فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد جانشینی حضرت علی

اختصاصی از فی فوو تحقیق در مورد جانشینی حضرت علی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد جانشینی حضرت علی


تحقیق در مورد جانشینی حضرت علی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه10

 

فهرست مطالب

      جانشینى على (ع ) و کامل شدن دین

 

واقعه غدیر خم

 

رسـول خـدا(ص ) بـراى هـر چـه رسمى تر شدن امر جانشینى امیرمؤمنان (ع ) مراسمى را به شیوهمعمول آن روزگار اجرا کرد. این مراسم عبارت بود از گذاشتن عمامه بر سرحضرت على (ع ). اعـراب در آن روزگـار تـاج نـداشـتند و عمامه به منزله تاجشان بود. پیامبر بزرگواراسلام (ص ) عـمامه خود را که (سحاب ) نام داشت ,بر سر حضرت على (ع ) گذاشت وبدین ترتیب بطور رسمى وى را به عنوان جانشین تعیین کرد.
روایتهاى گوناگونى در این باره نقل شده است . از آن جمله اینکه پیامبر(ص ) با دست خود عمامه را بـر سـر حـضـرت على (ع ) نهاد و از روبه رو به وى نگریست , آن گاه رو به اصحاب کرد و فرمود: تـاجـهـاى فرشتگان چنین است . روایتهاى دیگرى بیانگر آن است که پیامبر(ص ) پس از گذاشتن عـمـامـه , جـمـلـه مـعـروف (هـر کـس کـه مـن مـولاى اویـم این على (ع ) مولاى اوست ) را نیز فرمود.
برخى از افراد گفته اند: سخن رسول خدا(ص ) مبنى بر دوست داشتن على (ع ) دلالت برجانشینى وى پس از آن حضرت نمى کند و تنها بیانگر این امر است که باید على (ع ) رادوست داشت .
در پاسخ باید گفت : اول آنکه شنوندگان گفتار رسول خدا(ص ) برداشتى غیر از دوستى داشتند, چـرا کـه مـراسـم بیعت انجام دادند. دوم , به فرض آنکه سخن پیامبر(ص ) تنها بردوستى على (ع ) دلالـت کند, خود بیانگر آن است که توجه پیامبر(ص ) به دلیل شایستگى و لیاقتى بود که على (ع ) داشـت . اگـر هـم پیامبر(ص ) بروشنى نگفته بود که على (ع )جانشین پس از من است , مردم خود بـایـد مـى دانستند که پس از پیامبر(ص ) کسى را به جانشینى برگزینند که بیش از دیگران مورد
توجه و علاقه حضرتش بوده است . بـراسـتـى اگر توجه و دوستى پیامبر(ص ) نمى توانست ملاک انتخاب باشد, چرا نسبت به دیگران عـنـوان مى شود که مورد عنایت پیامبر بوده اند و مواردى بسیار کم اهمیت را ـ برفرض درستى ـ
شـاهـد مـى آورنـد . حـقـیـقت امر این است که دست سیاست بازى ,فضیلت و شایستگى حضرت على (ع ) را ندیده گرفت و او را از صحنه کنارزد.

      جانشینى على (ع ) و کامل شدن دین

حادثه غدیر از جنبه دیگرى نیز قابل دقت و اهمیت است . به عقیده بسیارى از مفسران آیه زیر که ازکـامـل شـدن دیـن اسلام و نومیدى کافران خبر مى دهد در روز غدیر خم و پس از تعیین حضرت على (ع ) به جانشینى پیامبر نازل شده است .
... الـیـوم یـئس الـذیـن کـفـروا مـن دیـنکم فلاتخشوهم واخشون الیوم اکملت لکم دینکم و (( اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا... )) امـروز کافران از اینکه به دین شما دستبرد زنند نومید شدند, پس شما از آنان نترسید و از من بیم
داشـتـه بـاشـیـد. امروز دین شما را کامل گردانیدم و بر شما نعمت را تمام کردم و آیین اسلام را برایتان برگزیدم .
از ایـن آیـه اسـتفاده مى شود که انتخاب حضرت على (ع ) ضمانتى براى اجراى احکام دینى بود. در حـقـیقت با تعیین على (ع ) به عنوان مرجع مردم در امور اسلامى , دین اسلام به درجه کمال خود رسید و رسول خدا(ص ) با انجام این کار بزرگ ادامه کار را به اهل آن سپرد و رسالت الهى اش را به پایان برد.
سپاه اسامه رسـول خـدا(ص ) در واپـسـیـن روزهـاى زنـدگـى , سـپـاهـى براى جنگ بارومیان تدارک دید
کـه فرماندهى آن با جوانى به نام (اسامة بن زید) بود. آن حضرت بر شرکت افراد در این سپاه تاءکید فـراوان ورزیـد و کـسانى را که از رفتن خوددارى کنند نفرین کرد. تنها چند نفر را ازرفتن معاف کـرد کـه حـضـرت عـلى (ع ) از جمله آنان بود. با این وجود تعداد زیادى از افرادکه گردانندگان صحنه سقیفه از سرشناس ترین آنها بودند, از رفتن سر باز زدند و به شهربازگشتند.
بـراستى پافشارى و شتاب پیامبر(ص ) در اعزام سپاه اسامه براى چه بود؟ شکى نیست که یک علت آن مقاصد نظامى بود, اما رخدادهاى بعدى سبب دیگرى را هم آشکارمى سازد. حقیقت امر این بود که پیامبر(ص ) مى خواست عناصر مزاحم استقرارجانشینى حضرت على (ع ) را از مدینه دور سازد. آن حـضـرت بـا آگـاهـى از روحیه یارانش بخوبى پیش بینى مى کرد که با جانشین او به مخالفت بـرمـى خیزند. از این رو, مى خواست راه توطئه را ببندد, ولى آنان با سرپیچى از فرمان پیامبر(ص ) هدفهاى خویش را عملى ساختند.

رسول خدا(ص ) وقتى دریافت کسانى که باید از مدینه بیرون مى رفتند سرپیچى کرده وکنار بستر آن حـضـرت نـشـسته اند, متوجه توطئه گردید.کاغذ و قلم خواست و فرمود:مى خواهم چیزى را بـنویسم که پس از من هرگز گمراه نشوید, ولى آنان مانع شدند و یک تن از آنان (عمر) بى ادبانه گفت : بیمارى بر او چیره شده این مرد هذیان مى گوید.
وقـتـى رسـول خـدا(ص ) دیده از جهان بر بست هم او میان مردم آمد و براى جلب توجه اذهان به سـوى خـودش فـریـاد زد: مـحـمد هرگز از دنیا نرفته است . هر کس بگوید او مرده سروکارش با شـمشیر من خواهد بود. پس از ساعتى ابوبکر از بیرون مدینه رسید و به میدان آمد و به اصطلاح او را بـه خـطـایـش آگاه ساخت که نه محمد(ص ) نیز همانندپیامبران گذشته از میان مردم رفته است .
بـه این ترتیب , مردم در یک سردرگمى واقع شدند و سپس آن دو با ابوعبیده جراح همراه شده به مـحـل سـقـیـفـه بـنـى سـاعده رفتند و فردى را که مورد نظر خودشان بود به جانشینى پیامبر برگزیدند, و از این لحظه به بعد, مسیر تاریخ اسلام بطور کامل عوض شد و به سویى رفت که مورد خواست و رضایت خدا و رسولش نبود.
خـوشـبختانه براى جانشینى امام خمینى(قدسره ) در نظام , مشکلى اساسى پیش نیامد,اگر چه مـشـکـلـى بود و به لطف الهى برطرف شد. در واقع درس آموزى از حادثه رحلت پیامبر(ص ) این نـتـیجه را براى نظام ما به بار آورد که خبرگان امت به سرعت جانشین امام را تعیین کردند. اگر خـداى نکرده امام خمینى قدس سره , خود آقاى منتظرى را از قائم مقامى خلع نمى کرد, سرنوشت انقلاب نگران کننده بود.

