بیان مساله:
در طول سالهای تحصیلی و شاید در زندگی اجتماعی با افرادی مواجه هستیم که در صحبت کردن دچار مشکل بوده و یا در برقراری روابط اجتماعی دارای اضطراب هستند. این افراد ممکن است از هوش سرشاری برخوردار باشند اما این نقیصه ممکن است بر پیشرفت تحصیلی، رشد شخصیتی، رشد اجتماعی و ... آنان تاثیرگذار باشد. در بحث از اختلالات ارتباطی همواره دو اصطلاح یا مفهوم "تکلم" و "زبان" به جای هم و یا به معنی هم بهکار برده میشوند. لازم است در اینجا این دو مفهوم را بازشناسی کنیم.
تکلم، گفتار یا سخن، شکلی از زبان است که در آن با استفاده از نشانههای کلامی یا علایم قراردادی، مقاصد و عواطف فرد به دیگری منتقل میشود. تکلم شامل نمادینسازی، فرآیندهای تنفسی، آواسازی، طنین و تولید صدا است. این علایم از طریق اندامهای گفتاری در لبها، زبان، نرمکام، سختکام، دندانها، حفره بینی، حلق، حنجره و تارهای صوتی انجام میشود. اما اصطلاح زبان معمولا به تمام اشکال و انواع ارتباطات انسانی اطلاق میگردد که در مورد بازگو نمودن افکار و احساسات از طرق مختلف مانند نوشتن، گفتن، خواندن، بهکارگیری دستور و قواعد زبان، تغییرات قیافه، اداها، هنر و ... بهکار میرود، لذا تکلم بخشی از زبان است.
یکی از تعاریفی که سالها قبل در زمینه اختلالات گفتاری ارائه شده مربوط به "چارلز وان راپیر" که میتوان او را یکی از بهترین آسیبشناسان گفتار – زبان دانست، میباشد. او معتقد است گفتار را موقعی میتوان غیرطبیعی تلقی کرد که با گفتار سایر افراد جامعه چنان متفاوت باشد که بهخودیخود جلب توجه کرده و در فرایند ارتباط مزاحمت ایجاد نماید و یا باعث ناراحتی گوینده و شنونده شود. به این ترتیب، گفتار نارسا گفتاری است که غیرواضح و نامفهوم باشد. اختلالهای گفتاری از نظر شدت متفاوتند و میتوان آنها را از سرزبانی صحبت کردن خفیف تا تردیدهای گفتاری(مانند تولید صداهای گفتاری به صورت اشتباه، تولید صدای اضافه در هنگام صحبت کردن، مکثها و لکنتهای شدید) متفاوت دانست. همچنین انجمن تکلم – زبان – شنوایی آمریکا(ASHA)، اختلال زبان را چنین تعریف میکند: اختلال در زبان عبارتست از دریافت، فهم و بیان کلمات گفتاری یا نوشتاری بهصورت غیرعادی یا نابهنجار. این اختلال ممکن است شامل یک یا چند نارسایی در زمینههای شناسایی واجها، تکواژهها، تشخیص معانی، ترکیب یا نحوشناسی و درک اجزای تشکیلدهنده نظام زبانی باشد. اختلال زبان نوشتاری یا نارسانویسی اصطلاحی است که برای کودکانی که علیرغم داشتن هوش طبیعی بسیار بد مینویسند به کار میرود. این کودکان معمولاً آئینه نویسی یا وارونه نویسی میکنند یا بسیار بد خط مینویسند و زمانی رخ میدهد که مهارتهای زبان نوشتاری نظیر هجی کردن، کاربرد دستور زبان، نقطهگذاری، سازماندهی فکر در نگارش یا مهارتهای عمومی در زبان نوشتاری فرد به طور بارزی از میزانی که با توجه به تواناییهای هوشیاش پیشبینی میشود کمتر بوده و پذیرفته شده باشد که سایر شرایط معلولیتساز یا تأثیرات محیطی در آن نقشی نداشتهاند. کودک برای نوشتن باید از رشد ذهنی کافی، انگیزه و علاقه کافی برای یادگیری چگونگی نوشتن برخوردار باشد. به علاوه باید از هماهنگی بین چشم و دست، هماهنگی حرکتی، توانایی جهتگیری دیداری- فضایی، تشخیص دیداری، حافظهی دیداری، توانایی مرتبط کردن بدن خود با فضای اطراف (تصویر ذهنی بدن)، مفهوم نوشتن از چپ به راست (در خط فارسی از راست به چپ) و تشخیص برتری جانبی دست برخوردار باشد. بیشترین اشکالاتی که غالباً در زبان نوشتاری پدید میآید در سه زمینهی نوشتن یا دست (خط)، املاء (هجی کردن) و بیان نوشتاری (انشاء)است.
ذکر این نکته لازم است که در برخی از منابع، اختلالات ارتباطی به چهار طبقه: اشتباهات تلفظی، اختلال در صدا، لکنت زبان و اختلال زبان تقسیمبندی میشوند. اما در برخی دیگر از منابع بهخصوص منابع جدیدتر، اختلالات ارتباطی به دو گروه: اختلالات گفتاری(اشتباهات تلفظی، اختلالات صدا و لکنت) و اختلال زبان تقسیم میشوند.
اختلالات یادگیری (گفتاری و نوشتاری)