دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
این تحقیق در تلاش است تا مسئله "کلما حکم به العقل حکم به الشرع" را اثبات نماید. از آن جایی که هر دلیل عقلی از دو مقدمه، یکی صغری و دیگری کبری تشکیل شده است، به عنوان گام نخست مقدمه صغری، یعنی تحسین و تقبیح عقلی اثبات خواهد شد و سپس به مقدمه کبری که تلازم بین حکم عقل و حکم شرع است خواهیم پرداخت. در نهایت جایگاه عقل در نظامهای بزرگ حقوقی و ایران و مصادیقِ آن مورد بررسی قرارخواهد گرفت.
بنابراین مباحث مطروحه در این مجموعه: یکی اثبات حسن و قبح عقلی است، آنگاه اثبات ملازمه بین حکم عقل و حکم شرع، جایگاه عقل در نظامهای حقوقی و ایران و مصادیق حکم عقل در آنها میباشد.
کلمات کلیدی: حکمِ عقل، حکمِ شرع، حسن، قبح، ملازمه
ملازمۀ میان حکم عقل و حکم شرع از مباحث مطروحه در علم اصول است. این ملازمه دو طرف دارد، از یکسو گفته شده است هر آنچه عقل بدان حکم کند، عقل هم به آن حکم مینماید و از سوی دیگر هر آنچه شرع بدان حکم کند عقل نیز به آن حکم میکند. موضوع بحث ما قسمت دوم یعنی هرآنچه شرع بدان حکم کند، شرع نیز به آن حکم میکند، نیست؛ زیرا این ادعا در صورتی مورد قبول واقع خواهد شد که بگوییم مراد این است که در هر آنچه شارع حکم کرده است، رمزی وجود دارد که اگر آن رمز را برای عقل بگویند، عقل هم آن را تصدیق خواهد کرد؛ نه لزوماً به این معنی که هر آنچه شرع بدان حکم کند عقل نیز آن را میفهمد و بر آن صحّه میگذارد و یا گفتهاند منظور آن است که در صورت امتثال از حکم شرع، عقل، مکلف را مدح و در صورت تخلف مستحق ذم میداند و مدح یعنی ثواب و پاداش و ذم یعنی عقاب و کیفر. اما به هر حال دلیل عقلی از دو مقدمه تشکیل میشود: یکی کبری و دیگری صغری. بحث ملازمة بین حکم عقل و حکم شرع، کبرای قیاس برهانی است و صغرای آن، تحسین و تقبیح عقلی است که از مسائل مطروحه در علم کلام است؛ اما از جهت ارتباط آن با کبرای قیاس و ضرورت اثبات اولیه مقدمة صغری، لازم است ابتدائاً بحث تحسین و تقبیح عقلی را اثبات کنیم و سپس وارد بحث اصلی یعنی ملازمه شویم. در سر سطر سؤال این است که آیا افعال و کردار آدمی بدون اینکه شارع دربارة آنها اظهارنظری نماید، فی حد ذاته دارای ارزش هست و متصّف به خوب و بد میگردد؟ یا اینکه خیر اعمال انسان فی ذاته نه خوبند و نه بد، بلکه خوبی و بدی آنها بستگی به نظر شارع دارد؟ پس از پاسخ به این سؤال، در بخش بعدی، یعنی اثبات ملازمة بین حکم عقل و حکم شرع، این سؤال مطرح خواهد شد که آیا اگر عقل حکم نمود به حسن و قبح کاری، آیا همان عقل حکم میکند به اینکه لازمة این حکم آن است که شرع هم بر طبق آن حکم کند یا نه؟ در واقع آیا "کلما حکم به العقل حکم به الشرع"؟ دلایل وجود این ملازمه چیست؟ و آیا ما در حقوق داخلی مصادیقی از این تلازم داریم که به اثبات وجود آن کمک کند؟ و بالاخره جایگاه حکم عقل در حقوق خارجی چگونه است؟ در این مجموعه سعی بر این است تا به سؤالات مطروحه در کاملترین شکل پاسخ داده شود.
