دانلود پاورپوینت فصل دوم کتاب نظریه ها و تحقیقات حسابرسی تألیف دکتر جواد رضازاده با عنوان نظریه نمایندگی جهت ارائه دانشجویان رشته حسابداری و حسابرسی (18 اسلاید)
پاورپوینت فصل دوم کتاب نظریه ها و تحقیقات حسابرسی تألیف دکتر جواد رضازاده
دانلود پاورپوینت فصل دوم کتاب نظریه ها و تحقیقات حسابرسی تألیف دکتر جواد رضازاده با عنوان نظریه نمایندگی جهت ارائه دانشجویان رشته حسابداری و حسابرسی (18 اسلاید)
دانلود پاورپوینت فصل سوم کتاب نظریه ها و تحقیقات حسابرسی تألیف دکتر جواد رضازاده با عنوان عرضه و تقاضای اطلاعات حسابداری جهت ارائه دانشجویان رشته حسابداری و حسابرسی (12 اسلاید)
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 7
هشتمین امام معصوم علیه السلام در انتظار پسر و شیعیان در تب و تاب رویت جمال جواد الائمه علیهالسلام بودند. حدود چهل و هفتمین بهار عمر امام رضا علیه السلام سپرى مىشد اما هنوز فرزندى کاشانه پر فروغش را فروزان نساخته بود. از طرفى حضرت مورد طعنه دشمنان و زخم زبان آنها قرار داشت که گاه به وسیله نامه نیز آن حضرت را مورد آزار قرار مىدادند که نمونه آن را مىتوان در مکتوب «حسین ابن قیاما» مشاهده کرد. او که از سران «واقفیه» بود در نامهاى به امام رضا علیهالسلام مىنویسد: چگونه ممکن است امام باشى در صورتى که فرزندى ندارى و امام علیه السلام پاسخ او را چنین نگاشت که از کجا مىدانى که من فرزندى نخواهم داشت چند روزى طول نخواهد کشید که خداوند به من پسرى عنایت خواهد کرد که حق را از باطل جدا مىکند. تا این که طبق پیشبینى امام علیه السلام در رمضان سال 195 هجرى و به نقل از ابن عیاش در دهم رجب آن سال ستاره امام جواد علیه السلام متجلى شد و مادرش «سبیکه» را که از خاندان «ماریه قبطیه»همسر پیامبر صلی الله علیه و آله بود و به فرموده امام رضا علیهالسلام آفرینشى پاکیزه و منزه داشت. مرتبت و مقامى والاتر بخشید.
درود و سلام و صلوات خدا بر جواد الائمه علیه السلام آن هنگام که با میلادش جلوه زیباى مبارکترین مولود را رقم زد و آن هنگام که با قامت زیباى امامت خویش قیامتى از شکوه و جلال و عظمت الهى را متجلى ساخت و آن زمان که در آخر ذى قعده سال 220 هجرى دیده از جهان فرو بست و با غروب غمگنانه و افتخار آفرین خویش تجلى بخش آیات جهاد و شهادت گشت.
ولادت امام جواد علیهالسلام تمامى شایعات مربوط به امام رضا علیهالسلام را پایان بخشید و دلهره و اضطراب را از میان شیعیان زدود. بدین جهت، که امام در حق فرزندش فرمود: این مولودى است که براى شیعیان ما «در این زمان» با برکتتر از او زاده نشده است.
مولودى که حدود شانزده سال رهبرى و امامت شیعیان را عهدهدار شد و در این راستا آثارى شگفت از خویش به یادگار گذارد و مکتب علمى، اجتماعى شیعه را جلوه خاص بخشید.
شهادت آن بزرگوار پایانى است بر تلاشهاى چشمگیر و پر فروغش تلاشهایى که خلفاى بنىعباس و دشمنانش را آنچنان غافلگیر نمود که نتوانستند آن حضرت را تحمل نمایند و بدین جهت در صدد شهادت آن حضرت بر آمدند
تقواى الهى و عدم همراهى با فساد دربار
مىدانیم که یکى از القاب آن حضرت «تقى» است و این به خاطره جلوه و ظهور خاصى است که تقواى الهى آن امام همام در اجتماع آن روز نموده و جهانى از پاکى و عفاف و تقوا را فرا راه دیدگان قرار داده بود والا تمامى معصومین برخوردار از صفت تقوا و عصمت الهى هستند چنانکه همه «صادق» راستگو و «کاظم» فرو برنده خشم و «زین العابدین» زیباترین روح پرستنده» هستند.
اما فرهنگ القاب معصومین ریشهاى اجتماعى و برخاسته از عنایت الهى دارد که لقب «تقى» نیز از این مقوله است نگاهى به شرایط اجتماعى آن بزرگوار و وضعیت درباریان ما را بدین نکته رهنمون مىکند که دشمن تلاشى پیگیر داشت تا به گمان خود آن حضرت را با عیاشیها و فساد دربار براى یک بار هم که شده است آلوده کند و در نتیجه آن حضرت را از چشم شیعیان و طرفدارانش که او را به خاطر پاکى و طهارت الهىاش مىستودند ساقط کند و حتى مامون براى کشاندن آن حضرت به بزم دربار دخترش امالفضل را به عقد آن حضرت در آورد و در این جهت دستور لازم را نیز صادر کرد. اما راه به جایى نبرد و پاکى و تقواى امامت بر اندیشه باطل مامونى پیروز گشت و نورانیتى مضاعف یافت. این بار کافى است روایت ذیل را مرور کنیم.
