الهام و برداشت از مفاهیم بنیادی معماری ایران
81 صفحه در قالب word
مقدمه
ایران در مرز میانه گرایش های شدید مذهبی و باورهای تاریخی و فرهنگی و آیینی از یک سوء و مختصات نظم پذیری وبریدن از هستی شناسی به شیوه کهن و روی آوری به معرفت شناسی ( epistemology) از طریق عقل محوری خود بنیان ابزار ساز جهان مدرن از سویی دیگر ؛قرار گرفته است که در آن حتی بازگشت مجدد به اسطورها و مناسک آیینی از دیدگاه عقلی و کاربردی صورت می گیرد و از ابعاد ایمانی و اعتقادی تهی است .
اینک جهان غیر غربی به علت فاصله شدید از تولیدات فکری و مادی جهان غرب ؛ و در عین حال وابستگی گریز ناپذیر به آنها ؛ چاره ای ندارد جز یافتن راه حلی که بتواند به صورتی فراگیر ؛ تمامی جنبه های دخیل در آنچه را خواسته یا ناخواسته معروض سیطره آن قرار گرفته است ؛ در بر گیرد تا بدین طریق امکان ارتباط با جهان خارج از خود را داشته باشد.از طرف دیگر جهان غرب نیز در خلا معنایی حاضر ؛ گریزی جز شناخت فرهنگ های دیگر گشورهای جهانی ارتباط با آنها به منظور ادامه حیات حود نمی یابد.
بر این مبنا به نظر می رسد که راه حل منطقی این باشد که در عین توجه به درد فرهنگ عرفانی و دینی و ابلاغ پیام آن در
صورتهای هماهنگ با دیدگاههای امروز و تکنیکها و دستاوردهای جدید شکلی ویژه از تلفیق مؤ لفه های پدید آورنده عرضه گردد به گونه ای که صورت زیبای برآمده از عناصر زمانی ؛ ظرفیت پذیرش معنای ژرف و گسترده بی زمان را در خود بیابد.
در شکلگیری معماری ایران،نظر،جهانبینی و تفکر ارتباط بسیار نزدیک با فضا داشته است. این امر ممکن است در مرحله اول جستجوگر حل مسائل جوی و اقلیمی بوده باشد ولی در مراحل تکمیلی،ذهنیتی مشهود است که در آن کلیه تحولات عقلانی و تخیلات معنوی نفوذ کردهاند.همانگونه که پیوند نگاه به دنیا و زندگی در جوشش مکانها و فضاها در تمامی ساختمانهای معماری سنتی به چشم میخورد.
در این تحلیل ویژگیهایی قابل استخراج است که تقریباً خاص این مملکت است و طبیعتاً از آنجا که بستر ارزش اصلی آن اسلام بوده است این ویژگیهای کالبدی و فضایی معماری دردیگر کشورهای اسلامی نیز قابل مشاهده است.
در انتهای این تحلیل و استخراج ویژگیها،شاید مفید باشد که مسیر شکلدهی فضا را با دیگر معماریهای جهان مقایسه نمود و حضور فرهنگ را در این پیوند جست.در ضمن کاملاً روشن است که معماری همیشه آینه انسان و آرزوهایش بوده است و در شکلگیری معماریهای جهان بدون شک ارزشهای فناناپذیر و جاویدان حضور دارند که فصل مشترک آن موجودیت انسان در زمین و جهانبینی اوست.
در مطالعه معماری ایرانی و استخراج مفاهیم،مبانی و ویژگیهای آن کاملاً روشن است که اساس و شالوده اصلی آن در فلسفه وجودی این سرزمین بوده است و در نتیجه،مطالعه آن بدون عمیق شدن در مسائل اجتماعی ،فرهنگی،دینی و ادبی ناممکن است و روش تطبیقی رفت و برگشتی بین قالب (صورت) وفلسفه اجتنابناپذیر میباشد. دشواری این تحلیل از همین جا آغاز میشود. چرا که کالبد همیشه قابل نقد علمی است،به ویژه هنگامی که این نقددرارتباط با محیط فیزیکی و جغرافیایی صورت میگیرد.مطلب پیچیدهتر،راز فضای فرهنگی است که بدون سفر عاشقانه در ژرفای انتزاعی و معنوی آن به دست نمیآید. تمام معماریهای برجسته جهان رازی دارند که فقط با چشم دل میتوان به آن راه یافت. در ایران این نگرش عاطفی هنگامی حاصل میشود که تعادل و پیوندهای محیطی و معنوی انسان با استحکام و تعادلی مطلوب برپا شده باشد.
