دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
فرمت فایل: word
تعداد صفحه:40
فهرست مطالب
طرح مسئله (مقدمه) ۱
فرضیه تحقیق ۲
سؤال اصلی ۲
سؤال فرعی ۲
هدف تحقیق ۳
موانع و مشکلات تحقیق ۳
سازماندهی تحقیق ۳
روش تحقیق ۴
اهمیت تحقیق ۴
فصل اول- کلیات ۵
دیدگاههای نظری در مورد موانع ساختاری توسعة سیاسی ۵
مفهوم توسعة سیاسی ۵
شاخصهای توسعة سیاسی ۹
رهبران سیاسی ۹
منافع ملی و اصل پاسخگویی ۱۰
حاکمیت قانون ۱۱
مشارکت سیاسی ۱۱
دگرگونی در ساختار اجتماعی ۱۳
رابطة دین و توسعة سیاسی ۱۳
سطوح سه گانة موانع توسعة سیاسی ۱۴
الف- موانع ساختاری سیاسی ۱۴
ب- ساخت اجتماعی به عنوان مانع توسعة سیاسی ۱۴
ج- موانع خارجی یا بین المللی توسعة سیاسی ۱۴
فصل دوم- موانع اجتماعی یا بین المللی توسعة سیاسی در عربستان سعودی ۱۵
الف- موانع اجتماعی (بررسی نقش وهابیت در عدم توسعة سیاسی عربستان) ۱۵
ماهیت درونی وهابیت ۱۶
جریانهای مختلف وهابی در عربستان ۱۸
ضعف در آگاهیهای سیاسی ۲۱
زن در عربستان سعودی ۲۳
نقش مطبوعات در عربستان سعودی ۲۴
طبقة متوسط ۲۵
موانع خارجی یا بین المللی ۲۶
فصل سوم- ساخت حکومت به عنوان مانع توسعة سیاسی ۲۷
ساختار قدرت سیاسی در عربستان ۲۷
سیستم حکومتی ۲۸
الف- جناحهای موجود در رأس قدرت ۲۸
سدریها ۲۸
جناح رقیب ۲۹
جناح سوم- جناح آل فیصل ۲۹
ب- مذهب وهابیت به عنوان ابزار ۲۹
ج- نفت- رکن اساسی ساختار سیاسی عربستان ۳۲
د- نیروهای مسلح ۳۲
نتیجه گیری ۳۴
منابع و مأخذ ۳۷
فهرست منابع :
۱- آشتی ، نصرت الله . ساختار حکومت در عربستان ( تهران : دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی،)۱۳۶۶
۲- امینی، محمدهادی. تاریخ مکه، ترجمة محسن آخوندی ( تهران: انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی )، ۱۳۷۲
۳- سانتوس، دوس ودیگران. توسعة و توسعه نیافتگی، (ترجمه گروهی از مترجمان، تهران: نشر ایران، ۱۳۵۸)
۴- سریع القلم، محمود. عقل وتوسعه یافتگی ، ( تهران، نشر سفیر، ۱۳۷۲)
۵- هالیدی، فرد. عربستان بی سلاطین ، ترجمه بهرام افراسیابی، (تهران انتشارات سپهر، ۱۳۶۰)
۶- مجلة فرهنگ و توسعه، سال اول، شماره سوم، آذر و دی ۱۳۷۱، ص۵
۷- سیفزاده، سیدحسین. نوسازی و دگرگونی سیاسی، ( تهران- نشرسفیر- ۱۳۶۸) ص۸۶
۸- داد، سی ایچ. رشد سیاسی، ترجمة عزت الله فولادوند، (تهران- نشر نو- ص۱۶)
۹- مجلة سیاسی و اقتصادی، سال ششم، شماره هفتم و هشتم فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۱، ص۲۸
۱۰- لیس، رابرت. سرزمین سلاطین، مترجم فیروزة خلعتبری، ( تهران- انتشارات شباویز، ۱۳۶۷)، ص ۱۷
۱۱- زارع موسوی، منیرالدین. وهابیت و پیدایش پادشاهی در عربستان سعودی،
( تهران – وزارت امورخارجه- ۱۳۷۱)، ص۶۹
۱۲- روزنامه کیهان، ۷/۳/۱۳۷۳
۱۳- روزنامه کیهان، ۱۶/۶/۱۳۷۳
۱۴- مجلة فرهنگ، شمارة(۱) و (۲) پاییز و زمستان. ۱۳۷۰، ص۲۵
۱۵- فوبیه، کلود. نظام آل سعود، ترجمة نورالدین شیرازی، (تهران- انتشارات فراندیش سطر۱۳) ص۱۸۷
۱۶- با تامور، تحابی. طبقات اجتماعی در جوامع جدید، ترجمة اکبر مجدالدین، (تهران- انتشارات دانشگاه شهید بهشتی- ۱۳۶۸) ص۶
طرح مسئله (مقدمه):
