آغاز کیمیاگری اسلامی با اسامی مردانی همراه است که احتمالا خود کیمیاگر نبودهاند، اما با گذشت زمان و فرارسیدن قرن دهم میلادی ، کیمیاگران شهیری از میان آنان برخاستند که علاوه بر تفکراتشان ، نوشتارهای کاملا جدید و نوینی خلق کردند.
امام جعفر صادق علیه السلام (148 ـ 82 هـ . ق. / 770 ـ 705 م(
محضر پر فیض حضرت امام صادق (ع) ، مجمع جویندگان علوم بود. با دانش پژوهی که به محفل آن حضرت راه مییافت از خرمن لایزال دانش او بهره مند میشد. در علم کیمیا ایشان نخستین کسی بودند که عقیده به عناصر چهارگانه (عناصر اربعه) آب ، آتش ، خاک و باد را متزلزل کردند. از فرمودههای ایشان است که : «من تعجب میکنم مردی چون ارسطو چگونه متوجه نشده بود که خاک یک عنصر نیست. بلکه عنصرهای متعددی در آن وجود دارد.» ایشان هزار سال پیش از پرسینلی ، لاووازیه و ... دریافته بود که در آب چیزی هست که میسوزد (که امروزه آن را هیدروژن مینامند.
از امام صادق (ع) ، رسالهای در علم کیمیا تحت عنوان «رسالة فی علم الصناعة و الحجر المکرم» باقیمانده که دکتر «روسکا» آن را به زبان آلمانی ترجمه و در سال 1924 آن را تحت عنوان «جعفر صادق امام شیعیان ، کیمیاگر عربی» در «هایدبرگ» به چاپ رسانده است. به عنوان مثال و برای آشنایی با نظرات حضرت صادق (ع) در شیمی ، خلاصهای از بررسی دکتر «محمد یحیی هاشمی» را در ذیل درج میکنیم:
از شرحی که امام صادق (ع) برای اکسید میدهد، چنین معلوم میشود که اکسید جسمی بوده که از آن برای رفع ناخالصی در فلزات استفاده شده است. ایشان تهیه اکسید اصغر (اکسید زرد) را از خود و آهن و خاکستر به کمک حرارت و با وسایل آزمایشگاهی آن دوره ، مفصلا شرح داده و نتیجه عمل را که جسمی زرد رنگ است، اکسید زرد نام نهادهاند. این شرح کاملا با فروسیانید پتاسیم که جسمی است زرد رنگ به فرمول Fe(CN)6] K4] منطبق است و ... . نتیجه عمل بعد از طی مراحلی ایجاد و تهیه طلای خالص است. امروزه نیز از همین خاصیت سیانور مضاعف طلا و پتاس برای آبکاری با طلا استفاده میشود.
جابر بن حیان (200 ـ 107 هـ . ق / 815 ـ 725 میلادی(
جابربین حیان معروف به صوفی یا کوفی ، کیمیاگر ایرانی بوده و در قرن نهم میلادی میزیسته و بنا به نظریه اکثریت قریب به اتفاق کیمیاگران اسلامی ، وی سرآمد کیمیاگران اسلامی قلمداد میشود. شهرت جابر نه تنها به جهان اسلام محدود نمیشود و غربیها او را تحت عنوان «گبر» میشناسند.ابن خلدون درباره جابر گفته است:
جابربن حیان پیشوای تدوین کنندگان فن کیمیاگری است.
جابربن حیان ، کتابی مشتمل بر هزار برگ و متضمن 500 رساله ، تالیف کرده است. «برتلو» شیمیدان فرانسوی که به «پدر شیمی سنتز» مشهور است، سخت تحت تاثیر جابر واقع شده و میگوید: «جابر در علم شیمی همان مقام و پایه را داشت که ارسطو در منطق .» جورج سارتون میگوید: «جابر را باید بزرگترین دانشمند در صحنه علوم در قرون وسطی دانست.» اریک جان هولیمارد ، خاورشناس انگلیسی که تخصص وافری در پژوهشهای تاریخی درباره جابر دارد، چنین مینویسد:
جابر شاگرد و دوست امام صادق (ع) بود و امام را شخصی والا و مهربان یافت؛ بطوری که نمیتوانست از او جدا ولی بی نیاز بماند. جابر میکوشید تا با راهنمایی استادش ، علم شیمی را از بند افسانههای کهن مکاتب اسکندریه برهاند و در این کار تا اندازهای به هدف خود رسید. برخی از کتابهایی که جابر در زمینه شیمی نوشته عبارتند از : الزیبق ، کتاب نارالحجر ، خواص اکسیرالذهب ، الخواص ، الریاض و ... .
