فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله در مورد اصول عقاید اسلام

اختصاصی از فی فوو مقاله در مورد اصول عقاید اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد اصول عقاید اسلام


مقاله در مورد اصول عقاید اسلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:15

 

  

 فهرست مطالب

 

 

 

س: اصول عقاید اسلام کدامند؟
ج: اصول عقاید اسلام شامل سه اصل است
(1) که اعتقاد به آنها لازمه‏اش اعتقاد به چند اصل دیگر نیز مى‏باشد.
س: آن سه اصل که اصول دین هستند کدامند؟
ج: اصل اول. اعتقاد به این است که جهان خدایى دارد دانا، توانا، حکیم، شنوا و بینا. از ازل بوده است و تا ابد هم خواهد بود. همه صفات کمال را داراست، و از هر نقص و عیب مبرا است. این خداى یگانه، شریک ندارد و همانند هیچیک از آفریدگانش نیست. اورا نمى‏توان با چشم سر دید، نه در دنیا و نه در آخرت و فقط از راه دلیل و برهان است که مى‏توان فهمید، او هست و یکتا است.
س: توحید یعنى چه؟
ج: توحید چهار گونه است:
١ ـ توحید ذات. یعنى: خداوند سبحان یکتا و بى‏همتا است و ترکیب یافته از اجزاء نیست، مثلاً مانند انسان از ترکیب جسم و جان، و دست و پا، سر و گوش و غیره درست نشده است.
٢ ـ توحید صفات یعنى: صفات خداوند عین ذات او است. ذات و صفات خداوند از هم جدا نیستند. خداوند سبحان مانند انسان نیست که علمش غیر از خودش باشد. قدرتش غیر ازخودش باشد! ذات خداوند متعال عین علم و عین قدرت اوست.
٣ ـ توحید افعال. یعنى: آنچه در جهان آفرینش است، آفریده خداوند متعال است.
٤ ـ توحید عبادت. یعنى: عبادت و بندگى سزاوار جز خداوند نیست.
س: اصل دوم از اصول عقاید اسلام چیست؟
ج: نبوت. یعنى: خداوند سبحان پیامبرانى را براى هدایت بشر به حق و حقیقت، و نمایاندن راه راست به انسانها فرستاده است.
س: نخستین پیامبر الهى کیست؟
ج: نخستین پیامبر الهى، حضرت آدم (ع) است که خداوند سبحان او را از گل آفرید و سپس همسرش حواء را بیافرید و به آنان دو فرزند عطا کرد: هابیل و قابیل، و براى همسرى آنان دو دختر نه از نسل آدم و حوا، بلکه به صورت خلق ابتدائى آفرید و هابیل و قابیل با آن دو دختر ازدواج کردند و فرزندانى بهم رسانیدند. از آن پس، ازدواج میان دختر عموها و پسر عموها شروع شد و نسل بشر رو به ازدیاد گذاشت.
س: آخرین پیامبر الهى کیست؟
ج: آخرین پیامیر الهى، پیامبر اسلام محمد (ص) است.
س: پیامبران چند نفر بوده‏اند؟
ج:١٢٤٠٠٠ نفر، که از میان آنان نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و پیامبر اسلام برتر از دیگر پیامبران بوده‏اند.
س: پیامبران با دیگر افراد بشر چه فرقى دارند؟
ج: فرقشان این است که به پیامبران، از جانب خداوند متعال وحى مى‏رسد و از خداوند فرمانهایى دریافت مى‏کنند، یا براى خودشان، یا براى تبلیغ مردم اما، دیگر افراد بشر به وحى الهى دسترسى ندارند و باید از پیامبران پیروى کنند.
س: از کجا مى‏توان فهمید کسى که ادعاى پیغمبرى مى‏کند، راست مى‏گوید؟
ج: با معجزه. معجزه عبارت است از انجام کارى غیر عادى به دست پیامبر که نشانه آن است که وى از جانب خداوند متعال آمده است وگرنه نمى‏توانست چنان عملى را انجام دهد.
س: مثال بزنید.
ج: مثلاً،
ابراهیم (ع) را در آتش افکندند، نسوخت.
موسى (ع) عصایش را مى‏انداخت، اژدهاى بزرگى مى‏شد، و وقتى آن را باز مى‏گرفت، به حالت اولیه‏اش بر مى‏گشت.
عیسى (ع) به اذن خداوند کور مادرزاد و لک و پیس را شفا مى‏داد و مردگان را زنده مى‏کرد.
محمد (ص) ماه را دو نیم کرد، و قرآن کریم را آورد که جن و انس از آوردن نظیر آن عاجز ماندند.
س: چگونه؟
ج: خداوند متعال، ابتدا براى اثبات حقانیت قرآن کریم و صدق گفتار پیغمبر اکر (ص) از مردم خواست کتاب کاملى نظیر قرآن بیاورند
(2). وقتى برایشان مسلم شد که نمى‏توانند، از آنان خواست که ده سوره مانند سوره‏هاى قرآن بیاورند(3). باز هم بر ایشان بطور قطع روشن شد که نمى‏توانند، آن وقت از آنان خواست که دست کم یک سوره مانند یکى از سوره‏هاى قرآن بیاورند(4).