الحمد لله و الصلاة و السلام على رسول الله محمد و على آله و اصحابه و من تبعه بإحسان الى یوم الدین.

 

با تشکر از رد فعل حسنه ى شما که ناشى از حب و مودت شما به اهل البیت و همچنین آرامش و مدارا براى شنیدن رأیى که قبولش مقدارى برایتان سخت آمده .

بنده اینجا قسمتى از سخنان خودتان را برایتان ترجمه مى کنم :

"فکلمه علی ( رضی الله عنه ) وقال : إنک استبددت علینا بالأمر وکنا نرى أن لنا حقا لقرابتنا من رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) ، فلم یزل یکلم أبا بکر حتى فاضت عینا أبی بکر ، ثم بایعه العشیة " . قوله ( ولم یتباعد العهد ) الواو للحال یشکی إلیه ( صلى الله علیه وآله ) من أمته بعده فی تظافرهم على غصب حقه وحقها ( علیهم السلام ) وهضمها على قرب عهدهم به ( صلى الله علیه وآله ) وطراوة ذکره أو الذکر الذی هو القرآن الآمر بإکرام ذوی القربى ، وزعمتم أن لا إرث لنا ، أفحکم الجاهلیة تبغون ، ومن أحسن من الله حکما لقوم یوقنون * ( ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه وهو فی الاخرة من الخاسرین"

در اینجا امام علی (ع ) مى گوید: تو أمر خودت را بر ما تلقین کردى و در حالیکه ما بخاطر نزدیکى و خویشاوندى مان به رسول الله ( صلى الله علیه و اله و سلم ) حقى ( خلافت و حکم ) براى خودمان قائل مى داشتیم.

اینجا به روشنى امام على  سبب طلب خلافت از جانب خود را " خویشاوندى " به رسول الله دانسته و سخنى از حکم خدایى و امامت خدایى ندارد و نسبت آنرا نیز " امامت الهى " نمى شناسد!

و بعد چشمان ابوبکر از گفتار على گریان شده و سپس على با ابوبکر بیعت مى کند.

 

این همان موضوعى است که خواستم نظر شما را بدان جلب کنم.

مجتمع مسلمانان بعد از رسول اسلام صلوات الله علیه یک مجتمعى آزاد بوده و هر کس مى توانسته خود را کاندید در انتخابات آزاد کرده و این کلام امام علی در حقیقت نقضى شدید به اعتقاد شماست که فکر مى کنید " امامت منصبى و مقامى الهى ست و مردم در آن دستى نداشته و حتى خود امام نیز به اختیار خودش امام بعدى اش را انتخاب نمى کند بلکه خداوند به او امر مستقیم داده و بایستى بر آن رویه جلو رود ! "

 

امامت بنابه اعتقاد شما ، همان نبوت است که به شکل و نامى دیگر ادامه یافته و در حقیقت حق انتخاب را از مردمان برداشته و آنرا به خدانسبت داده است.

 

نبوت به امر خدا ختم یافته یعنى دیگر کسى نمى تواند سخن و امر خود را ماوراء بشر توصیف کرده و مردم را به تعبد بدان دعوت کند.

البته ما عصمت صحابه و آل بیت را قبول نداشته و آنان را در امور زندگى شان مجتهدانى که سعى خود را در خدمت این دین به کار گرفته ، مى دانیم .

 

و در اینجا نظر شما را به این مورد نیز جلب مى کنم:

 

 

در عبارات زیر که انتساب آنرا به دختر رسول الله صلى الله علیه و على اله وسلم ، غیر ممکن مى بینم ، فاطمه (ع ) با یاد کردن آیه ى " وارث شدن سلیمان از داود " و آیه ى "  طلب کردن زکریا ( ع ) از خدا وارثى که از آل یعقوب و او ارث برده و او را مورد رضا قرار دهد "  سخن رانده .

 

ایشان  ( فاطمه رضی الله عنها ) خود را همانند آنان ( سلیمان و یحیى ) به طلب ارث خود از رسول الله صلوات الله علیه پرداخته ، که با نظرى به قرآن و زندگى آن انبیاء  ثابت مى شود که هیچ هدف آن انبیاء  ارث مال نبوده بلکه " ارث نبوت " بوده است.

 

اولاً ، داود (ع) صاحب اولاد فراوان بوده ( بیش از صد ) و اگر قرار بود از ارث مال سخن آید به همه آن فرزندان یکسان  مى رسید و لازم نبود خداوند فقط به ذکر سلیمان اکتفاء کند.

خداوند سلیمان را وارث نبوت و ملک از داود ساخت .

 

ثانیاً ، نبى الله زکریا   (ع )  خود فردى بنابه روایات نجار بوده و مالدار نبوده که از خداوند طلب وارث مال نماید .

در ضمن در درخواست نبى الله زکریا  (ع) به خوبى واضح است که او مى خواهد صاحب فرزندى باشد که همانند خودش و یعقوب " نبی " باشد .

زیرا او مى فرماید : رب . . فهب لى من لدنک ولیا * یرثنى ویرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا .

خداوندا از جانب خودت به من یک " ولی " بخشایش فرما که از من ارث برده و از آل یعقوب و او را از مورد رضاى خودت قرار ده.

و هنگامى که خداوند بشارت یحیى نبی ( ع ) را به او داد، کاملاً واضح شده که این همان در خواست ذکریا بود ( درخواست فرزندى که بر مقام نبوت باشد )  .

 

اینهم سخنانى که به سیدة فاطمه رضی الله عنها نسبت داده شده ، دوباره مراجعه کنید.

أیها ( 1 ) معشر المسلمین ، أأبتز إرث أبی ، یا بن أبی قحافة ؟ ! أبى الله ( عزوجل ) ( 2 ) أن ترث أباک ولا أرث أبی ؟ ! لقد جئت شیئا فریا ، جرأة منکم على قطیعة الرحم ، ونکث العهد ، فعلى عمد ما ترکتم کتاب الله بین أظهرکم ونبذتموه ، إذ یقول الله ( عزوجل ) : * ( وورث سلیمان داود ) * ( 3 ) . ومع ما ( 4 ) قص من خبر یحیى وزکریا إذ یقول * ( رب . . فهب لى من لدنک ولیا * یرثنى ویرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا ) * ( 5 ) . وقال ( عزوجل ) : * ( یوصیکم الله فی أولادکم للذکر مثل حظ الانثیین ) * ( 6 ) وقال ( تعالى ) : * ( إن ترک خیرا الوصیة للوالدین والاقربین ) * ( 7 ) . فزعمتم أن لا حظ لی ، ولا أرث من أبی ! أفخصکم الله بآیة أخرج أبی منها ؟ ! أم تقولون أهل ملتین لا یتوارثون ( 8 ) ؟ ! أو لست وأبی من أهل ملة واحدة ؟ ! أم أنتم بخصوص القرآن وعمومه أعلم من النبی ؟ !

" فأتبعها رافع بن رفاعة الزرقی ، فقال لها : یا سیدة النساء ، لو کان أبو الحسن تکلم فی هذا الامر وذکر للناس قبل أن یجری هذا العقد ، ما عدلنا به أحدا . فقالت له بردنها : " إلیک عنی ، فما جعل الله لاحد بعد غدیر خم من حجة ولا عذر "

 

 

عجیب اینکه بعد از خطبه اى طولانى که به فاطمة سلام الله علیها نسبت داده شده ، شخصى بنام رافع بن رفاعة الزرقی به دنبال ایشان آمده و مى گوید : اى خانم خانمها ، اگر ابو الحسن ( امام على ) در این موضوع ( فکر مى کنم منظورش امامت ) حرفى زده بود و مردم را یاد آورى نموده بود قبل از این عقد ( بیعت ) ، ما کسى را به او ترجیح نمى دادیم .

