فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد

اختصاصی از فی فوو تحقیق در مورد پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد


تحقیق در مورد پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

 تعداد صفحه39

 

فهرست مطالب

پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد

لوییس مامفورد(1990-1895)از متفکـرین برجسته قرن بیستم اسـت که اول بار عقایدش را در کتاب فرهنگ شهرها منتشر کرد.از وی نوشتـه های زیــادی در زمینه برنامه ریزی اجتمـاعی،شهر،معمــاری وفنــاوری به جا مـــانده اســـت مشهورترین اثر مامفورد شهر در طول تاریخ است که در آن پیدایش وتوسعـــه شهر را در دوران مختلف تاریخی مورد بررسی قرار داده اســت.وی هـدف از نوشتن این کتاب را چنین بیان می دارد :

"من سعی کرده ام که شکلها و کارکردهای شهر را بررسی کنم و اهـدافی را که منجر به ایجاد آن شده است ،بیابم .چنانچه شهر نقایصی را که در طول تـاریخ به همراه داشته از خود بزدایـد ،شهــرهای آینده نقش مهمتــری را نسبــت بـه گذشته ایفا خواهند کرد" .

لوییس مـامفوردمعتقـد اسـت:چنانچه به تاریخ شهرها بنگریم ،می توانیم تصمیم بگیریم که کدام راه را انتخــاب کنیم ،یا خود را وقف تکامل وپرورش انسانیـت کنیم یا تسلیم نیروهای خودکاری شویم که خود ساخته ایم وآن را برموجودی که خالی از ویژگی انســانی است ،یعنی؛انسان ‌‌(فرا تاریخی)تحمیل کـــرده ودر نهایت او را از عواطف واحساسات ،خلاقیت وآگاهی تهـی کنیم به عقیده لوییس مامفورد چیزی که زمانی به آن شهراطلاق می شده ،اکنون به مرکز کنترل تبدیل شده وفناوری در قالب دستگاههای خودکار،فضایل انسانی را از آن سلب کرده است . وی با انتقاد از توسعه وبرنامه ریزی ما در شهرهای معاصر ،چهره ضد تاریخی آنها را آشکار ساخته وبرخی از بیماریهایی را که گریبانگیر شهــرهای بزرگ اروپا وامریکا است ،مورد بررسی قرار می دهد .

او سعی دارد به تکامل که توسط شهر انجام شده نگاهی نو بیندازدومعتقداست:    چنانچه تصویر نوینی از نظم ارگانیک داشته بــاشیم وهمه کارکردهای انسانی را در نظر بگیریم آنگاه می توانیم به شکلی جدید از شهر دست یابیم که توسعه انسانی را به همراه داشته باشد .

شهرهای دوره باستان: میراثی از دهکده

نخستین وجه مشخصه گذار از دهکـده به شهر،افزایش جمعیـت وگستــرش نواحی  ساخته شده بود .انباشت جمعیت به صورت متمرکز نبود واجتماعات در اندازه های کوچک در دشتها وکنــاره های رودخانه ها پراکنده بودند . در ابتدا شهر صمیمیت وانسجــام اجتمـاعات نخستیـن را با خود داشت واز نظر اندازه مفهوم محله را در ذهن تداعی می کرد .شهر تا آنجا گسترش می یافت که امکان پیمودن آن با پای پیاده میسر بود .به عبارت دیگر گسترش شهر با گسترش شبکه ارتباطی رابطــه مستقیم داشــت ووسعت آن را دامنه مــوثّر ارتباطات تعیین می کرد.این اصل همچنان به قوت خود باقی اســت به طوری   که با پیشرفت وسایل ارتباطی ، شهرها وسعت بیشتری یافتند .

لوییس مافورد ضمن تجزیه وتحلیل اجزای شهر تاکید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌می کند که کارکرد اصلی شهــر در مفهوم "نگهدارنده"متبلــورشده بود؛ به این معنــاکه شهرهمه عـوامل اجتماعی  را در خود گرد آورده و در فضایی محصور ،روابط متقابل آنها را میسّر می ساخت.ارگ عنصر اصلی شهر به شمار می آمد و در اطراف خود دیواری برای حفظ امنیت ساکنان داخلی خود داشت که بعدها به صورت عامل کنترل تعداد ساکنان شهر در آمد0 مازاد محصولات کشاورزی کارگاههـــای شهری در بازار به فروش گذاشته می شد 0علاوه بر آن بازار مکان ارتباطات افراد مناطق مختلف بود .