اما باز هم با آنکه معاصران پیغمبر اکرم همه فصیح و بلیغ بودند و در شعر و شاعرى و خطابه و بیان، به اوج زبان آورى رسیده بودند، نتوانستند سوره‏اى مانند یکى از سوره‏هاى قرآن بیاورند، حتى کوتاهترین سوره قرآن، سوره کوثر
(5):
(بسم‏ الله الرحمن الرحیم انا اعطیناک الکوثر، فصل لربک وانحر، ان شانئک هو الابتر).
و کارشان به پیکار و کارزار با پیغمبر اسلام کشید.
س: پیامبران چه صفاتى دارند؟
ج: پیامبران و امامان مانند فرشتگان داراى صفت عصمت اند. یعنى: از آغاز تا پایان عمرشان هیچگاه از فرمان خداوند سرپیچى نمى‏کنند. آنان عظمت خداوند را آنچنان درک کرده‏اند و زشتى معصیت را آنچنان دریافته‏اند، که نمى‏توانند معصیت کنند. پیامبران و امامان، همه فضائل اخلاقى را دارا هستند مانند: شجاعت، سخاوت، غیرت، شهامت و غیره و از همه رذائل اخلاقى نیز بدورند.
پیامبران و امامان، باید از همه اهل زمانشان و معاصرانشان برتر باشند، تا پیروى از آنان بر مردم واجب شود.
س: آیا پیامبران و امامان داراى جنبه الوهیت اند، چنانکه مسیحیان به عیسى (ع) نسبت مى‏دهند؟
ج: نه! پیامبران و امامان بشرند. تنها تفاوتى که با دیگران دارند این است که از سوى خداوند متعال به پیامبران وحى مى‏رسد. پیامبران و امامان معصوم اند. دیگر صفات نیک را نیز دارا هستند. عیسى مسیح (ع) هم یک انسان بود که خداوند سبحان او را از مادر و بدون پدر آفرید، همچنانکه آدم و حواء را بدون پدر و مادر آفریده بود.
س: اصل سوم ازاصول عقاید اسلام چیست؟
ج: معاد. یعنى: خداوند سبحان پس از فانى شدن جهان و مرگ همه جانداران، مردم را بار دیگر زنده مى‏کند تا پاداش اعمالشان در دنیا را به آنان بدهد، هرکه اهل ایمان و عمل صالح بوده باشد پاداشش بهشت است. و هرکه کافر و گهنکار بوده باشد، آتش دوزخ در انتظار او است.
س: بسیارى مردم از دین اسلام بى‏خبرند، و دسترسى به درک حقایق ندارند. یا بعلت کمى فهم و درکشان مانند دیوانگان و ابلهان و یا به علت اینکه از مراکز دینى و مذهبى دورند، از حقایق بى‏خبرند. آیا اینان هم کافر محسوب مى‏شوند و اهل آتش‏اند؟
ج: نه، تا کسى حجت بر او تمام نشده باشد به آتش دوزخ گرفتار نمى‏شود. دیوانگان و بى‏خبران و کسانى که در گوشه و کنار جهان، دستشان از فهم و درک حقایق کوتاه است، در روز محشر آزمایش مى‏شوند. هرکس از عهده آزمایش برآمد به بهشت مى‏رود، و هرکس نتوانست از عهده برآید، به دوزخ رانده مى‏شود.
س: آیا انسان که مى‏میرد، بکلى از میان مى‏رود و با فرا رسیدن قیامت بار دیگر زنده مى‏شود؟
ج: نه، وقتى انسان مى‏میرد جسدش مى‏پوسد و از میان مى‏رود و روح انسان همچنان زنده مى‏ماند. اگر مؤمن بوده باشد، و در دنیا کارهاى نیک کرده باشد، پس از مرگ در ناز و نعمت خواهد بود، و اگر کافر و تبهکار بوده باشد، روح او پس از مرگ دچار عذاب خواهد گردید.
س: نام این عالم پس از عالم دنیا و پیش از عالم قیامت چیست؟
ج: این عالم، برزخ نام دارد.
بطور کلى، انسان از آغاز تا پایان سیر تکاملى خویش از شش عالم مى‏گذرد:
١ ـ عالم پیش از انسان شدن. هر انسانى در آغاز خاک بوده، سپس گیاه شده و سپس حیوان شده و پدر و مادرش از آن گیاه و گوشت خورده‏اند و نطفه او بسته شده است.
٢ ـ عالم انسانى. که با بسته شدن نطفه در رحم مادر آغاز مى‏شود و با ورود انسان به دنیا تولد مى‏انجامد.
٣ ـ عالم دنیا. که ما هم‏اکنون در آن بسر مى‏بریم و تکالیفى داریم و عمل به این تکالیف، سرنوشت ما را مشخص مى‏سازد.
٤ ـ عالم برزخ.
٥ ـ عالم قیامت. که بنا به گفته قرآن کریم پنجاه هزار سال است
(6).
٦ ـ عالم بهشت و جهنم.
س: آیا دلیلى براى بقاى روح وجود دارد؟
ج: امروزه دیگر بحث و تحقیق پیرامون بقاى روح، در ردیف علوم تجربى قرار گرفته و در کشورهاى غربى و جاهاى دیگر، مراکز علمى و تحقیقاتى ویژه‏اى براى این منظور وجود دارد.
در علوم اسلامى هم، علم کلام به جوابگویى از اینگونه اشکالات واستدلال براى اثبات عقاید اسلامى، از جمله بقاى روح پس از مرگ اختصاص دارد
(7).

