فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد داستان اصحاب کهف

اختصاصی از فی فوو تحقیق در مورد داستان اصحاب کهف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد داستان اصحاب کهف


تحقیق در مورد داستان اصحاب کهف

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه7

داستان اصحاب کهف

آنچه از قرآن کریم در خصوص این داستان استفاده مى شود این است که پیامبر گرامى خود را مخاطب مى سازد که ((با مردم درباره این داستان مجادله مکن مگر مجادله اى ظاهرى و یا روشن )) و از احدى از ایشان حقیقت مطلب را مپرس . اصحاب کهف و رقیم جوانمردانى بودند که در جامعه اى مشرک که جز بتها را نمى پرستیدند، نشو و نما نمودند. چیزى نمى گذرد که دین توحید محرمانه در آن جامعه راه پیدا مى کند، و این جوانمردان بدان ایمان مى آورند. مردم آنها را به باد انکار و اعتراض ‍ مى گیرند، و در مقام تشدید و تضییق بر ایشان و فتنه و عذاب آنان بر مى آیند، و بر عبادت بتها و ترک دین توحید مجبورشان مى کنند. و هر که به ملت آنان مى گروید از او دست بر مى داشتند و هر که بر دین توحید و مخالفت کیش ایشان اصرار مى ورزید او را به بدترین وجهى به قتل مى رساندند. ...

 


أَمْ حَسِبْت أَنَّ أَصحَب الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ ءَایَتِنَا عجَباً(9)
إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا ءَاتِنَا مِن لَّدُنک رَحْمَةً وَ هَیىْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشداً(10)
فَضرَبْنَا عَلى ءَاذَانِهِمْ فى الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً(11)
ثُمَّ بَعَثْنَهُمْ لِنَعْلَمَ أَى الحِْزْبَینِ أَحْصى لِمَا لَبِثُوا أَمَداً(12)
نحْنُ نَقُص عَلَیْک نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنهُمْ فِتْیَةٌ ءَامَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَهُمْ هُدًى (13)
وَ رَبَطنَا عَلى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ لَن نَّدْعُوَا مِن دُونِهِ إِلَهاً لَّقَدْ قُلْنَا إِذاً شططاً(14)
هَؤُلاءِ قَوْمُنَا اتخَذُوا مِن دُونِهِ ءَالِهَةً لَّوْ لا یَأْتُونَ عَلَیْهِم بِسلْطنِ بَینٍ فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ کَذِباً(15)
وَ إِذِ اعْتزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ فَأْوُا إِلى الْکَهْفِ یَنشرْ لَکمْ رَبُّکُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَ یُهَیىْ لَکم مِّنْ أَمْرِکم مِّرْفَقاً(16)
وَ تَرَى الشمْس إِذَا طلَعَت تَّزَوَرُ عَن کَهْفِهِمْ ذَات الْیَمِینِ وَ إِذَا غَرَبَت تَّقْرِضهُمْ ذَات الشمَالِ وَ هُمْ فى فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِک مِنْ ءَایَتِ اللَّهِ مَن یهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن یُضلِلْ فَلَن تجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُّرْشِداً(17)
وَ تحْسبهُمْ أَیْقَاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَات الْیَمِینِ وَ ذَات الشمَالِ وَ کلْبُهُم بَسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطلَعْت عَلَیهِمْ لَوَلَّیْت مِنْهُمْ فِرَاراً وَ لَمُلِئْت مِنهُمْ رُعْباً(18)
وَ کذَلِک بَعَثْنَهُمْ لِیَتَساءَلُوا بَیْنهُمْ قَالَ قَائلٌ مِّنهُمْ کمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْماً أَوْ بَعْض یَوْمٍ


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد داستان اصحاب کهف

داستان مربوط به پسری نوجوان به نام شهرام

اختصاصی از فی فوو داستان مربوط به پسری نوجوان به نام شهرام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

داستان مربوط به پسری نوجوان به نام شهرام


داستان مربوط به پسری نوجوان به نام شهرام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:23

فهرست مطالب:

 این داستان مربوط به پسری نوجوان به نام شهرام(معروف به شهرام سوزی ) است که از هر گونه خلافی سر باز نمی زنه و همه خلافی می کنه او که به همراه پدر و مادر ، برادر و خواهرش زندگی میکنه پسری شر و بسیار بازیگوشی است او که به اصرار مادر به مدرسه می ره اصلا توجهی به درس نداره و سعی  می کنه جیب بچه های مدرسه را بزنه، زورگیری کنه ، دعوا بکنه و کلا مدرسه را به هم  بریزه و این 5،6 ساعتی که در مدرسه است را یک جوری رد بکنه و خلاص بشه و از طرفی هم برادر بزرگ او که یک جوان لات ولوت و شر ودر واقع یک جوان فروشنده مواد مخدر می باشد از او برای تحقق یافتن اهدافش که فروش مواد مخدر باشه استفاده می کنه و شهرام هم مجبوره که از برادرش (بهرام) اطاعت کنه و گرنه تمام استخوانهایش در زیر مشت و لگد  بهرام خورد می شه و می دونه که برادرش با صورت خشن و اعصاب خرابی که داره به او رحم نمیکنه و پیش خود فکر می کنه که یک روزی مثل اون باشه و رفیقاش مثل الان نوچه هاش باشند و اصلا به آینده ای درخشان فکر نمی کنه و او اکثرا با همه معلمهایش مشکل داره مخصوصا با معلم تعلیمات دینی.او اکثرا در تمام کلاسها  تکه هایی می اندازه و جو کلاس را به هم می ریزه و بعد از گذشت مدتی مهمترین لحظه زندگیش تا آن موقع رخ می ده ، در حالی که داره در خیابان  راه می ره و مواد مخدر داخل کیفش هست و این کار دیگه برای او عادی شده ناگهان مردی دستی بر روی سر او می کشه و میگه پسر جان تا کی می خواهی این کار را انجام بدی همیشه منتظر این لحظه باش و سپس آن مرد روی زمین دراز میکشه و از این دنیا می ره  و شهرام بهت زده و ناراحت به خونه میره و فردا که به مدرسه می ره با یک شاخه گل بدون سر و صدا به سر کلاس می ره و گل را روی میز برای آقای جعفری(معلم دینی) می گذاره و می بینه که یک معلم دیگر وارد کلاس می شه این بار هم جا می خوره وبا اجازه از آقای علوی (معلم جدید) به اتاق مدیر می ره و از مدیر می پرسه که آقای جعفری کجاست و آقای مدیر به او می گه که او منتقل شده به همدان و دیگه به اینجا نمی یاد و شهرام به سرکلاس برمی گرده و می بینه که بچه ها شاد هستند و دارند به درس گوش می دهند و آقای علوی که فردی هست  روحانی بین 42 تا 44 سال و عاشق مولانا، عطار ، حافظ ، ابو سعید ، سعدی . و حالا دیگه ، شهرام هم عاشق او ، او به درسها گوش می ده و به دنبال پاسخ سوالاتی می گرده که تا حالا اصلا به اونها فکر نمی کرده و او هر هفته منتظر می مونه که روز چهارشنبه فرا برسه و او آقای علوی را ببینه تا دوباره یک سوال دیگه بپرسه ، از مولانا ، از هفت شهر عشق عطار، از ابوسعید و از غزل های عارفانه حافظ وسعدی ویکروز آقای علوی داستانی درباره ابوسعید و محمد منور که در اسرار التوحید هست می گه (که محمد منور (نوه ابو سعید) مشغول جمع آوری اطلاعات درباره پدربزرگش بود که با پیرمردی آشنا می شه که او ابو سعید را دیده بود و پیرمرد درباره ابوسعید به محمد منور این چنین می گه : که یک شب در بیابان از قافله جا ماندم و کاملا مایوس بودم که ناگهان مردی در جلوی من ظاهر شد که در کنار او یک شیر بود و او به من گفت جلو بیا و من خیلی ترسیده بودم که او گفت :نترس سوار بر شیر بشو و چشمهایت را ببند و رفتم سوار شدم و وقتی چشمهایم را باز کردم دیدم که در شام هستم و دنبال آن مرد می گشتم و هرچه که دیده بودم برای بقیه تعریف می کردم ولی کسی باور نمی کرد تا اینکه یک روز او را در مسجد و در حالی که سخنرانی می کرد دیدم به طرف من نگاه کرد و گفت:شرط انصاف و جوانمردی نباشد  هر آنچه در بیابان می بینی در شارستان بگویی) ولی هیچ کدام از بچه ها آن را جدی نمی گیرند...


دانلود با لینک مستقیم


داستان مربوط به پسری نوجوان به نام شهرام

نگاهی کوتاه به مجموعه‌ داستان من عاشق آدم‌های پولدارم نوشته‌ سیامک گلشیری

اختصاصی از فی فوو نگاهی کوتاه به مجموعه‌ داستان من عاشق آدم‌های پولدارم نوشته‌ سیامک گلشیری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

نگاهی کوتاه به مجموعه‌ داستان من عاشق آدم‌های پولدارم نوشته‌ سیامک گلشیری


نگاهی کوتاه به مجموعه‌ داستان من عاشق آدم‌های پولدارم نوشته‌ سیامک گلشیری

کنش‌محوری داستان کوتاه و رمان و اتکای بیش از حد آن‌ها به حادثه و جذابیت‌های طرح‌های پر پیچ و خم همواره این خطر را ایجاد می‌کند که داستان با برچسب «سرگرم‌کننده» شناخته شود و تا حد بعضی از داستان‌های بی‌مایه‌ی پلیسی تنزل پیدا کند که جز ایجاد تفنن برای خواننده از طریق تحریک و سپس ارضای حس کنجکاوی او هنری ندارند. البته سرگرم‌کنندگی برای یک داستان نه تنها صفت نکوهیده‌ای نیست که مهم‌ترین حلقه‌ی واصل ارتباط   بین خواننده و متن است اما نباید از نظر دور داشت که سرگرم‌کنندگی صرف، از غنای داستان می‌کاهد. همه‌ی رمان‌ها و داستان‌های کوتاه برجسته‌ی تاریخ ادبیات، علاوه بر جذابیت‌های طرح، عنصر محوری دیگری نیز داشته‌اند که همان «درونمایه»‌ی داستان است؛ درونمایه‌ای که خواننده‌ی دقیق و نکته‌بین را به چیزی ورای لایه‌ی ظاهری داستان پیوند می‌دهد و او را به فکر وامی‌دارد و در نهایت ـ در بهترین حالت ممکن ـ دریچه‌های تازه‌ای از معنا به روی او می‌گشاید. کسانی که سیر داستان‌نویسی «سیامک گلشیری» را دنبال کرده‌اند، تصدیق خواهند کرد که او چندان اهل تکنیک‌های خاصی مثل انتخاب زاویه‌دیدهای نامتعارف و نو، طرح‌های لابیرنتی، بازی‌های زبانی، فضاسازی‌های عجیب و غریب و ... نیست و در عوض سعی می‌کند با انتخاب ماجراهای پرکشش و کنش رئال و پرداخت آن‌ها خلا عناصر دیگر را در

شامل 9 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


نگاهی کوتاه به مجموعه‌ داستان من عاشق آدم‌های پولدارم نوشته‌ سیامک گلشیری