لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 19
حقوق مدنی
حق : حق یعنی ساطه، افتخار اختیار- حق عبارتست از سلطه و انحدای که قانون هر کشور به افرادی دهد و بوسیله آن می توانند بهتر و با قاعده و صحیحی زندگی کنند.
حق به دو نوع تقسیم می شود. 1- حق مالی 2- حق غیرمالی
حق مالی و حق غیرمالی سه تفاوت با هم دارند. 1- حق مالی قابل تقویم و ارزیابی به پول است. مثال من مالک این نیز هستم. یعنی حق مالکیت به این نیز چند است. حق مالیکیت یک حق مالی است و قابل تقویم به پول ولی حق غیرمالی قابل تقویم و ارزیابی به پول نسبت مثل حق زوجیت، حق ابوت، نبوت، ولایت.
3- حق مالی اصولا قابل و نقل و انتقال است . ولی حق غیرمالی به هیچ وجه قابل نقل و انتقال نیست. بود از نقل و انتقال نقدا متوقف می باشند ولی با هم تفاوت دارند. نقل عبارت است از انتقال ازای بوسیله عقد. ولی انتقال عبارت است از منتقل شدن قهری در اثر اراده.
استثناعا حق مالی قابل نقل و انتقال نیست. مثلا حق شفعه یک حق مالی است. ولی قابل نقل نیست شفع که مناسب اصولا خیات را یک حق مالی هستند خیارات در کاخ غیرمالی هستند. یک خیار هست که قابل انتقال نیست و با مرگ صاحب آن از بین می رود. مانند خیارشرط برای ثالث با فوت ثابت بوراث منتقل نمی شود م 447- (خیار شرط قابل نقل نیست)
ولی حق غیرمالی به هیچ وجه نه قابل نقل به دیگران است و نه انتقال و چسبیده به شخصیت.
3- حق مالی قابل اشکال است یعنی صاحب حق فقط به ارائه خودش می تواند حق خود را از بین ببرد. ولی حق غیرمالی قابل اسقاط نیست . مثال برای حق مالی، شخصی که مالک ممیز است ممیز خود را امر می اندازد. حق غیرمالی از بین می رود ولی قابل استفاده اولیه علت از بین رفتن می تواند اسقاط، مایع، صلح، هبدیا .. .باشد.
حق مالی
حق مالی تقسیم می شود به 1- حق مبنی 2- حق یعنی یا شخصی
حق عینی یعنی حق گویی معین مانند مالکیت. حق دینی عبارتست از حق روی شخص. به حق دینی یا شخصی طلب می کند طلب هر نقطه حقی است که شخص روی شخصی دیگر دارد. مثال شخصی تعهد به کنون چاه می کند برای شخص دیگر. شخص دیگر طلبکار است طلب یعنی تعهد. هر کس در مقابل کسی تعهد کند اولی را متعهد دعوی را طلبکار گزیند. حق دینی مستقیم روی شخص و غیرمستقیم تعهدی مال است.
حق عینی: قانون مدنی درساله 29 حقوق عینی را مشخص ولی ساده ناقص است زیرا فقط سه حق عینی شود در حالیکه حقوق عین 6 تا است. (که 5 تای اولی را حق یعنی اصلی) (حق وثیقه را حق عینی تبعی ) گویند.
از 5 تای اول – 1- حق عینی اصلی کامل و 4 تای دیگر حق عینی اولی ناقص هستند.
- حق مالکیت : کامل زیر حق عینی است زیرا این حق به مالک کش اجازه می دهد تمامی انتقامات را از مال موضوع حق ببرد. (حق عینی اصلی)
موضوع حق: یعنی امری که حق روی آن است. مانن میز در معیار حق مالکیت میز.
مفاد حق: یعنی آن حق به چه مردی می خورد و چه نامیه ای است. مفاد حق مالکیت تمام تقربات سال است و این مفاد را با 30 می گوید.
موضوع مالکیت دو چیز است با عین است یا منفعت. بند یک هم 29
حق امتناع: حق انتفاع یعنی مالی هم عین این و هم منافعش متعلق به شخص است (مالک) ولی شخص دیگری (منتقع) حق دارد از منافع این مال استقاد کند. مانند اینکه شخص به مسافرت می رود و حق سکوت از خانه اش را برای یکسال به دیگری واگذار کند.
حق اراتاق: در واقع یک نوع حق انتقاع است یعنی در حق ارتقای هم مانند حق انتفاع یکنفر از منافع مالی دیگری استفاده می کند ولی رابطه این دو عموم و خصوص مطلق است. حق انتفاع عام است و حق ارتقاع خاص است. هر حق از نفاقی حق انتفاع است ولی هر حق ارتفاعی حق از امکان نیست.
حق ارتفاع 2 خصوصیت دارد که خاص بودنش را مشخص می کند 1- حق ارتفاع دایره اموال غیرمنقول است ولی حق انتفاع ممکن است روی سال منقول باشد یا غیرمنقول 2- در حق ارتفاق صاحب حق خودش باید مالک یک مال غیر منقول باشد و حق اش در سال غیرمنقول دیگری است. در حالیکه حق انتفاع صاحب حق نیست. مالک چیزی باشد. مثال متوازی نفاق حق عبور رو حق منظر و حق ار جرئی است.