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد اصول عقاید اسلام

تحقیق در مورد اصول دین

اختصاصی از فی فوو تحقیق در مورد اصول دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اصول دین


تحقیق در مورد اصول دین

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:72

فهرست:

« چرا درباره ی خدا به بحث و تحقیق بپردازیم »

گفتار دانشمندان

راهنمایی قرآن

توحید فطری از نظر قرآن و حدیث

انتاژ مکتبهای مقعود و گوناگون فلسفی ، و گسترش مکتب « ماتریالیسم » در میان جوانان و دانش پژوهان گروهی را بر آن داشته است که از خود چنین سؤال کنند.

چرا بشر درباره خدا و مذهب و مسائل ماوراء طبیعت به بحث و تحقیق بپردازد ؟

اصولاً بحث و بررسی پیرامون موجود یا موجوداتی که از قلمرو حس و تجربه بیرون است ، بود و نبود آنها در زندگی بشر تأثیر ندارد ، جز اتلاف وقت ، نتیجه دیگری ندارد.

یک متفکر اجتماعی ، یک فیلسوف بلند فکر ، باید به دنبال موضوعاتی برود که در متن زندگی بشر قرار گیرد ، و مسائلی را مطرح سازد که هر نوع گره گشائی دربارة آنها ، در بهبود وضع زندگی وی تأثیر بسزائی داشته باشد . در صورتی که بحث و بررسی درباره ی مسائل دور از ماده و طبیعت که زندگی بشر به آن بستگی دارد ، حائز اهمیت نیست ، پس چه بهتر از طرح این مسائل بگذریم ، و فکر خود را روی مسائلی متمرکز سازیم که با زندگی ما کاملاً پیوند داشته باشد .

این منطق گروهی از شکاکان مادی ها است که روی عللی خود را از تحمل و رنج بحث و بررسی راحت ساخته اند و گروهی را از بررسی این مسائل بازداشته اند.

در نخستین فصل این کتاب کوشش شده است که به این پرسش ، پاسخ منطقی داده شود و روشن شود که « ایده مذهبی » از تنها در وضع زندگی مادی و معنوی ما تأثیر بسزائی دارد بلکه اعتقاد به جهان ماوراء طبیعت و ایمان به خدا و زندگی پس از مرگ ، سرچشمه یک رشته فضائل اخلاقی و گسترش عدالت اجتماعی و تأمین ثبات و آرامش روانی است که هیچ جامعه ای از آن بی نیاز نیست ، گذشته از این اعتقاد به خدا آفریننده علوم و موجب گسترش دانشهاست ( چنانکه به طور روشن همه را ثابت خواهیم نمود . )

بنابراین روی این آثاری که می توان برای خداشناسی تصور نمود ، باید درباره ی آن به بحث وتحقیق بپردازیم تا در صورت ثبوت و صحت ، از منافع بهره مند گردیم .

اینک بیان علل و عواملی که ماوراء به بحث و کنجکاوی وا دار می کند و برای خاطر همین آثار ارزنده ای که فکر « خداشناسی » در ما بوجود می آرود ، باید رنج بحث و تحقیق را برخود هموار سازیم .

عواملی که ما را به بحث وادار می کند :

1ـ بحث و بررسی مایه آرامش روان است .

تاریخ مدون جهان ، حاکی است که بشر در تمام ادوار زندگی به وجود مبدای برای جهان ، اعتقاد داشته ، و عقیده به وجود مانع ، از عقائد کهن و راسخ او بوده است که هیچ گاه در صحت و استواری آن به خود شک راه نمی داده است ، و همواره گروه مادی که فکر دخالت علم و شعور در پیدایش جهان می باشند ، در میان افراد بشر بسیار نارد و انگشت شمار بوده اند .

