دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه16
فهرست مطالب
منشاء خرافات
اقسام خرافات
خرافات چیست؟
تعریف خرافات :
خرافات سخنان پریشان و نامربوط ، سخنان بیهوده و پریشان که خوش آیند باشند وسخنان خوش پریشان.1 در لغت نامه عمید خرافات جمع خرافه به معنای حدیث باطل ، سخن بیهوده و یاوه.2
تعاریفی دیگر از گوشه وکنار جهان از جمله ، خرافات عبارتند از معتقدات ، باورها یاانجام کارهایی که هیچگونه ریشه عقلانی ندارند. خرافات به اسطوره ها و پیشگویی ها مربوط می شوند .
خرافات عقاید وباورهای عامه مردم است که ریشه دیرینه دارد .
بعضی از معتقدات و آداب و رسوم همگانی مانند اعتقاد به نظر زدن یا اثر طلسم ها در بیشتر دوره های تاریخی و در اکثر نقاط جهان وجود داشته و دارد . پاره ای خرافات هم ممکن است مختص یک کشور ، منطقه یا دهکده ویا حتی گروه و خانواده خاصی باشد .
چند نمونه از خرافات:
₪ نظر زدن به این معناست که شخص حسودی – اغلب بطور ناخواسته – موجب بروز مشکل یا بیماری برای دیگران می شود .
₪ اگر کف دست راستتان بخارد پولی نصیبتان می شود و اگر کف دست چپتان بخارد پولی از دست می دهید.3
₪ بلند شدن از رختخواب از سمت چپ یا به پشت باعث بد خلقی در آنروز می شود.4
₪ دیدن یک گربه سیاه در صبح بد یمن است.5
₪ زیاد خندیدن باعث گریه و ناراحتی می شود.6
₪ دیدن کلاغ زاغی نشانه ای از غم و اندوه است.7
₪ اگر شخصی خوابی ببیند که دندانش افتاده است یکی از اقوامش خواهد مرد.8
₪ اگر در سطح فنجان تفاله چای شناور بماند نشانه ای از آمدن یک غریبه است.9
₪ اگر در روز اول سال نو لباس جدید به تن نداشته باشد تا آخر سال پول کمی به دست می آورد.10
منشاء خرافات:
1- از نظر روانشناسان ، خرافات در مواقع حساس و لحظه های عدم اطمینان و اعتماد بر آینده بوجود می آیند . مثلاً در ارتباط با مسائلی چون تولد ومرگ و مرض و ... تا از این طریق از اضطراب و تشویش رها شده تسکین خاطری یابند . جادو و جنبل، دعا گرفتن برای علاج بیماران وسیله ای است برای تسکین و احساس آرامش .
اگر بپذیریم که خرافات عامل کاهش دهنده اضطراب است ، بنابراین روشن می شود که چرا طبقاتی از مردم که مدام در معرض خطر قرار دارند از بقیه مردم خرافی ترند و نیز طبق تحقیقات انجام شده افراد فوق العاده متعصب خرافی ترند . طبقات اجتماعی هر چه پائین تر باشند ، شخص خرافی تر است .اما هر چه تحصیلات عالی تر باشد خرافات کمتر و هر چه هوش بیشتر باشد فرد کمتر خرافی می باشد.11
2- از نظر قرآن : خداوند به همه مردم (اعم از مسلمانها و غیر مسلمانها ) فرموده و می گوید :
یا ایها الناس کلوا مما فی الارض حلالاً فی الارض حلالاً طیباً و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین (آیه 168 سوره بقره)
مضمون آیه حکمی است که محل ابتلای عموم مردم است ، مثلاً یک عده از مشرکین از چهار پایان ومواد غذایی را بدون جهت و از روی افتراء و دروغ بر خدا ، خود حرام کرده بودند چنانکه از طایفه ثقیف و خزاعه بنی عامر بن صعصعه نقل شده است و در میان مومنان هم بعد از اسلام نیز یک سلسله امور خرافی دیده می شود . که از بقایای دوران قبل از اسلام بود و مطابق قانون وراثت اخلاق وآداب اجتماعی در افکار آنها باقی مانده بود و البته جای تعجب هم نبود زیرا معمولا روشهای نوین دینی یا دنیوی که وارد محیط تازه ای می شوند.
