دیدگاه رشد عصبی در آموزش و یادگیری
فرمت فایل: ورد
تعداد صفحات: 12
بخشی از متن
مغز انسان مثل یک ارکستر پیچیده است. نقشها و فعالیتهای آن، یعنی همان عملکرد های عصب شناختی، به شدت به هماهنگی، کنار هم قرار دادن و همزمان کردن احتیاج دارد.
درست مانند هر ارکستر دیگری، نقش هر نوازنده بنابر موقعیت تغییر میکند. و همان طور که گاهی نقش سازهای زهی یا بادی در موسیقی پر رنگ تر میشود، عملکردهای عصب شناختی متفاوتی به هنگام خواندن زبان،ریاضی، گزارش نوشتن یا ورزش کردن تعیین کننده میشوند.همان طور که در یک ارکستر، سازها ایجاد هارمونی میکنند، عملکردهای عصب شناختی متفاوت با هم تعامل میکنند تا دانش آموز قادر به کسب دانش، مهار یا زیر مهارتها باشد یا بتواند فعالیتهای خاص مدرسه مثل سازمان دهی، طرح ریزی کارا و استراتژیک را انجام دهد.
وقتی دانش آموزان در یادگیری یک مهارت آکادمیک خاص به مشکل بر میخورند؛ والدین، معلمان و متخصصان باید ناحیه بروز مشکل را معین کنند تا زیر مهارتهای ضعیف مشخص شده و برنامه ای برای قوی کردن نواحی قدرت و نواحی دارای نیاز به بهبود، طراحی گردد.
در اینجا لازم است از خودمان بپرسیم: نقطه بروز اختلال کجاست؟ کدام زیر مهارت نقش خود را به خوبی ایفا نمی کند؟ و در هر زیر مهارت کدام عملکردها خوب کار نمی کنند؟ مثلاً دانش آموزانی با مهارتهای واژگانی و توانایی حافظه
دیدگاه رشد عصبی در آموزش و یادگیری