در میان این طبیعت بیشمار ، دانشمندان عالیقدری ، و فلاسفه ی گرانمایه ی ، محققان و کاشفان و مخترعان بزرگواری ، که رد پی ریزی تمدن و پدید آوردن علوم و آراء بشری ، سهم بسزائی دارند ، و دانش و بینش فوق العاده ی آنها مورد پذیرش همه مردم جهان میباشد . چنین می گویند : نظامات کاخ آفرینش ، اثر یک اندیشه بزرگ و آفریننده ای توانا ، زیبای طبیعت و رنگ آمیزی حیرت آور و نقش و نگار ظاهر جهان ، اثر نقاش چیده دستی است که از روی علم و دانش بیکران خود ، به جهان ، هستی بخشیده و هر جزئی از اجزاء بیکران ، آن را روی نقشه و اندازه گیری خاصی آفریده است . آنان به این اندازه اکتفا نکرده و می گویند : که آفریدگار جهان بشر را برای هدف و مقصد خاصی آفریده و هدف از آفرینش او را وسیله سفراء و پیامبران مخصوص خود بیان نموده است ، و برای تحصیل این هدف یک رشته تکالیف و وظائفی برای او مقرر نموده و برای افراد فرمانبر پاداشهایی و برای مشرکان کیفرهایی معین کرده است .

از طرف دیگر مشاهده می کنم که در طول تاریخ مردانی پاک و دور از هر نوع آلودگی ، با سوابقی درخشان خود را سفیران و پیامبران الهی معرفی نموده اند ، و در انجام رسالت خود از هر نوع فداکاری و جانبازی دریغ نکرده اند ، تا آنجا که گروهی جان و زندگی خود را در راه اهداف خود ( ارشاد مردم ) از دست داده اند ، و یک چنین فداکاری همه جانبه ، حاکی از اعتقاد راسخ آنان بصدق گفتار خود میباشد .

آیا اتفاق یک چنین جمعیت های مختلف که در میان آنها متفکران بزرگ ، و پی افکنان علوم ، و مردانی صالح و پاک وجود دارد ، کافی نیست که ما را ملزم کنند که در این باره به بحث و تحقیق بپردازیم ، زیرا بعیدات که یک چنین جمعیت بی شمار ، راه خطا بروند و در تشخیص خود اشتباه کنند .

حقیقت این است که چنین رای همگانی از یک جمعیت بی طرف و بی غرض ، ما را به صحت ادعای آنان معتقد می سازد .

زیرا در میان آنان هزاران دانشمند و متخصص در علوم و صنایع وجود دارد ، و اگر بشر عصر فضا نسبت به افکار و نظرات استادان علوم و پایه گذاران دیرینه تمدن ،بدبین و بدگمان باشد ولی هرگز نمیتواند انکار کند که حداقل اتحاد آنان بر این نظر باعث احتمال در مغز و دماغ او می شود .

آیا در این صورت که احتمال می دهیم که برای این جهان خالقی باشد . و بشر را برای هدفی آفریده است و رشته حیات او را پس از مرگ قطع نمیکند و تکالیفی وظایفی متوجه او ساخته است ، و هر فردی را به پاداش و کیفر اعمال خود می رساند ، صحیح است که بشر در همه چیز بیندیشد درباره دین نیندیشد ؟ همه چیز را بشناسد و مبداء و منشاء جهان را نشاسند ؟ و خود را از درد و الم ، شک و تردید برهاند ؟

آیا عقل و خرد اجازه میدهد که ما موضوع خدا و مذهب ـ را که در صورت ثبوت در سرنوشت ما تأثر عظیمی دارد نادیده بگیریم و دنبال آن نرویم ؟ و این ضرر را که برای گروهی مقطوع و برای گروه دیگر محتمل است ، بدست فراموشی بسپاریم ؟

هیچ فردی پیش از تحقیق و بررسی ، نمیتواند ادعاء کند که خداپرستی و موضوع رستاخیز و پاداشها و کیفرها پنداری بیش نیست و اگر در زبان بگوید در دل خلاف آن را پذیرفته است در این صورت وظیفه ما در برابر یک چنین موضوع مهم که محتمل است راست و پای برجا باشد ، جز تحقیق و بررسی بیطرفانه چیزی نیست ؟

و کسی که حاضر نیست درباره ی این مسأله مهم بحث و بررسی کند میتوان نام او را یک انسان عادی نهاد . می گویند اجتناب از هر نوع ضرر ، قطعی و محتمل برای بشر یک امر فطری است و لذا گاهی انسان به گزارش یک کودک ، یک فرد عادی ، تربیت اثر می دهد و به فکر تحقیق و بررسی می افتد چطور این انسان به یک چنین گزارش بزرگ که بر فرض صحت ضرر آن قابل جبران نیست ، به اندازه یک موضوع کوچک اهمیت نمی دهد. اینجاست که دانشمندان عقاید و مذاهب موضوع لزوم خداشناسی (معرفّه الله ) را یک امر مهم تلقی کرده و بررسی آنرا بر اساس برهان «لزوم دفع ضرر محتمل » لازم می دانند . و می گویند برهر فردی لازم و واجب است که در این مسأله به فراخور استعداد فکری خود عفور کند ، و مسأله را از نظر فنی و اثبات قطعی سازد .