و سخن ما نیز اینست ، آیا امام على (ع)  برخلاف امر خدا و رسول ، مردم را از راهنمایى دور کرده و آنان را در امرى " خلاف خدا و رسولش " همراهى مى کند؟!

 

 

فقال أبو بکر لها : صدقت یا بنت رسول الله ، لقد کان أبوک بالمؤمنین رؤوفا رحیما ، وعلى الکافرین عذابا ألیما ، وکان - والله - إذا نسبناه وجدناه أباک دون النساء ، وأخا ابن عمک دون الاخلاء ( 7 ) آثره على کل حمیم ، وساعده على الامر العظیم ، وأنتم عترة نبی الله الطیبون ، وخیرته المنتجبون ، على طریق الجنة ( 8 ) أدلتنا ، وأبواب الخیر لسالکینا ( 9 ) . فأما ما سألت ، فلک ما جعله أبوک ، مصدق قولک ، ولا اظلم حقک ، وأما ما سألت من المیراث فإن رسول الله قال : " نحن معاشر الانبیاء لا نورث

 

در عبارات فوق ، ابوبکر صدیق با حق شناسى و محبت تام و شناسایى حق اهل البیت ، با تکرار حدیث رسول اسلام (ص) نشان مى دهد که اولیت و برترى نزد  او التزام به حدیث رسول الله صلى الله علیه و اله و سلم است.

 

و براى اینکه همه ى موضوعات قاطى و مخلوط نشود ، موضوع دفن فاطمه سلام الله علیها را یا به موضوعى جدا یا مختصراً این سؤال را طرح کنم که :

آیا امام على (ع ) تمام مسلمانان و صحابه را با خبر و بر نماز جنازه ى همسر خود خواند و بعد با روبرویى به ابوبکر گفت: تو اجازه ى نماز خواندن ندارى ؟!

 

و همه ى مسلمانان بر این امر که نماز جنازه " سنت کفایت"  است ، تأکید دارند .

یعنى ، اگر عده اى خواندند ، دیگر واجب بودن آن از بقیه برداشته مى شود.

و اینکه امام على در شبانه خلیفه ى مسلمانان را خبر نداده  ( در صورت صحیح بودن خبر ) جز این نیست که لزومى بر این امر نبوده است.

 

و در باره ى مخفى بودن قبر فاطمه سلام الله علیها این سؤال وارد است :

 

آیا در کتابهایتان ننوشته که " امام حسن علیه السلام " بنابه وصیتى در کنار مادر دفن شد؟

اگر قبر حسن رضی الله عنه معلوم شده بود ، قبر مادر در کنار او بوده و یکى از شیعیان نیز کتابى نوشته که ثابت کرده که قبر سیدة فاطمة (ع) معلوم بوده است. ( برایتان نشان و مؤلف آنرا مى آورم ، زیرا الآن به خواطرم نیست )

 

 

باز تکرار مى  کنم که کتابها مخلوطى از حقیقت و دروغ است و هدفى جز به زیر سؤال قرار دادن اهل بیت و صحابه نیست.

زیرا آنان حمل کننده ى این کتاب ( قرآن ) و حفظ آن و سنت رسول بوده اند .

و دشمنان اسلام به خوبى مى دانند که با زیر سؤال قرار دادن اولین نسل همزمان رسول اسلام ، بزرگترین ضربه ى خود را بر این دین که به سوى شرق و غرب منتشر مى شده ، نشانه داده اند.

زیرا بیعت اهل بیت با صحابه و همکارى آنان در خلافت اسلامى جز شریک بودن آنان در تصمیم هاى آنان نیست.

 

از الله تعالى طلب دارم که در این روزهاى مبارک به آن راهى هدایت کند که رسول خاتم محمد بن عبد الله صلى الله علیه و على آله وسلم بوده و اهل بیتش نیز بر آن منهج راه نهاده و مردم را رهنما مى شدند.

 

 

واقعه غدیر خم

کتاب: فروغ ولایت ص 124 تا 142

نویسنده: استاد جعفرسبحانى

پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم در سال دهم هجرت براى انجام فریضه وتعلیم مراسم حج‏به مکه عزیمت کرد. این بار انجام این فریضه با آخرین سال عمر پیامبر عزیز مصادف شد و از این جهت آن را «حجة الوداع‏» نامیدند. افرادى که به شوق همسفرى ویا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت بودند تا صد وبیست هزار تخمین زده شده‏اند.

مراسم حج‏به پایان رسید وپیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم راه مدینه را،در حالى که گروهى انبوه او را بدرقه میکردند وجز کسانى که در مکه به او پیوسته بودند همگى در رکاب او بودند، در پیش گرفت. چون کاروان به پهنه بى آبى به نام «غدیر خم‏» رسید که در سه میلى «جحفه‏» (1) قرار دارد، پیک وحى فرود آمد وبه پیامبر فرمان توقف داد. پیامبر نیز دستور داد که همه از حرکت‏باز ایستند وبازماندگان فرا رسند.

کاروانیان از توقف ناگهانى وبه ظاهر بى موقع پیامبر در این منطقه بى آب، آن هم در نیمروزى گرم که حرارت آفتاب بسیار سوزنده وزمین تفتیده بود، در شگفت ماندند.مردم با خود مى‏گفتند: فرمان بزرگى از جانب خدا رسیده است ودر اهمیت فرمان همین بس که به پیامبر ماموریت داده است که در این وضع نامساعد همه را از حرکت‏باز دارد وفرمان خدا را ابلاغ کند.

فرمان خدا به رسول گرامى طى آیه زیر نازل شد:

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس .(مائده:67)

«اى پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده است‏به مردم برسان واگر نرسانى رسالت‏خداى را بجا نیاورده‏اى; و خداوند تو را از گزند مردم حفظ مى‏کند».

دقت در مضمون آیه ما را به نکات زیر هدایت مى‏کند:

اولا: فرمانى که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم براى ابلاغ آن مامور شده بود آنچنان خطیر و عظیم بود که هرگاه پیامبر (بر فرض محال) در رساندن آن ترسى به خود راه مى‏داد و آن را ابلاغ نمى‏کرد رسالت الهى خود را انجام نداده بود، بلکه با انجام این ماموریت رسالت وى تکمیل مى‏شد.

به عبارت دیگر، هرگز مقصود از ما انزل الیک مجموع آیات قرآن و دستورهاى اسلامى نیست. زیرا ناگفته پیداست که هرگاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مجموع دستورهاى الهى را ابلاغ نکند رسالت‏خود را انجام نداده است ویک چنین امر بدیهى نیاز به نزول آیه ندارد.بلکه مقصود از آن، ابلاغ امر خاصى است که ابلاغ آن مکمل رسالت‏شمرده مى‏شود وتا ابلاغ نشود وظیفه‏خطیر رسالت رنگ کمال به خود نمى‏گیرد. بنابر این، باید مورد ماموریت‏یکى از اصول مهم اسلامى باشد که با دیگر اصول وفروع اسلامى پیوستگى داشته پس از یگانگى خدا ورسالت پیامبر مهمترین مسئله شمرده شود.

ثانیا: از نظر محاسبات اجتماعى، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم احتمال مى‏داد که در طریق انجام این ماموریت ممکن است از جانب مردم آسیبى به او برسد وخداوند براى تقویت اراده او مى‏فرماید:

و الله یعصمک من الناس .

اکنون باید دید از میان احتمالاتى که مفسران اسلامى در تعیین موضوع ماموریت داده‏اند کدام به مضمون آیه نزدیکتر است.

محدثان شیعه و همچنین سى تن از محدثان بزرگ اهل تسنن (2) بر آنند که آیه در غدیر خم نازل شده است وطى آن خدا به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ماموریت داده که حضرت على علیه السلام را به عنوان «مولاى مؤمنان‏» معرفى کند.