مثال 1- همسایه
مثال 2- شما حق دارید روزها از ملکی عبور کنید که حق انتقاع است.
حق تحجیر:
اصطلاحات:
زمین موات 1- زمین دایره 2- زمین بایر
زمین مرات یعنی زمین مراه زمینی که هیچ استفاده از آن نمی شود کرد و مالک هم ندارد. هر کس زمین موات را احیاء کند. آن زمین می شود دایر وآن شخص مالک آن زمین می شود. احیاء کردن تتجابه کشت و زرع نیست مثال زراعت، ساختمان، زمین بازی به 141- حال زمین دایر اگر دوباره موات شود می شود بایر معینی زراعت از بین برود و ساختمان خراب شد که مالکیت مالک نیز از بین می رود.
زمین موات و بایر عمیق هم ارزند و تقارشان در سابقه اشان می باشد که زمین بایر سابقا دایر بود.
هر کس زمین مات را احیا کند مالک آن می شود هم 143.
تجهیز به معنی مقدمات احیاء است یعنی شخص می آید روی زمین کاری انجام د هد که می خواند که قصد احیاء دارد. بتول قانون شروع را احیا
مباح مالی است که مالک ندارم.
در اثرتجهیز، تجهیز کننده مالک زمین نمی شود. بلکه حقی روی زمین پیدا می کند تمام حق اولویت هر احیاء یعنی تجهیز کننده حق تقدم پیدا می کند نسبت به بقیه از امعه برای احیا اول او باید احیا کند که اگر نخواست دیگران حق تجهیزات یک حق عینی است. زیرا حق است بر روی زمین است. موضوع حق زمین مفاد حق اولویت در احیا است.
حق شفعه: هرگاه دو نفر در حال غیرمتقوی شریک باشند و یکی از شرکاء تمام یا قسمتی از سهم خود را به شخص ثالثی بفروشد شریک دیگر حق شفعه دارد یعنی حق دارد پوکارا که ثالث به شریکش دارد به ثالث بدهد و ملک را تملک کند. مثال ملک مشاع حسن دو دانگ و حسین چهار دانگ مالک می باشند حسین چهاردانگ را به علی به 5،000،000 می فروشند در این حالت حسن 2 حق دارد 1 حق مالکیت در سهم خودش و 2 حق شفعه روی 4 دانگ علی به موجب این حق می تواند 5،000،000 را به علی بدهد و مالک 4 دانگ دیگر شود و رضایت علی شرط نیست و این حق حقی عینی است چون روی زمین است.
موضوع شفعه مال غیر منقول متعلق به خریدار است در مثال ما علی مفاد حق شفعه تملک است حق شفعه الویت نیست الویت یعنی چند نفر یک حقی را دارند یکیشان الویت دارد بر دیگران.
حق شفعه فوری (821 ) است و بعد از بیع به وجود می آید.
حق وثیقه وثیقه یعنی تضمین و چیزی که باعث اطمینان می شود. در حقوق مدنی، وثیقه یعنی مال یا شخصی که طلب، طلبکار را تضمین می کند. وثیقه بر دو نوع است : 1- وثیقه شخصی 2- وثیقه عینی
وثیقه شخصی یعنی شخصی با طلبکار قرارداد می بندد دین بدهکار را تضمین می کند وثیقه شخصی در حقوق ما دو عقد است 1- ضمان تضامنی 2- کفالت (734)
وثیقه عینی: دو جور است یا به سبب عقل حاصل می شود یا به سبب دستور به مقام قضایی. به اولی وثیقه قراردادی و به دومی وثیقه قضایی
وثیقه قراردادی: یعنی مدیران با انعقاد قرارداد با طلبکار مالی از اموالش را بوثیقه طلبکار می دهد. به این قرارداد عقد و حق گویند بنابراین وثیقه قراردادی همان عقد رهن است. طلبکار مالک مال نمی شود. حق انعقاد از مال را هم ندارد، فقط باید ما را نگهدارد. مفاد حق اش این است که اگر به همکار سروعده بدهی اش را نداد طلبکار با مراجعه مقامات قضایی تقاضای فروش مال را می کند و طلبش را بر می دارد.
چرا به این حق می گویم حق عینی قبلی: 1- حق طلبکار چون روی مال بیکار است می شود حق عینی ولی این حق عینی قایع طلبش است اگر طلب نبود این ق هم نبود و همگاه طلب از بین برود حق هم از بین می رود در حالیکه سایر حقی عینی تابع چیزی نیست و مستقل است و اصلی است و تبعی نیست.
- وثیقه قضایی یعنی مقامات قضایی مال بدهکار را توقیف می کنند و به وثیقه طلبکار می دهند. خودش با قراردادی این از که در وثیقه قضایی را در مدیران تقدم نیست. مانند قرار تامین خواستند.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
دانلود تحقیق در مورد حق-حقوق مدنی