک است. ولی پالئا فاقد این اندام می باشد. در قاعده پوشینه ها دو برگ کوچک و نیزه ای شکل و عقیم به نام پوشه قرار دارند. دانه برنج همراه با پوشینه ها را اصطلاحاً شلتوک گویند.
اکوتیپ های برنج:
انواع اکوتیپ های برنج را می توان به طور خلاصه به شرح زیر بیان داشت:
1) اکوتیپ ها indica : از اکوتیپ های گرمسیری برنج است که در مقابل خشکی و آفات مقاوم می باشد. در برابر ریزش دانه حساس و از نظر زمان رویش نیز در ارقام مختلف تفاوت دیده می‌‌شود
.
2) اکوتیپ japonica : این نوع برنج دارای ساقه‌‌های کوتاه و دانه‌‌های گرد است و در نواحی معتدل یافت می شود و درمقابل سرما مقاوم است.

 

3) اکوتیپ Javanica : این رقم برنج از انواع حدواسط به حساب می آید.

 

در استان گیلان به برنج (بج) (Baj) و خوشه آن را (varze) و شلتوک آن را (جو) می خوانند.

فصل اول

1- مروری بر تحقیقات پیشین:

 

1-1- مروری بر تحقیقات بذرشناسی:

 


واژه بیماری شناسی بذر ابتدا در سال 1940 توسط نیرگارد نوبل به کار رفت. نیرگارد در زمینه انتقال بیماری های بذر زاد برنج کارهای موثری انجام داد. در سال 1945 در دانمارک مالون و مسکت و در سال 1958 در انگلستان بیکر و در سال 1954 درآمریکا آنسلم از پایه گذران آزمایشگاههای بررسی سلامت بذر بودند.به طور کلی عوامل بیماری زای جدا شده از بذر برنج را می توان به بیماریهای ویروسی و باکتریایی، قارچی و نماتدی تقسیم بندی کرد.ساپورنا و همکاران در سال 1986 بیان کردند که قارچ های Prycularia oryzae و قارچ cochliobolus myabeanus به طور مکرروقارچ Gibbrella fujikurai گاهی اوقات جدا گردید.قارچ عامل لکه قهوه ای برنج cochliobolus myabeanus سبب ایجاد گیاهچه های غیر طبیی در آزمون های جوانه زنی شده است. محقیق بیان می کنند که اگر آلودگی در ارتباط با ایجاد بیماری به 15% برسد باید اقدام به مبارزه کرد. فایاد و همکاران در سال 1996 طی سالهای 92-1982 چندین نمونه بذر از 24 گونه گیاه زراعی را از نظر سلامت بذر مورد ارزیابی قرار دادند. مهمترین قارچه های بیماری زا جدا شده از نمونه های بذری برنج در این بررسی شامل:
Drechslera oryzae ,Prycularia oryzea
بوده است.
نتایج این تحقیق نشان دادند که آزمون سلامتی بذر به منظور اطمینان از کیفیت بالای ژرم پلاسم نگهداری شده به منظور پرهیز از بقا و انتشار پاتوژن ها بی نهایت مهم است گیاهچه های غیر طبیعی ، درصد پائین تندش و کم بنیه بودن بذر و زوال تدریجی مشاهده شده در بذرهای برنج به این عامل بیماری مربوط می شده است.ماجومدارا کاتوپادیایی(1978) در مطالعه بیماری شناسی بذر 10 کولتیوار برنج مربوط به غرب بنگال که شامل بذرهای به ظاهر سالم و بذرهای دارای لکه‌‌های زیاد بود قارچ های:
curvularia Luneta ,Helminthosporium oryzae ,picocum sp , Alternaria tenuis
را جدا سازی کردند. همچنین تیمار قارچ کش های مختلف موثر بوده است. اما کنترل کاملی را نشان نداده است. فزلی و شرودر (1966) با حضور میسلیوم های قارچ Helminthosporium oryzae در قسمت های مختلف بذر برنج از جمله اندوسپرم ثابت نمودند. کیفیت برنج با میزان تغییر رنگ آن همبستگی دارد. که این تغییر رنگ بیانگر میزان توسعه و گسترش میسلیومی قارچ درداخل بذر می باشد. در روش کاغذ صافی مرطوب و گوایاکول آگار توسط تویک (1975) برای جداسازی قارچ Helminthosporium oryzae از 98 توده بذر برنج مورد مقایسه قرار گرفت.روش گویاکون آگار برای جداسازی قارچ Helminthosporium oryzae مناسب تر و حساستر از کاغذ صافی مرطوب می باشد اما برای قارچ Alternaria padwikii دارای خاصیت کمتری بوده است.

2-1- بیماری لکه قهوه ای برنج:

این بیماری ابتدا در سالهای 1920 و اوائل 1930 در ژاپن و فلیپین مورد مطالعه قرار گرفته است. (25-26-36)
و از ایران در سال 1335 از نواحی شمالی کشور گزارش شده است.
بعد از دهه 1930 کارزیادی روی این بیماری صورت نگرفت و این در حالی بود که گزارش های مختلفی از وجود این بیمار در نقاط مختلف دنیا بیان گردیده بود تا اینکه در نهایت این بیماری از نظر بیوشیمیایی بوسیله Akai و همکاران
و از نظر فیزیولوژیکی و ارتباط آن با بیماری فیزیولوژیکی به نام (akiochi) مورد مطالعه قرار گرفت. عامل بیماری لکه قهوه ای برنج اولین بار توسط (1900) breda deHaan توضیح داده شده او عامل این بیماری را Helminthosporium oryzae نامید.نام کامل ، مراحل جنسی و غیر جنسی و همچنین هم نام های این قارچ به شرح زیر می باشد.
Bipolaris oryzae (Breda de Haan) shoemaker (anamorph) Helminthospium oryzae Breda de Haan (synonym) cochliobolus miyabeanus(Ito & kuribayashi) Drechler ex dastur (telemorph) (25)

 

1-2-1- خصوصیات قارچ شناسی:

 

قارچ Bipolaris spp اولین بار بدین صورت شرح و توصیف شد:از نظر خصوصیات تاکسنومیکی و طبقه بندی این قارچ در سر سلسله fungi در شاخه Ascomycota در رده Eu ascomycota و در راسته pleosporales و خانواده pleosporace قرار گرفته است. این قارچ از گروه قارچ های رشته ای و به صورت گسترده در طبیعت از گیاهان آلوده تا خاک یافت میشود. این قارچ دارای یک مرحله جنسی به نام cochliobolus است که تولید کننده آسکوسپور می باشد.یکی از گونه های مربوط به قارچ Bipolaris spp قارچ Helmenthosporium oryzae است که اولین بار توسط Breda de Haan(1900) گزارش گردید. سپس (Hori , 1901) Hori در ژاپن آن را توصیف کرده(25 )و همراه با yabe نام H.oryzae را به کار برده است. این بیماری توسط Hara (33) بیماری سوختگی برگ کنجد‌‌ی نامیده شد. در چندین سال گذشته در طبقه بندی و نام گذاری گونه های هلمینتوسپوریومی که در گیاهان بیماری ایجاد می کنند. تجدید نظر شده و براساس شکل و نحوه جوانه زدن کنیدیها و همچنین نوع مرحله کاملی (آسکومیستی) که تولید می کنند، در جنس های مختلفی قرار داده شده اند، چندین گونه از این ها کم و بیش به صورت مرتب پریتسیوم های سیاهی تولید می کنند که حاوی آسکهای استوانه ای هستند که در داخل آنها آسکوسپورهای مارپیچی ، بیرنگ، نخی شکل و 4-9 سلولی وجود دارد، علی هذا، گونه های هملمینتوسپوریومی قبلی که مرحله جنسی Cochliobolus دارند تحت نام گونه های Bipolaris و مرحله کاملشان pyrenophora است و به نام گونه های Drechslera و آنها که مرحلة کامل septospheria دارند به نام Exserohilum شناخته می شوند. و تنها گونه هایی که تولید مرحله جنسی نمی کنند هنوز هلمینتوسپوریوم نامیده می شوند برخی گونه های این قارچ انگلهایی ضعیف هستند اما تعدادی از آنها بیماری گرهای نیرومندی هستند، البته زمانی که در خاک باشند.تجدید نظر در مورد تاکسنومی جنس Helminthosporium بعد از آنکه مشخص شد که گونه های تیپ Helminthosporium (linkex Fries) کنید یهایشان را به طور انتهایی و جانبی روی اسپروفور تشکیل می دهند در حالیکه گونه های گرامینه‌‌ای به حالت sympodial تشکیل می شوند، ضروری می گردید. (1928)Nisikado Helminthosporium را به دو زیر جنس تقسیم کرد:
a) cylindro-Helminthosporium:با لوله تندشی پهلویی ( جانبی) معمولاً Amphigehous کنیدیها به طور تیپیک سیلندری اما متغیر و تاگزری و یا دوکی شکل ، اغلب نیمه شفاف یا رنگ پریده، pseudoplerogenous ، hilum با یک روزنه حلقوی مسطح.
b) Eu - Helminthosporium :لوله مانند و یا گرزی شکل، معمولاً قهوه ای.pseudoplerogenous ، hilum با یک روزنه حلقوی و مسطح بندرت به صورت برآمده.زیر جنس Helminthosporium-cylindro در نهایت به صورت یک جنس و به نام Drechslera و نیز در زیر جنس Helminthosporium - Eu بوسیلهshoemaker (shoemaker 1950)(35) به صورت یک جنس به نام bipolaris ارتقاء یافت.خصوصیات دیگری همچون منشا اصلی (point of origin) و جهت رشد لوله های تندشی کنیدیومی از سلول های انتهایی آنتوژنی دیواره عرضی (septom) و رنگ به جهت تشخیص بین دو جنس Bipalaris و Drechslera بکار رفتند.

 

2-2-1- خصوصیات ماکروسکپیک قارچ Bipolaris :

 

در این قارچ رشد کلونی ها سریع است. رشد آنها در درجه حرارت c 25 بعد از 7 روز بر روی محیط کشت PDA به اندازه 3 تا 9 سانتی متر میرسد و کلونی قارچ بعد از 5 روز به صورت بالغ درمی آید. بافت کلونی به صورت مخملی تا پشمی به نظر می رسد. و در ابتدا سفید تا خاکستری متمایل به قهوه ای است رنگ بافت کلونی همزمان با رشد آن به سمت رنگ سبز زیتونی با حاشیه خاکستری نیل می کند. و هر چه قارچ بالغ تر می شود رنگ آن تغییرات بیشتری می یابد. در ارتباط با این تغییرات باید بیان کرد که این تغییرات به خاطر پیگمان تیره سبز و مشکی رنگ است.(10-24-41)

 

3-2-1- خصوصیات میکروسکپیک قارچ Bipolais :

 

هیف های قارچ دیواره دار و قهوه ای هستند طول کنیدیوفرهای قارچ بین (m 6 - 5/4) است و همة آنهاتیره و قهوه ای رنگ هستند. کنیدیوفرها می توانند به صورت ساده تا شاخه ای باشند و رشد نامحدود است. کنیدیوفرها در جایی که از آنجا ایجاد میشوند، حالت بند بند به خود می گیرند بنابراین این خصوصیات ایجاد یک حالت زیگزاکی را در کنیریوفر می کند و کنیدی این قارچ راproconidia می نامند که دارای 3 تا 6 سلول هستند و ازنظر شکلی به صورت سیلندری تا دوکی شکل هستند. رنگ کنیدیها از روشن تا قهوه ای تیره متغییر است و دارای الگوی رشدی سمپودیال هستند و اندازه آنها(m 5/13-11× 35-30 ) می باشد. و دارای یک ناف برآمده، و تیره هستند و به صورت (distoseptate) می باشند و این نشان و یا (scar) نقطه اتصال کنیدی به کنیدی فر را نشان می‌‌دهد. جرم تیوب ها از سلولهای انتهایی کنیدی ممکن است توسعه یابد و جهت این توسعه به سمت محور طولی کنیدی می باشد. (24-41-31-12-15) و مرحله تلئومورفی قارچ Bipolaris هتروتالیک است و پری تسیوم‌‌های تیره رنگی را شامل می شوند.این پریتسیوم ها تیره رنگ گرد تا بیضی شکل می باشند آسکوسپورهای این قارچ به صورت رشته ای نخی شکل و به رنگ روشن در داخل آسک های گرزی شکل تا flagelli form استوانه ای شکل یافت می شوند هرآسک شامل 8 آسکوسپور است . مرحله جنسی قارچ cochliobolus نام دارد.هیف های قارچ تیره است m 6-2 قطر دارند . و دیواره های عرضی به صورت متناوب در آن قرار گرفته است. هیف ها می توانند به صورت شاخه شاخه باشد و یا بهم فشرده و درنقطه اتصال دیواره‌‌دار شده باشند.
این قارچ همچنین تولید ملانین می کند،ترکیبی به اسم scytalone dehydratase در ترکیب dihydroxynaphthalen melanin این قارچ موجود است.ژن تولید کننده این ترکیب به نام SD 1 می باشد که پروتئینی را با 185 اسید آمینه کد می کند . بیوسنتز ملانین در قارچ Bipolaris oryzae الزامی است(83). بررسی بیان این ژن با استفاده از تکنیک Notherm blot نشان داد که ترجمه این ژن بطور ویژه بوسیله نور ماوراء بنفش (nm 300 تا 400) افزایش می یابد.

3-2- بیماریی زایی و خصوصیات کلینکی قارچ:

قارچ Bipolaris دارای 45 گونه مختلف است که از این میان می توان از گونه های بیماری زای انسانی و گیاهی وحیوانی یاد کرد. این قارچ عامل ایجاد کننده بیماری haphomycosis است که دااری اثرات کلینکی متغییر می باشد و از آلرژی تا سینوزیت های مزمن متغیر است.
و همچنین عامل ایجاد کننده بیماریهای زیر در انسان می باشد:
endophthalomitis , endo carditis , keratitis
این بیماری در کشاورزانی که در مزرعه کار می کنند. صورت می گیرد. otitis media
این قارچ می توان به عنوان یک ساپروفیت از گیاه جدا شود و یا به عنوان پاتوژن روی بعضی از گونه های گیاهی خصوصاً غلات ( برنج ، گندم) محتمل باشد.این قارچ می تواند در حیوانات نیز ایجاد بیمار می کند که از آن جمله می توان:
(43) درگاو hasal mycotic mela nuloma را نام برد. علاوه بر این قارچ می تواند یک عام آلوده کننده ( contamination) در آزمایشگاه نیز باشد.

4-1- آسیب شناسی قارچ Bipolaris oryzae :
جهت بررسی و آسیب شناسی این قارچ فاکتورهای متفاوتی مورد بررسی قرار گرفته که در ذیل به آنها اشاره می شود.

الف: خسارت:

 

این بیماری باعث مرگ گیاهچه ها در خزانه می شود و علاوه بر این می تواند روی تعداد دانه و کیفیت دانه موثر باشد و باعث کاهش آنها شود.

 

ب: نشانه ها و علائم:
در این بیماری آلودگی در برگها با لکه های مشهود و کروی به نظر می‌‌رسد و این لکه های کوچک و یا درحال توسعه گرد و به رنگ قهوه تیره و یا نقاط قهوه ای متمایل به ارغوانی با مراکز خاکستری تمایل به سفید هستند. آلودگی در پانیکل ها نیز صورت می گیرد که با ایجاد لکه های قهوه ای قابل مشاهده است و آلودگی ریشه های جوان نیز با زخم های متمایل به تیره قابل بررسی است.
آلودگی در گیاهچه ها همراه با ظهور لکه های گرد تا بیضوی قهوه ای رنگ است. علائم خاص از این بیماری در ناحیه کلئوپتیل به صورت (Girdle) ظهور می کند که خود عامل تخریب برگهای اولیه و ثانویه است. گیاهچه های آلوده یا خواهند مرد، یا اینکه در همان اندازه های کوچک باقی می مانند.