ابتدا متوجه ریشه های روش کهنه شده و آنها را قطع می کنند و چنانچه حیات آن ادامه پیدا کند ( که آن هم در سایه حسن تربیت و حسن قبول میسر است ) به شاخ و برگها می پردازد و آنها را یکی پس از دیگری قطع می کند اما اگر این فرصت را نیابد اصول نوین با بقایای روش قدیم مختلط شده و معجونی می سازد که نه اینست ونه آن .
لذا خداوند متعال دستور داده که از آنچه در زمین است بخورند و با این بهانه ها و افکار خرافی آنها را بر خود حرام نکنند.12
3- منشاء اساسی همان روح و نفس بشر می باشد که در مقابل هیجانات مختلف واکنشهای متفاوتی از خود بروز می دهد و اگر بشر از قدیم الایام این قدرت را داشت که بطور منطقی هیجانات خود را کنترل کند مسلماً خرافاتی در کار نبود . بطور خلاصه می توان گفت که بشر سه عیب بزرگ داشت : یکی اینکه می ترسید دیگر اینکه زود خیره می شد و حیرت می کرد و سوم آن که نادان بود . (خوف ، حیرت ، جهل ) سه انگیزه اساسی و مهم در افکار و خیالات خرافی است.13
علل شیوع خرافات:
عقاید باطل ، بدعتهای خانمان برانداز ، مکتبهای باطل ، همه نتیجه دروغهایی است که بر خدا و رسول بسته اند ، تصور کنید در دروغهایی که علمای یهود و نصاری جعل کرده و مردم را از پیروی اسلام بازداشتند . دروغهایی که بوسیله معاویه ، ابوهریره ، سلاطین اموی و عباسی به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نسبت داده شده تا حق را در صورت باطل و باطل را در صورت حق ظاهر نمودند ، در تاریخ مشهور است که معاویه پول کلانی به « سمره بن جندب » داد که روایت کرد : آیه « و من الناس من یشتری نفسه ابتغاء مرضات الله ....»14 درباره علی بن ابیطالب است.
قرآن مجید در آیات متعددی تابعان را که بدون تفکر از متوعان پیروی کرده اند اهل عذاب دانسته و عذرشان را قبول نمی دارد و می گوید : « فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه ...»15 یعنی سخن را می شنوند ودرباره آنها فکر می کنند و بهترین آنرا اختیار می کنند . خلاصه : هر راهی و هر کاری و هر دینی که انسان اختیار می کند باید اول آنرا بفهمد و در اطراف آن تحقیق بکند ، سپس آنرا قبول کرده و در راه آن قد م بردارد و در این راه اگر اشتباه هم بکند پیش خدا معذور خواهد بود .
در تقلید از فقها که مقلد راهی به مسایل دینی ندارد ، دستور داده شده که ، تا چند نفر متخصص و خبره ، ایمان و عدالت و علم و فقیه را تصدیق نکرده اند نمی شود از او تقلید نمود .
در ذیل آیه « و منهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی ...»16 در تفسیر برهان از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که مردی عرض کرد عوام یهود در تقلید از علمای خود چاره ای نداشتند ، چنانکه عوام ما نیز ناچار بی آنکه از حقیقت با خبر باشند از علماء تقلید کنند ؟ امام در ضمن جواب فرمودند : اگر عوام ما از فقها ، فسق ، عصبیت ، بر سر هم زدن برای مال خدا ... ببینند و باز از آنها تقلید کنند مانند عوام یهود هستند . بعد فرموده ، از فقها آنکه پرهیزگار ، حافظ دین مخالفت هوای نفس ومطیع خدا باشد ، بر عوام است که از او تقلید کنند.17
به نظر می رسد تبلیغات مداوم و برنامه ریزی شده در مورد بت پرستی یا هر مورد نو آوریها و بدعتها و خرافات را بگونه ای تثبیت می کند .
تقلید کورکورانه از نیاکان یکی دیگر از علل منتقل شدن خرافات از نسلی به نسل دیگر است .
قرآن در این باره اشاره به منطق سست مشرکان در مساله تحریم بی دلیل غذاهای حلال یا بت پرستی کرده ، می گوید : هنگامی که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید می گویند ما از آنچه پدران ونیاکان خود را بر آن یافتیم پیروی می کنیم .
