لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه18
فهرست مطالب
معنى تواضع و اقسام آن
اقسام تواضع
فرق بین تواضع و ذلت پذیرى و تملق
چند نشانه تواضع و درجات آن
تفسیر و جمعبندى
هفتمین نصیحت حکیمانه، و اندرز ارزشمند لقمان به پسرش، مسإله رعایت تواضع و فروتنى است ،که مى توان آن را مادر ارزشها و کلید گنجینه کمالات نامید، لقمان به پسرش چنین فرمود: «و لا تصعر خدک للناس...؛ پسرم! با بى اعتنایى از مردم روى مگردان». [1] یعنى متواضع و فروتن باش.
تواضع در اصل از واژه وضع که به معنى فرونهادن است گرفته شده، از این رو به زایمان زنان به وضع حمل تعبیر مى شود، و مفهوم آن از نظر اخلاقى این است که انسان باید خود را در برابر خدا و خلق خدا پایینتر از موقعیت خود قرار دهد، فروتنى و فرو روحى کند، و ضد آن تکبر و بزرگ نمایى و فخرفروشى است که از صفات رذیله، و مایه و پایه انحرافات فکرى و عملى بسیار زشت است.
البته باید توجه داشت چنان که خواهیم گفت تواضع به معنى خوارى و ذلیل نشان دادن خود نیست که ضد ارزش و مورد نکوهش مى باشد چنانکه ذکر مى شود.
از نشانههاى تواضع این است که انسان در برابر مردم، خوش رو، خوش برخورد است، و هنگام معاشرت و جدا شدن از آنها، با روى باز و دل پذیر روبه رو یا جدا مىشود، و جداییش محبتآمیز است، نه از روى بى اعتنایى که موجب کینه و کدورت شده، و از نشانههاى خصلت زشت تکبر و خود شیفتگى است.
تعبیر به «لاتصعر» اشاره به این است که تواضع نکردن، و بروز کردارى ضد تواضع در انسان یک نوع بیمارى آشکار است، چرا که تصعر چنان که در لغتنامه مصباح المنیر آمده در اصل از واژه صعر گرفته شده، و صعر در لغت یک نوع بیمارى است که شترى به آن مبتلا مى شود، و آن شتر بر اثر آن بیمارى، گردن خود را کج مىکند.
بنابراین خارج شدن از حریم تواضع یک نوع بیمارى آشکار است، که بیانگر بیمارى و عدم صفاى درونى مىباشد. تواضع داراى نشانهها و درجات مختلف است، باید آنها را شناخت و به موقع رعایت کرد، مثلا امام باقر(ع) مىفرماید: «التواضع الرضا بالمجلس دون شرفه، و ان تسلم على من لقیت، و ان تترک المرإ و ان کنت محقا؛ تواضع آن است که به کمتر از جایگاه شایسته خود در مجلس قناعت کنى و هنگام ملاقات با کسى، در سلام کردن پیشىگیرى، و در گفتگوها از جر و بحث پرهیز کنى گرچه حق با تو باشد». [2]
شخصى از حضرت رضا (ع) پرسید: حد و مرز تواضع چیست که اگر کسى آن را رعایت کند به عنوان متواضع به حساب مىآید؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «تواضع داراى درجاتى است، یکى از آن درجات این است که انسان موقعیت نفس خود را بداند، و آن را با قلب سالم در همان جایگاه قرار دهد، و براى دیگران همان را بپسندد که براى خود مىپسندد، هرگاه از کسى بدى دید، آن را با نیکى پاسخ دهد، خشم خود را فرو برد، از گناهان مردم بگذرد، و آنها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نیکوکاران را دوست دارد». [3]
نتیجه این که تواضع یک حالت خشوع و خضوع معقول درونى است که نشانههاى آن در رفتار و کردار و گفتار آشکار مىشود. و گاهى ممکن است، انسان از نظر روحى به مرحله این حالت نرسد، ولى بتواند در عمل، خود را براساس موازین تواضع، هماهنگ سازد، چنین کسى عملا متواضع است.
باید توجه داشت که به طور کلى تواضع بر دو قسم است:
- تواضع در برابر خدا که شامل تواضع، در برابر حق و قانون خدا، تواضع در برابر پیامبران و امامان و اولیإ خدا مى شود.