ج: فاکتورهای مناسب جهت توسعه بیماری:

 

آلودگی عمدتاً در خاکهای غیر نرمال که دارای کمبود مواد غذایی است صورت می گیرد. درجه حرارت مورد نیاز جهت آلودگی بین 25 تا 30 درجه سانتیگراد و دسترسی به رطوبت بالا می تواند نقشی مهمی در توسعه و گسترش عامل بیماری ایفا کند.بذرهای ناخواسته سبز شده برنج و علف های هرز نیز جهت توسعه این بیماری از فاکتورهای مطلوب به حساب می آیند.زخم های حاصله روی برگهای قدیمی از کولتیوارهایی که دارای حساسیت متوسط به این بیماری هستند معمولاً ریز و تیره است اما در ارقام حساس معمولا باعث بلایت می شود.
درا ین بیماری گلوم ها نیز آلوده میشوند که در شرایط شدیداً خسارت زا این لکه‌‌ها به صورت مخملی به نظر می ‌‌رسند. آلودگی در بذرها نیز همراه با تغییر رنگ و ایجاد زخم های قهوه ای نمایان می شود.

د: چگونگی ایجاد بیماری:

قارچ عامل بیماری می تواند برای مدت بیش از 4 سال در داخل بذور باقی بماند. بذرهای آلوده و علف های هرز عمده ترین منابع آلودگی در مزرعه هستند. آلودگی بذرها آلودگی گیاهچه ها را نیز به همراه دارد.
قارچ هوازاد است بنابراین انتشار آن از طریق اسپورهای هوازدا صورت می گیرد. این بیماری بندرت در خاکهای حاصلخیز ظاهر می شود. و خاک سنگین مناسب جهت این بیماری است رطوبت بین % 100 - 86 و درجه حرارت اپیتم بین c 16 تا c 36 مناسب است خیس بودن برگها برای 8 تا 24 ساعت شدت بیشتر آلودگی راباعث می شود.فراهم شدن شرایط ذکر شده درسال 1942 باعث اپیدمی شدن این بیماری در بنگال شد.

 

د:بررسی قارچ های عامل بیماری لکه قهوه ای:

هم اکنون گونه های مختلف سه جنس Exerohilum, Drechslhera ,Bipolaris به عنوان عوامل ایجاد کننده بیماری لکه قهوه ای شناخته می شوند که هر سه از قارچ های ناقص هستند در تاکسنومی این قارچ ها شکل کنیدیوفر و نحوه شکل گیری آن نقش اساسی دارد. شکل کنیدیوفر دربیشتر گونه های آنها از نوع رشد یکطرفه sympodial است هر چند در برخی مانند: Bipolaris tropicalis اینچنین نیست. شکل و اندازه کنیدی در این قارچ ها با نوع مواد غذایی و شرایط محیطی در ارتباط است. نوع مواد غذایی روی اندازه وشکل اسپور اثر دارند. بطوریکه با افزایش میزان قند بیش از 94% غلظت بالای ازت ( بیش از % 2/0 ) طول کنیدی و تعداد دیواره عرضی کنیدی رااغلب کاهش می دهد. (21)

 

 

 

PH محیط نیز روی مرفولوژی کنیدی موثر است. طول کنیدی در محیط اسیدی یا خنثی بیشتر توسعه یافته و در محیط خنثی تغییر پذیری کنیدی بیشتر است. و با افزایش PH تعداد دیواره عرضی کنیدیها و طول آنها به طور معنی داری کاهش می یابد. (52-33) عوامل محیطی دیگری همچون میزان نوردهی و حرارت نیز روی مرفولژی کنیدی موثر هستند. مطالعات نشان می‌‌دهد که مدت 16 ساعت نوردهی و حرارت c 12 باعث افزایش طول کنیدی در H.graminearum می‌‌شود (85). همچنین حرارت مناسب برای جوانه زدن کنیدی در محیط کشت و رشد مناسب آن در c 30-25 برای H.oryzae مناسب می‌‌باشد. (55-36)
اندازه لکه‌‌های قهوه‌‌ای روی برگ در تاریکی به حداکثر می‌‌رسد و در شرایط سایه دار، طول لکه‌‌ها زیاد می‌‌شود. بدین لحاظ برای تشدید آلودگی در شرایط مصنوعی لازم است گیاه را قبل از آلودگی و تا مدتی پس از آلودگی گیاه در سایه قرار داده شود (35-55). در مورد فرم جنسی (تلئو مورف) پری تسیوم‌‌های کاذب برای اولین بار بوسیله Dikson 1956(33) در طبیعت مشاهده می‌‌شوند. بعد از اینکه مشاهدات (Kuribaya shi 1931) در محیط کشت و Nelson 1967 روی برگ ذرت استریل شده و Sach’s Agar انجام گرفت. (33)
ueyama و همکارانش (ueyama elal 1973) (32)
فرم جنسی را روی گلوم های برنج یافتند و نشان دادند که آن می‌‌تواند روی محیط غذایی sach’s Agar که شامل ساقه‌‌های برنج قرار گرفته در c24 در 30-25 روز است تولید شود.(ue yama & Tsuda 1975 ) (33)
همچنین گزارش کرده است که قارچ هتروتالتیک و هرمافرودیت است (33)
(Cyama & Tsuda 1976)

 

هـ : بررسی ارقام مقاوم:

انتخاب کوتیوارهای مقاوم به بیماری لکه قهوه‌‌ای از سالها پیش شروع شده است.
Sue matsu . 1723; chiu 1936)) (35)

 

ارقامی همچون atani Sho-33 , Dakar Nagar 273-32
(Negar 41-14) , kalma 219 , 23) در بنگال مقاوم بودند.
(gauguly, 1964) 20 کولتیوار مقاوم نیز در ژاپن معرفی شده اند.
(Yoshii & Matsumato , etal 1951) (35)
مایه زنی مصنوعی به مانند آزمایشات مزرعه ای و نیز ترکیبی از دو روش مذکور ، برای اندازه گیری واکنش های متنوع بکار رفته است. مطالعات نشان داده است که مایه زنی مصنوعی به زمان، فضای کمتری نیاز دارد و کنترل شرایط محیطی، بهتر امکان پذیر است. (25-36-55)

 

از آنجایی که تعداد و اندازه لکه های توسعه یافته همبستگی مثبتی با غلظت اسپورها دارد (33). لذا جهت یکنواخت کردن نتایج در آزمایشات یک غلظت استاندارد از اسپورها مورد نیاز است.
برای ارزیابی مقیاس‌‌های متنوعی ممکن است استفاده می‌‌‌‌شود:
تقسیم لکه ها به صورت لکه های بزرگ (A) متوسط (B) و کوچک (C) و استفاده از فرمول جهت شمارش، یک شاخص
( b,a و طول و عرض برگ) از جمله این روش ها هستند.(25) گاتو (Goto1954) (26) لکه های کوچک و بزرگ را مشخص کرد و بکارگیری یک نسبت از لکه های بزرگ و کوچک را پیشنهاد نمود.
Padmanabhan و همکاران Admanabhan etal 1948-66III لکه های توسعه یافته و لکه های توسعه نیافته را پیشنهاد نمود. (25)
در روش دیگری ، گیاهان به لکه های کوچک ( کمتر از mm 5/0 طول) و لکه های متوسط (mm1 - 6/0) و لکه هاهی بزرگ (mm2 ×2) طبقه بندی شدند .همچنین روش های مختلف دیگری بوسیله (Aluko, 1970) بکار رفته است. (44)

 

3-1- مکانیسم های ایجاد تنوع:

 

در این بحث به بررسی مکانیسم های ایجاد تنوع پرداخته شده است که نقش مهمی در ایجاد مقاومت در مقابل پدیده انتخاب طبیعی بازی می کند.

 

الف: تولید مثل جنسی:
معمول ترین روش ایجاد تنوع در قارچ‌‌ها مبادلات ژنتیکی در تولیدمثل است که در اکثر گروههای قارچی به غیر از قارچ های ناقص صورت می پذیرد. این فرایند تحت اثر لوکوس های مربوط به سازگاری به نام Mating type ها می باشد که نقشهای زیادی درفرایند سازگاری و عدم سازگاری دو جداید بازی می کند. براساس همین لوکوس ها است که قارچ ها را در دو گروه هموتال و هتروتال تقسیم می کنند. گروه اول هرتال از نظر جنسی خود بارور است و بنابراین می تواند خودش بدون کمک تال دیگر عمل تولیدمثل را انجام بدهد. در این حالت Mating type ها دیده نشده اند. در حالت دوم هرتال خود عقیم است و نیازمند مشارکت تال دیگر با نوع mating type مختلف برای انجام عمل تولید مثل است. این قارچ ها دگرلقاحی اجباری دارند. هتروتالیسم یا به صورت مرفولژیک است و یا فیزیولوژیک که در حالت فیزیولوژیک فاکتورهای ژنتیکی تعیین کننده سازگاری و یا ناسازگاری هستند که خود شامل انواع: هتروتال یک عاملی مانند قارچ های:
Phycomyce, Rhizopous, Mucor- Neurospora
هتروتال چهار قطبی یا دو عاملی مانندSchilophyllum commune می باشد.
ژن های mating type هم سازگاری جنسی را تنظیم میکنند و هم سازگاری تولید مثلی را بررسی ژن های مربوط به mating type درارتباط با قارچ هایی از قبیل:Neurospora crassa podospora anserina و قارچ های بازید یومیستی مانند:ustillago maydis , coprinus cinereus و shizophyllum commune صورت گرفته است. سیستم های mating دارای اجزاء حفظ شده بسیار هستند. پلی پیتیدهای کنترل کننده ژنی و فرمون هاو گیرندهای آبشارهای signaltransduction سلولی همچون اعمالی مانند: تشخیص خودی از غیر خود و کنترل نقل وانتقالات هسته ای . اجزا و ساختمان ها و ترتیب و ردیف ژنتیکی در سیستم های mating اختلافات زیادی در قارچ ها دارد. اگر چه عملکرد ها و اجزا ترکیب دهنده مشابهی همچنین در مخمر های آسکومیستی مانند: shizosacharmyces pombe - sacharomyces cerevisiae یافت شده است. این سیستم ها در قارچ های filamentous خصوصیاتی را نمایش می گذارند که در مخمرها موجودنیست . سیستم های پیچیده mating - بازیدیومیستی مشابه با سیستم های آسکومیستی نیست. و شامل یک ویا تعداد بیشتری فرمون- گیرنده و homeodomain protein interaction های جدید است.

5-1- بررسی فرآیند سازگاری جنسی در قارچ Neurospora :

 

در این قارچ سازگاری جنسی به صورت دو قطبی است. و در آن دو آلل به نام های A , a نفش دارند. تولیدمثل در این قارچ توسط فرمون های ویژه سازگاری جنسی که تنهادر گامت هایی که دارای تیپ های سازگاری جنسی مخالف هستند ایجاد می شود. در این قارچ لوکوس های mating type علاوه بر نقش آنها در تولید مثل جنسی همچنین به عنوان یک لوکوس ناسازگاری رویشی نیز عمل می کرد در این قارچ vegetative coexperssion در mating type های مخالف کشنده است (38-6) بنابراین اگر چه سیتوگامی بین mating type های متفاوت فرایندی مورد نیاز جهت وارد شدن قارچ به سیکل جنسی است ولی آلل های A a نمی توانند همزمان در حالت سازگاری موجود باشد. آلل های مربوط به لوکوس های mating type که شامل A و a هستند کلون شده و به نام Idiomorph مصطلح گشته اند. و به طور کامل از نظر توالی متفاوت هستند.سه ژن با فواصل متفاوت در (idiomorph A) شناسایی شده است. mat A-1 یک mating ویژه است. و مورد نیاز جهت اعمال قبل از مرحله تولید مثل جنسی است. این در حالی است که mat A-2 و mat A-3 جهت اعمال بعد از تولید مثل جنسی مورد نیاز هستند.
ایدیومورف a یک پلی پپتید سیگنالی را کد می کند. mat a-1 نیزبه طور اختصاصی عملکرد مربوط به mating type را به انجام می رساند. فرآیند ناسازگاری رویشی بوسیله ژن های mat A- 1 و mat a-1 ایجاد می شود. هر دوی اینها یک تنظیم کننده نسخه برداری با پتانسیل بالای اتصال به DNA را دارد کد می‌‌کنند. (84)mating type مرتبط با ناسازگاری در همة قارچ های آسکومیست رشته ای یافت نشده است. و همچنین تنها مشخصه جنس Neurospora نیست. یک دلیل آشکار برای آن گونه پسودو هموتالیک است مانند:
N.tetrasperma و p. anserina در این دو قارچ یک رابطه مشخصی بین ناسازگاری رویشی و mating type مشاهده نمی شود. اما شماری دیگر از گونه های هتروتالیک مشهور برای مثال: Neurospora sitophila هم فاقد یک رابطه مشخص بین ناسازگاری و mating type هستند. این پدیده ذکر شده تنها محدود به قارچ N.crassa نیست این پدیده همچنین در گونه های غیرمرتبط دیگری همچون Ascobolus stercorarius ,Asperjillus heterotholicus و Sordaria brevicollis نیز یافت شده است(83). اما حقیقت امر این است که عملکرد لوکوس های mating type در ارتباط با فعالیت های جنسی و رویشی مجزا است. و این مساله را می توان بوسیله موتانت های tol روشن نمود. این موتانت ها mating type مرتبط با ناسازگاری را باز می دارند و اثری بر روی سازگاری جنسی ندارند. و بیان این ژن ها در طی فرآیند سیکل جنسی خاموش می شود و این خود به خوبی بیان کننده این مطلب است که چرا واکنش های ناسازگاری در طی سیکل جنسی صورت نمی گیرد (83). ژن های تیپ های آمیزشی a, A بیان tol را کنترل نمی کنند.
عدم ایجاد یک ناسازگاری مرتب با تیپ آمیزشی می توان با ایجاد موتاسیون هایی در هر دوی ژن های مربوط به تیپ آمیزشی و یا tol ها ایجادکرد. این حالت در دو قارچ N.tetrasperma , N.sitophilia موجود است دراین دو قارچ نشان داده شده است که به ظهور رسیدن ناسازگاری بوسیله ایدیو مورف های تیپ های آمیزشی صورت می گیرد زمانی که این دو قارچ با N.crassa آمیزش می یابند (69 و 58) و زمانی که ترکیب یک N.crassa tol+ با یک N.tetrasperma صورت می گیرد تیپ آموزشی مرتبط با ناسازگاری نیز افزایش می یابد (48) این نتایج بیان می کنند که نبود ناسازگاری دراین گونه منوط به tol است.
علاوه بر ناسازگاری رویشی matign type ها در دیگر برنامه های مربوط به یک قارچ فعالیت دارند از دو شکلی جنسی و دوشکلی آسکوسپوریک دو شکلی آسکوسپوریک و یرولانس. در قارچ Ascophaera apis مشاهدات محدود بیان می کند که تیپ های آمیزشی با دو شکلی نرمادگی مرتبط هستند. آسکوسپوریک دی مورفیسم یک پدیده معمول در جنس sclerotinia است و به نظر می رسد با تیپ های آمیزشی و یا به mating type swithching مرتبط باشد. در جنس sclrotinia دو آسکوسپور به طور تیپک بزرگ و دوتای دیگر کوچک است و به نظر می رسد که این واقعیت مرتبط با ascospor mating - type باشد.(79) بد بختانه هیچ گونه ژن مربوط به تیپ آمیزشی از قارچ های plectomycetes و discomycetes کلون نشده است. و در نهایت اینکه استرین های ایزوژن قارچcryptococus neophormans که در تیپ های آمیزشی اختلاف دارند دارای اختلاف زیادی در ویرولانس هستند(82). و از تیپ آمیزشی  می باشند. ناحیه ژنی مربوط به تیپ آمیزشی این قارچ یک ناحیه ایدیومورف بزرگ است که یک فرمون را کد می کند(74)

 

6-1- پاراسکشوالیسم( پاراجنسی):

 

در سال 1952 دو دانشمند دانشگاه گلاسکواسکاتلند گزارشی به دنیا دادند که به قول پروفسور لری مشابه اولین بمب اتمی بود که دنیا را تکان داد. این دو دانشمند pontecorvo وRoper بودند که پدیده ای را به نام ظهور نوترکیبی در قارچ Asperjillus nidnlans خبر می دادند که در آن مرحله حداقل فرم جنسی قارچ شناخته نشده بود. یعنی ایجاد تنوع و تولید نژاد جدید بدون پروسه تقسیم کاهشی ( میوز) . این فرایند در ارتباط با قارچ های ناقص صورت می گیرد که در این گروه از قارچ ها علاوه برموتاسیون مکانسیم دیگری برای ایجاد تنوع وجود دارد که به نام سیکل شبه جنسی یا پارا جنسی نامیده می شود. به طور عام تعریف سیکل شبه جنسی را می توان بدین صورت ارائه داد:

نوترکیبی ژنتیکی از طریق کراسینگ اورمیتوزی

 

سیکل شبه جنسی شامل مراحل زیر می باشد:
1- هتروکاریوزیس 2- ترکیب هسته های متفاوت 3- هاپلوئید شدن
در این مرحله ترکیب کروموزمی هسته ها براساس میوزنبوده و براساس میتوز است
تولید ریسه هتروکاریوتیک به 4 روش زیر می توان صورت بگیرد:

 

الف- با جوانه زدن و رشد یک اسپور هتروکاریوتیک

 

ب- پیوستن هسته های یک هیف هموکاریوتیک با یکدیگر

ج- جهش در هسته های ریسه هموکاریوتیک چند هسته ای.