وی به آزمایش بسیار علاقمند بود. از این رو ، می توان گفت نخستین دانشمند اسلامی است که علم شیمی را بر پایه آزمایش بنا نهاد. جابر نخستین کسی است که اسید سولفوریک یا گوگرد را از تکلیس زاج سبز و حل گازهای حاصل در آب بدست آورد و آن را زینت الزاح نامید. جابر اسید نیتریک یا جوهر شوره را نیز نخستین بار از تقطیر آمیزهای از زاج سبز ، نیترات پتاسیم و زاج سفید بدست آورد.
رازی ، ابوبکر محمد بن زکریا (313 ـ 251 هـ . ق / 923 ـ 865 م(
زکریای رازی به عنوان یکی از بزرگترین حکیمان مسلمان شناخته شده و غربیها او را به نام «رازس» میشناسند. رازی در علم کیمیا ، روش علمی محض را انتخاب کرده و بر خلاف روشهای تمثیلی و متافیزیک ، به روشهای علمی ارزش زیادی قائل شده. رازی موسس علم شیمی جدید و نخستین کسی است که «زیست شیمی» را پایهگذاری نموده است. دکتر «روسکا» شیمیدان آلمانی گفته است: «رازی برای اولین بار مکتب جدیدی در علم کیمیا بوجود آورده است که آن را مکتب علم شیمی تجربی و علمی می توان نامید.
مطلبی که قابل انکار نیست اینست که زکریای رازی پدر علم شیمی بوده است.» کتابهای او در زمینه کیمیا در واقع اولین کتابهای شیمی است. مهمترین اثر رازی در زمینه کیمیا کتاب «سرالاسرار» است. ظاهرا رازی 24 کتاب یا رساله در علم کیمیا نوشته که متاسفانه فقط معدودی از آنها بدست آمده و در کتابخانههای مشهور دنیا نگهداری میشود. وی نخستین بار از تقطیر شراب در قرع و انبیق مادهای بدست آورد که آن را الکحل نامید که بعدها به هر نوع ماده پودری شکل حتی به جوهر هم داده شد، از این رو آن جوهر را جوهر شراب نیز نامیدند. گفته میشود که رازی کربنات آمونیوم را از نشادر و همچنین کربنات سدیم را تهیه کرده است.
ابن سینا ، حسین (428 ـ 370 هـ . ق / 1036 ـ 980 م(
ابن سینا ملقب به شیخ الرئیس ، بزرگترین فیلسوف و دانشمند اسلامی و چهرهای بسیار موثر در میدان علوم و فنون است. غربیها وی را به نام «اوسینیا» میشناسند. ابن سینا ، رنجی برای کیمیاگری و ساختن طلا نکشید؛ زیرا او به استحاله باور نداشت و صریحا تبدیل فلزات به یکدیگر را ناممکن و غیر عملی میدانست.
ابو علی سینا از ادویه منفرد ، 785 قلم دارو را به ترتیب حروف ابجد نام برده و به ذکر ماهیت آنها پرداخته و خواص تاثیر آن داروها را شرح داد. وی ضمن توصیف این مواد ، آگاهیهای جالبی در زمینه «شیمی کانی» به خوانندگان میدهد و میگوید از ترکیب گوگرد و جیوه می توان شنگرف تهیه کرد. وی نخستین کسی است که خواص شیمیایی الکل و اسید سولفوریک را از نظر دارویی شرح داد.