- تواضع در معاشرت با مردم، از دوست، همسایه، پدرو مادر، معلم و استاد، همکار و... روشن است که تواضع در برابر خدا، عالىترین و مهمترین درجه تواضع است، چنان که ضد آن، تکبر در برابر خدا، بزرگترین گناه و سرکشى است. تواضع در برابر خدا، جزء ایمان عمیق، و اعتقاد صحیح و معرفت و راهیابى به مقام قرب الهى است، نشانه آن نهایت تسلیم در برابر فرمانهاى خدا واطاعت از او، و کمال خشوع و خضوع در برابر عظمت او مىباشد، به گونهاى که انسان خود را همچون افتادن قطرهاى در اقیانوس، فناى در ذات مطلق الهى بنگرد و خود را هیچ و صفر بداند، و هیچگونه چون و چرا در برابر حق نداشته باشد، همه چیز را براى او بخواهد، و در مسیر رضاى الهى گام بردارد، و اتصالش به خدا، در حدى باشد که به قول شاعر:
اسیر عشق تو از هشت خلد مستغنى است غلام کوى تو از هر دو جهان آزاد است
پیامبر اسلام (ص) که بزرگ ترین و بىنظیرترین انسانها، و خلایق کل هستى است، آنچنان در برابر عظمت خدا متواضع بود که وقتى از سوى خدا به او خطاب شد؛ تو را بین پادشاهى و رسالت یا بندگى و رسالت مخیر نمودم، کدام را برمىگزینى؟ آن حضرت عرض کرد: بندگى و رسالت را. [4]
و امام صادق(ع) در وصف پیامبر(ص) فرمود: «ما اکل رسول الله متکئا منذ بعثه الله عز و جل نبیا حتى قبضه الله الیه متواضعالله عز و جل ؛ از آن هنگام که پیامبر اسلام (ص) از طرف خدا مبعوث به رسالت شد، تا هنگام رحلت براى رعایت تواضع در پیشگاه خدا هرگز در حال تکیه بر چیزى، غذا نخورد».
روزى آن حضرت با گروهى از بردگان روى خاک نشسته بود، چون یکى از آنها با آنها گفتگو مىکرد، بانویى که از آنجا عبور مىکرد، به عنوان اعتراض گفت: «اى محمد! چرا روى خاک نشستهاى و با بردگان همنشین و هم غذا شدهاى (تو پیغمبر هستى، باید با بزرگان بنشینى...) آن حضرت در پاسخ فرمود: «ویحک اى عبد اعبد منى؛ واى بر تو، کدام بندهاى، بندهتر از من است». [5]
نمازهاى خاشعانه و مخلصانه، دعاهاى پر محتوا و پر از مفاهیم متواضعانه، و سجدههاى طولانى با نهایت خشوع پیامبر(ص) و امامان (ع) هر کدام کافى است که عالىترین درس نهایت تواضع در برابر خدا را به ما بیاموزند، براى درک این معنى کافى است که صحیفه سجادیه را ورق بزنیم، و با مطالعه فرازهاى آن، حقیقت تواضع در برابر خدا را دریافت نماییم. حضرت زهرا(س) در فرازى از دعاهاى خود، به خدا چنین عرض مىکند: «اللهم ذلل نفسى فى نفسى و عظم شإنک فى نفسى؛ خدایا! خودم را در نزد خودم کوچک کن، و مقام خودت را در نزدم بزرگ گردان». [6] تواضع در برابر دیگران قسم دیگر تواضع است که از ارزشهاى والاى اخلاقى بوده، و داراى آثار درخشان در زندگى است، فقیه بزرگ علامه نراقى در تعریف اینگونه تواضع چنین مىنویسد: «تواضع عبارت است از شکسته نفسى، که نگذارد آدمى خود را بالاتر از دیگرى ببیند، و لازمه آن کردار و گفتار چندى است که دلالت بر تعظیم دیگران و اکرام ایشان مىکند». [7]
این خصلت موجب نشر ارزشها، و مایه شرافت و کرامت، و زینت انسانهاى والا، و موجب وقار و آرامش و رفعت مقام، و جوشش چشمههاى حکمت در روح و روان، و دوستى و سلامتى، وفور نعمت بوده و اسلحه نیرومند در برابر نیرنگهاى ابلیس است و باعث افزایش عقل و درایت مىباشد، چنان که روایات متعددى که از پیامبر(ص) و امامان (ع) نقل شده بیانگر این مطلب است. [8]
هدف از سخن لقمان در آیه مذکور، تواضع نسبت به دیگران است، که به خصوص به آن سفارش نموده است، لقمان در گفتار دیگر خود نیز به طور مکرر فرزندش را به این خصلت سفارش مىکرد،از جمله از اندرزهاى او به پسرش این است: «تواضع للحق تکن اعقل الناس ؛ در برابر حق تواضع کن، تا خردمندترین انسانها گردى». [9]
کوتاه سخن آن که تواضع مخزن نیکىها است، و چنانکه گفتیم مىتواند نقش کلیدى نسبت به ارزشها داشته باشد و مادر فضایل گردد، چنان که امام على (ع) فرمود: «بخفض الجناح تنتظم الامور؛ با تواضع و فروتنى، امور مختلف زندگى سامان مىیابد، و منظم مىشود». [10]
امیرمومنان على (ع) در گفتارى، پیامبران را چنین تعریف مىکند: «... و لکنه سبحانه کره الیهم التکابر، و رضى لهم التواضع، فالصقوا بالارض خدودهم، وعفروا فى التراب وجوههم، و خفضوااجنحتهم للمومنین؛ خداوند تکبر ورزیدن را براى همه پیامبران منفور شمرده است، و تواضع و فروتنى را بر ایشان پسندیده، آنها گونهها را بر زمین مىگذاردند، و صورتها را بر خاک مىساییدند، و پر و بال خویشتن را براى مومنان مىگسترانیدند». [11]
و در مورد دیگر در بیان فلسفه عبادات مىفرماید: «... و لما فى ذلک من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا،والتصاق کرائم الجوارح بالارض تصاغرا، ولحوق البطون بالمتون من الصیام تذللا؛ وانگهى ساییدن پیشانى که بهترین جاهاى صورت است بر خاک در سجده نماز، موجب تواضع است، و نهادن اعضاى پر ارزش بدن بر زمین دلیل و نشانه کوچکى، و چسبیدن شکم به پشت بر اثر روزه باعث فروتنى است.»