 

فرآیند تولید مثل در شبه جنس های Neurospora و penecillium Arthrobotrys و Aspergillus مشاهده شده است. در این قارچ ها کندیومهایی دیده شده که بیش از 12 هسته دارند که این هسته ها دارای تیپ های مشابه نیستند. و ممکن است که از میسلیوم منفرد حاوی هسته های متفاوتی تشکیل شده باشد که خود از جوش خوردن ریسه های مربوط به چند کنیدیوم جوانه زده و نزدیک به هم حاصل شده باشد.
نمونه دیگر آن در قارچی به اسم Arthorobotrytis دیده شده که حتی کنیدیوم روی کنیدیوفر تشکیل لوله های تندشی می دهد که با هم به طور موضعی ترکیب شده و حاوی همه هسته های سلول هایی کنیدیوم می‌‌شوند و دخول هسته ها با تقسیم بعضی از هسته ها متعادل می شود. و بسته به برتری یک نوع از هسته ها به انواع دیگر به نسبت های متفاوتی تقسیم می شوند. این پدیده به صورتSector در کشت قارچ قابل مشاهده است و سکتورها نشانه فقدان انواع هسته ها بوده و در نتیجه میسلیوم متفاوتی دارند. این فقدان و یا افزایش گاهی اوقات تنوع ژنتیکی یا نوترکیبی میتوتیک نامیده شده که در قارچ های متفاوت دیده می شود این مراحل برای مبادله مواد ژنیتکی بین هسته های متفاوت است که مشابه نوترکیبی بوسیله میوز و ترکیب گامت ها است. چگونگی انجام این امر مبهم است زیرا درقارچ ها تعدادی از هسته ها در طی میتوز ظاهر نمی شوند (56)

 

7-1: ایجاد سلول هتروکاریون شرایط لازم برای تولید مثل شبه جنسی:

 

هتروکاریوزیس پدیده ای است که طی آن گاهی در سلول های یک میسلیوم تنوع هسته ای دیده می شود و به عبارت دیگر پدیده ای است که هسته های مختلف در یک سلول و یا یک فرد را فراهم می کند . و به عنوان اولین قدم در چرخه شبه جنسی بوده و یا ممکن است انتقال دهندة فاکتور هیپویرولنت (ds RNA) در قارچی مثل Cryphoneotria parsitica باشد.

 

8-1- هتروکاریون رویشی:

 

در مطالعاتی که برجف در خلال سالهای 1914- 1912 انجام داد. تبادل هسته ها در میان ریسه های رویشی را هتروکاریوزیس نامید ( 82 و 64) هتروکاریوزیس عبارت است از وجود هسته های متفاوت از نظر ژنتیکی درون سیتوپلاسم مشترک است. (82) لذا جهت ایجاد یک هتروکاریوزیس ایجاد یک آناستوموزی در مرحله اول الزامی است (60) آنچه که در طی این فرآیند ایجاد می شود را هتروکاریون رویشی می گویند (82-68) ایجاد فرآیند هتروکاریوزیس ممکن است در راستای تکمیل نواقصی مربوط قدرت تهاجم گری یا دامنه میزبانی متفاوت و یا نیاز غذایی خاص باشد.(68) فرآیند هتروکاریوزیس می تواند دررابطه با مکمل سازی بیوشیمیایی بین موتانت های وابسته باشد.(61)

 

1-8-1- اهمیت هتروکاریوزیس:

 

برای درک اهمیت هتروکاریوزیس حتی در بخش های کنترل بیمار زایی و کاهش قدرت بیماری زایی استرین هیپوویرولنت Cryphonectria Parasitica را که مثال جالبی از فرآیند بیوکنترل است و اطلاعات جالبی رادر مورد ناسازگاری رویشی در اختیار محققین قرار داده است را بیان
می‌‌کنیم.در قرن اخیر اپیدمی بلایت شاه بلوط درآمریکای شمالی و اروپا دیده شده است استرین های هیپوویرولنت در کنار سایر عواملی که می تواند عامل کاهش قدرت بیماری زایی شوند حاوی ds RNA های شبه ویروسی قابل انتقال هستند که فعالیت قارچ را ضعیف و بیماری زایی را کم می کند (68-45) این استرین ها در اروپا از طریق آناستوموزهیفی پراکنده می شوند. انجام یک سری مطالعات روی (VCG) در جمعیت
C.Parasitica در آمریکایی شمالی و اروپا نشان دهنده این است که گروههای ناسازگاری در آمریکای شمالی بیشتر از اروپا است. آنچه که در این فرآیند حائز اهمیت می نماید این است که حتی در میان قارچ هایی که قدرت سازگاری کم و واکنش ضعیف دارند، نیز گاهی عوامل هپیوویرولنت را انتقال مییابند.استرین هایی که واکنش دفاعی قوی دارند این عمل را انجام نمی دهند. بنابراین حضور گروههای ناسازگاری رویشی زیاد در آمریکای شمالی فاکتوری است که امکان استفاده موفق از استرین های هیپوویرولنت را در بیوکنترل کم می کند. استفاده از استرین های هیپوویرولنت پتانسیلی برای کنترل بیماری مرگ هلندی نارون در اثر ophiostoma ulmi است.
طی مطالعات صورت گرفته ناسازگاری رویش از آناستوموز ریسه ای ممانعت کرده و به این دلیل در امر کنترل بیولوژیکی عامل بیماری اخلال ایجاد می کند.

 


9-1- سازگاری رویش:

 

درتعداد زیادی از قارچ های آسکومسیت رشته ای افراد منحصربه فرد گونه های یکسان که دارای اختلافات فیزیولوژیکی هستند می توانند به صورت غیر جنسی با یکدیگر آناستوموزیس کرده و یک ریسه هتروکاریون تشکیل بدهند. زمانی که ریسه هتروکاریون حاصله به صورت پایدار باشد. به این حالت سازگاری رویش می گویند و افرادی که دارای سازگاری رویش هستند را می‌‌توان در یک گروه به نام گروه سازگاری رویشی قرار داد. (68-61-66) سازگاری رویش از نظر ژنتیکی دارای یک اساس مولتی لوکوسی است که برای مدت 40 سال در ارگانیسم های مدلی همچون:
Neurospora -Asperjillus- podospora (77-52)
مطالعه گردیده است. اما آنچه که در ارتباط با این واکنش حائز اهمیت است این میباشد که در طی این مدت اساس ومکانیسم فیزیولوژیکی این فرآید بدرستی شناخته نشده است. یک گروه سازگاری رویشی میتواند یک فرد را از فردی دیگر یا یک فردی را از بعضی و یا همه سایر ایزوله ها جدا کند و اگر کار را براساس وجود لوکوس های ناسازگاری رویشی (vic) که به طور پراکنده درمیان ژنوم قرار گرفته ، عهده دار تعیین فنوتیپ VCG می باشند صورت می گیرد. البته تعیین شمار لوکوس های (vic) تنها از روی خصوصیات فنوتیپی امری تقریباً غیر ممکن است. در طی ده سال گذشته تئورهای اساسی و متدیکی که برای ارگانیسم های مدل بکار برده شده بود برای پاتوژن های بیماری‌‌زای گیاهی نیز بکار برده شد.
اولین آنها جهت قارچ های بیماری زا و به منظور مطالعات جمعیتی استفاده شده است که در آن سازگاری رویشی (vc) به عنوان یک نشانگر جهت مطالعه پلی مورفسیم در جمعیت‌‌های قارچ بکار رفت. علاوه بر این مطلب (vc) می تواند به عنوان یک مدل برای تشخیص جدایه‌‌های خودی از غیر خودی و همچنین به عنوان یک ابزار مناسب جهت فرم دادن به ساختمان نقشه ژنتیکی و rapid Isogenization بکار برده شود و زمانی که مکانیسم عمل آن مشخص شود. به عنوان یک هدف جدید جهت استفاده از برای مبارزه بیولژیک استفاده گردد. اما این هر دو بخش که شامل تجزیه و تحلیل جمعیتی و مطالعه مکانیزم این فرآیند است هر کدام به عنوان پیش قراولان تحقیقات بیماری شناسی گیاهی در آینده می‌‌باشند.
تمام کارهایی که بوسیله (vc) در مورد قارچ های بیماری زای گیاهی مورد بررسی قرار گرفته درحقیقت مدل پیشنهادی puhalla(1985) john را تست می کند. او بیان می کند: که از (vc) میتوان جهت تقسیم کردن یک جمعیت قارچی به زیر مجموعه های مدون تحت گروههای سازگاری رویشی استفاده کرد که این زیر گروهها می توانند مرتبط با بیماری زایی جدایه‌‌ های مربوطه باشند. او فرض می کند که پاتوژن ها به ندرت و یا همیشه می توانند با یکدیگر آناستوموزیس و نو ترکیبی ایجاد کنند که آن خود در جهت نوترتیبی جدیدی درارتباط با آلل های (vic) و متعاقباً گروههای سازگاری جدید هدایت می ‌‌شود. بر اساس این مدل هرگروه VCG اساساً یک کلون است و VCG و بیماری زایی.احتمالاً به یکدیگر مرتبط هستند. این مدل به طور خیلی وسیع در ارتباط با فرم های بیماری زایی مختلف قارچ Fusarium oxysporum بکار برده شده است.اما پس ازگذشت چندسال از بیان این نظریه یک سری نتایج را می‌‌توان از آن استخراج کرد:

 

1) یک ارتباط قوی بین بیماری زایی فرم های ویژه و گروههای سازگاری رویشی در ارتباط با قارچ های fusarium oxysporum f.sp apii, fusarium oxysporum f.sp cubense
fusarium oxysporum f.sp cyclamis (3),fusarium oxysporum f.sp melonis (2) می توان مشاهدهکرد اغلب نژادهای هر فرم ویژه خاص ذکر شده در یک و یا تعداد کمی از گروههای سازگاری قرار می ‌‌گیرند. این ارتباط می تواند در ارتباط با سایر فرم های ویژه همچون:
Fusarium oxysporum f.sp asparagi و Fusarium oxysporum f.sp lycopersici
خیلی قوی ویا اصلاً وجود نداشته باشد و نژاد های این فرم های ویژه می توانند در شمار زیادی از گروههای سازگاری رویشی مرتبط قرار ‌‌گیرند. استرین هایی که از خاک به عنوان ساپروفیت جدا می شوند در گروههای سازگاری رویشی مرتبط منشعب می شوند.
در حالتی که این نتایج با توجه به مدل مطرح شده توسط puhalla(1985) بدست می آید. این که استرین های بیماری زا از نظر منشاء یک کلون هستند و اینکه ممکن است بعدها خود را تکمیل کنند تائید می شود.
وبیان می شود که توسعه هر گروه در ارتباط با جدایه های مربوط به هر گروه سازگاری رویشی باید امکان پذیر باشد

 

اگر چه در مورد این گونه هیچ مدل مرحله جنسی شناخته نشده است و علاوه بر این هیچ بیان روشنی نیز در ارتباط با وجود ژنویتپ های ( مولتی ژنتیک ) در غیاب اثر اجتناب ناپذیر تولید مثل جنسی در مورد این قارچ قابل بیان نیست.
همانطور که ذکر شد VCGs یک ابزار مفید جهت تجزیه وتحلیل جمعیت های قارچی است و علاوه بر این VCG یک روش ارزیابی مستقمی مولتی ژنیک است که به خوبی برای یک جمعیتهای قارچی قابل اجرا است.
ارزیابی آزمایشگاهی گروههای سازگاری رویش با استفاده از موتانت های نیت. یک تکنیک ساده است و به مواد بیولوژیکی و پایه ای بسیار کمی در این روش ارزیابی احتیاج است. VCG یک ابزار مطالعاتی مناسب جهت اندازه گیری انشعابات ژنتیکی است همچون، فرکانس اختلافات ژنتیکی درون جمعیت و تعیین کردن توانایی دو استرین برای شناسایی یکدیگر از سایرین است. اگرچه تکنیک VCG به عنوان یک تکنیک گسترده و قابل وفق پذیری جهت تجزیه و تحلیل همه جمعیت‌‌های قارچی به حساب نمی آید. همچنین از این تکنیک جهت تجزیه و تحلیل استرین هایی که در گونه های بیولوژیکی مختلف قرار می گیرند مناسب نیست(68 و 71) وجهت ارزیابی اتفاقاتی که در سطوح بالای گونه رخ می دهد نیز مناسب نخواهد بود. اگر چه تکنیک VCG و یک وسیلة مناسب برای ارزیابی انشعابات ژنتیکی است،اما یک ابزار مناسب جهت ارزیابی سطوح کثرت وقوع آللی مانند: تعیین تکرار آلل ها در لوکوس های (vic) مختلف به حساب نمی آید، یا اینکه اگر چه VCGS یک تکنیک مناسب جهت تعیین کردن کلون یا عدم کلون بودن جدایه‌‌ها است، اما قابل استفاده جهت تحقیق در ارتباط با میزان ارتباط ایزوله ها با هم همچون Sibs و یا از یک خانواده بودن و یا از اقوام بودن نیست و در نهایت اینکه تشخیص هتروکاریونی بوسیله آللهایی که مانع از تشکیل هتروکاریون می‌‌شوند،ممکن است پیچیده باشد حتی اگر استرین ها سازگار روبشی باشند مانند استرین هایی که در لوکوس hsi آنها موتاسیون صورت گرفته است.