بیرونی ، ابوریحان محمد (442 ـ 362 هـ . ق / 1050 ـ 972 م(
کانی شناس و دارو شناس جهان اسلام و یکی از بزرگترین دانشمندان اسلام است که با ریاضیات ، نجوم ، فیزیک ، کانی شناسی ، دارو سازی و اغلب زبانهای زنده زمان خود آشنایی داشته است. یکی از آثار مهم بیرونی در شیمی کتاب الجواهر وی است که در بخشی از آن ، نتایج تجربی مربوطه به تعیین جرم حجمی امروزی آنها تفاوت خیلی کم دارد و یکی از کاربردهای مهم وی به شمار میرود که در علوم تجربی ، انقلابی بزرگ به وجود آورد. برای تعیین جرم اجسام ، ترازویی ابداع کرد.
بیرونی همچنین در کتاب الجماهیر (در شناسایی جوهرها) به معرفی مواد کانی به ویژه جواهرات گوناگون پرداخت. بیرونی ، چگالی سنج را برای تعیین جرم حجمی کانیها به ویژه جوهرها و فلزها نوآوری کرد که در آزمایشگاه امروزی کاربرد دارد.
محمد بن زکریای رازی
" رازی" شهرت " ابوبکر محمد بن زکریا " 251 - 313 هجری قمری از بزرگـترین دانـشمندان ایرانی، بزرگـترین طـبـیب بالیـنی اسلام و قـرون وسطی، فـیزیکدان، عـالم کـیمیا شیمی ) و فیلسوف صاحب استـقلال فکر است که از زندگی وی چندان اطلاعـی در دست نـیست. ظاهرا در ری ریاضیات، فلسفه، نجوم و ادب را فرا گرفت. احتمالا در جوانی به تحصـیل کیـمیا مشغـول شد و بعـد به سبب بـیـماری چشم به تحصیل طب پرداخت و در این عـلم شهرت فراوان یافت و حوزه درسش بلند آوازه شد. در خدمت ابوصالح منصوربن اسحاق سامانی، حاکم ری، ریاست بـیمارستان تازه بنیاد آنجا را یافت. بعـدها در بغـداد رئیس بیمارستان بود. به سبب شهرت فراوانش فرمانروایان مختـلف او را به دربار خود دعوت می کردند. رازی صاحب اخلاق نیکو و رفـتار پسنـدیده بود و با بـیماران به مهربانی و عـطوفت رفـتار می کرد و در حق فـقرا و ضعـفا اعـانـت می کرد. عـده ای تالیـفات او را تا 198 و عـده دیگر کتاب های منسوب به او را تا 237 بر شمرده اند. از آثارش در طـبـیعـات، ریاضیات، نجوم و شناخت نور چیـزی به یادگار نمانده است. رازی در طب به جنـبه های عـلمی اکتفا نمی کرد، بلکه به تمام معـنی طـبـیب و در علم و عمل طب استاد مسلم بود. یادداشتهای وی که در آنها با کمال دقت بهبودی بیماران خود را توصیف کرده است در دست است. معـروفتـرین اثرش در علم طب کتاب " حلوی " است. آثار دیگرش در این رشته کتاب الطب الملوکی و کتاب منصوری است. بعـلاوه، رسالا تی در باب بعـضی امراض دارد که معـروفترین آنها کتاب الجدری و الحصبه است که مورد اعجاب و تحسین اروپایی ها بوده است و از بهترین رساله های طبی قدیم به حساب می آید. رساله ای هم دربارهً سنگ مثانه و کلیه دارد که به زبان فرانسه در لندن منـتشر شده است.
رازی در فلسفه و الهیات و ماوراء الطـبـیعـه و مجادلات مذهبی و فـلسفی نیز کتـبی نوشته است. آثار فـلسفی رازی قرنها در دست فراموشی بود، تا آنکه در قرن بـیستم میلادی اهمیت آنها دیگر بار مورد توجه قرار گرفت. بر طبق مقاله دایرة المعـارف اسلام در باب رازی، وی مدعـی است که اغـلب فلاسفه قدیم پـیشتر رفته است و حتا خود را برتر از ارسطو و افلاطون می داند. در طب هم پایه بقراط است و در فلسفه مقامش نزدیک به سقراط.
