لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:7
فهرست و توضیحات:
مقدمه
بیان مسئله
گرانش
کره زمین و دیگر کرات و سیارات تشکیل دهنده جهان ما همگی دارای نیرویی هستند که اشیاء را به سوی خود جذب میکنند این نیرو را گرانِش یا جاذبه مینامیم، که نیوتن آن را کشف کرد. از دیر باز همواره دو مسئله مورد توجه بود: تمایل اجسام به سقوط به طرف زمین هنگام رها شدن. حرکات سیارات،از جمله خورشید و ماه که در آن زمان سیاره بشمار میآمدند. در گذشته این دو موضوع را جدا از هم میدانستند.یکی از دستاوردهای بزرگ آیزاک نیوتن این بود که نتیجه گرفت: این دو موضوع در واقع امر واحدی هستند و از قوانین یکسانی پیروی میکنند. در سال ۱۶۶۵ ،پس از تعطیلی مدرسه به خاطر شیوع طاعون، نیوتن، که در آن زمان ۲۳ سال داشت،از کمبریج به لینکلن شایر رفت.او در حدود پنجاه سال بعد نوشت:....در همان سال (۱۶۶۵) این فکر به نظرم آمد که نیروی لازم برای نگه داشتن ماه در مدارش و نیروی گرانش در سطح زمین با تقریب خوبی با هم مشابهند. ویلیام استوکلی، یکی از دوستان جوان ایزاک نیوتن مینویسد، وقتی با آیزاک نیوتن زیر درختان سیب یک باغ مشغول صرف چای بوده است نیوتن به او گفته که ایده گرانش در یک چنین حایی به ذهنش خطور کرده است. استوکس مینویسد:«او در حالی که نشسته و در فکر فرو رفته بود سقوط یک سیب توجهش را جلب میکند و به مفهوم گرانش پی میبرد. پس از آن به تدریج خاصیت گرانش را در مورد حرکت زمین و اجسام سماوی به کار میبرد........» البته باید گفت: اینکه سیب مذکور به سر آیزاک نیوتن خورده است یا خیرمعلوم نیست! آیزاک نیوتن تا سال ۱۶۷۸ ،یعنی تقریبا تا ۲۲ سال پس از درک مفهوم اساسی گرانش نتایج محاسبات خود را به طور کامل منتشر نکرد. در این سال دستاوردهایش را در کتاب مشهور اصول که از آثار بزرگ اوست منتشر کرد. از دلایلی که باعث میشد او نتایج خود را انتشار ندهد، میتوان به دو دلیل اشاره :یکی شعاع زمین ،که برای انجام محاسبات لازم بود و آیزاک نیوتن آن را نمیدانست و دیگری، آیزاک نیوتن به طور کلی از انتشار نتایج کار خود ابا داشت زیرا مردی کمرو و درونگرا بود واز بحث و جدل نفرت داشت. راسل در مورد او میگوید:«اگر او با مخالفتهایی که گالیله با آنها مواجه بود ،روبرو میشد، شاید هرگز حتی یک سطر هم منتشر نمیکرد. در واقع ،ادموند هالی(که ستاره دنباله دار هالی به نام اوست) باعث شد آیزاک نیوتن کتاب اصول را منتشر کند. آیزاک نیوتن در کتاب اصول از حد مسائل سیب-زمین فراتر میرود و قانون گرانش خود را به تمام اجسام تعمیم میدهد. گرانش را میتوان در سه قلمرو مطالعه کرد: جاذبه بین دو جسم مانند دو سنگ و یا هر دو شیئ دیگر.اگر جه نیروی بین اجسام به روشهای دقیق قابل اندازه گیری است ولی بسیار ضعیف تر از آن است که ما با حواس معمولی خود آن را درک کنیم. جاذبه زمین بر ما و اجسام اطراف ما که یک عامل تعیین کننده در زندگی ماست و فقط با اقدامات فوق العاده میتوانیم از آن رهایی پیدا کنیم. مانند پرتاب فضاپیماهایی که باید از قید جاذبه زمین رها شوند. در مقیاس کیهانی یعنی در قلمرو منظومه خورشیدی و بر هم کنش سیارهها و ستاره ها،گرانش نیروی غالب است. آیزاک نیوتن توانست حرکت سیارات در منظومه خورشیدی و حرکت در حال سقوط در نزدیکی سطح زمین را با یک مفهوم بیان کند.