 

1-9-1- مکانیسم سازگاری رویش

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله قارچ روی برنج

دانلود مقاله اثر سطوح مختلف سبوس برنج فراوری شده با حرارت بر روی مصرف خوراک

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله اثر سطوح مختلف سبوس برنج فراوری شده با حرارت بر روی مصرف خوراک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

-1-مقدمه
نظر به افزایش جمعیت جهانی از سطح 72/5 میلیلارد (1995، FAO) به 11 میلیارد نفر در سال 2100 (نورس، 1992 و دمنی، 1984) می¬رسد استفاده بهینه از منابع غذایی موجود و فرآورده¬های جانبی تولید شده در بخش کشاورزی در راستای تولید منابع غذایی انسانی امری ضروری به نظر می-رسد. جدول 1-1 برآورد جمعیت با توجه به آمار بانک جهانی ( برحسب میلیارد نفر )
اقتباس از منبع 53 و 34

 

برنج سهم زیادی از محصولات غلات دنیا را به خود اختصاص می¬دهد. که علت آن مصرف زیاد و قابلیت سازگاری با شرایط آب و هوایی مختلف می¬باشد. بد¬لیل قابلیت رشد و کشت در انواع زمین¬های کشاورزی، آن را تبدیل به مهمترین محصول غلات در دنیا کرده است(2).
(مایکلسون و داتل ، 1991 ) برنج یک ماده غذایی پایه در کشور های در حال توسعه است و در سال 2000 برنج و فرآورده¬های آن تأمین کننده انرژی 40% از مردم جهان بود به طوری که از گندم پیشی گرفته است( هانگ و لو ، 1991 ). جمعیت زیادی در کشورهای در حال توسعه وجود دارد که با محدودیت در مصرف دانه غلات مواجه می¬باشند و این دلیل موجهی برای استفاده از دانه غلات در تغذیه انسان، و استفاده از غلات اضافی و پس¬مانده¬های آن در تغذیه دام می¬باشد. این در حالیست که حجم دور ریزی ضایعات کشاورزی در مزارع کشور قابل تأمل است. این مسئله زمانی اهمیت خود را نشان می¬دهد که بدانیم ضایعات و پس¬مانده¬های مزارع در دیگر کشورها منبع اصلی تأمین خوراک دام است و نیز به ایران وکشورهای مشابه صادر می¬گردد. سالانه میلیونها دلار ارز جهت واردات غلات از کشور خارج می¬شود و این روند هرساله سیر صعودی به خود می¬گیرد، بنابراین توسعه جیره¬های بدون غلات یا با دانه غلات پایین به طوریکه سطح تولید حفظ شود، لازم به نظر می¬رسد. از طرفی، در دنیا، مصرف سرانه شیر درجهان به عنوان یکی از شاخص¬های توسعه یافتگی محسوب می¬شود و هر کشوری که از سرانه مصرفی بالاتری برخوردار باشد در مباحث توسعه از رتبه بالاتری برخوردار می¬گردد. تولید سرانه شیر در جهان در حالی به عدد 100 کیلوگرم رسیده است که تولید شیر ایران با شش کیلوگرم افزایش از شاخص میانگین جهانی بالا زده است.
در حال حاضراز مجموع شش میلیون تن شیرتولید داخلی 17 ‬درصد متعلق به گوسفندو بز، 80 درصدشیرگاو و مابقی شیرگاومیش است. براساس آمارهای موجود، تراکم متوسط تولید شیر کشور به حدود 8/3 تن در هر کیلومترمربع رسیده ‌است که نزدیک به 40 ‬درصد شیر تولیدی از مجرای صنعتی و باقی¬آن به شکل سنتی فرآوری و عرضه می‌شود. شیرکاملترین غذایی است که می¬تواند مورد استفاده انسان قرار گیرد، به همین منظور یکی از فعالیتهای اساسی دامداری در دنیا پرورش دامهای شیری است. این ماده غذایی از یک ترکیب پیچیده تشکیل شده که شامل چربی، پروتئین، قند لاکتوز، عناصر معدنی، ویتامینها، آنزیمها و آب می¬باشد و فرآورده¬های شیری بهترین منابع تأمین کلسیم بدن انسان هستند. شیر، دارای کلیه اسیدآمینه¬هاى ضرورى است. قند شیر، لاکتوز نام دارد و شیرینى آن 30 بار از قند و نیشکر کمتر است. لاکتوز چاق کننده نیست و مصرف آن براى بیماران مبتلا به دیابت مضر نمى¬باشد. چربى شیر نیز بسیار سهل الهضم و انرژىزا است. انرژىزایى حاصل از چربى شیر تقریباً دو برابر مواد قندى و یا پروتئینى است، املاح معدنى در شیر که به شکل محلول و یا ترکیب با مواد پروتئینى است، کمتر از یک درصد می¬باشد و مهمترین آنها شامل: کلسیم، پتاسیم، فسفر، سدیم و مقدار بسیار کمى آهن و مقادیر جزئى مس و روى است که نقش اساسى در ساخت آنزیمها و هورمونهاى بدن دارند. مصرف شیر وفرآورده¬های مختلف آن به ویژه فرآورده¬های تخمیری، منجر به افزایش طول عمر، افزایش بازده جسمی وفکری، کاهش بیماریهای عفونی، کاهش بیماریهای استخوانی ورشد مطلوب کودکان ونوجوانان می¬شود. تحقیقات نشان داده است شیر در افراد مبتلا به زخم معده بهترین و مفیدترین ماده خوراکی¬است. پژوهشگران می¬گویند: در شیر نوعی باکتریهای مفید وجود دارد که باکتریهای عامل ایجاد زخم معده را از بین می¬برد. شیر به ویژه با داشتن باکتری لاکتوباسیل در کنار آنتی¬بیوتیک¬ها بهترین مواد غذایی برای معالجه معده¬هایی با زخمهای پیشرفته است. تولید شیر با صرف هزینه کمتر به عنوان یک فاکتور مهم اقتصادی در راستای رقابت در بازار تولید محسوب می¬گردد، از طرفی بخش اعظم کاهش هزینه از طریق تغذیه میسر خواهد شد. در بیشتر کشورها به لحاظ ارزش بالاى غذایى شیر، به منظور عرضه شیر با قیمت ارزان و افزایش مصرف سرانه با هدف نهایى داشتن جامعه¬اى سالم و پویا، مبالغ هنگفتى یارانه از بودجه سالانه براى شیر در نظر مى¬گیرند. اهمیت این امر مستقیماً مربوط به تمهیدات و تدابیری است که به منظورتأمین و رفع کمبود پروتئین مورد نیاز 70 میلیون نفر جمعیت رو به تزاید کشور اتخاذ می¬شود، و به حل مشکل کمبود خوراک دام، افزایش میزان بهره¬دهی کمی¬وکیفی دامها، آبزیان و طیور کشور کمک خواهد کرد.
در کار تغذیه و تأمین خوراک دام بجز مواد اصلی شناخته شده نظیر یونجه، جو، ذرت، سبوس گندم، چغندر، کاه و .....، چه بسا ضایعات و پس¬مانده¬های غیرقابل مصرف حاصل از صنایع تولید مواد غذایی و کشتارگاهها و ..... وجود دارد که بخوبی می¬تواند در تهیه خوراک دام مورد استفاده قرار گیرد مثل انواع محصولات نامرغوب و غیر قابل استفاده در کشاورزی و باقی مانده¬های صنایع روغن¬کشی مانند انواع کنجاله ها ( مثل سبوس روغن¬کشی شده، کنجاله¬کلزا و غیره ) که با بهره-جویی از این همه مواد فراوان و گوناگون و فرآوری آنها براساس موازین فنی و بهداشتی می¬توان در تهیه و تولید خوراک¬های متراکم و متوازن برای انواع دامها بهره¬برداری نمود، بگونه¬ای که بسته به نوع و شرائط خاص دام مورد نظر، میزان پروتئین، مواد معد¬نی¬ و ویتامینی مورد احتیاج آنها را برطبق ارزیابی¬های مشخص علمی و استانداردهای مربوط تامین سازند، خوراکهایی که از قابلیت هضم و جذب بالا و مطمئن برخوردار بوده و انرژی لازم برای پرورش و تولید دام را در اختیار او قرار می-دهند. براین اساس استفاده از فرآورده¬های جانبی بخش کشاورزی که اغلب از قیمت کمتری برخوردارند، از دیرباز مدنظر محققان قرار گرفته است. و به دلیل وجود برخی مشکلات در زمینه استفاده مستقیم این فرآورده ها در تغذیه دام، فرآوری آنها به روشهای گوناگون ضروری به نظر می-رسد (10).
در این میان محصولات فرعی حاصل از عمل¬آوری غلات نظیر سبوس¬گندم و سبوس¬برنج، بدلیل تولید زیاد و قیمت پایین از اهمیت ویژه¬ای برخوردارند. در حال حاضر سالیانه بیش از 2 میلیون تن شلتوک¬دراستان گیلان و مازندران تولید می¬شود، که حدود 10 درصد آن سبوس می¬باشد. به طوری که سبوس برنج را می توان یکی از عمده ترین محصولات فرعی فرآوری غلات در جهان نام برد. عمده¬ترین مشکل در استفاده از سبوس برنج فیتات، فیبر، روغن و سیلیس زیاد موجود در آن ¬می-باشد. امروزه در اکثر کشورهای تولید کننده برنج، سبوس به عنوان ماده اولیه تولید روغن خوراکی است، که این روغن برای سالاد، عالی و نیز برای مصارف پخت وپز و سرخ کردن بسیار مناسب می-باشد، همچنین مزه غذاهای پخته شده را بهبود داده و سبب کاهش کلسترول می‌شود. روغن سبوس برنج از مواد با درجه آلرژیزایی بسیار کم محسوب شده و در تغذیه کودکان مفید است. گرانروی آن بالا بوده و موقع سرخ کردن روغن کمتری جذب مواد غذایی می‌شود و نیز در صنعت برای ساخت مواد دارویی، کنسانتره، ویتامین B، استخراج فیتین، کنسانتره پروتئین، تولید نوشابه¬های¬غنی از پروتئین شبیه شیر و غیره، مصرف می¬شود. از عصاره طبیعی سبوس برنج در ساخت کرمهای پوستی استفاده می¬کنند تا خشکی و ترک¬خوردگی سر آرنجها، زانوها و پاها را رفع می¬نماید. عصاره سبوس برنج تأثیرات مختلفی روی پوست بدن دارد که شامل رطوبت¬دهی به پوست و جلوگیری از ترک-خوردگی، نرم کردن پوست بطوری که همیشه حالت مرطوب داشته باشد، زدودن اکسیژن فعال از سطح پوست به منظور جلوگیری از تشکیل پروکسید چربی، اینوسیتول بعنوان یکی از خانواده ویتامین B، رشد سلولهای پوستی را افزایش می دهد، (36).
تراکم مواد مغذی در سبوس برنج متنوع می¬باشد، که به طور عمده به دلیل واریته برنج و فرآیند روغن¬کشی از سبوس و نیز نسبت پوسته خارجی به پوسته نرمتر یا پوسته¬داخلی می¬باشد. در کشورهای توسعه یافته به منظور جلوگیری از فساد زود هنگام سبوس برنج آن را روغن¬کشی نموده و از روغن حاصله جهت مصارف انسانی و از باقی مانده آن در تغذیه دام و طیور استفاده می¬نمایند. روغن سبوس برنج به لحاظ اثرات دارویی از جمله کاهش کلسترول سرم خون، غذای سلامتی و روغن قلب نامیده¬ می¬شود (32).این روغن دارای ترکیب مناسبی از اسیدهای¬چرب است. همچنین حاوی آنتی اکسیدانها و سایر مواد مغذی می باشد.
در آمریکا سبوس پایدار شده را به طور وسیع در فرمولاسیون غذایی کودک، تهیه نان، پنکیک شیرینی و کیک، مورد استفاده قرار می¬دهند. از سبوس پایدار شده برای تهیه خوراک دام و طیور و ماهی به طور وسیع استفاده می¬شود. به عنوان مثال در کشور هندوستان در سال 1980 تولیدی معادل 158000 تن سبوس را به سایر کشورهای صادر نموده است. علاوه بر آن امروزه تولید خوراک ماهی از سبوس برنج به طور وسیع در کشور تایلند رواج یافته است (26).
1-2- ضرورت و اهمیت تحقیق
با توجه به میزان قابل توجه سبوس¬برنج در استان¬های شمالی کشور و قیمت پایین آن، می¬توان آن را جایگزین بخشی از اجزای کنسانتره جیره دام نمود. از طرفی به دلیل وجود روغن در سبوس به نظر می¬رسد روغن¬کشی آن احتمالاً موجب افزایش مدت نگهداری و بهبود ارزش تغذیه¬ای آن خواهد شد. در همین راستا مطالعه حاضر به منظور بررسی ارزش غذایی سبوس برنج روغن¬کشی شده در تغذیه و با اهداف زیرانجام گرفت.
1-3-اهداف تحقیق
1- استفاده از سبوس برنج روغن¬کشی شده و فرآوری شده با حرارت بجای سبوس¬گندم در جیره گاوهای شیری هلشتاین و تعیین بهترین سطح آن.
2-بررسی اقتصادی بودن جایگزینی سبوس گندم با سبوس برنج فرآوری شده .
3-تأثیر مصرف سبوس برنج فرآوری شده با حرارت بر متابولیتهای خونی گاوهای شیری هلشتاین.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم :
مرور منابع

 

 

 

 

 

 

 