در این راستا به مواردی اشاره میکنیم:
- درونگرایی
درونگرایی مفهومی است که به صورت یک اصل در معماری ایران وجود داشته وبا حضوری آشکار،بهصورتهای متنوع،قابل درک و مشاهده است.
ویژگی معماری غیرقابل انکار آثار و ابنیهای مانند خانه،مسجد،مدرسه،کاروانسرا،حمام و غیره مربوط به خصوصیت درونگرایانه آن است که ریشهای عمیق در مبانی و اصول اجتماعی-فلسفی این سرزمین دارد.
با یک ارزیابی ساده میتوان دریافت که در فرهنگ این نوع معماری،ارزش واقعی به جوهر و هسته باطنی آن داده شده است و پوسته ظاهری،صرفاً پوششی مجازی است که از حقیقتی محافظت میکند و غنای درونی و سربسته آن تعیینکننده جوهر و هستی راستین بنا است و قابل قیاس با وجوهات و فضای بیرونی نیست.
درونگرایی در جستجوی حفظ حریم محیطی است که در آن شرایط کالبدی با پشتوانة تفکر ،تعمق و عبادت به منظور رسیدن به اصل خویش و یافتن طمأنینه خاطر و آرامش اصیل در درون ،به نظمی موزون و متعالی رسیده است.
به طور اعم وبر اساس تفکر شرقی و در سرزمینهای اسلامی،جوهر فضا در باطن است و حیات درونی،به وجود آورنده اساس فضا است.
امر نوجه به مسائل درونی بر اساس فرهنگ،نوع زندگی،آداب و رسوم و جهانبینی شکل گرفته است که همراه با مسائل محیطی،جغرافیایی و اقلیمی معنای نهایی خود را به دست آورده است. معنایی که از فطرت خود انسان نشأت گرفته است.
- مرکزیت
ویژگی موازی با مسأله درونگرایی،مرکزیت در فضای معماری است. سیر تحول عناصر پراکنده(کثرتها)به وحدت مرکزی در اغلب فضاهای معماری دنیای اسلام به چشم میخورد. حیاط خانهها،مساجد،مدرسهها و کاروانسراها هستههای تشکیل دهنده این تفکر و رساندن عناصر عملکردی یا جزئیات.میانه و دور به مرکز جمعکننده تنوعها و گونهگونیها میباشند. این فضای درونی مرکزی که گاه میتواند چیزی غیر از حیاط مرکزی باشد تنظیمکننده تمام فعالیتها بوده و اصل و مرکز فضا را در قسمتی قائل است که نقطه عطف و عروجی استثنایی در آن رخ میدهد.
- انعکاس
در اغلب فضاهای معماری ایران منظره کلی حاصل از شکلگیری عناصر کالبدی،به وجودآورنده کلیتی بصری است که اجزای آن در قالب محوربندیهای حسابشده و منظم،چارچوبی را تشکیل میدهند که درآن موضوع شکل و تصویر به کمال میرسد. اجزاء ترکیبی در محورهای افقی و عمودی همواره رشد صعودی داشته و به منظور دستیابی به مرکزیت دید(تصویر)خط حرکت عمودی در فضاهای باز به طرف آسمان ونور تنظیم میشود که پیوند معماری،نور،آسمان و انعکاس را به عنوان نتیجه بصری به دست میدهد. بهترین نمونههای این شکلگیری منظم از طریق انعکاس را میتوان در آینههای مابعدالطبیعی مساجد چهار ایوانی ایرانی دانست.