بخش اول :عقل و مدرکات عقلی
قوه عقل چنین تعریف میشود که عقل عبارت است از نیرویی که خداوند متعال به انسانها عنایت فرموده و به توسط آن امور کلیه و قوانین کلی را ادراک میکند. از قبیل اجتماع نقیضین محال است، کل از جزء بزرگتر است و ... مراد از امور کلیه اموری است که محدود به زمان و مکان خاصی نیستند.(محمدی،1375،ص46) عقل قوهای است که انسان را انحراف از مسیر اعتدال منع میکند. البته بازدارندگی عقل در حد تشخیص و داوری است نه منع عملی. در فلسفة ملاصدرا و کانت "عقل" عالیترین قوة نفس و "معرفت عقلانی" بالاترین مرحلة شناخت است. (محمدپور دهکردی، اکبریان، اعوانی ،1388، ص11) در اندیشة این دو، عقل از هر چیزی مقدستر است و بهترین معیار برای شناخت حقیقت شمرده شده است.(همان، ص13)
آنچه عقل میشناسد دو گونه است: 1- خارج از قلمرو خواست و توان انسان است. مانند معارف و ادراکات عقلی مربوط به جهان طبیعت و ماوراء طبیعت، از قبیل قواعد منطقی و ریاضی، فلسفی و کلامی که از نوع باور کردن هستند. اینگونه شناخت را که به جهان بینی مربوط میشود حکمت نظری گویند و آنگاه که به عقل نسبت داده شود آن را عقل نظری مینامند. 2- در قلمرو اراده و اختیار انسان است، اینگونه شناخت را که مربوط به ایدئولوژی است حکمت عملی گویند و آنگاه که به عقل نسبت داده شود آن را عقل عملی مینامند. مانند العدل حسن ای ینبغی ان یفعل، الظلم قبیح ای ینبغی ان یترک یالاینبغی ان یفعل و...(همان)
بنابراین قوة عاقله یک چیز است و نقش آن شناخت و ادراک است، ولی مدرکات آن دو گونه است؛ برخی مربوط به جهان بینی است و معرفت و شناخت به خودی خود مطلوب است (ادراکات نظری) و برخی مربوط به ایدئولوژی است و معرفت و شناخت مقدمه عمل است (ادراکات عملی). (سبزواری به نقل از حسینیان،1383، www.andisheqom.com)
در مجموع میتوان گفت هرگاه واقعیتها و هستیهای عالم مورد ادراک عقل قرارگیرد، میگویند: عقل نظری و هرگاه بایستیها و نبایستیها، شایستیها و نشایستیها ادراک شود، آن را عقل عملی مینامند.(محقق داماد ، 1379 ، ص135).
بخش دوم : قاعده حسن و قبح عقلی
آیا افعال و کردار آدمی بدون اینکه شارع درباره آنها اظهارنظری نماید فیذاته دارای ارزش هست و متصّف به خوب و بد میگردد؟ یا آنکه خیر اعمال انسان فیذاته نه خوبند و نه بد، خوبی و بدی آنها بستگی به نظر شارع دارد. فعل خوب آن است که شارع آن را خوب بداند و بد آن است که شارع آن را بد بداند (محقق داماد ،1379 ،ص 7-126) . بین عدلیه و اشاعره درباره حسن و قبح افعال اختلاف نظر وجود دارد که آیا حکم کننده به حسن و قبح، عقل است یا شرع.
مفاد قاعده حسن و قبح عقلی دو چیز است: 1- افعالی که از فاعلهای آگاه و مختار صادر میشوند در نفسالامر از دو قسم بیرون نیستند، یا واجد صفت حسن هستند و یا واجد صفت قبح (مقام ثبوت) 2- عقل انسان بطور مستقل میتواند حسن و قبح برخی از افعال را تشخیص دهد.(مقام اثبات) بنابراین مفاد حسن و قبح عقلی این است که اولاً: از نظر عقل افعال فاعلهای آگاه و مختار یا صفت حسن دارند و صفت قبح. ثانیاً: عقل انسان بطور مستقل میتواند برخی از این حسن و قبحها را بشناسد و برخی دیگر را از طریق وحی و شرع میشناسد .
گفتار اول : معانی حسن و قبح
حسن و قبح دارای معانی متفاوت است که سه مورد آن در ذیل آمده است:
1)حسن به معنای کمال و قبح به معنای نقص، مانند آنجا که میگوییم دانایی خوب است و نادانی بد است.
2)حسن به معنای سازگاری با طبع آدمی و قبح به معنای ناسازگاری، مثل آنکه میگوییم آن گل زیبا خوب است، فلان صدای رسا خوب است و آن منظره وحشتناک بد است.
3)حسن و قبح، از صفات افعال اختیاری آدمیان باشد، مثل اینکه میگوییم عدالت خوب است و ستمگری بد است.