جامعة توسعه یافته، جامعه ای است که در حوزه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، تکنولوژی و سیاسی دچار تحول و دگرگونی شده است. در حوزة سیاسی جامعة نوساز و توسعه یافته دارای ویژگیهای خاصی از جمله تغییر فرهنگ سیاسی مردم و دگرگونی روابط مبتنی بر قدرت، تغییر ساختارها و پیدایش نهادهای اجتماعی، سیاسی جدید و تغییر در بنیانها و سیستم حقوقی روبه روست. توفیق در امر توسعه موجب تمایز کشورها از یکدیگر با عناوینی چون کشورهای توسعه یافته یا پیشرفته و کشورهای توسعه نیافته یا عقب مانده میشود. اکثر کشورهای توسعه نیافته به ضرورت توسعة سیاسی پی برده اند. چرا که تحولات عمومی جهان، دگرگونیهای اقتصادی- اجتماعی، شهری شدن، گسترش و پیچیدگی ارتباطات در جهان امروزی و افزایش سطح سواد و فرهنگ جوامع و … جملگی عامل رشد و آگاهی سیاسی مردم شده و تقاضا برای مشارکت سیاسی را افزایش می دهند. در صورتیکه ساختارهای سیاسی جوامع همگام با افزایش رشد و آگاهی سیاسی به بسط و افزایش امکانات پاسخگویی نپردازند، ثبات سیاسی جوامع به مخاطره می افتد. اگر بین تحولات اقتصادی، اجتماعی با تحولات سیاسی هماهنگی و همگامی وجود نداشته باشد، تضاد و تعارض شدیدی در جوامع ایجاد میشود که میتواند موجبات فروپاشی نظامهای سیاسی را فراهم نماید. از این رو اکثر کشورها، با ساختارهای سیاسی سنتی به ضرورت ایجاد توسعه و نوسازی سیاسی ولو به ظاهر پی برده و درصدد ایجاد تغییرات سیاسی برآمده اند. زیرا توسعة سیاسی وضعیتی است که در آن یک نظام سیاسی با اتخاذ سیاستهای روشن و کارشناسانه و ایجاد نهادهای مؤثر برای پاسخگویی به نیازهای جامعه ظرفیت سیاسی خود را افزایش بدهد. در چنین نظامی مشارکت افراد، انفکاک ساختاری و حاکمیت قانون دیده میشود و دموکراسی شیوة رسوم حکومتی آن جامعه بوده است. در پادشاهی عربستان سعودی خصوصاً در چند سالة اخیر یک سلسله رفرمها و تحولات جدید در جهت تجدیدبنای ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دیده میشود. اقدامات و اصلاحات مزبور قاعدتاً می بایست تغییر ساختارها و ثبات سیاسی عربستان از شکل سنتی به فرهنگی مدرن را منجر و باعث توسعة سیاسی عربستان شود اما در واقع چنین نشده است.
فرضیة تحقیق:
ساخت سیاسی عربستان و روابط مبتنی بر قدرت هیأت حاکمه در عربستان مانع اصلی توسعة سیاسی بوده است. چرا که ساختار سیاسی عربستان سنتی میباشد. بنابراین کلیة اقدامات و اصلاحات انجام شده قاعدتاً می بایست با نگرش سنتی توأم باشد نه اصلاحاتی عمیق و بنیانی.
سؤال اصلی:
موانع ساختاری توسعة سیاسی در عربستان سعودی کدامند؟
سؤالات فرعی:
۱- توسعة سیاسی چیست؟
۲- نقش عوامل اجتماعی و بین المللی در عدم توسعه سیاسی عربستان چیست؟
۳- نقش حکومت در این راستا چه می باشد؟
هدف تحقیق:
این پژوهش میخواهد نشان دهد که باورهای سنتی (اندیشه ها و فرهنگ سنت گرایانه) چگونه میتواند مانع توسعة سیاسی گردد.
موانع و مشکلات تحقیق:
عدم وجود منابع تخصصی کافی و موردنیاز در کتابخانه ها در خصوص ساختار سیاسی عربستان سعودی و به روز نبودن، علمی نبودن و عدم جامعیت آنها.
سازماندهی تحقیق:
در فصل اول به تعریف توسعة سیاسی، شاخصهای توسعه و برداشتهای مختلفی که از مفهوم آنان وجود دارد پرداخته و سپس موانع سه گانه در توسعة سیاسی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
فصل دوم به بررسی موانع موجود در راه توسعة سیاسی عربستان که مربوط به جامعة مدنی است، می پردازد. در این فصل ابتدا موانع اجتماعی نظیر: وهابیت، فرهنگ سیاسی زنان در عربستان، مطبوعات، طبقة متوسط عربستان مورد بررسی قرار میگیرد. و در قسمت دوم همین فصل به موانع خارجی یا بین المللی توسعة سیاسی عربستان پرداخته خواهد شد.
