لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 18
فهرست و توضیحات:
چکیده
مقدمه
فرضیه های تحقیق
روش جامعه آماری
نمونه و روش نمونه گیری
روش پژوهش
ابزار مورد استفاده
تجزیه و تحلیل داده ها
یافته ها
شاخص های آماری
بحث و نتیجه گیری
منابع
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین نگرشهای صمیمانه و سلامت روانی در معلولین جسمی بود. نمونه مورد پژوهش شامل 100 نفر از اعضای زن مجرد جامعه معلولین شهر اصفهان بودند که به صورت تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس اندازه گیری نگرشهای صمیمانه و پرسشنامه سلامت عمومی بود. نتایج حاصل از همبستگی پیرسون نشان داد که بین نگرشهای صمیمانه و سلامت روانی معلولین جسمی زن رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد ( 031/0 P= ). این نتایج همچنین حاکی از وجود رابطه منفی معنی دار بین نگرشهای صمیمانه و ناسازگاری اجتماعی ( 047/0P= ) و نگرشهای صمیمانه و افسردگی ( 05/0 P= ) در معلولین جسمی زن بود. امّا رابطه نگرشهای صمیمانه و اضطراب آزمودنیها معنی دار نبود.
مقدمه
برخورداری از سلامت روانی نیازی حیاتی است ، زیرا جریان یافتن زندگی ، انجام وظایف ، به فعل در آمدن استعدادهای بالقوه ، کامیاب شدن از خوشیهای زندگی ، داشتن کارائی و مفید واقع شدن به حال خود و دیگران همگی مستلزم برخورداری از سلامت روان است ، حتی لازمه داشتن سلامت جسمی بهره مندی از سلامت روان است ، زیرا مشخص شده که آشفتگیهای روانی سلامت جسم را مختل می کند.
گاهی اوقات شرایط افراد با تمایلات و خواسته های درونی آنها همخوانی نداشته و در نتیجه سلامت روانی آنها به مخاطره می افتد. از جمله این افراد معلولین جسمی هستند که به علت داشتن شرایط خاص با مشکلات متعددی روبرو هستند که هر کدام از آنها به تنهایی می تواند آشفتگیهای فراوانی بوجود آورده ، شخص را به زانو در آورد. تأثیری که تغییرات فیزیکی بر وضعیت روحی – روانی و روابط خانوادگی و اجتماعی بر جای می گذارد غیر قابل انکار است. ناتوانی جسمی سازگاری روانی – اجتماعی و سلامت روانی شخص را تحت تأثیر قرار می دهد ( نوری ، 1374 ). در کل انسانها ممکن است واکنشهای روانی – اجتماعی متعددی نسبت به ناتوانی نشان دهند؛ مهمترین این واکنشها عبارتند از: شوک، اضطراب، انکار، افسردگی، خشم درونی شده ، خصومت آشکار (لیونه و انتوناک ، 1990، به نقل از نوری، 1374) از آنجا که معلولیت جسمی منشأ فشارهای روانی زیادی است ، انتظار می رود که میزان افسردگی و خودکشی در نوجوانان و جوانان معلول بیش از همسالان غیر معلول آنها باشد ( هالاهان و کافمن ،1994، ترجمه جوادیان،1381، ص563).
.از طرف دیگر به نظر می رسد که بین تمایل به برقراری روابط صمیمی و سلامت روانی رابطه مثبتی وجود داشته باشد.اریسکون صمیمیت را احساس وفاداری و خود را بی پرده ابراز نمودن ، بدون توسل به وسایل محافظت از خود وبدون ترس از باختن احساس هویت خود، تعریف می کند وشیوه سازگارانه کنار آمدن با بحران اوانم بزرگسالی (یعنی35-18 سالگی ) را صمیمیت وشیوه ناسازگارانه کنار آمدن با این بحران را انزوا می داند.به اعتقاد وی اگر شخص نتواند بحران این مرحله از رشد را به گونه ای مناسب یعنی برقراری روابط صمیمانه با دیگران حل کند، شخصیت وی نمیتواند به رشد عادی خود ادامه داده ونیرومندی لازم را برای روبرو شدن با بحران مرحله بعدی کسب کند(شولتز وشولتز،1998، ترجمه سید محمدی ،1381،صص 249-243).برطبق نظریه آلپورت یکی از هفت ویژگی شخصیت سالم داشتن ارتباط صمیمانه با دیگران است.به نظر آلپورت فردی که از نظر روانی سالم است، می تواند به پدر ومادر،همسر یا دوستان نزدیکش صمیمیت نشان دهد(شولتز ،1977، ترجمه خوشدل، 1378، صص 28 -27).سومین طبقه سلسله مراتب نیازهای مازلو نیازهای تعلق پذیری وعشق است. به اعتقاد مازلو ناکامی در برآورده ساختن نیاز به عشق ، علت اصلی ناسازگاری هیجانی است واین نیاز را دریک رابطه صمیمی بافردی دیگر می توان ارضا کرد (شولتز وشولتز،1998، ترجمه سید محمدی ،1381،ص 345) . فرام معتقد است که آدمی می تواند زندگی آشفته خود را با توانایی دوست داشتن ومهر ورزیدن سر وسامان بخشد، درحالیکه بدون عشق نمی تواند زندگی رضایت بخشی داشته باشد ؛ به اعتقاد وی نیاز به مهر ورزیدن ومورد مهر بودن ، دوطرفه است(سیاسی،1377، صص 123-122).