و اذا قیل لهم ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آباءنا.18 قرآن بلافاصله این منطق خرافی و تقلید کورکورانه از نیاکان را با این عبارت کوتاه و رسا محکوم می کند . آیا نه اینست که پدران آنها چیزی نمی فهمیدند و هدایت نیافتند . اولو کان آباوهم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون. 19
یعنی اگر نیاکان آنها دانشمندان صاحبنظر و افراد هدایت یافته ای بودند جای این بود که از آنها تبعیت شود ، اما با اینکه می دانند آنها مردمی نادان و بی سواد و موهوم پرست بودند پیروی آنها چه معنی دارد ؟ آیا مصداق تقلید جاهل از جاهل نیست .
ولی خدا پرست با ایمان این منطق را رد می کند و قرآن مجید در موارد بسیاری پیروی و تعصب کورکورانه از نیاکان را شدیداً مذمت کرده است و این منطق را که انسان چشم و گوش بسته از پدران خود پیروی کند ، کاملاً مردود می شناسد .
اصولاً پیروی از پیشینیان اگر به این صورت باشد که انسان عقل و فکر خود را در بست دراختیار آنها بگذارد ، این کار نتیجه ای جز عقبگرد و ارتجاع نخواهد داشت . چرا که معمولاً نسلهای بعد از نسلهای پیشین با تجربه تر وآگاهترند .
ولی متاسفانه این طرز فکر جاهلی هنوز در میان بسیاری از افراد و ملتها حکومت می کند که نیاکان خود را همچون بت می پرستند ، یک مشت آداب و سنن خرافی را به عنوان اینکه « آثار پیشینیان» است بدون چون و چرا می پذیرند و لفافه های فریبنده ای همچون حفظ ملیت و اسناد تاریخی یک ملت بر آن می پوشانند.20
جدای از تعصب ها عده ای شاید بخاطر منافعی که بت پرستی برایشان داشت به آن روی می آورند . و سختیهایی که به ظاهر اسلام و خدا پرستی داشت به آن رو نمی آورند .
عوامل بیرونی موثر بر شیوع خرافات:
بررسی شد که محیط جامعه بشری تاثیر مستقیم در ایجاد و پرورش خرافات دارد ، جامعه ایرانی ما طی قرن متوالی سرگذشت ها و احوال و افکار مختلفی همگام با سلائق متفاوتی را سپری کرده است . چیزی که قطعی است نبود تاریخ معین د رتعیین عصر شیوع خرافات در ایران است . با شواهدی از تاریخ و قول بعضی از مورخان به اصل مطلب بیشتر قرین می شویم .
حمله مغول به ایران به ایران و نابودی هر آنچه در دسترس شان بود . از جمله آبادیهای بسیاری را ویران کردند . کشتار فجیعی که انجام دادند و دلاوریها و شجاعت های ناب مردم آن عهد درمقابل آن گروه خود بحثی جداگانه است .
بحث ما در اینجا پیرامون مذهب و عقاید مغول ها و تاثیراتی که روی فرهنگ ما داشتند می باشد آنها پیرو عقیده شومی بودند که در آن اصول معتقدات کاملاً مشخص نگردیده بود . گرایش به خرافات وجادوگری به منزله عواملی برای مصون ماندن از مصائب وچشم زخمها و ایمن ماندن از بلاهای آسمانی و زمینی چون رعد وبرق ، زلزله ، سیل ، قحطی و بیماری درمیان مغولان رواج داشت .
و بعید به نظر می رسد در تصادم و برخورد دو اندیشه ، اندیشه های جدیدی ظهور نکند . از طرف دیگر نزاع بین شیعه و سنی و نبود اتحاد بینشان باعث انحطاط بیشتر جامعه شد . به همین جهت جنبش های فکری و اجتماعی این دوران که آمیخته ای از تصوف و تشیع بوده است و از اندیشه های بدعت آمیز همه فرقهای کهن اسلامی و شطحیات غیر صوفیانه و نیز افکار مسیحی و یهودی سودجسته و چنین فرا نموده که قادر به غیب آموزی و پیشگوئی وآینده نگری است که عکس العملی در قبال بیداد حاکمان زمان می باشد .
