لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه77
فهرست مطالب
چهره ناشناخته تشیع
و اعشی ربیعه، مروان و پسرش را چنین می ستاید:
در این شعرها و مانند آن که در دیوان ابوالعباس اعمی، ابو صخر هُذَلی، امیة ابن ابی عائد، حکم بن عبدل، موسی شهوات و جز آنان می بینیم ـ و تنی چند از اینان از موالی; یعنی هم میهنان عرب مآب ما هستند ـ آنچه دیده نمی شود حقیقتی است که پیغمبر اسلام برای اعلام و نشر و تثبیت آن برخاست ـ عدالت و مساوات اسلامی و آنچه می بینیم همانست که قرآن در آیه های فراوانی آن را نکوهش می کند ـ تعصب نژادی و تفضیل عرب بر غیر عرب و برتری تیره ای بر تیره دیگر ـ کار گستاخی این خاندان بر حریم دین به برتری نژادی محدود نگردید، بلکه اندک اندک به مرز اصول عقاید و مقدّسات دین نیز تجاوز کردند تا آنجا که در پنجاه سال دوم قرن اول هجرت، حاکمان شهرهای مسلمان نشین بر منبرها زبان به نکوهش مشرع اسلام گشودند. حجاج بن یوسف چون دید مردم قبر رسول خدا را طواف می کنند گفت: چه بی خرد مردمی که برگرد «چوب های پوسیده» و «خشت انباشته» می گردند6 چرا نمی روند قصر امیرالمؤمنین عبدالملک را طواف کنند؟! آیا نمی دانند خلیفه شخص بهتر از فرستاده او است؟!7 عبدالملک مروان پس از آنکه عبدالله بن زبیر را کشت در سال 75 هجری به حج رفت. چون به مدینه آمد در مجمع انصار اهل بیت پیغمبر گفت « من مانند خلیفه مستضعف (عثمان) و یا خلیفه سازشکار (معاویه) و یا خلیفه سست رأی (یزید) نیستم. من این امت را با شمشیر درمان
تحقیق در مورد چهره ناشناخته تشیع