برای آنکه شهر یک "نگهدارنده"باشد لازم است مردم ونهادها رابه سوی خود جذب کند تابتواند به حیاتش ادامه دهد . لــوییس مافــورد در این خصوص از اصطلاح ابنزر هوارد یعنی مغناطیس استفاده می کند و می افزاید :"در شهرهای نخستین ،مذهب سازمان یافته این نقش را به عهــده می گیرد و مانند مغناطیس مردم را به سوی خود جذب می کند .بررسیهــای تاریخی نشـــان می دهد که هدف شهرهای نخستین خدمت به اهداف خدایان بوده ونه اهداف انسانهـا .لذا در معابد این اعتقاد وجود داشت که انسان برای آن آفریده شده تا خدایان را ستایش کند وبه آنها خدمت نماید واین امر علت وجودی شهر بود".به تـدریج انسان با الهام از فنا ناپذیری خدایان ،معیاری برای فنا ناپذیری خود نیز یافت ودر شهر ساختارهای زیبایی شناختی را در قالب یادمانها به عنوان نمادی از جاودانگی به نمایش درآورد .

در تمدنهای مختلف به دنبال گسستن یا پیـوند با دهــکـده دو کارکرد متضاد بروز کــرد که به ایجاد دو الگوی متضاد سومــر ومصر منجر شد . در اولی،  عدم اطمینان ،خطر ،اضطراب ونمادهای قدرت درقالب دیوارهای مستحکم خود را نشان داد و در دیگری آرامش ،اطمینان واتکا به فواید خورشید ورود نیـــل (طبیعت)نظم را با عدالت در شهر مستقر کرد در سـومـــر قدرت در ارگ جای گرفت ودر مصر آداب ورسوم ادامه یافت و به نیروهایی که در اختیار ارگ جای گرفت ودر مصر آداب ورسوم دهکده ادامه یافت وبه نیروهایی که در اختیار تمدن بودند چهره ای انسانی بخشید .وجه اول با شیوه توسعه طلبی ،خشونت ،تضادواضطراب همراه بود که در طول تاریخ ویژگی غالب شهرها شد و وجه دیگر ،بیانگر تعاون وهمیاری انسانی وغنای عواطف ودانش بود که به همراه نهادهای زیبایی شناختی ،نیروهای بالقوه انسانی را رشد داد .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد

دانلود مقاله پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


لوییس مامفورد(1990-1895)از متفکـرین برجسته قرن بیستم اسـت که اول بار عقایدش را در کتاب فرهنگ شهرها منتشر کرد.از وی نوشتـه های زیــادی در زمینه برنامه ریزی اجتمـاعی،شهر،معمــاری وفنــاوری به جا مـــانده اســـت مشهورترین اثر مامفورد شهر در طول تاریخ است که در آن پیدایش وتوسعـــه شهر را در دوران مختلف تاریخی مورد بررسی قرار داده اســت.وی هـدف از نوشتن این کتاب را چنین بیان می دارد :
"من سعی کرده ام که شکلها و کارکردهای شهر را بررسی کنم و اهـدافی را که منجر به ایجاد آن شده است ،بیابم .چنانچه شهر نقایصی را که در طول تـاریخ به همراه داشته از خود بزدایـد ،شهــرهای آینده نقش مهمتــری را نسبــت بـه گذشته ایفا خواهند کرد" .
لوییس مـامفوردمعتقـد اسـت:چنانچه به تاریخ شهرها بنگریم ،می توانیم تصمیم بگیریم که کدام راه را انتخــاب کنیم ،یا خود را وقف تکامل وپرورش انسانیـت کنیم یا تسلیم نیروهای خودکاری شویم که خود ساخته ایم وآن را برموجودی که خالی از ویژگی انســانی است ،یعنی؛انسان ‌‌(فرا تاریخی)تحمیل کـــرده ودر نهایت او را از عواطف واحساسات ،خلاقیت وآگاهی تهـی کنیم به عقیده لوییس مامفورد چیزی که زمانی به آن شهراطلاق می شده ،اکنون به مرکز کنترل تبدیل شده وفناوری در قالب دستگاههای خودکار،فضایل انسانی را از آن سلب کرده است . وی با انتقاد از توسعه وبرنامه ریزی ما در شهرهای معاصر ،چهره ضد تاریخی آنها را آشکار ساخته وبرخی از بیماریهایی را که گریبانگیر شهــرهای بزرگ اروپا وامریکا است ،مورد بررسی قرار می دهد .
او سعی دارد به تکامل که توسط شهر انجام شده نگاهی نو بیندازدومعتقداست: چنانچه تصویر نوینی از نظم ارگانیک داشته بــاشیم وهمه کارکردهای انسانی را در نظر بگیریم آنگاه می توانیم به شکلی جدید از شهر دست یابیم که توسعه انسانی را به همراه داشته باشد .
شهرهای دوره باستان: میراثی از دهکده
نخستین وجه مشخصه گذار از دهکـده به شهر،افزایش جمعیـت وگستــرش نواحی ساخته شده بود .انباشت جمعیت به صورت متمرکز نبود واجتماعات در اندازه های کوچک در دشتها وکنــاره های رودخانه ها پراکنده بودند . در ابتدا شهر صمیمیت وانسجــام اجتمـاعات نخستیـن را با خود داشت واز نظر اندازه مفهوم محله را در ذهن تداعی می کرد .شهر تا آنجا گسترش می یافت که امکان پیمودن آن با پای پیاده میسر بود .به عبارت دیگر گسترش شهر با گسترش شبکه ارتباطی رابطــه مستقیم داشــت ووسعت آن را دامنه مــوثّر ارتباطات تعیین می کرد.این اصل همچنان به قوت خود باقی اســت به طوری که با پیشرفت وسایل ارتباطی ، شهرها وسعت بیشتری یافتند .
لوییس مافورد ضمن تجزیه وتحلیل اجزای شهر تاکید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌می کند که کارکرد اصلی شهــر در مفهوم "نگهدارنده"متبلــورشده بود؛ به این معنــاکه شهرهمه عـوامل اجتماعی را در خود گرد آورده و در فضایی محصور ،روابط متقابل آنها را میسّر می ساخت.ارگ عنصر اصلی شهر به شمار می آمد و در اطراف خود دیواری برای حفظ امنیت ساکنان داخلی خود داشت که بعدها به صورت عامل کنترل تعداد ساکنان شهر در آمد0 مازاد محصولات کشاورزی کارگاههـــای شهری در بازار به فروش گذاشته می شد 0علاوه بر آن بازار مکان ارتباطات افراد مناطق مختلف بود .