رازی در اواخر عـمر در نـتـیجه مطالعـه زیاد دربارهً کیمیاگری به بـیماری چشم مبتلا و بالاخره کور شد و در سال 313 هجری قمری درگذشت
«ابن سینا» حکیم و دانشمند که روش تأثیر گذار او بر تفکر علمی و برخورد اندیشمندانه اش با عناصر خرافی و ارتجاع دینی عمده ترین سهم او بر میراث فکری و فرهنگ بشری نسل های پس از خود چه در غرب و چه در شرق است. «ابوعلی عبدالله بن حسین سینا» معروف به «ابن سینا» از سال 980 تا 1307 میلادی (370 تا 428 هجری قمری) زیستهاست. او در «افشنه» نزدیک روستای «خُرمَیثَن» به دنیا آمد.
این روستا در نزدیکی «بخارا» در «ازبکستان» امروز قرار دارد که در آن زمان بخشی از قلمرو سامانیان بودهاست. بنا بر پژوهش های انجام شده، والدین بخصوص مادر «ابوعلی سینا»، «ستاره» اهل «افشنه» و زادگاهش «بلخ» بودهاست. پدر «ابوعلی سینا» از باورمندان عمیق مذهب اسماعیلی بود که به هنگام جوانی عزم «بخارا» کرد و در آنجا بهعنوان مأمور دریافت مالیات در دربار «امیر نوحبن سامانی» به کار مشغول شد. پس از مدتی امیر، او را به «افشنه» فرستاد و در آنجا بود که او با «ستاره» ازدواج کرد.
حاصل این ازدواج، دو پسر بود که «ابوعلی»، پسر بزرگتر آنهاست. این خانواده زمانی که «ابوعلی» پنج ساله بود به «بخارا» مهاجرت کردند. در مورد استعداد و هوش «ابوعلی سینا» بسیار گفتهاند از جمله اینکه در سن هفتسالگی، قرآن را از حفظ میخواند و در دهسالگی از یک شخص بقال، ریاضیات و فقه اسلامی و شیوهی مباحثات مذهبی را آموخت. زمانی که دانش آن بقال دیگر جوابگوی خواستهای او نبود، «ابوعبدالله ناتلی» که فیلسوف برجستهای بود، آموزش او را به عهده گرفت. «ابوعلی» جوان، نزد «ناتلی»، منطق، هندسهی اقلیدس و المجسطی را فراگرفت و پس از آن، علوم طبیعی را بدون کمک معلم و استاد آموخت. از آموختن این علوم که فارغ شد، تصمیم به آموختن طب گرفت.
او بیشتر کتابهای آن زمان را از جمله کتابهای «حنین» و «زکریای رازی» را بارها و بارها خواند و بر این دانش نیز احاطه یافت. چیرگی او بر دانش پزشکی آن زمان تا آن جا بود که در سن شانزدهسالگی، «امیرنوح سامانی» را معالجه کرد و به پاس آن اجازه یافت که از کتابخانهی سلطنتی امیر که دارای مجموعهای غنی از کتابهای نفیس بود راه یابد و به مطالعه بپردازد. مطالعهی چنان کتابهایی برای «ابن سینا» بسیار مغتنم بود چنانکه او بیشتر وقت خود را در آنجا میگذراند. «ابوعلی» در شرح حالی که خود نگاشته است درباره منابع آن کتابخانه میگوید: « هر کتابی را که نیاز داشتم در آن جا پیدا کردم. گذشته از آن، در آن کتابخانه، کتاب هایی یافتم که نام آنها به گوش بسیاری از مردم نرسیده بود و من نیز پیش از آن ندیده بودم و پس از آن هم ندیدم . من توانستم آن کتاب ها را بخوانم و از آنها بهره ببرم و چون به سن هجده سالگی رسیدم ، از همه این دانشها فارغ آمدم .»