2-1- برنج
برنج از گیاهانی است که در مناطق حاره¬ای و نیمه حاره¬ای رشد می¬کند. نام عمومی آن Rice و نام علمی آن Oryza sativa می¬باشد. برنج اولین¬بار حدود 7000 سال قبل در شرق چین و هند (لو و چانگ ، 1980) کشت می¬شده است. برنج یک غذای پایه برای دو سوم جمعیت جهان می¬باشد، به طوری که اغلب نیازهای پروتئین و انرژی جیره¬ای غذایی انسان را تأمین می¬نماید. برنج بعد از گندم از عمده¬ترین غلات در جهان است. از 562 میلیون تن تولید جهانی برنج، 3/2 میلیون تن آن در کشور ایران تو لید می¬شود.
(1996، FAO)، در زبان انگلیسی به شلتوک (دانه برنج همراه با پوست آن ) Rice paddy گفته می¬شود. مهمترین مرکز تولید برنج در جهان قاره آسیا است، که حدود 90 درصد برنج تولیدی جهان را به خود اختصاص می¬دهد و بیش از 450 میلیون تن در قاره آسیا تولید می¬گردد (ساندرز ، 1986)، که اکثرآن در کشورهای چین، هندوستان، ژاپن، کره، جنوب شرق آسیا و جزایر مجاور اقیانوس آرام کشت می¬شود. در خارج از آسیا کشورهای برزیل، ایالت متحده با تولید 5/0 درصد از برنج مصرفی جهان بیشترین مقدار تولید را دارند.
در ایران نیز هم اکنون استان¬های گیلان و مازندران با تولید سالیانه بیش از 2 میلیون تن شلتوک از مناطق مهم زراعت برنج کشور محسوب می¬شوند. برنج تولیدی جهان که 25 درصد دانه غلات در جهان را شامل می شود(15).
2-1-1- ساختار دانه برنج
دانه برنجی که از خرمن کوبی بدست می¬آید، دارای پوسته سخت خارجی از جنس سیلیس بوده و پریکارپ آن با دانه یکی شده است. دانه کامل برنج (تک لپه¬ای)، از قسمتهای پریکارپ ، آندوسپرم نشاسته¬ای، رویان و اپیتیلیوم یا اپیدرم تشکیل می¬شود (شکل 1).
از ویژگیهای فیزیکی سبوس برنج می¬توان به رنگ کرم روشن تا نخودی و بوی برنج تازه آن و نرمی و یکنواختی و فاقد چسبندگی بافت آن اشاره نمود(8). در حین فرآوری برنج در کارخانه شالیکوبی پس از خارج نمودن پوسته سخت سیلیسی اطراف آن محصولی شامل پریکاپ، آلئورون ، آندوسپرم و رویان به دست می¬آید که به برنج قهوه¬ای مشهور است. در مراحل بعدی فرآوری زمانی که رویان و سبوس از برنج قهوه¬ای جدا شد، برنج سفید به دست می¬آید. سلولهای آندوسپرم به صورت اختصاصی مملو از گرانولهای نشاسته ¬است. در حالی که رویان و پریکارپ شامل مقادیر متنوعی از سلولهای حاوی پروتئین و اسیدهای چرب می¬باشد. محصولات فرعی فرآوری شلتوک برنج در کارخانه شالیکوبی شامل از برنج سفید، پوسته برنج، سبوس برنج و برنج شکسته است(1).
2-1-2- سبوس برنج
سبوس برنج که به دنبال آسیاب نمودن برنج حاصل می¬شود و حاوی اجزایی نظیر پریکارپ، پوشش دانه، مغز برنج، لایه¬آلئورون و جوانه اولیه یا رویان بوده و در حدود 10 درصد برنج قهوه¬ای را تشکیل می¬دهد. در درصد فرآورده¬های فرعی حاصل از فرآیند تولید برنج سفید از شلتوک در جدول زیر آمده است.
جدول 2-1- درصد فرآورده های جانبی حاصل از فرآیند تولید برنج سفید از شلتوک در برخی از نقاط جهان
نوع فرآورده آمریکا اندونزی کلمبیا جنوب برزیل استرالیا
کل دانه برنج سفید (درصد) 5/65 68 5/69 5/65 70
برنج شکسته(درصد) 2 - 5/8 8 3
سبوس نرم (درصد) 5/8 12 22 23 7
پوسته برنج (درصد) 20 20 - - 20
ضایعات (درصد) 1 1 3 3 -
اقتباس از منبع (26)
با توجه به این که سبوس¬برنج 10 درصد از وزن برنج را به خود اختصاص می¬دهد، تولید جهانی سبوس در حدود 45 میلیون تن و تولید داخلی آن در حدود 20 هزار تن می¬باشد. که بیشترین مقدار آن در شرق دور و آسیا جنوب شرقی تولید می¬شود. در این مناطق پوسته بیرونی باعث کاهش کیفیت سبوس برنج می¬شود. البته چون میزان تولید سبوس از شلتوک به عوامل زیادی از قبیل ماشین آلات موجود در کارخانه و تنظیم این دستگاهها بستگی دارد و از طرفی خط تولید کارخانه¬های جدید میزان پوسته بیشتری¬را وارد سبوس نرم می¬کنند، تولید سبوس از رقم فوق بیشتر بوده¬ولی برکیفیت¬آن به لحاظ
مواد مغذی اثر سوء دارد. ( هوستن ، 1972).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 2-1- ساختمان دانه برنج اقتباس منبع از (25)
محققان باروشهای سریع و ارزان قیمت و بااستفاده از محلول حاوی فلورگلوکینال مقدار پوسته-خارجی سبوس برنج را تخمین می¬زنند. این معرف دچار تغییر رنگ شدیدی در حضور پوسته خارجی می¬شود. که با دیدن، نمره¬ای داده می¬شود و بدین ترتیب مقدار پوسته خارجی سبوس برنج را 1/0 تا 400 گرم در کیلوگرم تخمین می¬زنند. از دیگر مشکلات سبوس برنج، روغن و اسید فایتیک آن است. بعد از شالیکوبی شالی فوراً واکنش هیدرولیتیک اسیدهای¬چرب آغاز می¬شود و علاوه براین شکستن بوسیله لیپوکسیژناز نیز وجود دارد (شاهین¬وهمکاران، 1975). درجه ذخیره¬سازی و رطوبت سبوس برنج عوامل مهم در میزان هیدرولیز می¬باشد (شاهین و همکاران 1976 ). 60 درصد روغن سبوس برنج بعد از 4 هفته شالیکوبی تحت تأثیر این فرآیندها قرار می¬گیرد.
2-1-2-1- ارزش تغذیه ای سبوس برنج
ترکیب و میزان مواد مغذی موجود در سبوس برنج در جدول 2-2، 2-3، 2-4 آورده شده است .
جدول 2-2- ترکیب شیمیایی و مواد مغذی موجود در سبوس برنج
اجزای مغذی
( گرم در کیلوگرم) سبوس حاوی روغن
ماده خشک 910 902 5/889 5/ 906 -
پروتئین خام 135 128 1/89 131 155 2/126
عصاره ی اتری 151 90 9/60 165 152 150
فیبر خام 110 229 290 6/72 - -
عصاره عاری از ازت 405 - 6/396 - - -
NDFِّّّّّّ - 370 - - 261 -
ADF - 240 - - 131 -
نشاسته - 302 - - - -
خاکستر 109 109 - 2/163 3/68 - -
کلسیم 6/0 9/0 3/3 5/16 - -
فسفر 2/18 11 4/ 4 8/12 - 1/10
منیزیم 5/9 5/4 - - - -
سدیم - - 6/0 - - -
پتاسیم 4/17 - - - - -
فیتات(FTU/Kg) - - - - - -
اقتباس از منابع شماره ی 7،17،2،1

 


برخی عوامل منفی استفاده از سبوس برنج درخوراک دام و طیور عبارتند از :
1- وجود بیش از حد قارچ ،کپک و میکروارگانیسم¬ها
2- تند شدن ناشی از اکسیداسیون اسیدهای چرب
3- وجود آفات انباری
4- وجود سموم آفت¬کش
سبوس¬برنج حاوی روغن قابل استفاده برای انسان است، که باعث کاهش کلسترول سرم خون می¬شود و پروفیل لیپوپروتئین آن شبیه سایر روغن¬های گیاهی مانند روغن¬ذرت و روغن آفتابگردان است(59). سبوس برنج یک منبع غنی از مواد مغذی وترکیبات دارویی است که علاوه بر استفاده در تغذیه دام وطیور بعنوان یک منبع فایتوکمیمال مثل فنولیکها، توکوتری¬انولها و گامااوریزانول می¬باشد. خصوصیات خاص روغن¬سبوس¬برنج، آن را تبدیل به یک روغن سرخ کردنی بدون نیاز به هیدرژناسیون نموده است. بطور مشخص با پیشرفت استخراج روغن در سالهای اخیر، قابلیت دسترسی به روغن¬های غیر مرسوم مانند روغن سبوس برنج افزایش پیدا کرده است که ناشی از آگاهی از درباره میزان سلامتی می¬باشد. اسیدهای¬چرب پالمیتیک(74/16%)، استئاریک(9/1%)، -اولئیک(79/49%)و ¬لینو¬لنیک(19/0%)، بخش عمده اسیدهای¬چرب سبوس¬برنج ¬را تشکیل می¬دهند. ساندرز، (1998) بطور متوسط روغن سبوس برنج را در واریته¬های مختلف 3 تا 16 درصد گزارش-کرد. پروفیل اسیدهای چرب روغن سبوس برنج که در جدول 2-5 آمده است بیانگر این مطالب می-باشد. اسید¬لینولئیک و اسیداولئیک حدود 77 درصد اسیدهای¬چرب را تشکیل می¬دهد. سایر ¬اسیدهای-چرب شامل آرشیدونیک ایکوزانوئیک، بهنیک، کاپریک و میرستیک است (48).

 

جدول2 -3- میزان اسیدهای آمینه موجود در سبوس برنج
نام خوراک
پروتئین خام
(درصد) آرزنین هیستیدین ایزولوسین لایزین متیونین سیستئین فنیل آلانین تراونین تریپتوفان والین
سبوس برنج
5/15 8/7 8/2 4/3 1/7 7/4 1/2 2/2 9/3 2/1 2/5
سبوس گندم
3/17 8/6 8/2 2/3 2/6 1/4 6/1 1/2 3/3 4/1 5/4
آب پنیرگاو
6/14 1/2 9/1 1/5 9 4/7 4/1 2 6 5/1 5
کنجاله سویا
3/46 4/7 8/2 6/4 9/7 3/6 5/1 5/1 4 3/1 7/4
سورگوم
6/11 4/1 4/2 4 6/13 4/2 8/1 9/1 4/3 1/1 5
دانه یولاف
2/13 8/6 4/2 8/3 3/7 2/4 7/1 9/2 2/5 2/1 2/5
جوانه مالت جو
21 3/4 8/1 4 6 4/4 3/1 1/1 6/3 9/0 4/5
ضایعات نانوایی
15 7/4 6/2 4 8/7 3 7/1 1/2 4/3 2/1 4/4
کنجله کانولا
8/37 7 8/2 8/3 8/6 6/5 9/1 5/2 4/4 5/1 7/4
درصدی از پروتئین خام
اقتباس از منبع (17)

 

جدول 2-4- ترکیبات موادمعدنی موجود در سبوس برنج

 

نام خوراک ماکرو المنت (درصد) میکروالمنت (میلی گرم در کیلو گرم)
خاکستر کلسیم فسفر منیزیم پتاسیم سدیم کلر گوگرد مس آهن منگنز سلنیوم روی مولیبدن
سبوس برنج 4/10 07/0 8/1 8/0 6/1 03/0 09/0 19/0 10 239 186 17/0 71 8/2
اقتباس از منبع (39)

 

 

 

 

 

 

 


مقدار( درصد) اسید چرب شماره
31 کاپریک 1
2 میرستیک 2
47/16 پالمیتیک 3
22 پالمیتولئیک 4
7 هپتادکانوئیک 5
79/1 استئاریک 6
79/42 اولئیک 7
65/34 لینولئیک 8
16 لینولنیک 9
64 آرشیدیک 10
70 ایکزانوئیک 11
20 بهنیک 12
جدول2 -5- مقدار اسیدهای چرب موجود در روغن سبوس برنج

 

2-1-2-2- فواید اسیدهای چرب غیر اشباع
اسیدهای چرب غیر اشباع (PUFA) گروهی از اسیدهای¬چرب هستند که حاوی 2 یا بیشتر باند دوگانه در زنجیره کربنی می¬باشند. و براساس قرار گرفتن باند دوگانه درزنجیره کربنی به اسیدهای چرب امگا- 3 و امگا- 6 تقسیم می¬شوند. در اسیدهای چرب امگا -3 اولین باند دوگانه در سومین کربن از متیل انتهایی قرار گرفته است. مهمترین اسیدهای¬چرب شامل اسیدلینولئیک، آلفا لینولئیک، گامالینولنیک، دکوزاهگزاانوئیک است(12).
اسیدهای¬چرب ¬غیراشباع دارای ¬دو وظیفه ¬مهم در پستان¬ می¬باشند. اولین وظیفه آنها در تنظیم ساختاری، جنبشی، مرحله انتقال و نفوذپذیری غشا، تنظیم کردن عملکرد پروتئین که با غشا در ارتباط هستند مانند گیرنده¬ها، ATPaseها، پروتئینهای انتقال¬دهنده و کانالهای¬یونی، تنظیم در کنترل تجلی ژنها، بیوسنتز برخی اسیدهای¬چرب و انتقال کلسترول در بدن است. دومین وظیفه اسیدهای¬چرب غیراشباع بعنوان پیش¬ساز خیلی از متابولیتها مانند پروستاگلاندینها، لئوکوترین و هیدروکسی اسیدهای-چرب و در تنظیم وظایف بیولوژیک می¬باشد. و کمبود آنها باعث عملکرد غیر طبیعی در پوست، سیستم عصبی و سیستم ایمنی، سیستم قلبی-عروقی، سیستم غدد درون¬ریز، کلیه¬ها و سیستم تنفسی و تناسلی می¬شود (کرتیک و شیمیز ، 1999).
2-1-2-2- 1- تأثیر روغن سبوس¬برنج بر فراسنجه¬های خونی
درمطالعه¬ای تأثیر منابع فیبری جیره، اعم از فیبر سویا، سبوس برنج روغن دار، سبوس¬جو ، سبوس یولاف و مخلوط همه آنها بر میزان کلسترول خون و کبد موشها بررسی گردید. کلسترول کبدی گروهی که سبوس برنج دریافت کرده بودند، کمترین میزان را در بین سایر گروه¬ها داشت و همچنین میزان کلسترول خون در گروه سویا و سبوس برنج اختلاف معنی¬داری با سایر گروه¬ها نشان داد. در مطالعه سوگانو و تیسیوجی در سال 1997، مصرف مخلوط روغن سبوس برنج و روغن آفتابگردان با نسبت 7 به 3 اثر بهتری در کاهش کلسترول خون در مقایسه با هریک از آنها به تنهایی نشان داد، که علت این امر به روشنی مشخص نیست ولی احتمالاً تحت تأثیر وجود اوریزانول و توکوترینول در روغن سبوس بوده است. تأثیر تغذیه طولانی مدت روغن سبوس¬برنج بر سطح لیپید و لیپوپروتئین در موشها توسط رینی و هارهاران ، (1995) مورد بررسی قرار گرفت. موشهایی که جیره حاوی 20 درصدروغن سبوس برنج و بادام زمینی دریافت کردند، وزن بیشتر و سطح کلسترول و تری¬گلیسیرید و فسفولیپید کمتری در مقایسه با گروه شاهد داشتند(23).
2-1-2-2- 2- فساد هیدرولیتیکی
روغن موجود در شلتوک و برنج قهوه¬ای نسبتأ تثبیت شده است. چون بصورت دست نخورده (یعنی شرایط برای فعالیت آماده نیست)در داخل پوست¬برنج و ممزوج با پوشش دانه قرار دارد، در صورتیکه در این موقع بیشتر روغن ذخیره¬ای در لایه¬آلورون و جنین قرار دارد. در طی مرحله شالیکوبی و جداسازی فیزیکی آنزیم لیپاز با روغن ارتباط برقرار کرده و باعث تبدیل چربی به اسیدهای چرب فرار و گلیسرول می¬شود(12).
ارزش غذایی سبوس¬برنج با فساد هیدرولیتیک کاهش پیدا می¬کند و در استفاده از اجزای مغذی آن بخاطر قابلیت زیاد در فساد هیدرولیتیکی، محدودیت بوجود می¬آید(ملکیان و همکاران، 2000). تفاوت در فساد هیدرولیتیکی روغن¬سبوس برنج در طول ذخیره¬سازی در دو واریته سبوس¬برنج توسط گوفمن و برگمن در سال 2003 گزارش شد. ژنوتیب بطور معنی¬داری(05/0>p) بر فساد هیدرولیتیکی تأثیر می¬گذارد. محیط (فصل) تأثیر معنی¬دار بر صفات ذکر شده نداشت. این بدین معنی است که در این صفات ژنتیک بر فصل تأثیر می¬گذارد و همچنین بیان¬کننده این موضوع است که بیشتر تفاوتها ناشی از تفاوت ژنتیکی در میان واریته¬های مختلف می¬باشد و می¬توان با استفاده از تکنیکهای اصلاح نژادی سبوس¬برنج را در مقابل هیدرولیز لیپیدی تثبیت کرد.
تسوزوکی و همکاران در سال 1994 مشاهده کردند که فعالیت استراز در واریته¬های مختلف متفاوت است. فساد هیدرولیتیکی قابلیت استفاده از سبوس¬برنج را محدود می¬کند و ارزش تغذیه¬ای آن را کاهش می¬دهد. بطور مشخص، پایین بودن فساد هیدرولیتیکی با مهارکنندگی تانن¬ها بر فعالیت لیپاز ارتباط دارد.
گوفمن و برگمن در سال 2002 متوجه شدند که در ژنوتیپهای سبوس¬برنج¬قرمز که بطور متوسط 50 برابر تانن بیشتری نسبت به سبوس¬برنج قهوه¬ای داشتند، فعالیت لیپاز با حضور تانن کاهش پیدا کرده بود (هوریگوم و همکاران، 1988 و لانگ¬استاف و مک¬ناب 1991). بنابراین احتمالاً مقدار کمتر فساد هیدرولیتیک در سبوس نوع قرمز بخاطر اثرات مهارکنندگی تانن بر روی فعالیت لیپاز می¬باشد تفاوت در واریته¬ها باعث تفاوت در هردو، فساد هیدرولیتیکی و فعالیت استرازها است. پیشنهاد شده است که کاهش قابلیت فساد هیدرولیتیکی سبوس برنج با استفاده از تکنیکهای اصلاح-نژاد کلاسیک امکانپذیر می¬باشد. و از آنجایی که تحت¬تأثیر فصل نمی¬باشد می¬توان با سرعت بیشتری پیشرفت حاصل نمود. نتیجه اینکه، در واریته¬های مختلف فساد هیدرولیتیک و فعالیت استرازها به ژنوتیپ وابسته است. فعالیت استرازها مهمترین فاکتور برای شکل¬گیری چنین صفاتی است بنابراین، می¬توان یک واریته به وجود آورد که دارای خصوصیاتی باشد تا آنها را بر علیه فساد هیدرولیتیک و فعالیت استرازها تثبیت کند.
2-1-2-3- انواع لیپاز سبوس برنج
سبوس¬برنج حاوی چندین نوع لیپاز مانند فسفولیپاز، گلیکولیپاز و استرازها می¬باشد(تاکانو ، 1993). آنزیم لیپاز موجود در سبوس¬برنج در شرایطpH ایده¬ال 5/7-8، ودر درجه حرارت 37 درجه سانتی¬گراد فعالیت دارد(18). این آنزیمها باعث شکستن استراسیدهای چرب در سایتهای¬1و3 می¬شود (آزینو و همکاران، 1971). فسفو لیپاز شامل فسفو لیپازA، فسفو لیپاز A2، فسفو لیپازB می¬باشد که هر کدام در بخشی از استراسیدهای¬چرب تأثیر می¬گذارند. و سایر فسفولیپازها شامل فسفولیپاز C و فسفولیپازD بر قسمت فسفات اثر می¬گذارند (تاناکو، 1993). تری¬گلیسرید یکی از اجزا مهم روغن سبوس¬برنج است که دراسفروزوم قرار دارد(تاکانو،1993). مکانیسم تخریب روغن در سبوس¬برنج بصورت زیر می¬باشد :
فسفاتیدیل¬کولین به¬عنوان که یکی از اجزا مهم¬ از اسفروزوم، توسط فسفولیپاز D به اسید فسفایتدیک تبدیل می¬شود که ترکیب حاصل¬مطلوب نیست و درنتیجه¬اسفروزوم فاسدمی¬شود بنابراین تری¬گلیسریدها که توسط¬ این¬عضو (اسفروزوم) محافظت می¬شدند در اثر ارتباط با آنزیم لیپاز تخریب می¬شود واین عاملی برای افزایش اسیدهای¬چرب ودر نتیجه افزایش اسیدیته است.
2-1-2-3- 1- فعالیت لیپاز
در تصفیه ¬روغن¬خام، بیش از 10درصد از اسیدهای¬چرب ¬ترکیبات غیراقتصادی ¬هستند -درصورتیکه
روغن سبوس¬برنج به طور طبیعی حاوی 5/1 تا 2 درصد اسیدهای¬چرب فرار می¬باشد. و برای تولید روغن در اهداف تجاری کمتر از 5 درصد مطلوب است.(انچاین و همکاران 1980) اسید¬های¬چرب با چند باند دوگانه یک سوبسترای خوب برای آنزیم لیپوکسیژناز می¬باشد. به همین خاطربیش از 5 درصد اسیدهای¬چرب فرار چند ساعت بعد از شالیکوبی تخریب می¬شوند. بنابراین آنزیم لیپاز باید بسرعت غیر فعال شود. درصد اسیداولئیک تولیدی به فرم غیر قابل مصرف بعنوان شاخص کیفیت چربیها وروغن¬ها در نظر گرفته می¬شود. اساس این آزمایش بر پایه استخراج با الکل و تیتراسیون با سدیم هیدروکسید برای خنثی¬سازی و استفاده از m-cersol بعنوان شاخص می¬باشد (هوف پایور 1994).
2-1-2-3-2- تثبیت سبوس برنج
تثبیت یا غیر فعال کردن آنزیم لیپولیتیک در سبوس برنج¬تازه(تازه شالیکوبی شده) مورد توجه خیلی از محققان قرارگرفته است. طبق گزارشات آزینو و همکاران در سال 1971، pH ایده¬آل برای فعالیت لیپاز 5/7 تا 8 است، اگر pH افزایش و یا کاهش یابد فعالیت لیپاز نیز کاهش می¬یابد. پراب¬هاکار و ونکاتش در سال 1968 متوجه شدند که لیپاز در5/4pH= فعال است و با کاهش pH به پایین¬تر از 4 فعالیت آنزیمی¬کمتر می¬شود. حتی در 4pH= ¬نیز 3/0-3/9 درصد¬از اسیدهای¬چرب در 51روز ذخیره¬سازی(انبار داری) تولید می¬گردد. بعلاوه پراب¬هاکار و ونکاتش در سال 1968 به این نتیجه رسیدند که روشهای شیمیایی در تثبیت سبوس برنج موثر نیست. در روغن¬گیری پوسته قهوه¬ای برنج با اتانول، کمتراز 3 درصد روغن در دمای 24 درجه سانتیگراد خارج می¬شود. استخراج روغن در 70درجه سانتیگراد باعث افزایش در مقدار اسیدهای¬چرب و قابلیت فسادپذیری در طول 6 ماه نگهداری (انبار داری)از خود نشان داد(چامپاگن و همکاران 1992). تنها روش عملی در بعد تجاری، استفاده از فرآوری حرارتی در سبوس برنج¬تازه است (دسیکاچار ، 1974). یک همبستگی بین نوع فرآوری حرارتی و میزان تخریب لیپاز وجود دارد. چندین روش حرارتی برای تثبیت سبوس برنج وجود دارد که شامل حرارت مرطوب (لین و کارتر ، 1973) استفاده از تغییرات pH (پراب-هاکار و ونکاتش ، 1986)، بخاراتانول (چامپاگن و همکاران، 1992)، حرارت با اضافه کردن رطوبت (ساندرز، 1985)، حرارت¬خشک با فشارهوا (لوب و همکاران، 1973)، استخراج همراه با پختن (سایر و همکاران، 1982)، حرارت حاصل از مایکرویو (تائو 1989، ملکیان 1992) می¬باشد.
تمام این روشها برای غیرفعال کردن لیپاز و افزایش مدت نگهداری¬مورد استفاده قرار می¬گیرد. در این روشها علاوه بر تخریب لیپاز از فعالیت پراکسیداز نیز جلوگیری می¬شود. تأثیر این روشها بر ذخیره (انبار کردن) به مدت طولانی مورد بررسی قرار گرفت و نتایج نشان دهنده اثر تثبیت بر کاهش تولید اسیدهای¬چرب فرار بود بطوریکه می¬توان سبوس¬برنج را تا 4 ماه نگهداری کرد (راندل وهمکاران، 1985). در مقابل، در اکثر روشهای بکار رفته در تثبیت با حرارت خشک مدت پایداری کوتاهتر بوده است. البته مشکل بزرگ روشهای مرطوب قابلیت انعطاف کم و گران قیمت بودن آن است.
2-1-2-4- مکا نیسم اثر لیپوکسیژناز
لیپوکسیژناز(لینولئات:اکسیژن¬اکسیدوردوکتازC.E.،13،1،13)سرعت اکسیداسیون متیل¬های جداشده از اسیدهای¬چرب غیراشباع و استرهای آنها مانند اسیدلینولئیک و اسید¬لینولنیک را افزایش می¬دهد. pH ایده¬آل برای فعالیت 5/8 ودرجه حرارت مطلوب یعنی 25 تا 30 درجه سانتیگراد می-باشد. به چند دلیل آنزیم لیپوکسیژناز در علم تغذیه مهم است. لیپوکسیژناز بر رنگ، بو ( بوی بد سبزیجات یخ زده، غلات انبار شده، غذاهای حاوی پروتئین زیاد)، و خصوصیات تغذیه¬ای تأثیر می-گذارد. برای مثال باعث کاهش ویتامین A، کاهش ¬اسیدهای¬چرب با چند باند دوگانه (مثلاً اسیدلینولئیک)، و واکنش آنزیمی با برخی از اسیدهای¬آمینه ¬ضروری ودر نتیجه باعث کاهش کیفیت پروتئین می¬شود (ریچاردسن وهیسلوپ 1985).