عواملی که ما را به بحث و بررسی وادار می کند .

2ـ اعتقاد به خدا آفریننده ی علوم و پدید آورنده های دانشهای بشریت

ایمان به خدای دانا که این جهان را روی نقشه و نظام ، و بر طبق قوانینی و سنن خاصی آفریده است ، تحرک خاصی به حس کنجکاوی و حقیقت جوئی بشر می بخشد . در صورتی که تفکر مادی در آفرینش جهان ، نه تنها از بخشیدن چنین تحرک به انسان ، عاجز و ناتوان است بلکه مرغ اندیشه را از پرواز و پرشی باز می دارد .

ایده خداپرستی جز این نیست که این جهان آفریدگار دانا و توانائی دارد ، که جهان را بر اساس نظام صحیح پدید آورده ، و جهان آفرینش که فعل خداست بر طبق قوانین و نوامیس حساب شده ای آفریده شده است که اگر بطور پی گیر ، آنها را دنبال کنیم ، بر بسیاری از اسرار آن دست می یابیم .

در برابر این فکر ، « ایده ما دیگری » اینست که جهان آفرینش ، مولود تصادف کور قرار است و نیروی خلاقه جهان به اندازه ی یک کودک خردسال ، عقل و هوش ندارد ، و چیزی که مولود یک فاعل غیر عاقل باشد قطعاً در خلقت آن که کوچکترین نقشه و فکر و اندازه گیری وجود نخواهد داشت و اگر فرضاً هم گوشه ناچیزی از آن به صورت منظم و مرتب در آید ، تصادفی بیش نخواهد بود . و یک چنین احتمال ( وجودنظم در اثر تصادف ) آنچنان ضعیف است که هرگز بشر باور نمی کند .

اکنون ما کار نداریم کدام یک از دو نظریه درست است ؟ و کدامیک از دو گروه صحیح فکر می کنند ، ولی آنچه که الان برای ما مطرح است این است که ببینیم کدامیک از این دو فکر ، حس کنجکاوی ما را برای کشف رازها و اسرار طبیعت تحریک مینماید ، فکر اینکه در خلقت جهان ، فکر و عقل دخالت داشته و از روی نقشه و اندازه گیری آفریده شده است ، یا فکر اینکه جهان معلول تصادف بیشمار می باشد . و عقل و فکری در خلقت آن دخالت نداشته و کوچکترین پیش بینی و اندازه گیری در پدید آمدن آن ، بکار نرفته است و اگر هم نظمی در آن پیدا شود از روی تصادف کور و کر است ناگفته پیداست تنها فکر اول است که می تواند به تلاش و تحرک در راه کشف اسرار و قوانین طبیعت ، کمک کند زیرا تا یک فرد کاشف ، در سلسله علل و معالیل و قوانین منظم آفریده شده است ، هرگز رنج تحقیق و مطالعه را برخود هموار نمی سازد ، و این عقیده فقط در سایه ایمان به خدا به وجود می آید و طرز تفکر مادی فاقد این خصیصه است .

لذا برخی از مادیها که عمر خود را در آزمایشگاه ها در راه کشف قوانین و اسرار طبیعت صرف می کنند و هدفی جز کشف قوانین و نوامیس « دلایتخلف » طبیعت ندارند ، در اعمال دل الهی بوده اگر چه در ظاهر به مادیگری تظاهر می نمایند روی این بیان روشن می گردد که چرا انیشتن « مذهب » را عامل پیدایش علوم و فرضیه ها میداند چنانکه می گوید :

من تایید می کنم که مذهب ، قوی ترین و عالی ترین محرک تحقیقات و مطالعات علمی است و فقط آنها که معنی کوشش خارج از حد متعارف و باورنکردنی دانشمندان را ، و مهمتر از همه فداکاری و کوشش طلایه ها و پیش قرا و لان علمی یعنی کار خرد کننده تئوری سازان را می شناسند ، میتوانند نیروی عظیم هیجاناتی را که مصدر این همه ابداعات عجیب و کاشف واقعی فنونهای زندگی است ، دریابند .

آیا چه الزامی و اعتقادی از نظم جهان هستی ، و چه اشتیاق عجیبی «‌کپلر » و « نیوتن» را نیرو و توان می بخشد که سالها در تنهایی و سکوت محض ، برای توضیح دادن و از پیچیدگی در آوردن نیروی جاذبه و نظم فلکی رنج ، ببرند .