اما این کتابخانه در سال 1000 میلادی دچار حریق شد و در آتش سوخت. دردناکتر آن که او از جانب افراد مخالف، به آتشزدن کتابخانه متهم شد. همزمان کشمکشهای گوناگونی در اطراف «بخارا» هر روز در حال شکل گرفتن بود. در این کشاکشها، افرادی که «ابن سینا» را اسماعیلی میدانستند، به مخالفت و کارشکنی علیه او برخاستند. «ابوعلی سینا» چندی بعد در سال 1000 میلادی، پس از درگذشت پدر خویش، به جای او، به عنوان پیشوای مذهب اسماعیلی به انجام وظیفه پرداخت. این کار، بسیاری را علیه او برانگیخت. علاوه بر این، عوامل گوناگون دیگری از جمله آشفتگی اوضاع سیاسی «بخارا»، او را واداشت که در سن بیست و یک سالگی، به «گرگانج» پایتخت امراء مأمونیهی خوارزم، نقل مکان کند. در «گرگانج»، درخراسان ،او با استقبال گرم «ابوالحسن محمد سهیلی» روبهروشد. «ابوالحسن سهیلی» خود از بزرگان و فضلای عصر بود که وزارت «امیرعلی» را نیز عهدهدار بود.
چندی در آن دیار به سر برد و در آرامشی که به دست آورد، توانست برخی از آثار و کتابهای خود را تألیف کند. پس از آن به همراهی «ابوسهل مسیحی» پیش از سال 403 ، « گرگانج » را از راه بیابانهای «خوارزم» ترک کند و از راه «نسا»، «ابیورد»، «توس»، «سمنان»، «شقاق» و «جاجرم» به «گرگان» برود. هدف «ابن سینا» از قبول و تحمل رنج سفر آن بود که به دربار «شمسالمعالی قابوس وُشمگیر» برسد که شنیده بود حرمت دانشمندان و اهل ادب را میشناسد. اما در این میان خبر رسید که او را به قتل رساندهاند. از این رو، «ابن سینا»، به سوی گرگان رهسپار شد.
در آنجا نیز آرامشی به کف آورد و توانست به نوشتن کتاب «قانون»، «رسالهی سرگذشت»، «المبدأ و المعاد»، «ارصادالکلیة» و «خلاصةالمجسطی» بپردازد.او زمانی بعد به «همدان» رفت. در این شهر مدت نه سال ماندگار شد و وزارت «شمسالدوله ابوطاهرشاه خسرو دیلمی» را پذیرفت. در زمان وزارت او بود که سپاهیان «شمسالدوله» علیه او طغیان کردند و برکناری او را از این شغل خواستار شدند. «ابوعلی» نیز مجبور شد که خود را از این آشفتگی و خطر دورسازد. او به مدت چهل روز در خانهی «ابوسعیدبن خدوک» پنهان شد و پس از آن بار دیگر به وزارت «شمسالدوله» منصوب گردید. البته پرداختن به امر وزارت، او را از کار نوشتن باز نداشت. در همان زمان بود که به تألیف کتاب «الشفا» پرداخت و از تدریس نیز غافل نگردید. چندی بعد «شمسالدوله» درگذشت و پسر او «سماءالدوله» به سلطنت رسید که از «ابوعلی» خواست وزارت او را نیز بر عهده گیرد. اما «ابوعلی سینا» نپذیرفت و ترجیح داد تا با فراغت بیشتر به نوشتن آثار خود در زمینههای گوناگون بپردازد.
نپذیرفتن شغل وزارت «سماءالدوله» بهانهای شد تا به جرم مکاتبه با «علاءالدوله کاکویه»، او را در قلعهی «فردجان» واقع در ناحیهی «فراهان» کنونی به مدت چهار ماه زندانی سازند. او در مدت بازداشت و اسارت خود در این نقطه، به نوشتن آثار دیگری چون «کتابالهدایت»، ترجمه و شرح«رسالهی حیبنیقظان»، کتاب «القولنج» و «تدبیرالمنازل» پرداخت. «ابوعلی سینا» پس از رهایی از زندان، ، درجامهی صوفیان، از همدان گریخت و به اصفهان نزد «علاءالدوله کاکویه» رفت. نزد او، با حرمت پذیرفته شد. این پادشاه، از «ابن سینا» خواست که او را در سفر و حضر و جنگ و صلح همراهی کند. در یکی از همین سفرها بود که «ابوعلی» به گردآوری جدولهای نجومی جدیدی پرداخت.