ولایت و جانشینى امام پس از پیامبر از موضوعات خطیر و پر اهمیتى بود که جا داشت ابلاغ آن مکمل رسالت‏باشد وخوددارى از بیان آن، مایه نقص در امر رسالت‏شمرده شود.

همچنین جا داشت که پیامبر گرامى، از نظر محاسبات اجتماعى و سیاسى، به خود خوف ورعبى راه دهد، زیرا وصایت وجانشینى شخصى مانند حضرت على علیه السلام که بیش از سى وسه سال از عمر او نگذشته بود بر گروهى که از نظر سن وسال از او به مراتب بالاتر بودند بسیار گران بود. (3) گذشته از این، خون بسیارى از بستگان همین افراد که دور پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را گرفته بودند در صحنه‏هاى نبرد به دست‏حضرت على علیه السلام ریخته شده بود وحکومت چنین فردى بر مردمى کینه توز بسیار سخت‏خواهد بود.

به علاوه، حضرت على علیه السلام پسر عمو و داماد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بود وتعیین چنین فردى براى خلافت در نظر افراد کوته‏بین به یک نوع تعصب فامیلى حمل مى‏شده است.

ولى به رغم این زمینه‏هاى نامساعد، اراده حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفت که پایدارى نهضت را با نصب حضرت على علیه السلام تضمین کند ورسالت جهانى پیامبر خویش را با تعیین رهبر وراهنماى پس از او تکمیل سازد.

اکنون شرح واقعه غدیر را پى مى‏گیریم:

آفتاب داغ نیمروز هجدهم ماه ذى الحجه بر سرزمین غدیر خم به شدت مى‏تابید وگروه انبوهى که تاریخ تعداد آنها را از هفتاد هزار تا صد وبیست هزار ضبط کرده است در آن محل به فرمان پیامبر خدا فرود آمده بودند ودر انتظار حادثه تاریخى آن روز به سر مى‏بردند، در حالى که از شدت گرما رداها را به دو نیم کرده، نیمى بر سر ونیم دیگر را زیر پا انداخته بودند.

در آن لحظات حساس، طنین اذان ظهر سراسر بیابان را فرا گرفت ونداى تکبیر مؤذن بلند شد. مردم خود را براى اداى نماز ظهر آماده کردند وپیامبر نماز ظهر را با آن اجتماع پرشکوه، که سرزمین غدیر نظیر آن را هرگز به خاطر نداشت، بجا آورد وسپس به میان جمیعت آمد وبر منبر بلندى که از جهاز شتران ترتیب یافته بود قرار گرفت وبا صداى بلند خطبه‏اى به شرح زیر ایراد کرد:

ستایش از آن خداست.از او یارى مى‏خواهیم وبه او ایمان داریم وبر او توکل مى‏کنیم واز شر نفسهاى خویش وبدى کردارهایمان به خدایى پناه مى‏بریم که جز او براى گمراهان هادى وراهنمایى نیست; خدایى که هرکس را هدایت کرد براى او گمراه کننده‏اى نیست. گواهى مى‏دهیم که خدایى جز او نیست ومحمد بنده خدا وفرستاده اوست.

هان اى مردم، نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم. ومن مسئولم و شما نیز مسئول هستید. در باره من چه فکر مى‏کنید؟

یاران پیامبر گفتند: گواهى مى‏دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ کردى ونسبت‏به ما خیرخواهى ونصیحت کردى ودر این راه بسیار کوشیدى خداوند به تو پاداش نیک بدهد.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم، وقتى مجددا آرامش بر جمعیت‏حکمفرما شد، فرمود:

آیا شما گواهى نمى‏دهید که جز خدا، خدایى نیست ومحمد بنده خدا وپیامبر اوست؟ بهشت ودوزخ ومرگ حق است وروز رستاخیز بدون شک فرا خواهد رسید وخداوند کسانى را که در خاک پنهان شده‏اند زنده خواهد کرد؟

یاران پیامبر گفتند: آرى، آرى، گواهى مى‏دهیم.

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ادامه داد:

من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار مى‏گذارم; چگونه با آنها معامله خواهید کرد؟ناشناسى پرسید: مقصود از این دو چیز گرانبها چیست؟

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:

ثقل اکبر کتاب خداست که یک طرف آن در دست‏خدا وطرف دیگرش در دست‏شماست. به کتاب او چنگ بزنید تا گمراه نشوید. وثقل اصغر عترت واهل بیت من است. خدایم به من خبر داده که دو یادگار من تا روز رستاخیز از هم جدا نمى‏شوند.

هان اى مردم،برکتاب خدا وعترت من پیشى نگیرید واز آن دو عقب نمانید تا نابود نشوید.

در این موقع پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم دست‏حضرت على علیه السلام را گرفت و بالا برد، تا جایى که سفیدى زیر بغل او بر همه مردم نمایان شد وهمه حضرت على علیه السلام را در کنار پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم دیدند و او را به خوبى شناختند ودریافتند که مقصود از این اجتماع مسئله‏اى است که مربوط به حضرت على علیه السلام است و همگى با ولع خاصى آماده شدند که به سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم گوش فرا دهند.

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:

هان اى مردم، سزاوارترین فرد بر مؤمنان از خود آنان کیست؟

یاران پیامبر پاسخ دادند:خداوند و پیامبر او بهتر مى‏دانند.

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ادامه داد:

خداوند مولاى من و من مولاى مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان اولى وسزاوارترم. هان اى مردم،«هر کس که من مولا و رهبر او هستم، على هم مولا ورهبر اوست‏».

رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم این جمله آخر را سه بار تکرار کرد (4) وسپس ادامه داد:

پروردگارا، دوست‏بدار کسى را که على را دوست‏بدارد ودشمن بدار کسى را که على را دشمن بدارد.خدایا، یاران على را یارى کن ودشمنان او را خوار وذلیل گردان. پروردگارا، على را محور حق قرار ده.

سپس افزود:

لازم است‏حاضران به غایبان خبر دهند ودیگران را از این امر مطلع کنند.

هنوز اجتماع با شکوه به حال خود باقى بود که فرشته وحى فرود آمد وبه پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم بشارت داد که خداوند امروز دین خود را تکمیل کرد ونعمت‏خویش را بر مؤمنان بتمامه ارزانى داشت. (5)

در این لحظه، صداى تکبیر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بلند شد وفرمود:

خدا را سپاسگزارم که دین خود را کامل کرد و نعمت‏خود را به پایان رسانید واز رسالت من و ولایت على پس از من خشنود شد.

پیامبر از جایگاه خود فرود آمد ویاران او، دسته دسته، به حضرت على علیه السلام تبریک مى‏گفتند واو را مولاى خود ومولاى هر مرد وزن مؤمنى مى‏خواندند. در این موقع حسان بن ثابت، شاعر رسول خدا، برخاست واین واقعه بزرگ تاریخى را در قالب شعرى با شکوه ریخت وبه آن رنگ جاودانى بخشید. از چکامه معروف او فقط به ترجمه دو بیت مى‏پردازیم:

پیامبر به حضرت على فرمود:برخیز که من تو را به پیشوایى مردم وراهنمایى آنان پس از خود برگزیدم.هر کس که من مولاى او هستم، على نیز مولاى او است. مردم! بر شما لازم است از پیروان راستین ودوستداران واقعى على باشید. (6)

آنچه نگارش یافت‏خلاصه این واقعه بزرگ تاریخى بود که در مدارک دانشمندان اهل تسنن وارد شده است. در کتابهاى شیعه این واقعه به طور گسترده‏تر بیان شده است. مرحوم طبرسى در کتاب احتجاج (7) خطبه مشروحى از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نقل مى‏کند که علاقه‏مندان مى‏توانند به آن کتاب مراجعه کنند.