 

 

 

2-1-2-4- 1¬- مهار کردن و غیر فعال کردن آنزیم لیپوکسیژناز
لیپوکسیژناز مشکلات زیادی از جمله بوی بد و غیره را در تولیدات گیاهی حاوی روغن ایجاد می¬کند تحقیقات بسیاری در مورد غیر فعال کردن لیپوکسی¬ژناز در چنین تولیداتی انجام گرفته است.
روشهایی همچون اضافه کردن آنتی¬اکسیدانها، تنظیم pH و حرارت (ابرایان و اکانر ، 2000).و خیساندن دانه قبل از حرارت دادن با مایکروویو، مدت زمان لازم برای غیرفعال کردن آنزیم را کاهش می¬دهد. فرآوری سبوس¬برنج با مایکروویو باعث غیر فعال شدن لیپاز و آنزیمهایی¬می¬شود¬که باعث فساد هیدرولیتیک در طی ¬انبار کردن سبوس¬در مدت 8 هفته می¬شوند. اطلاعاتی¬که چطور فساد اکسیداتیو، نشأت گرفته از آنزیم لیپوکسیژناز در طول انبار کردن کنترل شود در دسترس نمی¬باشد. همچنین هیچ اطلاعاتی مبنی بر تأثیر گرمای ¬مایکروویو برروی فعالیت لیپوکسیژناز ¬در سبوس¬برنج در دسترس نیست. در تخریب اکسیداتیو، اسیدهای¬چرب بعنوان سوبسترا عمل می¬کند.
2-1-2-5- کیفیت پروتئین سبوس برنج
پروتئین سبوس¬برنج 11-15 درصد می¬باشد که تحت¬تأثیر نوع¬برنج، نحوه¬ء سبوس¬گیری، حاصلخیزی خاک، زمان برداشت و غیره متغیر می¬باشد. به علاوه از نظر اسیدهای¬آمینه خصوصاً لیزین و متیونین نسبت به سایر غلات نظیر ذرت، گندم و خود برنج غنی¬تر است. با این وجود به دلیل داشتن عوامل ضد تغذیه¬ای نظیر فیبرخام بالا، اسید فایتیک، آنتی¬تریپسین و هموگلوتینین قابلیت هضم پروتئین و اسیدهای¬آمینه و سایر مواد مغذی را در دام و طیور کاهش می¬دهد. متیونین، ایزولوسین و لیزین به ترتیب اولین تا سومین اسیدهای¬آمینه محدودکننده در معرف سبوس در تغذیه طیور می-باشند. مکی و تاشیر در سال 1983 پس از جداسازی پروتئین سبوس برنج توسط¬محلول 1 درصد سدیم کلراید و تجزیه¬ی اسیدهای آمینه¬ء آن نشان دادند که پروتئین استخراج شده به لحاظ کیفی مشابه با کازئین¬است.
2-1-2-6- بررسی فاکتورهای ضد تغذیه¬ای سبوس برنج
اثرات عوامل ضد تغدیه¬ای در گیاهان مستقیماً با توانایی آنها در ایجاد اختلال در روند گوارش میکروارگانیسم¬ها و حشرات مرتبط می¬باشد. دلیل اصلی وجود عوامل ضد تغذیه¬ای نبود آنزیمهای موثر بر آنها در دستگاه¬گوارش حیوانات تک¬معده¬ای و دام است. این عوامل ضمن تشکیل کمپلکس با مواد مغذی و یونهای معدنی باعث عدم جذب آنها شده و از طرفی با مهار مستقیم آنزیمهای گوارشی، اثرات سوء خود را اعمال می¬کنند. از عوامل ضد تغذیه¬ای شناخته شده در سبوس برنج می¬توان به فیتات، باز دارنده¬های پروتئینی مثل آنتی¬تریپسین و هماگلوتینین (لکتین) اشاره کرد.
2-1-2-6-1- فیتات
فسفر که از عناصر ضروری برای موجودات تلقی می¬شود در اغلب دانه¬های گیاهان به صورت مشتقات حاوی حلقه اینوزیتول ذخیره می¬گردد. به صورتی که شش مولکول فسفر به یک حلقه اینوزیتول متصل شده و تشکیل اسیدفایتیک–مایواینوزیتول–هگزاکیس فسفات را می¬دهد. نمکهای اسیدفایتیک، تحت عنوان فیتاتها شناخته می¬شوند. در حقیقت فیتاتها، شکل ذخیره¬ای فسفر در دانه غلات و دانه¬های روغنی می¬باشند. به طوری که بیش از 90 درصد کل فسفر موجود در این دانه¬ها ،به شکل فسفر فیتاته است(28).
سیستم گوارشی حیوانات قادر به استفاده از کل فسفر موجود در ترکیبات فیتاته نمی¬باشند و مازاد فسفر موجود در غذا را از طریق مدفوع دفع می¬نمایند. لازم به ذکر است که با افزایش سطح فسفر فیتاته در خوراک، عملکرد حیوان کاهش یافته و اثرات ضد تغذیه¬ای¬فیتات مشهودتر می¬شود. اثرات ضد تغذیه¬ای فیتات تنها به کاهش قابلیت دسترسی عناصر معدنی محدود نمی¬شوند. بلکه پروتئین¬ها و اسیدهای¬آمینه با اتصال به فیتات و تشکیل ترکیبات پیچیده از دسترس حیوان خارج می-شوند. به عنوان مثال می¬توان به تشکیل مولکول پیچیده پروتئین فیتات در گیاه، تشکیل مولکول پیچیده پروتئین– فیتات در دستگاه گوارش، اتصال فیتات به آنزیم¬هایی با منشاء داخلی، تشکیل صابون کلسیمی ناشی از تأثیر اسیدهای چرب بر ترکیب کلسیم–فیتات، اتصال مولکول نشاسته–فیتات، اشاره نمود(30).
تمایل فیتات به تشکیل مولکول های پیچیده در طیف وسیع pH به اثبات رسیده است، به طوری در محیط بسیار اسیدی معده، اسیدهای¬آمینه خصوصاً لایزین، متیونین، آرژینین و هیستیدین مستقیماً به فیتات متصل¬می¬شوند و تولید ترکیب پیچیده و نامحلول پروتئین فیتات¬را می¬نمایند. در بخشهایی از روده که خاصیت اسیدی کمتر است، عناصر معدنی با ابر الکتریکی مثبت (از قبیل کلسیم ،منیزیم ،روی ،آهن) به صورت پل¬ارتباطی بین فیتات و پروتئین عمل کرده، مولکولها پیچیده پروتئین–عناصر معدنی– فیتات را تشکیل می¬دهند. میل ترکیبی فیتاتها برای اتصال به نشاسته زیاد می¬باشد. دلیل دیگر این که ترکیب پیچیده کلسیم فیتات، در فضای روده با اسیدهای¬چرب ایجاد صابونهای نامحلول کرده و موجب کاهش قابلیت هضم چربیها می¬گردد. فیتات سبوس برنج در مقایسه با ذرت به مراتب بالاتر است(42).
2-1-2-6-2- بازدارنده های پروتئاز
بازدارنده¬های پروتئینی به صورتهای مختلف در گیاهان وجود دارند که خود ساختار پروتئینی داشته و مانع از هضم پروتئینها می¬شوند و اکثراً به صورت گسترده¬ای در غلات یافت می¬شوند. این ترکیبات به طور ضد¬سرین پروتئازها(تریپسین و کیموتریپسین) عمل می¬کنند. ممانعت¬کننده¬ء تریپسین مهم ترین فاکتور ضد تغذیه¬ای از نوع پروتئاز سبوس برنج می¬باشد. ممانعت کننده¬های تریپسین، عمدتاً در دانه¬ها وجود دارند، اگرچه در برخی موارد در برگها نیز یافت می¬شوند. سایر گیاهانی که حاوی ممانعت کننده¬های تریپسین می¬باشند، عبارتند از، باقلا، سیب¬زمینی، یونجه و دانه¬های غلات نظیر جو، گندم، ذرت، یولاف، سورگوم می¬باشد. تغذیه موشها و جوجه¬ها با سویا خام موجب ضعف رشد وکاهش مو و پردرآوری و تخریب روند هضم می¬گردد،که به دلیل ممانعت کننده¬های ¬تریپسین و کیمو¬ترپیسین می¬¬باشد(17).
2-1-2-6-3- لکتین¬ها (هموگلوتنین) هموگلوتنین¬ها، پروتئینهایی هستند که تمایل زیادی برای چسبیدن به مولکولهای قندی خاص داشته و سبب به هم چسبیدن گلبولهای قرمزخون می¬شوند. با مواجه ساختن این پروتئینها با کربوهیدراتهای درون سلولی به طور موثری دیواره¬ء سلولها را تخریب نموده و در نتیجه ساز و کار دفاعی بدن سبب ترشح زیاد موکوس و همچنین دفع سلولهای مرده و کاهش جذب مواد غذایی در روده می¬شود. هموآگلوتنین¬ها بر اساس نحوه¬ء تأثیر خود بر گلبولهای قرمز خون، دسته¬بندی می¬گردد. لکتین اولین بار از دانه کرچک بدست آمد و بدین دلیل ریسین نامیده شد. بسیاری از این ترکیبات دارای پیوند کووالانسی با مولکولهای قند بوده و می¬تواند در دسته¬ء گلیکوپروتئینها قرار گیرند. بیش از 70 نوع لکتین از دانه¬های لگوم بدست آمده است. هر کدام از این پروتئینها معمولاً از 2 تا 4 واحد تشکیل شده¬اند و هر کدام از آنها جایگاه ویژه¬ای برای اتصال با کربوهیدرات مورد نظر دارد. همچنین لکتین¬ها بوسیله حرارت مرطوب از بین ¬می¬روند در حالی که در مقابل¬گرمای خشک مقاومند. پلی¬آمین¬ها سبب افزایش رشد سلولهای روده¬ای و تقسیمات آنها شده و نهایتاً سبب کاهش برخی از اثرات مضر لکتین بر موکوس¬روده¬ها می¬گردد. دیامنت در سال 1984 ادعا کردکه لکتین مخصوص سبوس¬برنج ¬مسئول کاهش عملکرد طیور است.
2-1-2-7- بهبود ارزش تغذیه ای سبوس برنج
به منظور افزایش ارزش تغذیه¬ای سبوس برنج از ر¬وشهای متنوعی استفاده شده است، که هرکدام دارای معایب و محاسنی می¬باشند.
2-1-2-7-1- روشهای فیزیکی
از عمده ترین روشهای مورد استفاده در این زمینه می¬توان به گرمادهی خشک، گرمادهی مرطوب، دمای انبارداری و غیره اشاره کرد.
2-1-2-7-2- فرآیند گرمادهی
در این روش از گرما دادن به منظور افزایش ارزش تغذیه¬ای سبوس برنج استفاده می¬شود. گرما سبب غیر فعال شدن آنزیم¬های لیپولیتیک می¬گردد که طی عملیات سفید کردن برنج آزاد شده و موجب فساد روغن سبوس می¬شوند، لوئب و همکاران ، (1949)، بر اساس تحقیقات خود نشان دادند که استفاده از حرارت خشک با رطوبتی معادل 2 تا 3 درصد در سبوس می¬تواند روشی برای غیر فعال کردن آنزیمها باشد. اگر رطوبت سبوس پس از غیر فعال نمودن آنزیم، در حین انبارداری به 10 تا 13 درصد افزایش یابد، آنزیم لیپاز مجدداً فعالیت خود را آغاز نموده و باعث تولید اسیدهای چرب آزاد بیشتری خواهد شد.
دسیکاچار و همکاران، (1969) و وایراکتامات ، (1971) نشان دادند که بخار دادن شلتوک به مدت 10 تا 15 دقیقه عامل موثری در غیر فعال کردن آنزیم لیپاز است. اگر سبوس پایدار شده توسط بخار به اندازه¬ی کافی خشک نشده باشد، در معرض حمله میکروبها قرار گرفته و بر اثر فعالیت لیپاز میکروبی اسیدهای¬چرب آزاد آن افزایش می¬یابد.
تجددی و همکاران، (2002) نشان دادند. که دماهای بالا و زمان حرارت¬دهی نسبتاً طولانی اثر بیشتری بر کاهش فعالیت لیپواکسیداز و ایجاد اسیدچرب آزاد کمتر نسبت به نمونه با فرآیند حرارتی کوتاه مدت دارد، از نتایج آزمایش¬های فوق چنین برداشت می¬شود که آنزیمهای¬لیپاز و لیپواکسیداز قادر به بازسازی ساختار تخریب شده خود می¬باشند واگر حرارت کافی نباشد، بلافاصله پس از سرد شدن و یا طی انبارداری مجدداً فعال می¬شوند. علاوه براین افزایش مجدد رطوبت سبوس به دما، زمان فرآیند حرارتی و نوع بسته¬بندی و نگهداری بستگی دارد. حرارت همچنین موجب از بین بردن فاکتورهای ضد تغذیه¬ای و افزایش قابلیت هضم پروتئینها و اسیدهای آمینه می¬شود. چنانچه به کار بردن فرآیندهای شیمیایی به همراه گرما دادن تا 130 درجه سانتی¬گراد به مدت 10 ثانیه کل اسیدهای آمینه موجود در سبوس برنج را کاهش و قابلیت هضم اسیدآمینه¬های آن را افزایش داد. فایتات باعث کاهش دسترسی به خیلی از مواد معدنی می¬شود تانگن¬جاجا ، 1985 متوجه شد که فرآوری با گرما فسفر زیادی را از فیتات آزاد می¬کند و باعث افزایش مصرف غذا می¬شود و 31 درصد خاکستر استخوان در این جوجه¬ها در مقایسه با آنهایی که از سبوس¬برنج خام مصرف کردند، افزایش یافت.
2-1-2-7-3- پرتو افکنی
در این روش سعی می¬شود تا با تابش¬اشعه با طول موج کوتاه باعث شکستن برخی ترکیبات در سبوس و افزایش قابلیت تغذیه¬ای آن شود. در تحقیقی در سال 1997، تیمارهایی مختلف از جیره¬های حاوی سطوح مختلف سبوس¬برنج فرآیند شده بود، با آنزیم و تابش¬اشعه (زیاد و کم ) در اختیار جوجه¬های گوشتی قرار داده شد، و نتایج نشان داد که این جیره¬ها بر افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی جوجه های گوشتی تأثیر مثبتی نداشتند(26).
2-1-2- 7-4- زمان و دمای انبارداری
سایر و همکاران، (1987) آزمایشاتی با سبوس¬خام و فرآوری شده در دمای 130 درجه¬سانتی-گراد و همچنین سبوس عصاره¬گیری شده انجام دادند. آنها سبوس¬برنج خام حاوی چربی را در دمای 23 درجه و بقیه سبوس¬ها را در دمای 32 درجه سانتی¬گراد تا زمان تغذیه نگهداری نمودند. اندازه-گیری اسیدهای¬چرب آزاد در آنها بعد از مدتی نشان داد که چربی سبوس¬برنج خام حاوی 81 درصد و سبوس برنج فرآوری شده حاوی 3 درصد اسید چرب آزاد بودند. تغذیه جوجه های¬گوشتی با سبوس برنج فرآوری شده به طور معنی¬داری باعث افزایش وزن جوجه¬ها در مقایسه با سبوس برنج خام شد. بازده غذایی در جیره حاوی سبوس خام بدون چربی¬حدواسط جیره¬ء حاوی سبوس¬فرآوری شده و جیره¬ء حاوی سبوس¬خام چربی¬دار بود. افزایش وزن جوجه¬های تغذیه شده با سبوس¬خام نگهداری شده در دمای 32 درجه سانتی¬گراد نسبت به سبوس¬خام نگهداری شده در 23 درجه سانتی-گراد کمتر بود. از نتایج فوق چنین بر می¬آید که انبارکردن سبوس¬برنج برای زمان¬های طولانی در دمای بالا، موجب تسریع فساد و کاهش ارزش تغذیه¬ای آن می¬گردد و انبارداری سبوس قابلیت هضم چربی آن را به طور معنی¬داری کاهش داد. کابِل و والدروپ توضیح دادند که استفاده از 250 قسمت در میلیون اتوکسی¬کوئین در کاهش فساد در سبوس برنج ذخیره شده برای مدت بیش از 4 هفته در درجه حرارت و رطوبت بالا مفید می باشد.
اگزیان و فارل (1991) روشی به نام استخراج همراه با پختن ارائه دادند که در آن به محض تولید سبوس برنج، تا دمای130-140 درجه¬سانتی¬گراد حرارت داده می¬شود و سپس به دمای 99-97 درجه سانتیگراد می¬رسانند تا به آرامی سرد گردد. در این حالت روغن تثبیت شده و سبوس برای-مدت 30-40 ر

