لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:55
فهرست و توضیحات:
جنگ جهانی دوم و ایران
رکود تحزب در خلال جنگ جهانی دوم
استبداد و ساختار مطلقه قدرت
فقدان امنیت و وجود احساس ناامنی
حضور مداوم ایلات و عشایر در عرصههای سیاسی
فقدان تحولات بنیادین در فرماسیون اجتماعی، و تقابل میان سنّت و تجدد
بدبینی و ناآگاهی عمومی نسبت به جایگاه احزاب
ضعف جامعه مدنی و نبود یا کمّی تجربه مشارکتهای سیاسی
وجود احزاب دستوری و وابسته به دولت
وابستگی احزاب به بیگانگان و ایدئولوژیهای الحادی
تأثیرات جنگ جهانی دوم و جنگ تحمیلی عراق بر تحرّک و رکود تحزّب
انفعال حکومت رضاشاه در قبال جنگ جهانی دوم
زمینههای آغاز جنگ جهانی دوم
انفعال حکومت رضاشاه در قبال جنگ جهانی دوم و ورود سهل متفقین به کشور، از فقدان حمایت مردمی و انسجام لازم در ساختار قدرت سیاسی پهلوی اول حکایت میکند. در این مقاله، فرایند وقوع جنگ جهانی دوم و موضعگیریهای ایران در قبال آن مرور شده است.
با شروع جنگ جهانی دوم در سال 1318.ش/1939.م، اوضاع جهان دگرگونه شد و اغلب کشورهای جهان به حمایت از متفقین یا متحدین مجبور گردیدند، در این میان کشور ایران، با وجودی که از همان ابتدا سیاست بیطرفی اتخاذ نمود، بهواسطه سیاستهای رضاشاه (1304ــ1320.ش)، مبنی بر طرفداری از آلمان هیتلری و نیز به دلیل موقعیت استراتژیک، مورد توجه دول متفق قرار گرفت. از این رو، با حمله متفقین در سوم شهریور 1320.ش، ایران عملاً به صحنه منازعه میان دول متخاصم تبدیل گردید. تاثیرات منفی این حمله با ناکارآمدی ارتش 127هزار نفری رضاشاه، چنان جوّ سرخوردگی و یأسی در جامعه ایران، بهویژه در میان نظامیان جوان، به وجود آورد که اغلب ایشان با استفاده از فضای باز سیاسی ناشی از ورود متفقین و سقوط دیکتاتور (رضاشاه)، جذب گروهها و دستجات مختلف گردیدند. ازاینرو، در میان نظامیان سه گرایش متفاوت ناسیونالیسم، سلطنتطلب و چپگرا، بهوجود آمد؛ در این مقاله سعی بر آن است ضمن تشریح اوضاع منتهی به جنگ جهانی دوم و موضعگیری ایران در قبال آن، به نحوه مواجهه نیروهای نظامی با این مساله پرداخته و چگونگی جذب ایشان در سه گروه فوق بررسی گردد.
یگانه پیروز جنگ جهانی اول، دولت بریتانیا بود. در این زمان، روسیه درگیر انقلاب بلشویکی بود، عثمانی در بحران تجزیه قلمرواش به سر میبرد و آلمان نیز سقوط رایش دوم را شاهد بود. ظهور جمهوری وایمار در آلمان و فشار دول پیروز جنگ نوعی حس سرخوردگی و خشم را در میان آلمانها بهوجود آورده بود. بحران اقتصادی 1929.م، بر شدت ضعف جناح میانهرو و قدرتگیری تندروهای ناسیونال ــ سوسیالیست به رهبری هیتلر افزود؛ بهطوریکه هیتلر توانست با تصویب رایشتاگ، در سال 1933.م، قانون اساسی جمهوری وایمار را ملغی و دیکتاتوری خود را به مدت چهار سال در آلمان برقرار سازد. با قدرتگیری هیتلر، سرکوب مخالفان و میلیتاریزهکردن آلمان، که بر بستر خواست تودهها نضج میگرفت، در دستور کار قرار گرفت.[1] قدرت روزافزون نیروهای نظامی آلمان با نوعی حمایت ضمنی جهان سرمایهداری همراه بود، زیرا آنان در تحلیلهای خود بر این باور بودند که نیروی نظامی قدرتمند نوظهور فاشیسم در آلمان، سرانجام کمونیسم را به ورطه نابودی میکشاند.
تحقیق درباره جنگ جهانی دوم و ایران