پس معتقدات و افکار ، در جامعه ایرانی به دوشعبه تقسیم می شود:
1- افکار و اعتقاداتی که ریشه در بین خود مردم دارد .
2- افکار و اعتقاداتی که میراث ملل بیگانه است.21
اقسام خرافات:
گروهی قائلند با آن که در تاریخ فرهنگ بشری ، خرافه پرستی ، تاکنون جلوه های متنوع و فراوانی داشته واز حد شمار خارج است ، شاید بتوان آنها را از لحاظ اقبال فردی و جمعی اشخاص یا از لحاظ زیانهایی که بطور انفراد یا اجتماع برای بشر داشته اند ، به سه نوع ذیل تقسیم کرد :
◄ خرافاتی که جنبه فردی و عوام پسندانه دارد . این گونه خرافات ، عقایدی واهی را در بر می گیرد ، که افراد یا اقلیتهای خاص در یک جامعه به آن معتقد هستند و طبعاً زیان رفتارهای ناهنجار ونگرانی های برخاسته از آنها ، ضمن آنکه مستقیماً به خود آن اشخاص خرافه پرست می رسد بطور غیر مستقیم دامن اجتماع آنها را نیز می گیرد .
◄ خرافاتی که جنبه اجتماعی و سیاسی دارد . مقصود از خرافات اجتماعی ، افکار موهوم و علایق و احساسات غیر منطقی است که اکثریت جامعه به آن معتقد و پا بند می شوند و گاه آنگونه از آنها هواداری میکنند که برای حفظ و بقایشان حاضرند جان و مال خویش را فدا سازند ، زیان این گونه پندارها که غالباً به صورت آرمانهای ملی یا شبه دینی جلوه گر می شود عمومی است بت پرستی و مکتبهای اعتقادی از این گونه است .
◄ خرافات سیاسی نیز شامل اندیشه های عوام فریبانه و منحطی است که گروههای افراطی یا احزاب خاص و سیاست مداران خودخواه قدرت طلب برای ارضای حس برتری طلبی خویش از آن سود می جویند و با تحریک عواطف بظاهر مقدس اقوام و طوائف، نظیر دفاع از ملیت و آب و خاک و یا با توجیه فرضیه های شبه علمی چون برتری بیولوژیکی نژادها به مقاصد توسعه طلبانه خود جامه عمل می پوشانند. 22
موضع اسلام در قبال خرافات
در نشست هفتگی از علامه مرجع آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله درباره موضع اسلام در قبال خرافات سیاسی و اجتماعی سؤال شد. ایشان در پاسخ فرمود:
اسلام عقل را به عنوان یک ارزش اساسی و معیار اصلی در امر اعتقاد و ایمان که اسباب معرفت الهی و ایمان به روز رستاخیز را موجب میشود مورد تأکید قرار داده است. از نظر اسلام، عقل فیلتر و صافی اساسی برای پالایش میراث است و حرکت اندیشه را در چارچوبهای علمی و منطقی آن ضابطه مند می سازد. بنابراین طبیعی است که اسلام همه اموری را که روی عقل تکیه ندارند و از عاطفه و غریزه و عکس العمل سرچشمه میگیرند نمیپذیرد. در همین راستا اسلام خرافات را رد میکند؛ زیرا خرافات نشان دهنده حقیقت نیست و مبتنی بر علم و دلیل نمیباشد؛ بلکه در جهت بلوکه کردن عقل حرکت میکند و از طریق بعضی اوهامی که با خیالات بشری هماهنگی دارد پویش میدارد.
ما اعتقاد داریم که خرافه و جهل رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند؛ زیرا هر جا که جهل باشد خرافه نیز گسترش مییابد. در حالی که اگر جامعهای برخوردار از علم باشد، خرافه از آن جامعه رخت برمیبندد و یا دچار محدودیتی شدید میشود.
