دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
هر محیط آموزشی دارای جوی است که ممکن است آن محیط را سرد، خشک، غیرقابل اعتماد، ترسآور و یا گرم، صمیمی، قابل انعطاف و حمایت کننده سازد.هرچه جو سازمان مثبتتر باشد، برقراری ارتباط و روابط انسانی آسانتر خواهد بود.بالعکس جوهای بسته، ترسآور و یا منفی سبب بیاعتمادی، جدایی و نفرت افراد از هم میشود.محیط زندگی انسان نقشی اساسی در احساس خوشبختی و یا تیره بختی او دارد.
اگر محیطی بتواند به فرد اعتماد به نفس بدهد و بروز استعدادها و احساسات او را ممکن سازد و در نهایت بتواند زمینههای دستیابی به نیازهای فرد را امکانپذیر سازد، افراد احساس شادی و خوشبختی خواهند کرد. خلاقیت موضوعی غریب و نا آشنا نیست که برای وجود آن نیاز به استدلال باشد. خلاقیت به عنوان استعدادی قدرتمند در نهاد آدمی از همان دوران کودکی وجود دارد. با این حال خلاقیت درمراحل ابتدایی زندگی تکامل یافته نیست و به همین دلیل نیاز به توجه، هدایت و تربیت دارد.این تحقیق سعی دارد رابطه بین خلاقیت مدیران و نشاط محیط آموزشگاهی در مدارس ابتدایی استان سمنان رامورد بررسی قرار دهد . در این راستا از تئوری گیلفورد -پال تورنس و تعریف آرگایل وکراسلند از شادکامی بر اساس پرسشنامۀ افسردگی بک به عنوان چارچوب نظری تحقیق استفاده می شود .
جامعه آماری این تحقیق را کلیه کارکنان مدارس ابتدایی استان سمنان تشکیل می دهند که جمعیت نمونه این پژوهش شامل 150 نفر می باشد . روش جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه 25 سؤالی خلاقیت و 27 سوالی نشاط می باشد . روشهای تجزیه وتحلیل با استفاده از آزمونهای آلفای کرونباخ ، دوجمله ای، کالماگروف - اسمیرنف ، ، یومان ویتنی ، کروسکال والیس و ضریب همبستگی کندال تائو b صورت پذیرفت . نتایج آزمون ها به این قرار است که تمامی مؤلفه های خلاقیت منجر به نشاط می گردند و 27.5 درصد از نشاط، بوسیله مؤلفه تنوع وانعطاف پذیری صورت می گیرد. همچنین ضریب همبستگی کل مؤلفه های متغیر مستقل با متغیر وابسته برابر است با 24.9 که نشان از همبستگی ضعیف کل مؤلفه های متغیر مستقل با متغیر وابسته دارد .
Creativity, joy in learning, in primary schools
مقدمه
آموزش و پرورش یکی از مهم ترین نهادهای محسوب می شود که توجه به آن تأثیر شگرفی بر رشد ، توسعه و پیشرفت جامعه می گذارد. نقش بنیادین نظام آموزش در فرایند توسعه و تامین نیروی انسانی و گستردگی اهداف و رسالت خطیر آن در تعلیم و تربیت نو نهالان این مرز و بوم ایجاب می کند تا نظام های آموزشی تأکید بسیاری بر پرورش فکر و خلاق بار آوردن یاد گیرندگان، دانش آموزان و دانشجویان داشته باشند . زندگی پیچیده امروزی ، هر لحظه در حال نوشدن است خلاقیت ضرورت استمرار زندگی فعال به شمارمی رود . انسان برای خلق نشاط و پویایی در زندگی، نیاز به خلاقیت و ابتکار دارد تا انگیزه تنوع طلبی خود را ارضا کند و زمینه شکوفایی استعدادها و توانایی های خویش را فراهم سازد.