«ابنسینا» مدت پانزده سال نیز درآنجا زندگی کرد. «علاءالدوله» همواره او را گرامی میداشت و توانائیش را ارج مینهاد. این پادشاه، جلساتی ترتیب میداد که در آن مردان مشهور علم و فلسفه در بارهی موضوعات مورد علاقهشان به بحث میپرداختند. «ابن سینا» در دستگاه حکومتی هیچگونه مقام رسمی نداشت و وارد سیاست نیز نشد. او تقریباً تمام وقت خود را به نوشتن گذراند. کتاب «شفا» و «قانون» را به اتمام رسانید و به نوشتن شرحی بر «المجسطی» افلاطون پرداخت و نخستین کتاب خود را به زبان فارسی در بارهی فلسفه تألیف کرد. این دوران، در حقیقت بهترین دوران زندگی «ابوعلی سینا» بوده است.
او به زبان عربی تسلط فراوان داشت. «ابنسینا که عمدهترین سهم خویش را در عرصهی علم، فلسفه و تفکر عقلی تحت چنان شرایط مسلطی ایفا کرد، بر تفکر علمی و فلسفی نسلهای پس از خود چه در شرق و چه در غرب نفوذ عمیقی برجای نهاد. نیازی به بیان تشریحی این حقیقت نمیبینم که «توماس آگوئیناس Thomas Aguinas» آنچنان از ابنسینا تأثیر گرفتهاست که تنها در قسمت اول از کتاب خود بهنام «جامع الهیات» بیشتر از دوصد و پنجاه بار برای تأیید مطلب خود از ابنسینا نقل قول میکند. فورلانی Furlani تأثیر «ابنسینا» را در نخستین مهرهی فلسفهی نوین یعنی در دکارت بازمییابد و «ترویلو» به دنبال فلسفهی ابنسینا در نزد «الکساندر دوهالس Alexander de Hales»، «بونا ونتوره Bonaventura»، «روژر بیکن Roger Bacon» و «دونس اسکات Dunas Scotus» میرود و رستاخیزی آن را در مکتبهای پادوا و بولونیا و در پیهترو پومپوناتزی در رنسانس مییابد. فیلسوف معاصر آلمان «ارنست بلوخ Ernest Bloch» تأثیر «ابنسینا» را در «داوید دو دینان David de Dinant» ، «پیترو دابانو Pietro d’Abano »، «جئوردانو برونو Giordano Bruno» و «اسپینوزا Spinoza» باز مییابد. میراثی با وسعت تأثیری چنین عظیم، خود از آبشخور فرهنگ گستردهای سیراب شده بود. واقعیت این که «ابنسینا» در کار عمیق و بسیار متنوع خود، از یکسو بر سنن علمی و فرهنگی یونان ناظر بود و از سوی دیگر بر سنن علمی ـ فلسفی و فرهنگی ملل شرق بهویژه زرتشتی و هند و دیگر کشورهای منطقه نظر داشت.» زرتشتیگری، آیین مهر، زروانیسم ، مانویت و جز اینها چه مستقیم و چه غیر مستقیم در تمامی سیر تحول فلسفه، کلام و عرفان قرون وسطی محسوس بود.»
«ابنسینا» را در تاریخ طب و دواسازی «ملکالاطباء» خواندهاند. گفته میشود که در نتیجهی دانش پزشکی او، طب اسلامی در آن زمان به اوج خود رسید. کتابها و آثار او در اروپای غربی تا سالها پس از قرن شانزدهم میلادی تدریس میشد. آبشخور این تأثیر عظیم، بیشتر ترجمهی کتاب «القانون فیالطب» «ابنسینا»ست که توسط «جراردوس کرموننسین» در قرن دوازدهم به زبان لاتین صورت گرفتهاست.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 17 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله شیمیدان های نامی اسلام