شاید یک از دلایل رواج خرافه در جامعه اسلامی ما، فهم نادرست از مسأله غیب و مبالغه در تفسیر مسائل هستی و بعضی امور متعلق به مخلوقاتی چون فرشتگان و اجنه باشد. اینگونه تفاسیر این امور را از حیطه عقل بیرون برده و آن وارد حیطه جهل میسازد تا هالهای غیر مفهوم از آن در اذهان عموم ایجاد نماید. به همین جهت بسیاری از عوامفریبان و سوداگران دین و پیشگوها ادعا میکنند که با دنیای دیگر ارتباط دارند و میتوانند به امور غیر عادی دست بزنند. این امر امت اسلامی تا حد زیادی دچار عقب افتادگی نموده و سیمای نورانی اسلام را خدشهدار میسازد. زیرا بسیاری گمان میکنند که اسلام عامل این عقب ماندگی هاست که برای جنگ با دشمنان دست به دامن ادعیه و تعویذها میشود و مطابق قانون الهی «وأعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة» کاری عملی در جهت مقابله و جنگ با دشمن انجام نمیدهد.
غیب جزئی از شخصیت ایمانی ماست؛ ولی در چارچوب مسائل ایمانی مربوط به خدا و روز قیامت و جنبههای دیگر زندگی، خداوند از ما خواسته است که بر اساس سنّتهای موجود در هستی که مرتبط با نظام علّت و معلول هستند حرکت و پویش کنیم.
علل دیگر گسترش خرافه در بین ما به انحطاط سیاسی و اجتماعی باز میگردد. این انحطاط سیاسی و اجتماعی از طریق استعمار و استکبار دامنگیر جامعه ما شده است. آنان همواره در پی گمراه کردن، به جهالت کشاندن و تعطیل کردن خردورزی و دامن زدن به خرافه و مقابله با علم ابداع و ابتکار در جامعه اسلامی هستند. این امر نقش برجستهای در واپس گرایی امت اسلامی و کشیده شدن آن به سوی انحراف و طرحهای استعماری و توطئههای استعماری ایفا میکند.
اسلام همواره با خرافات مبارزه کرده است. از این رو چیزهایی را که منجر به رشد خرافات یا عقل اسطورهای میشوند حرام کرده است؛ بنابراین از نظر اسلام کارهایی مثل سحر و شعبده و کهانت و تنجیم حرام است. معروف است که وقتی ابراهیم فرزند پیامبر (ص) وفات کرد خورشید در آن روز گرفت. مردم گفتند: خورشید به خاطر وفات ابراهیم گرفت. ولی پیامبر (ص) فرمود: «خورشید و ماه دو نشانه از نشانههای خداوند هستند و هیچگاه به خاطر مرگ یکی از مردم نمیگیرند.» بنابراین علما و طلایه داران علم و اندیشه باید از طریق رشد علمی و خردورزی و تأکید بر مبانی معرفتی و روشهای صحیح در سیر تاریخ و پدیدههای طبیعی، با خرافات مقابله نمایند که به عرصههای دینی و اجتماعی و حتی سیاسی ما راه پیدا کردهاند. باید عرصه را بر گفتارهای خرافی که چون قارچ در مراکز دینی و مذهبی میرویند تنگ کنیم و عرصه را برای گفتمانهایی عقلانی مبتنی بر دانایی و حقایق دینی غیر قابل خدشه، فراهم کنیم. هر چند که با این کار ممکن است آرا یا هواداران بسیاری را در آن لحظه از دست بدهیم ولی سودی که در آینده برای اسلام و حرکت مستمر علمی آن به سمت حقیقت دارد بهترین دستاورد ماست.
ما باید متوجه این نکته باشیم در کنار خرافهای که در عرصههای ملّی یا رسمی یا سیاسی رشد میکنند، دستهای دیگر از خرافات هستند که از سوی دوائر غربی به سمت امت ما روانه میشوند. غربیها و آمریکاییها می خواهند ما معتقد شویم که تمام دردها و مشکلات ما ناشی از اعتقادات، مفاهیم و اسلام ماست. سپس به نفع دین تازهای که از غرب آمده و لباس دموکراسی برتن دارد، از اسلام خود دست برداریم. دموکراسی غرب به دیکتاتوری نزدیکتر است که رویهای از عناوین رسانهای و سیاسی بی در و پیکر آن را پوشانده است.