و به [12] طور کلى عبادت خدا که از ویژگىهاى جدایى نشدنى هر بنده خدا شناس است، وقتى کامل است که داراى طعم و شیرینى باشد، و عبادت کننده از آن لذت ببرد، نه این که احساس خستگى کند، خصلت تواضع در برابر خدا، چنین امتیازى را به عبادت کننده خواهد داد، چنان که روایت شده روزى رسول خدا(ص) به اصحاب فرمود: «من چرا حلاوت و شیرینى عبادت را در شما نمى بینم؟» آنها عرض کردند: شیرینى عبادت در چیست؟ پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «التواضع؛ تواضع و فروتنى موجب کسب شیرینى و لذت عبادت خواهد شد». [13]
فرق بین تواضع و ذلت پذیرى و تملق
یکى از موضوعات مهمى که در همه ارزشها و ضد ارزشها باید مورد توجه قرار گیرد، درست معنى کردن آنهاست، و پرهیز از افراط و تفریط است، عدم توجه بعضى به این مسإله مهم باعث تحریف از ناحیه خودى و غیرخودى شده، مثلا خصلت صبر به گونهاى معنى شده که درست بر ضد معنى واقعى، سر از عجز و تحمل ظلم بیرون مىآورد، در این راستا مرز بین بعضى از فضایل و رذایل بسیار باریک است مانند مرز بین عزت و تکبر، سیاست و دنیا پرستى، قناعت و بخل، سخاوت و اسراف، سکوت و کنترل زبان، شجاعت و بىباکى، زهد و ترک دنیا، عفت وترک و تعطیل غرایز، ذلت و تواضع و... ضابطه و معیارها را باید شناخت تا مرزها نیز شناخته شوند، تا کسى به جاى عزت، تکبرنورزد، و به نام قناعت بخل نکند و به جاى تواضع، به ذلت و خوارى یا به تملق تن در ندهد. و همچنین باید توجه به استثناها داشت، چرا که بسیارى از اوصاف اخلاقى و یا گناهان داراى استثنا هستند، مثلا دروغ حرام است ولى گاهى حتى قسم دروغ (براى حفظ مظلوم از دست ظالم) واجب است. و در مسإله مورد بحث، گر چه تواضع خصلت نیک است، ولى همین تواضع به معنى درست در بعضى از موارد، منفى و نابجا است، و به جاى آن تکبر، خوب است، مانند صحنه جنگ با دشمن، و راه رفتن مغرورانه سرباز مومن در برابر دشمن، تا موجب رعب افکنى در قلب دشمن گردد. چنان که این مطلب در مورد ابودجانه انصارى و امضاى رسول خدا (ص) از شیوه راه رفتن او در برابر دشمن در منطقه جنگ احد، آمده است. [14]
اینک به اصل مطلب باز مى گردیم و آن این که باید توجه داشت که تواضع باعث ذلت و خوارى و یا تملق و چاپلوسى که از صفات نکوهیده است نگردد، و ضد ارزش به عنوان ارزش انجام نشود، مثلا بعضى تصور کنند حقیقت تواضع این است که انسان خود را در برابر مردم خوار و بىمقدار کند، و اعمالى انجام دهد تا از چشم مردم بیفتد، و نسبت به او سوءظن پیدا کنند، آنگونه که در حالات بعضى از صوفیه نقل شده است.