آموزش و پرورش به طرق مختلف می تواند بر خلاقیت موثر باشد که یکی از آنها داشتن مدیران خلاق و مبتکر است . مدیران باید بپذیرند که در عصردانش و اطلاعات و توسعه دانایی وخلاقیت ، مدیریت می کنند ولازمه موفقیت آنان در این برهه آن است که به مقوله خلاقیت بعنوان یک مساله وفرصتی برای پویایی و توسعه بنگرند و از حل مساله به روش های سنتی و معمول بپرهیزند ( به نقل ازروحانی ، 1388) ؛ زیرا در بین فاکتورهایی که بر روی خلاقیت کارکنان و عملکرد شان تأثیر گذارند ، مدیریت و رهبری است. این مطالعات نشان دادند که رهبری می تواند بطور مستقیم و غیر مستقیم بر خلاقیت کارکنان اثر بگذرد. در مورد تأثیر مستقیم ؛ رهبر می تواند با بالا بردن و حمایت انگیزه درونی کارکنان به سطوح بالاتر نیاز ها که بعنوان عامل اصلی و مهم خلاقیت شناخته شده اند ؛ خلاقیت را افزایش دهند علاوه بر این رهبران می توانند با ایجاد محیطی که در آن کارکنان دیدگاه های مختلف را بدون نگرانی در مورد مجازات شدن در خصوص عواقب آن اتخاذ نمایند ،تشویق کنند و بدین طریق بطور غیر مستقیم برخلاقیت تأثیر بگذارند. (بونگ و دیگران، 2009 ،ص : 52) (شریعتمداری و توانگر ،1390، ص:78-77)
خلاقیت در گذشته پدیده ای مترادف با نبوغ تلقی می شد و هر جا سخن از خلاقیت به میان می آمد بلافاصله معنای نبوغ به ذهن خطور می کرد. در تاریخ یونانیان باستان، نبوغ معنای افسانه ای داشت. به روایتی یونانیان واژه ای به نام شیطان را پذیرفته بودند که مترادف با نبوغ بود. به نظر آنها شیطان یک روح نگهبان بود که با ورود به روح و بدن افراد ، آنان را صاحب توانایی های خارق العاده ای می ساخت. در اواخر قرن 19 و در اوایل قرن 20 به منبع جدید خلاقیت توجه شد. در این دوران این تفکر که نبوغ یا توانایی غیر معمولی در این فرد از یک روح بیرونی ناشی می شود،رنگ باخت ؛ اماتاثیرات این تفکر که خلاقیت و نبوغ مترادف هستند همچنان باقی ماند و تا عصر رنسانس نیز کشانده شد و لذا نزدیک به یک قرن طول کشید تا خلاقیت به طور علمی و دقیق مطالعه شود. رهبری این جریان علمی را گیلفورد در سالهای (1967-1966-1959) بر عهده داشت. (سام خانیان , 1388،ص:28 ).به طور کلی هدف از انجام تحقیق حاضر بررسی رابطه بین خلاقیت مدیران و نشاط محیط آموزشگاهی در مراکز استثنایی استان سمنان در سال تحصیلی 93-1392می باشد.
مبانی نظری
مفهوم خلاقیت:
ازخلاقیت تعاریف گوناگونی ارائه شده که هریک بیانگر دیدگاههای ویژه ای است.
الف. در فرهنگ وبستر (1953) کلمه ی خلاقیّت به معنای ایجاد کردن یا بوجود آوردن تعریف شده است .
ب. در دایرة المعارف روانشناسی، "آیسنک، آرنولد، مایلی" ، خلاقیت به منزله ظرفیت دیدن روابط جدید ، پدید آوردن اندیشه های غیر معمول و فاصله گرفتن از الگوهای سنتی تفکر قلمداد گردیده.
ج . در فرهنگ روانشناسی "پیرون " خلاقیت چنین تعریف شده است :
خلاقیت عبارت از کنش اختراعی تخیل سازنده میباشد که طبق نظریات " گتزل" و" جاکسون" چیزی سوای هوش معمولی.