به اعتقاد سالیوان تربیت وفرهنگی که آدمی ضمن معاشرت با همنوعان می آموزد، اورا به تواناییها وفعالیتهایی تجهیز می کند که بوسیله آنها موفق می شود تنیدگیها را ازبین ببرد یا کاهش دهد ونیازهای خود رابرآورده سازد(سیاسی،1377، ص 165).باس وپلامین معتقدند که خلق مردم آمیزی که عمدتا ارثی است، یک صفت انطباقی است. زیرا که برای برآورده ساختن بسیاری از نیازهایمان وبه دست آوردن تقویت مثبت باید با دیگران تعامل کنیم(شولتز وشولتز،1998، ترجمه سید محمدی ،1381،ص329). بایومیستر ولیری (1995) چنین مطرح کرده اند که ما انسانها یک نیاز اساسی به تعلق داریم که یک انگیزش اساسی را شکل می دهد و افکار، هیجانات و رفتار بین فردی ما را هدایت می کند. این نیاز به تعلق شامل یک خواسته نافذ برای شکل دادن و نگهداری یک کیفیت حداقل ارتباطات بین فردی با دوام ، مثبت ومعنی دار می باشد. در حالیکه در شدت نیازهای تعلق پذیری و چگونگی بر آورده شدن آنها تفاوت وجود دارد ارضای این نیازها لزوماً شامل تعاملات فراوان مثبت با دیگر افراد در یک زمینۀ مداوم که در آن ارتباط با دیگران با نگرانی برای رفاه دیگری همراه است ، می باشد. متعاقباََ افرادی که مشکلات مداومی در ایجاد و تداوم روابط رضایت بخش با دیگران تجربه می کنند و بنابر این در ارضای نیاز به تعلق خود مشکل دارند بیشتر احتمال دارد که احساس محرومیت و مبتلا شدن به اختلالاتی از قبیل تنهایی ، افسردگی، اضطراب و عصبانیت کنند( بایومیسترولیری، 1995؛ کاسیوپو وهمکاران،2000؛ چیپاور ،2001و هگرتی وهمکاران ؛1996). میجوسکویک (1988) نیز برای نیروی انگیزشی ارتباطات اجتماعی ارزش زیادی قائل است و ادعا می کندکه ترس از تنهایی و تمایل به اجتناب از آن، اصل انگیزشی اساسی و نهایی در انسان است. روکاچ (1989) نیز جهان شمول بودن نیاز تعلق پذیری انسان را برجسته نموده وادعا کرده که علیرغم این که ساکنین کره خاکی از لحاظ سن، جنس ، فرهنگ ، زبان و باورهای مذهبی بسیار متفاوت هستند اما شباهتهای اساسی نیز با یکدیگر دارند. یکی از این شباهتها گرایش به عشق ، پذیرش و درک شدن است . بایومیستر ولیری(1995) بر اساس این تئوری ها و بر مبنای شواهد تجربی نشان داده اند که نیاز به تعلق پذیری انسان در همه فرهنگها ودر تمام طول عمر وجود دارد و انسانها اساساً به وسیله نیاز به تعلق پذیری بر انگیخته می شوند و در نتیجه فعالیت شناختی ، واکنشهای هیجانی و رفتار بین فردی آنها به طور اجتناب ناپذیری با ارضای این نیاز ارتباط دارد(به نقل ا ز هینریچ و گالن ، 2006). به نظر می رسد که در معلولین نیز چنین رابطه مثبتی بین تمایل به برقراری روابط صمیمی وسلامت روانی وجود داشته باشد.روابط اجتماعی می تواند تاثیرعمیقی بر نگرشهای فرد معلول نسبت به خود و فرصتهایی که برای سازگاری روانی، تحصیلی واشتغال به دست می آورد داشته باشد(هالاهان وکافمن، 1994، ترجمه نظری نژاد، 1369، ص560). کمکهایی که به افراد مزبور می شود تا یکپارچگی اجتماعی و ارزش شخصی بیشتری داشته باشند در واقع میزان افسردگی آنها را کاهش می دهد ( الیوت و دیگران ،1991).