یکى از القاب آن حضرت «تقى» است و این به خاطره جلوه و ظهور خاصى است که تقواى الهى آن امام همام در اجتماع آن روز نموده و جهانى از پاکى و عفاف و تقوا را فرا راه دیدگان قرار داده بود والا تمامى معصومین برخوردار از صفت تقوا و عصمت الهى هستند چنانکه همه «صادق» راستگو و «کاظم» فرو برنده خشم و «زین العابدین» زیباترین روح پرستنده» هستند.
ابن شهرآشوب در کتاب «مناقب» از محمدبن ریان نقل مىکند که مامون درباره امام محمدتقى علیهالسلام به هر نیرنگى دست زد شاید بتواند آن حضرت را مانند خود اهل دنیا نماید و به فسق و لهو، او را متمایل کند به نتیجهاى نرسید تا زمانى که خواست دختر خود را به خانه آن حضرت بفرستد دستور داد صد کنیزک از زیباترین کنیزکان را بگمارند تا زمانی که امام جواد علیه السلام براى حضور در مجلس دامادى وارد مىشود با جامهاى جواهر نشان از او استقبال کنند کنیزان به آن دستورالعمل رفتار کردند ولى حضرت توجهى به آنها ننمود. در آنجا مردى بود به نام «مخارق» که آوازهخوان بود و بربط نواز و ریشى دراز داشت. مامون او را طلبید و از او خواست که تلاش خود را جهت متمایل نمودن امام به امور مزبور به کار گیرد. مخارق به مامون گفت اگر ابوجعفر علیه السلام کمترین علاقهاى به دنیا داشته باشد من به تنهایى مقصود تو را تامین مىکنم. پس نشست مقابل آن حضرت و آواز خود را بلند کرد به گونهاى که اهل خانه دورش گرد آمدند و شروع کرد به نواختن عود و آوازخوانى. ساعتى چنین کرد ولى دید حضرت جواد علیه السلام نه به سوى او و نه به راست و چپ خود هیچ توجهى ننمود. سپس سر برداشت و رو به آن مرد کرد و فرمود، «اتق الله یاذاالعثنون»؛ از خدا پروا کن اى ریش دراز. پس عود و بربط از دست آن مرد افتاد و دستش از کار افتاد تا آن که بمُرد. مامون از او پرسید تو را چه شد؟ گفت: وقتى که ابوجعفر علیه السلام فریاد برکشید آن چنان هراسیدم که هرگز به حالت اول باز نخواهم گشت.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
در این تحقیق شما در دو صفحه ابتدائی، مطالب و اطلاعاتی کلی از زندگی امام جواد خواهید خواند و در باقی صفحات مطالبی راجع به حرکات فرهنگی امام جواد در دوران حکومت بنی عباس خواهید خواند..
سرموضوعات این تحقیق به این شکل است:
تعداد صفحه : 9 صفحه و نیم !! {فونت 14 ، فاصله سطر: 1/15}(بی نازنین)
فهرست و مقدمه: ندارد
کادربندی و شماره صفحه: دارد
آماده برای پرینت
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:59
فهرست مطالب
حرکت فرهنگی و سیاسی امام جواد (ع)
دوران امامت
امام در بغداد
سفر حج
نیاز مؤمن به سه چیز
احادیث
زندگی نامه ائمه اطهار - امام جواد (ع)
تقواى الهى و عدم همراهى با فساد در بار برترى دانش و تفوق علمى بزرگداشت نهضتهاى شیعى
امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت .
نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است .
القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر
می باشد .
مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن
حضرت ثبت است .
امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود .
پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه
مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت .
مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و
نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت ، سعی
کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد .
" از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد ، دختر خویش ام الفضل را به
ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی دایمی و از درون خانه ، بر
امام گمارده باشد . رنجهای دایمی که امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور خانگی
برده است ، در تاریخ معروف است " .
از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل
مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه -
به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت
جواد (ع ) نیز چنین روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز
سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمی دانست که مقام ولایت و
امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی و زیادی سالهای عمر ندارد .
باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر
بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی در میدان رشد و نمو یافته
بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران ، زندگی می کردند و علوم و فنون سایر
ملتها پیشرفت نموده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار
گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گردید و با سرمایه خدایی امامت که از
سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران
و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری
پاسخ گفت . برای نمونه ، یکی از مناظره های ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد
تقی (ع ) را در زیر نقل می کنیم :
" عیاشی در تفسیر خود از ذرقان که همنشین و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ،
نقل می کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی
برگشت و بسیار گرفته و پریشان حال به نظر رسید . گفتم : چه شده است که امروز
این چنین ناراحتی ؟ گفت : در حضور خلیفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا
جریانی پیش آمد که مایه شرمساری و خواری ما گردید . گفتم : چگونه ؟ گفت :
سارقی را به حضور خلیفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده
بود . خلیفه طریقه اجرای حد و قصاص را پرسید . عده ای از فقها حاضر بودند ،
خلیفه دستور داد بقیه فقیهان را نیز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم
خواست .