برخی از محققان (ویلسون[1]، 1956،کراچفیلد[2]،1962) خلاقیت را نقطه مقابل" همنوایی" میدانند و به نظر آنها خلاقیت یعنی عقاید اصیل، نظریات متفاوت و نحوه متفاوت نگریستن به مسایل. اکثر روانشناسان، آفرینندگی وحل مساله را فرایندهای مشابهی دانستهاند (مایر[3]،1930 ، تورنس،1960، دی چکو، کرافورد،1974،گانیه،1977،گیج وبرلاینر،1984)
د . دردایرة المعارف علوم اجتماعی برخی محققان خلاقیت را توانایی و هستی بخشیدن به پدیده ای جدید تعریف نموده اند و عمده ای دیگر آن را نه به عنوان توانایی بلکه به عنوان فرآیند روانشناختی یا فرایندهایی که از طریق آنها محصولات جدید و ارزشمند خلق می شوند؛ تعریف کرده اند. (ادواردز، 1968)
ه.مازلو[4] معتقد است خلاقیت از روان نا هوشیار سرچشمه می گیرد. ایده های تازه و یا نوآوری های واقعی است که با آنچه در حال حاضر وجود دارد کاملا متفاوت است .(حسینی، 1388 ، ص:14)
مفاهیم مرتبط با خلاقیت
- هوش
درباره هوش و خلاقیت و رابطه آن مطالعات فراوانی انجام گرفته و نظریات گوناگونی ارائه شده است. گیلفورد (1950-1959-1962) در بیان نظریه ساخت ذهنی خود گفته است : ویژگی مهم تفکر آفریننده، واگرایی آن است. در تفکر واگرا جواب قطعی وجود ندارد و تعداد زیادی جواب موجود است که از نظر منطقی هر یک از آنها ممکن است درست باشد .گیلفورد تفکر واگرا با سه ویژگی انعطاف پذیری یا نرمش[5]، اصالت[6] و سیالی[7]مشخص کرده است و از آنجایی که هوش بیشتر با جواب های مشخصی درارتباط است با تفکر همگرا در نظریه گیلفورد همخوانی دارد .
شکل شماره 1وجود تفاوت تفکر همگرا و واگرا
تفکر همگرا
تفکر واگرا
معیارهای موفقیت قاطع و الزامی
حل فوری مسأ له
بررسی مجدد
معیار های موفقیت مبهم و نه چندان دقیق
حل مسأله به صورت آزمایشی و خطا
بررسی وسیع و نامحدود
برخی دانشمندان خلاقیت را مترادف حل مسأله می دانند. ژسیف مایر (1982) و وایزبرگ (1986-1995) خلاقیت ، توانایی حل مسائلی است که فرد قبلاآن را نیاموخته است حسینی (1387) ولی با وجود شباهت زیاد بین خلاقیت و حل مسئله آنها در مواردی متفاوت هستند.
2 . حل مسئله
ظرفیت یا توانایی مشخص برای تسلط یافتن بر تکلیفی نوین یا بدیع است. اعتقاد رایج بر این است که حل مسئله را می توان نوعی خلاقیت دانست ، اما خلاقیت وسیع تر از حل مسئله است. خلاقیت جستجوی راه حلی جدید است و فراتر از یاد گیری عمومی است.
3 .اختراع
خلاقیت و اختراع به هم نزدیک هستند. فرد خلاق کسی است که فکر و ایده جدید دارد و به دنبال راه و روش تازه برای حل مشکل است اما اوهنوز این راه و روش را پیدا نکرده است. ایجاد کننده راه و روش تازه همان مخترع است پس مخترع کسی است که روش یا محصول را برای اولین بار تولید می کند.
4 .ابداع
ابداع به معنی آفرینش یا پدیدآوردن چیزی از نیستی یا پدید آوردن چیز از نا چیز است و بالطبع فقط برای خداوند قابل اجرا است.
6 . نوآوری
نوآوری اجرای ایده های بدیع و خلاق در عمل است بعبارت دیگر نو آوری ارائه محصول، فرآیند و خدمات جدید به بازار است.
7 .کارآفرینی
کارآفرینی فرآیند شناسایی فرصت های اقتصادی و ایجاد شرکت ها و کسب و کار جدید ، نو آور و رشد یابنده برای بهره برداری از فرصت های شناسایی شده است . کارآفرینی سازمانی فر آیندی است که در آن محصولات یا فرآیند های نو آوری شده از طریق القاء و ایجاد یک فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان از قبل تأسیس شده به ظهور می رسند. (والفی، 1389 ،ص:34-33)