برای آنکه شهر یک "نگهدارنده"باشد لازم است مردم ونهادها رابه سوی خود جذب کند تابتواند به حیاتش ادامه دهد . لــوییس مافــورد در این خصوص از اصطلاح ابنزر هوارد یعنی مغناطیس استفاده می کند و می افزاید :"در شهرهای نخستین ،مذهب سازمان یافته این نقش را به عهــده می گیرد و مانند مغناطیس مردم را به سوی خود جذب می کند .بررسیهــای تاریخی نشـــان می دهد که هدف شهرهای نخستین خدمت به اهداف خدایان بوده ونه اهداف انسانهـا .لذا در معابد این اعتقاد وجود داشت که انسان برای آن آفریده شده تا خدایان را ستایش کند وبه آنها خدمت نماید واین امر علت وجودی شهر بود".به تـدریج انسان با الهام از فنا ناپذیری خدایان ،معیاری برای فنا ناپذیری خود نیز یافت ودر شهر ساختارهای زیبایی شناختی را در قالب یادمانها به عنوان نمادی از جاودانگی به نمایش درآورد .
در تمدنهای مختلف به دنبال گسستن یا پیـوند با دهــکـده دو کارکرد متضاد بروز کــرد که به ایجاد دو الگوی متضاد سومــر ومصر منجر شد . در اولی، عدم اطمینان ،خطر ،اضطراب ونمادهای قدرت درقالب دیوارهای مستحکم خود را نشان داد و در دیگری آرامش ،اطمینان واتکا به فواید خورشید ورود نیـــل (طبیعت)نظم را با عدالت در شهر مستقر کرد در سـومـــر قدرت در ارگ جای گرفت ودر مصر آداب ورسوم ادامه یافت و به نیروهایی که در اختیار ارگ جای گرفت ودر مصر آداب ورسوم دهکده ادامه یافت وبه نیروهایی که در اختیار تمدن بودند چهره ای انسانی بخشید .وجه اول با شیوه توسعه طلبی ،خشونت ،تضادواضطراب همراه بود که در طول تاریخ ویژگی غالب شهرها شد و وجه دیگر ،بیانگر تعاون وهمیاری انسانی وغنای عواطف ودانش بود که به همراه نهادهای زیبایی شناختی ،نیروهای بالقوه انسانی را رشد داد .
از دیگر مشخصات بارز شهر در این دوران ،قدرت انتقال فرهنگ در شکلهای نمادین والگوهای انسانی است که در دهکده نیز موجب شکوفایی توان انسانها بود . با ضبط اسنادولوحه ها وسنگ نوشته ها ،وجهه شهربه عنوان"نگهدارنده" تقویت می شد واز این راه گذشته،حال وآینده به هم پیوند می خورد .انحصار طلبی ،تقسیم کار وتخصصی شدن در ماهیت شهر نهقته بود وموجب شد تا هر فعالیتی در بخشهای مشخصی از شهر مستقر شود 0نهاد مالکیت که تمایز میان غنی وفقیر را موجب شده یود ،در شهر ابداع شد وزمین وهر چه در آن بود به معبد وخدای آن ،پادشاه تعلق گرفت 0از دیگر خصوصیات مهم شهر دوران باستان،شکل مادی گرفتن یا عینیت بود ،به این نحو که در طرح شهر ،تخیلات ،عقاید ،شهود وادراک ،ویژگی مادی به خود گرفت وساختار قابل دیدن پیدا کرد .فرمانروایان پس از فتح هر نقطه آنجا را با خاک یکسان می کردند وبر اساس قوه تخیل و شهود خود آن را از نو می ساختند ویژگی دیگر شهرهای دوران باستان، هنر نمایش بود که در آن هر فرد نقشی خاص را به عهده داشت 0به گفته رابرت ردفیلد وظیفه شهر بازسازی انسان است ،به این معنی که وقتی شخصیت انسان در دهکده شکل می گیرد وقالب اصلی خود را می یابد ،دیگر تغییری نمی کند ؛اما در شهر انبوهی از نقشهای جدید به وجود می آید که هنجارها وارزشهای اخلاقی ،آداب ورسوم،معماری ودر نهایت کل شهر را به طور مداوم تغییر می دهند .مجلـس،دربار ،ورزشــگاههــاواماکن گردهمایی،همه نمودهای نمایشی شهر بودند که با ظهور گفتگو (دیالوگ)در ارتباطات شهری ،وجه نمایشی آن تکمیل شد.
شهر یونانی همچنان که مفهوم(نگهدارنده)را بر خودمی پذیرد ،با خصوصیاتی از تمدن مصر وسومر جدا می شود.محیط زندگی در دشت ها و رودخانه ها تبدیل به زندگی در کوه و کنار دریا شد.شهر دارای حصار طبیعی،دریاوکوه بود واستحکامات گذشته را نداشت :اندازه محدود آن دسترسی افراد به حومه رابا پای پیاده امکان پذیرمی کرد و از این جهات تقابلی میان شهر ودهکده به چشم نمی خورد0