در مورد دو معنای اول حسن و قبح، اتفاق نظر وجود دارد، و همه اعم از اشاعره و عدلیه یعنی امامیه و معتزله آن را عقلی میدانند. زیرا وقتی که میگوییم علم خوب است، این امر چیزی نیست که محتاج به امر شارع باشد. اما در مورد معنای سوم است که اختلاف نظر وجود دارد..(محقق داماد ،همان،صص3-131.- مظفر، دلائل الصدق ،همان ، ج1، ص261و 271-مرحوم مظفر ، به نقل از حسینیان ، سعیده ،1383- هاشمی ،www.pajoohe.com)
اشاعره از اهل سنت و جماعتی از اخباری ها از امامیه این معنا را انکار میکنند و میگویند عقل چنین حق و قدرتی ندارد که حسن یا قبح فعلی را ادراک کند؛ به هر حال حسن و قبح به معنای سوم را میتوان به 3 دسته تقسیم کرد: 1)حسن و قبح ذاتی: یعنی فعل موضوع تام برای تحسین یا تقبیح عقل است زیرا هر کجا عنوانی مثل عدالت وجود داشته باشد عقلاء فاعل آن را مدح میکنند و او را مستوجب پاداش میدانند و یا عنوانی مثل ظلم وجود داشته باشد عقلا به قبح آن حکم میکنند و فاعل آن را قابل سرزنش میدانند.
2) حسن و قبح عرضی: عناوینی که مقتضی حسن و قبح هستند و با عروض عوارض حسن و قبح هم عوض میشود. مثلاً عنوان کذب مقتضی قبح است؛ و لکن گاهی در اثر عروض عوارض حسن پیدا میکند و داخل در عنوان حسن میگردد و آن موردی است که کذب سبب نجات جان مومنی باشد و یا سبب رفع اختلاف از میان دو برادر دینی باشد و لذا در مواردی شرع آن را اذن داده است. "دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز"
3)حسن و قبح اعتباری: عناوینی هستند که زشتی و زیبایی آنها اعتباری است؛ اگر داخل در عنوان حسنی باشد حسن پیدا میکند و اگر داخل در عنوان قبیحی باشد، قبح پیدا میکند و اگر داخل در تحت هیچکدام نباشد، نه حسن دارد و نه قبح. بعنوان مثال ضرب اگر ضرب یتیم برای تأدیب باشد داخل در عنوان عدل است و زیبا و اگر ضرب او برای آزار رساندن باشد داخل در عنوان ظلم است و زشت. ولی ضرب جماد نه حسن دارد نه قبح. آنچه محل نزاع بین فقها است همین معنای سوم حسن وقبح است؛ که امری اعتباری است و انسان آن را با عقل عملی خویش درمییابد. (محمدی، 1379 ،ص65-60)
امامیه و معتزله بر این عقیدهاند که حسن و قبح "پارهای" از افعال را عقل بدون بیان شارع بصورت روشن و بدیهی درک میکند. ( محمدی، 1375، ص20)ماتریدیه (ماتریدیه: [ ت ُ دی ی َ ] (اِخ ) نام طایفه ای نظیر اشعریه ،منسوب به ابومنصور محمدبن محمدبن محمود ماتریدی است) نیز حسن و قبح عقلی را پذیرفتهاند. اگرچه در پارهای از مسائل با تعابیر امامیه و معتزله همداستان نیستند. (تفتازانی، 1409،ص 293) اشاعره از اهل سنت و اخباریون شیعه از منکران عمده اصل حسن و قبح عقلی میباشند. البته برخی از اخباریون احکام عقل را در بدیهیات پذیرفتهاند و در غیر بدیهیات، راه درک حقایق را شرع دانستهاند.
گفتار دوم : دلایل قبول حسن و قبح عقلی
دلایل متعددی بر تائید حسن و قبح عقلی وجود دارد که امامیه و معتزله نیز بدان استناد نمودهاند، از جمله اینکه:
1-همه ما انسانها، صرف نظر از تعالیم شرعی و دینی، به روشنی درمییابیم که برخی از افعال زشت و بد هستند و بعضی نیکو و خوب. بدین ترتیب روشن است که درک حسن و قبح افعال، با عقل عملی انسانهاست که در پیروان شرایع و منکران آن مشترک است. (ترجمه دلائل الصدق،1374،ص 264)
2- انکار حسن و قبح عقلی افعال، انکار حسن و قبح شرعی نیز هست. زیرا اگر ما حسن و قبح افعال را نشناسیم حکم به قبح دروغگویی و حسن راستگویی نمیکنیم. بنابراین نمیتوانیم به راستی و مطابق با واقع بودن وعده و وعیدهای خداوند حکم کنیم و وجود بهشت و ثواب نیکوکاران و جهنم و عقاب بدکاران را باور کنیم؛ چرا که ممکن است این
شامل 24 صفحه فایل word قابل ویرایش