خرافه سیاسی بزرگی وجود دارد که بوش رئیس جمهور آمریکا میکوشد خردهای کوچک و حقیر را جذب آن نماید. وقتی از لبنان به عنوان الگویی که گام در مسیر دموکراسی دارد صحبت میکند، میخواهد اینگونه به دنیا القا کند که این آمریکاست که لبنان مردمسالار را ساخته است. درحالی که همگان به خوبی میدانند لبنان تنها نمونه منحصر به فرد از حرکتهای سیاسی، پویشهای فکری و تغییرات میدانی در منطقه است. لبنان از همان ابتدا که به عنوان یک محور توازن بین المللی به وجود آمد چنین وضعیتی را داشته است و دارای رویکردی باز نسبت به شرق و غرب با همه عناوین بسته و باز آن بوده است.
در عین حال ما هشدار میدهیم که ممکن است گرفتار نوعی خرافه سیاسی شویم که باعث میشود خیلیها شخصیتهای سیاسی و طائفی شکست خورده را قضا و قدر لبنانیها به حساب آورند. شاید دلیل آن این باشد که لبنانیها هیچگاه بسان یک ملّت واحد در راستای تغییر حرکت نکردهاند، بلکه به خاطر منافع مذهبی و طائفی خود چون اعضایی جدا از هم حرکت کردهاند. از این رو از موضع ضعف با مسائل سیاسی برخورد نمودهاند و آن چنان قاطعانه حرکت نکردهاند که وضعیت فسادآلود را روی به وجود آورندگان آن خراب کنند و کسانی را که به حق کشور خیانت کردهاند و آن را مزرعه دیگران ساختهاند مورد باز خواست و محاکمه قرار دهند. این افراد خائن بدور از روحیه استقلال طلبی و میهن پرستی، با حرکت در مسیر خواستههای مستکبران، به حق ملّت خود خیانت میکنند.
از جوانان پاک و آرمانخواه لبنان میخواهیم که وارد عرصه سیاسی و اجتماعی لبنان شوند و شکست خوردگان را به کناری بگذارند و طائفه گرایان و کوته فکران را رد کنند تا فرصت برای تولد تازه خرد لبنانی فراهم شود. خردی که با خرافات سیاسی و دینی و اجتماعی به مبارزه برمیخیزد و به لبنان به عنوان یک جامعه انسانی ک هر گونه قیمومیت و سرپرستی را که عنوان رحمت داشته و در درون آن عذاب و مرگ زشتی وجود دارد رد میکند، بنگرد.
پی نوشتها:
1- علی اکبر دهخدا ، لغت نامه ، تهران سازمان لغت نامه ، 1258 – 1334 هجری شمسی ، ج 20، ص 387
2- حسن عمید ، لغت نامه ، تهران ، امیر کبیر ، 1379 ، ج1، ص 843
3- خرافات چیست ، ترجمه رضوان صدقی نژاد ، کردستان نشر گلمهر ، 1383 ، ص 6
4- فرهنگ خرافات اگسفورد ، ترجمه ابراهیم محمد بیگی ، انتشارات عبید زاکانی ، مرداد 72، ص 6
5- همان ، ص 17
6- همان ، ص 60
7- همان ، 61
8- همان ، ص 101
9- همان ، ص 100
10- همان ، 74
11- حمیده سعیدی ، وضعیت خرافات و موهومات در استان خراسان ، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی ، اسفند 79 ، ص 17
12- محمد حسین طباطبائی ، تفسیر المیزان ، ج1، ترجمه ناصر مکارم شیرازی ، بنیاد علمی و فکر علامه طباطبائی ، تا بستان 64
13- محمد حسین پاکدامن ، جامعه د رقبال خرافات ، مشهد ، انتشارات مرندیز ، چ- اول ، 1378 ، ص 44
14- سوره بقره / آیه 204
15- بقره آیه 78
16- بقره آیه 78
17- علی اکبر قرشی ، « تفسیر احسن الحدیث ، ج1، تهران ، بنیاد بعثت ، 1377 ، ص 39
18- سوره بقره ، آیه 170
19- مکارم شیرازی و دیگران ، تفسیر نمونه ، ج1، قم دارالکتب الاسلامیه ، 1370 ، ص 575
20- مکارم شیرازی و دیگران ، تفسیر نمونه ، ج1، قم دارالکتب الاسلامیه ، 1370 ، ص 575
21- محمد حسن -اکدامن ، جامعه درقبال خرافات ، ص 76 تا 87
22- محمد حسن -اکدامن ، جامعه در قبال خرافات ، ص 46