ارگ در قالب معبد وقصر(جدایی دین و سیاست)در شهر رخ نمود ،اما این بار مردم خدایی را پرستش می کردند که دارای خصلت انسانی بود و تصویر فوق انسانی نداشت. از این رو مقیاس انسانی متفاوت از تمدن مصــر و سـومـر در قالب یادمانها ،چهره خود را آشکار کرد آداب مردم سالارانه دهکده به شهر راه یافت وهر فرد در هر جنبه ای از زندگی اجتماعی مشارکت می کـــرد .در نتیجه ابعاد ذهن و روح افراد گسترش یـافت و به دنبال آن عقاید وتخیلات در قــالب نمایش،شعر،مجسمه سازی،نقاشی،منطق،ریاضی وفلسفه جلوه گر شد همچنین نوع اقلیم نیروی کار زیادی را از کشت ‌‌آزاد کرد و مفهوم اوقات فراغت را برای انسانها به همراه آورد.
مافورد به دقت هسته های فعال تمدن یونان را می شکافد و کارکرد آنها را در جهت سلامت روح وجسم انسان مشخص می سازد.احساس فضا،نظم،هماهنگی وزیبایی موجود دراین مکانها را به تصویر می کشد وتداوم آن را در شهرهای آینده نشان می دهد .تاکید مافورد بروحدتی است که در فضا،عناصر واجزا وکارکرد شهر نهفته بود .وی به عنوان نمونه از آگورا نام می بردکه قانون، حکومت ،تجارت،صنعت،مذهب وقابلیت اجتماعی شدن را در یک مکان گرد آورده بود.به تدریج شهر یونانی خصوصیات خوبی را که از دهکده به ارث برده بود ،از دست داد ودر عوض ویژگیهای ارگ را یعنی انحصار امتیازات فرهنگی واقتصادی وتسلط اقلیت ساکن در آن بر شهر را در خود جای داد.
شهرهای قرون وسطی
مافورد ویژگی های شهر قرون وسطی نظیر فضای محدود وارگانیک،ساخت متناسب با اقلیم ،عدم تمرکز وقوانین منطقه بندی(زونینگ)،در نظر گرفتن ابعاد ومقیاس انسانی در ساخت شهر ،اهمیت عنصر زیبایی شناسی،فقدان کنترل از خارج ودر نتیجه آزادی را می ستاید واصول شهــر سازی این دوره را چنین بیان می کند:
شهر قرون وسطی از یک هسته مرکزی با منحنی های ارگانیک در اطراف آن تشکیل شده بود که غالباً به شکل مدور هسته شهر را محصــور ومحفـــوظ می داشت .دروازه محل ملاقات شهری وروستایی بودکه از تمرکز اقتصادی جلوگیری می کرد وتوزیع مناسب آمد وشد را موجب می شد.دیــوار اهمیت روانی داشت ،هم مظهـــر وحـدت بود وهم امنیت شهررا تضمین می کرد؛در تابستانها نیز به صورت تفرجگاه مورد استفاده قرار می گرفت .اجزای اصلی شهر عبارت بود از قصر،صومعه،کلیسای جامع،تالار شهر وتالار اصنـــاف. کلیســــای جامع در مرکز واقع شده بود واصول بینش قرون وسطایی یعنی راز،غافلگیری،فضای باز ناگهانی،بلندی وارتفاع،وغنای اجزا وعناصر را آشکار می ساخت.
بازار در کنار کلیسا واقع بود وهمان کارکرد آگورا در شهرهای یونانی دوران باستان را حفظ کرده بود .واحدهای مسکونی با مصالح موجود محلی ساخته می شد ومقیاس انسانی در حد بسیار متواضعانه ای رعایت می گردید. خیابانها در وحله اول برای عبورپیاده طراحی شده بود وآمد وشد وسایل چرخ دار در مرتبه دوم اهمیت قرار داشت .خیابانهای باریک با نماهای منظم مردم را از باد وباران وتابش مستقیم آفتاب محفوظ می داشت.شهرقرون وسطی از محله هایی با کلیســـا بازار وتاسیسات آب رســانی خاص خود تشکیل شده بود.در محله ها مشارکت اجتماعی بسیارزیاد بود.آموزش واشتغال جمعی در خانواده وکارگاه کنار آن انجام می شد.
دیوار در محدود کردن رشد شهر نقشی نداشت ،بلکه شرایط طبیعی واجتماعی نظیر محدودیت آب رسانی،تهیه غذا ،مقررات شهرداری واصناف-که ازاستقرار کنترل نشده افرادجلوگیری می کرد-وبالاخــره امکانات محدود حمــل ونقـــل ،ارتباطـات مانع از گسترش شهر بود.برای اولین بار در تاریخ اکثریت ساکنان شهر انسانهایی آزاد بودند که با کنترل درونی یعنی رهبری وسازماندهی خود ،کنترل از بیرون را به حداقل رساندند.امابه تدریج قدرت سیاسی،نظامی،مالکیت خصوصی وانحصار طلبی از طریق روشنفکران در کلیسا نفوذ کرد ومفــاهیم مسیحیت را بی ارزش ســاخت.ابعاد روحی ومعنوی ازمیان رفت ومادی شدن بر حیات شهری اواخر قرون وسطی فایق آمد.