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اثر سطوح مختلف سبوس برنج فراوری شده با حرارت بر روی مصرف خوراک

دانلود پایان نامه تاثیر شرایط اقلیمی بر کشت برنج در شهرستان میانه مطالعه موردی روستاهای ( آچاچی و ممان )

اختصاصی از فی فوو دانلود پایان نامه تاثیر شرایط اقلیمی بر کشت برنج در شهرستان میانه مطالعه موردی روستاهای ( آچاچی و ممان ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه تاثیر شرایط اقلیمی بر کشت برنج در شهرستان میانه مطالعه موردی روستاهای ( آچاچی و ممان )


دانلود تحقیق تاثیر شرایط اقلیمی بر کشت برنج در شهرستان میانه مطالعه موردی روستاهای ( آچاچی و ممان )

امروزه بزرگترین مشکل در اقلیم شناسی کشاورزی،‌اثر عناصر آب و هوایی بر محصول است. رشد گیاه به تمام عواملی بستگی دارد که در محیط زیست اعمال می شوند. هیچ مطلوبیت ساده ای برای هر یک از عوامل وجود ندارد که بدون توجه به وضعیت دیگر عوامل توجیه شود. تمام محصولات کشاورزی در این مساله که به طور طبیعی رشد نکنند دارای حدود آستانه طبیعی معینی از عناصر آب و هوایی هستند، ولی پرورش و انتخاب تدریجی این آستانه ها برای بسیاری از محصولات مانند: گندم، جو، برنج، ذرت و … قابل ملاحظه و دسترسی است. یعنی روش های مورد استفاده کشت گاهی در ارائه تغییر قابل ملاحظه در میکروکلیما نقش مهمی را ایفا می کند.  
انسان بر خلاف جانوران و گیاهان سعی نموده است محیط اطراف خود را بشناسد و سپس به نفع خود ان را تغییر دهد و بعبارت دیگر بر محیط آب و هوایی پیرامون خود احاطه یابد. همین انسان مجبور بوده است برای تهیه غذا، خوراک، پوشاک و بهداشت از طریق کشاورزی اقدام نماید و به همین جهت است از بدو تاریخ و هم اکنون نیز ثبات و پیشرفت ملل بستگی موثر و مستقیم نسبتت به توسعه و ترقی در تولیدات کشاورزی آنها دارد .
با بررسی و آنالیز عوامل اقلیمی مطابق با تغییرات زمانی و مکانی نه تنها در بخش زراعی، باغبانی و دامپروری و امور زیربنایی می توان به اقدامات بسیار اساسی مبادرت نمود، بلکه می توان با استفاده از کاربریهای ثانویه عوامل اقلیمی از پتانسیل های منابع طبیعی نیز به نحو احسن بهره گیری کرد.
گرچه نمی توان ادعا کرد که از اولین خاستگاههای کشت محصول برنج، کشور ما ایران بوده است، اما این پذیرفتنی است که در این خطه نیز هزاران سال است این محصول مورد توجه اقوام وگروههای انسانی ساکن در آن بوده و گونه های سازگار با پارامترهای محیطی و آب و هوایی خاص هر منطقه مورد استفاده قرار می گرفته و هم اکنون نیز روزبروز توسعه می یابد. در منطقه آذربایجان نیز فقط در بخشی از آن در جنوب شرقی منطقه میانه برنج کشت می شود.  بطوری که امروزه سطح زیر کشت این محصول در حدود 6-5 هزار هکتار می باشد.
کشت محصول برنج در بیش از 50 روستای منطقه میانه اهمیت وافری به این خطه بخشیده است و با عنایت به اینکه برنج در تغذیه مردم منطقه نقش بسیار مهمی دارد، بطوریکه در اکثریت خانواده ها غذای یک وعده از سه وعده تغذیه روزانه را برنج تشکیل می دهد و همچنین نوع یا واریته هایی که در این منطقه استحصال می شوند از لحاظ کیفیت در مرغوبیت، ارزش غذایی، پخت، تجارت و … می‌توانند مورد توجه قرار گیرند، بنده را بر آن داشت تا آنجایی که توان علمی و امکانات موجود و … اجازه می دهند، نقش عوامل اقلیمی را در چگونگی کشت و تولید این محصول در منطقه سکونتی را مورد بررسی قرار دهم. امیدوارم که ویژگیهای دیگر مربوطه نیز از ناحیه متخصصان مربوطه مورد بررسی قرار گرفته و با اجماع و تحلیل مجموعه مطالعات بتوان یک چشم انداز مطمئن و ارزشمندی را در فراسوی توسعه کشت محصول برنج درمنطقه میانه فراهم آید.

2-1- طرح مساله و اهداف موضوع مورد مطالعه
هدف از این مطالعه حصول اطلاعات لازم و استفاده عمومی از داده های هواشناسی درارتباط با برنامه ریزیهای کشاورزی و احیاناً پروژه های توسعه کشاورزی است. مخصوصاً تولید و کشت محصول برنج در منطقه میانه می باشد که دارای ایستگاه هواشناسی سینوپتیک است. همه می‌دانیم که شکست یا توفیق در فعالیتهای کشاورزی وابستگی عمیقی به عوامل متعدد از جمله ساختمان ژنتیکی و شرایط محیطی از قبیل خاک و آب و هوا بستگی دارد. در صورتیکه بتوان به این عوامل در صورت کلی شناخت یافت، بی گمان تولید محصول از نقطه نظر کیفی و کمی افزایش می یابد و بر عکس عدم توجه، منجر به شکست گردیده و خسارات مالی و اتلاف نیروی انسانی و تکنولوژیکی را بدنبال خواهد داشت.
بی گمان یکی از عواملی که باعث اختلاف در میزان عملکرد محصولات کشاورزی در مناطق مختلف می گردد، عوامل اگروکلیماتیکی است. در یک برنامه‌ریزی منسجم و اصولی در بخش مدیریت زمین و محصول، انتخاب سیستم زراعی، احتیاجات زیربنائی و … درنظر گرفته می شود. دراینجا لازم به ذکر است برای آنکه بتوان از رژیم اقلیمی حداکثر بهره وری اقتصادی را به دست آورد، لازم است قبل از هر گونه برنامه ریزی میزان تابش، تبخیر، تعرق و دامنه تغییرات روزانه دما، توازن آب و دیگر عوامل اقلیمی را در نظر گرفت. برای دستیابی به این مقاصد سعی شده است با محاسبه آمار و داده‌های 29 ساله در منطقه میانه (آچاچی – ممان) بتوان یک رژیم اقلیمی را مشخص نمود و با توجه به نوع اقلیم غالب بتوان گیاهانی را کشت نمود که دارای حداکثر سود اقتصادی هستند، از جمله محصول برنج.
از طرف دیگر نقشی که این محصول در تغذیه مردم منطقه ایفا می‌نماید، تا جائیکه بعد از گندم مهمترین قلم غذایی مصرفی می‌باشدو به لحاظ رشد روزافزون جمعیت منطقه اهمیت آن بطور مداوم در سبد تغذیه مردم افزایش می‌یابد. بنابراین افزایش کمی و کیفی تولید این محصول باید به دقت مورد توجه مسئولین در سطح ملی، استانی، منطقه‌ای و … قرار بگیرد.