واقعه غدیر هرگز فراموش نمى‏شود

اراده حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفته است که واقعه تاریخى غدیر در تمام قرون واعصار، به صورت زنده در دلها وبه صورت مکتوب در اسناد وکتب، بماند ودر هر عصر وزمانى نویسندگان اسلامى در کتابهاى تفسیروحدیث وکلام وتاریخ از آن سخن بگویند وگویندگان مذهبى در مجالس وعظ وخطابه در باره آن داد سخن دهند وآن را از فضایل غیر قابل انکار حضرت على علیه السلام بشمارند. نه تنها خطبا وگویندگان، بلکه شعرا وسرایندگان بسیارى از این واقعه الهام گرفته‏اند وذوق ادبى خود را از تامل در زمینه این حادثه واز اخلاص نسبت‏به صاحب ولایت مشتعل ساخته‏اند وعالیترین قطعات را به صورت هاى گوناگون وبه زبانهاى مختلف از خود به یادگار نهاده‏اند.

از این جهت، کمتر واقعه تاریخى همچون رویداد غدیر مورد توجه دانشمندان، اعم از محدث ومفسرومتکلم وفیلسوف وخطیب وشاعر ومورخ وسیره نویس، قرار گرفته است وتا این اندازه در باره آن عنایت مبذول شده است.

یک

رسـول خـدا(ص ) بـراى هـر چـه رسمى تر شدن امر جانشینى امیرمؤمنان (ع ) مراسمى را به شیوهمعمول آن روزگار اجرا کرد. این مراسم عبارت بود از گذاشتن عمامه بر سرحضرت على (ع ). اعـراب در آن روزگـار تـاج نـداشـتند و عمامه به منزله تاجشان بود. پیامبر بزرگواراسلام (ص ) عـمامه خود را که (سحاب ) نام داشت ,بر سر حضرت على (ع ) گذاشت وبدین ترتیب بطور رسمى وى را به عنوان جانشین تعیین کرد.
روایتهاى گوناگونى در این باره نقل شده است . از آن جمله اینکه پیامبر(ص ) با دست خود عمامه را بـر سـر حـضـرت على (ع ) نهاد و از روبه رو به وى نگریست , آن گاه رو به اصحاب کرد و فرمود: تـاجـهـاى فرشتگان چنین است . روایتهاى دیگرى بیانگر آن است که پیامبر(ص ) پس از گذاشتن عـمـامـه , جـمـلـه مـعـروف (هـر کـس کـه مـن مـولاى اویـم این على (ع ) مولاى اوست ) را نیز فرمود.
برخى از افراد گفته اند: سخن رسول خدا(ص ) مبنى بر دوست داشتن على (ع ) دلالت برجانشینى وى پس از آن حضرت نمى کند و تنها بیانگر این امر است که باید على (ع ) رادوست داشت .
در پاسخ باید گفت : اول آنکه شنوندگان گفتار رسول خدا(ص ) برداشتى غیر از دوستى داشتند, چـرا کـه مـراسـم بیعت انجام دادند. دوم , به فرض آنکه سخن پیامبر(ص ) تنها بردوستى على (ع ) دلالـت کند, خود بیانگر آن است که توجه پیامبر(ص ) به دلیل شایستگى و لیاقتى بود که على (ع ) داشـت . اگـر هـم پیامبر(ص ) بروشنى نگفته بود که على (ع )جانشین پس از من است , مردم خود بـایـد مـى دانستند که پس از پیامبر(ص ) کسى را به جانشینى برگزینند که بیش از دیگران مورد
توجه و علاقه حضرتش بوده است . بـراسـتـى اگر توجه و دوستى پیامبر(ص ) نمى توانست ملاک انتخاب باشد, چرا نسبت به دیگران عـنـوان مى شود که مورد عنایت پیامبر بوده اند و مواردى بسیار کم اهمیت را ـ برفرض درستى ـ
شـاهـد مـى آورنـد . حـقـیـقت امر این است که دست سیاست بازى ,فضیلت و شایستگى حضرت على (ع ) را ندیده گرفت و او را از صحنه کنارزد.

 

      جانشینى على (ع ) و کامل شدن دین

 

حادثه غدیر از جنبه دیگرى نیز قابل دقت و اهمیت است . به عقیده بسیارى از مفسران آیه زیر که ازکـامـل شـدن دیـن اسلام و نومیدى کافران خبر مى دهد در روز غدیر خم و پس از تعیین حضرت على (ع ) به جانشینى پیامبر نازل شده است .
... الـیـوم یـئس الـذیـن کـفـروا مـن دیـنکم فلاتخشوهم واخشون الیوم اکملت لکم دینکم و (( اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا... )) امـروز کافران از اینکه به دین شما دستبرد زنند نومید شدند, پس شما از آنان نترسید و از من بیم
داشـتـه بـاشـیـد. امروز دین شما را کامل گردانیدم و بر شما نعمت را تمام کردم و آیین اسلام را برایتان برگزیدم .
از ایـن آیـه اسـتفاده مى شود که انتخاب حضرت على (ع ) ضمانتى براى اجراى احکام دینى بود. در حـقـیقت با تعیین على (ع ) به عنوان مرجع مردم در امور اسلامى , دین اسلام به درجه کمال خود رسید و رسول خدا(ص ) با انجام این کار بزرگ ادامه کار را به اهل آن سپرد و رسالت الهى اش را به پایان برد.
سپاه اسامه رسـول خـدا(ص ) در واپـسـیـن روزهـاى زنـدگـى , سـپـاهـى براى جنگ بارومیان تدارک دید
کـه فرماندهى آن با جوانى به نام (اسامة بن زید) بود. آن حضرت بر شرکت افراد در این سپاه تاءکید فـراوان ورزیـد و کـسانى را که از رفتن خوددارى کنند نفرین کرد. تنها چند نفر را ازرفتن معاف کـرد کـه حـضـرت عـلى (ع ) از جمله آنان بود. با این وجود تعداد زیادى از افرادکه گردانندگان صحنه سقیفه از سرشناس ترین آنها بودند, از رفتن سر باز زدند و به شهربازگشتند.
بـراستى پافشارى و شتاب پیامبر(ص ) در اعزام سپاه اسامه براى چه بود؟ شکى نیست که یک علت آن مقاصد نظامى بود, اما رخدادهاى بعدى سبب دیگرى را هم آشکارمى سازد. حقیقت امر این بود که پیامبر(ص ) مى خواست عناصر مزاحم استقرارجانشینى حضرت على (ع ) را از مدینه دور سازد. آن حـضـرت بـا آگـاهـى از روحیه یارانش بخوبى پیش بینى مى کرد که با جانشین او به مخالفت بـرمـى خیزند. از این رو, مى خواست راه توطئه را ببندد, ولى آنان با سرپیچى از فرمان پیامبر(ص ) هدفهاى خویش را عملى ساختند.

 

رسول خدا(ص ) وقتى دریافت کسانى که باید از مدینه بیرون مى رفتند سرپیچى کرده وکنار بستر آن حـضـرت نـشـسته اند, متوجه توطئه گردید.کاغذ و قلم خواست و فرمود:مى خواهم چیزى را بـنویسم که پس از من هرگز گمراه نشوید, ولى آنان مانع شدند و یک تن از آنان (عمر) بى ادبانه گفت : بیمارى بر او چیره شده این مرد هذیان مى گوید.
وقـتـى رسـول خـدا(ص ) دیده از جهان بر بست هم او میان مردم آمد و براى جلب توجه اذهان به سـوى خـودش فـریـاد زد: مـحـمد هرگز از دنیا نرفته است . هر کس بگوید او مرده سروکارش با شـمشیر من خواهد بود. پس از ساعتى ابوبکر از بیرون مدینه رسید و به میدان آمد و به اصطلاح او را بـه خـطـایـش آگاه ساخت که نه محمد(ص ) نیز همانندپیامبران گذشته از میان مردم رفته است .
بـه این ترتیب , مردم در یک سردرگمى واقع شدند و سپس آن دو با ابوعبیده جراح همراه شده به مـحـل سـقـیـفـه بـنـى سـاعده رفتند و فردى را که مورد نظر خودشان بود به جانشینى پیامبر برگزیدند, و از این لحظه به بعد, مسیر تاریخ اسلام بطور کامل عوض شد و به سویى رفت که مورد خواست و رضایت خدا و رسولش نبود.
خـوشـبختانه براى جانشینى امام خمینى(قدسره ) در نظام , مشکلى اساسى پیش نیامد,اگر چه مـشـکـلـى بود و به لطف الهى برطرف شد. در واقع درس آموزى از حادثه رحلت پیامبر(ص ) این نـتـیجه را براى نظام ما به بار آورد که خبرگان امت به سرعت جانشین امام را تعیین کردند. اگر خـداى نکرده امام خمینى قدس سره , خود آقاى منتظرى را از قائم مقامى خلع نمى کرد, سرنوشت انقلاب نگران کننده بود.

