مقدمه
نخستین قدمی که افراد می تواننددر جهت خلاقیت بردارندعبارت است از بازآفرینی زندگی خویش که در واقع بالاترین شکل خلاقیت است فرآیند اجتماعی شدن خلاقیت طبیعی ما را ا، برجسب زدن از طریق داروهایی از قبیل :خوب،بد،زشت،زیبا،درست،نادرست سرکوب می کند و توانایی مارا در ابراز خلاقیتمان به تدریج که نظرها و باورهای دیگران را متوجه شویم و می پذیریم کاهش می یابد.
یکی از زیباترین و بهترین ویژگی های انسان مقوله خلاقیت و نوآوری می باشدبه واسطه ی همین ویژگی است که انسان می تواند هدفهای آرمان گرایانه ی خویش را پدیدآورد و توانایی خود را شکوفا سازد خلاقیت و نوآوری به عنوان اصلی اساسی از عوامل مهم بقا پذیرفته شده در گذشته در مورد خلاقیت و نوآوری تصور براین بود که به افراد خاصی متعلق است و آن کسانی که از نبوغ استثنایی برخورداربوده و توانایی ذهنی آنان فراتر از مردم عادی است قدرت خلاقیت دارند با گذشت زمان و گسترش علم بسیاری از ابهامات که سبب رواج باورهای نادرست مردم شده بود از بین رفت و جای خود را به اشاعه ی مثبت گرایی و ترویج علم و واقعیات داد.بنابراین برای رسیدن به جهان بینی خلاق باید چارچوب ذهنی را تغییر دهیم و می دانیم که در روی زمین تنها این انسان است که معیار سرنوشت خویش است یعنی تنها او می تواند الگوهایش را تغییر دهد به عبارتی انسانها با تغییر طرز تفکر و عملکرد ذهنشان می توانند جنبه های برونی زندگیشان را تغییر دهند. بسیار خوانده ایم و شنیده ایم که کودکی اساس زندگی هر انسانی است و هرآنچه در کودکی و در حوزه های اخلاق ،باورهای دینی و مسائل علمی به او بیاموزند در بقیه دوران زندگی با او همراه است اغلب کتابهای مربوط به آموزش و پرورش خلاق با نقاشی و مجسمه سازی و موارد حاشیه همچون کلاژ،چاپ و هنر مفهومی آغاز می شود.
خلاقیت و نوآوری