اسلام اجازه نمىدهد که کسى به نام تواضع خود را تحقیر کند، و کرامت انسانى خود را پایمال نماید. عالم بزرگ فیض کاشانى در این راستا مىنویسد: «تواضع مانند سایر صفات اخلاقى داراى دو طرف افراط و تفریط است، و تواضع حد وسط آن، حد بین افراط (تکبر) و تفریط (پذیرش ذلت و پستى) است، آنچه به عنوان تواضع، پسندیده است، همان کوچکى کردن بدون پذیرش ذلت است، به عنوان مثال: کسى که سعى دارد بر امثال خود برترى جوید و آنها را پشت سر اندازد، متکبر است، و کسى که خود را بعد از آنها قراردهد، متواضع است، ولى اگر پاره دوزى بر دانشمند بزرگى وارد شود، دانشمند از جاى خود برخیزد و او را بر جاى خود بنشاند، و کفش او را بردارد و پیش پاى او جفت کند، این روش، تواضع نیست، بلکه یک نوع تذلل نکوهیده است». [15]
در روایات اسلامى در گفتار پیامبر (ص) و امامان (ع) به این مطلب اشاره شده است، رسول اکرم (ص) فرمود: «من اتى ذامیسره فتخشع له طلب ما فى یدیه ذهب ثلثا دینه ؛ کسى که نزد ثروتمندى بیاید و در برابر او به خاطر به دست آوردن آنچه در اختیار او است، فروتنى کند، دو سوم دینش از بین مى رود». [16] نظیر این مطلب از امیرمومنان على (ع) نیز نقل شده است. [17]
امام صادق (ع) فرمود: «ما اقبح بالمومن ان تکون له رغبه تذله ؛ چقدر براى انسان باایمانى زشت است که میل و علاقه او به چیزى او را به ذلت و خوارى بکشاند!». [18]
تملق وچاپلوسى یک نوع ذلت پذیرى و پستى است که غالبا زاییده طمع و حرص و آز است، و گاهى بعضى بر اثر اشتباه در معنى تواضع، آن را به عنوان یک ارزش انجام مى دهند، با این که تملق جز در موارد استثنایى از زشتترین صفاتى است که ضربه شدیدى به کرامت انسان مى زند. امیرمومنان على (ع) در سخنى مى فرماید: «الثنإ باکثر من الاستحقاق ملق؛ مدح و ستودن بیش از حد شایستگى، تملق و چاپلوسى است». [19] و چه بسا افرادى به عنوان تواضع، بعضى را بیش از حد تعریف مىکنند، و یا بیش از حد نزد او کرنش مى نمایند، این شیوه، همان تملق گفتارى و رفتارى است که در اسلام به شدت نهى شده است. پیامبر (ص) فرمود: «لیس من اخلاق المومن التملق و لا الحسد الا فى طلب العلم؛ تملق و حسد ورزى از اخلاق انسان باایمان نیست، مگر در راه تحصیل علم و دانش». [20]
بر همین اساس در اسلام از پابوسى نهى شده است، و طبق پارهاى از روایات دست بوسى نیز روا نیست جز بوسیدن دست پدر و مادر از روى محبت، و بوسیدن دست معلم و استاد و رهبر دینى از روى احترام، و بوسیدن مردى دست همسر خود را از روى شهوت، و دست فرزند خردسالش را از روى محبت.
روایت شده: یونس بن یعقوب گفت به امام صادق (ع) عرض کردم: دستت را به من بده تا ببوسم. دستش را به من داد. سپس به امام عرض کردم: قربانت گردم سرت را، حضرت سرش را پیش آورد و من بوسیدم، سپس عرض کردم پاهایت را، حضرت سه بار فرمود: سوگند مىدهم تو را (که از بوسیدن پابگذرى) و سه بار فرمود: آیا چیزى مانده است. (یعنى پس از بوسیدن دست وسر، عضو دیگرى شایسته بوسیدن نیست). [21]
از گفتار پیامبر(ص) وامامان (ع) پیرامون تواضع و نشانههاى آن، به بخشى از شیوههاى صحیح تواضع اشاره شده که نظر شما را به آن جلب مىکنیم ؛ مانند: نشستن در قسمت پایین مجالس، پیشى گرفتن در سلام و بلند سلام کردن، پرهیز از خودنمایى، تعریف نکردن خود، ودوست نداشتن تعریف دیگران از او، رعایت تساوى در احترام به ثروتمند و فقیر، مقدم داشتن دیگران در صف نماز و در مسیر راه و در نشستن در مجالس بر خود، و بدرقه کردن افراد هنگام جدایى و...
و نیز براى تواضع آنان که داراى درجه برتر هستند، به افرادى که در درجه پایینتر مىباشند، پاداش افزون دارد. امیرمومنان على (ع) فرمود: «ما احسن تواضع الاغنیإ للفقرإ طلبا لما عندالله؛ چه خوب است تواضع و فروتنى ثروتمندان در برابر فقرا، براى رسیدن به پاداش الهى». [22]
برهمین اساس شاعر گفته است :
تواضع ز گردن فروزان نکواست گدا گر تواضع کند خوى اوست
و سعدى چقدر زیبا سروده آنجا که گوید:
یکى قطره باران ز ابرى چکید خجل شد چو پهناى دریا بدید
که جایى که دریاست من کیستم گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید صدف در کنارش به جان پرورید
بلندى از آن یافت که او پست شد در نیستى کوفت تا هست شد
این مطلب از گفتار متعدد پیامبر(ص) و امامان (ع) گرفته شده، از جمله رسول خدا(ص) فرمود: «من تواضع رفعه الله، فهو فى نفسه ضعیف، و فى اعین الناس عظیم؛ کسى که فروتنى کند چنین کسى نزد خود ناچیز است، ولى در چشم مردم، بزرگ مىباشد».