 

الحمد لله و الصلاة و السلام على رسول الله محمد و على آله و اصحابه و من تبعه بإحسان الى یوم الدین.

 

 

 

با تشکر از رد فعل حسنه ى شما که ناشى از حب و مودت شما به اهل البیت و همچنین آرامش و مدارا براى شنیدن رأیى که قبولش مقدارى برایتان سخت آمده .

 

بنده اینجا قسمتى از سخنان خودتان را برایتان ترجمه مى کنم :

 

"فکلمه علی ( رضی الله عنه ) وقال : إنک استبددت علینا بالأمر وکنا نرى أن لنا حقا لقرابتنا من رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) ، فلم یزل یکلم أبا بکر حتى فاضت عینا أبی بکر ، ثم بایعه العشیة " . قوله ( ولم یتباعد العهد ) الواو للحال یشکی إلیه ( صلى الله علیه وآله ) من أمته بعده فی تظافرهم على غصب حقه وحقها ( علیهم السلام ) وهضمها على قرب عهدهم به ( صلى الله علیه وآله ) وطراوة ذکره أو الذکر الذی هو القرآن الآمر بإکرام ذوی القربى ، وزعمتم أن لا إرث لنا ، أفحکم الجاهلیة تبغون ، ومن أحسن من الله حکما لقوم یوقنون * ( ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه وهو فی الاخرة من الخاسرین"

 

در اینجا امام علی (ع ) مى گوید: تو أمر خودت را بر ما تلقین کردى و در حالیکه ما بخاطر نزدیکى و خویشاوندى مان به رسول الله ( صلى الله علیه و اله و سلم ) حقى ( خلافت و حکم ) براى خودمان قائل مى داشتیم.

 

اینجا به روشنى امام على  سبب طلب خلافت از جانب خود را " خویشاوندى " به رسول الله دانسته و سخنى از حکم خدایى و امامت خدایى ندارد و نسبت آنرا نیز " امامت الهى " نمى شناسد!

 

و بعد چشمان ابوبکر از گفتار على گریان شده و سپس على با ابوبکر بیعت مى کند.

 

 

 

این همان موضوعى است که خواستم نظر شما را بدان جلب کنم.

 

مجتمع مسلمانان بعد از رسول اسلام صلوات الله علیه یک مجتمعى آزاد بوده و هر کس مى توانسته خود را کاندید در انتخابات آزاد کرده و این کلام امام علی در حقیقت نقضى شدید به اعتقاد شماست که فکر مى کنید " امامت منصبى و مقامى الهى ست و مردم در آن دستى نداشته و حتى خود امام نیز به اختیار خودش امام بعدى اش را انتخاب نمى کند بلکه خداوند به او امر مستقیم داده و بایستى بر آن رویه جلو رود ! "

 

 

 

امامت بنابه اعتقاد شما ، همان نبوت است که به شکل و نامى دیگر ادامه یافته و در حقیقت حق انتخاب را از مردمان برداشته و آنرا به خدانسبت داده است.

 

 

 

نبوت به امر خدا ختم یافته یعنى دیگر کسى نمى تواند سخن و امر خود را ماوراء بشر توصیف کرده و مردم را به تعبد بدان دعوت کند.

 

البته ما عصمت صحابه و آل بیت را قبول نداشته و آنان را در امور زندگى شان مجتهدانى که سعى خود را در خدمت این دین به کار گرفته ، مى دانیم .

 

 

 

و در اینجا نظر شما را به این مورد نیز جلب مى کنم:

 

 

 

 

 

در عبارات زیر که انتساب آنرا به دختر رسول الله صلى الله علیه و على اله وسلم ، غیر ممکن مى بینم ، فاطمه (ع ) با یاد کردن آیه ى " وارث شدن سلیمان از داود " و آیه ى "  طلب کردن زکریا ( ع ) از خدا وارثى که از آل یعقوب و او ارث برده و او را مورد رضا قرار دهد "  سخن رانده .

 

 

 

ایشان  ( فاطمه رضی الله عنها ) خود را همانند آنان ( سلیمان و یحیى ) به طلب ارث خود از رسول الله صلوات الله علیه پرداخته ، که با نظرى به قرآن و زندگى آن انبیاء  ثابت مى شود که هیچ هدف آن انبیاء  ارث مال نبوده بلکه " ارث نبوت " بوده است.

 

 

 

اولاً ، داود (ع) صاحب اولاد فراوان بوده ( بیش از صد ) و اگر قرار بود از ارث مال سخن آید به همه آن فرزندان یکسان  مى رسید و لازم نبود خداوند فقط به ذکر سلیمان اکتفاء کند.

 

خداوند سلیمان را وارث نبوت و ملک از داود ساخت .

 

 

 

ثانیاً ، نبى الله زکریا   (ع )  خود فردى بنابه روایات نجار بوده و مالدار نبوده که از خداوند طلب وارث مال نماید .

 

در ضمن در درخواست نبى الله زکریا  (ع) به خوبى واضح است که او مى خواهد صاحب فرزندى باشد که همانند خودش و یعقوب " نبی " باشد .

 

زیرا او مى فرماید : رب . . فهب لى من لدنک ولیا * یرثنى ویرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا .

 

خداوندا از جانب خودت به من یک " ولی " بخشایش فرما که از من ارث برده و از آل یعقوب و او را از مورد رضاى خودت قرار ده.

 

و هنگامى که خداوند بشارت یحیى نبی ( ع ) را به او داد، کاملاً واضح شده که این همان در خواست ذکریا بود ( درخواست فرزندى که بر مقام نبوت باشد )  .

 

 

 

اینهم سخنانى که به سیدة فاطمه رضی الله عنها نسبت داده شده ، دوباره مراجعه کنید.

 

أیها ( 1 ) معشر المسلمین ، أأبتز إرث أبی ، یا بن أبی قحافة ؟ ! أبى الله ( عزوجل ) ( 2 ) أن ترث أباک ولا أرث أبی ؟ ! لقد جئت شیئا فریا ، جرأة منکم على قطیعة الرحم ، ونکث العهد ، فعلى عمد ما ترکتم کتاب الله بین أظهرکم ونبذتموه ، إذ یقول الله ( عزوجل ) : * ( وورث سلیمان داود ) * ( 3 ) . ومع ما ( 4 ) قص من خبر یحیى وزکریا إذ یقول * ( رب . . فهب لى من لدنک ولیا * یرثنى ویرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا ) * ( 5 ) . وقال ( عزوجل ) : * ( یوصیکم الله فی أولادکم للذکر مثل حظ الانثیین ) * ( 6 ) وقال ( تعالى ) : * ( إن ترک خیرا الوصیة للوالدین والاقربین ) * ( 7 ) . فزعمتم أن لا حظ لی ، ولا أرث من أبی ! أفخصکم الله بآیة أخرج أبی منها ؟ ! أم تقولون أهل ملتین لا یتوارثون ( 8 ) ؟ ! أ