ویژگی های شهرهای قرون وسطی :
1-هماهنگی بین جزءوکل
2-در دسترس بودن
3-مقیاس انسانی
4-کوچه های پیج در پیج
5-سو کردن به چشم اندازهای دور
6-توجه کردن به اجزای قابل دسترس
شهرهای دوران رنسانس
در این زمان پرداختن به مفصل بنا وجزئیات رواج یافت ودر دل شهر ها خیابانهای وسیع احداث ودر دل بافتهای قرون وسطی میدانهایی احداث گردید ویک شبکه جامع خیابانهای اصلی ایجاد شد .رویکرد شهرسازی در این زمان یکپارچه سازی وکلیت بخشی به شهر از طریق ایجــاد خیابانهــا وشریانهای ارتباطی میان عناصر سازنده بود .بنابراین نظم وحرکت نو در شهر به وجود آمد.
شهرهای دوره باروک
نظم وقدرت مشخصه دوره باروک بود.نهاد قدرت،نظارت برمردم را از طریق ساخت خیابانهای مستقیم در شهر افزایش داد وطبقات اجتماعی را به صورت از هم مجزا مستقر ساخت.رشد جمعیت وبه دنبال آن رشد شهر نظـام مردم سالاری را از کار انداخت ونظارت شخصی جای خود را به اقتدار نمایندگان داد .اجتماعات محلی به اجبار،کارکرد خود را به قدرت مرکزی واگذار کردند که در پایتخت مسقر بود.
شهرهای دوره صنعتی
اجزای اصلی شهر صنعتی ،راه آهن،معدن وکارخانه بود ومبنای سیاسی آن را ،از بین بردن اصناف،عدم تامین کارگران،ایجاد بازاررقابتی آزاد،حفظ وابستگی به خارج برای به دست آوردن مواد اولیه تشکیل می داد.شهرها محل انباشت توده ای از انساانها ومحل نگهداری ماشین آلات بود، نه مکان ارتباطات انسانی.در شهر جدید جای هنر،علم وفرهنگ خالی بود وشهر نتوانست آن را از گذشته خود به عاریت بگیرد.
در این عصر فرایند تخریب طبیعت نیزشکل گرفت ،جنگل ها ویران شدند،انواعی از جانوران ازبین رفتندند وتعـــادل طبیعی موجودات زنده درداخل مناطق بوم شناختی مورد تهدید جدی قرار گرفت.تحت فشار چنین محیطی بود که بازگشت به هوای سالم ،آب پاکیزه،نور خورشید وفضای سبز کمال مطلــــوب طراحان وبرنامه ریزان شهری نظیر ابنزر هوارد،کامیلوسیته وحتی بارون هوسمــــان می شود که معیارهایی برای بهداشت وزیبایی شهر وآشتی آن با طبیعت وضع کردند.
اصول هماهنگ سازی فضای شهری
پیشرفت تکنولوژی در نیمه اول قرن بیستمبه علت عدم دقت،آزردگی روانی برای جامعه پیش آورد.
در این خصوص اصول زیر را برای یکپارچه سازی فضای شهری همراه با در نظر گیری نیازهای انسانی وضع کرد:
1-وحدت2-مقیاس بین عناصر سازنده؛3-وزن عناصر معماری 4- ایجاد ریتیم بین عناصر؛5-توجه به اصالت معماری بومی 6- ایجاد تناسبات؛7-وجود تسلسل 8 -ایجاد ترکیب ورای وزن عناصر معماری در کل فضای شهری
نقش شهر:
عوامل شکل گرفته با توجه به معیارهای طبیعی وانسانی که شهر را شکل می دهد،ریخت یا قیافه یا مرفولوژی آن شهرگویند ه با توجه به نقشه مختلفی که هر شهر ممکن داشته باشد مرفولوژی آن شهر فرق می کند،مثلأشهـــرهای مذهبی وزیارتی با وجود امامزاده،مساجد و کلیساها و داشتن برجها و گنبدها حـالت معنوی به خود می گیرند وشهرهای صنعتی با کارخانه ها وانبـارهایشـــان حالت خشک وخشن می یابند.
فرم شهر
طراحی شهری وشهر سازی،به منظور ایجاد محیط مناسب جهت زندگی انسان ونظام دادن (واقعی-عملکردی)به فضای زیست او ،انجام می گیرد.فرم شهری می تواند در حس جهت یابی،راحتی،امنیت،راندمان،وشکل دادن به سیمای شهر موثر واقع گردد.
شهرسازی
در حقیقت شهر سازی،ابتدا در اختیار سیــاستمداران ،تاریخ نویسان،اقتصاد دانان،ودیگر متخصصان (که بدان پیش شهر سازی نیز می گوینـــــــد)قرار می‌رفت.سپس در شکلی کاملاً نظری وعمــلی،عمدتاً در اختیار متخصص او یعنی معمار قرار می گیرد وبر این اساس است که لوکوربوزیه می گوید شهر سازکسی جز معمار نیست ونخواهد بود.