ناگفته پیداست که تواضع و فروتنى نقطه مقابل تکبر و فخرفروشى است و جدا سازى بحثهاى کامل این دو از یکدیگر مشکل یا غیر ممکن است و لذا هم در آیات و روایات اسلامى و هم در کلمات بزرگان اخلاق این دو به یکدیگر آمیخته شده است، نکوهش از یکى ملازم تمجید و ستایش از دیگرى است و ستایش از یکى همراه با نکوهش از دیگرى مىباشد، درست مثل اینکه بحثهاى مربوط به ستایش و تمجید از علم جداى از نکوهش از جهل نیست و نکوهش از جهل همراه ستایش علم است.
با این حال مفهوم این سخن آن نیست که ما بحثهاى مربوط به تواضع را نادیده گرفته و به آنچه در بحث زشتى تکبر و استکبار گفتیم بسنده کنیم. بخصوص اینکه نسبتبین تکبر و تواضع به اصطلاح نسبت میان ضدین است نه وجود و عدم. هم تکبر یک صفت وجودى است و هم تواضع و هر دو در مقابل یکدیگر قرار دارند، نه از قبیل وجود و عدم که سخن از یکى الزاما همراه با نفى دیگرى باشد.
در روایات اسلامى نیز به این معنى اشاره شده است از جمله از على(ع) مىخوانیم: «ضادوا الکبر بالتواضع؛ به وسیله تواضع با تکبر که ضد آن است مقابله کنید». [2]
با این اشاره به قرآن باز مىگردیم و آیات مربوط به مساله تواضع را گلچین کرده، مورد بررسى قرار مىدهیم(هر چند آیاتى که به کنایه یا به ملازمه به آن اشاره مىکند بیش از اینها است).
1- یایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتى الله بقوم یحبهم و یحبونه اذلة على المؤمنین اعزة على الکافرین... (سورهمائده،آیه54)
2- و عباد الرحمن الذین یمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما (سورهفرقان،آیه63)
3- واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین (سورهشعراء،آیه215)
1- اى کسانى که ایمان آوردهاید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد(به خدا زیانى نمىرساند؛) خداوند به زودى جمعیتى را مىآورد که آنها را دوست دارد و آنان(نیز) او را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان متواضع، در برابر کافران سرسخت و نیرومندند.
2- بندگان(خاص خداوند) رحمان، کسانى هستند که با آرامش و بى تکبر بر زمین راه مىروند؛ و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام مىگویند(و با بى اعتنایى و بزرگوارى مىگذرند).
3- (اى پیامبر) بال و پر خود را براى مؤمنانى که از تو پیروى مىکنند بگستر(و نسبتبه آنها تواضع و مهربانى کن).
در نخستین آیه مورد بحثسخن از گروهى از مؤمنان به میان آمده که مشمول فضل و عنایات الهى هستند هم خدا را دوست مىدارند و هم محبوب پروردگارند.
یکى از اوصاف بارز آنها این است که در برابر مؤمنان متواضعند: (اذلة على المؤمنین) و در برابر کافران نیرومند و قوى هستند (اعزة على الکافرین).
«اذلة» جمع «ذلول» و «ذلیل» از ماده «ذل» (بر وزن حر) در اصل به معنى نرمى و ملایمت و تسلیم است در حالى که «اعزة» جمع «عزیز» از ماده «عزة» به معنى شدت است، حیوانات رام را «ذلول» مىگویند چون ملایم و تسلیمند و «تذلیل» در آیه ذللت قطوفها تذلیلا اشاره به سهولت چیدن میوههاى بهشتى است.
گاه ذلت در مواردى به کار مىرود که معنى منفى دارد و آن در جایى است که از سوى غیر به انسان تحمیل مىشود وگرنه در ماده این لغت مفهوم منفى ذاتا وجود ندارد(دقت کنید).
به هر حال آیه فوق دلیل روشنى بر اهمیت تواضع و عظمت مقام متواضعین است، تواضعى که از درون جان انسان برخیزد و براى احترام به مؤمنى از مؤمنان و بندهاى از بندگان خدا باشد.
در دومین آیه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقى گروهى از بندگان خاص خداست که در طى آیات سوره فرقان از آیه63 تا آیه 74 دوازده فضیلتبزرگ براى آنها ذکر شده است و جالب اینکه نخستین آنها همان صفت تواضع است، این نشان مىدهد همان گونه که «تکبر» خطرناکترین رذائل است، تواضع مهمترین یا از مهمترین فضائل مىباشد، مىفرماید:
«بندگان خاص خداوند رحمان کسانى هستند که با آرامش و بى تکبر بر زمین راه مىروند» (و عباد الرحمن الذین یمشون على الارض هونا)
«هون» مصدر است و به معنى نرمى و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معنى اسم فاعل در اینجا به خاطر تاکید است، یعنى آنها چنان آرام و متواضعند که گویى عین تواضع شدهاند و به همین دلیل در ادامه آیه مىفرماید: «و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما؛ و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام مىگویند(و با بى اعتنایى و بزرگوارى مىگذرند)».
و در آیه بعد از آن سخن از تواضع آنها در برابر ذات پاک خداست مىفرماید: «والذین یبیتون لربهم سجدا و قیما؛ آنها کسانى هستند که شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قیام مىکنند(و به بندگى و عبادت مىپردازند)».