به این ترتیب مکانیک زمینی و مکانیک سماوی را که قبلا از هم جدا بودند در یک نظریه واحد با هم بیان کند.از نظریههای دیگر میتوان به نظریه گرانش اینشتین یا همان نسبیت عام و همچنین نظریههای کوانتومی اشاره کرد که در اکثر آنها (نظریههای کونتومی) عامل انتقال گرانش ذرات بوزونی بنام گرویتون (Graviton) هستند....... ..... تئوری نسبیت عام انیشتین: نیوتون فرض می کرد که نیروی گرانش به طور لحظه ای عمل می کرد . نظر او این بود که اعمال شدن کشش خورشید بر روی زمین محتاج زمان نیست ، و بر هم کنش های گرانشی ، حتی در فواصل نامحدود ستارگان ، در آنی روی می دهد . انیشتین به نادرست بودن این نظر پی برد ، چرا که هیچ بر هم کنشی ( و همچنین هیچ جسمی ) نمی تواند سریع تر از سرعت نور منتشر شود . از این رو ، انیشتین تکمیل نظریه ی جدیدی را در باره ی گرانش آغاز کرد که در آن هم سرعت انتشار گرانش همان سرعت نور باشد و هم بتواند حرکت های سیارات را به خوبی نظریه ی نیوتون توضیح دهد. به فرجام رساندن این کار ، نه از نظر فرمول بندی ریاضی آسان بود و نه به راحتی در تصور می آمد . انیشتین مجبور بود که پیش از ترسیم تصویر کاملی از گرانش ، بعضی از تصورات پیشین درباره ی ماهیت فضا ، زمان و حرکت را کنار بگذارد . وی لازم دید که منظره ی ساده و به راحتی قابل تصوری که از فضا داریم ، یعنی فضای مسطح سه بعدی ، را نیز کنار بگذارد . در عوض ، آنچه از جانب انیشتین مطرح و نشان داده شد این بود که میدان گرانشی در فضا ، مثلا میدان ناشی از وجود خورشید ، به اعوجاجی در فضا می انجامد ، که شدت آن به میزان جرم جسم بستگی دارد . علاوه بر این ، انیشتین دریافت که صرفا در قالب جهان سه بعدی نمی توان به راحتی این موضوع را درک کرد و از این رو ، در معادلات خود ، زمان را به منزله ی بعد چهارم به کار برد. ما معمولا فرض می کنیم که یک رویداد تنها در فضا روی می دهد و بنابراین فکر می کنیم که هر رویداد را تنها به کمک سه عدد ، که مختصات فضایی آن را نشان می دهد ، می توان وصف کرد . انیشتین رویداد ها را در فضا-زمان توصیف کرد ، اما باز قدمی جلوتر نهاد و فرض کرد که چهار بعد فضا-زمان می تواند خمیده باشد. سرانجام ، در 1916 ، نظریه ی نسبیت عام به طور کاملا ریاضی بسط داده شد ، که شامل معادلات توصیف کننده ی انحنای فضا-زمان در پیرامون یک جسم پر جرم بود. برای این که این مساله را راحت تر تجسم کنید ، لحظه ای فکر کنید که فضا-زمان ، به عوض چهار بعدی بودن ، دو بعدی است . ما می توانیم این فضا-زمان دو بعدی را به صورت یک صفحه ی مسطح ، که هیچ جسم دارای جرم در مجاورت آن نیست ، نشان دهیم . اما در حضور یک جسم ، مانند خورشید ، صفحه ی مسطح معوج می شود . فرورفتگی ظاهر می گردد که نشانگر انحنای فضا-زمان در نتیجه ی میدان گرانشی جسم است . هر چه جرم جسم بیشتر باشد ، به فرورفتگی بزرگتری در فضا-زمان می انجامد . هر جسمی که به قدر کافی به این فرو رفتگی نزدیک شود مجبور است که مسیر خود را تغییر دهد .
کارافرینی گرانش