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد جانشینی حضرت علی

امام علی (ع)الگوی رهبری در جامعه اسلامی

اختصاصی از فی فوو امام علی (ع)الگوی رهبری در جامعه اسلامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

امام علی (ع)الگوی رهبری در جامعه اسلامی


امام علی (ع)الگوی رهبری در جامعه اسلامی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:44

امام علی (ع) الگوی رهبری در جامعه اسلامی

رهبری ,مبین قانون

آغاز حکومت علی علیه السلام

فعالیتهای امام علی (ع) در دوران خانه نشینی دوران عثمان ,مال اندوزی و تملق پذیری حکام

سیاستمداری امیر المومنین علی (ع)

 

مهمترین تصمیم سیاسی امام :فرمان عزل معاویه

برای اینکه یک اجتماع , همیشه در حال فعالیت و حرکت باشد و امت سعادتمند شود, قوانین کامل و جامعی لازم است تا ارزشها و کرامتها و فضیلتهای انسان را حفظ کرده , عوامل ضد پیشرفت را از بین برده و جامعه را به سوی سعادت و رستگاری هدایت کند.این قانون باید از طرف قانونگذاری باشد که عقل کل بوده و عملش به همه نیازها احاطه دارد و قادر است جامعه را در مسیر تکامل به حرکت در آورد , چرا که خود کمال مطلق است و به همه چیز , دانایی دارد و چنین قانونگذاری همان خدای یکتاست که جهان را آفریده است پس قانون و برنامه تکامل انسان , باید از سوی او باشد تا در قلب و جان مردم , نفوذ کند برای اینکه هواهای نفسانی هیچ کس بر قانون اثر نگذارد و کسی هنگام توضیح قانون , به نفع خود یا ضرر دیگری , مطالبی را کم یا اضافه نکند و برای حفظ شدن اصل و حقیقت قانون , همچنین بیان کردن و عمل کردن به آن , احتیاجی به کسی است که قانون را برای مردم توضیح دهد و آن را به اجرا در آورد . این مسئولیت سنگین و حساس باید بر دوش کسی باشد که از طرف خدا انتخاب و تعیین شده است , چنین شخصی که پیامبر (ص) نامیده می شود به وسیله وحی و قانون , پیام خدا را به مردم می رساند و آنرا تفسیر و اجرا می کند.

بعد از پیامبر نیز برای اینکه زحمتهای او هدر نرود و راهش باقی بماند , باید ادامه این کار به عهده کسی باشد که از طرف خدا انتخاب شده و به وسیله پیامبر به مردم معرفی شود.

چنین کسی باید خصوصیات پیامبر را دارا باشد , این خصوصیات عبارتند از :

1-عصمت داشته باشد؛یعنی در تمام دوران خود هرگز مرتکب گناه نشده باشد . در بیان احکام و حقایق دین و جداب دادن به سئوالهای مذهبی مردم و توضیح مسائل پیچیده مذهبی , دچار خطا و اشتباه نشود.

2-دانایی و آگاهی او نسبت به دین و مذهب , از همه بیشتر باشد و هیچ مسئله ای برای او ناآشنا نباشد.


دانلود با لینک مستقیم


امام علی (ع)الگوی رهبری در جامعه اسلامی

تئوری مدیریت اسلامی از دیدگاه امام علی (ع)

اختصاصی از فی فوو تئوری مدیریت اسلامی از دیدگاه امام علی (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تئوری مدیریت اسلامی از دیدگاه امام علی (ع)


تئوری مدیریت اسلامی از دیدگاه امام علی (ع)

دانلود با فرمت ورد قابل ویرایش به همراه تصاویر

 


تئوری مدیریت اسلامی از دیدگاه امام علی (ع)

37 صفحه

فهرست
پرتویی از کلام رهبری……………………………….......…1

تئوری مدیریت از دیدگاه امام علی (ع)

چکیده .........................................................3
کتید واژه .....................................................3

بخش نخست
دیباچه ای بر علم

فصل اول
علم مدیریت و جایگیه ان
مدیریت و معانی ان...................................................4
تعریف علم مدیریت...................................................4
مدیریت چیست ......................................................6
ضرورت و اهمیت مدیریت در اسلام ...................................7
فصل دوم
نقش رهبر و تعلیم وتجربه در مدیریت
رهبری اصل تفکیک نا پذیر مدیریت اسلامی...........................9
نقش تعلیم و تجربه در مدیریت.......................................9
نقش شرح صدر در مدیریت..........................................10
مدیریت امری فطری یا اکتسابی.................................10
فصل سوم
معرفی اجمالی مکاتب و تئوری های مختلف در مدیریت
مکتبهای مدیریت....................................................11
وجه تمایز مدیریت اسلامی با سایر مکاتب مدیریت.....................14

بخش دوم
تئوری و مبانی مدیریت از دیدگاه امام علی (ع)
فصل اول
اهداف و مبانی اصلی در مذیریت
ارکان مدیریت
برنامه ریزی.....................................................17
سازماندهی........................................................20
تقسیم کار........................................................20
هماهنگی ........................................................22
تصمیم گیری....................................................23
اهداف .......................................................... 28
شایسته سالاری و صفات مدیران موفق .............................30
مدیر لایق و کموفق کیست .......................................30
فصل چهارم
تئوری سیستم و مناسبات انسانی در مدیریت اسلامی.................32
الگوی عمل منبعث از عشق و عمل..................................35
اتگوی تعامل رفتارهای بر خاسته از محبت و معرفت................35
خلاصه کلام ....................................................36
منابع ............................................................37

 

پرتوى از کلام رهبرى
گزیده اى از سخنان امام خمینى(رحمه الله)
● به همه مسئولان کشورمان تذکر مى دهم که در تقدم ملاکها هیچ ارزش و ملاکى مهمتر از تقوى و جهاد در راه خدا نیست و همین تقدم ارزش الهى باید معیار انتخاب و امتیاز دادن به افراد و استفاده از امکانات و تصدى مسئولیتها و اداره کشور و بالاخره جایگزین همه سنتها و امتیازات غلط مادى و نفسانى بشود چه در زمان جنگ و چه در حالت صلح و چه امروز و چه فردا که خدا این امتیاز را به آنان عنایت فرموده است و صرف امتیاز لفظى و عرفى کفایت نمى کند که باید هم در متن قوانین و مقررات و هم در متن عمل و عقیده و روش و منش جامعه پیدا شود. پیام امام به حجاج بیت الله الحرام
● مبادا اساتید و معلمین که به وسیله معاشرتها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت استعمار رهیده اند تحقیر و سرزنش نمایند و خداى ناکرده از پیشرفت و استعداد خارجیها بت بتراشند و روحیه پیروى و تقلید و گداصفتى را در ضمیر جوانان تزریق نمایند و به جاى اینکه گفته شود که دیگران کجا رفتند و ما کجا هستیم به هویت انسانى خود توجه کنند و روح توانایى و راه و رسم استقلال را زنده نگهدارند.
(26/4/1367)

گزیده اى از سخنان مقام معظم رهبرى (دام ظله)
● اساس کار در جمهورى اسلامى ایران مبتنى بر تحقق آرمانهاى اسلامى است، بنابراین، در یکایک کارهاى برنامه ریزى و سیاستهاى کلان کشور در امر توسعه، این مهم باید مورد توجه قرار گیرد و هیچ فشار سیاسى خارجى و نیز هیچ ضرورت اجتماعى نباید موجب صرفنظرکردن از آمانهاى اسلامى شود.
حفظ ارزشها براى ملت ما یک اصل مبنایى است و هدف و انگیزه حضور ما در صحنه کشور نیز همین است بحث عدالت اجتماعى در مرتبه اول آرمانهاى ماست و مسأله توزیع عادلانه درآمد، کم کردن فاصله بین طبقات جامعه و نیز فراهم کردن فرصتهاى شغلى براى همه باید به عنوان شاخص هاى عدالت اجتماعى در برنامه هاى کلان کشور مورد توجه جدى قرار گیرد
آنچه را که غرب در زمینه توسعه بیان مى کند از فرهنگ و اهداف استعمارى جدا نیست و به نظر مى رسد که هدف غرب از انتشار برخى نشریات علمى، نفوذ دادن افکار خود به محافل علمى و سازمانهاى برنامه ریزى کشورهاست. بنابراین، انتشار یک فکر و نظریه در برخى نشریات علمى غرب نمى تواند دلیلى بر اتقان و صحت آن باشد.
(25/2/1375)