انسان در گردش محوری خود به طرف جهات مختلف این کلیت فضایی منسجم را حس میکند که گویای نظام فکری منظمی است که در آن ،مرکزیت فضا و زمین در مرکزیت(توحید)آشتیدهنده عوامل اتصال زمین و آسمان است.
در مرکز مساجد چهار ایوانی،سطح آب از لحاظ بصری به عنوان آینه انعکاسدهنده،نه فقط بدنههای اطراف را معرفی میکند،بلکه به علت موقعیت استثنایی خود (مرکز) تمثیل داستان آسمانی منعکس در تلألؤهای آب به عنوان تصاویربرگردان حاضر ولی غیرمادی از زندگی انسانها در میل به حقیقتی بالاتر و جاویدان است.
پیوند معماری با طبیعت
همدلی و احترام به طبیعت ریشههای عمیق فرهنگی دارد و همزیستی مسالمتآمیز انسان،معماری و طبیعت در معماری سنتی ایران کاملاً مشهود است. اشارات فراوان در کتاب آسمانی دربارة گیاه،نور و اجزاء طبیعت و در نهایت تمثیل بهشتی آن موجب شده است که در معماری ایران حضور طبیعت به طور همه جانبه باشد و فضاهای نیمهباز-نیمهبسته در یک روند سلسله مراتبی به نحوی در کنار یکدیگر قرار گرفته باشند که گویی همیشه انگیزه احترام و حفظ نعمتهای الهی را پاس میدارند که در قلب طبیعت و اجزاء عناصر آن تجلی کرده است.
نمونه عالی این نوع معماری،ساختمان هشتبهشت است. هر گاه از سطحهای مختلف آن عبور میکنیم طبیعت و برشی از آسمان در کنار ما و در زوایای مختلف قرار دارند و تضادهای داخل و خارج همچون گردش روزگار معرف تصاویری است که در آن وقار،آرامش و سکوت طبیعت راهگشای مکث،عبادت و تخیل به ابعاد و گستره جهان است.
هشتبهشت با مرکزیت اتصال فضاهای کوچک اطراف تمام کانونبندی معماری ایران را دارا میباشد. برخلاف مساجد چهارایوانی که مرکزیت با فضای باز تعریف شده است در ساختمان هشتبهشت تصویر معکوسی را مشاهده میکنیم که از یک فضای نیمهبسته داخلی به طرف طبیعت حرکت کرده و در انتها افق و بینهایت درک و سپس تصور میشود.طبیعت محافظتشده در قالبی مطرح است که عناصر آن در کتار یکدیگر با حکمتی استقرار یافتهاند که جزء جداییناپذیر موجودیت معماری به شمار میآیند.
فعالیتهای اجتماعی،فرهنگی و یا احکام دینی همواره در آهنگی موزون با طبیعت حرکت کردهاند و همجواری و همدلی انسان با طبیعت موجب شده است که عناصر طبیعت به گونههای مختلف در معماریهای اصیل حضور داشته و انسان را از فواید تصفیهکننده آن بهرهمند گردانند.
محوربندی کلی هندسی در هشتبهشت موجب شده است که فضاهای طبقات فوقانی همیشه در حول و حوش فضای مرکزی سیر کنند و در آنها تصویرسازی طبیعت در جزء و کل حضور داشته باشد. همانند کلیه فضاهای معماری ایرانی،عبور از فضایی(اتاقی) بهفضای دیگر با استفاده از بخش میانه (مفصلی) صورت میپذیرد.
واقعیت این است که هستههای وجودی این معماری،جهانی را در ذره فضای خود میگنجانند که اوج آن در مرکزی قرار دارد که جهان مختلف جغرافیایی کماکان مفهوم گشت وگذار ابدی را برای ما مجسم میکنند.
چون فقط تکه هایی از متن برای نمونه در این صفحه درج شده است ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود، ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل میباشد.
متن کامل با فرمت word را که قابل ویرایش و کپی کردن می باشد، می توانید در ادامه تهیه و دانلود نمائید.
الهام و برداشت از مفاهیم بنیادی معماری ایران