ولی تنها کسی می تواند یک تصور روشن از چیزی که به راهنمایان واقعی بشری الهام داده ، و به آنان نیرو بخشیده است داشته باشد که خود در چنین راهی گام برداشته و سالها عمر خویش را در این راه صرف کرده باشد .

بلی آن چیزی که به فداکاران و جانبازان قرون ، علی رغم شکستها و ناکامیهای ظاهری ، توان میدهد تابار دیگر بپای خیزند و جهان کنند این احساس مذهبی مخصوص این است که یکی از معاصرین گفته است که این عصر ماده پرستی فقط کارگران جِدی و

واقعی علوم آنهایی هستند که دارای احساسات مذهبی عمیق باشند

 

انتاژ مکتبهای مقعود و گوناگون فلسفی ، و گسترش مکتب « ماتریالیسم » در میان جوانان و دانش پژوهان گروهی را بر آن داشته است که از خود چنین سؤال کنند.

چرا بشر درباره خدا و مذهب و مسائل ماوراء طبیعت به بحث و تحقیق بپردازد ؟

اصولاً بحث و بررسی پیرامون موجود یا موجوداتی که از قلمرو حس و تجربه بیرون است ، بود و نبود آنها در زندگی بشر تأثیر ندارد ، جز اتلاف وقت ، نتیجه دیگری ندارد.

یک متفکر اجتماعی ، یک فیلسوف بلند فکر ، باید به دنبال موضوعاتی برود که در متن زندگی بشر قرار گیرد ، و مسائلی را مطرح سازد که هر نوع گره گشائی دربارة آنها ، در بهبود وضع زندگی وی تأثیر بسزائی داشته باشد . در صورتی که بحث و بررسی درباره ی مسائل دور از ماده و طبیعت که زندگی بشر به آن بستگی دارد ، حائز اهمیت نیست ، پس چه بهتر از طرح این مسائل بگذریم ، و فکر خود را روی مسائلی متمرکز سازیم که با زندگی ما کاملاً پیوند داشته باشد .

این منطق گروهی از شکاکان مادی ها است که روی عللی خود را از تحمل و رنج بحث و بررسی راحت ساخته اند و گروهی را از بررسی این مسائل بازداشته اند.

در نخستین فصل این کتاب کوشش شده است که به این پرسش ، پاسخ منطقی داده شود و روشن شود که « ایده مذهبی » از تنها در وضع زندگی مادی و معنوی ما تأثیر بسزائی دارد بلکه اعتقاد به جهان ماوراء طبیعت و ایمان به خدا و زندگی پس از مرگ ، سرچشمه یک رشته فضائل اخلاقی و گسترش عدالت اجتماعی و تأمین ثبات و آرامش روانی است که هیچ جامعه ای از آن بی نیاز نیست ، گذشته از این اعتقاد به خدا آفریننده علوم و موجب گسترش دانشهاست ( چنانکه به طور روشن همه را ثابت خواهیم نمود . )

بنابراین روی این آثاری که می توان برای خداشناسی تصور نمود ، باید درباره ی آن به بحث وتحقیق بپردازیم تا در صورت ثبوت و صحت ، از منافع بهره مند گردیم .

اینک بیان علل و عواملی که ماوراء به بحث و کنجکاوی وا دار می کند و برای خاطر همین آثار ارزنده ای که فکر « خداشناسی » در ما بوجود می آرود ، باید رنج بحث و تحقیق را برخود هموار سازیم .

عواملی که ما را به بحث وادار می کند :

1ـ بحث و بررسی مایه آرامش روان است .

تاریخ مدون جهان ، حاکی است که بشر در تمام ادوار زندگی به وجود مبدای برای جهان ، اعتقاد داشته ، و عقیده به وجود مانع ، از عقائد کهن و راسخ او بوده است که هیچ گاه در صحت و استواری آن به خود شک راه نمی داده است ، و همواره گروه مادی که فکر دخالت علم و شعور در پیدایش جهان می باشند ، در میان افراد بشر بسیار نارد و انگشت شمار بوده اند .

در میان این طبیعت بیشمار ، دانشمندان عالیقدری ، و فلاسفه ی گرانمایه ی ، محققان و کاشفان و مخترعان بزرگواری ، که رد پی ریزی تمدن و پدید آوردن علوم و آراء بشری ، سهم بسزائی دارند ، و دانش و بینش فوق العاده ی آنها مورد پذیرش همه مردم جهان میباشد . چنین می گویند : نظامات کاخ آفرینش ، اثر یک اندیشه بزرگ و آفریننده ای توانا ، زیبای طبیعت و رنگ آمیزی حیرت آور و نقش و نگار ظاهر جهان ، اثر نقاش چیده دستی است که از روی علم و دانش بیکران خود ، به جهان ، هستی بخشیده و هر جزئی از اجزاء بیکران ، آن را روی نقشه و اندازه گیری خاصی آفریده است . آنان به این اندازه اکتفا نکرده و می گویند : که آفریدگار جهان بشر را برای هدف و مقصد خاصی آفریده و هدف از آفرینش او را وسیله سفراء و پیامبران مخصوص خود بیان نموده است ، و برای تحصیل این هدف یک رشته تکالیف و وظائفی برای او مقرر نموده و برای افراد فرمانبر پاداشهایی و برای مشرکان کیفرهایی معین کرده است .