«راغب» در کتاب «مفردات» مىگوید: «هون» دو معنى دارد یکى از آنها خضوع و نرمشى است که از درون جان انسان بجوشد که این شایسته ستایش است(سپس به آیه مورد بحث اشاره مىکند) و در حدیث نبوى آمده است المؤمن هین لین. [3] دوم خضوع و تذللى است که از سوى دیگرى بر انسان تحمیل شود و او را خوار کند.
ناگفته پیداست که منظور از الذین یمشون على الارض هونا این نیست که فقط راه رفتن آنها متواضعانه است، بلکه منظور نفى هرگونه کبر و خودخواهى است که در تمام اعمال انسان و حتى در کیفیت راه رفتن که سادهترین کار است آشکار مىشود، زیرا ملکات اخلاقى همیشه خود را در لا به لاى گفتار و حرکات انسان نشان مىدهند تا آنجا که در بسیارى از مواقع از چگونگى راه رفتن انسان مىتوان به بسیارى از صفات اخلاقى او راه برد.
آرى عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) نخستین نشانشان همان تواضع است، تواضعى که در تمام ذرات وجودشان نفوذ کرده و حتى در راه رفتن آنها آشکار است و اگر مىبینیم خداوند در آیه 37 سوره اسراء به پیامبرش دستور مىدهد «و لاتمش فى الارض مرحا؛ روى زمین با تکبر راه مرو» منظور فقط راه رفتن نیستبلکه هدف، تواضع در همه کار است که نشانه بندگى و عبودیتخداست.
در سومین آیه روى سخن رابه پیامبر(ص) کرده، مىفرماید:«بال و پر خود را براى مؤمنانى که از تو پیروى مىکنند پایین بیاور و(تواضع و محبت کن)؛ واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین»
«خفض» بر وزن «خشم» در اصل به معنى پایین آوردن است و «جناح» به معنى بال مىباشد. بنابراین «و اخفض جناح» کنایه از تواضع آمیخته با محبت است، همانگونه که پرندگان هرگاه مىخواهند به جوجههاى خود اظهار محبت کنند بال و پر خود مىگسترانند و آنها را زیر بال و پر مىگیرند تا هم در برابر حوادث احتمالى مصون بمانند و هم از تشتت و پراکندگى حفظ شوند، پیامبر اسلام(ص) نیز مامور بود بدین گونه مؤمنان را زیر بال و پر خود بگیرد!
این تعبیر بسیار ظریف و پر معنى نکات مختلفى را در عبارت کوتاهى جمع کرده است.
جایى که پیامبر مامور به تواضع آمیخته با محبت در برابر مؤمنان باشد تکلیف افراد امت روشن است چرا که پیغمبر سرمشق و الگو و «اسوه» براى همه امت است.
شبیه همین تعبیر در آیه 88 سوره حجر نیز آمده است آنجا که مىفرماید: واخفض جناحک للمؤمنین که باز مخاطب در آن شخص پیامبر است و مامور مىشود براى مؤمنان «خفض جناح» و تواضع آمیخته با محبت داشته باشد.
شبیه این تعبیر با اندک تفاوتى در مورد فرزندان در مقابل پدران و مادران در سوره «اسراء» آمده، آنجا که مىفرماید: «واخفض لهما جناح الذل من الرحمة؛ بالهاى خود را در برابر آن دو(پدر و مادر) از محبت و لطف فرود آر(و تواضعى آمیخته با احترام و محبت در برابر آنان داشته باش)».
از مجموع آنچه در آیات فوق آمده به خوبى استفاده مىشود که قرآن مجید نه تنها تکبر و استکبار را مورد مذمت قرار داده، بلکه نقطه مقابل آن یعنى تواضع و فروتنى را با تعبیرات گوناگون مورد تمجید قرار داده است.
تواضع و فروتنى در روایات اسلامى
در منابع شیعه و اهل سنت احادیث فراوانى در مورد تواضع به چشم مىخورد که بعضى در باره اهمیت تواضع است و بعضى در باره علامت و آثار متواضعان و یا ثمره تواضع و حد و آداب آن مىباشد.
در اهمیت تواضع تعبیرات بسیار جالبى در روایات آمده:
1- در حدیثى از رسول خدا(ص) مىخوانیم: روزى فرمود: «مالى لاارى علیکم حلاوة العبادة؟! قالوا و ما حلاوة العبادة؟ قال التواضع!؛ چه مىشود که شیرینى عبادت ر در شما نمىبینم؟ عرض کردند: شیرینى عبادت چیست؟ فرمود: تواشع است!». [4] ناگفته پیداستحقیقت عبادت نهایتخضوع در برابر پروردگار است. کسى که شیرینى خضوع و تواضع در برابر خدا را دریابد در برابر خلق خدا نیز متواضع است.