چکیده:
با توجه به اهمیت و جایگاه مدیریت در نظامها و سازمانهاى بین‏المللى و ترویج مدیریت نوین بر آن شدیم تا با تبیین دیدگاههاى ارزشمند امام على علیه السلام به عنوان مدیرى مدبر و کارآمد در تشکیل نخستین حکومت اسلامى - شیعى گامى هرچند کوتاه در احیاى این تفکر شیعى برداریم; چرا که امروزه جزئیات این مبانى دینى به عنوان یک نظریه جدید علمى و کاربردى با موفقیت قابل اجرا است . مقاله حاضر با بررسى بیش از 65 منبع داراى دو بخش عمده است: بخش اول به تبیین مبانى علم مدیریت، معرفى مکاتب و ارائه نظریه‏هاى کلاسیک و نئوکلاسیک و نوین پرداخته است که مى‏تواند زمینه تطبیق این نظریه را با افکار و آراى امیرالمؤمنین علیه السلام مهیا کند . بخش دوم نیز به تبیین تئورى و مبانى اعتقادى حضرت امیر علیه السلام در مدیریت و عناصر و ارکان آن - سازماندهى، برنامه‏ریزى، کنترل، نظارت، هماهنگى - شایسته سالارى و ویژگیهاى مدیران موفق به بررسى اقسام سوء مدیریت و معضلات نظام مدیریتى مى‏پردازد . ذکر نمونه‏هاى موفق، نقش مناسبات انسانى، و از همه مهمتر مدیریت عشق و خصوصیات این مدیریت از دیگر موضوعات مطرح شده در این مقاله است .
کلید واژه‏ها:
مدیریت، مدیریت اسلامى، سازماندهى، برنامه‏ریزى، کنترل، نظارت، مدیریت تولید
حمد و ستایش خداى را که توفیق نگارش این مقاله را عنایت فرموده; مقاله‏اى که تحت عنوان تئورى مدیریت از دیدگاه امام على علیه السلام و با الهام و تعمق در نهج‏البلاغه و کتب ارزشمند دیگر تدوین یافته است . به بهانه این کلام تفحصى در نهج‏البلاغه نمودم; کتابى که رزمندگان آن را کتاب شجاعت مى‏خوانند و اهل دل آن را کتاب اشک و عشق مى‏دانند ولى تعبیر زیباى حضرت امام خمینى رحمه الله که نهج‏البلاغه را افتخار مکتب تشیع مى‏دانند، از همه رساتر و گویاتر است; چرا که در سیر تطور حکومتها و خلافتها همواره تشتت آرا و عقاید منجر به اعمال روشهایى خلاف سیر انسانیت و وحدانیت الهى گردیده است و در این میان صاحب نهج‏البلاغه مولى الموحدین الگوى تمام عیار مدیریت و خلافت و امامت در لابلاى مفاهیم عمیق خود به بیان عناصر، ارکان، وظایف، اهمیت و شیوه‏هاى مدیریت پرداخته‏اند که ما نیز امید آن داریم در این مجال کوتاه پیمانه‏اى از این اقیانوس بیکران علم و معرفت‏برگیریم .
بخش نخست:
دیباچه‏اى بر علم مدیریت و جایگاه آن همراه با بررسى مکاتب مدیریتى
فصل اول:
علم مدیریت و تعریف آن در مکاتب مدیریتى:
1- مدیریت و معانى آن:
معناى لغوى مدیریت «اداره کردن‏» است و مدیر یعنى اداره کننده، که اسم فاعل از مصدر اداره بر وزن اقامه مى‏باشد . پس مدیر یعنى گرداننده و مدیریت‏یعنى گرداندن یک دستگاه، اداره، شهر یا . . . ، در جهت هدف خاص خودش; این تعبیرى از مدیریت مطلق است که قریب الافق با وظایف روابط عمومى است; زیرا قبل از آنکه علوم مدیریت تنظیم شود و شکل بگیرد، روابط عمومى مدتها بازوى شخصیتهاى تاریخ در اداره امور کشوردارى بوده است .
در متون اسلامى کلمه مدیر نیامده ولى به کلمه مدبر اشاره شده است: فالمدبرات امرا برخى از مفسران نیز اشاره به مدیریت ملائکه دارند و ملائکه را مدیران جهان مادى معرفى مى‏کنند . البته لازمه مدیریت، تدبیر است زیرا تا کسى تدبیرکننده (مدبر) نباشد، نمى‏تواند مدیر باشد .
2- تعریف علم مدیریت:
در سیر تحول دانش مدیریت طى قرون و سالهاى اخیر، کوششى مداوم در جهت‏یافتن عناصر مشترک در تصمیم‏گیرى و اداره سازمانها مشاهده مى‏گردد که اساس علم مدیریت را تشکیل داده است .
پیشرفت علم و تمدن در.........

 

 برای دریافت متن کامل لطفا نسبت به پرداخت قیمت فایل اقدام نمائید.


دانلود با لینک مستقیم


تئوری مدیریت اسلامی از دیدگاه امام علی (ع)

پاورپوینت زیبا درباره ی عوامل مؤثر در رکود تمدّن اسلامی ( دکتر علی اکبر ولایتی )

اختصاصی از فی فوو پاورپوینت زیبا درباره ی عوامل مؤثر در رکود تمدّن اسلامی ( دکتر علی اکبر ولایتی ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت زیبا درباره ی عوامل مؤثر در رکود تمدّن اسلامی ( دکتر علی اکبر ولایتی )


پاورپوینت زیبا درباره ی عوامل مؤثر در رکود  تمدّن اسلامی ( دکتر علی اکبر ولایتی )

این مجموعه شامل پاورپوینتی با 60 اسلاید فوق العاده زیبا و متحرک و قابل ویرایش در زمینه عوامل موثر در رکود تمدن اسلامی وبررسی یکی از این عوامل یعنی جنگ های صلیبی میباشد
که از دیدگاه دکتر علی اکبر ولایتی در این پروژه مورد بررسی قرار گرفته است. امیدواریم این محصول فوق العاده رو از دست ندهید و به امید رضایت شما


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت زیبا درباره ی عوامل مؤثر در رکود تمدّن اسلامی ( دکتر علی اکبر ولایتی )

دانلود پاورپوینت کتاب اصول مدیریت دکتر علی رضائیان

اختصاصی از فی فوو دانلود پاورپوینت کتاب اصول مدیریت دکتر علی رضائیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت کتاب اصول مدیریت دکتر علی رضائیان


دانلود پاورپوینت کتاب اصول مدیریت دکتر علی رضائیان

 

 

دانلود پاورپوینت کتاب اصول مدیریت  نوشته دکتر علی رضائیان در 45 صفحه

این کتاب منبع کنکور کارشناسی ارشد و نیز دکتری می باشد که در این فایل مطالب مهم و اساسی جمع آوری شده و نیز کل مطالب مفید و اساسی کتاب را به صورت کلی به صورت پاورپوینت به نمایش گذاشته و خواندن و مشاهده این فایل به جای کل کتاب کمک شایانی به داوطلبان خواهد کرد و صرفه جویی زیادی هم در وقت به آنان خواهد کرد.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت کتاب اصول مدیریت دکتر علی رضائیان