از طرف دیگر مشاهده می کنم که در طول تاریخ مردانی پاک و دور از هر نوع آلودگی ، با سوابقی درخشان خود را سفیران و پیامبران الهی معرفی نموده اند ، و در انجام رسالت خود از هر نوع فداکاری و جانبازی دریغ نکرده اند ، تا آنجا که گروهی جان و زندگی خود را در راه اهداف خود ( ارشاد مردم ) از دست داده اند ، و یک چنین فداکاری همه جانبه ، حاکی از اعتقاد راسخ آنان بصدق گفتار خود میباشد .

آیا اتفاق یک چنین جمعیت های مختلف که در میان آنها متفکران بزرگ ، و پی افکنان علوم ، و مردانی صالح و پاک وجود دارد ، کافی نیست که ما را ملزم کنند که در این باره به بحث و تحقیق بپردازیم ، زیرا بعیدات که یک چنین جمعیت بی شمار ، راه خطا بروند و در تشخیص خود اشتباه کنند .

حقیقت این است که چنین رای همگانی از یک جمعیت بی طرف و بی غرض ، ما را به صحت ادعای آنان معتقد می سازد .

زیرا در میان آنان هزاران دانشمند و متخصص در علوم و صنایع وجود دارد ، و اگر بشر عصر فضا نسبت به افکار و نظرات استادان علوم و پایه گذاران دیرینه تمدن ،بدبین و بدگمان باشد ولی هرگز نمیتواند انکار کند که حداقل اتحاد آنان بر این نظر باعث احتمال در مغز و دماغ او می شود .

آیا در این صورت که احتمال می دهیم که برای این جهان خالقی باشد . و بشر را برای هدفی آفریده است و رشته حیات او را پس از مرگ قطع نمیکند و تکالیفی وظایفی متوجه او ساخته است ، و هر فردی را به پاداش و کیفر اعمال خود می رساند ، صحیح است که بشر در همه چیز بیندیشد درباره دین نیندیشد ؟ همه چیز را بشناسد و مبداء و منشاء جهان را نشاسند ؟ و خود را از درد و الم ، شک و تردید برهاند ؟

آیا عقل و خرد اجازه میدهد که ما موضوع خدا و مذهب ـ را که در صورت ثبوت در سرنوشت ما تأثر عظیمی دارد نادیده بگیریم و دنبال آن نرویم ؟ و این ضرر را که برای گروهی مقطوع و برای گروه دیگر محتمل است ، بدست فراموشی بسپاریم ؟

هیچ فردی پیش از تحقیق و بررسی ، نمیتواند ادعاء کند که خداپرستی و موضوع رستاخیز و پاداشها و کیفرها پنداری بیش نیست و اگر در زبان بگوید در دل خلاف آن را پذیرفته است در این صورت وظیفه ما در برابر یک چنین موضوع مهم که محتمل است راست و پای برجا باشد ، جز تحقیق و بررسی بیطرفانه چیزی نیست ؟

و کسی که حاضر نیست درباره ی این مسأله مهم بحث و بررسی کند میتوان نام او را یک انسان عادی نهاد . می گویند اجتناب از هر نوع ضرر ، قطعی و محتمل برای بشر یک امر فطری است و لذا گاهی انسان به گزارش یک کودک ، یک فرد عادی ، تربیت اثر می دهد و به فکر تحقیق و بررسی می افتد چطور این انسان به یک چنین گزارش بزرگ که بر فرض صحت ضرر آن قابل جبران نیست ، به اندازه یک موضوع کوچک اهمیت نمی دهد. اینجاست که دانشمندان عقاید و مذاهب موضوع لزوم خداشناسی (معرفّه الله ) را یک امر مهم تلقی کرده و بررسی آنرا بر اساس برهان «لزوم دفع ضرر محتمل » لازم می دانند . و می گویند برهر فردی لازم و واجب است که در این مسأله به فراخور استعداد فکری خود عفور کند ، و مسأله را از نظر فنی و اثبات قطعی سازد .

عواملی که ما را به بحث و بررسی وادار می کند .