    فصل اول:  چهارچوب تحقیق
مقدمه  
طرح مساله و اهداف موضوع مورد مطالعه  
سابقه و پیشینه تحقیق
سئوالات اساسی تحقیق
انگیزه و علت گزینش منطقه
محدوده‌ی تحقیق
روش تحقیق
مشکلات و محدودیتهای تحقیق
فصل دوم: کلیات طبیعی شهرستان میانه (آچاچی – ممان)
موقعیت جغرافیایی  
موقعیت ریاضی
حدود جغرافیایی  
پیوندهای طبیعی منطقه با مناطق دیگر یا موقعیت نسبی
ویژگیهای زمین شناسی منطقه
توپوگرافی و ژئومورفولوژی منطقه میانه (آچاچی – ممان)  
خاکشناسی منطقه
واحدهای ژنومورفولوژیکی مهم  
رشته کوه بزقوش
رشته کوه قافلانکوه
رشته کوه میدان داغی  
هیدرولوژی
آبهای زیرزمینی
تراکم و فرم شبکه آبراهه ها  
شبکه آبهای جاری
رودخانه قزل اوزن
رودخانه آی دوغموش  
رودخانه قرانقو
میانه رود (شهر چایی)  
رودخانه گرم رود
روخانه قوری چای (خشک رود)  
رودخانه آق چای
رودخانه بلانق  
رودخانه ترکمن چای  
کلیات آب و هوای منطقه
عوامل طبیعی حاکم بر اقلیم منطقه
عرض جغرافیایی  
توده های هوایی  
تاثیر اقلیمی ناهمواریهای منطقه
فاصله از دریا
محصولات مهم کشاورزی و سطح زیر کشت آنها  
پوشش گیاهی منطقه
    فصل سوم: کلیاتی در رابطه با محصول برنج
سابقه کشت برنج در دنیا و ایران
سابقه کشت برنج در منطقه میانه (آچاچی – ممان)
اهمیت اقتصادی برنج در تغذیه مردم
اهمیت غذایی محصول برنج
مناطق کشت برنج در دنیا و ایران
ارقام مهم برنج در دنیا و ایران
ویژیگی های گیاه شناسی برنج و مراحل رشد آن
خصوصیات اکولوژیکی (محیطی) برنج
نیازهای حرارتی برنج
نیازهای نوری برنج
نیاز برنج به رطوبت
مقاومت برنج در برابر میزان شوری
خاک مورد نیاز برنج
نیاز فتوپریودیسمی برنج
نیازهای آب و هوایی برنج (شرایط اقلیمی)
روشهای مختلف کشت برنج
شرایط انتخاب بذر و مراحل تهیه آن برای کاشت
خزانه و شرایط آن
نشاء کاری برنج
عملیات مربوط به داشت و برداشت برنج
فاصله ردیفهای کاشت و تناسب تراکم گیاهی
علفهای هرز در مزارع برنج
روشهای مبارزه با علفهای هرز در مزارع برنج
مبارزه با جلبکها
آفات و امراض مهم برنج با تاکید بر ایران
نتیجه‌گیری
    فصل چهارم: بررسی عناصر اقلیمی
مقدمه
دما  
بررسی پارامترهای اقلیمی دما در منطقه آچاچی - ممان
بررسی پدیده یخبندان درمنطقه
دمای موثر شبانه و روزانه در منطقه
تابش خورشیدی و ساعات آفتابی منطقه
محاسبه بری بودن منطقه
بارش  
محاسبه میانگین متحرک بارندگی سالانه در منطقه
ضریب تغییر پذیری بارندگی در منطقه
انحراف بارندگی در منطقه
انحراف بارندگی ماهیانه در منطقه
احتمال وقوع بارندگیها و سالهای خشک، تر و دوره برگشت آنها
احتمال وقوع بارندگی ماهیانه و دوره برگشت آنها
دوره برگشت ترسالی و خشکسالی
رطوبت نسبی در منطقه
تبخیر و تعرق در منطقه
محاسبه تبخر و تعرق بروش تورنت وایت
محاسبه تبخیر و تعرق بروش بلینی کریدل
تعیین اقلیم منطقه
روش تقسیم بندی کوپن در تعیین اقلیم منطقه
تعیین اقلیم منطقه بروش دمارتن
تعیین اقلیم منطقه بروش آمبرژه
تعیین اقلیم منطقه بروش تورنت وایت
باد  
شرح گلبادهای منطقه
نتیجه‌گیری

فصل پنجم: تاثیر آب و هوا بر کشت برنج در منطقه میانه (آچاچی – ممان)
مقدمه   
تولید محصول برنج در منطقه
دما و تاثیر آن بر کشت برنج
اثر دمای موثر شبانه بر کشت برنج در منطقه
اثر پدیده یخبندان بر کشت برنج در منطقه
اثر فتوپریودیسم بر کشت برنج در منطقه
اثر رطوبت نسبی بر کشت برنج در منطقه
اثر عامل بارش بر کشت برنج در منطقه  
اثر باد بر کشت برنج در منطقه
تولید و نشاء در منطقه  
امکان رشد رتون یا پنجه های مجدد در منطقه
نتیجه‌گیری
پیشنهادات
نتیجه‌گیری کلی و نهایی
منابع و مآخذ     

 

شامل 230 صفحه فایل word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه تاثیر شرایط اقلیمی بر کشت برنج در شهرستان میانه مطالعه موردی روستاهای ( آچاچی و ممان )

تاثیر شرایط اقلیمی بر کشت برنج در منطقه میانه موردی (آچاچی و ممان)

اختصاصی از فی فوو تاثیر شرایط اقلیمی بر کشت برنج در منطقه میانه موردی (آچاچی و ممان) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تاثیر شرایط اقلیمی بر کشت برنج در منطقه میانه موردی (آچاچی و ممان)


تاثیر شرایط اقلیمی بر کشت برنج در منطقه میانه موردی (آچاچی و ممان)

 

فرمت : Word

تعداد صفحات : 216

 

مقدمه

امروزه بزرگترین مشکل در اقلیم شناسی کشاورزی،‌اثر عناصر آب و هوایی بر محصول است. رشد گیاه به تمام عواملی بستگی دارد که در محیط زیست اعمال می شوند. هیچ مطلوبیت ساده ای برای هر یک از عوامل وجود ندارد که بدون توجه به وضعیت دیگر عوامل توجیه شود. تمام محصولات کشاورزی در این مساله که به طور طبیعی رشد نکنند دارای حدود آستانه طبیعی معینی از عناصر آب و هوایی هستند، ولی پرورش و انتخاب تدریجی این آستانه ها برای بسیاری از محصولات مانند: گندم، جو، برنج، ذرت و … قابل ملاحظه و دسترسی است. یعنی روش های مورد استفاده کشت گاهی در ارائه تغییر قابل ملاحظه در میکروکلیما نقش مهمی را ایفا می کند.

انسان بر خلاف جانوران و گیاهان سعی نموده است محیط اطراف خود را بشناسد و سپس به نفع خود ان را تغییر دهد و بعبارت دیگر بر محیط آب و هوایی پیرامون خود احاطه یابد. همین انسان مجبور بوده است برای تهیه غذا، خوراک، پوشاک و بهداشت از طریق کشاورزی اقدام نماید و به همین جهت است از بدو تاریخ و هم اکنون نیز ثبات و پیشرفت ملل بستگی موثر و مستقیم نسبتت به توسعه و ترقی در تولیدات کشاورزی آنها دارد

با بررسی و آنالیز عوامل اقلیمی مطابق با تغییرات زمانی و مکانی نه تنها در بخش زراعی، باغبانی و دامپروری و امور زیربنایی می توان به اقدامات بسیار اساسی مبادرت نمود، بلکه می توان با استفاده از کاربریهای ثانویه عوامل اقلیمی از پتانسیل های منابع طبیعی نیز به نحو احسن بهره گیری کرد.

گرچه نمی توان ادعا کرد که از اولین خاستگاههای کشت محصول برنج، کشور ما ایران بوده است، اما این پذیرفتنی است که در این خطه نیز هزاران سال است این محصول مورد توجه اقوام وگروههای انسانی ساکن در آن بوده و گونه های سازگار با پارامترهای محیطی و آب و هوایی خاص هر منطقه مورد استفاده قرار می گرفته و هم اکنون نیز روزبروز توسعه می یابد. در منطقه آذربایجان نیز فقط در بخشی از آن در جنوب شرقی منطقه میانه برنج کشت می شود.  بطوری که امروزه سطح زیر کشت این محصول در حدود 6-5 هزار هکتار می باشد.

کشت محصول برنج در بیش از 50 روستای منطقه میانه اهمیت وافری به این خطه بخشیده است و با عنایت به اینکه برنج در تغذیه مردم منطقه نقش بسیار مهمی دارد، بطوریکه در اکثریت خانواده ها غذای یک وعده از سه وعده تغذیه روزانه را برنج تشکیل می دهد و همچنین نوع یا واریته هایی که در این منطقه استحصال می شوند از لحاظ کیفیت در مرغوبیت، ارزش غذایی، پخت، تجارت و … می‌توانند مورد توجه قرار گیرند، بنده را بر آن داشت تا آنجایی که توان علمی و امکانات موجود و … اجازه می دهند، نقش عوامل اقلیمی را در چگونگی کشت و تولید این محصول در منطقه سکونتی را مورد بررسی قرار دهم. امیدوارم که ویژگیهای دیگر مربوطه نیز از ناحیه متخصصان مربوطه مورد بررسی قرار گرفته و با اجماع و تحلیل مجموعه مطالعات بتوان یک چشم انداز مطمئن و ارزشمندی را در فراسوی توسعه کشت محصول برنج درمنطقه میانه فراهم آید.

 2-1- طرح مساله و اهداف موضوع مورد مطالعه

هدف از این مطالعه حصول اطلاعات لازم و استفاده عمومی از داده های هواشناسی درارتباط با برنامه ریزیهای کشاورزی و احیاناً پروژه های توسعه کشاورزی است. مخصوصاً تولید و کشت محصول برنج در منطقه میانه می باشد که دارای ایستگاه هواشناسی سینوپتیک است. همه می‌دانیم که شکست یا توفیق در فعالیتهای کشاورزی وابستگی عمیقی به عوامل متعدد از جمله ساختمان ژنتیکی و شرایط محیطی از قبیل خاک و آب و هوا بستگی دارد. در صورتیکه بتوان به این عوامل در صورت کلی شناخت یافت، بی گمان تولید محصول از نقطه نظر کیفی و کمی افزایش می یابد و بر عکس عدم توجه، منجر به شکست گردیده و خسارات مالی و اتلاف نیروی انسانی و تکنولوژیکی را بدنبال خواهد داشت.

بی گمان یکی از عواملی که باعث اختلاف در میزان عملکرد محصولات کشاورزی در مناطق مختلف می گردد، عوامل اگروکلیماتیکی است. در یک برنامه‌ریزی منسجم و اصولی در بخش مدیریت زمین و محصول، انتخاب سیستم زراعی، احتیاجات زیربنائی و … درنظر گرفته می شود. دراینجا لازم به ذکر است برای آنکه بتوان از رژیم اقلیمی حداکثر بهره وری اقتصادی را به دست آورد، لازم است قبل از هر گونه برنامه ریزی میزان تابش، تبخیر، تعرق و دامنه تغییرات روزانه دما، توازن آب و دیگر عوامل اقلیمی را در نظر گرفت. برای دستیابی به این مقاصد سعی شده است با محاسبه آمار و داده‌های 29 ساله در منطقه میانه (آچاچی – ممان) بتوان یک رژیم اقلیمی را مشخص نمود و با توجه به نوع اقلیم غالب بتوان گیاهانی را کشت نمود که دارای حداکثر سود اقتصادی هستند، از جمله محصول برنج.

از طرف دیگر نقشی که این محصول در تغذیه مردم منطقه ایفا می‌نماید، تا جائیکه بعد از گندم مهمترین قلم غذایی مصرفی می‌باشدو به لحاظ رشد روزافزون جمعیت منطقه اهمیت آن بطور مداوم در سبد تغذیه مردم افزایش می‌یابد. بنابراین افزایش کمی و کیفی تولید این محصول باید به دقت مورد توجه مسئولین در سطح ملی، استانی، منطقه‌ای و … قرار بگیرد.

برای افزایش تولید علاوه بر عوامل و عناصر اقلیمی، اکولوژیکی، خاک و … روشهای فنی و مهندسیب و … نیز بسیار مهم است که در نظر گرفته شود. چنانچه کلیهپ پارامترهای طبیعی وقتی در یک چارچوب آگاهانه و تحت مدیریتی کارآمد درهم تلفیق شوند، بطوری که برآیند آنها اتخاذ شیوه‌ای مطلوب و سازگار جهت کشت بهینه این محصول باشد، نتیجه‌ی تمامی مساعی، هزینه‌ها و … مثمرثمر خواهد بود.

با توجه به اراده‌ای که مدیریت محترم کشاورزی شهرستان میانه برای ترویج مسائل بهزراعی مثل تهیه بذر مناسب برنج، استفاده از سموم و کودهای شیمایی، استفاده از روشهای مکانیزه در مراحل تولید، کاشت، داشت و برداشت و … از خود نشان داده و برنامه‌کاری را بر این مبنا تنظیم نموده‌اند، از جمله مواردی بود که لزوم پرداختن به این مساله را تقویت می‌نمود و مرا برآن داشت تا با توجه به نوع گرایش و پیوندی که کشت این محصول با رشته تحصیلی بنده داشت، بخشی از نیازهای اولیه اقلیمی محصول برنج را با عنایت به ویژگی‌های جوی منطقه حل کرده باشیم.

 3-1- سابقه و پیشینه تحقیق:

منطقه میانه (آچاچی – ممان) در مجموع با داشتن 1250 هکتار شالیزار در استان مقام اول را در بین سایر شهرستانها به خود اختصاص داده است و قرنهایست که این محصول با توجه به سازگاری آن با شرایط اقلیمی در منطقه کشت می‌شود. زراعت این محصول در طول تاریخ این خطه در حاشیه رودخانه‌های پرآب و دائمی جائیکه سرشار از رسوبات حاصلخیز و آبرفتهای غنی می‌باشد، صورت گرفته و هم‌اکنون نیز منطبق با همان موقعیت‌های دیرین صورت می‌گیرد. در آثار متقدمین، ویژگی‌های طبیعی و انسانی منطقه میانه مکرراً مورد تفحص و تدقیق قرار گرفته است. این مطلب از میان نوشته‌هایی چون: «کتاب البلدان ابن یعقوبی، بلاذری، اصطخری، ابن حقول بغدادی، معلوم می‌شود که در همه‌ی آنها به عمارن و کشاورزی منطقه میانه و کشت انواع فلات و حبوبات از جمله گندم، جو، برنج و … اشاراتی شده است.»

« بنا به نوشته حمدا… مستوفی این شهر در اثر حملات مغلو یکبار بطور کلی ویران شده و در ادوار بعدی دوباره رو به آبادانی گذاشته است و این منطقه گاهی میانج و گاهی هم گرمرود نامیده شده است.»

از این مطلب چنین استنباط می‌شود که وجو.د رودهایی مانند گرمرود که امروزه هم اکثر مناطق کشت برنج در ملتقای این رودخانه با رودخانه قزل‌اوزن وجود دارد، موجبات توسعه کشاورزی و کشت انواع محصولات در این مناطق ویراتن شده (از جمله برنج بر حسب شرایط مناسب طبیعی) گردیده و به مررو با افزایش و بهبود وضعیت تغذیه (امنیت غذایی) اوضاع اجتماعی، عمرانی و … هم بهبود یافته است. کمااینکه مناطق آچاچی و ممان نیز درست جلگه‌های ساحل این رودخانه‌ها (گرمرود، قرانقو، قزل‌اوزن و… ) قرار گرفته‌اند.


دانلود با لینک مستقیم


تاثیر شرایط اقلیمی بر کشت برنج در منطقه میانه موردی (آچاچی و ممان)

مهمترین بیماری های برنج

اختصاصی از فی فوو مهمترین بیماری های برنج دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مهمترین بیماری های برنج


مهمترین بیماری های برنج

 

 

 

 

 

 

 

مقاله کشاورزی با عنوان مهمترین بیماری های برنج در فرمت ورد و شامل مطالب زیر می باشد:

* مهمترین  علفهای هرز  در  شالیزارهای  برنج 

* مهمترین آفات  برنج در ایران 

* مهمترین  بیماریهای  برنج

* کرم ساقه خوار نواری برنج

* شکل شناسی

* حشره کامل

* تخم :

* لارو

* شفیره

* خسارت

* زیست شناسی

* روش های کنترل

* الف : کنترل زراعی

* ب : شکار پروانه ها با تله نوری

* ج : کنترل فرمونی

* د : کنترل شیمیایی

* مبارزه بیولوژیکی

* عوامل تغییر دهنده جمعیت آفت

* روشهای مبارزه با کرم ساقه خوار برنج

* مگس خزانه برنج

* شکل شناسی

* حشره کامل

* تخم ها

* لارو

* شفیره

* زیست شناسی

* کنترل

* منابع


دانلود با لینک مستقیم


مهمترین بیماری های برنج