2- در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان(ع) آمده است: «علیک بالتواضع فانه من اعظم العبادة؛ بر تو باد تواضع که از برترین عبادات است». [5]
3- از امام حسن عسکرى(ع) نقل شده است که فرمود: «التواضع نعمة لایحسد علیها؛ تواضع نعمتى است که سبب حسادت دیگران نمىشود». [6]
معمولا هر نعمتى نصیب انسان مىشود مزاحمتهاى حسودان افزوده مىگردد و گاه این حسادت چنان فضاى زندگى را تنگ مىکند که زندگى بر صاحب نعمت مشکل مىشود، ولى تواضع از این قاعده کلى مستثنى است، نعمتى است که حسادت حسودان را برنمىانگیزد.
این بحث دامنهدار را با حدیث دیگرى از نبى اکرم(ص) پایان مىدهیم:
4- «یباهى الله تعالى الملائکة بخمسة: بالمجاهدین، والفقراء، والذین یتواضعون لله تعالى، والغنى الذى یعطى الفقراء و لایمن علیهم، و رجل یبکى فى الخلوة من خشیة الله عز و جل؛ خداوند به پنج دسته از انسانها به فرشتگان مباهات مىکند: مجاهدان(راه خدا)، فقرا(و نیازمندانى که دین خود را به دنیا نمىفروشند) و آنها که به خاطر خدا تواضع مىکنند و ثروتمندانى که بى منتبه مستمندان کمک مىنمایند و کسى که در خلوت از خوف خدا گریه مىکند!». [7]
در باره ثمرات و آثار مثبت تواضع نیز روایات فراوانى از معصومین به ما رسیده است که چند حدیث پر معنى را در ذیل مىآوریم:
در حدیثى از امام امیرالمؤمنین(ع) مىخوانیم: «ثمرة التواضع المحبة و ثمرة الکبر المسبة!؛ میوه درخت تواضع محبت است و میوه(شوم) تکبر دشنام و ناسزاگویى مردم است!». [8]
در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «بخفض الجناح تنتظم الامور!؛ با تواضع و محبت کارها نظم و سامان مىیابد!». [9]
روشن است که نظم جامعه جز در سایه همکارى و همدلى حاصل نمىشود و همکارى و همدلى مردم در صورتى ممکن است که شخص مدیر نخواهد خود را بر آنها تحمیل کند و یا فخرفروشى کند و خود را برتر از دیگران قلمداد نماید، همیشه مدیرانى موفق هستند که در عین قاطعیت متواضع و پر محبت باشند.
در حدیث دیگرى از رسول خدا(ص) مىخوانیم: «التواضع لایزید العبد الا رفعة فتواضعوا یرفعکم الله!؛ تواضع جز بزرگى بر انسان نمىافزاید پس تواضع کنید تا خداوند شما را بلند مقام سازد!». [10]
گاه چنین تصور مىشود که تواضع انسان را کوچک مىکند در حالى که این یک برداشتسطحى و نادرست است، همواره مىبینیم افراد متواضع در جامعه مورد احترام و داراى عظمت و شخصیت هستند و تواضع بر منزلت آنها مىافزاید.
از احادیث اسلامى استفاده مىشود که تواضع شرط قبولى عبادات و طاعات است، از جمله در حدیثى از امام صادق(ع) آمده است: «التواضع اصل کل خیر نفیس و مرتبة رفیعة... و من تواضع لله شرفه الله على کثیر من عباده... و لیس لله عز و جل عبادة یقبلها و یرضیها الا و بابها التواضع، و لایعرف ما فى معنى حقیقة التواضع الا المقربون المستقلین بوحدانیته، قال الله عز و جل و عباد الرحمن الذین یمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما...؛ تواضع ریشه هر کار نیک و با ارزش است و مقام والایى است... و هر کس براى خدا تواضع کند خداوند او را بر بسیارى از بندگانش شرافت مىبخشد... و هیچ عبادتى براى خدا مورد رضا و قبول نخواهد بود مگر اینکه باب آن تواضع است و حقیقت تواضع را جز مقربانى که مستقل در وحدانیت خداوندند درک نمىکنند، خداوند عز و جل مىفرماید: بندگان خداوند رحمان کسانى هستند که در زمین با تواضع راه مىروند و هنگامى که جاهلان آنها را(با سخنان نامناسب) خطاب کنند، به آنها سلام مىگویند(و با بى اعتنایى مىگذرند)». [11]
این سخن را با حدیثى که از حضرت مسیح(ع) نقل شده است پایان مىدهیم. فرمود: «بالتواضع تعمر الحکمة لابالتکبر، کذلک فى السهل ینبت الزرع لا فى الجبل!؛ به وسیله تواضع، مزرعه علم و دانش آباد مىشود نه با تکبر، همان گونه که زراعت در زمین نرم و هموار مىروید نه بر روى کوه!». [12]
کوتاه سخن اینکه: تواضع هم در زندگى علمى و فرهنگى انسان اثر مىگذارد(چرا که افراد متکبر به خاطر تکبرشان از رسیدن به حق محجوبند) و هم در زندگى اجتماعى(چرا که افراد متواضع از محبوبیت فوقالعادهاى در اجتماع بهره مىگیرند و همه مردم براى آنها احترام خاصى قائلند) و هم در رابطه انسان با خدا مؤثر است چرا که روح عبادت، تواضع و کلید قبولى آن فروتنى است.