امیدن و همکاران (1983) در تحقیق خود دریافتندکه بین تمایل به برقراری روابط صمیمی و اضطراب فراگیر ، پوچی گرایی، عدم همدلی، بی هدفی و چندپارگی شخصیت رابطه ای منفی وجود دارد. نتایج تحقیق ویلیام وپیچ (1989) نشان داد که در دانشجویان زن ومرد ارضای هریک از نیازهای ایمنی ، تعلق پذیری واحترام با روان رنجورخویی وافسردگی رابطه منفی دارد (به نقل از شولتز وشولتز،1998، ترجمه سید محمدی ،1381،ص360). ویوونا (2000) درتحقیقی دریافت که افراد سنین آخر نوجوانی که نسبت به والدین خود دلبستگی نا ایمن دارند درمقایسه با آن دسته از همسالان خود که نسبت به والدین خود دلبستگی ایمن دارند، افسردگی ، اضطراب ونگرانی بیشتری تجربه می کنند. در مورد دانش آموزان ارتباط اجتماعی با آموزگار و همتاها درکلاس روی انگیزش دانش آموزان تأثیر می گذارد. این موضوع بویژه به هنگام انتقال از مدرسه ابتدایی به مدرسه راهنمایی اهمیت دارد( یوردان و شوانفیلدر ، 2006). در زمینه آسیب شناسی روانی تحقیقات نشان داده ا ست که آن دسته از دانشجویانی که بعضی علائم اوتیسم را دارند به طور معنی داری تنهایی بیشتر ی داشته اند و دوستیهای کمتر و کوتاه مدت تری را تجربه کرده اند گرچه این افراد لزوماً تنهایی را ترجیح نمی دهند بلکه تنهایی ببشتر آنها ممکن است مربوط به فقدان مهارت ها و ادراک اجتماعی باشد(جاب و ویلیامز وایت ، زیر چاپ). تحقیقات فزاینده ای نشان می دهند که ارتباطات اجتماعی حمایت آمیز در خانواده و مدرسه ممکن است نقش محافظت کننده در برابر تعدادی از رفتارهای پرخطر (از لحاظ سلامتی ) نوجوانان و جوانان داشته باشد(اسپرینگر و همکاران،2006). تحقیقات همچنین نشان می دهد که در افراد سالمند و افراد نزدیک به دوره سالمندی هم در مردان و هم در زنان ارتباط با دوستان نزدیک و یا همسایگان بابی نظمی های بیولوژیکی رابطه منفی معنی داری دارد(سیمن و همکاران، 2004).
نتیجه بررسیها نشان داده است که افراد مبتلا به ناتوانی جسمی در مقایسه با جمعیت عادی تماسهای اجتماعی کمتری دارند وتمایل بیشتری به انزوای اجتماعی دارند(سازمان ملل متحد، 1992،ترجمه صالحی، 1372).
نوسک و دیگران ( 2003) در تحقیقی در یافتند که در معلولین صمیمیت با عزت نفس و خودشناسی رابطه ای مثبت و با انزوای اجتماعی رابطه ای منفی دارد و بین انزوای اجتماعی و رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت رابطه ای منفی وجود دارد ، در ضمن نتایج تحقیق آنها نشان داد که معلولین در مقایسه با افراد غیر معلول از لحاظ اجتماعی منزوی ترند و ارتباطات صمیمی کمتری دارند. نتایج تحقیق هیوابنر و دیگران ( 1999) نیز نشان می دهد که آن دسته از معلولینی که مشکلات روانشناختی دارند بیشتر از سایر معلولین در مورد عدم امنیت در روابط بین فردی فکر می کنند و بیشتر انتظار خصومت دارند.
تحقیقات مطرح شده دربالا اهمیت نقش روابط بین فردی و تعاملات اجتماعی در سلامت روان افراد معلول را نشان می دهد. با توجه به این موضوع هدف تحقیق حاضر بررسی رابطه بین نگرشهای صمیمانه و سلامت روانی در کل و نیز بررسی رابطه بین نگرشهای صمیمانه و اضطراب ، ناسازگاری اجتماعی و افسردگی در افراد معلول است.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
دانلود پروژه بررسی رابطه بین نگرشهای صمیمانه و سلامت روانی درمعلولین جسمی زن