در فصل سوم حکومت به عنوان مانع توسعة سیاسی فرض شده است. در این قسمت بررسی ساخت قدرت در عربستان سعودی، ابزارها و شیوه های اعمال قدرت، بررسی ایدئولوژی وهابیت به عنوان ابزار و نفت مهمترین ستونی که بنیان نظام آل سعود بر آن استوار است مورد بحث قرار میگیرد. در قسمت بعدی همین فصل روند اصلاحات سیاسی در عربستان بررسی خواهد شد در این رابطه حوزة جامعه و محیط بین المللی و حکومت به عنوان اصلی ترین مانع توسعة سیاسی مطرح میشود. و در بخش پایانی به ارائه نتیجة نهایی از بحث و تطابق مباحث تئوریک با مباحث تاریخی و عملی خواهیم پرداخت.
روش تحقیق:
روش جمع آوری اطلاعات این پژوهش منابع کتابخانه ای میباشد.
اهمیت تحقیق:
این پژوهش میخواهد نشان دهد که چه عواملی مانع توسعه سیاسی است و چگونه میتوان به توسعة سیاسی رسید.
دیدگاههای نظری در مورد موانع ساختاری توسعة سیاسی
مفهوم توسعة سیاسی:
به طور یقین اگر علل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و بین المللی، عدم توسعه و موانع توسعه در یک کشور مورد بحث قرار نگیرد، توسعه شناخته نخواهد شد.
قبل از تعریف توسعة سیاسی باید دید که توسعه چیست؟ در یک تعریف کوتاه و خلاصه، توسعه یک دگرگونی عمیق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. این دگرگونی مربوط به انسان و جامعه است. هنگامی حرکت توسعه درست انجام خواهد گرفت که با معیارهای ارزشی جامعة انسانی سازگار باشد. مایکل تودارو توسعه را پدیده ای صرفاً اقتصادی نمی داند و معتقد است توسعه باید به عنوان جریانی چند بعدی که مستلزم تجدید سازمان و جهت گیری مجموعه نظام اقتصادی و اجتماعی کشور است، مورد توجه قرار گیرد.[۱]
بحث ما در ارتباط با توسعة سیاسی است. از یک دیدگاه توسعة سیاسی دارای دو مفهوم است: ۱- وجود رقابت ایدئولوژیک در جامعه، زمانی که نه تنها گروهها، بلکه ایدئولوژیهای متفاوت بتوانند با یکدیگر رقابت کنند. ممکن است این رقابت در درجة اول بین نخبگان (الیت) جامعه باشد و لازم نیست که رقابت در مرحلة اول توده ای باشد. کمااینکه در کشورهای توسعه یافته نیز در اوایل کار بین نخبگان رقابت ایجاد شد.
۲- مشارکت با هم در سطح گروههای برگزیده یعنی باز بودن نظام سیاسی به نحوی که نوعی گردش نخبگان در جامعه صورت پذیرد و جامعة سیاسی راکد و فاسد نشود. با توجه به تعاریف فوق، منطقاً به نظر می رسد که برای نائل شدن به توسعة سیاسی، نوع خاصی از نظام سیاسی لازم است.[۲] در غرب توسعة اقتصادی، شیوة دموکراتیک و در بعضی از کشورهای دیگر به شیوه های اجبارآمیز و یا توسط حکومتهای اصلاح طلب و یا توسط انقلاب تحقق پیدا کرده است. بنابراین توسعة اقتصادی همراه و ملازم با انواع نظامهای سیاسی رخ میدهد. با توجه به تعاریف گذشته از توسعه سیاسی اجرای رشد سیاسی امکانپذیر نیست، مگر آنکه نوع خاصی از نظام سیاسی موجود باشد.[۳]
تعریفی دیگر: توسعه سیاسی فرایندی است که طی آن مجموعه نظام از آنچنان فرهنگ خود فزاینده و ظرفیت هماهنگ ساز و توان سازگاری برخوردار باشد که بتواند ثبات و تعادل و مشروعیت سیاسی خود را حفظ کند.
تعریفی دیگر: دستیابی به موقعیتی است که طی آن یک نظام سیاسی به جستجوی آگاهانه و موفقیت آمیز برای افزون شدن کیفی ظرفیت سیاسی خود از طریق ایجاد نهادهای مؤثر و موفق نائل آید.
[۱] – مایکل تودارو، توسعة اقتصادی در جهان سوم، چاپ سوم، ترجمة غلامعلی فرجادی (تهران- وزارت برنامه و بودجه- ۱۳۶۷) جلد اول، ص ۱۱۵
[۲] – مجلة فرهنگ و توسعه، سال اول، شمارة ۳، آذروردی ۱۳۷۱ ، ص ۵
[۳] – مجلة راهبرد، سال اول، شمارة اول، ص ۳۸