در مورد نشانههاى تواضع نیز روایات جالبى در منابع اسلامى وارد شده است، در حدیثى از امام على بن ابى طالب(ع) مىخوانیم: «ثلاث هن راس التواضع: ان یبدء بالسلام من لقیه، و یرضى بالدون من شرف المجلس، و یکره الریا و السمعة؛ سه چیز است که سرآغاز تواضع است: نخست اینکه انسان هر کس را ببیند ابتدا به او سلام کند و در پایین مجلس بنشیند و تظاهر ریا و سمعه را ناخوش دارد». [13]
در بعضى از روایات نشانههاى دیگرى نیز بر آن افزوده شده است، از جمله: ترک «مراء» و «جدال» یعنى انسان به خاطر برترىجویى با دیگرى بحث نکند و دیگر عدم علاقه به اینکه مردم او را بستایند. [14]
«تواضع» از ماده «وضع» در اصل به معنى فرونهادن است، این تعبیر در مورد زنان باردار که مولود خود را به دنیا مىآورند به عنوان وضع حمل گفته مىشود و در مورد خسارت و زیان کرد و کمبود تعبیر «وضیعة» به کار مىرود و هنگامى که به عنوان یک صفت اخلاقى گفته مىشود مفهومش این است که انسان خود را پایینتر از آنچه موقعیت اجتماعى اوست قرار دهد، به عکس تکبر که مفهومش برترىجویى و قرار دادن خویشتن برتر از موقعیت فردى و اجتماعى اوست.
بعضى از ارباب لغت «تواضع» را به معنى «تذلل» تفسیر کردهاند و منظور از تذلل در اینجا خضوع و فروتنى و تسلیم است.
مرحوم نراقى در «معراج السعادة» در تعریف تواضع مىگوید: «تواضع عبارت است از شکسته نفسى که نگذارد آدمى خود را بالاتر از دیگرى ببیند و لازمه آن کردار و گفتار چندى است که دلالتبر تعظیم دیگران و اکرام ایشان مىکند». [15]
تعبیر به «فروتنى» در فارسى دقیقا همین معنا را مىرساند و این مساله از خلال گفتار و رفتار انسانها نمایان مىشود.
در حدیثى از امام على بن موسى الرضا(ع) مىخوانیم، سؤال کردند: «ما حد التواضع الذى اذا فعله العبد کان متواضعا؟ فقال: التواضع درجات منها ان یعرف المرء قدر نفسه فینزلها منزلتها بقلب سلیم لایحب ان یاتى الى احد الا مثل ما یؤتى الیه، ان راى سیئة دراها بالحسنة، کاظم الغیظ، عاف عن الناس، و الله یحب المحسنین؛ حد تواضع که اگر انسان آن را انجام دهد متواضع محسوب مىشود چیست؟ فرمود: تواضع درجات و مراحلى دارد: یکى از مراحل آن این است که انسان قدر و موقعیت نفس خویش را بداند و در همان جایگاه با قلب سلیم(و پذیرش درونى) جاى دهد، دوست نداشته باشد کارى در باره کسى انجام دهد مگر همانند کارهایى که در باره او انجام مىدهند(همان گونه که انتظار احترام از دیگران دارد باید دیگران را محترم بشمارد و هر کارى را از سوى دیگران دون شان خود مىشمرد در باره دیگران دون شان بشمر.)»
هرگاه بدى از کسى ببیند آن را با نیکى پاسخ دهد، خشم خود را فروبرد، از گناهان مردم درگذرد و آنها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نیکوکاران را دوست دارد». [16]
آنچه در این روایت پرمحتوا آمده، در واقع نشانههاى تواضع است که از طریق آن مىتوان به تعریف تواضع نیز آشنا شد.
در حدیث دیگرى از امام باقر(ع) مىخوانیم: «التواضع الرضا بالمجلس دون شرفه و ان تسلم على من لقیت و ان تترک المراء و ان کنت محقا؛ تواضع آن است که به کمتر از جایگاه شایسته خود در مجلس قانع باشى و هرگاه کسى را ملاقات کردى در سلام پیشى بگیرى و جر و بحث را رها کنى هر چند حق با تو باشد». [17]
حقیقت این است که تعریف تواضع از نشانههاى آن جدا نیست؛ چرا که یکى از بهترین راههاى تعریف یک موضوع، ذکر نشانههاى گوناگون آن است(دقت کنید.)
معمولا در این گونه مباحثبعضى راه افراط را در پیش مىگیرند و بعضى راه تفریط، مثلا بعضى تصور مىکنند حقیقت تواضع آن است که انسان خود را در برابر مردم خوار و بى مقدار کند و اعمالى انجام دهد که از نظر مردم بیفتد و نسبتبه او سوء ظن پیدا کنند، آن
تحقیق ئر مورد تواضع و فروتنى اخلاق