 

 

 

سیما و منظر شهر
به عواملی از شهر سیما یا منظر گویند که با دیدن آن در انسان تغییرات روحی ایجاد می گردد.عوامل ثابت و متحرک است . سیمای شهر را،بر مبنای عـوامل جسمی شهر،می توان بر اساس پنج عامل استوار است.
عوامل سازنده سیمای شهر
1-راه(مسیر):"راه"عاملی است که معمولأ با استفاده از آن،حرکت و مسیر در ذهن شکل می گیرد.از این رو،"راه"ممکن است خیابان باشد،پیــاده رو باشد؛ جاده،خطوط زیر زمینی تراموا ویا خطوط راه آهن باشد. معیارهای مشخصه مانند و باریکی مسیر می تواند توجه انسان را به خود جلب کند.پاره ای مظاهر وصفــــات مشخص نیز سیمای"راه"ها را قدرت میدهد.به عبارت ساده،خیابان هایی که بسیار پهن یا بغایت تنگ هستند توجه مردم را بخود می خواندند.برای شناخت "راه"ها،خصوصیات نمای ساختمانها نیزاهمیت داردام عــــواملی چون تغییرعرض درمداومت راه موءثر است،درخت کاری،پیوستگی نمای ساختمانها ، تنوع ساختمان ها نیز از آن جمله است."راه"نه تنها ممکن اســـت مشخــص و مداوم باشد؛بلکه جهتی روشن داشته باش؛البته وجود یک جهت از یــــک جانب "راه"، از جانب دیگر نیز به آسانی شناخته می شود.
وقتی که شدت تراکم ساختما ن ها نیز بتدریج افزایش یابد،"راه"واجد جهت می شود.تغییر شدید در جهت"راه"چون حدی بر یک قسمت از آن می نهد و یا نقطه مناسب و چشم گیری برای ایجاد ساختمانی مشخص بوجود می آورد، ممکن است وضوح سیمای آن را بیشتر کند.
2-لبه(رمز):"لبه"عاملی خطی است که تفاوتی در دید ناظر به وجود می آورد. مرز بین دو قسمت،شکافی،درامتداد طول و بین دو قسمت پیوستــه ی شهر، بریدگی که خطوط راه آهن درشهر به وجودمی آورد،حدمجموعه ای ساختمانی ویا دیوار را می توان به عنوان مثالهایی از "لبه"در سیمای شهر ذکر کرد."لبه"ها ،عواملی جانبی هستندونه محورهای توازن وتقارن،ممکن اســــت به صــورت عواملی باشند که عوامل دیگر را مسدود کنند یا برآنها حدی نهند؛اماتا اندازه ای می توان در درون آنها نفوذ یافت لبه می تواند عامل سامان دهی باشد.
"لبه"؛معمولاً اما نه همیشه،مرز مابین دو قسمت متفاوت است ،در تشخیص سیمای شهر ،به عنوان عاملی جانبی مورد مراجعه قرار می گیــرد اگر چه ، پیوستگی و وضوح"لبه ها"از خصوصیات اساسی آنها است ،اما معنای اینکه "لبه"ای سیمایی قوی داشته باشد این نیست که نتوان به درون آن نفوذ کرد؛ بسیاری از "لبه"ها "بند"هایی هستند که قسمتهای مختلف را به یکدیگر پیوند می دهند نه آنکه مرزهایی که قسمتهای مختلف را از یکدیگر جدا دارند.
3- محله:"محله"قسمتهایی از شهر که شامل فضاهای مختلف است که دست کم میان اندازه یا بزرگ است.باید واجد دو بعد باشند تاناظر احساس کند وارد آن شده است اجزای آن به سبب خصوصیــات مشترکی که دارند کاملاً شناختنی هستند وهمواره می توان سیمـــای "محله"ها را از درون آنها تمیز داد واگر از خارج مرئی باشند، دریافتن نقـــاط مختلف از خارج نیز مورد استــفاده قــرار می گیرند0بسیاری از مردم ساختمان شهر را یا به "راه"ها ویا به "محله"های آن درذهن مجسم می کند،بسته به آن که کدام یک موثرتر وبارزتر به دیده آید.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  36  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد