مقدمه:
قبل از بیان رابطه دین و سیاست باید تعریف صحیحی از دین و سیاست داشته باشیم.
تعریف دین: دین برنامه زندگی انسانها و طریق رسیدن به سعادت دنیا و آخرت و حقیقت جهان هستی و امکان قرب الهی است بنابراین دین علاوه بر اینکه راه رسیدن به سعادت و خوشبختی اخروی را بیان میکند برای زندگی دنیوی انسان نیز برنامه دارد. دین مرکب از سه جزء است: جزء اول اعتقادات قلبی و ایمان است مثل اعتقاد به رسالت، امامت، توحید، معاد و امثال اینها که بیانکننده ارتباط انسان با جهان و با خالق است. جزء دوم دین، احکام عملی میباشد یعنی دستورات الهی که از سوی خداوند و به وسیله پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه معصومین برای ما بیان شده است مانند واجبات و محرمات، مطهرات و نجاسات، عبادات و معاملات و بطور کلی بایدها و نبایدها.
رابطه دین و سیاست
جزء سوم آن اخلاقیات است که شامل تبیین فضایل و رذایل اخلاقی و شیوه دوری از رذایل و رسیدن به فضایل است. تعریف سیاست: اما سیاست عبارتست از تدبیر امور کشور، یعنی اندیشه چگونگی برخورد و تعامل در همزیستی افراد جامعه با یکدیگر و با جوامع و کشورهای دیگر در ابعاد مختلف، از جمله امنیّت، رفاه، اقتصاد، فرهنگ، بهداشت، نگهداری و نگهبانی از مرزها، چگونگی بهرهبرداری از منابع طبیعی کشور و امثال این امور که در خصوص چگونگی زندگانی جمعی مردم یک کشور است.
پس از شناخت دین وسیاست باید گفت که چون دین در برگیرنده تمام ابعاد زندگی انسان است، شامل سیاست نیز میگردد چرا که سیاست به مفهوم مدیریت جامعه بر مبنای سعادت مادی و معنوی می باشد. به عبارت دیگر دین اسلام برای چگونگی اداره حکومت، برنامه دارد و از این جنبه زندگی انسانها غافل نمانده است. جلوههای بارز دخالت دین در عرصه سیاست و اجتماع را میتوان در احکام زیر مشاهده کرد:
1. احکام مربوط به جهاد و نیروهای نظامی، جنگ با دشمن خارجی و یا دفاع در برابر آنها، تقسیم غنایم جنگی، چگونگی برخورد با اسرای جنگی و گرفتن جزیه از کفار غیر حربی و... .
2. احکام مربوط به امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن.
3. احکام مربوط به حدود و قصاص و دیات و تعزیرات و ارث.
4. احکام مربوط به خمس و زکات و موارد مصرف آنها.
5. احکام مربوط به معاملات و چگونگی انجام تجارت.
نظریه دیگری معتقد است که دین از سیاست جداست و این دو ربطی به یکدیگر ندارد. دین مأمور به تأمین سعادت اخروی افراد است و سیاست مأمور به تأمین سعادت دنیوی افراد. جلوه دین در زندگی دنیوی انسان تنها محدود به احکام فردی است.
منشأ پیدایش این نظریه این است که آنها در رابطه با سیاست دیدگاهی منفی دارند. زیرا در مورد سیاست دو تلقی وجود دارد.
نخست رویکرد منفی از سیاست است که با نیرنگ و فریب دادن دیگران توأم است، و این نگرش ناشی از آثار برخی نویسندگان آغاز عصر نوزایی (رنسانس) نظیر ماکیاولی در غرب است، علاوه بر این عملکرد و رفتار حاکمان ظالم و مستبد در طی قرنهای پیشین نیز تأثیر زیادی در آن داشته است، در اسلام این برداشت از سیاست پذیرفته نیست، نگرش دوم، تلقی مثبت از سیاست است، در این رویکرد حاکمان بر مبنای مصالح مادی و معنوی، مدیریت جامعه را عهدهدار هستند». لذا سیاست و تدبیر اگر بر پایه عدل و انصاف باشد از متن دین است و اگر بر اساس حیله و تزویر باشد، در تضاد با دین و شریعت خواهد بود.
کسانی که به عدم دخالت دین در سیاست و حکومت گرایش دارند، آن گاه که درصدد ارائه تعریف از دین برمیآیند سعی میکنند تعریفی از دین ارائه دهند که با گرایش آنها همسو باشد، مثلا میگویند دین صرفاً بیانگر تنظیم رابطه معنوی انسان با خداست و یا به تعبیری دیگر، دین امری است که در زندگی اخروی انسان مؤثر است. با طرح چنین تعریفی از دین طبیعی است که به راحتی میتوان گفت که سیاست چه ارتباطی با دین دارد؟
شامل 14 صفحه Word
دانلود تحقیق رابطه دین و سیاست