2ـ اعتقاد به خدا آفریننده ی علوم و پدید آورنده های دانشهای بشریت

ایمان به خدای دانا که این جهان را روی نقشه و نظام ، و بر طبق قوانینی و سنن خاصی آفریده است ، تحرک خاصی به حس کنجکاوی و حقیقت جوئی بشر می بخشد . در صورتی که تفکر مادی در آفرینش جهان ، نه تنها از بخشیدن چنین تحرک به انسان ، عاجز و ناتوان است بلکه مرغ اندیشه را از پرواز و پرشی باز می دارد .

ایده خداپرستی جز این نیست که این جهان آفریدگار دانا و توانائی دارد ، که جهان را بر اساس نظام صحیح پدید آورده ، و جهان آفرینش که فعل خداست بر طبق قوانین و نوامیس حساب شده ای آفریده شده است که اگر بطور پی گیر ، آنها را دنبال کنیم ، بر بسیاری از اسرار آن دست می یابیم .

در برابر این فکر ، « ایده ما دیگری » اینست که جهان آفرینش ، مولود تصادف کور قرار است و نیروی خلاقه جهان به اندازه ی یک کودک خردسال ، عقل و هوش ندارد ، و چیزی که مولود یک فاعل غیر عاقل باشد قطعاً در خلقت آن که کوچکترین نقشه و فکر و اندازه گیری وجود نخواهد داشت و اگر فرضاً هم گوشه ناچیزی از آن به صورت منظم و مرتب در آید ، تصادفی بیش نخواهد بود . و یک چنین احتمال ( وجودنظم در اثر تصادف ) آنچنان ضعیف است که هرگز بشر باور نمی کند .

اکنون ما کار نداریم کدام یک از دو نظریه درست است ؟ و کدامیک از دو گروه صحیح فکر می کنند ، ولی آنچه که الان برای ما مطرح است این است که ببینیم کدامیک از این دو فکر ، حس کنجکاوی ما را برای کشف رازها و اسرار طبیعت تحریک مینماید ، فکر اینکه در خلقت جهان ، فکر و عقل دخالت داشته و از روی نقشه و اندازه گیری آفریده شده است ، یا فکر اینکه جهان معلول تصادف بیشمار می باشد . و عقل و فکری در خلقت آن دخالت نداشته و کوچکترین پیش بینی و اندازه گیری در پدید آمدن آن ، بکار نرفته است و اگر هم نظمی در آن پیدا شود از روی تصادف کور و کر است ناگفته پیداست تنها فکر اول است که می تواند به تلاش و تحرک در راه کشف اسرار و قوانین طبیعت ، کمک کند زیرا تا یک فرد کاشف ، در سلسله علل و معالیل و قوانین منظم آفریده شده است ، هرگز رنج تحقیق و مطالعه را برخود هموار نمی سازد ، و این عقیده فقط در سایه ایمان به خدا به وجود می آید و طرز تفکر مادی فاقد این خصیصه است .

لذا برخی از مادیها که عمر خود را در آزمایشگاه ها در راه کشف قوانین و اسرار طبیعت صرف می کنند و هدفی جز کشف قوانین و نوامیس « دلایتخلف » طبیعت ندارند ، در اعمال دل الهی بوده اگر چه در ظاهر به مادیگری تظاهر می نمایند روی این بیان روشن می گردد که چرا انیشتن « مذهب » را عامل پیدایش علوم و فرضیه ها میداند چنانکه می گوید :

من تایید می کنم که مذهب ، قوی ترین و عالی ترین محرک تحقیقات و مطالعات علمی است و فقط آنها که معنی کوشش خارج از حد متعارف و باورنکردنی دانشمندان را ، و مهمتر از همه فداکاری و کوشش طلایه ها و پیش قرا و لان علمی یعنی کار خرد کننده تئوری سازان را می شناسند ، میتوانند نیروی عظیم هیجاناتی را که مصدر این همه ابداعات عجیب و کاشف واقعی فنونهای زندگی است ، دریابند .

آیا چه الزامی و اعتقادی از نظم جهان هستی ، و چه اشتیاق عجیبی «‌کپلر » و « نیوتن» را نیرو و توان می بخشد که سالها در تنهایی و سکوت محض ، برای توضیح دادن و از پیچیدگی در آوردن نیروی جاذبه و نظم فلکی رنج ، ببرند .

ولی تنها کسی می تواند یک تصور روشن از چیزی که به راهنمایان واقعی بشری الهام داده ، و به آنان نیرو بخشیده است داشته باشد که خود در چنین راهی گام برداشته و سالها عمر خویش را در این راه صرف کرده باشد .

بلی آن چیزی که به فداکاران و جانبازان قرون ، علی رغم شکستها و ناکامیهای ظاهری ، توان میدهد تابار دیگر بپای خیزند و جهان کنند این احساس مذهبی مخصوص این است که یکی از معاصرین گفته است که این عصر ماده پرستی فقط کارگران جِدی و

واقعی علوم آنهایی هستند که دارای احساسات مذهبی عمیق باشند


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اصول دین